پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مرد سیندرلائی - CINDERELLA MAN


مرد سیندرلائی - CINDERELLA MAN
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برایان گریزر و پنی مارشال
کارگردان : ران هوارد
فیلمنامه‌نویس : آکیوا گلدزمن، چارلی میچل و کلیف هالینگزوورت، برمبنای داستان کوتاهی نوشتهٔ هالینگزوورت
آهنگساز(موسیقی متن) : توماس نیومن
هنرپیشگان : راسل کرو، رنی زلوگر، پل جیاماتی، کریگ بیرکو، پدی کانسیدین، بروس مگیل و کانر پرایس
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۴ دقیقه


در دههٔ ۱۹۲۰، ̎جیمز براداک̎ (کرو) اهل نیوجرزی، بوکسور آتیه‌داری در بوکس حرفه‌ای بود. او پرقدرت، پرانرژی و یک‌دنده بود ولی مجروح‌ شدن دست و شکستش در سال ۱۹۲۹ در مقابل ̎تامی لاخران̎، بوکسور سبک‌وزن، زندگی حرفه‌ای‌اش را در شرایط متزلزلی قرار داد. در حالی‌که حرفهٔ ̎براداک̎ در رینگ بوکس به پایانش نزدیک می‌شد، دوران رکود اقتصادی پیش آمد و زندگی همه را تحت‌ تأثیر قرار داد؛ طوری‌که ̎براداک̎ نیز اجباراً در برابر دست‌مزدی ناقابل در باراندازهای نیویورک مشغول به کار شد تا زندگی همسر (زلوگر) و سه فرزندش را تأمین کند. ̎براداک̎ که مستأصلانه در پی جفت‌وجور کردن پول بود، دست به دامن ̎جو گولد̎ (جیاماتی) مربی و گردانندهٔ سابق بازی‌هایش شد که اتفاقاً توانست مسابقه‌ای را با ̎جان گریفین̎ در مدیسن اسکوآر گاردن دست و پا کند. در حالی‌که همه متفق‌القول بودند که ̎براداک̎ سن و سالش بالا رفته، بدنش از شکل افتاده و تمرینی نداشته که شانس برنده شدن داشته باشد، او ̎گریفین̎ را شکست داد و پس از آن نیز با هوک چپِ پُرقدرتش ـ که به خاطر کار مشقت‌بارش در بارانداز، شدت هم گرفته بود ـ بسیاری دیگر از رقبایش را نیز از میدان خارج کرد. در شرایطی که مردم در پیِ شنیدن خبرهای خوش بودند، بازگشت پیروزمندانه و غافل‌گیرکنندهٔ ̎براداک̎ به دنیای بوکس، به عاملی نیروبخش برای کارگرهای پُرتلاش و مردم بی‌کار تبدیل شد. در سال ۱۹۳۵، وقتی قرار شد ̎براداک̎ با ̎ماکس بر̎ (بیرکو)، قهرمان سنگین‌زون بوکس رودررو شود، همهٔ چشم‌ها به او دوخته شده بود ـ مسابقه‌ای که برای زنده ماندن بود.
● ازدحام کلیشه‌ها، به نتیجهٔ دل‌پذیری ختم شده است. همه‌چیز در این فیلم تکراری است ـ رابطهٔ زن و مرد، مشکلات و مکافات‌های مرد، رابطه‌اش با بچه‌ها، ابتدای فیلم، انتهای فیلم ـ اما به شکل حیرت‌انگیزی، مجموع این ایده‌های تکراری خیلی خوب جواب داده است. اجرای ساده و صادقانهٔ هوارد، به کمک نقش‌آفرینی سه بازیگر درجهٔ یکش: کرو، زلوگر (که معلوم نیست چرا هیچ‌کس حضور کوتاه و مؤثرش را در این فیلم جدی نگرفت) و جیاماتی (که باز در نقش وردست یک قهرمان، بیش از عرضهٔ نقش خودش، به شخصیت اصلی ارج و اعتبار می‌بخشد)، به داستان‌ کلیشه‌ای فیلم جنب‌وجوش بخشیده است. فیلم‌نامهٔ ظاهراً ساده، به دقت صحنه‌بندی شده و کارگردانی هوارد، حتی صحنه‌ای مثل گرسنه ماندن بچه‌ها و غذا خواستن‌شان از مادر را مؤثر از آب درآورده است. چند ماهی که گذشت، مرد سیندرلائی میان علاقه‌مندان سینما به محبوب‌ترین فیلم هوارد تبدیل شد، اما آن موفقیت تجاری را که انتظارش می‌رفت، به‌دست نیاورد. سازندگان مرد سیندرلائی با ساختن این فیلم در آغاز هزارهٔ سوم، قدرت کلیشه‌ها را یادآوری می‌کنند و این‌که اگر این مایه‌های کهن نمایشی دیگر جواب نمی‌دهند، مشکل از اجرای بد و ساده‌لوحانه است یا فیلم‌سازهائی که مؤمن به قدرت چنین کلیشه‌هائی نیستند.