دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا


نقد و بررسی سیاست های فرهنگی سه دهه پس از انقلاب


نقد و بررسی سیاست های فرهنگی سه دهه پس از انقلاب
گسترش برخی از ارزش های غربی در جامعه، بسیاری را بر آن داشته است تا به منظور هدایت و مدیریت مسائل فرهنگی جامعه راهکارها و برنامه های مناسب را مورد بررسی قرار دهند.
یکی از مسائلی که این روزها، سی سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کانون توجه محافل فکری و سیاسی ایران قرار گرفته است، مسائل فرهنگی جامعه می باشد؛ با توجه به ناهنجاری های اجتماعی که در جامعه بروز کرده است و از سوی دیگر با توجه به گسترش برخی از ارزش های غربی در جامعه، بسیاری را بر آن داشته است تا به منظور هدایت و مدیریت مسائل فرهنگی جامعه راهکارها و برنامه های مناسب را مورد بررسی قرار دهند. اما قبل از هر چیز لازم است تا وضعیت موجود فرهنگی کشور مورد نقد و بررسی لازم قرار گیرد، با توجه به گذشته فرهنگی ایران و حساسیتی که مردم ایران نسبت به مسائل فرهنگی دارند این ضرورت ایجاب می کند تا به شکل علمی و تحقیقی مسائل فرهنگی کشور مورد بررسی و نقادی قرار گیرد.
● تعریف مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی
مهندسی فرهنگ به عنوان یک علم عبارت است از: علم تدوین و تنظیم سامانه به همراه تمامی ملزومات مطرح از قبیل نظام های تحلیل ، طراحی ، پیاده سازی، عملیاتی ، کنترل کمی، کیفی، سنجه ها، نظارت و غیره جهت کاربردی ساختن حوزه ای از دانش به انضمام علوم تربیتی وابسته در جامعه موردنظر ، با هدف تغییر رفتار (پاسخ های) جاری و گذار به شرایط مطلوب.
مهندسی فرهنگی نیز عبارت است از: تدوین و تهیه نقشه و طرح جامع و کاملی برای ساماندهی چهار زیر سیستم نظام سیاسی، نظام اقتصادی ، نظام اجتماعی و نظام فرهنگی کشور. در مهندسی فرهنگی کشور هر یک از این چهار نظام دارای نقش و وظیفه معینی بوده و به شکلی که به اهداف خود و اهداف کلان نظام برسند، در تعامل مناسبی با یکدیگر هستند.
مهندسی فرهنگ یعنی یک فرهنگ زلال ناب که به شکل مطلوبی درباره آن نظریه پردازی شده است؛ یک بار باید فرهنگ زلالی را که می خواهد در مجاری، جاری شود را مهندسی کنیم؛ یعنی یک بار باید آن آب را زلال و پاک کرد و یک بار باید مجاری را مهندسی کرد. به بیان دیگر مهندسی فرهنگ آنچه که باید جاری شود و مهندسی فرهنگی، مهندسی کردن آن مجاری است.
● نقد سیاست فرهنگ کشور
پس از توضیحی که درخصوص مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی بیان شد، در این قسمت به بررسی و نقد سیاست فرهنگ کشور می پردازیم. بدون تردید آنچه اکنون در عرصه فرهنگ کشور وجود دارد وضع مناسبی نمی باشد، برغم گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز کشور از یک برنامه و استراتژی کلان در خصوص فرهنگ برخوردار نیست. مطالب و سخنان زیادی درخصوص فرهنگ بیان می شود اما در عمل جز یک سلسله کارهای ظاهری و سطحی در زمینه فرهنگ کاری علمی و کارشناسانه صورت نمی گیرد. این یک چالش اساسی در عرصه فرهنگ کشور است که باید به آن پرداخته شود. در اینجا تلاش خواهد شد تا با اشاره به مشکلات و مسائلی که فرهنگ کشور با آن مواجه است به منظور یک سیاستگذاری درست به نقد و بررسی برنامه ها و سیاست های فرهنگی کشور بپردازیم.
۱) سوء فهم در مفهوم و در مصداق
مفهوم درستی از مهندسی فرهنگی نداریم. به عنوان مثال پس از پیروزی انقلاب اسلامی با در هم ریختن وضعیت فرهنگی رژیم گذشته هم به دلیل شرایط اجتماعی : سیاسی خاص موجود و هم به دلیل شتابزدگی ، دچار نوعی ظاهرگرایی شدیم، اگر دانشجویان فلان ظاهر را داشته باشند ما به اهداف فرهنگی دست خواهیم یافت، کاری که ما اوایل انقلاب کردیم نوعی ظاهرگرائی بود تا اسلامی کردن و واقعی دانشگاه ها.
بنابراین در مصداق باید دید منظور از فرهنگی چیست؟ آیا این صرفاً نهادهای فرهنگی هستند که بر فرهنگ تأثیرگذارند ، آیا سازمان هایی مانند وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی صرفاً متولی فرهنگ جامعه هستند؟ و یا مقصود عام است، یعنی منظور همه نهادهایی است که درعرصه فرهنگ سازی موثرند، آیا دستگاه های اقتصادی و سیاسی کشور فرهنگ ساز نیستند، طبیعی است که همه نهادها تأثیرگذارند فقط چند نهاد مورد توجه نمی باشد بلکه در مهندسی فرهنگی همه این نهادها باید مورد توجه قرار گیرند. در اینجا مهم این است که مصادیق را شناسایی نمائیم.
سوءفهم در مفهوم و مصادیق یک مشکل مهم برای فرهنگ کشور است؛ چون دقیقاً مشخص نمی باشد که مفهوم «مهندسی فرهنگی» چه می باشد، آیا برخورد با فلان دانشجو و اجبار او به تغییر شکل ظاهری اش ما را به اهداف فرهنگی جامعه خواهد رساند یا اینکه خیر این عمل صرفاً به یک سلسله تغییرات ظاهری در عرصه فرهنگ منجر خواهد شد.
۲) نبود آسیب شناسی فرهنگی
در حال حاضر وضعیت موجود کشور به طور دقیق مورد شناسایی قرار نگرفته است. نقطه ضعف ها و آسیب ها را باید شناسایی نمود سپس وضعیت مطلوب را شناسایی نمود و بعد راه های رسیدن به این وضعیت مطلوب را پیدا کرد. در اینجا با سه چالش در مهندسی فرهنگی مواجه هستیم:
الف) نبود یک استراتژی مشخص
ب) چگونگی اجرای این استراتژی
ج) نظارت و ارزیابی
فقدان یک استراتژی مشخص در ارتباط با فرهنگ کشور موجب شده است تا نقاط ضعف و آسیب های موجود در این عرصه بطور دقیق مورد شناسایی قرار نگیرد، در نتیجه مسئولان فرهنگی در تصمیمات و برنامه ریزی های خود توجهی به این مشکلات نداشته اند. از آنجا که استراتژی فرهنگی در یک کشور با توجه به هدف هایی که در آن کشور دنبال می شود تدوین و طراحی می شود بنابراین باید در تدوین استراتژی فرهنگی کشور به این اهداف نیز توجه شود.
نکته دیگر ابزارهایی است که برای اجرای این استراتژی لازم است؛ در حال حاضر مشخص نیست برای رسیدن به اهداف مورد نظر از چه ابزارهایی باید بهره جست. در برخی از کشورها بر ابزارهایی چون تنبیه و تشویق، ایجاد شغل، امکانات فرهنگی، قوانین و مقررات به عنوان ابزارهای نیرومند و موثر در سیاستگذاری فرهنگ تاکید می شود.
به منظور تحقق اهداف یک استراتژی به ویژه در عرصه فرهنگ لازم است تا استراتژی مزبور به طور مستمر مورد ارزیابی و نظارت قرار گیرد. چون ابزارهای نظارتی موجب خواهد شد تا استراتژی مزبور مورد بازبینی قرار گرفته و ابزارهای اجرای آن مورد بررسی قرار گیرد. در این صورت چنانچه ابزارها، کارائی لازم برای نیل به اهداف استراتژی موردنظر را نداشته باشند، می توان آنها را تغییر داد یا اصلاح نمود. آنچه امروز در کشور ما در ارتباط با استراتژی فرهنگ مطرح است اینکه هیچ برنامه ای برای برخورد با این چالش ها وجود ندارد.
۳) جزئی نگری فرهنگی
بسیاری بر این باورند که به هنگام سیاستگذاری فرهنگی باید به تمامی عرصه ها و جوانب زندگی توجه نمود؛ به اعتقاد این دسته از صاحب نظران فرهنگ، در سیاستگذاری فرهنگی باید به آداب و سنن و تاریخ خاص گروه های نژادی و زبان های گوناگون توجه نمود. آنچه امروز می تواند به عنوان یک خطر جدی برای فرهنگ کشور تلقی شود همین برداشت نادرست از فرهنگ است، کسانی که با نگاهی جزئی نگر به فرهنگ نگاه می کنند در واقع به میراث فرهنگی گذشته بی اعتنایی می کنند. درخصوص سیاستگذاری های فرهنگی در کشور ما این انتقاد اساسی وارد است که چرا پس از انقلاب اسلامی میان حال و گذشته تفکیک قائل شدیم، آیا این تفکیک به مفهوم گسستن از میراث گذشته فرهنگی خود نمی باشد.
۴) برخورد صنعت گونه با فرهنگ
آنچه ما در حال حاضر با آن مواجه ایم فرهنگ نیست بلکه یک صنعت است، منابع و بودجه و بعد نهادهایی را در نظر می گیریم تا آن را اجرا نمائیم؛ سوال در اینجا این است که آیا مناسبات میان نهادها به یک شیوه فرهنگی منجر می شود؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برنامه های اول، دوم و سوم دولت ها یکی پس از دیگری در ارتباط با فرهنگ برنامه ای را در پیش گرفتند. گفته می شد فرهنگ متعلق به مردم است. هر یک از دولت ها نهادهایی را تعریف کردند تا بتوانند بودجه و اعتباری را جذب نمایند. قصد این بود تا مهندسی فرهنگی شود، اما نتیجه چه شد؟ روشن است که به مسئله فرهنگ نباید به عنوان یک کالای صنعتی نگاه کرد، چون فرهنگ با ارزش ها و باورهای مردم سر و کار دارد بنابراین نمی توان با پول و بودجه آن را هدایت و مدیریت نمود؛ در تمامی برنامه های اول و دوم و سوم جمهوری اسلامی ایران هر یک از دولت ها به منظور بهبود وضعیت فرهنگی جامعه بودجه ای را اختصاص دادند اما هیچ یک نتوانستند مشکلات فرهنگی جامعه را حل نمایند، بسیاری از مشکلات فرهنگی به حال خود رها شدند.
۵) جدا ساختن امور پرورشی از آموزشی
تفکیک پرورش از آموزش چالشی اساسی در برابر مهندسی فرهنگی کشور است. پس از اینکه نهادهای فرهنگی شکل گرفت عده ای چنین پنداشتند که این نهادها فقط باید کار فرهنگی بکنند، یا هنگامی که پرورش را از آموزش در سطح مدارس جدا کردند، افرادی که کار آموزشی می کردند دیگر کاری به مسائل تربیتی و پرورشی نداشتند.
۶) عدم توجه به تأثیر سایر بخش ها بر فرهنگ
در عصر حاضر فرهنگ بالقوه نمی تواند خود تولید کند، بلکه سایر بخش ها چون اقتصاد و سیاست نیز در تولید فرهنگ نقش دارند. هنگامی که نهادهای فرهنگی می گوئیم مانند وزارت ارشاد و یا کمیسیون فرهنگی یا حوزه های علمیه و سازمان ارتباطات وظیفه بودجه ریزی دارند آیا این بدین معنا است که سایر نهادها و حوزه ها بر فرهنگ تأثیر ندارند؟ تولیدات سایر کشورها فرهنگ خود را به هنگام صدور به دیگر کشورها می برد؛ محصولات ژاپنی به هنگام صدور فرهنگ این کشور را نیز با خود می برد. امروز تمام کشورهای دنیا باور کرده اند که باید به یک زبان زنده دنیا یعنی انگلیسی مسلط باشند، زبان انگلیسی همه اش فرهنگ بریتانیایی است. به هر حال باید دید رابطه میان صنعت و فرهنگ و رابطه میان اقتصاد و فرهنگ چه می باشد؟ آیا یک رابطه منطقی میان این دو حوزه ها و حوزه فرهنگ وجود دارد. آیا سیاست های اقتصادی، فقر، اعتیاد، بیکاری بر فرهنگ تأثیر ندارند؟ آیا در نظام اداری رشوه گیری، کاغذبازی برفرهنگ تأثیرگذار نیستند؟ آیا دروغ گفتن، به حقوق دیگران تجاوز کردن بر فرهنگ تأثیر ندارد؟ بدین ترتیب باید یک طرح و نقشه کلی تدوین شود تا همه نهادهای رسمی تأثیرگذار بر فرهنگ براساس آن عمل کنند.
در گذشته و حال در کشور ایران به تأثیرسایر نهادها بر فرهنگ کشور توجهی نشده است، هیچ مقام مسئولی در اینجا وجود نداشته است تا از سایر بخش ها سوال نماید که تولیدات شما چه تأثیر مثبت یا منفی می تواند بر فرهنگ کشور داشته باشد.
۷) عدم پیوند میان اجزای فرهنگی
چالش دیگری که فرا روی فرهنگ قرار دارد اینکه میان اجزای فرهنگی پیوند لازم وجود ندارد این بدین معنا است که مهندسی فرهنگی وجود ندارد. دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه های دولتی، حوزه علمیه و سایر نهادهای فرهنگی هر یک راه خود را می روند؛ هنگامی که میان حوزه و دانشگاه ارتباطی وجود ندارد. مهندسی فرهنگی یعنی اینکه بتوان از قابلیت ها و توانمندی های جامعه ارزیابی دقیقی داشت تا براساس آن بتوان آن را در کنار یکدیگر قرار داد و در نتیجه توانا ئی های فرهنگی را افزایش داد. براساس مهندسی فرهنگی کشور می توان گفت در حال حاضر باید چه تعداد دانشگاه داشت، اینکه در هر کوی و بر زن هر کس که یک توان مالی داشت دانشگاهی بسازد این بدین معنا است که مهندسی فرهنگی در کشور وجود ندارد. شورای انقلاب فرهنگی که متولی این مهم است متأسفانه از اهداف خود دور شده است.
نویسنده:اسماعیل اقبال
منبع : خبرگزاری فارس