چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت بحران های بین المللی: مورد قره باغ


در منطقه قفقاز یكی از طولانی ترین بحران ها همچنان به حیات خود ادامه می دهد. بحران قره باغ به عنوان یک مشکل قومیتی سال ها است که بر زندگی مردمان این منطقه سایه افکنده است. نویسنده این مقاله بر آن است بر اساس آموزه های دو مدل تصمیم گیری و مدل سیستمیک به بررسی این بحران بپردازد. اما با توجه به این که ریشه این بحران را باید در دوران حکومت روسیه تزاری و حکومت کمونیستی شوروی جستجو کرد، بررسی مختصر چگونگی شکل گیری و مراحل تکامل این بحران ضرورت دارد. پس از بررسی تطورات زمانی حوادث، متغیر های مهم دو مدل تصمیم گیری و مدل سیستمیک را در بحران قره باغ مورد بررسی قرار خواهیم داد.
● شکل گیری و مراحل تکامل بحران قره باغ:
پس از انعقاد عهدنامه گلستان، روسیه تزاری منطقه قفقاز را تصرف کرد. پس از ۱۸۲۸ و عهدنامه ترکمانچای، با ترکیب بخش های «الیزابت پل» و «شوشا» به یکدیگر، «زنگه زور» به وجود آمد. با الحاق زنگه زور و بخش «جوانشیر» به جمهوری ارمنستان، در ناحیه باقی مانده ایالت، استانی تحت عنوان «ناگورنو قره باغ» شکل گرفت. در اواخر سال ۱۹۱۷ با از بین رفتن انسجام ارتش روسیه، عثمانی ها در فوریه سال ۱۹۱۸ به قسمت های ارمنی نشین روسیه یورش بردند. در دوران کوتاه استقلال جمهوری های ارمنستان، گرجستان و آذربایجان، آذربایجان مدعی مالکیت بر قره باغ بود و ارمنی های ساکن قره باغ در برابر این ادعا، مجمع ملی و حکومت مردمی قره باغ را ایجاد کردند. اما این واکنش با حمله عثمانی ها خنثی شد. ارمنی های ساکن قره باغ به دنبال محاصره منطقه به دست ترک های عثمانی، توافق نامه ای موقت را تا زمان کنفرانس صلح با آذربایجان به امضا رساندند. در ۲۲ اوت ۱۹۱۹، توافق نامه دیگری بین جمهوری های ارمنستان و آذربایجان در خصوص خودمختاری قره باغ به امضا رسید. این دو توافق نامه بعدها مبنای بسیاری از استدلالات قرار گرفت.(۲)
در اوایل دهه ۱۹۲۰، ارمنی های ساکن قره باغ به کمک ارمنستان با قیام علیه حکمرانان آذربایجانی منطقه، جنگی تمام عیار را بین دو جمهوری آغاز کردند که سرانجام منجر به ورود ارتش سرخ به ارمنستان و آذربایجان شد. آذربایجانی ها در نوامبر ۱۹۲۰ سعی کردند طی بیانیه ای ختم منازعه را اعلام کنند. آن ها در این بیانیه، قسمت هایی از قره باغ، از جمله زنگه زور و نخجوان را جزو ارمنستان معرفی کرده بودند. این بیانیه به رغم حمایت ضمنی دولت مرکزی، به دلایل مختلف از جانب دولتمردان آذربایجان و ارمنستان نادیده گرفته شد و هیچ گاه به اجرا درنیامد. در تابستان ۱۹۲۱ قره باغ و نخجوان رسما به عنوان جزئی از جمهوری آذربایجان قلمداد شد. سپس در سال ۱۹۲۳ قره باغ را ولایت خودمختار اعلام کردند.(۳)
در دوران زمامداری استالین همواره بر تساوی ملت ها، تاکید می شد. در تئوری، این اصل می بایست همکاری و وحدت میان اقوام مختلف را سبب می شد. این تئوری در عمل با مشکلات فراوان مواجه شد و استالین را بر آن داشت تا قانون اساسی ۱۹۲۴ را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. این تجدید نظر در سال ۱۹۳۶ انجام شد. قانون اساسی جدید دارای جنبه فدرالیسم بسیار قدرتمندتری بود. در این قانون، ملت همپای دولت با حق حاکمیت ملی تعریف شد و ملت های کوچک تر که فاقد شروط لازم برای اعمال حق حاکمیت ملی بودند، ولی در عین حال ساختار حکومتی خود را داشتند، جمهوری های خودمختار نام گرفتند.(۴)
در چهارچوب طرح استالین برای حل قطعی و یك باره مشكل قومیت ها، در جنوب قفقاز نیز قره باغ ۴۸۰۰ كیلومتر مربعی با ۱۴۰ هزار جمعیت به صورت یك جمهوری خود مختار در داخل جمهوری شوروی آذربایجان دیده شد و به تدریج جمعیت مسلمان این منطقه با ارامنه جایگزین شدند. با این وجود همچنان تعداد ارمنی هایی كه در نقاط دیگر جمهوری آذربایجان، مانند باكو و سومگائیت زندگی می کردند از قره باغ بیشتر بود.(۵)
در سال ۱۹۵۷ افزایش میزان صلاحیت جمهوری ها در خصوص مراجع قضایی و قانون گذاری و افزایش اختیارات شورای وزیران جمهوری های عضو اتحادیه جماهیر شوروی باعث تشدید احساسات ملی در پاره ای از مناطق به ویژه قره باغ شد. چند سال بعد در شکوائیه ای که اهالی ارمنی ساکن قره باغ در ۱۹ مه ۱۹۶۴ تسلیم خروشچف کردند، بر تداوم اعمال سیاست تبعیض و تجاوز آذربایجانی ها علیه ارمنی ها اعتراض شده بود. در این شکوائیه از خروشچف خواسته شده بود تصمیمی جهت الحاق منطقه قره باغ به جمهوری ارمنستان بگیرد و یا آن را به گونه ای از حاکمیت آذربایجان دور سازد.(۶)
در سال ۱۹۸۵ با روی کار آمدن گورباچف، ارامنه ساکن قره باغ تصور می کردند بعضی تغییرات اساسی صورت خواهد گرفت. در پاییز ۱۹۸۷ با توجه به اقدامات ضد ارمنی و با عنایت به تمایل رهبری برای بازنگری در مسأله قره باغ، ارمنی ها طوماری با امضای ۹۰ هزار نفر را به دیوان عالی اتحاد جماهیر شوروی تهیه کردند. در ارمنستان نیز توده های ارمنی از درخواست اهالی قره باغ حمایت کردند. حکام منطقه قره باغ نیز با کسب آرای لازم (۱۱۰ رأی مثبت در مقابل ۱۷ رأی منفی و ۱۳ رأی ممتنع) نه تنها به متن این طومار حالت رسمی بخشیدند، بلکه به پیوستن این منطقه به ارمنستان نیز رأی مثبت دادند. به رغم تصور ارمنی ها، تنها حرکتی که از جانب مقامات مرکزی مشاهده شد، جانشین ساختن یک فرد ارمنی به جای یک غیر ارمنی به رهبری حزب کمونیست قره باغ بود. در ادامه، ارمنی های ساکن قره باغ که پاسخ مناسبی از جانب مقامات مرکزی دریافت نکردند، تظاهراتی را ترتیب دادند. در ایروان نیز به حمایت از آنان تظاهرات مشابهی صورت گرفت. این تظاهرات ها به درخواست گورباچف که قولی مبنی بر بازنگری اوضاع قره باغ داده بود، و نیز درخواست رهبران این تظاهرات، به مدت یک ماه به تعلیق درآمد. البته این وضع پایدار نماند.(۷)
حوادث سال ۱۹۸۸ به وخامت بیشتر اوضاع انجامید. در سال ۱۹۸۸ حزب کمونیست تغییر در مرزهای ۱۹۲۳ را که به شدت از طرف ارمنی ها درخواست می شد را منوط به توافق آذربایجانی ها دانست. همزمان با این حرکت، در ایروان و قره باغ انجام تظاهرات بدون مجوز، غیر قانونی اعلام و کمیته قره باغ غیر قانونی شناخته شد. در ۱۲ ژوئن این سال، پارلمان قره باغ به اجماع رأی به جدایی کامل قره باغ از آذربایجان و پیوستن آن به ارمنستان داد. این حرکت با رد صریح قوه مقننه آذربایجان روبرو شد. متعاقب این حوادث، پارلمان ارمنستان در رأی گیری ۱۵ ژوئن قره باغ را جزئی از جمهوری ارمنستان قلمداد کرد. به دنبال حوادثی که در پی تحصن در فرودگاه ایروان در ۵ ژولای پیش آمد، دولت مرکزی در اجلاس فوق العاده ای با استناد به ماده ۷۸ قانون اساسی، ضمن رد مصوبه پارلمان ارمنستان مبنی بر الحاق – یا آن طور که ارمنی ها معتقدند: تجدید وحدت- قره باغ و ارمنستان، آن را مغایر با مفاد قانون اساسی دانست. اما در عین حال، وعده های جدیدی مبنی بر بهبود شرایط زندگی در قره باغ را داد و متعهد شد جهت بازگرداندن وضع به حالت عادی هیأتی را مأمور تحقیق و بررسی ادعای ارمنی ها کند. این هیأت کار خود را در اوایل آگوست ۱۹۸۸ آغاز کرد، اما نتایج مورد قبول ارمنی ها نبود و بار دیگر اعتراض های پراکنده در ماه سپتامبر از سر گرفته شد. در ۱۱ اکتبر رهبران کمونیس جمهوری های ارمنستان و آذربایجان در پایتخت قره باغ برای یافتن راهی جهت مصالحه با یکدیگر ملاقات کردند.اما این دیدار نیز به نتیجه نهایی نینجامید.(۸)
در سال ۱۹۹۰، شورای ولایت خودمختار قره باغ، مصوبه ای راجع به جدا شدن قره باغ از آذربایجان و پیوستن آن به ارمنستان صادر کرد. در واکنش به این اقدام، پارلمان آذربایجان خودمختاری قره باغ را لغو کرد و اداره آن را به دولت مرکزی جمهوری آذربایجان واگذار کرد.(۹)●تحلیل رفتار رهبران در قضیه قره باغ: دوران حکومت کمونیستی
در مجموع می توان سیاست مسکو طی سال های اقتدار دولت کمونیستی در رابطه با قضیه قره باغ را نوعی تلاش برای حفظ تعادل شکننده قلمداد نمود. دولت مرکزی با سیاست متزلزل در قبال اعطای حقوقی به طرفین درگیر و یا لغو و تعلیق حق یکی به نفع دیگری و تحریک احساسات هر دو طرف، در حقیقت تاکتیکی برای حفظ منفعت و حاکمیت برتر در جمهوری ها بود. تلاش جهت آرام کردن رهبران دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان و تأکید بر رعایت حسن همجواری و حل مناقشات از راه های مسالمت آمیز هم راه به جایی نبرد. و در نهایت آن ها نتوانستند درمورد خروج شبه نظامیان ارمنی از منطقه قره باغ و نیز خروج نیروهای مرکزی از منطقه به توافق برسند. به عنوان مثال اظهار نظرهای دو پهلوی گورباچف که اتخاذ رویه ای جدی و قضاوت درباره مسأله را منجر به دوری کامل یکی از دو جمهوری از خود می دانست و تمایل وی مبنی بر عدم رنجش مهاجران ارمنی ساکن مسکو و ارمنی های دیگر کشورها و ایجاد چالشی جدید با این سیاست، برای آذربایجانی ها قابل تحمل نبود. از سوی دیگر، گورباچف به خوبی می دانست که اتخاذ شیوه ای سخت در قبال آذربایجان موجب تحرکات جدید و واکنش های احتمالی هم در داخل و خارج کشور خواهد شد.(۱۰)
آن چه که در آرای رؤسای دو جمهوری دارای جلوه مهمی است، همراهی آنان در خصوص قصور و کوتاهی دولت مرکزی می باشد. از یک سو، رهبران ارمنستان با تأکید بر گناه بزرگ مرکز که مسبب بروز مسأله قره باغ بود، دعوت مسکو به مصالحه و مذاکره را نوعی بازی سیاسی می دانستند؛ به ویژه که حضور نیروهای ارتش شوروی درقره باغ را دلیل نبود صداقت در رفتار دولت مرکزی می پنداشتند. از سوی دیگر، آذربایجانی ها نیز عدم قاطعیت دولت مرکزی را طرحی عمدی تلقی می کردند. از دید بسیاری از رهبران آذربایجان، انتصاب ارمنی ها در تعدادی از پست های مهم دولتی باعث این عدم قاطعیت شده بود. به علاوه از نظر آنان، کا.گ.ب. سعی داشت راه حل ارضی مورد نظر ارمنی ها را تحمیل کند. این جمع بندی باعث شد تا حکومت آذربایجان که در ابتدا با تکیه بر دولت مرکزی در پی حل و فصل قضیه قره باغ بود، در نهایت به سوی استفاده از احساسات ملی حرکت کند.(۱۱)
رهبران آذربایجان و ارمنستان به این نکته واقف بودند که دولت مرکزی تنها مدافع اندیشه های پیشین خود است و الگوی جدید نظام سیاسی که قولی مبتنی بر انجام آن در نوزدهمین کنگره حزب در قالب عبارت غیرصریح «رفتار منصفانه نسبت به دولت ها، تمرکز زدایی سیاسی و ...» داده شده بود، تنها حرف است و نمی توان به آن تکیه کرد. از سوی دیگر، ارمنی ها می دانستند که که حق مندرج در اصل ۷۲ قانون اساسی مبنی بر پذیرش حق انفصال تنها جنبه ای نمادین دارد و ترکیب کنگره با خطوط فکری ترسیم شده از جانب جمهوری ها مطابق نیست. مضاف بر آن، نه تنها برای آذربایجانی ها و ارمنی ها، بلکه برای سایرین روشن بود که اختیارات شورای عالی و به ویژه هیأت رئیسه آن، که مطابق بند یکم اصل ۱۱۹ قانون اساسی اختیار حالت فوق العاده را داشت، می توانست به هر وضعیت غیر قابل تحملی تسری یابد و به جایگزینی حتی خشونت بار اقتدار مرکزی بینجامد. به خصوص که عده ای از رهبران شوروی معتقد بودند حق تعیین سرنوشت، اصلی است که با توجه به آن تمام سیستم عمل می کند. اما این حق باید در مفهوم حقیقی خود درک شود، نه برای مساعد ساختن انفصال هایی که بی معنی است.(۱۲)
از این رو در دوران اقتدار دولت کمونیستی، رهبران ارمنستان و آذربایجان می دانستند که حرکت های آزادی خواهانه و استقلال طلبانه آنان در صورتی که به مراحل واقعی و جدی می رسید، ممکن بود با واکنش شدید مرکز مواجه شود. اما از سویی دیگر حکومت مرکزی هم می دانست که باید در این مورد مدارا کند و به جمهوری ها امتیاز دهد.
● تحولات قره باغ پس از فروپاشی حکومت شوروی: سال های اوج بحران
در ماه مه ۱۹۹۲، شهر «شوشا» و سپس شهر «لاچین» به تصرف نیروهای ارتش جمهوری ارمنستان درآمد. این درگیری ها از زمان «ابوالفضل ایلچی بیگ»، سومین رئیس جمهور آذربایجان، به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد و در زمان وی بخشی از «کلبجر» و «آق دره» واقع در شمال قره باغ تحت اشغال نیروهای ارمنستانی قرار گرفت. در زمان تصدی «حیدر علی اف»، چهارمین رئیس جمهور آذربایجان، نیروهای ارمنی علاوه بر دراختیار گرفتن قره باغ به دیگر مناطق جنوب جمهوری آذربایجان سرازیر شده و شهرهای «آقدام»، «فضولی»، «جبرائیل»، «قبادلی» و «زنگلان» را تصرف كردند.(۱۳)
بالاخره در ۱۲ مه ۱۹۹۴، در حالی كه یك پنجم خاك آذربایجان در اشغال نیروهای ارمنی بود، بین نیروهای دو کشور آتش بس برقرار شد. از آن سال به بعد تلاش هایی برای برقراری صلح دائم و اعاده وضعیت به حالت قبل صورت گرفته، ولی هیچ کدام از این اقدامات به حل نهایی مسأله منجر نشده است.
در سال های پس از ۱۹۹۴ مذاكرات متعددی بین مقامات آذربایجان و ارمنستان انجام شد. به علاوه در این سالیان ابتکاراتی برای صلح در این منطقه، توسط کشورها و سازمان های مختلف از جمله گروه مینسک، ایران، فرانسه و آمریكا عرضه شده است. در ادامه این نوشته در صدد هستیم این بحران را در دو مدل تصمیم گیری و مدل سیستمیک بررسی نمائیم.
● کاربرد روش تصمیم گیری در بررسی بحران قره باغ
نکته مهم در روش تصمیم گیری برای تحلیل بحران، نگرش و تحلیل کیفیت اتخاذ تصمیم ها و راه کارها در مدیریت بحران است. به علاوه در این روش، رفتار اشخاص، افراد یا گروه هایی که در کادر تصمیم گیری و تدبیر بحران فعالیت می کنند نیز مورد نظر است. عموما رفتار کادر تصمیم گیری متأثر از تعبیر و واکنشی است که از اوضاع در خلال بحران دارند. (۱۴)
در اوایل اکتبر ۱۹۹۸، «آرمن داربینیان» وزیر خارجه ارمنستان در یک اظهارنظر تعجب آور به روزنامه لوس آنجلس تایمز گفت ایروان از فکر استقلال قره باغ یا الحاق آن به ارمنستان منصرف شده است. وی اظهار داشت ما برای حل مسالمت آمیز بحران قره باغ از این دو ایده دست برداشته ایم.(۱۵) این اظهارات چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آذربایجان بود و به نظر می رسد ارامنه قصد داشتند با این تبلیغات، آذری ها را به سوی انتخابی غیر از علی اف سوق دهند. به هر حال علی اف در این انتخابات پیروز شد.
در کتاب «ارمنستان و قره باغ: تلاشی برای وحدت»، که توسط «کریستوفر والکر» ویراستاری شده است، ریشه های تاریخی و تحولات سیاسی این بحران، با یک گرایش جانبدار از ارامنه تشریح شده است. از این کتاب به خوبی می توان پیوند پیچیده هویت ارمنی در ارتباط با تاریخ و جغرافیا را دید. زمینه های ضد ترکی ارامنه که تا حدودی به خاطره تاریخی مرتبط به سال ۱۹۱۵ برمی گردد، با پدیده جغرافیایی همجواری با آذربایجان و قرار داشتن قره باغ در جمهوری آذربایجان، ترکیب ناسازگاری را در ذهنیت ارامنه ایجاد کرده است. به گونه ای که به صراحت می توان گفت بعد از اشتراک نظر در قضیه قتل عام ارامنه، قره باغ هویت بخش ترین عنصر سیاسی در جامعه ارامنه جهان است و قابل توجه آن که ارامنه خارج از ارمنستان، در مسأله الحاق قره باغ به ارمنستان، هیجانی تر عاطفی تر از ارامنه ساکن در جمهوری ارمنستان می باشند.(۱۶)
ذهنیت قدیمی ارامنه در بی خانمانی و قتل عام به وسیله عثمانی در ۱۹۱۵، آثار مخرب زلزله بزرگ ارمنستان در ۱۹۸۸ بر ذهن و روان ارامنه، آرزوی دست یابی به ارمنستان بزرگ، شكل گیری یك شبكه قوی از مهاجران ارمنی در كشورهای دیگر و قدرت یافتن این گروه در كشورهای غربی و روسیه و نهایتا بروز وجوه رادیكالیستی و چپ گرایانه در میان نخبگان ارمنی و تشكیل احزاب افراطی مانند «داشناكسیون» باعث شكل گیری یك نیروی عظیم روانی-اجتماعی برای اشغال قره باغ - به قول آذری ها- و آزاد سازی قره باغ – به قول ارمنی ها- در فاصله بین ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ گردید.(۱۷)
عامل دیگر حس ملی گرایی بود که در هر کشور شکل متمایزی به خود گرفت. ملی گرایی ارمنی ماهیتی دردناک و بیمارگونه به خود گرفت. تحت لوای لفاظی های انترناسیونالیسم رسمی، اسطوره ای ملی و قوی ظهور نمود. با مروز زمان مسیله قره باغ به صورت هسته اصلی ذهنیت ارامنه ردآمد و بازگشت قره باغ، سمبل انتقام تراژدی های گذشته شد. در آذربایجان نیز فرایند مشابهی در حال تبلور بود. با این وجود به دلیل آگاهی ملی کمرنگ تر در آذربایجان و همچنین به خاطر آهنگ کند توسعه آذربایجان در مقایسه با ارمنستان، سطح اموزشی نازل و سطح محدودتر آذری ها در قشر روشنفکر، ملی گرایی آذربایجانی آهسته تر از ناسیونالیسم ارمنی متحول شد. با این همه حس ملی گرایی آذری در حال نمو بود و این امر به موازات رشد و قدرت گیری نخبگان ملی صورت می پذیرفت. در این دوران منطقه خودمختار قره باغ تحت فشار فزاینده آذربایجانی ها قرار گرفت.(۱۸)مسأله دیگری که در این راستا باید مورد توجه قرار گیرد این است که از آغاز سال ۱۹۹۲، جنگ قره باغ سیاست های آذربایجان را تحت الشعاع خویش قرار داد. شکست یا پیروزی در جبهه در سرنوشت رهبران سیاسی نقش تعیین کننده داشت. پس از کشتار آذری ها در روستای «خوجالی»، موجی از ناآرامی باکو را فرا گرفت. آقای مطلب اف ناگزیر به ترک قدرت در ماه بعد شد. در ماه مه، پس از سقوط مستحکم ترین سنگرهای مقاومت آذربایجانی ها در قره باغ، جبهه خلق آذربایجان مرکز تلویزیون و ساختمان مجلس را به تصرف خود درآورد و «عیسی قنبراف» را به عنوان رئیس جمهور موقت انتخاب کرد. انتخابات برای ماه ژوئن برنامه ریزی شد و رهبر جبهه خلق، ابولفضل ایلچی بیگ به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد. نخستین موفقیت های آذربایجان در جنگ عمری کوتاه داشت. با وخامت وضعیت نظامی آذربایجان، ایلچی بیگ روز به روز تضعیف شد و تهمت های بی لیاقتی و فساد علیه او، تأثیرات بسیاری بر جای گذاشت. در اثنای درگیری های گسترده در جبهه ها، آذربایجان درگیر جنگ قدرت در داخل بود. در آغاز ژوئن ۱۹۹۳، شورش گنجه به طغیانی به رهبری «سرهنگ حسین اف» شد. ایلچی بیگ، حیدر علی اف، دبیر اول اسبق حزب کمونیست و رئیس پارلمان نخجوان را برای به دست گیری ریاست پارلمان آذربایجان به باکو دعوت کرد. با نزدیکی قوای «صورت اف» به باکو، ایلچی بیگ به نخجوان گریخت و مجلس انتقال قدرت به علی اف را تصویب کرد.(۱۹)
پس از آتش بس سال ۱۹۹۴ بین نیروهای آذری و ارمنی، در هر دو طرف خط كنترل هزاران نیرو در حال آموزش و مانور در برابر نیروهای طرف دیگر هستند. هرچند كه ارمنستان معتقد است كه در این منازعه آذربایجان در برابر حكومت جمهوری ناگورنو قره باغ قراردارد، اما به خوبی مشخص است كه جنگ و مذاكره در بین باكو و ایروان بوده و هست و هیچ كشوری حتی ارمنستان حاضر به شناسایی جمهوری ناگورنو قره باغ نبوده است.(۲۰)
نکته دیگر این که در مدت ۱۰ سال دو رئیس جمهور، بیش از بیست بار با یكدیگر مذاكره مستقیم داشتند. (۲۱)در ماه مه سال ۱۹۹۷، حیدر علی اف با توجه به بحران اقتصادی و سیاسی در ارمنستان، زمینه را برای برقراری مجدد روابط مناسب دید و پیشنهاد همکاری به ارمنستان داد. در این پیشنهاد علی اف موافقت خود را به عبور لوله نفت آذربایجان از قلمرو ارمنستان اعلام کرد. «تر پطرسیان» در پاسخ به اظهارات علی اف، ضمن ابراز علاقمندی کشورش به عبور خط لوله نفتی جمهوری آذربایجان از خاک خود، آن را برای هر دو طرف مفید ارزیابی کرد، اما تأکید نمود این موضوع باید جدای از مسأله قره باغ بررسی شود. قبلا نیز دولت آمریکا خواستار عبور لوله نفت آذربایجان از طریق ارمنستان و بهبود روابط بین دولت های آنکارا، باکو و ایروان شده بود.(۲۲)
مذاکرات دیگری که در اینجا به عنوان نمونه به آن اشاره می کنیم مذاكرات در «كی وست» ایالت فلوریدای آمریكا است. در فاصله روزهای ۳ تا ۷ آوریل سال ۲۰۰۱، «رابرت كوچاریان» رئیس جمهور ارمنستان و «حیدر علی اف» رئیس جمهور آذربایجان، تحت نظارت نمایندگان كشورهای گروه مینسک، مذاكراتی رو در رو را داشتند. دو رئیس جمهور، به ابتكار ژاك شیراك رئیس جمهور فرانسه نیز دو بار در پاریس با یكدیگر ملاقات نموده بودند. مذاكرات «كی وست» گرچه به نتیجه مشخص و یا قراردادی كه دو طرف ملزم به اجرای آن باشند نرسید، اما به نظر می رسد كه در این دور از مذاكرات، دو طرف در مورد دستور جلسات آینده به توافق دست یافتند. مسأله مهم دیگر، زمان بندی و ترتیب اقدامات است كه به نظر می رسد در این زمینه نیز پیشرفت هایی حاصل شده باشد. وزیر امور خارجه ارمنستان «واردان اسكانیان» در مصاحبه ای اظهار داشت دو طرف هیچ گاه مثل امروز تا این مقدار به یك توافق حل و فصل اختلافات نزدیك نبوده اند. دو رئیس جمهور توافق كردند كه دور بعدی مذاكرات در پانزدهم ژوئن ۲۰۰۱ در شهر ژنو سویس تحت نظارت گروه مینسك دنبال شود. فاصله زمانی بین جلسه فلوریدا و ژنو، نشان دهنده آمادگی دو طرف برای ادامه مذاكرات است. هر دو كشور به دنبال آن هستند كه با استفاده از تمام ابزارهای موجود و همچنین نفوذ خود در صحنه بین المللی و لابی اقلیت های مربوط به خود در كشورهای دیگر این مذاكرات را به سود خود پیش برند. مقامات آمریكایی به دنبال چنین سناریویی هستند كه در صورتی كه مذاكرات در ژنو به خوبی پیش رود، در شهر جنوآ در ایتالیا در ماه ژوئیه ۲۰۰۱ و در جریان دیدار رهبران گروه هشت، در برابر دیدگان روسای جمهور سه كشور دارنده ریاست گروه مینسك، علی اف و كوچاریان قرارداد صلح را امضا نمایند.(۲۳)
در مجموع تاكنون ملاقات های متعددی بین دو رئیس جمهور دو كشور انجام گرفته است، اما هیچكدام به نتایج ملموسی دست نیافتند. اصولا زمینه مشترك مابین دو كشور كمتر بوده و به همین دلیل رسیدن به اصول مشترك برای حل و فصل مخاصمه كاری مشكل است. علت اهمیت مذاكرات كی وست در پیشنهادات جدیدی است كه مطرح شده و همچنین موقعیت جدیدی است كه در قفقاز جنوبی پیدا شده است. میانجی گران بدنبال تهیه پیشنهاد جامعی برای صلح هستند كه علاوه بر نشان دادن مشكلات، نیازهای دو طرف را نیز مد نظر قرار دهد. در این ارتباط گفته می شود كه رئیس جمهور آمریكا در ملاقات های مجزا با دو رئیس جمهور بدانان یادآور شده است كه اگر بحران خاتمه یابد، آمریكا می تواند كمك های اقتصادی وسیعی را برای بازسازی در اختیار هر دو كشور قرار دهد. بنظر می رسد چند موضوع مهم همچنان در دستور كار مذاكرات رهبران دو كشور قراردارد.
در ادامه بحث به بررسی خصایص روانی و عملکرد رهبران هر یک از دو جمهوری به صورت مجزا می پردازیم.
●بررسی خصایص روانی و عملکرد رهبران آذربایجان
در دوران جنگ قره باغ، در باكو دعوای قدرت بین نیروهای به جامانده از دوران كمونیسم به سركردگی «ایاز مطلب اف» و نیروهای مخالف آنان به سركردگی «ابوالفضل ایلچی بیگ» جریان داشت و در جریان فتح مركز قره باغ یعنی «خان كندی» و یا «استپاناكرت»، این «ایلچی بیگ» بود كه به جوانان آذری در خط اول جبهه دستور داد كه به باكو بازگردند. وی فكر می كرد كه جبهه حقیقی در باكو است و با همین تفکر توانست با محاصره پارلمان، قدرت را از آن خود نماید.(۲۴)
از دیگر تصمیماتی که در شدت بخشیدن به بحران قره باغ نقش داشت، این بود که در سال ۱۹۹۱، دولت آذربایجان در ازای تصمیم شورای ولایت خودمختار قره باغ راجع به جدا شدن این منطقه از آذربایجان و پیوستن آن به ارمنستان، منطقه قره باغ را تحریم و راه های ارتباطی، ارسال سوخت و خدمات رسانی را به روی آن مسدود کرد که در نتیجه تضییقات بسیاری بر مردم قره باغ وارد شد و سبب تشدید بحران گردید. این تصمیمات سبب خشم ارامنه و پافشاری آنان در الحاق به ارمنستان شد.(۲۵)
پس از کناره گیری ایلچی بیگ، حیدر علی اف به عنوان سیاستمدار برجسته و سابقه دار به خوبی می دانست که یکی از مهمترین علل سرنگونی ایلچی بیگ مشکلات ناشی از جنگ بوده است. لذا علی رغم این که در زمان رئیس جمهوری او، جمهوری آذربایجان بیشترین بخش از خاک خود را از دست داد، به گونه ای ماهرانه و با اقدام در بازسازی ارتش در ۱۶ اکتبر ۱۹۹۳ و با استفاده از اهرم های موجود در ایجاد تعادل سیاسی بین کشورهای حوزه مشترک المنافع، کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا، و مسکو تلاش کرد و توانست ضمن به کارگیری مجامع بین المللی تنش های داخلی را نیز تقلیل دهد.(۲۶)
علی اف با استفاده از شگردهای فراگرفته در دوران مسؤولیت خود به عنوان دبیر حزب كمونیست و رئیس كا گ ب در منطقه سعی در خلق موضوعات جدید برای منحرف كردن اذهان از واقعیات داشت. وی در پاسخ به دشواری هایی که در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با آن مواجه بود، به تلاش گسترده ای برای باز کردن پای آمریکا و کشورهای غربی به منطقه قفقاز و نیز دریای خزر مبادرت ورزید. (۲۷)
علی اف سیاستمداری برجسته بود و می توانست هر نوع صلحی را با هر نوع نتایج آن برای مردم خود توجیه کند، همان طور که تمام شکست ها را توجیه کرده است.(۲۸)
گرچه در مقاطعی بین مذاكرات صلح و میانجیگری، حیدر علی اف خطابه های آتشین خواند و صحبت از آزاد سازی سرزمین مادری توسط نیروی نظامی را داد، اما آذربایجان از لحاظ نظامی به توانایی ارمنستان نیست. ضمن آنكه وضعیت حكومتی در آذربایجان نیز به گونه ای است كه مقامات آذری و در راس آنها حیدر علی اف بیشتر به دنبال كسب منافع آنی از جمله كسب درصدی از قراردادهای نفتی، خرید منزل در اروپا و واگذاری پست ها به اطرافیان خود هستند. از وضعیت جامعه آذربایجان نیز، بسیج نیرو و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های از دست رفته به چشم نمی خورد.(۲۹) بیماری علی اف و غیبت های مقطعی او از صحنه سیاسی آذربایجان از اوایل سال ۱۹۹۹، وی را در انجام اقدام قاطع و تعیین کننده تضعیف نمود.
به همین خاطر مخالفت هایی علیه علی اف در داخل آذربایجان صورت گرفت؛ از جمله در سال ۱۹۹۹ «توفیق ذوالفقار اف»، وزیر خارجه آذربایجان، که مدت کوتاهی از انتصابش می گذشت، در اعتراض به سیاست های علی اف در مورد قره باغ استعفا داد.(۳۰)●بررسی خصایص روانی و عملکرد رهبران ارمنستان
در ارمنستان، هرگونه نرمش كوچك در ارتباط با قره باغ به عنوان خیانتی بزرگ مطرح می شود. «ترپطرسیان»، رئیس جمهور قبلی ارمنستان، در تلاش برای حل موضوع قره باغ بود. او با كودتای كوچاریان و سركیسیان از كار بركنار شد. ترور «سركیسیان»، نخست وزیر فقید ارمنستان، پس از ملاقات با یکی از مقامات وزارت خارجه آمریكا نیز در همین ارتباط ارزیابی می شود. كوچاریان در حقیقت برای آنكه از قافله عقب نمانده و كسی به او انگ فروختن قره باغ را نزند همواره سعی می نماید كه از همه تندتر در مورد قره باغ موضع بگیرد.(۳۱)
«لئون ترپطرسیان» نخستین رهبر ارمنستان از قبل از فروپاشی شوروی در رأس قدرت بود و شاید همین موضوع باعث شده بود که در رفتار های وی در عرصه سیاست خارجی ارمنستان عنصر عمل گرایی (پراگماتیسم) به وجه مشهودتری دیده شود.(۳۲)
پیروزی رابرت کوچاریان، رئیس جمهور خود خوانده قره باغ، به عنوان رئیس جمهور ارمنستان، بحران قره باغ را وارد مرحله پیچیده ای نمود. آذربایجانی ها از روی کار آمدن کوچاریان به شدت بیمناک شدند؛ چرا که این رویداد را مصادف با به قدرت رساندن همفکران کسانی می دانند که از آغاز قرن بیستم خواهان تشکیل ارمنستان مستقل و یکپارچه هستند و در این راه حتی در دوران خفقان کمونیستی نیز با جسارت از آرمان های خویش دفاع کرده بودند. به همین سبب آذربایجان وارد همکاری های گسترده تر سیاسی و نظامی با غرب شد.(۳۳) رابرت كوچاریان اهل قره باغ است و او نیز می داند كه بخاطر قره باغ است كه اكنون رئیس جمهور ارمنستان شده است.
بر خلاف ادعاهای آذربایجان مبنی بر دیدگاه سازش ناپذیر رئیس جمهور ارمنستان، رابرت کوچاریان می گوید حاضر به صلح با آذربایجان است و مشکل اساسی در این راه، مواضع تغییر ناپذیر آذربایجان است که می خواهد به وضعیت پیش از جنگ بازگردد و این برای ارامنه قره باغ قابل قبول نیست.(۳۴)
●بحران قره باغ در نظام بین الملل یا بررسی سیستمیک بحران قره باغ
در کاربرد روش سیستمیک در تحلیل کاربرد، این موضوع مورد بررسی قرار می گیرد که کدام یک از عوامل و عناصر تشکیل دهنده سیستم در مقابل بحران از آسیب پذیری و تأثیر پذیری بیشتری برخوردارند. در بررسی بحران سوالاتی از این قبیل مطرح می شود؟
یکی از سوالات مهمی که در قالب مدل سیستمیک می توان در مورد بحران قره باغ مطرح کرد این است که چرا در دوران دو قطبی این بحران بروز نکرد؟ در پاسخ باید گفت در دوران دو قطبی هر دو کشور تحت لوای یک حکومت واحد به سر می بردند. اما وقتی که ساختار قدرتمند حکومتی شوروی از آن ها برداشته شد امکان عمل بیشتری برای طرفین بحران فراهم شد. در سال ۱۹۸۸ نشانه های فرپاشی شوروی را در حال نمایان شدن بود، و همین امر امکان تحرکاتی را به طرفین داد. پس از رفع کامل این ساختار، شکل بحران به اوج خود رسید. در دوران پس از فروپاشی شوروی، از آن جا که نظام بین الملل در حال گذار بود و هنوز هیچ بازیگری در نظام به صورت هژمون برتر عمل نمی کرد، در نتیجه در این دوران برای دولت ها و سازمان های مختلف امکان مانور بیشتری بود.
مسأله دیگر در این خصوص، برقراری ارتباط در خلال بحران به عنوان عاملی تعیین کننده برای مهار بحران و پیشگیری از وخیم تر شدن ابعاد آن است. کشورهای درگیر در بحران اگر به علت قطع روابط سیاسی و دیپلماتیک نتوانند خواسته ها، اهداف و مواضع یکدیگر را برای هم توجیه و بیان نمایند، با مشکلاتی مواجه خواهند شد که گاهی اوقات مخاطرات ناشی از بحران را افزایش می دهد. به همین جهت طرفین درگیر در بحران می کوشند به طور مستقیم یا به وسیله دولت های ثالث یا حتی توسل به وسایل ارتباط جمعی جهانی، مواضع خود را دیگری روشن نمایند. سه مسأله در برقراری ارتباط و تماس بین دولت های درگیر بحران حائز اهمیت است:
۱- چگونگی ایجاد ارتباط: پنهان یا آشکار
۲- رده های ارتباطی: تماس بین چه کسانی برقرار می شود
۳- نقش کشورهای ثالث و سازمان های بین المللی(۳۵)
با توجه به هدف این بررسی، در ادامه نقش برخی سازمان های بین المللی و کشورهای ثالث به عنوان عناصر تعیین کننده در سیستم بین الملل مورد توجه قرار می گیرند.
‌●سازمان ملل متحد:
موثرترین شیوه اعمال قدرت سازمان ملل در تحولات بین المللی، قطعنامه های شورای امنیت هستند. نخستین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در قبال بحران قره باغ، در ۳۰ آوریل ۱۹۹۳ به شماره ۸۲۲ صادر شد. در این قطعنامه از دو طرف خواسته شد ضمن آتش بس نسبت به رعایت حقوق شهروندان غیر نظامی اقدام نموده و با احترام به تمامیت ارضی، در چهارچوب گروه مینسک کنفرانس امنیت و همکاری اروپا، مسائل خود را حل و فصل نمایند. دومین قطعنامه شورای امنیت در ۲۹ ژوئیه ۱۹۹۳ به شماره ۸۵۳ صادر شد. این قطعنامه بر اساس گزارش دبیر گروه مینسک صادر و طی آن با ابراز نگرانی از درگیری و تنش بین جمهوری های آذربایجان و ارمنستان از دو طرف خواسته شد ضمن آتش بس نسبت به رعایت مفاد قطعنامه ۸۲۲ در مورد حقوق شهروندان اقدام نمایند. در این قطعنامه خروج نیروهای اشغالگر از مناطق اشغالی «آغدام»خواستار شده و از کشورهای دیگر خواسته شده بود از هر گونه ارسال اسلحه و کمک های نظامی به طرفین به شدت پرهیز نمایند. سومین قطعنامه به شماره ۸۷۴ در تاریخ ۱۴ اکتبر سال ۱۹۹۳ صادر شد. در این قطعنامه با اشاره به مذاکرات مقامات عالی رتبه دو جمهوری در ۴ اکتبر در مسکو، اظهار امیدواری شده بود که طرفین اقدامات سازنده خود را برای برقراری صلح و پایان درگیری ادامه دهند. علاوه بر این از دو طرف خواسته شد آتش بس دائمی حاصل از نتایج مساعدت های روسیه و گروه مینسک را رعایت نمایند. در قطعنامه چهارم به شماره ۸۸۴ که در تاریخ ۱۱ نوامبر ۱۹۹۳ صادر شد بار دیگر از طرفین خواسته شد به مذاکرات خود ادامه دهند و ار نیروهای اشغالگر خواسته شد تا نسبت به تخلیه اراضی «زنگیلان» و «هورادیز» اقدام نمایند.(۳۶)
در تمام این قطعنامه ها از نیروهای اشغالگر بدون ذکر نام آن ها یاد شد و ارمنستان صراحتا به عنوان متجاوز معرفی نگردید. این نوع قطعنامه ها اصولا هیچ تأثیری در روند جنگ نداشت. اگر شورای امنیت به موقع اقدام می کرد و نیروهای پاسدار صلح خود را به موقع در ناحیه درگیری مستقر می کرد، جنگ قره باغ با تلفات کمتری همراه می شد. می توان گفت سازمان ملل در واقع کار اصلی را در بازگشت صلح به سازمان های منطقه ای به خصوص کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا و گروه مینسک واگذار کرد.
●دولت ها و سازمان های اروپایی:
دولت های اروپایی در نگاه خود قفقاز را بخشی از اروپا یا همسایه بلافصل اروپا می داند. به همین دلیل از ابتدای فروپاشی اتحاد شوروی، كشورهای اروپایی به دنبال جذب كشورهای قفقاز در میان خود بوده اند. به طور كلی هرگونه بی ثباتی در قفقاز در نظر اروپائیان بر امنیت اروپا تاثیر می گذارد. اروپائیان خود معتقدند كه در جمهوری آذربایجان چیزی بنام مشاركت مردم و یا دخالت احزاب در ساخت قدرت وجود ندارد. دولت های اروپایی در قالب سازمان امنیت و همکاری اروپا و اتحادیه اروپایی در این بحران عمل نموده اند.
مهمترین میانجی بین دو كشور در طول سالهای منازعه، گروه موسوم به «مینسك» است. این گروه برخاسته از ابتكار سازمان امنیت و همکاری اروپا و دارای سه عضو اصلی شامل نمایندگان روسیه، فرانسه و آمریكاست. شورای امنیت ملل متحد پس از صدور چهار قطعنامه در سال های نخستین مناقشه با شناسایی گروه مینسك به عنوان میانجی، ادامه كار حل مناقشه را به این گروه سپرد.(۳۷) گروه مینسک از سال ۱۹۹۲ تشکیل شد در سال ۱۹۹۴ توانست میان دو طرف آتش بس ایجاد کند، اما به دلیل اصرار ایروان و باکو بر مواضع خود این مناقشه تاکنون به صلح نرسیده است. (۳۸)از جمله در سال ۱۹۹۶ در لیسبون با میانجیگری گروه مینسك، مذاكرات به شناسایی تمامیت ارضی دو كشور، بالاترین حد خودمختاری برای منطقه قره باغ در داخل آذربایجان و تضمین امنیت برای قره باغ و مردم ارمنی نشین آن خاتمه یافت، اما این موارد در عمل محقق نگردید. در سال ۱۹۹۷ نیز مذاكرات دیگری با نظارت گروه مینسك برای عقب نشینی تمام نیروها، بازگشت پناهندگان و موضوع وضعیت سیاسی و حقوقی قره باغ انجام گردید كه باز هم به نتیجه نرسید.(۳۹) در سال ۱۹۹۸ گروه مینسك پیشنهاد كرد كه به قره باغ وضعیت مشترك داده شود؛ بدان معنی كه مابقی خاك آذربایجان و قره باغ در یك كنفدراسیون مشتركی با یكدیگر هستند، اما در حقیقت دو واحد سیاسی مجزا از یكدیگر كه هم عرض یكدیگرند، می باشند. ارمنستان این پیشنهاد را پذیرفت، اما آذربایجان این پیشنهاد را بدلیل آنكه مانع اعاده تمامیت ارضی آذربایجان بوده و به حالت فعلی قره باغ مشروعیت می بخشید رد كرد.
اتحادیه اروپایی نیز بارها خواستار تلاش کشورها برای حل و فصل بحران و بازگشت صلح و آرامش به این منطقه شد. از سوی دیگر اتحادیه اروپایی و سازمان امنیت و همکاری اروپا برای سرعت بخشیدن به کسب درآمد از سرمایه هایی که در قفقاز و در بخش های اقتصادی این منطقه انجام داده اند، خواستار ایجاد محیطی امن برای سرمایه های خود بوده اند.(۴۰)با فعال شدن اتحادیه اروپایی و غرب در قفقاز، گسترش ناتو به شرق، و عضویت جمهوری های قفقاز در طرح مشارکت برای صلح ناتو، از میزان نفوذ روسیه کاسته شد.(۴۱)●ایالات متحده آمریکا:
آمریكا در رقابت با روسیه و اروپا مایل است كه نفوذ دائمی در حوزه قفقاز داشته باشد. این موضوع به دو سیاست كلان آمریكا بر می گردد. اول سیاست نفوذ در نقاط اصلی جهان برای حفظ منافع ملی آمریكا كه گسترش ناتو به شرق را نیز توجیه می نماید. دو كشور آذربایجان و ارمنستان عضو پروژه مشاركت برای صلح در ناتو و هر دو خواستار عضویت در ناتو هستند. دوم سیاست های انرژی آمریكا که به دنبال راهی جهت استفاده از منابع متنوع نفتی است. از همین رو خطوط انتقال انرژی دریای خزر از دغدغه های مهم آمریكاست. در چنین موقعیتی, وجود بحران قره باغ عامل بازدارنده ای است كه علاوه بر ناامن نمودن كل منطقه برای سرمایه گذاری های كلان, هزینه انتقال نفت و گاز را نیز تا حد زیادی افزایش می دهد. آذربایجان تمایل دارد ایالات متحده آمریکا بر ارمنستان فشار وارد آورد و نیروهای آن کشور را به خروج از مناطق اشغالی وادار سازد. اما هم پیمانی ارمنستان با روسیه، تعداد قابل توجه ارامنه در کشورهایی چون آمریکا و فرانسه و وجود افراد صاحب نفوذ در میان آنان، و همچنین وجود لابی های قدرتمند ارامنه در ایالات متحده باعث شده است آذربایجان نتواند به سادگی به اهداف خود در این زمینه برسد.(۴۲)
با وجود نزدیکی آذربایجان به آمریکا و سرمایه گذاری شرکت های نفتی آمریکا در طرح های نفتی آذربایجان، درخواست های مکرر باکو برای لغو اصلاحیه ۹۰۷ کنگره آمریکا درباره متوقف کردن کمک های آمریکا به آذربایجان نیز بی نتیجه ماند. در عین حال، آمریکا به جدایی خواهان قره باغ و ارمنستان کمک اعطا کرد.(۴۳)
به هر حال نمایندگان آمریكا كه به عنوان یكی از روسای گروه مینسك فعالیت های مربوط به حل و فصل بحران قره باغ را پی گیری نموده اند، در راستای تلاش های متنوع خود توانسته اند در هر دو كشور، گروه های غیر دولتی طرفدار صلح را تجهیز نموده و از این طریق فشار بر دو حكومت را افزایش دهند.(۴۴)
●ترکیه:
ترکیه از ابتدای درگیری، با جانبداری از جمهوری آذربایجان تمامی روابط خود را با ارمنستان را قطع کرد. این کشور حتی در سال ۱۹۹۲ بخشی از نیروهای نظامی خود را به جمهوری خودمختار نخجوان اعزام کرد و تهدید به مداخله جدی در مسائل درگیری آذری های قره باغ و ارامنه را مطرح کرد.(۴۵) اقدامات یك جانبه ترکیه در چارچوب روابط تركیه - آذربایجان و یا در مقیاسی وسیعتر همكاری های میان كشورهای ترك زبان كه همگی ارمنستان را نادیده گرفته، باعث شد كه نقش تركیه در میانجیگری مابین آذربایجان و ارمنستان بسیار كم ارزیابی گردد. تلاش های ارامنه برای مسؤول قلمداد نمودن حكومت عثمانی در كشتار دسته جمعی ارامنه در ۱۹۱۵ و تصویب این موضوع در برخی از پارلمانهای كشورهای غربی مانند فرانسه، تركیه را هر چه بیشتر نسبت به نفوذ ارامنه در میان جوامع دیگر خشمگین نمود. اما از سال های اخیر ترکیه به منظور جلب حمایت ارمنی ها در اروپا و نزدیکی به اتحادیه اروپایی و نیز دستیابی به بازارهای ارمنستان درصدد عادی سازی روابط با ارمنستان برآمد. تشکیل «اجلاس ریکیاویک ایسلند» میان وزیران خارجه آذربایجان، ارمنستان، و ترکیه به ابتکار اسماعیل جم از جمله اقدامات ترکیه طی یک دهه قطع کامل روابط میان آنکارا و ایروان است. البته ترک ها برای عادی سازی روابط با ارمنستان چهار پیش شرط اساسی را مطرح نمودند که عبارتند از:
۱-خودداری ارمنستان از مطرح کردن اتهام قتل عام ارامنه در زمان عثمانی
۲- حذف ماده مربوط به درخواست بخشی از خاک ترکیه از قانون اساسی ارمنستان
۳- عقب نشینی نیروهای ارمنستان از قره باغ
۴- ایجاد دهلیز امن زمینی برای اتصال جمهوری آذربایجان به جمهوری خودمختار نخجوان(۴۶)
●روسیه:
از ابتدای بحران قره باغ، روسیه نقش مهمی داشته است. هر چند جمهوری آذربایجان طی سال های پس از استقلال رابطه چندان خوبی با روسیه نداشته، اما ارمنستان به توافق های اساسی با روسیه رسیده و بین این دو کشور پیوندهای امنیتی برقرار شده است. برخی از میانجیگران اظهار می دارند كه در دوره جنگ هرگاه كه وضعیت كمی آرام می گردید و فرصت مذاكره فراهم می آمد، از پادگان های متعلق به روسیه توپ و یا موشكی به هر دو طرف شلیك می گردید و مجددا موقعیت را به تشنج می كشید. البته مقامات روسیه این ادعا را تکذیب می کنند و مدعی اند روسیه از حالت نه جنگ و نه صلح در جنوب قفقاز متضرر می گردد. روسیه در دوران ریاست جمهوری پوتین، کوشید ضمن حفظ روابط استراتژیك با ارمنستان، روابط جدیدی را با آذربایجان تعریف نماید. این موضوع باعث شد ایروان دیالوگ جدید روسیه با آذربایجان را با حساسیت دنبال کند.(۴۷)
●ایران:
مواضع دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به جمعیت عظیم آذری و همچنین اقلیت ارمنی كه در ایران زندگی می نمایند از حساسیت زیادی بین مردم دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان برخوردار بوده است. ایران از ابتدا تجاوز ارمنستان به خاك آذربایجان را محكوم كرد و ادامه آن را اشغال سرزمین به زور دانست. در جریان جنگ، ایران چندین بار برای میانجی گری تلاش نمود، اما در آن هنگام آمریکا، روسیه و ترکیه حضور ایران در جریان میانجی گری را مخالف منافع خود می دانست و نهایتا ارتباط ایران با گروه مینسك قطع گردید. از سال ۱۹۹۴ به بعد، ایران برای داشتن روابط معقول با دو طرف منازعه، کوشید ضمن کمک به پناهندگان آذری و تسهیل جریان ترانزیت كالا بین نخجوان و آذربایجان، از قطع كامل ارتباط ارمنستان با جهان خارج جلوگیری نماید. با تقویت سیاست های دولت آذربایجان برای اخلال در ثبات ملی ایران از طریق عنوان نمودن آذربایجان واحد كه در دفتر رئیس جمهور آذربایجان بخش ویژه ای برای تعقیب چنین سیاست هایی وجود داشت، جمهوری اسلامی ایران به تدریج به سمت حمایت بیشتر از موضع ارمنستان کشانده شد. در سال های بعد تهران پذیرای یكی از معارضین دولت علی اف، به نام ماهر جواداف بود. اختلاف بر سر رژیم حقوقی دریای خزر، نوع روابط ایران و روسیه، و عامل مسائل اسلامی از دیگر موضوعات مهم در روابط دو دولت جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان بوده است. با این وجود، ایران روابط اقتصادی خوبی با آذربایجان داشت.(۴۸) مقامات آذربایجان نیز در مذاکرات خود با مقامات ایرانی با معرفی نمودن ایران به عنوان«حامی‌‏‎ مسلمانان‌ جهان» کوشیده اند ایران را به نفع خود در حل منازعه قره باغ مشارکت دهند.(۴۹)
اما ارمنستان کوشیده است رابطه منسجمی با همسایگان خود از جمله ایران و روسیه داشته باشد. خط لوله پیشنهادی برای ارسال گاز ایران به ارمنستان یکی از نشانه های روابط ایران و ارمنستان است. در میان مواردی كه از جلسات كی وست فلوریدا بدست آمد، تصمیم گروه مینسك به دعوت از ایران برای پیوستن به گروه مینسك برای حل و فصل منازعه قره باغ بود. مسؤول ایرانی در برابر دعوت گروه مینسك به میانجیگری ایران با سردی برخورد كرده و از دعوت گروه مینسك برای تشكیل جلسه ای در آلمان و یا انگلستان به دلیل نزدیكی انتخابات ایران طفره رفته است.(۵۰)
ایران همچنین روابط نسبتا مناسب و دامنه داری را با حكومت خودخوانده قره باغ و مسئولان سیاسی و نظامی این منطقه دارد.(۵۱)
●●نتیجه گیری
آذری ها با دادن خودمختاری به قره باغ در چهارچوب نظام حقوقی آذربایجان موافقند، ولی در این زمینه پیش شرطی را قائل هستند که شامل خروج بدون قید و شرط نیروهای ارمنستان از مناطق اشغالی است. این پیشنهاد موافق نظر مقامات ارمنستان نیست و آن ها خواهان تعیین وضعیت حقوقی قره باغ و گرفتن تضمین های امنیتی لازم از آذربایجان هستند که مورد قبول و توافق ارامنه قره باغ و مجامع بین المللی باشد.(۵۲)
ارمنستان نیز مانند آذربایجان در انزوای اقتصادی جهانی به سر می برد. ارمنستان برای گشودن فضای بسته ای که از ناحیه ترکیه و آذربایجان بسته شده است، تلاش کرد تا رابطه خود را با روسیه و ایران تحکیم و توسعه بخشد. در همین راستا توسعه روابط اقتصادی با کشورهای غربی و به خصوص ایالات متحده آمریکا اهمیت ویژه ای داشت. تأکید ارمنستان بر سه شرط عدم واگذاری قره باغ به جمهوری آذربایجان، استقلال یا الحاق آن به ارمنستان، و تأمین و تضمین امنیت بین المللی قره باغ، در مقابل مخالفت جمهوری آذربایجان با پیشنهاد طرح دولت عمومی برای قره باغ و واگذاری این منطقه به آذربایجان از پیشبرد جدی روند مذاکرات جلوگیری کرده است.
با این حال دلایل زیر را می توان برای فروکش کردن بحران ذکر کرد:
-ضعف هر یک از طرفین برای بدست آوردن موفقیت کامل
- وجود منافع اقتصادی دو طرف در پایان دادن به بحران
- وجود منافع سیاسی دولت های ثالث در پایان دادن به بحران
شاید مهم ترین مشكل دولت های آذربایجان و ارمنستان برای حل بحران قره باغ آن باشد كه چگونه مصالحه احتمالی را برای مردم توجیه نمایند. بخشی از هر دو ملت مستقیما از بابت جنگ لطمه دیده و بی خانمان گشته اند و از طرف دیگر همه مردم دو كشور در اثر این بحران از توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی بازمانده اند. در طول سال های گذشته همواره رسانه های عمومی و مقامات دو كشور بر نفرت از طرف دیگر تاكید نموده اند و اكنون به راحتی نمی توان همه گذشته را فراموش نمود. همچنین هرگونه تغییر در وضعیت حقوقی - سیاسی قره باغ نیاز به تغییر در قانون اساسی دو كشور و بخصوص آذربایجان دارد.
خطوط اصلی توافق را گرچه در جایی نمی توان یافت، اما از قول دیپلمات ها این چنین نقل شده است كه دو طرف به توافق نزدیك شده اند. هویت قره باغ مهمترین موضوع در مذاكرات است. وضعیت حقوقی وسیاسی قره باغ و این كه آیا مستقل از آذربایجان بوده و یا بخشی از این سرزمین شناخته شود، همچنان اصلی ترین سؤال است. ایجاد كریدورهای قابل دسترسی هر كشور به منطقه مورد علاقه نیز از موضوعات مهم است. ارمنستان مایل است كه یك مسیر قابل دسترسی به قره باغ از طریق زمین داشته باشد. مناسب ترین دالان، مسیر لاچین است كه ارامنه بر نگهداری آن فارغ از وضعیت قره باغ اصرار دارند. از طرف دیگر موقعیت جغرافیایی آذربایجان به صورتی است كه بدون عبور از ارمنستان و یا ایران دسترسی به نخجوان كه به صورت جمهوری خودمختار بخشی از خاك آذربایجان است، ممكن نیست. بدین ترتیب یكی از موضوعات دیگر دالان لاچین به صورت مستقل و یا معاوضه كریدور لاچین با یك كریدور دیگر كه مطابق نقشه خاك آذربایجان را به نخجوان وصل نموده و مرز مشترك ارمنستان و ایران را از بین می برد، می باشد.
امید اصلی مسوولان آذری و بخصوص حیدر علی اف در طول سال های گذشته آن بوده است كه با عقد قراردادهای كلان با شركت های بزرگ نفتی، بتوانند علاوه بر دست یافتن به منابع مالی از لابی آنان نیز در مجامع بین المللی استفاده نمایند. همچنین علی اف امیدوار بود كه آمریكا، اسرائیل و تركیه بتوانند او را از مخصمه قره باغ نجات دهند. غافل از آنكه با وجود تجاوز ارمنستان به آذربایجان بعلت لابی مقتدر ارامنه در كشورهای غربی، این آذربایجان است كه از هرگونه كمك مالی آمریكا مطابق مصوبه كنگره منع شده است. بخش ۹۰۷ از قانون پشتیبانی از آزادی كه در سال ۱۹۹۲ در كنگره آمریكا به تصویب رسیده است، دولت آمریكا را از اعطای هرگونه كمك به آذربایجان تا وقتی كه رئیس جمهور آمریكا مطمئن شود كه آذربایجان در صدد حمله به ارمنستان و قره باغ نیست، منع می نماید. این قانون همه ساله تمدید می گردد. از طرف دیگر تفاوت معناداری مابین حمایت نظامی روسیه از ارمنستان و حمایت غرب از آذربایجان وجود دارد. روسیه در ارمنستان و در كنار مرزهای تركیه، ایران و آذربایجان دارای نیرو و پدافند است. درحالیكه علی رغم همه تبلیغات آنچه كه در آذربایجان وجود دارد تنها ارتش تازه متولد شده این كشور است.(۵۳)
نوشته حمید زنگنه
فهرست منابع:
۱- دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه تهران
۲- محمد جواد کمالیان، «قضیه ناگورنو قره باغ»، رساله ارتقای مقام، وزارت امور خارجه، سال ۱۳۸۱، ص ۱۴.
۳- مهرداد محسنین و حسین صادق عابدین، «بحران های منطقه ای و تلاش های سازنده جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال سوم، دوره دوم، شماره ۶، پاییز ۱۳۷۳، ص ۶.
۴- پیشین، محمد جواد کمالیان، ص ۱۵.
۵- توحید نجف زاده، «متغیر های موثر در روند شکل گیری و تطویل بحران قره باغ»، پایان نامه کارشناسی دانشکده روابط بین الملل، سال ۱۳۷۵، صص ۳۳-۲۹.
۶- پیشین، محمد جواد کمالیان، ص ۱۹.
۷- پیشین، توحید نجف زاده، صص ۴۳-۴۰.
۸- بهرام امیر احمدیان، «قره باغ از دیرباز تاکنون: بررسی رویدادها»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم، شماره ۴، بهار ۱۳۷۳، صص ۳۰۷-۳۰۶.
۹- پیشین، محمد جواد کمالیان، ص ۲۲.
۱۰- همان، صص ۲۳-۲۲.
۱۱- پیشین، توحید نجف زاده، صص ۴۸-۴۴.
۱۲- پیشین، مهرداد محسنین و حسین صادق عابدین، ص ۶.
۱۳- سید علی اصغر کاظمی، مدیریت بحران های بین المللی، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی: تهران، ۱۳۶۶، چاپ اول، صص ۱۹-۱۸.
۱۴- روزنامه اطلاعات، مورخ ۱۸/۷/۱۳۷۷.
۱۵- سید محمد کاظم سجادپور، «هویت ارمنی و مسأله سرزمین: نگاهی به برخی از ابعاد مطالعات ارمنی»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال سوم، دوره دوم، شماره ۶، پاییز ۱۳۷۳، صص ۱۰۰-۹۹.
۱۶- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۱۷- دیمیتری فورمن، «تحول منازعه قره باغ»، ترجمه کاملیا اکبری، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم، شماره ۴، بهار ۱۳۷۳، صص ۳۲۰-۳۱۹.
۱۸- بهرام امیر احمدیان، «روند تحولات در بحران قره باغ»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۲۸، زمستان ۱۳۷۸، صص ۳۸-۳۷
۱۹- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۲۰- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۲۱- پیشین، بهرام امیر احمدیان، «روند تحولات در بحران قره باغ»، ص ۳۸.
۲۲- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۲۳- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۲۴- پیشین، بهرام امیر احمدیان، «قره باغ از دیرباز تاکنون: بررس رویدادها»، صص ۳۰۷-۳۰۶.
۲۵- پیشین، مهرداد محسنین و حسین صادق عابدین، ص ۵.
۲۶- http://www.caspianstudies.com/article/azerbaijan-maleki.htm
۲۷- http://www.bashgah.net/Articles/bodya.asp?id=۱۵۵۷
۲۸- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۲۹- روزنامه اطلاعات، مورخ ۴/۸/۱۳۷۸.
۳۰- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۳۱- ادموند هرتزیگ، «سیاست خارجی ارمنستان و جمهوری آذربایجان»، ترجمه پرستو نعمت اللهی، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال پنجم، دوره دوم، شماره ۱۳، بهار ۱۳۷۵، صص ۲۰۶-۲۰۵.
۳۲- پیشین، بهرام امیر احمدیان، «روند تحولات در بحران قره باغ»، ص ۴۲.
۳۳- همان، ص ۴۴.
۳۴- پیشین، سید علی اصغر کاظمی، صص ۱۵۴-۱۵۳.
۳۵- پیشین، بهرام امیر احمدیان، «روند تحولات در بحران قره باغ»، صص ۴۹-۴۸.
۳۶- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۳۷- عارف واحد ناوان، «ناقوس جنگ در کشمیر قفقاز»، روزنامه همشهری، ۲۴/۵/۱۳۸۱.
۳۸- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۳۹- پیشین، بهرام امیر احمدیان، «روند تحولات در بحران قره باغ»، صص ۲۹-۲۸.
۴۰- ص ۳۹.
۴۱- همان، ص ۲۹.
۴۲- همان، صص ۴۲-۴۱.
۴۳- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۴۴- الهه کولایی، «ایران، ارمنستان و روسیه: عوامل توسعه روابط»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۷۸، ص ۱۵.
۴۵- پیشین، عارف واحد ناوان.
۴۶- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۴۷- پیشین، ادموند هرتزیگ، صص ۲۰۴-۲۰۳.
۴۸- http://www.hamshahri.org/hamnews/۱۳۸۰/۸۰۰۴۳۰/siasi.htm
۴۹- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۵۰- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
۵۱- پیشین، بهرام امیر احمدیان، «روند تحولات در بحران قره باغ»، ص ۳۱.
۵۲- http://www.caspianstudies.com/article/karabakh.htm
منبع : حمید زنگنه