شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت انضباط در مبارزه‌ی طبقاتی


ضرورت انضباط در مبارزه‌ی طبقاتی
تقریبا اواخر سال ۴۹ و در ادامه، دو سازمان انقلابی فداییان خلق و مجاهدین، در مبارزه با نظام ستم شاهی، فاز نظامی را بر سیاسی اولویت دادند که البته هدف از این نوشتار بررسی محتوایی آن نیست. غرض توجه به این نکته است که بسیاری از آنان به هنگام درگیری با خود سیانور داشتند تا به وقت دستگیری آن را زیر زبان بگذارند و خودکشی کنند، درحالی که می‌توانستند مثل انتحاری‌های امروزه روز خودشان را در میان جمعیت و یا همان مامورانی که به قصد نابودیشان آمده بودند منهدم و منفجر کرده، عده‌ی دیگری را با خود نیز به دیار نیستی بفرستند.
امروز و برای همیشه مشخص و آشکار بوده و شده است که آنان، حتا، کشتن سرباز مامور را برنمی‌تافتند چه رسد به این که مردم‌کشی را به منظور رسیدن به اهدافشان پیشه‌ی خود سازند.
آقای عبدالمالک ریگی که دست به کشتار فجیعانه‌ی تعدادی از سربازان و ماموران زد، حتما از تیره و سرشت آن مبارزان یاد شده‌ی وطن نمی‌باشد. او از طایفه‌ی همان کسانی است که برای رسیدن به آزادی قادرند آزادی را با زشت‌ترین شیوه‌ها قربانی کنند. چنین کارهایی را ارباب بزرگ،و نوکرانش در زندان ابوغریب و دیگر زندان‌های مخفی و آشکارشان انجام داده و می‌دهند.
البته اگر مانند گردانندگان ایالات متحده، عبدالمالک ریگی و اساسا مقوله‌ای به نام «تروریسم» را بخواهیم به گونه‌ی انتزاعی و به دور از مجموع عوامل و شرایط ایجادی آن مورد نظر قرار دهیم، تردید نباید کرد که به مانند جامعه‌ی دموکراسی زده‌ی آمریکا، باید پذیرفت که می‌توان میلیاردها بودجه‌ی نظامی را در خدمت مبارزه با تروریسم قرار داد و ابدا تعجب نکرد که آیا واقعا این همه پول و نیرو برای نابودی پدیده‌ای به نام تروریسم چه معنا می‌دهد در حالی که همان‌ها کم‌ترین تمایلی برای علت‌یابی ندارند و مایل نیستند تا بدانند که چرا با تمام سرکوب وحشیانه، باز هم پدیده‌ای به نام «تروریسم» بیشتر و بیشتر گسترش می‌یابد.
ابدا تمایل و کاوش جدی وجود ندارد که چرا فرد و جمع‌های بسیاری پیدا می‌شوند که داوطلبانه خودشان را در هدف منفجر می‌کنند! این شیفگان مبارزه با تروریسم، بی‌توجه به هرگونه علت‌یابی ریشه‌ای، از هرگونه و نوعش در جهان و هر کشوری، «تروریسم» را به شکلی تصویرسازی می‌کنند که گویی پدیده‌ای «در ذات» است و خود مستقل از هر رابطه‌ای به وجود آمده و این ویروس را که پیدایی‌اش بدون هیچ علت و دلیلی بوده است باید با عزمی جهانی نیست و نابود نمود. پس هر کشور و دولتی براساس نیاز و توان خود برحق است تا با چنین میکروبی که عملا از فضاهای دور دست آمده است مبارزه کنند و پرچمداری آن را به بزرگ آزادی خواه جهان بسپارند تا با تمام امکانات میلیاردی و نظامی و فرهنگی‌اش امر مبارزه با تروریسم را پی گیرد.
حقیقت این است که امروز، در همین سال‌های آغازین قرن بیست و یکم، جامعه‌ی بشری بیش از حد توان و ظرفیتش، بی‌انضباط شده است! این بی‌انضباطی عالم‌گیر که با فروپاشی اتحاد شوروی زاده شد و پس از آن با سرعت غیرقابل کنترلی گسترش پیدا کرد، نمایشی از اضداد را به روی صحنه آورده است که از بیخ و بن با روند قانونمند رشد تاریخی جوامع بشری متفاوت می‌نماید! که این امر تا زمانی که به جایگاه اصلی خودش بازگردانده نشود، اوضاع جامعه جهانی و چینش و چگونگی مبارزه‌ی طبقاتی همچنان قلب شده باقی خواهد ماند.
دیروز، مقوله‌ی بهره‌کشی، استثمار، طبقه‌ی کارگر، طبقات محروم، به صورت برجسته مطرح بود و بخش مسلط حرکت به صورت مبارزه با سرمایه‌داری وابسته به قدرت‌های بزرگ و ستیز با عوامل بهره‌جوی داخلی بود که با اعمال دیکتاتوری، تمام نیروهای همسو برای برابری، آزادی و سوسیالیسم را سرکوب می‌کردند. اما امروز نه این که طبقه‌ی کارگر، استثمار و بهره‌کشی از بین رفته و شکل مبارزه نسبت به گذشته از محتوا خارج شده باشد، ابدا چنین نیست. قضیه چنین شده است که امپریالیسم با فروپاشی شوروی، فرصت و میدان را که پر از آشفتگی و یاس شده بود، خالی دید و توانست بی‌پروا به دستاوردهای زحمتکشان یورش برد و بسیاری از امکانات و حقوق آنان را چه در داخل کشورهای امپریالیستی و چه در کشورهای عقب مانده که دیگر نمی‌توانستند نیم نگاهی هم به طرف شرق داشته باشند ربود. این امر توسط صدور سرمایه و بهره‌کشی از کار ارزان کشورهای هدف جامه‌ی عمل پوشید که حاصلش شدت گرفتن هر چه بیشتر استثمار در این کشورها بوده است. – و نتیجه‌اش بحران عالم‌گیری شده است که باز ترفندی لازم خواهد آمد تا با جنگ و کشتار انسان‌ها، این بحران نیز سرانجامی نیک برای ابر سرمایه‌داران داشته باشد... و همین است که همه‌ی نیروهای زحمتکش و صلح‌جو باید هشیار و گوش بزنگ باشند-
برای تحقق انباشت بیشتر سرمایه در کشورهای پیش افتاده، به مانند گذشته لازم آمد تا عوامل سرکوب پیدا و ناپیدای داخلی تقویت شوند که در این راستا، از هر وسیله‌ای برای در حمق نگه داشتن استثمار شوندگان استفاده شد. سرکوب فیزیکی، زندان و شکنجه، ارایه‌ی طرح های خیالی پی در پی برای زندگی مرفه در آینده، تقویت خرافات، به‌وجد آوردن دسته‌ها و گروه‌های متعصب طالبانی در اکثر نقاط دنیا که تامین کننده‌ی بیشترین منافع و اهداف کلان امپریالیست‌ها بوده است... و حاصل چیزی شد که جهت سالم مبارزه‌ی طبقاتی قلب گشت، چرا که هدف از تمام آن ترفندها، نه رفاه و پیشرفت طبقات محروم بلکه انباشت بی‌حساب و کتاب سرمایه در دست اقلیت‌های بسیار کوچک جهانی و داخلی بوده است و این امر تحقق نمی‌یافت مگر آن که بر شدت استثمار و چپاول جهانی افزوده می‌شد. بدیهی‌ست که واکنش طبیعی این فرایند، نمی‌توانست چیزی جز مبارزه‌ی توده‌های زیردستی را به همراه داشته باشد. اما همانطور که اشاره رفت، با فروپاشاندن اتحاد شوروی، برای اکثر توده‌های بی‌شکل شده‌ی کشورها، چاره‌ای نماند تا جهت حرکت کور مبارزه را که عملا توسط امپریالیسم به آنان دیکته شده بود، انتخاب کنند!! این انتخاب که در اشکال مبارزه‌ی تروریستی به نمایش درآمده است، گونه‌ای است که امپریالیسم توانست برای خود دشمن بیافریند. پس لازم آمد تا منطقه و جهان را به آشوب کشد و با چنین بهانه‌ای خود و کشورها را تشویق به خریدهای نجومی تسلیحات کند.
