یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

‏پیامبری یسع(ع)


‏پیامبری یسع(ع)
وی یکی از پیامبران بنی‏اسرائیل بوده و قرآن جز در زمره مجموعه پیامبرانی که ایمان بدانان واجب است، درباره زندگی او مطلبی یادآور نشده است: «وَاذکُرْ إِسْمعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَاالکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الأَخْیارِ»؛
(۱) «وَإِسْماعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطاً وَکُلّاً فَضَّلْنا عَلَی العالَمِینَ».(۲) و گفته می‏شود که یسع، پسر عموی الیاس(ع) بوده که پس از رحلت الیاس به تبلیغ رسالت
الهی پرداخته و به همان شیوه دین و آیین الیاس، مردم را به خدا پرستی دعوت می‏کرده است و در زمان آن حضرت، رخ دادها و گناهان بسیاری انجام پذیرفت. و نیز ملاحظه می‏کنیم که قرآن به طور خلاصه و کوتاه از الیاس(ع) یاد کرده و به پیامبری یسع اشاره‏ای گذرا داشته است، ولی کتب تاریخی درباره الیاس(ع) مملوّ از اسرائیلیات است. ما تنها رویدادی را که طبری نقل کرده از میان مطالب فراوانی که منقول است برمی‏گزینیم و فشرده آن را یاد آور می‏شویم، البته از باب اطلاع و آگاهی به بیان آن می‏پردازیم نه این‏که این رویداد، واقعیت داشته باشد.
الیاس آن‏گاه که از بنی‏اسرائیل خواست بت‏پرستی را کنار گذاشته و به پرستش خدای یگانه تمسک جویند، دعوت وی را نپذیرفته و به او پاسخ مثبت ندادند، الیاس به پیشگاه خدای خود عرضه داشت: بار خدایا، بنی‏اسرائیل، از پرستش تو سر برتافتند و بر کفر و الحاد و پرستش غیر تو روی آوردند، نعمت‏هایی را که به آنان دادی دگرگون ساز. خداوند بدو وحی‏فرمود: ما زمام امور ارزاق آنها را به دست تو می‏سپاریم، هرگونه که خواستی عمل نما. الیاس عرض کرد: آفریدگارا، بارانت را از آنان دریغ فرما. در پی آن سه سال بر آنها باران نبارید تا چهار پایان آنان از بین رفت و درختانشان خشکید و مردم سخت دچار گرفتاری شدند. الیاس هر کجا که به سر می‏برد، خوراک و روزی او می‏رسید و بنی‏اسرائیل هرگاه بوی نان می‏شنیدند می‏گفتند: الیاس این‏جاست، و در جستجوی وی برمی‏آمدند، و بدین ترتیب، اهل آن خانه مورد اذیت و آزار آنها قرار می‏گرفت. الیاس روزی به خانه زنی از بنی‏اسرائیل پناه برد که پسری بیمار به نام «یسع بن اخطوب» داشت. آن زن، الیاس را به خانه خود راه داد و ماجرای او را نهان داشت. آن حضرت در حق فرزند او دعا کرد و خداوند او را از بیماری رهانید. و از آن پس دست از الیاس بر نداشت و بدو ایمان آورده و وی را تصدیق کرد و پیوسته با او بود و هر کجا الیاس می‏رفت، وی نیز او را همراهی می‏کرد. الیاس پیرمردی سالخورده، ویسع پسرکی نوجوان بود و پس از آن، روزی الیاس به بنی اسرائیل گفت: اگر دست از پرستش بت‏ها بردارید از خدا می‏خواهم که گرفتاری‏ها را از شما بردارد. لذا آنان بت‏ها و پیکره‏هایی را که ساخته بودند بیرون ریختند و الیاس(ع) به پیشگاه خداوند دعا کرد و خداوند به فریادشان رسید و گرفتاری‏ها را از آنان برداشت، سرزمین‏های آنان سرسبز شد، ولی آنها دست از عقیده خود برنداشته و به راه راست هدایت نگشتند. وقتی الیاس(ع) چنین دید از خدای خویش درخواست نمود که جانش را بستاند تا از شرّ آنها راحت و آسوده گردد و خداوند روح او را قبض نمود و به آسمان‏ها برد و خداوند بعد از الیاس، یسع را برای ارشاد و راهنمایی آنها مأمور ساخت».
منبع : سایت دوستان


همچنین مشاهده کنید