چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


حاشیه‌های معنابخش رویا


حاشیه‌های معنابخش رویا
دارما یک استاد معرفت است. او در مورد یکی از هنرهای باستانی سالکان معرفت به نام ”خواب دیدن در بیداری“ یا ”رویا دیدن آگاهانه“ درس می‌دهد. با این تفاوت که این هنر را برای همه مهارتی دست‌یافتنی برمی‌شمارد که با کمی تمرین و درک صحیح از موضوع هر انسانی می‌تواند آن را به‌راحتی در کل زندگی خود به‌کار گیرد و به مدد آن بر بسیاری از مشکلات زندگی خود فائق آید.
به‌دلیل این‌که از دارما خواسته شد تا کاربرد هنر رویابینی آگاهانه را در یادگیری و حفظ مطالب علمی و درسی و همین‌طور یادگیری‌های زبان جدید آموزش دهد، او بدون هیچ‌گونه حساسیتی موضوع را با دقت و وسواس زیاد در این شاخه خاص از زندگی تشریح می‌کند. البته ناگفته نماند که هنر رویابینی هشیارانه یکی از قدیمی‌ترین و اعجاب‌آورترین مهارت‌هائی است که خالق هستی در وجود تک‌تک انسان‌ها به ودیعه نهاده و هر کسی می‌تواند فراخور ظرفیت و استعداد و انتخاب خود این هنر را در مسیری که برمی‌گزیند به‌کار گیرد. با مطالعه و پی‌گیری دقیق و مرتب این درس‌ها پی خواهید برد که غلبه بر بسیاری از مشکلات زندگی و سربلندی در بسیاری از آزمون‌ها به مدد شیوه‌های استادان معرفت به‌راحتی امکان‌پذیر است و با انتخاب این روش‌ها دیدگاه انسان‌ها نسبت به محیط اطراف خودشان دچار تغییری اساسی می‌شود.
دارما دایره‌ای روی زمین کشید و مرکز آن را نشان داد و گفت: ”هر رویائی در یک فضا رخ می‌دهد. چیزی شبیه این دایره که مرکز آن همان موضوع اصلی رویاست. اما در این فضا اشیاء و موجودات دیگری هم باید حضور داشته باشند تا رویا برای کالبد ما واقعی جلوه کند. این موجودات حاضر در حاشیه رویا شاید سریع محو شوند و چندان ضروری به‌نظر نرسند اما مهم این است که برای معنا بخشیدن به مرکز رویا ضروری‌اند و بدون آن‌ها رویا واقعی نمی‌شود.“
سری تکان دادم و از دارما پرسیدم: ”وظیفه این حاشیه‌های رویا چیست؟“
دارما گفت: ”کاملاً واضح است! وظیفه این حاشیه‌ها معنا بخشیدن به رویاهاست. هرچه حاشیه‌ها به رویای مرکزی مرتبط‌تر و وابسته‌تر باشند، احتمال ماندگاری خاطره رویا در ذهن بیشتر است. مثلاً اگر در رویای خود یک جنگل را می‌بینی، پس درخت، حیوانات، صدای جیرجیرک‌ها و بوی علف‌های جنگلی باید در فضا موج بزند و مثلاً یک ماهی آویزان از درخت چندان کمکی به معنادارسازی رویا نمی‌کند و حتی ممکن است اعتبار آن را باری کالبد کلاً از بین ببرد و با توهم اشتباه شده و نادیده گرفته شود.“
پرسیدم: ”اگر بخواهیم مثال کاربردی بزنیم. مثلاً در خصوص استفاده از هنر رویابینی هشیارانه برای یادگیری یک زبان جدید این شرط یعنی معنادار بودن حاشیه‌ها، باید چگونه عملی شود!؟“
دارما پاسخ داد: ”بسیار ساده است! تو وقتی یک لغت جدید را یاد می‌گیری، باید بلافاصله و هم‌زمان حداکثر لغات مرتبط با آن واژه جدید را هم در رویائی که می‌سازی به‌کار ببری! مثلاً فرض کن می‌خواهی واژه ”کتابخانه“ را یاد بگیری، در همان زمان باید واژه‌های مرتبط مثل ”کتاب“، ”قفسه کتاب“، ”میز و صندلی مطالعه“ و ”کتابدار“ و بقیه را هم بیاموزی. به این ترتیب تو با یک رویا می‌توانی چندین واژه جدید را یاد بگیری و هم‌زمان با آن، ضمن درک ارتباط ساختاری و تلفظی و معنائی بین واژه‌های مرتبط، امیدوار باش که بعداً موقع یادآوری لغت کتابخانه بقیه لغات هم به‌طور خود به‌خود در ذهن تو زنده می‌شود.“
با تعجب پرسیدم: ”مگر در حالت عادی هم ما همین کار را انجام نمی‌دهیم؟!“
دارما تبسمی کرد و سرش را به علامت نفی تکان داد و گفت: ”متأسفانه خیر! ذهن خیلی از ما گمان می‌کند که اگر هنگام دیدن یک رویا، حال دیدن رویای مربوط به یک لغت باشد یا یک مهارت یا یک شکل خاص زندگی، هر چه رویا ساده‌تر باشد بهتر است. بله! سادگی، به رویا غنائی و خلوص خاصی می‌بخشد، اما این بدان معنا نیست که در رویا فقط یک موجود (یعنی همانی که طالبش هستیم باشد) و بقیه موجودات مرتبط به بهانه سادگی حذف شوند. یک موجودیت با پدیده‌های معنابخش اطرافش برای ما جاندار و واقعی می‌شود و باید حتی‌الامکان سعی کنیم فریب ساده‌طلبی ذهن را نخوریم و تا حد مقدور به رویاهای خودمان حاشیه‌های مرتبط و معنادار اضافه کنیم.“
پرسیدم: ”مثلاً فرض کنید برای جا انداختن کلمه جدیدی مثل ”کتابخانه“ در یک زبان جدید رویائی برای خودم ساختم. آیا قاطی کردن و وارد گود ساختن هم‌زمان کلمات حاشیه‌ای مثل کتاب، کتابدار، قفسه، میز، صندلی و چراغ مطالعه ذهن مرا گیج نمی‌سازد؟“
دارما با تعجب گفت: البته که نه! چه کسی گفته است سرعت یادگیری لغات جدید کالبد انسان، یک کلمه در هر دفعه است. می‌توان هم‌زمان چندین لغت را یک‌باره به سمت کالبد گسیل داشت. حتی در این حالت چون واژه‌ها ارتباطی معنادار لااقل برای خود تو پیدا کرده‌اند خیلی سریع‌تر به یاد سپرده می‌شوند و موقع یادآوری خیلی کامل‌تر و سریع‌تر به خاطر می‌آیند. البته حق با توست! اگر موجودات حاشیه‌ای خیلی هم به موضوع اصلی رویا مربتط نباشند یا ارتباطی چندان روشن نداشته باشند، باعث کم‌رنگ شدن اهمیت موضوع مرکزی و در نتیجه بی‌فایده شدن کل رویا می‌شوند، اما همان‌طور که گفتم نکته کلیدی این بحث معنادار بودن و ارتباط نزدیک داشتن موجودات حاشیه‌ای با موضوع اصلی رویا است.“
از دارما خواستم تا با مثال کاربردی در خصوص یادگیری زبان جدید به کمک رویابینی هشیارانه، اصل افزودن حاشیه‌های معنابخش به صحنه‌های رویا را بیشتر توضیح دهد. دارما گفت: ”فرض کن قصد داری روزی صد لغت جدید را یاد بگیری! یک راه این است که لغاتی پراکنده و تصادفی را انتخاب کنی و برای تک‌تک این لغات صد صحنه رویا مجسم سازی و آن را با شرایطی که قبلاً توضیح دادم ملکه ذهن خود سازی. اما راه دوم این است که صد لغت انتخابی را حساب شده و به‌صورت کنترل شده‌تری انتخاب کنی. یعنی هر لغت جدید که می‌خواهی حفظ کنی، هم‌زمان لغات مرتبط و معنادار با آن لغت را هم برگزینی. به این ترتیب شاید باز مجبور باشی یکصد لغت را حفظ کنی اما این‌بار لغات به دسته‌های چندتائی (مثلاً ده‌تائی یا حتی بیست‌تائی) مرتبط با هم قابل گروه‌بندی‌اند که در این حالت کافی است مثلاً ده صحنه رویا را مجسم‌سازی و در هر صحنه حداقل ده واژه جدید را جای دهی.
با این روش یعنی افزودن لغات حاشیه‌ای معنادار و مرتبط به لغت اصلی تو به‌جای یادگیری ”تک لغت“، یک ”دسته لغت“ یاد می‌گیری و به این باور اعجاب‌آور می‌رسی که کالبد انسان چه قدرت عجیبی در یادگیری سریع زبان‌های جدید دارد.“
احساس کردم با همین روش می‌توان مطالب علمی و موضوعات درسی را هم یاد گرفت. در این خصوص از دارما نظر خواستم. دارما پاسخ داد: ”بدیهی است که این اصل در مورد هر موضوعی که به رویابینی هشیارانه مرتبط شود، قابل تعمیم است. بله دوست من! تو اگر می‌خواهی در رویای خود چیز جدیدی را یاد بگیری! حال این موضوع جدید می‌تواند یک مطلب درسی باشد و یا یک مهارت شغلی و یا یک هنر دستی و حتی یک هنر رزمی، باید قادر باشی که هنگام رویت و شناور شدن در صحنه رویائی که برای این موضوع مجسم می‌کنی، حاشیه‌های معنابخش مرتبطی را هم به صحنه اضافه کنی. موضوع بسیار ساده و بدیهی است و با کمی تمرین می‌توانی کارآئی خارق‌العاده آن را به وضوح شاهد باشی.“
فرامرز کوثری
منبع : مجله موفقیت