شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چتری برای سرمایه‌های بادآورده


چتری برای سرمایه‌های بادآورده
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) NATO-ationzOrgani Treaty Atlantic North) (پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و همراه با به استقلال رسیدن کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز فعالیت خود را در این منطقه آغاز کرد. برای این منظور، در نوامبر ۱۹۹۱ در کنفرانس سران کشورهای عضو ناتو در بروکسل، استراتژی جدید این سازمان روی دو موضوع تاکید کرد: یکی اینکه اوضاع جدید سیاسی بین المللی هیچگونه تغییری در اهداف ناتو در پی نخواهد داشت و دیگر آنکه این وضعیت جدید بین المللی امکان و فرصتی را ایجاد کرده که ناتو می تواند حوزه امنیتی خود را گسترش بدهد. سازمان ناتو به منظور به اجرا درآوردن طرح توسعه حوزه امنیتی خود از دو طریق زیر اقدام کرد. یکی از طریق ایجاد نهاد جدید بین المللی به نام شورای همکاری آتلانتیک شمالی (NACC-Council Cooperation Atlantic North) و دیگری با به اجرا گذاشتن برنامه مشارکت برای صلح. (PFP-Program Peace for Partnership) در مورد شورای همکاری آتلانتیک شمالی، شورای ناتو در دسامبر ۱۹۹۱ تصمیم گرفت که این نهاد جدیدالتاسیس، ارتباط منظم و مستمری را بین اعضای ناتو و اعضای سابق پیمان ورشو برقرار نماید. به دنبال آن در مارس ۱۹۹۲ تمامی کشورهای مستقل همسود (CIS-States Inbepenbent Commonwealth)، شامل کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به عضویت شورای همکاری آتلانتیک شمالی پذیرفته شدند. سنای ایالات متحده نیز به دنبال طرح گسترش ناتو توسط کلینتون در فوریه ۱۹۹۴ با ۹۴ رای موافق و ۳ رای مخالف، قطعنامه ای را صادر کرد که در آن از گسترش ناتو به سمت شرق حمایت می کرد. در روند گسترش ناتو، ایالات متحده قادر گردیده است که پیمان امنیت منطقه ای در حوزه آتلانتیک را به سمت اورال گسترش دهد.
بنابراین آمریکا به جای آنکه از ظهور یک قدرت منطقه ای در اوراسیا که از کوه های اورال تا دریای شمال را شامل می گردد جلوگیری کند، درصدد است تا به گونه ای فعال و بر اساس اقتدار سازمانی مجموعه ای تاثیر پذیر از ایالات متحده بر منطقه ای که قلب زمین(Heartlanb)، تلقی شد، اعمال قدرت کند. با توجه به مطالب فوق می توان گفت که عضویت کشورهای آسیای مرکزی در برنامه مشارکت برای صلح ناتو، نیز می تواند بیانگر مراحل بعدی گسترش این سازمان بسوی شرق باشد و در شراط فعلی این کشورها در حال گذراندن مراحل مقدماتی عضویت در ناتو می باشند.
گسترش ناتو به سمت شرق در آغاز قرن بیست و یکم از آن جهت معنا و مفهوم پیدا می کند که این پیمان در این مرحله مایل است با روسیه به تعادل استراتژیک دست یابد و سپس در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و نیز خاورمیانه امتیازات مهمی را از آن خود سازد. ناتو تنها به دنبال اهداف سیاسی و نظامی نیست بلکه در گسترش حوزه خود، اهداف اقتصادی را نیز مد نظر قرار می دهد. پژوهشگران و سیاستمداران معتقد بوده و هستند که با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، تهدید علیه امنیت اروپا از بین نرفته بلکه این قاره با نوع جدیدی از تهدیدها مواجه شده است، آنها تهدیدهایی مانند بی ثباتی در شرق اروپا به ویژه درگیری های قومی در بالکان، امکان بروز جنگ در جمهوریهای سابق شوروی، احتمال بروز ناآرامی ها در سطح جهان و تهدید کشورهای اروپایی به خصوص پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، تهدیدهای غیر نظامی مانند آلودگی محیط زیست، حقوق بشر، سلاح های کشتار جمعی، رادیکالیسم اسلامی، تروریسم و مواد مخدر به منزله تهدیدهای بالقوه علیه امنیت اروپا مطرح کردند.
در واقع این پژوهشگران و سیاستمداران با وسعت بخشیدن به ابعاد تهدید و تعریف جدید و فراگیر از مفهوم امنیت، دولت های غربی کوشیدند توجیهاتی را برای ادامه حیات ناتو و خروج از بحران هویت ارائه دهند. سرانجام این تحلیل ها، استحکام و تجدید حیات ناتو را پس از جنگ سرد موجب شد. بدین ترتیب حوزه فعالیت آن به سمت شرق و جنوب گسترش پیدا کرد. تعریف جدید ناتو از ژئوپولیتیک و سیاست های اعضای برجسته ناتو از جمله آمریکا در این زمینه باعث شد تا استراتژی گسترش ناتو به شرق از نظر حوزه جغرافیایی و امنیتی با پذیرش عضویت کشورهای شرق اروپا و مشارکت بازیگران آسیای مرکزی در برنامه مشارکت برای صلح تکمیل شود. در واقع باید اذعان کرد که سران ناتو با ارائه تعریف نوین از تهدید مشترک، امکان تجدید حیات این سازمان را فراهم کردند. به عبارت دیگر تغییر تهدید شرق به جنوب که به زعم سران ناتو همان رادیکالیسم، جنبش های خشونت طلب و تروریسم بود از یکسو و مجموعه تحولات اروپای شرق، آسیای مرکزی و قفقاز از سوی دیگر باعث شد تا پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نه تنها از بین نرود بلکه حوزه فعالیت خود را به شرق نیز گسترش دهد. ناتو از طریق ایجاد نهاد جدید بین المللی به نام شورای همکاری آتلانتیک شمالی، تلاش وسیعی را در خصوص گسترش حوزه منطقه ای خود آغاز کرده است به گونه ای که با پذیرش تدریجی کشورهای اروپای شرقی و کشورهای مستقل همسود، اعضای این شورا هم اکنون نزدیک به ۵۰ کشور رسیده است.
آمریکا در همین راستا نیز طرحی به نام برنامه مشارکت برای صلح به ناتو پیشنهاد کرد که این طرح در اجلاس سران ناتو در ژانویه ۱۹۹۳ مورد تصویب قرار گرفت. بر اساس این طرح قراردادی دو جانبه بین ناتو و یکی از کشورهای غیر عضو که علاقمند به همکاری با این سازمان باشند در چارچوب برنامه مشارکت انفرادی برای صلح(IPP-Program Peace for partnership Inbivibual) به مورد اجرا گذاشته می شود. ضمن اینکه اعضای جدید هیچگونه تعهدی در قبال این پیمان نسبت به یکدیگر نداشته و تنها از طریق ناتو می توانند دارای منافع مشترک باشند. برنامه مشارکت برای صلح ناتو، طرحی برای ترغیب کشورهای غیر عضو در ناتو برای توسعه همکاریهای نظامی و دفاعی بالقوه ناتو بود. این برنامه به صورت قرارداد دوجانبه بین ناتو و هرکدام از کشورهای غیر عضو که علاقمند به همکاری با ناتو هستند در چارچوب برنامه مشارکت انفرادی برای صلح به مورد اجرا گذاشته شد.
همه کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به عضویت برنامه مشارکت انفرادی برای صلح درآمده اند. ناتو پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در اجلاس پراگ در ۲۰۰۳ ، احساس اولیه این بود که شوک وارده ناشی از حملات ۱۱ سپتامبر موجب توقف مذاکرات گسترش ناتو به شرق می شود، اما این رویداد اهمیت بسیار زیاد ناتو و لزوم همبستگی اروپا و آمریکا در حفظ ارزشهای مشترک را یادآور شد و بر اهمیت اجلاس سران کشورهای ناتو در پراگ و اجلاسهای پس از آن افزود. در اجلاس پراگ با توجه به تحولات ۱۱ سپتامبر و برای مقابله با چالش های امنیت جدید و در چارچوب وظایف، اهداف و ماموریت های از پیش تعیین شده و براساس معاهده واشینگتن(معاهده موسس سازمان ناتو) و منشور ملل متحد تصمیمات زیر اتخاذ شد:
۱) پذیرش اعضای جدید،
۲) تشکیل نیروی واکنش ناتو،
۳) تصویب طرح توانمندی های پراگ،
۴) تصویب مفهوم دفاع علیه تروریسم،
۵) ارتقای سطح همکاری ها با کشورهای حوزه مدیترانه،
۶) همکاری نزدیکتر با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز.
لزوم گسترش دامنه مشارکت ناتو با کشورهای آسیای مرکزی و قفقازدر چارچوب هایی مانند برنامه مشارکت برای صلح ناتو و شورای مشارکت اروپا-آتلانتیک به منظور تجدید ساختار نیروهایشان و افزایش همکاری ها و سازواری بیشتر نیروهای آنها با ناتو در اجلاس پراگ مورد توجه قرار گرفت. تصویب ساختار فرماندهی موثرتر، کارآمدتر و قابل استقرارتر و پاسخ به دعوت شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت کمک به دولت افغانستان در بازگشت کامل امنیت به کابل در چارچوب نیروهای یاری رسان امنیت بین المللی (آیساف) و همچنین منافع راهبردی ناتو و اتحادیه اروپایی در تعمیق روابط از دیگر عناوین دستور کار ناتو در اجلاس پراگ بود.
▪ به طور کلی علل و عوامل گسترش ناتو به شرق تا آسیای مرکزی و قفقاز عبارتند از:
۱) تامین تقویت امنیت و ثبات،
۲) استقرار و تثبیت دموکراسی،
۳) حفظ، تداوم و افزایش نفوذ و برتری آمریکا.
▪ ابزارها و عوامل موثر در گسترش ناتو عبارتند از:
۱) شورای همکاری آتلانتیک شمالی،
۲) برنامه مشارکت برای صلح،
۳) گسترش برنامه مشترک برای صلح،
۴) گسترش برنامه مشترک برای صلح از طریق شورای مشارکت اروپا-آتلانتیک،
۵) برنامه مشارکت برای صلح و حفظ صلح،
۶) برنامه انفرادی مشارکت برای صلح.
▪ اصول و مراحل گسترش ناتو عبارتند از:
۱) توجیه گسترش،
۲) آمادگی برای گسترش،
۳) اجتناب ناپذیری گسترش.
▪ منافع اعضای ناتو از استراتژی گسترش به آسیای مرکزی و قفقاز:
۱) پر کردن خلا» بوجود آمده پس از فروپاشی شوروی،
۲) وجود منابع عظیم انرژی،
۳) خطر استیلای سیاسی قدرت های منطقه ای،
۴) مقابله با تروریسم، مواد مخدر و سلاح های کشتار جمعی.
▪ علل همکاری کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز با ناتو به شرح زیر است:
۱) ناتوانی در تامین امنیت ملی،
۲) هراس از سلطه مجدد روسیه.
کارکردهای نوین ناتو نیز مدیریت بحران و عملیات حفظ صلح در بوسنی هرز گوین، کوزوو، افغانستان و عراق است.
● ناتو و قفقاز جنوبی
بیان این موضوع که ناتو دارای منافعی در قفقاز جنوبی است بخاطر اینکه سیاست ناتو توسط آمریکا دیکته می شود، نادرست است. این کشورهای عضو ناتو هستند که با هم سیاست امنیتی و نظامی مشترکی را در سمت شرق تدوین می کنند. علاوه براین وابسته کردن هر مطلبی به نفت که اغلب در مقالات دیده می شود، نیز نادرست و ساده انگاری است. پنج مورد منافع در هم تنیده قابل تشخیص است. هسته اصلی آنها که سایر منافع را بهم متصل می کند موقعیت ژئواستراتژیک و ژئو اکونومیک قفقاز جنوبی است. این منطقه مرز فضای امنیتی مشترک اروپا است و همچنین مرکزیت مهم اقتصادی و دالان حمل و نقل (نفت و گاز) است و برای روسیه اهمیت زیادی دارد.
نقش قفقاز جنوبی در امنیت اوراسیا برای ناتو و اعضای آن بسیار مهم است. قفقاز مرز جدید ناتو و ساختار امنیتی اروپا شده است. روی این اصل، حل و فصل مناقشات در قفقاز دارای اهمیت فزاینده ای برای اروپا و عامل تعیین کننده در امنیت آن خواهد بود. سایر مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حتی می توانند وضعیت شکننده منطقه را وخیم تر کند. علاوه بر این، ناتو حضور نظامی روسیه در قفقاز را که دارای تاثیر منفی در حفظ تعادل قدرت است، با سو» ظن نگاه می کند. سومین مورد از منافع یاد شده، وجود منابع طبیعی وسیع و استخراج نشده در حوزه دریای خزر است. با وجود روشن نبودن میزان دقیق این ذخایر، قفقاز جنوبی از لحاظ اقتصادی مهم بوده و تعدادی از شرکت های نفتی کشورهای عضو ناتو در آنجا فعال هستند. نه تنها وجود این منافع مهم است بلکه استفاده از نفت و گاز منطقه مستلزم حمل آن به کشورهای خریدار است. این تحولات موجب درگیر شدن کشورها با بازیگران بین المللی دراقتصاد جهانی می شود. یکی دیگر از علائق و منافع مترتب، جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی است، زیرا این منطقه دارای مقدار قابل توجهی از اورانیوم غنی شده در نقاط نامطمئن است.
پس از فروپاشی شوروی و سپس بدنبال رویداد ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱، این نگرانی وجود دارد که ممکن است بعضی از کشورهای خاص یا گروهای تروریستی، اورانیوم مذکور، زیرساختارها و متخصصان آنرا تصاحب کنند. سرانجام اگرچه یک موضوع عمومی محسوب نمی شد، این گرایش برای کوچک تر نگاه داشتن روسیه وجود دارد و در چارچوب ماموریت سنتی و قدیمی ناتو برای "نگاه داشتن آمریکا در درون، آلمان در پایین و روسیه در جارج" می گنجد. جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان نیز برای همکاری با پیمان ناتو دارای انگیزه هایی هستند. اگرچه علائق و منافع سه کشور فوق اصولا شباهت زیادی به هم دارند ولی با شدت یکسانی دنبال نمی شوند.
واضح است که ارمنستان منافع زیادی در ناتو ندارد و در نتیجه به اندازه دو کشور دیگر با ناتو همکاری نمی کند. موضوع اصلی مسلما ثبات و امنیت است.
جهموری آذربایجان و گرجستان به ویژه متقاعد شده اند که ناتو می تواند در تامین صلح و ثبات منطقه نقش مهمی ایفا کند. ناتو به خاطر موقعیت خود در بالکان، از یک تصویر قوی در منطقه برخوردار است. مشکلات این منطقه نا امن، وجود کشمکش های راکد و خاموش و خطر تجاوز از سوی روسیه محسوب می شود. سازگاری با ساختارهای یوروآتلانتیکی نوعی از هدف سیاست خارجی منطقه بوده و نخبگان سیاسی چنین می اندیشند که اروپا چیزی برای عرضه کردن در منطقه دارد. جمهوری آذربایجان و گرجستان برای پیوستن به ناتو ابراز علاقه کرده اند، اما ارمنستان مخالف آن است. عده ای بر این باورند که ناتو در ایجاد تغییرات داخلی مانند کمک به اصلاح نیروی نظامی نیز می تواند همکاری کند.
البته حمایت از توسعه اقتصادی و نگاه به ناتو به عنوان کانالی برای انتقال دیدگاه های قفقاز نسبت به غرب در خصوص رویدادهای اخیر منطقه نباید فراموش شود. نخستین عملکرد رسمی ناتو در قفقاز جنوبی در سال ۱۹۹۰ ، زمانی که پیمان ورشو و ناتو معاهده کاهش نیروهای متعارف(EAPC) را مورد بحث و مذاکره قرار دادند، آغاز شد. یکی از موضوعاتی که به آن پرداخته شد، تجهیزات نظامی در منطقه ای بود که قفقاز جنوبی را نیز در بر می گرفت. ایجاد شورای همکاری آتلانتیک شمالی در۲۰ دسامبر ۱۹۹۱ نخستین تغییر سازمانی در درون ناتو بود که به همکاری نزدیکتر با اعضای پیمان ورشو سابق و از جمله با سه جمهوری تازه استقلال یافته در قفقاز جنوبی، منجر شد.
شورای همکاری آتلانتیک شمالی و جانشین آن معاهده کاهش نیروهای متعارف، یک سازمان سیاسی است که ماموریت آن حفظ و تقویت ثبات، پیشگیری از منازعات و مدیریت بحران بوده و بیانگر آن است که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی تنها یک بلوک نظامی است. در ژانویه ۱۹۹۴، برنامه مشارکت برای صلح به عنوان ابزار کار اصلی ناتو برای همکاری با دشمنان قبلی این سازمان درآمد. گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان به ترتیب در تاریخهای ۲۳ مارس، ۴ می و ۵ اکتبر ۱۹۹۴ اسنادی را در چارچوب برنامه مشارکت برای صلح امضا کردند. با وجود انجام دیدارهای متعدد مقامات بلندپایه قفقازی از ناتو، تا سال ۱۹۹۷ که دبیر کل ناتو به منطقه سفر کرد، دیدار متقابلی از این طرف صورت نگرفت. در اواسط فوریه ۱۱۹۷ خاویر سولانا دبیر کل وقت ناتو برای ملاقات با سران کشورها، دولتها و سیاستمداران برجسته از گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان رسما دیدار کرد. این رویداد چرخش اساسی در روابط ناتو با قفقاز جنوبی بوده است.
با تشدید این همکاری هریک از سه کشور منطقه مشارکت خود را به سطح بالاتری ارتقا دادند. واکنش مشابهی نیز پس از دومین دیدار سولانا از منطقه درسپتامبر ۱۹۹۸ مشاهده شد. فعالیت فزاینده ارمنستان علت دیگری نیز دربر داشت. در تابستان ۱۹۹۷ شورای دائمی مشترک ناتو-روسیه تشکیل گردید. بهبود روابط ناتو با یکی از بزرگ ترین دشمنان این سازمان فرصتی را در اختیار ارمنستان قرار داد تا فعال تر شود. فرآیند بررسی و برنامه ریزی (PARP-Process Review anb Planning)، که چارچوبی برای ارتقای عملکرد و شفافیت فزاینده میان اعضا و شرکا بود نخستین دوره خود را در دسامبر ۱۹۹۴ آغاز کرد ولی در سال ۱۱۹۹ بود که گرجستان و جمهوری آذربایجان آماده پیوستن به آن شدند.
در سال های گذشته این دو کشور گام اساسی را برای اصلاح نیروهای مسلح خود بر اساس هنجارها و معیارهای ناتو برداشته اند. ارمنستان بعد نظامی مشارکت خود را صرفا در سال ۲۰۰۲ آغاز کرد. نفرات پیاده نظام گرجستان و جمهوری آذربایجان در قلب نیروهایKFOR و حضور در افغانستان و عراق نشان دادند که عملکرد مذکور در حال تبدیل به یک واقعیت است. از اجلاس واشینگتن در آوریل ۱۹۹۹ همکاری میان ناتو و قفقاز جنوبی به تدریج در حال پیشرفت بوده است. میزان منابع مالی و نیروهای قابل دسترسی برای فعالیت های برنامه مشارکت بر صلح، حوزه های همکاری و فعالیت های ملموس به طور فوق العاده ای افزایش یافته است. در سپتامبر۲۰۰۰، ژانویه و سپتامبر ۲۰۰۱ از منطقه قفقاز دیدار کرد. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، توجه ناتو به قفقاز و همچنین سطح همکاری ها افزایش یافت. کشورهایی مانند جمهوری اذربایجان و گرجستان از چارچوب کنونی برای همکاری با ناتو هم رای نیستند ولی قادر به شروع "طرح اقدام برای عضویت"(MAP) و پیوستن به ناتونیز نبودند.این امر ابداع شیوه جدیدی را ضروری می کند که به اجلاس پراگ ارائه شد و آن برنامه اقدام برای عضویت انفرادی (IPAP) بود. برنامه مذکور که در مقایسه با طرح اقدام برای عضویت ماهرانه تنظیم شده، نوعی مشارکت صرفا سیاسی خواهد بود و عضویتی در آن متصور نیست اما به نظر می رسد که برنامه اقدام برای عضویت انفرادی به درستی درک نگردیده و گامی برای رسیدن به طرح اقدام برای عضویت نیست بلکه مشارکتی انفرادی و پیشرفته است. عده ای چنین استدلال می کنند که جمهوری آذربایجان بیش از گرجستان نسبت به ناتو تمایل داشته و در روابط خود با این سازمان فعال تر است. در حالی که استدلال دیگران مخالف آن است. بیان اینکه آنان اهمیت یکسانی دارند، احتمالا صحیح تر خواهد بود.
جمهوری آذربایجان دارای منابع هیدروکربن است ولی گرجستان در انتقال آن می تواند همکاری کند و این باور وجود دارد که هر کشوری بر گرجستان نفوذ داشته باشد، کل قفقاز را در کنترل خود خواهد داشت. در زمینه همکاری جمهوری آذربایجان در سطح دولتی فعال تر بوده، در حالی که گرجستان فاقد منابع مالی بوده و لذا همکاری در سطح سازمان های غیر دولتی و شرکت در سمینارها و یا میزبانی آنها بیشتر است. با اینکه بسیاری از مقامات به مشکل نبودن همکاری ها به دلیل وجود انگیزه مشترک در مورد مشکلات آینده همکاری ناتو و قفقاز جنوبی اذعان دارند، ولی فهرست مشکلات و موانع نسبتا طولانی بوده و همکاری را در بسیاری از زمینه ها دچار مخاطره می کند.
مسائل داخلی بزرگ بوده و چالش بزرگی را به وجود می آورد. مشکلات داخلی دارای اشکال متعددی به شرح زیر است: منازعات حل و فصل نشده، خصوصیات ضعیف نیروهای مسلح، ذهنیت عقب مانده و عدم درک جهان جدید، فساد، فقدان آگاهی و تجربه و مهارت ها، عدم تجانس و تضاد منافع، شفاف نبودن اولویت ها، عدم اجرای سازوکارها، ضعف دولتها و مشکلات اقتصادی و مشکلات مالی. در قفقاز توهمی راهبردی در مورد ناتو وجود دارد که مبتنی بر فقدان دانش و عدم واقع بینی است. تضاد منافع اعضای ناتو با روسیه مسائل بیشتری را ایجاد می کند. نه تنها میان سه جمهوری قفقاز جنوبی دیدگاه های متفاوتی در خصوص چگونگی همکاری ها وجود دارد، بلکه در بین اعضای ناتو نیز مسائل مشابهی دیده می شود. اگرچه در نگاه نخست ممکن است موضوع کوچک به نظر برسد ولی عدم آشنایی با زبان انگلیسی بویژه در میان نیروهای مسلح مانع بزرگی را ایجاد می کند. باید توجه داشت که بسیاری از مطالب و نظرات بیان شده درباره روابط میان ناتو و قفقاز جنوبی جانب دارانه بوده و ادراکات کلیشه ای و نادرست بسیاری در آن وجود دارد. یکی از بزرگ ترین افسانه ها در این زمینه آنست که قفقاز جنوبی و مشکلات آن در صدر فهرست اولویت های ناتو قرار دارد. علاوه بر این نگاه به ناتو اغلب به عنوان یک بلوک نظامی صرف بوده و عده ای بر این باورند که این پیمان در منازعات منطقه قفقاز مداخله خواهد کرد و عده ای نیز نفت را به عنوان تنها علاقه و منافع ناتو تلقی می نمایند. در گیر بودن یکی از متحدین در زمینه نظامی اغلب به غلط به عنوان تعهد کل پیمان درک می شود. سرانجام این برداشت نادرست وجود دارد که جمهوری آذربایجان و گرجستان در آینده نزدیک به ناتو خواهند پیوست و یا ناتو تامین امنیت خط لوله نفتی باکو-تفلیس-جیهان را برعهده خواهد داشت. در واقع سطح همکاری بالا نبوده و فهرست مشکلات و موانع نسبتا طولانی که ذکر شد این همکاریها را در بسیاری از جهات به مخاطره می اندازد. بعید به نظر می رسد که یکی از جمهوری های قفقاز جنوبی به زودی به عضویت ناتو درآید، زیرا این امر می تواند تقسیم بندیهای جدید را همچون دوره جنگ سرد ایجاد نماید.
● جمهوری آذربایجان و برنامه مشارکت برای صلح ناتو
جمهوری آذربایجان در کنار دیگر جمهوری های قفقاز جنوبی از زمان استقلال خود، در جستجوی همگرایی با ساختارهای یوروآتلانتیکی بوده است و از سال ۱۹۹۴ وارد برنامه مشارکت برای صلح ناتو شده است. در سال ۱۹۹۲ جمهوری آذربایجان عضو شورای همکاری آتلانتیک شمالی شد. جمهوری آذربایجان در ۴ می ۱۹۹۴ در برنامه مشارکت برای صلح ناتو عضو شد و اسناد مربوط به آن را امضا کرد. در اوایل فوریه ۱۹۹۷ دبیر کل ناتو خاویر سولانا دیدار رسمی از جمهوری آذربایجان داشت. سولانا برای بار دوم در سپتامبر ۱۹۹۸ از جمهوری آذربایجان دیدار کرد. دبیرکل جدید ناتو جورج رابرتسون در سپتامبر ۲۰۰۰ و ژانویه و سپتامبر ۲۰۰۱ از جمهوری آذربایجان بازدید کرد. زمانی که جمهوری آذربایجان اعلام کرد که ترکیه پایگاه های نظامی خود را در قلمرو این کشور مستقر خواهد کرد، گرجستان هم آمادگی خود را به جایگزینی نیروهای ناتو به جای نیروهای روسی اعلام کرد.
ناتو با این مواضع و بیانیه ها به سردی برخورد کرد چون خواهان برهم زدن موازنه قوای شکننده در منطقه نبوده و نمی خواستند وضعیت را از آنچه هست بدتر کنند. در نوامبر ۲۰۰۲ جمهوری آذربایجان به عضویت مجمع پارلمانی ناتو درآمد. جمهوری آذربایجان یک یگان نظامی برای شرکت در عملیات حفظ صلح در قالب پیمان ناتو به افغانستان نیرو اعزام کرد و در عوض ۵ میلیون دلار کمک نظامی از آمریکا دریافت کرد. آماده سازی فرودگاه های شهرهای کوردامیر، حاجی قبول، گنجه بر اساس استانداردهای ناتو جهت استقرار نیروهای ناتو. جورج رابرتسون دبیر کل پیشین ناتو در ۱۴ می ۲۰۰۳ ضمن بازدید از قفقاز جنوبی از باکو نیز دیدن کرد و با نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان دیدار کرد. پاپ دی هوپ شفر دبیر کل ناتو و نماینده اش در قفقاز و آسیای مرکزی در نوامبر ۲۰۰۴ از جمهوری آذربایجان دیدار کردند. اعزام نیروهای جمهوری آذربایجان به عراق برای حفظ و برقرای امنیت در این کشور در قالب همکاری با آمریکا و ناتو. دیدار رابرت سیمونز نماینده ویژه دبیر کل ناتو از جمهوری آذربایجان در ژوئن ۲۰۰۷.
تمایل جمهوری آذربایجان برای استقرار پایگاه آمریکا و ناتو و ترکیه بیشتر در جهت از بین بردن تهدیدات روسیه و ارمنستان و به صورت پنهانی است. علاقه جمهوری آذربایجان در پیوستن به مناسبات یورو-آتلانتیکی که از زمان احساس تهدید از سوی روسیه و ارمنستان آغاز می شود، نشان دهنده عزم راسخ این کشور در پیوستن به ساختارهای غربی است. نگرانی های جمهوری آذربایجان در راستای پیوستن به ناتو ، جمهوری آذربایجان نگرانی هایی برای همکاری با ناتو دارد. اگرچه این علائق با وجودی که در سه جمهوری قفقاز جنوبی بهم شبیه است اما جمهوری آذربایجان با شدت بیشتری به موضوع می نگرد. مساله اصلی امنیت و ثبات است. جمهوری آذربایجان متقاعد شده که ناتو می تواند نقش مهمی در پدید آوردن صلح و ثبات در این کشور داشته باشد. ناتو در سایه موفقیت های خود در بالکان، تصویری قدرتمند در جمهوری آذربایجان دارد. مسائل این جمهوری مناقشه خاموش شامل خطر دست اندازی روسیه است. دیدار ۱۶ می ۲۰۰۳ جورج رابرتسون از جمهوری آذربایجان و دیدار با نمایندگان مجلس ملی آذربایجان نشان داد که بر خلاف تصور غربگرایان آذربایجان، ناتو علاقه ای به درگیر شدن در بحران های قفقاز را ندارد. دبیر کل ناتو تصریح کرد که ناتو نمی تواند نقش مهمی د ر حل و فصل مناقشه قره باغ و دیگر مناقشات قفقاز ایفا کند. وی همچنین یادآور شد که تامین امنیت پایدار در منطقه قفقاز بدون حضور قدرتهای منطقه ای بویژه روسیه امکان پذیر نسیت که تاییدی است بر اینکه ترتیبات امنیتی منطقه قفقاز با تایید آمریکا و روسیه قوام می گیرد. علاوه بر مطالب فوق جمهوری آذربایجان درگیر مشکلات استراتژیک و امنیتی از دیدگاه خود است که باعث نزدیکی هرچه بیشتر این کشور به نهادهای غربی از جمله ناتو به امید حل آنها است.
▪ این مشکلات استراتژیک و امنیتی عبارتند از:
۱) دو تکه بودن کشور بدون پیوستگی جغرافیایی و نبود امکان برقراری ارتبلاط مستقیم با یکدیگر،
۲) جدایی از ترکیه متحد اصلی و تکیه گاه قومی توسط قلمرو ارمنستان و دشمنی ارامنه با ترکها و آذری ها،
۳) اشغال ۲۰درصد از اراضی آن توسط ارامنه و عدم امکان بازپس گیری آن از مجاری دیپلماتیک و ناتوانی نظامی در غلبه بر ارامنه و به تبع آن سرخوردگی ملت و مخالفت با دولت خاندان علی اف و شیوه حکومتی آن،
۴)وجود منطقه قومی لزگی در شمال شرقی در مرز با روسیه (داغستان)،
۵) تمرکز جمعیت در شبه جزیره آبشوران در شرق کشور،
۶) شکاف درآمدی بالا، فقر (۶۸% جمعیت در زیر خط فقر و ردیف اول در میان ۱۳۲ کشور جهان بر اساس آمار بانک جهانی)، بیکاری، فساد اداری و بویژه فساد نیروهای امنیت و انتظامی و رواج رشوه،
۷) کاهش مشروعیت دولت به خاطر برگزاری انتخابات غیر عادلانه و شکل گیری جریان های مخالف،
۸)همکاری با ترکیه، اسرائیل، غرب و ایالات متحده،
۹) بحران هویت و ملت سازی.
جمهوری آذربایجان امنیت خود را در خروج از نفوذ روسیه و در محور پیوستن به غرب و ساختارهای یورو-آتلانتکی به ویژه ناتو جستجو می کند.
مقامات جمهوری آذربایجان برای برقراری ارتباط با غرب، میزبانی یک پایگاه را برای ناتو پیشنهاد کرده اند و بسیار امیدوارند که جمهوری آذربایجان بتواند درآینده ای نه چندان دور به ناتو بپیوندد. این آرزوهای غیرواقعی اختلاف مشترک بین درک محلی و درک ایالات متحده آمریکا از قدرت است. انتظار جمهوری آذربایجان و گرجستان درباره پایگاه و عضویت در ناتو احتمالا مایوس کنده است و می تواند منبعی برای سو» تفاهم های بعدی باشد. با وجود این جمهوری آذربایجان خواستار حضور غرب در قفقاز برای زیاد کردن ارتباط نزدیک تر خود با ترکیه و اروپاست. آذربایجانی ها و گرجی ها از موسسان "خانه مشترک قفقاز" یعنی یک قفقاز (غالبا شامل قفقاز شمالی هم می شود) در همنوایی در متن خود با ترتیبات سیاسی اقتصادی و اتحاد علیه بیرونی ها است. این روش سازگار با علاقه عمومی ایالات متحده برای همکاری های سیاسی مشترک است اما با واقعیتی از درک کلاملا متفاوت از منافع روسیه و ارمنستان مواجه می شود. مبرم ترین علائق آذربایجان پایان دادن به مناقشه قره باغ است.
● ارزیابی
اهداف استراتژیک و دراز مدت ناتو از به اجرا درآوردن استراتژی گسترش و برنامه مشارکت برای صلح در آسیای مرکزی و قفقاز می تواند در موارد زیر خلاصه شود:
۱) درگیر کردن کشورهای منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در امور و مسائل امنیت اروپا از طریق پذیرش مشارکت آنها و انجام مشورتهای مشترک در زمان تهدید،
۲) مبادله اطلاعات و توسعه همکاری های نظامی
۳) ایجاد زمینه جهت انجام عملیات حفظ صلح در مواقع بحران،
۴) تحکیم ثبات منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در جهت منافع و اهداف کشورهای غربی.
از دیدگاه دولتهای منطقه، پیوستن به برنامه مشارکت برای صلح موجب می شود که این کشورها حداقل به دو هدف دست یابند:
۱) از یک طرف موجب تقویت و نوسازی امکانات و تجهیزات نظامی آنها خواهد شد.
۲) از طرف دیگر کاهش وابستگی نظامی آنها به روسیه را به دنبال خواهد داشت.
به هر حال نوسازی ارتش های کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و تقویت حاکمیت ملی و کاهش وابستگی به روسیه را می توان به عنوان دلایل اصلی در پیوستن کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به برنامه مشارکت برای صلح ناتو تلقی کرد.
▪ مهمترین تهدیدهای کنونی ناتو که باعث شده اهداف گسترش به شرق را در پیش بگیرند عبارتند از:
۱) رشد سرمایه داری انحصاری به رهبری چین و گسترش آن در آسیای مرکزی (اقتصادی و ایدئولوژیک)،
۲) رادیکالیسم اسلامی و گسترش آن در آسیای مرکزی و خاورمیانه (تهدید امنیتی و نظامی)،
۳) اهمیت منابع انرژی و بازار مصرف آسیای مرکزی (تهدید ژئوپولیتیک).
امروزه از نظر جغرافیایی، امنیت اروپا نه تنها کشورهای اروپای شرقی و غربی، بلکه کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز را شامل می شود.
جمهوری آذربایجان در راستای تامین اهداف امنیتی خود، با چالش های داخلی و خارجی مواجه است. حکومت آذربایجان برای ادامه حیات و بقای سیاسی خود به سوی وابستگی به قدرت های فرامنطقه ای و ساختارهای یورو-آتلانتیکی روی آورده و در محور خروج از حیطه نفوذ روسیه که می توانست به همگرایی منطقه ای در قفقاز منجر شود قرار گرفته است. وجود منابع نفت در سواحل آذربایجان در دریای خزر و جلب قدرت های فرامنطقه ای و شرکت های چند ملتی ، حکومت آذربایجان را بسوی یاری طلبیدن از سرمایه گذاران خارجی و شرکت های بزرگ سوق داده است. تداوم حکومت آذربایجان به زعم مقامات این کشور وابسته به حمایت کشورهای فرامنطقه ای و در گام نخست آمریکاست. در این زمینه دولتمردان آذربایجان تمایل خود را به پیوستن به ناتو اعلام کرده اند و از این طریق می خواهند بر سرمایه های بادآورده خود چتر امنیتی بگسترانند.
نویسنده : نادعلی بای
منبع : روزنامه مردم سالاری