یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی گذرا به فردوسی وروزگارادبی اش


نگاهی گذرا به فردوسی وروزگارادبی اش
ایران از حاصلخیزترین مناطق ادبی است وخاك و هوای آن استعداد شگرفی برای پرورش انواع مختلف شعر و شاعری دارد . شاید هیچ یك از محصولات این سرزمین ، مانند شعر و خیال در طول تاریخ دو هزار ساله نبالیده باشد و برترین استعدادها و بهترین زمینه ها را از آن خود نساخته باشد .
بیشترین محصول هزار ساله ما شعر بوده است و بیشترین صادرات ما ، تولید و پخش انواع فرآورده های خیال ، تا بدانجا كه خوبی و مرغوبی صادراتمان به زودی از شرقی ترین نقطه عالم ‹ دالیان چین › تا غرب اروپا را در قلمرو خود آورده و عرصه را برای مدتها بر همه رقیبان دیگر و محصولاتشان شدیدا تنگ ساخته است . هند را به زانو در آورده و عثمانی را نیز در چنگ خود گرفته و تركستان و مصر و بنگال را نیز ، زیر پر گرفته است . البته در قلمرو شعر وگرنه در حیطه نثر ما چندان فناوری موفق و فراوری خوبی نداشته ایم و محصولات ممتازی ـ نظیر شعر ـ در آن به خط تولید و تولید انبوه نرسانده ایم .
صاحب یكی از تذكره ها نقل می كند ـ با كاروان هند ـ وقتی در قرن دوازدهم از دهستانی نزدیك اصفهان می گذشته . همه اهل ده شاعر بودند الا چهار نفر ـ تو خود حدیث مفصل بخوان ـ طبیعی است كه وفور شعر و وجود این همه شاعر ، آنان را به رقابت و منافست اندازد و هر یك خود را مالك ملك سخن بداند و جز خود پادشاهی در آن نشناسد . اما می توان پرسید ، چرا همه آنها با وجود لطفی چندان كه به هم ندارند بر سر بزرگی و مالك و الملكی یك یا دو تن همرای و هم سخنند ؟ راز بزرگی این یكی دو تن و باز در میان آنها یكی برتر از همه و در اوج در چیست ؟
اگر كسی به دقت و با بصیرت و به دور از پیشداوری و غرض ، اوراق پراكنده دیوانهای شعر و ادب پارسی را گرد آورد و ورق بر ورق بخواند و جمع بندی و نتیجه گیری كند ، بدون هیچ تردیدی ، هیچ شاعری را چون فردوسی نخواهد یافت كه همه شاعران و نویسندگان صمیمانه و با احترام ، ازو به نیكی یاد كنند و هیچگاه خویش را همطراز او ـ مگر به جهل و سفاهت ـ نیابند و ندانند . از قدیم ترین روزگاران كه مكتوب و سندی در دست است ، ایرانیان مطلق نیست . دارندگیها و برازندگیهای شاعری است نسبت به همانندان وهماوردانش در درازای تاریخ ، بی آن كه بخواهیم بزرگیها وارزشهای دیگری رامخدوش ومحدود كنیم ویا به یاوه بخواهیم از كسی فراتر از آنچه كه هست چیزی دگر بسازیم .همه این گفته ها براساس مستندات كتبی وشواهد انكار ناپذیر فرهنگی وتاریخی است كه امیدواریم روزی مجال نشربیابد .
اما به صورت مستقیم هم ، هیچ شاعری را – بدون اغراق – نمی توان یافت كه مانند فردوسی همه وهمه ، همه جا به احترام وبزرگی از اویاد كنند .ایران چهار راه حوادث تاریخ(به تعبیر ادوارد براون )بوده است وهمه گونه نژاد وزبان وكیش ومرام ومسلكی درآن آمده است .یا این همه تنوع وتفاوت دررنگ ونژاد واقلیم وبه ویژه با این همه ‹‹ دشمنایگی ›› دردین ومسلك –كه هر شاعری را دلداده خویش كرده –فردوسی یكی از معدود كسانی است كه درمیان همه ما بزرگ ومحترم است . ا زرافضیها وباطنیها واثنی عشریها بگیرید تا شافعی ها وحنبلی ها ونیز زرتشتی ها وعیسویها ودیگران ودیگران . اگر بخواهیم نمونه بیاوریم واقعا ‹‹ مثنوی هفتادمن كاغذ می شود ›› ، اما به چند مورد ، كوتاهی اشاره ای می كنیم :نظامی كه بسیاری مثل علامه شبلی نعمانی دربرخی زمینه ها اورا برتر از فردوسی می دانند ، خودهمه جا باكمال تواضع ازاویاد می كند وپیاده می گردد وشعرش راتتمه فراموشیهای شعرفردوسی می خواند واسكندر نامه اش را درقبال شاهنامه قطره دربرابر دریا ، درمقدمه آن می گوید :سخنگوی پیشینه دانای طوس كه آراستت روی جهان چون عروس … وسخن رابه آسمان برد ومعجزه ها از سخن كرد ، اما چون برخی زمینه ها رامجال ادامه دادن نیافت ،من دنبال می كنم .انوری هم كه خود واقعا از عاظم گردن كشان نظم است وبرخی اورا هم ریف فردوسی وسعدی ، سه پیامبر شعر فارسی می انگارند ومی گویند :
درشعر سه تن پیامبرانند شكوهمندی اودر چشم همگان از كجا ریشه می گیرد ومایه اش ازكجاست ؟چون به قول شاعر عرب :‹‹ مردم باهوش تر از آنند كه كسی را برای همیشه بستانید مگر اینكه آثار بزرگی وبخشش را در اوببینند ›› واین درباره شاعران كه نوعا رقیب وعتید همدیگرند ، صادق تر است .پاسخ های فراوان می توان برای آن یافت اما یكی ازآنها به نظر می رسد این باشد كه همگی آگاهانه وناخود آگاه درمی یابند كه درطرح وكار وحال وبینش وزندگی فردوسی چیزی هست كه درهیچ كس دیگری نیست .
اصالت شخصیت همراه باوجود دستگاه فكری وبینش تاریخی وپایداری برسر اصول وفضل تقدم ورنج چهل ساله واحیای ایران وزبان فارسی و… مجموعه ای ا زاصالتها ودرستیهاست كه كمتر همانند آن دریك خوب جمع شده است .فردوسی از این جهت نیز رستمی است كه پهلوانهای شاعر را راه می اندازد وتربیت می كند ومی سازد وبه فرهنگ وادب ایرانی تحویل می دهد .جهان پهلوان فرهنگ فارسی ، بی تردیدفردوسی است ، همانگونه كه جهان پهلوان شاهنامه ، رستم است .رستم همه وقت وهمه جا چون كوه برشكوهی پشت وپناه شاهان وپهلوانان باستانی ایران است ودر معركه ها وسختی ها الهام بخش وناجی آنها وفردوسی نیز دربحرانهای سخت وچالشهای صعب تاریخی ایران ، همچون پهلوانی بزرگ ، دست اندیشه ها رامی گیرد وبه ذهنها وزبانها ، واژه ومفهوم می بخشد وشاهان ومردمان را از پریشانی وسردرگمی می رهاند .دریغا كه حق وحد این كوهسار چشمه ساز فرهنگ ایران هنوز به درستی شكافته وشناخته نشده است وشاهان ، شاهنامه را مشتی افسانه های شاه ستایانه می خوانند ومردم آن راافسونهای پهلوانی كه به كار نقالی وسرگرمی می آید وزارا كه همت بزرگ فردوسی را درانبوهی از افسون وافسانه محو می سازند ، چراكه خود اسیر افسونهای تاریخی وافسانه های ذهنی خویش بوده اند وهستند .
هنه آنچه كه درمعرفی وشناخت فردوسی گفته شد یكسو وآنچه كه جوهر اندیشه فردوسی را می سازد در سویی دیگر . این نكته باز هم گفتنی است كه توجه به فردوسی دلیل وعامل بی توجهی به دیگر بزرگان ادب فارسی نباید باشد ونیست .شاید اگر هریك از آنها را درست ودقیق ببینیم ، از جهات گوناگون شایسته تكریم وبزرگی وزندگی سازیهای فردی وجمعی باشند كه البته به نظر بنده حق هیچكدام چنان وچندان كه باید ،هنوز ادا نشده است وفرهنگ ما از این جهت بسیار فقیر وناشناس مانده است .آنچه هم كه از آنها مطرح شده ودرباره آنها نوشته شده –جز مواردی اندك – اكثرا بحثهایی ‹‹ لایعنی ›› وغیر ضروری وموضوعاتی بسیار فرعی وحاشیه ای بوده كه غالبا نه مشكلی ازفرهنگ وادبیات رامی گشاید ونه به كار سازندگی می آید ونه ذهن وزبانی رابرای ذوق بیشتر وبیان زیباتر جهت می دهد .برای نمونه می توان از سلسله مقالاتی كه درباره شیوه قرائت این بیت حافظ پیدا شد ، یادكرد : فكر بلبل همه آن است كه گل ‹‹ شد یارش ›› این دوكلمه آخررا چگونه باید خواند : شد یارش ،شد یارش و… كه حدود ۱۲ مقاله درباره آن نوشته شد وصاحب ذوقی ‹‹‌ حافظ بس ››‌ داد ومنصفان دست كشیدند . همین گونه كشتی شكستگان یا كشتی نشستگان ، معنای پیر ما گفت خطا برقلم صنع نرفت ونیز مباحثی كه درباره شاهنامه مطرح می شود ، اكثرا مقولاتی ومقالاتی است كه ابتدا مرده زاده می شوند .
یك امتیاز مهم فردوسی وشعرش آن است كه براساس الگوی عملی زندگی فردوسی وشعر او ، می توان افراد وجامعه ای قوی تروزنده تر ساخت وبه آنها درس خردمندی ، آزادگی ، برخورداری ، بخشش ، عزت ، عدالت ومردانگی داد .زندگی وشعر فردوسی می تواند الگو وابزاری باشد برای سا ختن افراد وجامعه ای بهتر وقوی تر ، چه فردوسی محصول روزگار طلیه عزت فرهنگ ایرانی است ودرزمانی است كه هنوز عناصر خردكش وزندگی برانداز وجامعه سوز ، درقلب ایران وفرهنگش رسوخ نیافته اند . فردوسی شاید تنها شاعری باشد كه درحد وحدود خود اسیر مفاهیم غیر عقلانی اقوام مهاجم ومهاجر نشده باشد

دكتر مهدی محبتی
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید