دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


چه تلخی


چه تلخی
● درباره «یک دقیقه سکوت»
نمایشنامه «یک دقیقه سکوت» تصویری تکان دهنده از تلخی هایی است که روح زخمی جامعه ایران هیچ گاه نمی تواند به فراموشی بسپارد. دردهایی آنقدر بی پایان که «سهراب یکتا» شخصیت نویسنده نمایشنامه، تنها راه گریز از این دردها را در آرزوی رفتن به خوابی طولانی و بیدار شدن در سال هایی که همه چیز در کشورش روبه راه خواهد شد جست وجو می کند.
او پیش از به پایان رساندن نمایشنامه اش به قتل می رسد و مخاطبش را در بهت و تلخکامی تنها می گذارد.
«محمد یعقوبی» در این اثر که یکی از مهمترین نمایشنامه های خلق شده در سال های پس از انقلاب است همچون منتقدی اجتماعی، تصویری صریح و دردناک می آفریند.
چنین رویکردی متاثر از حوادث هولناکی همچون قتل های زنجیره یی - در سال های ۷۹-۱۳۷۸ - است؛ ایامی که نویسندگان و دگراندیشانی همچون «محمدجعفر پوینده»، «محمد مختاری» و... قربانی بنیادگرایی شدند.
محمد یعقوبی در چنین حال و فضایی نمایشنامه یی آفرید که در عین بهره مندی از خلاقیت های تکنیکی چشمگیر و منحصر به فرد، نه تنها امکانات تازه یی را در حوزه زیبایی شناسی به نمایشنامه نویسی ایران هدیه کرد بلکه همچون یک تاریخ نگار حساس به شرایط اجتماعی و سیاسی میهنش، ماهیت درونی جامعه ایران را در سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۸ در بافتی چند وجهی، مورد بازخوانی قرار داد. حوزه یی که به دلیل حساسیت های ذاتی اش همواره از سوی نمایشنامه نویسان ایرانی مورد بی مهری قرار گرفته است. از این رو می توان پرداختن به آسیب های اجتماعی را بنیانی ترین کاربست دراماتیک در آثار یعقوبی دانست.
او در نمایشنامه دیگرش، «تنها راه ممکن» تصویری به مراتب تلخ تر و تکان دهنده تر از تناقضات بی پایان زندگی ایرانی را به نمایش می گذارد اما هیچ گاه به ورطه سطحی نگری نمی افتد و همواره در حوزه تکنیک غافلگیر کننده است.
یکی از معیارهای سنجش گرانه در حوزه «مطالعات فرهنگی» که می توان در بررسی درام نیز به آن تمسک جست، وجود رویکردهای انتقادی و آگاهی بخش ًاجتماعی در جهت رشد، شکل گیری و ارتقای فردیت در هر اثری است. رشد فردیت، بنیان استقرار دموکراسی است و یکی از معیارهای سنجش میزان رشدیافتگی هر جامعه یی، ارتباطی پایدار با میزان آگاهی در میان مردمان آن سرزمین دارد. محمد یعقوبی، علیرضا نادری و - با اندکی اغماض - نادر برهانی مرند از معدود نویسندگانی هستند که اغلب آثارشان در چنین حال و فضایی سیر می کند.
«یک دقیقه سکوت» در این میان از جایگاهی منحصربه فرد و تکرار ناشدنی برخوردار است؛ شیوا دچار بیماری عجیبی شده است. او که سال ها است به خواب رفته ناگهان در سال ۱۳۵۹ از خواب بیدار می شود. تنها چند تماس تلفنی کوتاه کافی است که او را از عمق تغییرات پیرامونی اش با خبر کند. از میانه های اثر یعقوبی است که درمی یابیم ما شاهد رویدادهای نمایشنامه یی هستیم که نویسنده یی به نام «سهراب یکتا» مشغول نگاشتن آن است.
در طول اثر، رابطه سهراب و همسرش هستی و در نهایت، قتل او با رویدادهای نمایشنامه اش - ماجرای شیوا و دیگران- به طور موازی تدوین شده و یعقوبی به شکل منحصربه فردی این دو دنیا را به یکدیگر پیوند می دهد. شخصیت شیوا از تمامی تحولات ریز و درشت پیرامونش -ازدواج شوهرش با خواهرش شیدا، بارداری او و... - توسط «شیرین» خواهرش و همسر او «جمشید» باخبر می شود.
شیوا بار دیگر به خواب می رود و در سال ۶۲ از خواب بیدار می شود. سالی که جنگ با عراق شرایط زندگی در ایران را سخت تر و سخت تر کرده است. او دوباره به خواب می رود و در سال ۶۶ از خواب بیدار می شود.
سالی که آسمان تهران جولانگاه هواپیماهای عراقی و موشک هایی است که مثل نقل و نبات بر سر مردم فرود می آیند. جمشید، شوهر شیرین، مرد شوخ و ساده دلی که در ابتدا به تمام مصائب می خندید - به عنوان نماینده مقاوم ترین بخش جامعه - به کلی ویران می شود و شیوا که قدرت هضم تمام اتفاقات تلخ اطرافش را ندارد بار دیگر به خواب می رود.
در صحنه های پایانی نمایشنامه، سهراب یکتا که گویی از قتل زودهنگام خویش آگاه است. نمایشنامه، سرنوشت شیوا و رنج های شیرین و جمشید و تمام آدم های دیگر ناتمام می ماند و مخاطب تنها می تواند در برابر تمام این تلخی ها سکوت کند. هزاران و هزاران دقیقه سکوت.
امین عظیمی
(محمد یعقوبی)
منبع : روزنامه اعتماد