پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


فمینیسم، فراز یا فرود


فمینیسم، فراز یا فرود
● تاریخچه و برداشت‏ها
بی‏گمان ستم به زنان یکی از سیاه‏ترین نقطه‏های تمدن بشری است؛ چه آن زمان که زن، انسان شناخته نمی‏شد و مانند حیوانات اهلی به شمار می‏آمد و هنگام قحطی برای استفاده از گوشتش به قتل می‏رسید؛۱ و چه همین اواخر که قوانین اروپا زن را از اغلب و اهمّ حقوق محروم می‏ساخت. هر گونه تلاش در بهبود این روند موجّه و معقول می‏نماید. یکی از جریان‏های مدّعی انحصار در دفاع از حقوق زنان، رویکرد فمینیستی است.
«فمینیسم» (feminism) واژه‏ای فرانسوی است که در قرن نوزدهم به «جنبش زنان» اطلاق می‏شد و امروزه به «دفاع از حقوق اساسی زنان بر اساس آرمان برابری‏طلبی» اطلاق می‏شود. جنبش‏های دفاع از حقوق زنان در آغاز برای اعتراض به برخی نابرابری‏های اجتماعی شکل گرفتند، اما با گذشت زمان به جریانی فرهنگی و سیاسی تبدیل شدند؛ جریانی که بر اساس انگاره‏های مشخص ایدئولوژیکی به تحلیل نابرابری‏های زنان و آرمان‏های زنانه (feminine) می‏پرداخت و راهبردهایی خاص مطرح می‏کرد. نهضت برابری‏طلبی زنان که به صورت جنبش سیاسی سازمان یافته و منسجم از سابقه‏ای کم‏تر از دو قرن برخوردار است۲، در ذات خود گرایش‏های مختلف سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک تا آنجا که مبتکری چون «ریک ویلفورد» تصریح می‏کند، بهتر است به جای واژه «فمینیسم» از واژه «فمینیسم‏ها» استفاده کرد.۳ با وجود این مهم‏ترین دغدغه آنان ارتقای موقعیت زنان در جامعه و ایجاد برابری و همسانی بین زن و مرد است.۴
«البته این نکته حائز اهمیت است که بدانیم همه کسانی که صادقانه می‏گویند برای منافع زنان اهمیت قائل هستند، فمینیست نیستند. مسأله مهم نحوه تفسیر این منافع است. کسی که منافع زنان را بر اساس نگرش سنتی به زن تفسیر می‏کند، فمینیست نیست. چنین شخصی ممکن است واقعا به حمایت از منافع زنان بپردازد، اما از دیدگاه یک فمینیست اساسا در شناخت این منافع دچار خطا شده است.۵... از نظر فمینیست‏ها، جامعه تحت حاکمیت مردان، به نفع مردان و علیه منافع زنان و در یک کلمه «مرد سالار» بوده است»...۶ و فمینیسم در اصل شورشی است علیه نگرش سنتی به زنان و نقش آنان در جامعه؛ با این باور که استناد به عوامل بیولوژیکی یا روان‏شناختی در تقسیم وظایف و تفکیک برخی کارکردها به زنانه و مردانه، توجیهی ساختگی برای موقعیت پایین‏تر زنان در جامعه است».۷
در غرب پنج تلقی مهم از فمینیسم وجود دارد:
۱) لیبرال فمینیسم: فمینیست‏های اولیه که از فردگرایی لیبرالی۸ متأثر بودند، در قرن هیجدهم معتقد بودند سرشت زنانه و مردانه کاملاً یک‏سان است و نقش جنسیّت را، به رغم علوم زیست شناختی و تجربی، به کلّی و به نحوی متعصّبانه انکار می‏کردند.۹ تأکید فمینیست‏های لیبرال بر برابری زنان با مردان از نظر قانونی و سیاسی است.
۲) فمینیسم مارکسیستی: از نظر مارکسیسم، مفهوم «طبقه» کلید درک تمام پدیده‏های اجتماعی از جمله ستم بر زنان است. جامعه مطلوب مارکسیسم جامعه بدون طبقه۱۰ است. برخورد مارکسیسم با مسأله زن طبیعتا با روش ماتریالیسم تاریخی پیوند دارد. از این رو، سرشت زن را از رابطه متقابل دیالکتیکی عمل (Praxis) و ساختمان زیستی و شرایط اجتماعی او متشکل می‏داند. انگلس می‏گوید: «تابعیت زن شکلی از ستم است که از نهاد جامعه طبقاتی سرچشمه گرفته و چون در خدمت منافع سرمایه قرار دارد، تا امروز دوام آورده است».۱۱
مارکسیسم پایه مادی ستم زنان را در تقسیم جنسیتی «کار» می‏جوید و نخستین شرط رهایی زن خانه‏دار را در آن می‏بیند که جنس مؤنث خانه را ترک کند؛ ولی روشن نمی‏سازد چرا از زمان‏های اولیه تقسیم کار «طبیعی» مردان را به تولید لوازم کار و معاش و زنان را بیش‏تر به کار خانگی مشغول کرد. مارکسیست‏ها، فمینیسم لیبرال و فمینیسم رادیکال را اشکال نادرست آگاهی می‏دانند که زنان خارج از طبقه کارگر خلق کرده‏اند.
۳) فمینیسم رادیکال۱۲: این گرایش برای از بین بردن ساختار هر گونه تمایزات و تفاوت‏های جنس گونگی (Gender) می‏کوشد و قصد دارد تفاوت دو جنس را، افزون بر عرصه‏های قانون و اشتغال در روابط شخصی، خانه و حتی تصوّرات درونی مورد تعرّض قرار دهد. این نظریه جنس گونگی را مسأله اصلی می‏داند و هدف خود را محو آن، تثبیت وضعیت (Androgyny) و نفی هرگونه خصوصیت، رفتار و نقش استوار بر جنسیت اعلام می‏کند و برای تفاوت‏های طبیعی و غیر تحمیلی زن و مرد هیچ توضیحی ندارد.۱۳
۴) سوسیال۱۴ فمینیسم: این جریان می‏کوشد با استفاده از روش ماتریالیسم تاریخی، مسائل مورد توجه رادیکال فمینیسم را بررسی کند. به گفته ژولیت میچل، «این گرایش، روایتی فمینیستی از روش مارکسیستی است برای آن‏که بتواند به سؤالات فمنیستی پاسخ‏های سوسیالیستی بدهد.»۱۵ از دیدگاه آنان، تازمانی که زنان «برابری اجتماعی» به دست نیاورده‏اند، کسب حقوق برابر بی معناست.
در این نظریه که تلفیقی از دیدگاه‏های دو نظریه اخیر است، سوسیالیست‏ها معتقدند هم نظام جنسیّتی و هم نظام اقتصادی در ستم بر فمینیسم زنان نقش دارد. آن‏ها بسیاری از عوامل عینی دیگر را انکار می‏کنند یا نمی‏بینند.۱۶
۵) فمینیسم پست مدرن: از دهه هفتاد به بعد، گروهی متأثر از دیدگاه‏های پست مدرنیستی با تکیه بر روان‏شناسی رفتار گرایانه بر حفظ ویژگی‏های زنانگی تأکید ورزیدند. آنان باورهای فمینیست‏های رادیکال را قابل دسترسی می‏دانند؛ اما به نحوی که خود می‏تواند اشکال جدیدی از ستم را بیافریند. اینان معتقدند زن نیازمند خانواده، همسر و فرزند است. نوع روابطی که از بدو تولد میان دختر و پسر وجود دارد، ایجاد کننده تفاوت و تفارق و سلطه بر زنان است نه نقش ازدواج و نقش مادری. این گروه نظریه «مردان و زنان با تعاریف جدید» را پیشنهاد می‏کند، از تشابه صددرصد حقوق زن و مرد در خانواده و محیط اجتماعی سخن می‏گوید و حتی بر حذف نمادهای جنسی از کتب درسی اصرار می‏ورزد.۱۷
بنیان‏های فکری فمینیسم و نمودهای آن
پس از آشنایی اجمالی با مفهوم فمینیسم و تلقی‏های مختلف از آن، اشاره به ریشه‏ها و زیرساخت‏های فکری فمینیسم و نمودها و پیامدهای آن سودمند می‏نماید. فمینیسم در امور زیر ریشه دارد:
▪ سکولاریسم:
سکولاریسم یعنی «نظریه‏ای که بر این باور است قوانین و مقررات حقوقی، آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت و... باید به جای مذهب، بر حقایق و علم مبتنی باشد».۱۸ ویژگی‏های سکولاریسم عبارت است از:
۱) دنیازدگی
۲) لامذهبی
۳) دین‏زدایی از اخلاق و علم
۴) نفی حکومت بر اساس دکترین دینی۱۹.
فمینیست‏های افراطی نمی‏توانند به ارزش‏های دینی معتقد باشند؛ زیرا مسائل حقوقی و سیاسی ـ اجتماعی مربوط به زنان را از قلمرو هر دینی بیرون می‏دانند. بنابراین، احکامی مانند حجاب، ممنوعیت سقط جنین، ضابطه‏مند شدن روابط جنسی و احکام مربوط به خانواده و اخلاق و ارزشهای دینی را مصداق ستم به زنان معرفی کرده، در جهت نابودی آن می‏کوشند. بدین لحاظ، در کنوانسیون رفع تبعیض، هر گونه قید در روابط زن و مرد با عنوان تبعیض علیه زنان محکوم شده است. کنوانسیون فوق در مواردی، با ضوابط اسلام موافق است اما با حدود ۵۰ اصل مسلّم اسلامی تعارض دارد. این کنوانسیون سقط جنین و ازدواج با همجنس را آزاد و مشروع می‏خواند، همان‏گونه که امروزه در کشورهایی چون نروژ، سوئد و هلند و... جنبه رسمی و قانونی پیدا کرده است.
نمونه دیگر، کنفرانس‏های جهانی زن است. مفاد کنفرانس پکن (چهارم) با شدیدترین واکنش جناح‏های دینی جهان مواجه شد. شاید تلاش اخیر جوامع غربی در علمی جلوه‏دادن و طبیعی شناختن همجنس بازی ـ به نحوی که این مسأله حتی در کتاب‏های درسی مانند Diagnostic and Statistical Manual ۱۹۹۰ منعکس شده است‏ـ۲۰ در همین راستا باشد.
● نقد مبنای سکولاریستی
این نوشتار به نقد تفصیلی سکولاریزم نمی‏پردازد و با توجه به موضوع اصلی بحث اشاره اجمالی بدین مطلب را کافی می‏داند.
گذشته از مباحث فلسفی و کلامی و با قطع نظر از سایر ادیان، بی‏تردید اسلام با سکولاریزم قابل جمع نیست چه این که عقل پسندگی (راسیونالیسم)، علم محوری (سیاانتیسم) و نسبیت ارزش‏ها و... که از مؤلفه‏های فکری سکولاریسم است با آموزه‏های اسلامی ناسازگار است. مسلمانان به جامعیت دین و جای داشتن امور اجتماعی و مدنی در محدوده دین، پیوند دنیا و آخرت معتقدند. نظام حقوقی و فروع دین نیز از مسائل مدنی، حکومتی و سیاسی آکنده است و اجرای برخی از ابواب فقهی بدون تشکیل حکومت ممکن نیست. همچنین اسلام، عقل را از منابع استنباط احکام شرعی می‏داند و از تلازم حکم عقل و شرع، قانون شایسته، قانونی است که بر مصالح و مفاسد واقعی مبتنی باشد و این امر بر شناخت کامل تمام ابعاد جسمی و روحی، نیازها، غرائز و استعدادها، کمال لایق انسانی و راه رسیدن به آن متوقف است. حقیقتی که با پیشرفت علم و تأملات فکری روز به روز جهل بشر بیش‏تر در آن مکشوف می‏گردد. از این رو، قوانین بشری همواره با تغییر و تحول روبه رو است. ویلیام جیمز «معلومات انسان در مقابل مجهولاتش را مانند قطره در برابر دریا» می‏دانست و «انیشتین» تصریح می‏کرد، «انسان هنوز نتوانسته افسانه سرّ بزرگ (معمای خلقت) را حل کند و آنچه تا کنون از کتاب طبیعت خوانده، تازه به اصول زبان آشنا شده و در مقابل مجلّداتی که خوانده و فهمیده هنوز از حلّ و کشف کامل این معمّا خیلی دور است»۲۱. تنها خداوند مهربان علیم و حکیم مطلق است.۲۲ احکام و معارف اسلامی مؤیّد عقل و یافته‏های علمی است و در ستیز با آن‏ها نیست؛ گرچه به دلیل قصور علم و عقل، گاه احکام دینی از دسترس علم و دین فراتر است؛ زیرا انسان و مصالح و مفاسد در مادیات و تمنیات مادی منحصر نمی‏گردند. وظایف و حقوق بشر و از جمله زن با توجه به همه مصالح او در دنیا و آخرت طرّاحی شده و علمی بودن و معقول بودن احکام و حقوق، با ناظر بودن آن به دنیا و آخرت منافات ندارد. عقل به طور قطعی حکم می‏کند تدبیر زندگی اجتماعی و دنیوی را بر وحی مبتنی کنیم؛ زیرا انسان:
۱) به صورت فردی یا جمعی، حتی «خود» را به دقت و کمال نمی‏شناسد و در انسان‏شناسی و جهان‏شناسی، مجهولات بسیار دارد.
۲) نمی‏تواند در وضع قوانین کاملاً از انواع خود خواهی تهی باشد. از این رو، برای وضع قوانین، صلاحیت تام اخلاقی‏اش محرز نبوده، معلوم نیست تا کجا عدالت را می‏شناسد و آن را حتّی علیه خود رعایت می‏کند.
۳) از آفاتی چون غفلت، خطا و نسیان رنج می‏برد.
با پذیرش خداوند حکیم، علیم، مهربان و بی نیاز که از تبیین کوچک‏ترین مسأله مورد نیاز بشر دریغ نورزیده است، به نظام حقوقی، سیاسی و اجتماعی شایسته، معقول و انسانی دست می‏یابیم ۲۳ قرآن کریم می‏فرماید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ».۲۴
دستگاه «حق ـ تکلیفِ» اسلامی به مصالح و مفاسد واقعی ناظر است و از آنجا که برخی از این واقعیات احیانا با اوضاع و شرایط تغییر می‏یابند، احکام دینی نیز به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم می‏شوند. شرع مقدس با مکانیسم‏های خاصی که پیش بینی کرده، به ویژه احکام حکومتی، عقلانیت ابزاری را در چارچوب شورا، عقل جمعی، رجوع به خبرگان و در نهایت احکام حکومتی، قوانین مصوب نمایندگان مردم یا مجمع تشخیص مصلحت امضاء کرده است.
۱۶. نگاهی به فمنیسم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی (نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‏ها) نگاهی به فمنیسم، ص ۱۸ و ۱۹.
۱۴. این واژه متخذ از کلمه (Social) فرانسوی و به معنای اصالت اجتماع یا جامعه است و معمولاً به معنای «تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یانظارت جامعه بر وسایل تولید ـ سرمایه، زمین، اموال و... و اداره آن ها به سود همگان است و مهم‏ترین عنصر مشترک نظریه‏های سوسیالیستی، تأکید بر برتری جامعه و منافع فردی است. (مکتب‏های سیاسی ص ۱۱۰ ـ ۱۱۸).
۱۳. مجله زنان، سال پنجم، شماره ۳۱، ص ۴۱.
۱. رساله نوین، امام خمینی(ره)، ترجمه عبدالکریم بی‏آزار شیرازی، ج ۳.
۱۷. همان، ص ۲۰.
۱۹. همان، ص ۱۲.
۱۵. مجله زنان، شماره ۳۱، ص ۴۳.
۱۲. این کلمه از واژه (radix) در زبان لاتینی اخذ شده به معنای گرایش به نظریه‏های سیاسی تندرو، که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی و سیاسی موجود هستند و غالبا در مورد کسانی اطلاق می‏شود که از مؤسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی و حتی عصبانی هستند.(مکتب‏های سیاسی، بهاءالدین پازارگاد، ص ۹۳ و ۹۴)
۱۸. Secularism: The belif that laws, education, should be based on facts, science, rathar than religion.
۱۰. درباره ماتریالیسم و ماتریالیسم تاریخی ر.ک: یر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، ج ۳، ص ۳۴ ـ ۵۹؛ نقدی بر مارکسیسم، شهید مرتضی مطهری.
۱۱. مجله زنان، شماره ۲۸، ص ۵۱.
۲. نظریه جامعه‏شناسی در دوران معاصر، ریتزرجورج، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۴۵۹ ـ ۴۶۴.
۲۰. ر.ک: مجله فرزانه، دوره دوم، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۷.
۲۱. ر.ک: اسلام و حقوق بشر، زین العابدین قربانی، ص ۲۸ و ۲۹.
۲۴. مائده(۵):۵۰.
۲۳. ر.ک: فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ص ۳۱ ـ ۳۳ و ۷۷ ـ ۸۵.
۲۲. سبأ(۳۴):۳.
۳. فمینیسم اسلامی، مجموعه مقالات هم اندیشی بررسی مسایل و مشکلات زنان، رضا متمسک، ج ۱، ص ۴۵۹.
۴. Altman, Andrew; Arguing about law; U.S.A: Wadsworth, ۱۹۹۶; P.۱۸۰.
۵. Ibid;p.۱۷۹.
۶. Ibid;p.۷۷۹.
۷. I bdi; P.۱۷۹.
۸. لیبرالیسم متخذ از واژه (liberty) به معنای آزادی در انتخاب، آن گونه که شما می‏خواهید زندگی کنید، بدون مداخله دیگران. (ر.ک: B.B.C, English Dictionary, Harpercollins Publisher. London, ۱the Ed ۱۹۹۳, P.۶۴۴)
۹. Abott and Wallace, An Introduction to socilogy Feminist Prespectives. london. Routledge, ۱۹۹۲And; Mandel, Nancy; Feminist Issues, Race, CLass and Sexuality; York University, و نیز ر.ک: آلیسون جگر،همان، به نقل از مجله زنان شماره ۲۸، ص ۵
منبع : طوبی