دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


گویندگان بازیگر ، بازیگران گوینده


گویندگان بازیگر ، بازیگران گوینده
● ناصر تهماسب دوبلور باتجربه و قدیمی که معمولاً به‌جای پیچیده‌ترین شخصیت‌ها به بهترین شکل ممکن حرف می‌زند و با صحبت کردن به‌جای بازیگرانی مثل گاری کوپر، کاری گرانت، جک نیکلسن و... تبدیل به یکی از اسطوره‌های تاریخ دوبلاژ ایران شد، تقریباً هم‌زمان با منوچهر اسماعیلی، به‌عنوان بازیگر وارد سینما شد. او نخستین‌بار در فیلم راه دوم (۱۳۶۳، حمید رخشانی) بازی کرد و نام خود را به‌عنوان یکی دیگر از گویندگانی که به بازیگری کشیده شد، به ثبت رساند. راه دوم با موضوع تازه و جذابش این قابلیت را داشت تا به یک فیلم جاده‌ای پرکشش تبدیل شود. اما موضوع جذاب آن در میان شلختگی‌های اکثر عوامل فیلم، از جمله بازی ضعیف تهماسب رنگ باخت و شاید چنین نتیجه‌ای او را بر آن داشت تا بازیگری را برای همیشه فراموش کند. او یک‌بار هم ذوق خود را در نوشتن آزمود و فیلم‌نامهٔ پرواز را به خاطر بسپار (۱۳۷۲، حمید رخشانی) را نوشت که فیلم ساخته‌شده از روی آن کار چندان چشمگیری نبود.
● خسرو شایگان مدیر دوبلاژ باسابقه و گویندهٔ نقش‌های بزرگی، که تبحر خاصی در ساختن فیلم‌های بسیار ضعیف با موضوعات شلم‌شوربا داشت، در فیلمی به نام گناه مادر (۱۳۴۸) در نقش جوان اول فیلم جلوی دوربین رفت. فیلم مورد توجه قرار نگرفت و خسرو شایگان هم با همین فیلم بازیگری را رها کرد.
● ایرج رضائی با آن صدای آرام و پدرانه‌اش، که در فیلم‌ها به‌جای مردان پابه‌سن گذاشتهٔ باتجربه و مهربان صحبت می‌کرد، در سال ۱۳۵۲ برخلاف دیگر همکاران خود، پشت دوربین قرار گرفت و به‌عنوان کارگردان، فیلمی با سوژه‌ای تکراری به نام حریص را ساخت، که در مقایسه با سایر فیلم‌های همزمان خود حتی ساختاری ناشیانه داشت. بنابراین رضائی هم سعی کرد حرفهٔ اصلی خود را روی دوبله متمرکز کند و دیگر هرگز به سراغ کارگردانی نرود.
● در این میان عده‌ای از دوبلورهای نسبتاً موفق، که در این عرصه جایگاه درجه اولی نداشتند و ـ دست بالا ـ جای شخصیت‌های مکمل حرف می‌زدند و فاصلهٔ بسیاری با حرفه‌ای‌های این رشته داشتند، با سماجت بسیار، سعی در حضور مداوم در جلوی دوربین به‌عنوان بازیگر داشتند، البته ناگفته نماند که برخی از آنها تا حدودی به آن‌چه که مدنظرشان بود نزدیک شدند. فرشید فرزان (عزیز باقری) که چهرهٔ مناسبی برای بازیگری داشت، در بسیاری از فیلم‌های خارجی و ایرانی به‌جای شخصیت‌های فرعی و نقش‌های درجه دوم حرف می‌زد. ساموئل خاچیکیان که استعداد و علاقهٔ زیادی در کشف چهره‌های تازه داشت، او را برای بازی در نقش یکی از برادرهای سارق فیلم عصیان (۱۳۴۵) که براساس فیلم ساعات ناامیدی (ویلیام وایر) ساخته شد، برگزید. چهره و فیزیک مناسب او و شباهت اندکی که به فردین داشت، موجب شد تا سال بعد در فیلم فراری (عباس کسائی)، که آن‌هم کپی یک سریال خارجی (به همین نام) بود، نقش اول را به‌عهده بگیرد. همین‌طور در فیلم کشتی نوح (خسرو پرویزی، ۱۳۴۹) به نقش یک جوان متعصب و احساساتی ظاهر شد. من هم گریه کردم (۱۳۴۹) همکاری مجدد او با ساموئل خاچیکیان بود؛ ایفای نقش یک شخصیت منفور، که نه خودش و نه بازی او چندان که باید به چشم نیامد. آدم و حوا (امیر شروان، ۱۳۵۰)، مطرب (اسماعیل نوری‌علا، ۱۳۵۱)، خیالاتی (منوچهر نوذری، ۱۳۵۲) و پاپوش (اسماعیل پورسعید، ۱۳۵۲) از جملهٔ آخرین فیلم‌های فرزان بودند. در ۱۳۵۰ وسوسهٔ کارگردانی سینما باعث شد او با نوشتن فیلم‌نامه‌ای از هم گسیخته، ضمن ایفای نقش اصلی و سرمایه‌گذاری در فیلم رعدوبرق کارگردانی آن‌را نیز به‌عهده بگیرد. او به‌تدریج از سینمائی که آغازی مناسب برایش داشت فاصله گرفت و فراموش شد.
از معروف‌ترین فیلم‌هائی که فرشید فرزان در آنها حرف زد، می‌توان به فیلم خوب، بد، زشت (سرجو لئونه)، به‌جای لی وان کلیف، این گروه خشن (رسام پکین‌پا)، به‌جای رابرت رایان و گوزن‌ها (مسعود کیمیائی)، به‌جای گرشا رئوفی اشاره کرد. صدای خشن و دورگه‌ای داشت که هیچ‌گاه در فیلم‌هائی که خودش در آنها بازی کرد، از آن استفاده نشد، زیرا چهرهٔ معصومانهٔ او در فیلم‌ها، صدائی لطیف و ملایم را می‌طلبید.

یعقوب تقی‌خانی
منبع : ماهنامه فیلم


همچنین مشاهده کنید