پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


فرهنگ صنعتی لازمه صنعتی شدن


فرهنگ صنعتی لازمه صنعتی شدن
برای شناخت فرهنگ صنعتی لازم است ابتدا به پدیده هایی كه باعث شده است جوامع امروز صنعتی، آنها را در بطن فرهنگ بومی خود جا دهند نظر افكنیم تا مشاهده كنیم آیا همه آنها از عوامل همسان بهره گرفته اند تا به یك جامعه صنعتی تبدیل شوند. اگر چنین است چه عوامل و راه و روشهایی باعث شده است تا آنها را به جوامعی تقریباً همگون و مشابه تبدیل كند. سپس به این پرسش پاسخ گ وییم كه آیا تفاوتهای عمده ای در پدیده شناختی عوامل وجود داشته كه هر كدام راه و رسم جداگانه را پی موده باشند و هیچ گاه هم به وضع مشابهی نرسیده و یا نمیرسند. ب رای شناخت فرهنگها مشخصه های اجتماعی، اخلاقی و رفتاری در تمام زمینه های فكری، اجتماعی و هنری مبنای مقایسه قرار میگیرد.
بعد از دوران غارنشینی و روی آوردن جوامع انسانی به سوی دوران كشاورزی، حدود ۸ هزار سال طول میكشد تا پدیده ای به نام صنعت وارد جامعه بشری شود و دگرگونیهای اساسی را به وجود آورد.
اگر آنچه كه به تدریج با صنعتی شدن جوامع در اخلاق، رفتار، هنر، اعتقادات و طرز زندگی مردم ایجاد شد، ما را به این نتیجه برساند كه یك الگوی معین در این جوامع باعث دگرگونیهای عمومی و فرهنگی شده است و امروز همه آنها كه این راه را طی كردهاند دارای خصوصیات مشتركی شدهاند كه در جلوههای زندگی عمومی آنها اثر گذاشته و قابل مشاهده است ما را نگران خواهد كرد كه چه عواملی سبب شده است تا به این حد از صنعتی شدن دور بمانیم و خواه نا خواه این سؤال را متبادر به ذهن میكند كه آیا آنها با روشهایی كه در پیش گرفتهاند به سوی یك طرز برخورد یكسان و با عوامل فرهنگی مشابه به پیش میروند كه در آینده به عنوان فرهنگ جهانی نامیده خواهد شد؟ در آن صورت ما چه وضعی خواهیم داشت؟ و جوابگوی چه مسایلی در آینده باید باشیم.
هشت تا ده هزار سال دوران اسكان بشر و دوران كشاورزی، تمدن یا فرهنگ خاصی را به جوامع مختلف ارزانی داشت كه آن را با كم و بیش دگرگونیهایی در تمدنهای یونانی، رومی، چینی و مصری مشاهده میكنیم و اوج آن را در تمدن اسلامی قرون ۹، ۱۰ و ۱۱ میلادی شاهد هستیم.
عوامل این تمدن كه در فرهنگهای قومی منعكس میشد تقریباً از مشخصه های یكسانی برخوردار بود. وجود ملاكین بزرگ، كشاورزان بدون ز مین، حكام مستبد، تولید كارگاهی همراه با كارهای دستی، نقاشی و موسیقی در سطح محدود و برای خواص، زندگی متكی به پدیدههای طبیعی كه زمان را به صورت دایرهای و متكی به طلوع و غروب خورشید و گردش فصول تنظیم میكرد، اعتقادات مذهبی شدید با داشتن زمان كافی برای انجام مراسم مذهبی كه گاه با خرافات همراه میشد، خانوادههای گسترده و بزرگ و جمع افراد خانوار در گرد یكدیگر، بلوغ فكری و بلوغ سنی تقریباً نزدیك به هم و سن متوسط نسبتاً كوتاه افراد جامعه تعدادی از عوامل مشترك این تمدن را تشكیل میداد كه همراه با سنتهای ملی، فرهنگ جوامع را پدید میآورد.
در این دوران مسایل اجتماعی همه جوامع تقریباً یكسان است و جنگها برای بدست آوردن سرزمین بیشتر و بهرهگیری از مواهب كشاورزی زمینهای جدید است. این تمدن در اروپا با اندك تفاوتی با تمدن سایر سرزمینها ادامه مییابد تا آن كه رنسانس اتفاق میافتد و طی حدود سیصد و پنجاه سال بسیاری از تفكرات گذشته را دگرگون میسازد. علم راه نو میپیماید و انتشار افكار متفكران باعث دگرگونی در طرز برخورد حكومت با مردم میشود و زمینهساز كشفیات مختلف در تمام رشتههای علوم میگردد.
از سال ۱۶۶۰ در انگلستان حكومت پارلمانی با قدرت نسبی شكل میگیرد و مصوبه های مجلس را پا دشاه عیناً مورد قبول قرار میدهد. انجمن سلطنتی لندن برای توسعه دانش طبیعی تشكیل میشود و دارالعلم لندن را شكل میدهد و ۵۵ نفر از دانشمندان، روح علم، دگراندیشی و تجربه كردن را در فلسفه، ریاضی، فیزیك، شیمی تشویق میكنند و این نهاد تبدیل به آكادمی سلطنتی میشود، همه كشورهای اروپا در معرض دگرگونی قرار میگیرند. دستجات جدید مذهبی و دگراندیش به وجود میآیند و سبب میشوند قدرت كلیسا از ابهت سابق به تدریج دور شود و مذهب نیز در برابر پیشرفتهای علمی، اجتماعی راه مدارا پیش گیرد. تولید كشاورزی كه در غالب مناطق حرف اول را میزند، به تدریج به این تفكر دامن میزند كه زمینهای كوچك باید تبدیل به زمینهای یك پارچه شود تا تولید بیشتر بدست آید. فئودالها زندگی خاصی را در قلعههای خود ایجاد میكنند و دامداری یكباره گسترش فراوان مخصوصاً در انگلستان پیدا میكند و تجارت رونق بیشتر میگیرد. فئودالها و اریستوكراتها به تشویق هنرمندان و صنعتگران و متفكران رو میآورند و آنها را از حمایتهای خود بهرهمند میسازند. همه این اتفاقات در طی زمان مردم را به حقوق خود بیشتر آشنا میسازد تا در سال ۱۷۷۴ در انگلستان قدرت بخار سبب ایجاد كارخانهها میگردد و شهرهای صنعتی یكی پس از دیگری در این كشور و سپس در كشورهای دیگر اروپا ایجاد میشود و گسترش مییابد. استثمار شهروندان و بهرهگیری از كار طاقتفرسا توسط كارفرمایان و دادن مزد كم به كارگران به طوری كه عمر متوسط آنها را به ۲۵ سال میرساند از پدیدههای این دوران است كه به دنبال خود ازدیاد سرمایه و ثروت ملی را به همراه دارد. از این پس مسایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حول محور ایجاد كارخانه های جدید كه مرتباً ا ختراع و بر پا میشود حركت خود را آغاز میكند كه زمینه ساز عواملی میشود كه فرهنگ گذشته را تغییر میدهد و در آن تأثیر می گذارد.
مجموعه این تغییرات در طول دویست سال پس از شروع دوران صنعتی شدن میگذرد كلیه عواملی را كه برای آزمون یك فرهنگ لازم است در خود جمع میكند. همه كشورهای صنعتی شده به صورت تقریباً مشابه چنین روندی را طی میكنند و با استفاده از روشهای مختلف قومی به نتایج فرهنگی مشابه دست مییابند. تعدادی از این عوامل را از كتابی كه در دست تدوین است بر میشمارم.
۱ـدر طی سالهای بعد از شروع انقلاب صنعتی و گسترش كارخانهها موج صنعتی شدن اثراتی از خود بر جا میگذاشت كه مرتباً رو به رشد بود و روند آن برای كسانی كه در برابر صنعتی شدن منافع خود را از دسترفته میدیدند نمیتوانست قابل درك باشد، در نتیجه در برابر مؤسسات بازرگانی و صنعتی غولپیكر، اتحادیهها و شهرهای گناهآلود به مبارزهای سخت رو آوردند. آنهایی كه تصویر آینده خود را در برابر صنعتی شدن نامعین میدیدند، مخالفتها و شورشهای زیادی را ساماندهی كردند. تقریباً هیچ جامعه صنعتی امروز نیست كه در آن چنین برخوردهای خشونتآمیزی تجربه نشده باشد. انگلستان با جنگهای ناپلئون و قیامهای داخلی كه به نام king lud (از طریق فرد گمنامی بنام ند) ایجاد شد مدتی گرفتار هرج و مرج بود.
در آمریكا شهرهای شمالی در نیوانگلند و ایالات مركزی ساحل آتلانتیك صنعتی شدن را در آمریكا گسترش دادند، پدیده دگرگونیهای جوامع صنعتی كه بعداً مطرح خواهد شد سبب خشم و تضادهایی گردید كه جنوب را به حركت در آورد و بر خلاف آنچه كه درباره تعرفهها و آزادی بردگی گفته میشود موج صنعتی، شمال و جنوب را به جنگ مسلحانه كشاند كه اوج آن را در سال ۱۸۶۱ میبینیم.
نظیر این برخوردها حتی در ژاپن با بازگشت میجی در سال ۱۸۶۸ مشاهده میشود. در كشور ما، چنین تضادهایی كه بین فرهنگ مدرن و فرهنگ سنتی در طول صد سال گذشته یعنی از زمان شروع نهضت مشروطیت شروع شده است نتوانسته عوامل فرهنگ صنعتی را بر جامعه حاكم سازد. در تمام كشورهای تازه صنعتی شده نیز شاهد بحرانهای سیاسی ـ جنبشها ـ اعتصابات، قیامها، كودتاها و جنگها بودهایم و هستیم تا نظام صنعتی بتواند خود را كاملاً مسلط كند و همه عوامل فرهنگ صنعتی را بر جامعه حكمفرما سازد. این تضاد اثرگذارترین مسأله بر دیگر عواملی است كه به آنها اشاره خواهد شد. اگر فرهنگ صنعتی با تلفیقهای مناسب با فرهنگ سنتی بر كلیه ساختارهای اجتماعی و فرهنگی حاكم نگردد این گونه تناقضات اجتماعی مانع از ادامه رشد این فرهنگ و در نتیجه سدی برای صنعتی شدن خواهد بود.
۲ـ با ایجاد كارخانهها، سیستم كار تغییر اصولی پیدا كرد، شروع كار در ساعت معین و با سوت كارخانهها انسانها را به نظمی عادت داد كه آنها را با زمان خطی آشنا كرد. باد، باران، طلوع خورشید و عوامل فصلی كه یك انسان كشاورز را به واكنش مناسب وامیداشت و او را تابع این گونه عوامل میكرد دیگر در جریان تولید كارخانهای نمیتوانست اثرگذار باشد. هركسی در ساعت معین باید سر كار خود حاضر میبود تا زنجیره تولید به كار خود ادامه دهد. این نظم نوین و بیاغماض شناخت زمان و تابعیت از نظم را با خشونت هر چه تمامتر آموزش داد. مدیریت در پی ایجاد سود و بهرهگیری از سرمایه، هیچ نوع ترحمی را جایز نمیدانست، تأمین مواد مشكلتر از تأمین نیروی انسانی شده بود چون با بزرگ شدن مزارع و به تدریج مكانیزه شدن آن نیروی كار فراوان در دسترس قرار میگرفت. كارگران برای حفظ شغل و درآمد ناچیزی كه از این راه به دست میآوردند تابع نظامات كاری در كارخانهها شدند، این الگو سبب شد تا همه سازمانها و نهادهای دولتی نیز با نظم آهنینی به كار بپردازند و افراد تابع مدیرانی شوند كه انتخاب آنها بر اساس لیاقتهای فردی صورت میگرفت و توفیقات آنها در سودرسانی ملاك تشخیص بود. تولید صنعتی كه كالا را به صورت یكسان و به تعداد زیاد تولید میكرد یكسانسازی را به تمام پدیدههای جامعه دیكته میكرد كه تأثیرات آن را در آموزش و پرورش، سیستمهای اجرایی، هنر و موسیقی و سایر مظاهر زندگی مورد بحث قرار خواهم داد.
۳ـ قانونگرایی ـ نظام جدید صنعتی نیاز به قوانینی داشت تا جامعه در سایه آن بتواند به تولید ادامه دهد و ثروت بیشتری فراهم شود مفهوم ثروت ملی به ثروتمند شدن افراد جامعه تعمیم یافت. هر محصول جدیدی كه به بازار میآمد قواعد خاصی را به جامعه دیكته میكرد كه برخی از آنها به صورت دستورالعملها و برخی باید به صورت قانون اعمال میشد. اعتصاباتی كه در سال ۱۸۱۵ در انگلستان به راه افتاد، پارلمان را وادار كرد قوانین سختی به تصویب رساند كه حتی منجر به اعدام تعدادی از اعتصابكنندگان میشد. نظم امور، استفاده از ابزارهای صنعتی، جلوگیری از خطرات، جلوگیری از سوءاستفاده از فراوریهای جدید و بالاخره احترام به حقوق مخترعین همه به صورت نظم نوین جامعه را دگرگون میكرد كه شاید مهمترین آن را احترام به مالكیت بتوان به حساب آورد.
۴ـ نقش دولت با ورود صنعت و گسترش دامنه آن تعریفی جداگانه پیدا كرد. وجود احزاب و كاندیداهای مختلف برای ورود به دولت و جلب آرای مردم برنامههای خود را حول محور قدرت صنعتی قرار دادند تا این قدرت به صورت فزاینده افزایش یابد. دولت زیربناها را برای گسترش صنعت آماده میكرد. صنایع نظامی در دست دولت نیاز به فناوری و پیشگامی داشت ولی موظف بود تكنولوژیهای جدید را در اختیار جامعه برای ساخت كالاهای جدید قرار دهد. زمینههای فرهنگی توسط دولت برای بهبود نهادهای صنعتی فراهم گردید. دولت در سرمایهگذاریهای صنعتی شركت نمیكرد بلكه گسترش صنعت را متعلق به بخش خصوصی میدانست كه عهدهدار این وظیفه بود و تمام كوششها را برای توسعه بخش صنعت در دست مردم انجام میداد. از پدیدههای جالب كه تا امروز هم ادامه دارد، كسانی به مقامهای دولتی راه پیدا میكردند كه توانسته باشند قدرت خود را در مدیریت واحدهای صنعتی نشان داده باشند. شایستهسالاری ضوابط خود را ایجاد میكرد.
دولت قدرت خود را از صنایع میگرفت و مالیات دادن برای صاحبان صنایع حكم پرستیژ اجتماعی را داشت و یك اصل به شمار میرفت و صنایع نیز از قدرت دولت بهره میگرفتند چون نظام اجتماعی را به سویی هدایت میكرد كه معارضی برای فعالیتهای صنعتی از داخل یا خارج به وجود نیاید. ایجاد تعرفهها برای حفاظت از تولیدات صنعتی، مستعمرهسازی و تجاوز به كشورهای دیگر برای به دست آوردن مواد اولیه بیشتر و ارزانتر و بازار فروش محصولات صنعتی همگی برای توانمند شدن صنعت كشور بود.
۵ـ احترام به زمان:
در این دوران ساعت مچی به حد وفور تولید میشد تا نظام وقتشناسی دقیقهای و ثانیهای برای مردم اصل قرار گیرد. زندگی روزمره بر اساس نظم ساعتی شكل میگرفت. بیدار شدن، آماده شدن، سر كار رفتن، صرف غذا، خوابیدن همه تحت نظام ساعت خطی قرار گرفت و جامعه به تكرار، همچون تكرار در تولید كارخانهای و همسانسازی عادت داد. در كارخانه نیز همزمانسازی اصل بود باید هر كس در ساعت و در دقیقه معین به كاری كه بر انجام آن متعهد بود حاضر باشد و هیچ عذری پذیرفته نبود، این یك عامل فرهنگی را در تمام مشاغل، حرفهها و اصناف به وجود آورد.
۶ـ تولید انبوه و استاندارد:
همسانسازی و تولید انبوه بهای تولید را تنزل میداد و محصولات یك كارخانه به صورت كاملاً مشابه و یكسان بیرون میآمد. تولید انبوه و یكسانسازی باعث شد كه تفكر جامعه دگرگون شود و سیستمهای اجرایی به وجود آید، تفكر سیستمی در تمام شئون جامعه رخنه كرد و استانداردهایی برای تولید و سپس خدمات به وجود آمد در نتیجه برای هر تولیدی بر اساس بازار مصرف آن، مقیاس اندازه مطرح شد و راه و روشهای علمی برای آن طراحی گردید. دانشمندان هم كه بر اساس نیازها در جستجوی راهحلها بودند در صدد ایجاد وسایلی برآمدند كه راحتی و رفاه را بیشتر میكرد و جامعه را به دو گروه مصرفكننده و تولیدكننده تقسیم مینمود. هر مصرفكنندهای نیازهایی داشت كه تولید در صدد رفع آن بود. به همین جهت جراثقالها، تسمههای نقاله و لیفتتراكها به تدریج از زحمت كارگران میكاست و امكان تولید را افزایش میداد همه كوششها در جهت تولید بیشتر و با استانداردهای تعیین شده شكل میگرفت. ادارات دولتی و سازمانهای عمومی هم در جهت بهبود روشها بودند تا خدمات خود را با هزینه كمتر و با استانداردی بهتر عرضه كنند. چنین سیستمی باید به دنبال تخصصها میرفت.۷ـ ایجاد تخصص: آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ تولید سنجاق را با دو روش مورد بحث قرار داد. یك تولیدكننده سنجاق كه تمام كارها را خود انجام میداد میتوانست در روز ۲۰ عدد سنجاق تولید كند. در حالی كه در كارگاهی كه هر كسی یك یا دو كار تخصصی انجام میداد و تعداد كارگران آن ده نفر بود در روز ۴۸۰۰۰ سنجاق تولید میشد. دویست برابر شدن تولید سرانه هر نفر زائیده كار تخصصی و یكنواختی كار بود. برخورد با تخصصگرایی تا آنجا پیش رفت كه فورد برای تولید ۷۸۸۲ كار تخصصی كه برای ساخت اتومبیل نیاز بود به این تحلیل میرسد كه ۹۴۹ كار را مردان قوی ۳۳۳۸ كار را مردان معمولی ۳۵۹۵ كار را زنان و كودكان میتوانند انجام دهند. در ابتدا كارگران از بخش كشاورزی به كارخانهها سرازیر میشدند و ایجاد تخصص برای آنها امكانپذیر نبود و باید كارهای ساده را انجام میدادند. برای تولید بهتر و بیشتر موضوع ایجاد تخصص مطرح گردید لذا آموزشگاههای فنی به وجود آمدند و سیستم آموزش و پرورش تبدیل به نوعی كارخانه میشود كه در آن انبوهسازی انجام میگیرد و بر اساس نیازهای صنعت دورههای تخصصی شكل میگیرد و آموزشگاههای فنی گسترش مییابد.
۸ـ ایجاد شركتها: قبل از صنعتی شدن، تعداد شركتهایی كه در زمینه بازرگانی فعالیت میكردند، محدود بود ولی با انقلاب صنعتی تعداد شركتها رو به افزاش گذاشت تا از یك سو سرمایهها را بتواند جمع كند و تراكم سرمایه به وجود آید و از سوی دیگر عمر یك كارخانه كه از عمر ایجادكنندگان آن بیشتر است را بدون توجه به سهامدار در چرخه تولید نگاه دارد.
ایجاد شركتها تمرینی برای مردم در شناخت دموكراسی شد و شناخت واقعیتهای دیگری را هم دیكته نمود. نقش سرمایه در یك شركت، تعیینكنندهتر از انسان شد و احترام به سرمایه را به جامعه بیشتر منتقل نمود. افراد یاد گرفتند كه با اعمال رأی خود در انتخاب هیأت مدیره نتیجه انتخاب خود را از نزدیك لمس كنند و از یك انتخاب بد زیان ببینند. كار گروهی توسط شركتها آموزش داده میشد تا سرمایههای كوچك و افراد پراكنده بتوانند دور هم جمع شده و كاری را انجام دهند كه از تك تك آنها ساخته نبود.
ایجاد شركتها باعث شد كه قوانین خاص مرتبط با آنها به وجود آید و بسیاری از مسایل را كه امكان نداشت از طرق عادی به مردم منتقل كرد از طریق شركتها به آنها منتقل گردید از جمله شناخت صورتهای مالی، چگونگی انحلال، ورشكستگی، ادغام شركتها و نقش كارتلها و تراستها كه همه آنها در ایجاد یك نوع شناخت و رفتارهای اجتماعی مؤثر بود، باعث توسعه همكاریها و ایجاد شركتها و نهادهای عمومی بیشتر بود.
۹ـ نظام آموزش و پرورش: تولید انبوه در كارخانه نمیتوانست بدون افراد آموزش دیده به سرانجام مطلوب برسد امكان نداشت كه نوآوریهای جدید و تخصصها را به كارگرانی كه از زمین جدا شده بودند و به شهرها میآمدند به خوبی منتقل كرد، باید نظام آموزشی نیز تغییر یابد. بكارگیری نظام تولید انبوه در آموزش و پرورش سبب ایجاد مدارس جدید شد. تعلیم اجباری برای افراد جامعه به وجود آمد و مرتباً بر اساس رفع نیاز صنعت و بهبود وضع اجتماعی این سن افزایش یافت. علیالخصوص كه به علت پیچیده شدن روابط اجتماعی و فاصله گرفتن از زندگی روستایی بین بلوغ سنی و بلوغ فكری فاصلهها زیادتر میشد. اگر قبلاً پسری در سن ۱۵ سالگی كلیه روابط اجتماعی و مسایل محیطی خود را میشناخت پیچیدگی زندگی شهری و دگرگونی روابط و قوانین اجتماعی به صورتی درآمد كه بلوغ عقلی نیاز به سن بیشتری داشت. هرچه جامعه پیچیدهتر شد سن عقلی نیز بالاتر رفت.
آموزش و پرورش و ایجاد مدارس حرفهای برای آماده ساختن انسانها برای مسؤولیتهای تخصصی در صنایع در طرز فكر، طرز زندگی و بینش افراد تأثیر گذاشت و آنها را از فرهنگ سنتی به سوی فرهنگ مدرن یا فرهنگ صنعتی سوق داد.
۱۰ـ نظام خانواده خانوادههای گسترده قدیمی كه شامل فرزندان، عموها، عمهها همسران و فرزندان آنها و پدربزرگها و مادربزرگها میشد و همه از زمین ارتزاق میكردند دیگر امكان حیات نداشت. افراد برای پیدا كردن كار ناچار بودند به سوی شهرها حركت كنند و پیدا كردن كار مطلوب اجازه نمیداد كه خانواده به صورت قدیم و متمركز باقی بماند، خانوادهها كوچكتر و كوچكتر میشد و به خانواده هستهای شامل پدر، مادر و فرزندان خردسال تبدیل میشد. گاه به ندرت یكی از والدین پدری یا مادری با خانواده هستهای میتوانست زندگی كند. فرزندان پس از رسیدن به سن كار ناچار به ترك خانواده میشدند. نظام خانواده دچار دگرگونیهایی شد كه در نوع رفتار افراد با یكدیگر تأثیرگذار بود و فرهنگ جدیدی را به آنها تحمیل میكرد كه با گذشته دیگر قابل قیاس نبود.
۱۱ـ هنر و موسیقی:
هنرمندان در گذشته با كمك آریستوكراتها و فئودالها پرورش مییافتند و در دربارها و مجالس و محافل اشراف هنر خود را عرضه میكردند و برای آنها كسب پرستیژ میكردند. ثروتمندان جدید به چنین جانبداری از خود علاقه نشان نمیدادند و اشراف قدیم دیگر ثروتمندان جامعه نبودند. موسیقیدانها شروع به گذاشتن كنسرت برای مردم كردند و آنها نیز با خرید بلیطهایی ارزان از این مواهب كه سالها محروم بودند برخوردار میشدند. روز به روز استقبال مردم از این گونه هنرنماییها زیادتر میشد و محلهای بزرگتری برای چنین هنرنماییهایی نیاز بود. سالنهای بسیار با امكانات زیاد به وجود آمد و موسیقیدانها را از ریزهخواری خوان آریستوكراتها بینیاز میكرد. با ورود هنر به میان مردم، به تدریج تفكر هنرمندان و جامعه نسبت به موسیقی، نقاشی، نویسندگان و شعرائی كه امكان چاپ و انتشار آثار خود را در سطح وسیع مییافتند دگرگون كرد و تأثیر متقابل در فرهنگ جامعه گذاشت.
۱۲ـ تشكلگرایی و جامعه مدنی
از سالهای قبل از عصر صنعتی، اتحادیههای بازرگانی و اتاقهای بازرگانی به صورت محدود و از حكومت ونیز شروع شده بود ولی حرفههای محدود، كشش زیادی برای گسترش اتحادیهها ایجاد نمیكرد. عصر صنعتی در آغاز با رقابت شدیدی همراه بود رقابتی كه سبب میشد كارخانههای یكدیگر را به آتش كشند. با گسترش بازار مصرف و نیاز به تولید بیشتر اولین بار اتحادیه تولیدكنندگان پارچه در انگلستان آغاز به كار كرد و رقابتها همراه با یك نوع درك متقابل، تبدیل به هماهنگیهایی شد كه باید با دولتها همكاری شود و مستعمرههای بیشتری تأمین گردد، خطوط كشتیرانی با سلامت بیشتری كالاها را به بازار مصرف میرساندند و مواد اولیه ارزانتری را وارد میكردند. به تدریج كارگران با شناخت حقوق خود در تعاونیها و سپس در اتحادیههای كارگری به قدرت جمعی خود پی بردند. احزاب به وجود آمدند و مردم برای حفظ حقوق اجتماعی خود در كلوپها در انجمنهای ادبی و برای انجام امور مذهبی و خیریه دستجات مختلفی را تشكیل دادند. تشكلهای مردمی به نهادهای مدنی برای پیشبرد اهداف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل شدند. هرگونه دخالت دولت در این نهادها مضموم شناخته میشد و آنها نیز پایبند حفظ قوانین اجتماعی بودند و شرایط یك تحول فرهنگی را در جامعه فراهم میساختند.
●از آنجا كه پرداختن به مطالب دیگری كه فرهنگ صنعتی را پایهگذاری كرده است نتیجهگیری را مواجه با مشكل مینماید به برخی از مسایل عمده به صورت مختصر اشاره میشود.
▪یكی از چنین مسایلی كه در این دوران رخ میدهد ایجاد تمركز است. با وجودی كه همواره شعارهای عدم تمركز از سیاستمداران شنیده میشد جامعه به شدت به سوی تمركزگرایی روی آورد. در جوامع سنتی با وجود یك حاكم مقتدر، شاه یا امیر در رأس قدرت یك نوع عدم تمركز قدرت ایجاد شده بود كه فئودالها، خانها و مراكز دینی گرداننده آن بودند. در دوران صنعتی این عدم تمركز به قدرت مركزی تبدیل شد كه ایجاد نمادی به عنوان بانك مركزی بهترین نمونه این تمركزگرایی است. وحدت فرماندهی در كارخانهها سبب شد تا انواع تازه تشكیلات سازمانی به وجود آید. این نوع برخورد و اثرگذاری در دیگر شئون از جمله تمركز خبررسانی مانند پست، رادیو و روزنامه سبب شد كه نظام پوشش اطلاعات نیز به صورت متمركز درآید و این تمركزگرایی و اقتدار تصمیمگیری اثرات فرهنگی خود را به جا گذارد و جامعه را با دوران گذشته كاملاً متفاوت كند.
▪مسأله تأثیرگذار دیگر نوع برخورد با دین بود، با وجودی كه عدهای سعی میكردند بیدینی را ترویج كنند هیچ گاه نتوانستند مردم را از دین جدا سازند. اخلاق دینی بیشتر از اجرای مراسم دینی رواج میافت. مردم از این پس به صورت خارقالعادهای خود را از خرافات دینی جدا میكردند به طوری كه توماس لین كه به عنوان یكی از دین ستیزان معروف در این دوران است میگوید: ” مبادا در این به هم ریختگی كلی ناشی از خرافات برخاسته از نظامهای تصنعی حكومت و الهیات ساختگی غیرواقعی، از اخلاق غافل بمانیم و از یاد بشریت و از آن الهیاتی كه واقعیت دارد فارغ شویم. من به یك خدا معتقدم و نه بیشتر“ او میگوید من نه برای آن كه مذهب را ویران سازم مینویسم بلكه به خاطر آن كه مبادا تباهی صور غیرعقلایی آن موجب تنزل نظام اجتماعی شود مبارزه میكنم. به این ترتیب نظامهای اجتماعی ضمن احترامگذاری به عقاید دینی، اخلاقیات دینی را وارد نظام اجتماعی میسازد. دیگر مردم گرفتار كه روزی ۱۰ تا ۱۴ ساعت كار میكردند قادر نبودند همه مراسم را در كلیساها به اجرا بگذارند ولی در روزهای یكشنبه كلیساها را پررونق نگاه میداشتند. در این دوران هر روز بیشتر كشیشان به ایمان افراد توجه مبذول میكردند تا اجبار آنها به حضور در مراسم مذهبی. به تدریج مقامات مذهبی و مردم راههای حفظ اعتقاد و دخالت ندادن آن در زندگی روزمره را یاد گرفتند و مذهب خود كمككنندهای به ایجاد فرهنگ صنعتی شد.
▪نكته مهم دیگری كه عادت گذشته و فرهنگ جامعه را با خود دگرگون كرد نظام توزیع كالا و تغییر در روشهای خرید مردم و مصرف كالا است. مغازههای كوچك و پراكنده به كاخهای سر به فلككشیدهای برای توزیع انواع كالا تبدیل شد. فروشگاههای بزرگ سعی كردند كالای بهتر و با بستهبندی منطبق با نیازهای مردم وارد بازار توزیع كالا كنند، روشهای زندگی و عادتهای مصرفی مردم دگرگون شد و مردم را به زندگی در فرایند صنعتی شدن و عادت به عادت نكردن و همواره خود را آماده تغییر نگاه داشتن كرد.
▪در دوران صنعتی، تكنولوژی زایندگی خود را مرتباً افزایش داد و این زایش بیدریغ در طرز نگرش مردم به علم و عادت قدیم را دگرگونه كرد. در كنار این زایش پرتوان، مدیران مبتكر سیاسی فضایی ایجاد كردند كه از میان آن كارآفرینان به وجود آمدند و فضا را برای خود باز دیدند. كارآفرینان با ابتكار و ریسكپذیر توانستند سرمایهها را به سوی تولید جلب كنند و واحدهای جدید را برای تولید كالاهایی كه تا آن روز وجود نداشت برپا سازند.
▪در این دوران زنان نقش مؤثرتر از گذشته در تغییر فرهنگ جوامع را به عهده گرفتند. آنها كه در مزارع همراه با همسران خود مرتباً كار میكردند اكنون بیشتر خانهنشین بودند و باید به تیمار فرزندان و تهیه غذا و آمادهسازی زندگی روزمره مشغول میشدند كه این خود فرصت بیشتری به آنها میداد تا با هوشیاری زنانه زمینهساز تغییرات فرهنگی شوند. باسواد شدن صددرصد افراد جامعه، كاهش نیازهای خانوار به اقامت زن در خانه به علت تكنولوژیهای جدید، وارد شدن زنان به صورت گسترده در سیستم آموزش تخصصها، صبر و استقامت بیشتر در انجام كارها توسط زنان، حقوق كمتر برای انجام كارهای مشابه و ابراز لیاقتها در انجام مسؤولیتها باعث شد تا زنان به حقوق مساوی با مردان دست یابند و چهره فرهنگی جامعه را كاملاً دگرگون سازند.
●نتیجه گیری:
با شروع استفاده از بخار برای ایجاد كارخانهها و كاربرد آن در وسایل حمل و نقل تحول عمیقی در روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایجاد شد كه حاكم بر كلیه عوامل فرهنگی میشود كلیه عواملی كه در این مقاله به صورت اشاره بر شمرده شد به علاوه تمام مظاهر دیگر زندگی كه دگرگون گشته است فرهنگ صنعتی را شكل میدهد كه تا سالهای دهه آخر قرن بیستم ادامه مییابد. از این دوران عوامل فرهنگی وارد نظام دیگری میشود كه دوران فراصنعتی را شكل میدهد. كشور ما كه دورانهای سخت دیكتاتوری را تحت تفكرات مختلف گذرانده است خیزشهایی را برای دستیابی به فرهنگ صنعتی داشته است ولی از آنجا كه صنعتی شدن را با استفاده از مظاهر آن آغاز میكند و فضایی برای پرورش علوم و دانشمندان دگراندیش و كارآفرینان مبتكر فراهم نمیسازد، همواره مواجه با تضادهای اجتماعی بوده است. از آنجا كه منابع تولید ثروت در كشور ما در دست حكومت بوده و وسیلهای برای اعمال نظرات دولتهای تمامیتخواه بوده است، ایران نتوانسته نهادهای لازم برای صنعتی شدن را فراهم آورد، در حالی كه موقعیت مكانی كشور جز صنعتی شدن راه دیگری برای توسعه همه جانبه ندارد. برای دستیابی به فضایی كه در آن توسعه فرهنگ صنعتی همراه با ایجاد زمینههایی جهت همآوایی با فرهنگ صنعتی كه عوامل آن در حال رشد و سببساز دگرگونیهای عظیم فرهنگی در آیندهاند فراهم آید نهادهای فرهنگساز كه دانشگاهها و مراكز دینی و نهادهای عمومی هستند نیازمند به همكاری و ارائه طرحهایی تهورآمیز میباشند تا یك جامعه منضبط با بهرهوری بالا كه بتواند تولید علم و فناوری كند به وجود آید.
دكتر مرتضی بهشتی
منبع : وزارت صنایع و معادن