شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


خوب بودن یا خوب به نظر رسیدن؟


خوب بودن یا خوب به نظر رسیدن؟
آقای عافیت طلب پس از کلی این در و آن در زدن و رو انداختن و واسطه گذاشتن و اظهار ارادت های خالصانه و پیغام و پسغام و سفارش و التماس عاقبت با هزار و یک مکافات ابلا غ مدیرکلی را در جیبش گذاشت. روزی که معارفه اش بود وقتی زیر دستانش یکی یکی شرفیاب شدند و مراتب وفاداری را در لفافه ای از تعارف و زبان بازی کادو پیچ کرده و تقدیمش کردند حساب کار دستش آمد که با چه باران دیده ای سر و کار دارد. همین طور که داشت به ابراز احساسات فعلا صمیمانه شان جواب می داد در ذهنش همه چیز را سبک و سنگین می کرد و به دنبال پاسخ این سوال بود که چطور می شود بی درد سر بر این جماعت مدیریت کرد آنطوری که گندش در نیاید و همه چیز خراب نشود؟ نکند یک سال نشده عذرش را بخواهند و آبروریزی شود. مانده بود که چکار کند.
اگر بیاید و از همان اول گربه را دم حجله بکشد و با اخم و تخم نگذارد مو لا ی درز مدیریتش برود با این آدم های همه فن حریفی که امروز دیده نمی شود یعنی اصلا او تواناییش را ندارد و این کاره نیست و اگر هم ریش و قیچی را بدهد دست خودشان و او بماند و میز ریاستش با اقتدار از دست رفته اش چه کند؟ اگر دست به یکی کردند و کله پا شد چه؟ یا بیاید و حسابی با آنها قاطی کند و گرم بگیرد از کجا معلوم جنبه اش را داشته باشند و پا را از گلیمشان فراتر نگذارند و گستاخ نشوند؟ بعد از کلی کلنجار رفتن با افکار جوراجورش بالا خره چاره کار را در این دید به سراغ پدر زنش معتمدپور که دوران بازنشستگی اش را در شمال سپری می کرد برود و راهکارهای تثبیت مدیریتش را از او بخواهد اما اول باید برای کدورت دیرینه ای که چندسالی می شد رابطه شان را شکرآب کرده و بینشان جدایی انداخته بود فکری می کرد.
عافیت طلب پیش خودش فکر کرد آخر مگر می شود آدم قوم وخویش دوران دیده و سرد و گرم چشیده ای مثل معتمدپور داشته باشد آن وقت کاسه چه کنم دستش بگیرد و در به در به دنبال طرف مشورت بگردد هرچه باشد پیشکسوت است و خیلی وقت پیش همه این پی ها را به تنش مالیده است. موهایش را در آسیاب که سفید نکرده لا بد چیزی سرش می شده که بیست سال از خدمتش را کارمند عالی رتبه و معاون بوده و همین که توانسته ۱۰ سال آخرش را مدیر بماند خودش هنری است که هر کسی آن را ندارد. خلا صه به زنش سپرد زنگ بزند و از پدرش بخواهد فوری نامه بدهد و در آن ریز و درشت مدیریت را برایش بنویسد تا قلق کار دستش بیاید و کم نیاورد و آبروریزی نشود. یک هفته ای نگذشت که نامه رسید بعد از کلی پند و موعظه و سفارش که فلا ن کار را بکن و بهمان را نکن و از این جور حرف ها بالا خره توصیه های اساسی اش را در چهار بخش جداگانه به صورت زیر نوشته بود:
الف) مدیریت ستادی
۱) به طوری که دیگران بو نبرند بگرد و محتاج ترین و وفادارترین و کنجکاوترین کارمندانت را بشناس و آنان را در اداره بگمار تا حتی از آبدارخانه هم خبردارت کنند. به آنان گوشزد کن که پیش پاافتاده ترین خبرها را هم برایت بیاورند البته اگر خواستی انگیزه داشته باشند و این کار را با جان و دل برایت انجام دهند شرطش این است که از هر نظر تامین شان کنی و نگذاری به آنها بد بگذرد و تنگی ببینند.
۲) چینش زیردستان در اداره چیزی است که هرگز نباید از آن غافل باشی. حواست باشد اگر از یکدیگر مطمئن باشند و با هم گرم بگیرند از زیر کار در می روند و ممکن است دست به یکی کنند و دمار از روزگارت در بیاورند و نطفه کله پاشدنت از همانجا بسته شود پس طوری آنها را کنار هم بگذار که چهار چشمی مواظب هم باشند و از ترس یکدیگر کارها را به خوبی انجام داده و دست از پا خطا نکنند.
۳) تا مدت ها کارمندان قسمت های مختلف را پا در هوا بگذار به طوری که ماندن و رفتنشان در پرده ابهام باشد و دائم در شک و تردید بمانند تا مجبور شوند برای جلب رضایت تو و ماندن در سمتشان هم که شده کارها را به خوبی انجام دهند و دائم به تو وابسته باشند.
۴) خیلی با آنها گرم نگیر که فکر کنند ضعیفی و چیزی در چنته نداری. مواظب باش نقاط ضعف تو دستشان نیفتد چون از همانجا ضربه کاری را وارد می کنند آنقدرها هم از آنها دور نشو که از آنان بی خبر باشی و فکر کنند تافته جدا بافته هستی آن وقت است که به غرورشان برمی خورد و کار دستت می دهند.
۵) در اداره باید تو بیشتر از دیگران جلوی چشم باشی و هیچ چیز تو را تحت الشعاع قرار ندهد علی الخصوص معاونانت نباید برجسته تر و لا یق تر از خودت باشند چون در سایه شایستگی و کاردانی شان به طور کامل محو می شوی و چه بسا وسوسه شوند و فکر گرفتن جایت هم به سرشان بزند.
۶) یادت نرود که برای هر بازرس یک بازرس دیگر لا زم است تا چهارچشمی او را بپاید که دست از پا خطا نکند. پس اگر به کسی ماموریت دادی تا از کار ادارات تابعه و دوایر مختلف اداره بازرسی کند رعایت این مهم را در نظر داشته باش و برای او هم بازرسی بگمار تا دائم او را بپاید که گزارش گمراه کننده و مغرضانه یا اغراق آمیز به تو ندهد.
۷) راستی تا یادم نرفته این را هم بگویم که هرچه هم دیگران نق بزنند و ایراد بگیرند گوشت بدهکار نباشد و تا جایی که برایت امکان دارد سعی کن پست های حساس و کلیدی و نان و آب دار را از دوستان و اقوام و نزدیکان دریغ نکنی و برای بستن دهان آدم های بهانه گیر هم که شده بعضی جاهای حاشیه ای که آش دهن سوزی هم نباشند را به غریبه های مورد اطمینان واگذار کن.
ب) مدیریت ارتباط با فرادستی ها
۱) بدون فوت وقت دنبال کسی باش که خیلی فوری و به طوری که کسی بو نبرد خبرهای حوزه مافوق را به تو برساند مبادا بی خبر ابلا غت را پس بگیرند و عذرت را بخواهند. به آن شخص بسپار تا کسانی که از تو به مافوق شکایت می برند را شناسایی کرده و موضوع شکایتشان را به تو اطلا ع دهد تا پیش دستی کنید و همه چیز را روبه راه کرده و جوابی برایش جور کنی یا قبل از رسیدن بازرس فرستاده مافوق آمادگیش را داشته باشی.
۲) پیام تبریک و تسلیت ویژه بالا دستان فراموش نشود حتی اگر به خاطر کوچک ترین موفقیت یا برای فوت دورترین اقوامشان باشد هم این کار را انجام بده خلا صه تا جایی که امکانش هست زمینه جلب رضایتشان را به هر طریق ممکن فراهم کن.
۳) اگر هوای بازرسان مافوق را نداشته باشی و بگذاری به آن بد بگذرد و دست خالی برگردند حتی اگر همه چیز سرجایش باشد و ضعفی گیر نیاورند باز در گزارششان جوسازی کرده و بهانه ای دست و پا می کنند و همه چیز خراب می شود.
۴) حتی الا مکان اجازه نده گزارش ها و شکایات علیه تو به مافوق برسد و اگر هم رسید به سراغ ارتباط تنگاتنگت با دوربریهایش برو و قبل از اینکه کار به جاهای باریک بکشد قال قضیه را بکن تا همه چیز به جای اولش برگردد.
پ) مدیریت ارباب رجوع
۱) با آدم های سمج و سر زبان داری که اصلا هم اهل کوتاه آمدن نیستند مدارا کن و نگذار دست خالی از اداره ات خارج شوند که اگر پایشان به اتاق مافوق برسد روزگارت را سیاه کرده و پته ات را روی آب می اندازند.
۲) ارباب رجوع سربراه و قانع گزندی به تو نمی رسانند پس وقتت را برایشان تلف نکن و اگر هم نتوانستی کارشان را انجام بدهی خیلی ایرادی ندارد چون کاملا بی خطرند و هیچ کاری از دستشان برنمی آید.
۳) بگرد و ارباب رجوع نفوذداری که بتوانند به نفع مدیریت تو کاری انجام بدهند و برایت بوق باشند را گیر بیاور و با آنان بده بستان کن تا اگر توانستند در ازای انجام کارشان یا گرفتن امتیازی هرچند درشت سفارش تو را بکنند و در تثبیت مدیریتت سنگ تمام بگذارند.
۴) در راستای رعایت طرح تکریم ارباب رجوع یک آب سرد کن و چند صندلی در راهرو اداره بگذار و به روابط عمومی ات بسپار با آب وتاب آن را منعکس کند و خودت هم در مصاحبه هایت با بزرگنمایی خاصی به آن اشاره مستقیم داشته باش.
ت) مدیریت روابط عمومی
۱) اگر می خواهی باد سرد و گرم به ریاست تو نوزد و مدیر دائم العمر بمانی به جای خوب بودن سعی کن خوب به نظر برسی. اگر هزار و یک کار خوب هم بکنی وقتی نه مافوق و نه هیچ کس دیگری خبردار نشود انگار که هیچ کاری نکرده ای چون به حال مدیریت تو فایده ای ندارد پس تا امکانش هست روابط عمومی اداره ات را قوی کن و در تبلیغات دست بالا را داشته باش.
۲) اگر ساعتی یک مصاحبه و رپرتاژ آگهی برای رسانه ها داشته باشی باز کم گذاشته ای. تا جایی که برایت امکان دارد جلوی چشم باشی و دائم نظر افکار عمومی را به خودت جلب کن.
۳) اگر با همه رسانه ها گرم بگیری و رابطه تنگاتنگ داشته باشی بدون شک با دست خودت گور مدیریتت را کنده ای. این رسانه هایی که من می شناسم کلی با هم فرق دارند عده ای فقط نیمه خالی لیوان را می بینند و بعضی های دیگر هم فقط نیمه پر لیوان را در نظر می گیرند و بس. در این میان دسته سومی هم وجود دارد که نیمه پر و خالی لیوان را با هم می بینند.
لا بد پیش خودت فکر می کنی رابطه با گروه دوم و سوم به صلا ح توست اما سخت در اشتباهی و در آینده کلا هت پس معرکه خواهد بود. پس از من به شما که این نصیحت را آویزه گوش قرار بده و فقط و فقط با رسانه هایی میانه خوب و محکمی داشته باش که با نیمه پر و خالی لیوان واقعی کاری نداشته باشند. بلکه خودشان زحمت پر نشان دادن همه لیوان را بکشند.
نویسنده : حیدر ملکی نژاد
منبع : روزنامه مردم سالاری