دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


فلسفه هری‌پاتر


فلسفه هری‌پاتر
جهان موجودات تخیلی برسازنده گونه‌ای از زیستن است كه از تخیل آزادانه نگارنده ناشی می‌شود.فهم این جهان، چونان فلسفه، ساحت دیگری از واقعیت را به روی مخاطب برمی‌گشاید. در یادداشت زیر نگارنده با نشان دادن سویه‌های فلسفی جهان خیالی مجموعه داستانی هری‌پاتر به امكانات آن برای اندیشه‌های نوین اشاره می‌كند.
فلاسفه از زمان افلاطون،‌ هر یك جهان خاص خود را ساخته‌اند. اندیشه‌های هر یك از ایشان با ردكردن، ‌مقابله‌كردن و در نهایت تكمیل یكدیگر، معنای نوینی به جهان می‌بخشد. به استثنای برخی نظریات مهم چون منطق دیالكتیكی، امروز فلاسفه از بسیاری از ایده‌های فیلسوفان نخستین دست برداشته‌اند.
جهان از امری كه به شكل كیفی تجربه می‌شده به امری كه با محاسبات منطقی اندازه‌گیری می‌شود از یكسو و جهان درون‌‌نگر اگزیستانسیالیست‌ها از سوی دیگر بدل شده است. البته همه این فیلسوفان استدلال‌هایی علیه یكدیگر دارند.
اگر از فیلسوفی بپرسید یك صندلی چیست، درباره آنچه یك صندلی را یك صندلی می‌سازد چنان داد سخن سر می‌دهد كه گویی با یك طلسم می‌توان صندلی را احضار كرد یا همه صندلی‌های واقعی را از میان برد. جی.ك. رولینگ نیز در «هری‌پاتر» واقعیتی از جهان خلق می‌كند كه قضاوت‌های رایج ما در باب معنای همیشگی جهان را ویران می‌سازد. در جهان رولینگ مفاهیمی چون واقعیت، اخلاق و مرگ معنای دیگری می‌یابند و ما با معنای دیگری از این مفاهیم آشنا می‌شویم كه تاكنون نمی‌شناختیم.
در حالی كه برخی منتقدان معمولاً رولینگ را فردی اخلاقی معرفی می‌كنند. در جهانی كه او خلق كرده همچون جهان فلاسفه‌ای مثل ماركی‌دوساد، هیچ خشونت و انحرافی جنایت شمرده نمی‌شود.
«اینك تمام جنبه‌های جنایت از بین می‌رود، چرا كه به منظور آنكه یك فرد آسیب رساندن به دیگران را جنایت تلقی كند، لازم است كه فرد مظلوم را از نظر سرشت (Nature) برتر از فرد ظالم برشمارد، این در حالی است كه همه افراد اهمیت یكسانی نزد او دارند، غیرممكن است كه او میلی به یكی از میان آنها داشته باشد». (ماركی دوساد)
این تفكر در رفتارها و برخوردهای «ولدمورت» (Voldemort) آشكاراست و او تنها دلیل وجود دیگران را آسیب دیدن می‌داند. درحالی كه شواهدی در جهان داستان هست كه یكی از مخلوقات، سرشت برتری بر دیگری دارد اما كشتن یك اسب شاخدار با یك طلسم هیچ حكمتی جز این ندارد كه آن اسب برای كشتن خلق شده است. حتی این طلسم بخشی از یك سنت حكیمانه جادویی نیست، بلكه به عنوان نوعی تباهی روحی تصویر می‌شود و این تنها نشانه كوچك از اخلاق در جهان رولینگ است.
معرفت‌شناسی در جهان رولینگ نیز در جمله مشهور خانم ویزلی (Mrs. Weasley) روشن می‌شود «هرگز به توانایی اندیشیدن چیزی كه جای مغزش را نمی‌بینی، اعتماد نكن». این عبارت به شكل مضحكی پرسش‌های معرفتی زیادی را به همراه دارد. آلن تورینگ فیلسوف معاصر، تحقیقات فراوانی درباره سرشت آگاهی، علم و توانایی اشیای مصنوعی در اندیشیدن انجام داده است. در جهان رولینگ اشیا دارای مراتب مختلفی از عقل و اندیشه هستند، در این دنیا از پرتره‌ها و نقاشی‌ها كه درباره تصاویرشان اطلاعاتی دارند و می‌توانند با مخاطبانشان صحبت كنند، تا دفترچه یادداشت ریدل (Riddle) كه می‌تواند در جهان پیرامون تاثیر گذارد، همه موجودات به درجه‌های مختلف، توانایی اندیشیدن دارند. رولینگ زیاد خودش را مشغول مشكل فلسفی بازتولیدپذیری (reproducibility) عقل نمی‌كند. در حالی كه در این كتاب به مساله بسیار مهم بازتولیدپذیری روح (soul) پرداخته می‌شود. ممكن است تابلوهای نقاشی شخصیت داشته باشند، عقل و توانایی خیالی برای نشان دادن خواست‌های با معنای خودشان را ندارند، به استثنای دفترچه یادداشت ریدل كه البته بخشی از روح ولدمورت است. در اینجا یك مساله كلامی نیز مطرح می‌شود. در حالی كه در كتاب رولینگ به مسائل دینی اشاره نمی‌شود، پرسش‌های دینی زیادی در باب زندگی پس از مرگ و مهمتر از آن توانایی جادویی در تاثیر گذاشتن بر روح در كتاب هست. آن طور كه ما می‌بینیم روح جانشین‌ناپذیر، بی‌ارزش و ثابت است. در حالی كه در كتاب دو طلسم هست كه به طور مستقیم بر روح تاثیر می‌گذارند؛ یكی طلسم‌های نوك نیزه‌هاست و دیگری ورد مرگ «آواد كداورا» است كه روح را از بدن جدا می‌كند، با این تفاوت كه ورد «آوادكداورا» (Avad kedavra) این عمل را با مهربانی انجام می‌دهد.
اینك پرسش این جاست، چه چیز را می‌توان اثبات كرد و چه چیز را نمی‌توان؟ بسیاری از فیلسوفان جدید معتقدند امری كه قابل اندازه‌گیری نیست، واقعی نیست. به همین دلیل ماده و زمان و فاصله كه قابل اندازه‌گیری هستند، واقعی‌اند. اما در جهان رولینگ به هر چیز قابل تعریف می‌توان سرم واقعیت تزریق كرد. روح و ذهن قابل تعریف‌اند و در عین حال قابل اندازه‌گیری نیستند اما بعید نیست كه بعدها چنین بتوان كرد. این امر هنگامی عجیب نیست كه به خاطر آوریم، در قرون وسطا، وقتی دانشمندان خواستند برخی امور كیفی مثل حرارت را اندازه‌ بگیرند، چقدر غیرواقعی می‌نمود.
رولینگ نیز به همین شكل با اندیشه‌های مدرن در باب اندازه‌گیری مخالفت می‌كند. تنها كافی است به خاطر آوریم، بسیاری از دستاوردهای علم شیمی، بر پایه تحقیقاتی است كه در ابتدا به عنوان جادو و جنبل كیمیاگران مسخره می‌شد. تفكر بسیار كمیت‌گرای هاگوارت (Hogwart) را می‌توان حساب خواند كه بیشتر به عددشناسی شبیه است تا ریاضیات. جهان خردمندانه جهانی هنری است و ارزش آموزش و پرورش تنها به آموزش سطحی مربوط نمی‌شود، بلكه به توانایی انسان‌ها در زنده ماندن مربوط می‌شود.
در جهان رولینگ به خردمندی اهمیت زیادی داده می‌شود و تفكر، ارزش بالایی می‌یابد. در جهان او اندیشه‌ها به عنوان اموری واقعی در نظر می‌آیند، همچنانكه رنه دكارت در كتابش باعنوان «تاملات» از تفكرات برای اثبات خدا استفاده می‌كند. استدلال او چنین است:
۱ ) من اندیشه‌هایی در سرم دارم كه نمی‌دانم كدامشان واقعیت دارند و كدام خیر و البته ساخته خودم نیز نیستند.
۲ ) من ایده و تصور خدا را به عنوان موجودی نامحدود، قادر مطلق و كامل دارم.
۳ ) من خودم نامحدود، قادر مطلق و كامل نیستم.
۴ ) پس این تصور باید توسط خدا در من نهاده شده باشد.
۵ ) خدا وجود دارد.
یا به طور خلاصه: خدا وجود دارد چون من چنین می‌اندیشم. (دكارت، تاملات)
این استدلال كه توسط بسیاری از فلاسفه مورد بحث قرار گرفته است، به نحو درخشانی نشان می‌دهد كه خدا وجود دارد، چون اندیشه او هست. اینك سوالی كه در مورد داستان ما مطرح می‌شود، آن است كه آیا اگر موجوداتی چون دمنتورها (Dementor)، خون‌آشام‌ها و بوگارت‌ها (Buggarts) هم وجود دارند، چگونه مساله خیر و شر حل می‌شود.
گرچه رولینگ به شكل آشكار به این مسائل پرداخته است اما بدون شك تحصیلات كلاسیك او در فلسفه و به خصوص فلسفه سده‌های میانه در نگارش و خلق شخصیت‌ها اثرگذار بوده است. او استادانه پیچیدگی‌های مسائل اخلاقی را طرح كرده و با تیزهوشی به جهان مدرن پرداخته است. این امر نشان می‌دهد كه برای نگارش كتاب از منابع لاتین و كلاسیك چون شكسپیر و همچنین ادبیات، فلسفه، تاریخ و جامعه‌شناسی به خوبی استفاده كرده است.
منبع : روزنامه تهران امروز