امروز منطقه‌ی خاورمیانه در صف مقدم آشوب‌های جهانی قرار گرفته است و تروریسم خودساخته‌ی امپریالیسم جهانی بهانه‌ای شده است که به غرب وحشی امکان می‌دهد تا بی‌ملاحظه کشتار کند و همه‌ی اعمال و فجایع خودش را به حساب دموکراسی و خیرخواهی برای بشریت جا بزند.
متاسفانه باید اذعان کرد که، بعد از فرو پاشاندن شوروی، این امپریالیسم آمریکا بوده است که توانسته مکان و زمان مبارزه و جنگ طبقاتی را تعیین کند. پس نباید تعجب کرد که چرا امروز روند حرکت مبارزه‌ی جهانی برای آزادی، برابری، صلح و نجات بشریت از چنگال فقر و بی‌هویتی... این چنین بی‌انضباط و مغشوش شده است. این موضوع ابدا جای تعجب ندارد! شگفتی و تعجب وقتی محمل منطقی می‌یابد که چرا بخش وسیعی از نیروهای آگاه و پیشرو در گرداب این مکان و زمان مشخص شده توسط امپریالیسم گرفتار می‌آیند و با آهنگ او به رقص تن در می‌دهند!!؟
آیا این انتظار نامعقولی است که عمده ترین وظیفه و حرکت نیروهای مترقی و پیشرو و عدالت‌خواه و برابری طلب و سوسیالیست شکستن بی‌انضباطی موجود در امر مبارزه‌ی طبقاتی باشد؟ پس اگر حقیقت دارد که اکنون امپریالیسم مکان، زمان و چگونگی مبارزه و نبرد طبقاتی را مشخص کرده است و بی‌محابا با تمام امکاناتش در چنان مسیری گام برمی‌دارد، ضروری و لازم است که تمام نیروهای مبارز چنان مسیر و جهتی را خدشه پذیر کنند و امر مبارزه با همه‌ی غارتگران را در مسیر واقعی تاریخی خودش به حرکت و جریان بیاندازند.
در این صورت، و به روشنی می‌توان دریافت که جریان رو به رشد مبارزه‌ی انتحاری که عملا انتخاب و خط دهنده‌ی اصلیش امپریالیسم و عوامل آن هستند، باید از زاویه‌ی بازتر به آن نگریسته شود و آن شرایطی را که فرد و یا افراد را چه خودآگاه و چه توسط تلقین و وعده و وعید برای یک زندگی بهتر در عالم دیگر، به چنان کاری تشویق و ترغیب می‌کند... مورد مطالعه قرار گیرد. فردی که حاضر است خود را فدا و نابود کند، به هر دلیلی که باشد، نتیجه گرفته است که ارزش مرگ بر این زندگی بیشتر است. اما تاسف‌بار است که چنین افرادِ جان فشانی که می‌توانند با قربانی کردن خود، برای انسان‌ها زندگی بیافرینند، متاسفانه دست به کشتن دیگر همنوعان خود می‌زنند تا بدین وسیله بی‌هویتی و آشوب در امر مبارزه‌ی قانومند طبقاتی را به نفع حاکمان و اربابان امپریالیست همین حاکمان استمرار بخشند.
افشای این تحجر در مبارز و افشای امپریالیسم در بهره‌گیری از چنین شیوه‌هایی، راه و مسیر حرکت را باز و روشن می‌کند. تروریسم، در هیچ شکل و نوعی، و با هیچ توجیهی... مبارزه‌ی به حق نام ندارد. فداییان سال‌های ۴۹ و در ادامه... همیشه با تروریسم حکومتی حاکم که به اسارت می‌گرفت، شکنجه می‌کرد و در بیابان‌های زندان اوین زندانیان را رها و سپس شکار می‌کرد مبارزه کردند. آنان خودفداسازی می‌کردند، در حالی که همگی عاشق زندگی خود و مردمان خود بوده‌اند.
هادی پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه