شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

روابط محرم و نامحرم در جامعه دینی


روابط محرم و نامحرم در جامعه دینی
روابط زن و مرد و به خصوص روابط جنسی ایشان همیشه به عنوان یک مسئله در تاریخ اجتماعی بشر مطرح بوده. از این حیث بشر به طور فطری ایجاد خانواده حول محور روابط زن و مرد را پذیرفته اما همیشه با وقایعی در زندگی شخصی و اجتماعی خود روبرو گشته که به این مسئله دامن زده اند. مسائلی همچون: آیا روابط جنسی محدود به کانون خانواده است یا زن و مرد می توانند در عین داشتن خانواده با دیگری هم روابطی این چنین برقرار کنند؟ آیا روبرویی و مواجه یک زن و مرد و دوستی ایشان همیشه با برقراری روابط جنسی همراه خواهد بود؟ البته اینگونه سوالات در جامعه دینی ما بسیار گسترده تر می شود که به آن خواهیم پرداخت.
همانطور که می دانیم چنین مسئله ای در همه جوامع و فرهنگ ها وجود دارد و هر مکتبی به نوعی پاسخی برای این مسئله می دهد. مکتب مارکسیسم با برداشتن قید مالکیت شخصی از زندگی انسان به محدودیت روابط جنسی در کانون خانواده پایان داده و روابط را کاملا آزاد می کند. همینطور مکتب های مادی گرایانه غربی که ریشه در دیدگاه های افرادی چون راسل و فروید دارد هرگونه قیدی در روابط جنسی را موجب اضطراب و التهاب در جامعه معرفی کرده که مانع پیشرفت و رسیدن به سود خواهد شد. دین اسلام که مدعی هدایت به سمت زندگی سعادتمندانه انسانی است، به چنین مسئله مهمی در زندگی بشر بی توجه نبوده و به ارائه مدل و الگویی از روابط زن و مرد در جامعه دینی می پردازد.
عفت و حیا که اساس روابط زن و مرد است یکی از مشخصه های اصلی در جامعه دینی می باشد. عفت و حیا به معنای خودداری از گناه و جلوگیری از سرکشی های شهوانی به معنای خاص روابط جنسی است که در روابط زن و مرد نمود می یابد.
البته می توان معنای اعم عفت را خودداری از هرگونه گناهی دانست اما در لسان روایات بیشتر به پاکدامنی از طرف هم مرد و هم زن اشاره شده است.
جامعه دینی جامعه ای است که روابط زن و مرد در هر بخشی از آن براساس عفت و حیا باشد یعنی روابط با توجه به شخصیت انسانی افراد برقرار شود و هرگونه تعرضی در کلام، نگاه و رفتار در این روابط مذموم بوده و چنین افرادی همانگونه که در قرآن ذکر شده مریض القلب دانسته می شوند. (احزاب/۳۲) وقتی عفت و حیا در جامعه ای برقرار شد و حکمرانی کرد، مرد و زن به خودی خود با وجود ارتباطات گسترده از هرگونه تعرضی شرم کرده و روابط براساس اهداف دیگری به غیر از لذات شهوانی شکل خواهد گرفت.
باید دقت داشت منظور از حکمرانی عفت در روابط زن و مرد به معنی قطع روابط نیست بلکه به معنای انسانی شدن این روابط هست. در هر رابطه ای که انسان برقرار می کند ناگزیر از انتخاب هدف است. منظور از عفت انتخاب هدف و قصدی جز لذات شهوانی است. برای اینکه بهتر بتوانم به تبیین این مطلب بپردازم بهتر است توجهی در معنای عفت و حیا داشته باشیم.
● معنای لغوی عفت
«عفاف» با فتح حرف اول، از ریشه «عفت» است و لغت شناسان درباره آن گفته اند: «واصله الاقتصار علی تناول الشی ء القلیل» یعنی: عفاف اکتفا ورزیدن به بهره مندی کم و شایسته است. و همچنین عفت را چنین معنا می کند «العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة» عفت پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیله آن از افزون طلبی قوه شهوانیه جلوگیری می شود مُتَعَفِّف کسی است که چنان حالتی از عفّت را در اثر تمرین و زحمت حاصل می‏کند و اصلش بسنده کردن در گرفتن چیز اندک است.
در ادب پارسی، عفاف از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است. در لغت نامه دهخدا چنین آمده است: «عفاف: پارسایی و پرهیزگاری نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری».(دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج ۱۰، ص ۱۴۰۸۱)
در فرهنگ فارسی «معین» آمده است: «عفاف عبارت است از: پارسایی، پرهیزگاری،پاکدامنی، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ می کنند»(دکتر معین، فرهنگ فارسی معین، ج ۲، ص ۲۰۷) بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنای «پاکدامنی» به کار می رود.
مرحوم نراقی در معراج السعاده می نویسد: عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهوانیه از برای قوه عاقله که در اقدام به خوردن و نکاح و حدود اوامر الهی را به لحاظ کمی و کیفی، نگهدارد.( ملااحمد نراقی(ره)، معراج السعادة، ص ۲۴۳) عفت همان اعتدال عقلی و شرعی است و افراط و تفریط در آن مذموم است، پس در تمامی اخلاق و احوال، حد وسط و راه میانه «عفت» است.
● معنای لغوی حیا
واژه شرم و آزرم را می توان در فارسی به جای حیا قرار داد. در برخی منابع، اجتناب نفس از اموری که هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیده اند که دو نوع است: نفسانی و ایمانی. نوع اول را خداوند در تمامی آحاد بشر قرار داده است. ایمان، اصولاً شرمی است که مؤمن به جهت خوف از پروردگار، از ارتکاب معصیت پرهیز می نماید. در تأیید این مطلب امام سجاد(ع) فرمود: «از خدا بترس، به سبب قدرتی که بر تو دارد و از او شرم کن، به جهت نزدیکی اش به تو.»( بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۳۶)
برخی از مفسّران معاصر خاطرنشان نموده اند این واژه از حیات گرفته شده است زیرا بر اثر شرم و احساس قُبح امکان دارد تغییری در روند زندگی آدمی پدید آید، مانند حالتی که در چهره و گونه های افراد بر اثر این خصلت پدید می آید.
از پاره ای روایات استفاده می شود که انسان وقتی مرتکب گناهی شود و از آن استغفار نماید و با یادآوری حالت معصیت شرمسار گردد خداوند وی را می آمرزد و سیئاتش را به حسنات تبدیل می کند. بنابراین حالت روانی پس از توبه، شکلی از حیاست. حیا برخاسته از عزت نفس و بیداری وجدان است که با فروغ آن انسان از منکرات و پلیدی ها ناراحت می شود اما در حالت بی حیایی آنچنان گستاخ می گردد که در برابر پروردگار دست به عصیان می زند. آفاتی چون خودخواهی و تکبر، بی حیایی را در انسان تشدید می نماید.
● نسبت حیا و عفت
حیا به معنای شرمی برخاسته از ادراک خوبیها و بدیهای اختیاری، بدین جهت است که انسان برخی از کارها را نیکو و بعضی دیگر را زشت می‏داند. برخلاف حیوانات که چون فاقد ادراک می‏باشند، شرم و حیا نیز ندارند. علی(ع) در تعریف «حیا» می‏فرماید: «الحیاء خلق مرضی، الحیاء خلق جمیل»( رسولی محلاتی، غررالحکم موضوعی، ج ۱، ص ۳۱۱). و همچنین می‏فرماید: «الحیاء تمام الکرم و احسن النسیم، الحیاء یصدّ عن فعل القبیح»؛( میزان الحکمه، ج ۲،ص ۵۶۴) حیاء از کار زشت جلوگیری می‏کند
و همچنین آن حضرت حیاء را سبب «عفت» می‏نامند: «سبب العفة الحیاء»( غررالحکم، ح ۵۵۲۷) و در روایت دیگر حیاء را میوه و ثمره «عفت» معرفی می‏نماید: «الحیاء ثمرة العفة»( همان، ح ۴۶۱۲) با توجه به همین دو روایت رابطه تنگاتنگ و مستقیم حیا و عفت فهمیده می شود. در روایت اول با حیا داشتن به عفت ورزیدن خواهیم رسید و در روایت دوم نتیجه عفت ورزیدن حیا داشتن است بنابراین ایندو علت و معلول یکدیگرند.
در تعبیری از امام صادق(ع) آمده است: «الحیاء نور جوهره صدر الایمان».( بحارالانوار، ج ۷۱،ص ۳۳۶)
علامه مجلسی (ره) درباره «حیا» می‏فرماید: «ملکه‏ای است که موجب خودداری از کارهای قبیح می‏گردد.» (علامه مجلسی، مرآت العقول، ج ۸، ص ۱۸۷)
یکی از زمینه‏های عفاف و در عین حال از ثمرات آن، که از اصلی‏ترین موانع انحراف جنسی محسوب می‏شود، احساس حیاء و شرم و آزرم از کارهای زشت است. این حقیقت که شرم و آزرم، مانع افسار گسستگی‏های جنسی می‏شود و بازدارنده از بسیاری گناهان اجتماعی دیگر و سرآمد خوبیهاست، در کلام امام صادق(علیه السلام) نمودار است. حضرت فرمود: «ای مفضل! بنگر به آن ویژگی که انسان را از حیوانات ممتاز نموده، و آن نعمت شرم و آزرم است. اگر این نعمت، در وجود انسان نبود، هیچ مهمانی نوازش نمی‏شد و به وعده‏ها وفا نمی‏شد و نیازهای مردم انجام نمی‏گرفت و زیباییها رواج نمی‏یافت. از زشتیها جلوگیری نمی‏شد، حتی بسیاری از واجبات، که به خاطر شرم و آزرم، انجام می‏گیرد، ترک می‏شد، چه اینکه گروهی از مردم، اگر شرم و آزرم نبود، حق پدر و مادر را پاس نمی‏داشتند و به خویشاوندی و پس دادن امانت، اهمّیتی نمی‏دادند و از هیچ کار زشتی روی گردان نبودند.»( بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۵)
هر قدر این احساس شرم و آزرم در انسان بیشتر باشد، عفت او نیز بیشتر خواهد بود، چنان که امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «اعفکم احیاکم» با عفت‏ترین شما، با حیاترین شماست.( همان، ح ۲۸۳۷)
کسانی که در درون خود فریاد «حیا» را خفه کرده‏اند، کمتر عاملی می‏تواند آنها را از ارتکاب انواع اعمال ناشایست باز دارد، چنان که در روایات به آن اشاره شده است:
رسول اکرم(ص) فرمود: «از سخنانی که در میان مردم است، تنها یک جمله از انبیای گذشته باقی مانده است که می‏گویند: اگر حیا نداری، هرچه می‏خواهی انجام بده».( سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۶۱، ح ۳۴۰) بدلیل این که دین، بلکه تمام قوانین موضوعه بشری برای کنترل جامعه است و ضامن اجرایی آن حیا است، شخص بی حیا در منابع روایی شریعت اسلام، «بی ایمان» معرفی شده است، امام صادق(ع) در این باره فرمود: «لا ایمان لمن لاحیاء له»( بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۱؛ میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۶۵) کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.
از احادیث ذکر شده درمی‏یابیم که در جامعه، افرادی هستند که پای‏بند به اخلاق و ایمان نمی‏باشند، ولی به سبب حیا از دیگران، به پاره‏ای ازگناهان دست نمی‏زنند، زیرا، شکنجه افکار عمومی و ملامتهای مردم، از کیفر و مجازات زندان و شلاق به مراتب سخت‏تر است. مرد و زن بی عفت، از رسوایی عمومی بیشتر رنج می‏برند تا از سایر شکنجه‏ها.
دکتر فلاسن، استاد دانشگاه روچستبر، می‏گوید: خجالت کشیدن و حیاء علامت سلامت است و در میان تمام افراد بشر، حتی آنهایی که برهنه زندگی می‏کنند، نیز رایج است.( فلسفی، محمد تقی (ره)، کودک، ج ۲، ص ۳۷۱) اگر در جامعه، روح حیا ـ که به فرموده امام علی(ع) ثمره عفت است ـ حاکم باشد، بسیاری از نزاعها و اختلافهای خانوادگی و بسیاری از جرایم اجتماعی و بزهکاریها از بین می‏رود.
سید عبدالرسول علم الهدی
منبع : سایت خبری تحلیلی فرهنگ انقلاب اسلامی