یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کافه هایی برای گذران


کافه هایی برای گذران
● ( یادداشتی درباره كافه ترانزیت)
كافه هایی كه زنان بی شوهر ، با فرزندان دختر اداره می كنند به نظر می رسد كه دستمایه فیلمنامه های بسیاری بوده است.
شكلات محصول ۲۰۰۰ و ساخته " هالستروم " كه فیلم قابل توجه "The Cider house Rules" را هم بر اساس داستان "جان ایروینگ" ساخت، داستان سرگرم كننده زنی است بی شوهر با فرزند دختری كه مغازه شكلات خود را كه به كافه ای شباهت دارد در یكی از روستاهای فرانسه می گشاید و لاجرم درگیری هایی پیدا می كند .
زن فیلم "ماهی هم عاشق می شوند" هم همراه دخترش و دو زن دیگر رستورانی را اداره می كنند.این زن هم مثل زن كافه ترانزیت ،سخت كوش و پرتلاش و صلح ناپذیر است و اتفاقا درست مثل كافه ترانزیت از زنی كه جایی ندارد هم نگهداری می كند.
"طوبی" خسر ملكان ساخته سال ۱۳۶۷ هم كه زن تنهایی است ، در نهایت تنها شغل آبرومندانه ای كه برایش ممكن است این است كه از طریق قهوه خانه ای جاده ای به نام دخترش ، امرار معاش كند.
"ماهی ها هم عاشق می شوند" ، خوش آب و رنگ و خوشمزه و سرگرم كننده و اشتها آور با روایتی دوست داشتنی است كه پایان خوشی دارد. اگرچه جذاب،اما فانتزی است. تصاویر سینی های رنگارنگ غذاهای محلی كه یكی پس از دیگری در نماهای نزدیك دیده می شوند ، دیدنی است. زنان فیلم "ماهی ها..." مثل غذاهایش! زیبا هستند و لباس های فانتزی با طراحی خوب كه اصلا در ایران مد نیست،می پوشند.در كافه ترانزیت هم دستپخت خوشمزه زن ها و سلیقه شان مطرح و مهم است و مزیت رستورانی محسوب می شود كه زن ها آن را اداره می كند.
كافه ترانزیت كه با همكاری فرانسه! ساخته شد . باز هم روایت زنی شوی مرده است كه می خواهد بر پاهای خود بایستد و سر بار دیگران نباشد و چون زنی است كه فقط آشپزی می داند و چون تنها دارایی اش قهوه خانه ای است كه از همسرش به ارث رسیده ، قهوه خانه را راه می اندازد.
اگر چه " فرشته صدر عرفایی" برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن را را از جشنواره فجر دریافت كرد اما، مضمونی با این همه مایه های تنش و احساس در بیان احساسان بسیار ضعیف است. " ریحان" به جز در صحنه ای كه دخترش را به دلیل سیگار كشیدن كتك می زند ، بسیار خونسرد و آرام است. و به عمد حتی صحبت هایش را با ناصر در چلوكبابی ناصر نمی شنویم و یا جایی كه مرد یونانی كه خواستگار اوست ، می رقصد ما چهره ریحان و واكنش هایش را نمی بینیم. حتی در برخورد با ماموران نیروی انتظامی كه برای پلمپ قهوه خانه آمده اند واكنش پرشوری از او نمی بینیم. اگرچه شاید این برای نمایش حیا و متانت او باشد اما با انگیزه ها و سرسختی زنی كه می خواهد بر پای خود بایستد، همخوانی ندارد. پس از ابراز علاقه مرد یونانی تنها چند لحظه او را در جلوی آینه می بینیم كه به چهره خود نگاه می كندو در بقیه صحنه ها حتی در ورود به قهوه خانه همسرش اسماعیل پس از مرگ او را بسیار خونسرد و آرام می بینیم. در صحنه ای كه برای دختر خارجی درد دل می كند هم هیچ ابراز احساسات شدیدی از او نمی بینیم. كه برای زنی كه مشكلات و نگرانی های زیادی دارد و حرف هایی در جامعه سنتی پشت سرش است كمی غیر قابل قبول است.
مرد یونانی اگرچه نقطه قوت فیلم است و بازی پر احساسی دارد اما نحوه بیان ماجرایش در روایت فیلم بی نظمی ایجاد می كند. در ابتدای فیلم او را در حال روایت ماجرایش می بینیم كه در ادامه پی گرفته می شود اما نمی فهمیم كه چرا روایت او تكه تكه و در جاهای مختلف روایت می شود. و یا در اواخر فیلم مرد یونانی در ادامه روایت دختر آواره می گوید كه : " اما من او را یك بار دیگر دیدم."در حالی كه بیان روایت های این دو كاملا از هم جداست و ادامه هم نیستند.
صحنه های جالب و قابل تامل گل گرفتن دیوار و بلند كردن دیوارهای كوتاه خانه توسط ریحان كه در نمای خود ، زاویه دید پسرهای سر كوچه و آن ها را هم با ظرافت گل می گیرد و یا جایی كه در درگیری كریم با یونانی عروسك كودك له می شود و یا جایی كه یونانی با پای شكسته می رقصد، از دیدنی های فیلم هستند اما حتی در صحنه رقص یونانی ، نرقصیدن "اوجان "كه خود نوار را برای رقص یونانی می گذارد، دلیلی ندارد.
انتخاب پرستویی به عنوان بازیگر نقش ناصر به جای قوت ، شاید موجب ضعف فیلم باشد اگرچه بازی همیشه خوب پرستویی غیر قابل انكار است اما پرستویی در نقش ناصر پذیرفتنی نیست. در هیچ صحنه ای با همسرش زلیخا كه دختر عمویش است و یا فرزندانش دیده نمی شود و شخصیت اش به عنوان یك رستوران دار بین راه جا نمی افتد و یا حداقل ما نمی بینیم و جالب این كه از احساسات او هم به جز سكانس اول بی خبریم و علت ملایمت اش را نسبت به ریحان نمی فهمیم.
اگرچه فیلم به عادت فیلم های جشنواره پسند خواسته تا بیچارگی " زن های بی مرد" و مبارزه سختشان برای ایستادن بر پاهای خود را نشان دهد و همچنین سنت های دست و پاگیر را محكوم و تخطئه كند اما حسنی كه دارد این است كه به بی پناهی زن های دیگر هم اشاره می كند. دختری كم سن و سال كه از جنگ گریخته و در جاده به او تجاوز شده و رهایش كرده اند و سرگذشت نامعلومی دارد و همچنان لنگ نامردان است تا او را به سرزمین موعود ببرند. " اریتا "زن یونانی كه ناپدید شده است و نمی دانیم كه چه بر سرش آمده است.
نكته دیگری كه نظر من را جلب كرد این است كه چطور زنی مانند "ریحان" كه می خواهد بر پاهای خویش بایستد و وبال كسی نباشد ، فرزندش را چون پدر به مدرسه می برده و حالا نیست به تنهایی به مدرسه و یا خانه عمو نمی فرستد اما او را تنها در خانه رها می كند ! یا در همان ابتدا كه هنوز نیازمند نیستند ، او را به كارگاه قالی بافی می فرستد. و یا این كه چرا برادر شوهر های متعصب و غیرتی هیچكدام با "اوجان" درگیر نمی شوند و یا او را تحت فشار نمی گذارند اما غیر از او را چرا.
كافه ترانزیت در چند صحنه به زندگی راننده ها اشاره می كند از جمله در جایی كه سر زنی دعوا كرده اند و یا دو مردی كه پس از دیدن این كه مسافر قاچاقی دختری جوان است به بردن او تمایل نشان می دهند و البته باید ماموران را خودش راضی كند!
در كافه ترانزیت كمبود صحنه های احساس می شود مثلا درگیری قهرمان داستان با قوای انتظامی و یا قضایی و یا برخوردش با همسایه های و هم محله ای ها كه از برخوردهای اجتناب ناپذیر در جوامع سنتی و قومی است. یا نداشتن دوستی " زن" برای زنی كه این قدر مهربان و صمیمی و سازگار است. شاید هم در فیلمنامه ، سكانس هایی در باره برخورد او با قوای انتظامی و قضایی بوده كه قیچی سانسور آن ها را حذف كرده تا فیلم امكان نمایش داده شدن را بیاید.
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید