یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


شوک‌زده‌ شدم‌


شوک‌زده‌ شدم‌
● جی‌جی‌ آبرامز كارگردان‌ فیلم‌ ماموریت‌ غیرممكن‌
اكشن‌، تعلیق‌، مامور مخفی‌ و البته‌ یك‌ جزیره‌ صحرایی‌ بی‌مكان‌ چیزهایی‌ هستند كه‌ «جی‌جی‌ آبرامز» به‌ دنیای‌ تلویزیون‌ آورده‌ است‌. او، سازنده‌ سریال‌های‌ تلویزیونی‌ موفق‌ و پرطرفداری‌ چون‌ «گمشده‌» و «بیگانگان‌» است‌...
اما اكنون‌ «جی‌جی‌ آبرامز» با فیلمی‌ كه‌ در آن‌ «تام‌ كروز» را كارگردانی‌ كرده‌ در صدر بحث‌ها است‌ و نه‌ سریال‌های‌ تلویزیونی‌اش‌. این‌ فیلم‌ اولین‌ تجربه‌ نویسندگی‌ و كارگردانی‌ این‌ هنرمند جوان‌ در سینمای‌ هالیوود است‌. یك‌ فیلم‌ پرهزینه‌ و عظیم‌ كه‌ پرشی‌ آشكار را در كارنامه‌ «آبرامز» نشان‌ می‌دهد. مطلب‌ زیر گزیده‌ سه‌ گفت‌وگوی‌ طولانی‌ با این‌ كارگردان‌ جوان‌ است‌ كه‌ خواندنش‌ خالی‌ از لطف‌ نمی‌تواند باشد.
«ماموریت‌ غیرممكن‌ ۳» یك‌ فیلم‌ عظیم‌ و سنگین‌ برای‌ یك‌ كارگردان‌ تازه‌ كار است‌. تجربیات‌ سریال‌سازی‌ تو را انكار نمی‌كنیم‌، اما برای‌ ورود به‌ عرصه‌ سینما، آن‌ هم‌ توسط‌ این‌ فیلم‌ عظیم‌، آیا ترس‌، تردید یا شكی‌ از خودت‌ نداشتی‌ كه‌ نتوانی‌ از پس‌ كار برآیی‌؟
شانس‌ ساختن‌ چنین‌ فیلمی‌ همیشه‌ شانسی‌ استثنایی‌ است‌. اصلا به‌ این‌ فكر نكرده‌ام‌ كه‌ كس‌ دیگری‌ ممكن‌ بود پروژه‌یی‌ به‌ این‌ عظمت‌ را به‌ كس‌ دیگری‌ برای‌ كارگردانی‌ بسپرد، فقط‌ به‌ تام‌ كروز فكر كرده‌ام‌ كه‌ این‌ ریسك‌ را كرد و فیلم‌ را به‌ من‌ سپرد. او به‌ كار من‌ ایمان‌ داشت‌ و هرگز از كم‌ تجربه‌ بودن‌ من‌ نگران‌ نشد. یادم‌ می‌آید اولین‌ لحظاتی‌ كه‌ این‌ فرصت‌ به‌ من‌ داده‌ شد شوك‌ زده‌ شدم‌، اما حقیقت‌ این‌ است‌ كه‌ در كل‌ دوران‌ زندگی‌ام‌ دوست‌ داشتم‌ چنین‌ كاری‌ بكنم‌ و البته‌ فشارهای‌ كار تلویزیونی‌ مرا برای‌ كار در سینما كه‌ به‌ نظر خودم‌ راحت‌تر است‌ آماده‌ كرده‌ بود. البته‌ فكرش‌ را هم‌ نمی‌كردم‌ كه‌ اولین‌ فیلم‌ قرار است‌ فیلمی‌ به‌ این‌ بزرگی‌ و عظمت‌ باشد، اما گروه‌ فیلم‌ مرا شگفت‌زده‌ كردند؛ خصوصا تهیه‌ كنندگان‌، تام‌ و شریكش‌ پائولا واگنر كه‌ از همان‌ روز اول‌ حامی‌ من‌ بودند و این‌ حمایت‌ و دلگرمی‌ مرا برای‌ یك‌ كار خلاقانه‌ آماده‌ می‌كرد. تجربه‌ خوبی‌ بود و صادقانه‌ بگویم‌ هیچ‌گاه‌ در این‌ فیلم‌ در توانایی‌ خودم‌ شك‌ نكردم‌. رفتار تام‌ باعث‌ آرامش‌ من‌ شده‌ بود و ساخت‌ این‌ فیلم‌ در نهایت‌ چالش‌ لذت‌بخشی‌ برای‌ من‌ بود.
تماشاگران‌، با «تام‌كروز» و شخصیت‌ ایفا شده‌ توسط‌ او یعنی‌ «اتان‌ هانت‌» به‌ واسطه‌ دو فیلم‌ قبلی‌ آشنا بودند. عمده‌ چالش‌ تو هنگام‌ نوشتن‌ سایر نقش‌ها و انتخاب‌ بازیگران‌ با توجه‌ به‌ این‌ آشنایی‌ چه‌ بود؟
باید سعی‌ می‌كردم‌ چه‌ در نوشتن‌ و چه‌ در انتخاب‌ بازیگران‌ بالاترین‌ حد ممكن‌ را در نظر داشته‌ باشم‌. وقتی‌ كسی‌ مثل‌ «تام‌ كروز» در فیلم‌ هست‌، در واقع‌ ستون‌های‌ یك‌ فیلم‌ ستاره‌دار پایه‌ریزی‌ شده‌ است‌. نمی‌توان‌ در كنار او هنرپیشه‌یی‌ را قرار داد كه‌ قادر به‌ بازی‌ در سطح‌ او نیست‌، چرا كه‌ در آن‌ صورت‌ فیلم‌ بسیار سقوط‌ كرده‌ و از حد بالقوه‌اش‌ پایین‌ خواهد آمد. بنابراین‌ هنرپیشه‌هایی‌ چون‌ «لورنس‌ فیشبرن‌»، «جاناتان‌ رایزمایرز»، «بیلی‌ كراداپ‌» و البته‌ «فیلیپ‌ سایمور هافمن‌» را برای‌ این‌ فیلم‌ انتخاب‌ كردیم‌. و البته‌ هنرپیشه‌هایی‌ چون‌ «مگی‌ كیو»، «میشل‌ موناگان‌» و «كری‌ راسل‌» كه‌ با او در «فیلسیتی‌» همكاری‌ كرده‌ بودم‌ نیز از بازیگران‌ خوب‌ بودند. برای‌ من‌ این‌ مهم‌ بود كه‌ نقش‌های‌ فرعی‌ حتی‌ اگر هنرپیشگان‌ درجه‌ یك‌ نباشند، حداقل‌ دارای‌ نوعی‌ جذابیت‌ بازیگری‌ روی‌ پرده‌ باشند. نتیجه‌ كار هم‌ درستی‌ این‌ تصمیم‌ را نشان‌ می‌دهد، چرا كه‌ انرژی‌ این‌ هنرپیشگان‌ خوب‌ حتی‌ باعث‌ شد تا خود تام‌ هم‌ انرژی‌ زیادی‌ روی‌ كار بگذارد و بازی‌ بهتری‌ ارایه‌ دهد.
آیا هیچ‌كدام‌ از ایده‌های‌ سكانس‌های‌ اكشن‌ فیلم‌ یا هر چیز دیگری‌ از ایده‌هایی‌ كه‌ تو موقع‌ ساخت‌ سریال‌ «بیگانگان‌» داشتی‌ و به‌ هر دلیلی‌ نتوانسته‌ بودی‌ آن‌ را اجرا كنی‌ به‌ دنیای‌ این‌ فیلم‌ وارد شدند؟
خیلی‌ كارها بود كه‌ ما در آن‌ سریال‌ می‌خواستیم‌ اجرا كنیم‌ اما شرایط‌ تلویزیون‌ حتی‌ یك‌ میلیون‌ سال‌ دیگر هم‌ اجازه‌ اجرای‌ آنها را نمی‌دهد. مثلا سكانس‌هایی‌ چون‌ «واتیكان‌» با آن‌ پلان‌های‌ فراوان‌ كه‌ فیلمبرداری‌ و تدوینش‌ روزهای‌ متمادی‌ وقت‌ گرفت‌، صحنه‌ «پل‌»، پرش‌ از ساختمان‌، صحنه‌های‌ شانگهای‌ و... چیزهایی‌ بودند كه‌ در «بیگانگان‌» هم‌ می‌شد آنها را ساخت‌، اما در تلویزیون‌ نه‌ پول‌ كافی‌ داشتیم‌ و نه‌ زمان‌ كافی‌...
در فیلم‌، خیلی‌ به‌ صحنه‌هایی‌ بر می‌خوریم‌ كه‌ در آن‌ آدم‌ها از پنجره‌ها بیرون‌ انداخته‌ می‌شوند یا از ساختمان‌ها سقوط‌ می‌كنند و... آیا ساخت‌ اینها تعمدانه‌ در جهت‌ بازسازی‌ یا ادای‌ دین‌ به‌ آن‌ سقوط‌ بزرگ‌ فیلم‌ اصلی‌ بود؟
برای‌ من‌ لذت‌ یك‌ فیلم‌ در قرار داشتن‌ لحظات‌ دیوانه‌وار و فراتر از زندگی‌ عادی‌ در آن‌ است‌ و نیز روابط‌ غیرعادی‌ و باور نكردنی‌. البته‌ بعضی‌ از لحظات‌ پریدن‌ آدم‌ها و... به‌ فیلم‌ اول‌ هم‌ اشاره‌ دارند، اما برای‌ من‌ میزان‌ و معیار غیرقابل‌ اندازه‌گیری‌ تلاشی‌ كه‌ «اتان‌» برای‌ تمام‌ كردن‌ ماموریت‌ و نجات‌ دادن‌ زن‌ مورد علاقه‌اش‌ دارد، دلیل‌ اصلی‌ ساخت‌ چنان‌ صحنه‌هایی‌ بود. در واقع‌، الان‌ فیلم‌های‌ كلاسیك‌ پرهیجان‌ و مدرسه‌یی‌ و آموزشی‌ وجود دارند كه‌ باعث‌ تعلیق‌ ما نمی‌شوند. چرا كه‌ تعلیق‌ زمانی‌ صورت‌ می‌گیرد و درگیری‌ با فیلم‌ زمانی‌ پیش‌ می‌ آید كه‌ با شخصیت‌ فیلم‌ ارتباط‌ برقرار كنیم‌. بنابراین‌ هدف‌ ما این‌ بود كه‌ هم‌ شخصیت‌ را پرورش‌ دهیم‌ و هم‌ اكشن‌ بی‌عیب‌ و نقصی‌ بسازیم‌.
با اضافه‌ كردن‌ یك‌ داستان‌ عاشقانه‌ و اندكی‌ طنز، از فرمول‌ فیلم‌های‌ قبلی‌ فاصله‌ گرفتی‌. چرا؟
ساختن‌ این‌ فیلم‌ برای‌ من‌ به‌ معنای‌ كپی‌ كردن‌ اولین‌ یا دومین‌ ماموریت‌ غیرممكن‌ نبود.
«ماموریت‌ غیرممكن‌» رویایی‌ من‌ كه‌ هنوز هم‌ ساخته‌ نشده‌ فیلمی‌ است‌ كه‌ شخصیت‌هایش‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ انسان‌ ببینیم‌ و نه‌ فقط‌ به‌ عنوان‌ چند جاسوس‌. خیلی‌ دوست‌ داشتم‌ بدانم‌ وقتی‌ «اتان‌» به‌ خانه‌ می‌رود چه‌ اتفاقی‌ می‌افتد. نه‌ به‌ این‌ خاطر كه‌ شكل‌ خانه‌اش‌ را نشان‌ دهم‌، بلكه‌ به‌ این‌ دلیل‌ كه‌ خود او را نشان‌ دهم‌. اینكه‌ او تنها است‌ یا با زنی‌ زندگی‌ می‌كند؟ آیا آن‌ زن‌ می‌داند كه‌ او چكاره‌ است‌؟ و... در ذهن‌ خودم‌ آن‌ زن‌ نمی‌داند كه‌ «اتان‌» چكاره‌ است‌، آن‌ وقت‌ پس‌ «اتان‌» با خودش‌ در این‌ مورد كه‌ همواره‌ دارد به‌ زنش‌ خیانت‌ می‌كند و حقیقت‌ را از او مخفی‌ كرده‌ چگونه‌ كنار می‌آید؟ فكر می‌كنم‌ اگر دو فیلم‌ اول‌ هم‌ اندكی‌ شخصیت‌پردازی‌ بیشتری‌ داشتند قطعا فیلم‌های‌ بهتری‌ می‌شدند... به‌ نظر من‌ اغلب‌ فیلم‌های‌ بزرگ‌ و حتی‌ پرفروش‌ فیلم‌هایی‌ هستند كه‌ به‌ شخصیت‌ها نگاه‌ عمیق‌تری‌ دارند. بله‌، آنها لحظه‌های‌ پرهیجان‌ و اكشن‌ هم‌ دارند، اما چیز عمیق‌تری‌ كه‌ دارند و دیگر فیلم‌های‌ متوسط‌ فاقد آن‌ هستند تحقیق‌ و شناخت‌ شخصیت‌ها است‌.
آیا شایعاتی‌ كه‌ پارسال‌ حول‌ و حوش‌ تام‌ دهان‌ به‌ دهان‌ می‌چرخید توجه‌ مطبوعاتی‌ها به‌ زندگی‌ خصوصی‌ او به‌ نظرت‌ موجب‌ كمك‌ به‌ فیلم‌ خواهد شد یا ضربه‌ زدن‌ به‌ آن‌؟
هر كسی‌ عقیده‌یی‌ دارد. خیلی‌ها بی‌ سروصدا بودن‌ را بهتر می‌دانند. خیلی‌ها در مطبوعات‌ بودن‌ را ارج‌ می‌نهند. خیلی‌ها رفتن‌ تام‌ كروز به‌ برنامه‌ «اپرا» را اشتباه‌ می‌ دانند و... اما از نقطه‌ نظر خودم‌، ما كاری‌ كه‌ كردیم‌ ساخت‌ یك‌ فیلم‌ خوب‌ و سرگرم‌كننده‌ بوده‌ و امیدم‌ این‌ است‌ كه‌ تماشاگران‌ موقع‌ ترك‌ سالن‌های‌ سینما راضی‌تر از زمانی‌ باشند كه‌ پا به‌ آنجا گذاشته‌ بودند. فكر می‌كنم‌ تماشاگران‌ سینما این‌ قدر باهوش‌ باشند كه‌ بین‌ بازیگر و نقش‌ فرق‌ قایل‌ شوند. صحنه‌ آغازین‌ فیلم‌ شوك‌آور و به‌ نحو ترسناكی‌ هیجان‌انگیز است‌ و امیدوارم‌ این‌ باعث‌ شود تا توجه‌ تماشاگران‌ به‌ فیلم‌ جلب‌ شود و نه‌ به‌ مثلا بچه‌دار شدن‌ تام‌ كروز.
مشكل‌ترین‌ اتفاقی‌ كه‌ در ساخت‌ این‌ فیلم‌ برایت‌ رخ‌ داد كدام‌ چیزها بودند؟
سخت‌ترین‌ مرحله‌ فیلمبرداری‌ این‌ فیلم‌، مرحله‌ پشتیبانی‌ و به‌ عبارتی‌ لجستیك‌ آن‌ برای‌ فیلمبرداری‌ در شهرهای‌ لس‌آنجلس‌ و ویرجینیای‌ امریكا، دو شهر ایتالیا، دو شهر چین‌ و برلین‌، آن‌ هم‌ با این‌ جلوه‌های‌ بصری‌ بی‌نظیر فیلم‌ بود. فیلم‌ جلوه‌های‌ ویژه‌ فراوان‌ و سیاهی‌لشگرهای‌ بی‌شماری‌ داشت‌ و هماهنگ‌ كردن‌ این‌ مسائل‌ مقدور نبود مگر با كمك‌ تهیه‌ كنندگان‌ كار كه‌ تمام‌ وقت‌ مشغول‌ كار بودند.
چگونه‌ سعی‌ كردی‌ كه‌ ماموریت‌ این‌ جاسوسان‌ و جایگاهشان‌ باورپذیر باشد؟
خب‌، می‌خواستم‌ مطمئن‌ شوم‌ كه‌ هر چیزی‌ در جای‌ دقیق‌ خود قرار گرفته‌ و باورپذیر است‌ و در این‌ راه‌ بازیگران‌ نقش‌ اصلی‌ را داشتند. مثلا در مورد «جاناتان‌ رایز مایرز» آنچه‌ دوست‌ داشتم‌ این‌ بود كه‌ او برای‌ من‌ در بسیاری‌ از جنبه‌ها یك‌ ورسیون‌ ایرلندی‌ از شخصیت‌ «تام‌ كروز» در اولین‌ فیلم‌ ماموریت‌ غیرممكن‌ بود. او فقط‌ تفاوتی‌ كه‌ با تام‌ در فیلم‌ اول‌ داشت‌ این‌ بود كه‌ الان‌ در سنی‌ است‌ كه‌ دیگر نمی‌ تواند سال‌های‌ سال‌ این‌ كار را ادامه‌ دهد.
در مورد «مگی‌ كیو» آنچه‌ مهم‌ بود این‌ بود كه‌ به‌ نحو ترسناكی‌ او تلفیقی‌ از یك‌ زن‌ قدرتمند با صدای‌ طنین‌دار ترسناك‌ و نیز شخصیتی‌ شجاع‌، بی‌رحم‌ و البته‌ ظریف‌ و حساس‌ است‌. «مگی‌» تمام‌ این‌ خصوصیات‌ را با خود داشت‌. او در آن‌ لباس‌ سرخی‌ كه‌ در طول‌ صحنه‌ واتیكان‌ پوشیده‌ بود، خیلی‌ هم‌ زیبا به‌ نظر می‌آمد. در مورد «وینگ‌ ریمز» هم‌ من‌ كارهای‌ قبلی‌ او را دیده‌ بودم‌ و دوست‌ داشتم‌ ولی‌ حس‌ كردم‌ به‌ نسبت‌ دو فیلم‌ قبلی‌ كمتر با كار ارتباط‌ برقرار كرده‌ بنابراین‌ ازش‌ خواستم‌ تا شخصیت‌ خودش‌ را هم‌ در كاراكترش‌ وارد كند كه‌ نتیجه‌ خوبی‌ داد. در واقع‌ دوست‌ داشتم‌ شخصیت‌ «اتان‌ تام‌ كروز» را شخصیت‌هایی‌ كامل‌، ملموس‌ و قدرتمند احاطه‌ كنند تا او هم‌ خودش‌ را بخوبی‌ نشان‌ دهد.
حالا كه‌ این‌ فیلم‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ دوست‌ داری‌ ادامه‌ «گمشده‌» را بسازی‌ یا اینكه‌ قصد ساخت‌ فیلم‌ دیگری‌ را داری‌؟
دوست‌ دارم‌ هر دو كار را انجام‌ دهم‌. ساخت‌ این‌ فیلم‌ تجربه‌ لذت‌ بخشی‌ برای‌ من‌ بوده‌ و اگر تهیه‌ كنندگان‌ از من‌ بخواهند فیلم‌ دیگری‌ برایشان‌ بسازم‌ قطعا این‌ كار را انجام‌ خواهم‌ داد.
به‌ عنوان‌ آخرین‌ سوال‌، به‌ نظرت‌ اگر قهرمانان‌ تمام‌ فیلم‌های‌ جاسوسی‌ چون‌ «اتان‌» (ماموریت‌ غیرممكن‌)، «جیمزباند»، «جیسون‌ بورن‌» (هویت‌ بورن‌ و...) با هم‌ مبارزه‌ كنند كدامشان‌ برنده‌ نهایی‌ این‌ جنگ‌ خواهد بود؟
چه‌ كسی‌ برنده‌ خواهد شد؟ فكر می‌كنم‌ در لحظه‌هایی‌ كه‌ آنها مشغول‌ منازعه‌ با یكدیگر هستند قشنگ‌ ترین‌ اتفاقی‌ كه‌ ممكن‌ است‌ رخ‌ دهد این‌ است‌ كه‌ یك‌ دشمن‌ قدرتمند مشترك‌ سر بر آورد و آنها در كنار هم‌ با آن‌ دشمن‌ مبارزه‌ كنند. دوست‌ دارم‌ این‌ موقعیت‌ را اینجور تصور كنم‌!
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید