پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

غزه؛ روح بی قرار مقاومت


غزه؛ روح بی قرار مقاومت
برای مشاهده سیمای امروزین فلسطین، «غزه» یک تابلو و آئینه تمام نما است. آئینه و عصاره ای از همه آن چیزی است که در این سرای رنج و اندوه می گذرد. حوادث این ناحیه کوچک که بیشترین جمعیت فلسطینی ها را با استعداد بیش از یک میلیون نفر در دل خویش جای داده است، اگر با نگاهی عمیق مرور شود پاسخ بسیاری از مسائل و معماهای ذهنی افراد در باره واقعیت بحران فلسطین را روشن خواهدکرد.
بنابراین، همه کسانی که در پی فهمی دقیق از سیاست های رژیم صهیونیستی و متحدان خارجی آن در سرزمین های اشغالی هستند، همه تحلیلگرانی که در اندیشه تحلیل خط مشی جدید جهان عرب دراین منطقه هستند و همه سیاستمدارانی که به دنبال یافتن سازوکاری برای حمایت از این ملت مظلوم می گردند باید در ایستگاه باریکه غزه توقف کنند و در حوادث بزرگی که دراین قطعه از سرزمین اسلامی می گذرد تأمل کنند.
غزه این موقعیت مرکزی خویش در جنبش فلسطین را از نیمه دوم دهه ۸۰ پیدا کرد، یعنی از وقتی که جرقه نخستین قیام مردمی و انتفاضه بزرگ مسجد الاقصی در این نقطه شعله ور شد. به همین دلیل نام غزه در ادبیات سیاسی جهان به عنوان زادگاه بزرگترین جنبش مبارزاتی ثبت است . انتفاضه مولود غزه به این سرزمین در نگاه همه مجاهدان فلسطین قداست خاصی می بخشد. بعد از حوادث دهه،۸۰ دستجات وهسته های جهادی فلسطین از اردوگاه های سوریه و لبنان راهی غزه می شوند و سازمان های اسطوره ای جهادیون با نام های گردان های الاقصی و عزالدین قسام پا به صحنه می گذارند. و به این صورت غزه می شود پایتخت انقلابیون این سرزمین و خاکریز تسخیرنشدنی مردان این سرزمین.
این یک جنبه از اهمیت غزه است که بار اصلی پیشبرد مبارزه با اشغالگری و اشغالگران را بردوش می کشد.جنبه های دیگر موقعیت راز آلود این سرزمین را باید درنقشی که فرزندان غزه در سیاست منطقه ای و بین المللی ایفا می کنند مورد توجه قرار داد.
غزه با انتخابات ژانویه ۲۰۰۶ مسیر سیاست و دیپلماسی را در سرزمین فلسطین دگرگون کرد. درانتخاباتی که نام آزادترین آزمون دموکراسی در سرزمین های اشغالی را به خود گرفت ساکنان غزه به اتفاق کرانه باختری به تولد و تأسیس نخستین دولت انقلابیون دراین نقطه از جهان اسلام رأی دادند .
انتخاب غزه به عنوان مرکزیت نخستین دولت دموکراتیک فلسطین پیام ها و پیامدهای بسیار داشت. حماسی ها درحالی کابینه خویش را دراین سرزمین مستقر کردند که طیف رقیب آنان موسوم به تشکیلات خودگردان حکومت مولود پیمان سازش اسلو را در رام الله بر پا کرده بودند. غزه با این جایگاه محوری که پیدا کرد بی آنکه مردان حماس بخواهند رام الله و طیف زمامداران فتحی آن در حاشیه قرار گرفت که همین منشأ بحرانی بزرگ گردید.
به این صورت از فردای ژانویه تاکنون همه رشته های تحولات فلسطین و خاورمیانه به غزه ختم شده است. سیاست بین المللی و منطقه ای در باره فلسطین دراین دو سال چیزی نبوده جز همان تصمیم ها و تدابیری که برای غزه طراحی کرده اند. به هر حال تا چند روز دیگر ساکنان غزه در ماه ژانویه دومین سالگرد تولد دولت انقلابی خویش را جشن خواهند گرفت، جشنی درمیانه شدیدترین تحریم بین المللی و غرش توپخانه های رژیم صهیونیستی که این روزها به صورت بی وقفه این شهر را هدف آتش خویش قرار داده اند. تاریخ دوساله فلسطین دردوران حکومت انقلابیون حوادثی بس شگرف را درسینه انباشته است. ساکنان غزه چنان که قاطبه ناظران گفته اند بزرگترین تاوان را در پای انتخابی که در ژانویه ۲۰۰۶ انجام دادند پرداختند. همه پروژه ها وبحران های ممکن و متصور دراین مدت در غزه به وقوع پیوسته است . از محاصره و تحریم اقتصادی که هنوز بر حیات مردم مظلوم این سرزمین سایه انداخته است تا پروژه جنگ داخلی و از هجوم و یورش های نظامی تا رویارویی سیاسی و جنگ روانی هر کدام به نحوی در غزه آزموده شدند. تاریخ و سرگذشت امروز غزه به اندازه تاریخ ۶۰ ساله فلسطین راز آلود و سزاوار تأمل است. هر گونه تحلیلی در باره شرایط حال و آینده فلسطین نمی تواند بدون تأمل در غزه راه به جایی ببرد. غزه در یک نگاه اجمالی دراین ۲سال سخت، چند مرحله را پشت سر نهاد.
● مرحله احتیاط و انتظار
نخستین روزهای حیات نوین غزه در عصر حاکمیت انقلابیون حماس به انتظار و احتیاط گذشت. جهان غرب و همه بازیگران منطقه ای فلسطین در شوک و حیرت عمیق ناشی از نتیجه انتخاب ژانویه فلسطینیان قرار گرفتند. با آنکه آمریکا، اروپا و اعراب همگی به تأیید وتشویق این انتخابات پرداخته و آن را به عنوان نخستین آزمون دموکراسی ستوده بودند اما هیچ کدام انتظار وقوع چنین نتیجه ای را نداشتند. همه ناظران از این انتخابات به عنوان بزرگترین ناکامی آمریکا و شرکای منطقه ای آن یاد کردند. اهمیت رکورد پیروزی حماس دراین بود که جبهه غرب سرمایه گذاری کلانی روی طیف محافظه کار فتح انجام داده بود وهمه شانس و امید خود را به پیروزی این جناح گره زده بود.
پس از انتخابات نیز آمریکا و بازیگران فلسطین چند صباحی را به صبر و احتیاط گذراندند. البته این سیاست احتیاط وانتظار بر پایه یک محاسبه و فرضیه استوار گردید، فرضیه ای که از یک تئوری معروف متفکران سیاسی غرب نشأت می گیرد . این تئوری می گفت که قدرت اجرایی همه جنبش های انقلابی را به سمت محافظه کاری می کشاند و عملگرایی سرنوشت محتوم همه گروه ها ونهضت های ایدئولوژیک است که سنگر مبارزه را به سوی کسب قدرت سیاسی ترک می کنند. برپایه این فرضیه شماری از سیاستمداران غرب به این باور دل بستند که حضور در قدرت، جنبش انقلابی حماس را به محافظه کاری وسازش با مخالفان بین المللی اش وادار خواهد کرد. از طرفی آنچه این محافل را به دگردیسی در ماهیت جنبش حماس امیدوار کرد و در انتظار تبدیل دولت انقلابی هنیه به یک حکومت سازش طلب نشاند ، تجربه سازمان فتح بود. تجربه دگردیسی تشکیلاتی این سازمان با شرکت آن در پروسه مذاکره وسازش با اسرائیل رقم خورد. طراحان سیاست احتیاط وانتظار ، ملاک سنجش خویش را در یک بند مهم اعلام کردند و آن حذف اصل مبارزه برای تغییر رژیم صهیونیستی از اساسنامه حماس و به رسمیت شناختن همه معاهدات سازش ساف با اسرائیل بود. به این ترتیب حماس و دولت انقلابی فلسطین نخستین مرحله از فشارها را حول این خواسته آمریکا و شرکای منطقه ای آن تحمل کرد که خواهان امضای روند سازش از سوی این جنبش شدند . اما چند ماه فشار و انتظار آنان راه به جایی نبرد. حماس از پذیرش این خواسته سرباز زد و این نخستین سنگ بنای اختلاف میان دولت تازه تأسیس فلسطین با جبهه غرب و صهیونیست ها بود.
البته دراین مدت بازیگران صحنه دیپلماسی خاورمیانه تلاش ویژه ای هم برای جذب شماری از نیروهای کلیدی حماس و در واقع ایجادانشقاق درپیکره این جنبش به کار بستند. برای این کار آنها از شیوه و روش های مرسوم در ایام نفوذ در سازمان ساف بهره جسته و در قالب ادبیاتی وسوسه انگیز طیف حماس را به دو گروه میانه روها و تندروها تقسیم کردند. اما این معادلات هیچ تناسبی با واقعیات درون سازمان حماس نداشت . و با وجود همه فشارها و درگیری ها سازمان حماس انسجام خویش را حتی در روزهای خونین خرداد امسال غزه حفظ کرد.
● مرحله ادغام و ائتلاف
غزه یک سال نخست عصر حاکمیت حماس را در میان محاصره اقتصادی و فشارهای نظامی به سرکرد. در سناریوی تحریم اقتصادی که آمریکا واسرائیل به طور مشترک برای این سرزمین طراحی کردند همه کانال های ارتباطی و کمک رسانی به شهروندان مظلوم این سرزمین یکی پس از دیگری مسدود شد. آمریکا، اروپا و بخشی از متحدان غربی و عربی خویش را نیز با این سناریو همراه کرد. اما دومین شگفتی بزرگ در ناکامی این طرح های تحریم به وقوع پیوست . جنبش حماس که این بار در قامت یک دولت ظاهرشده بود توانست از یک سال واندی محاصره اقتصادی وسیاسی جان سالم به در برد. شوک این موفقیت حماس کمتر ازانتخابات ژانویه ۲۰۰۶ نبود.
قسمت تراژیک ماجراهای تحریم دو ساله حماس برای غرب این بود که در نتیجه این تحریم های هوشمند و سازمان یافته که قرار بود جبهه یکپارچه حماس دچار انشقاق شود و مردم گرسنه ساکن غزه سربه طغیان علیه انقلابیون بردارند، اما در فرایندی معکوس جبهه غرب دچار اختلاف شد . به نحوی که علاوه بر شرکای عربی آمریکا که در تصمیمی آشکار در قاهره تحریم را کنارنهادند برخی از دولت های اروپایی نیز آرام آرام زبان به نقد و تجدید نظر خواهی در تصمیم واشنگتن - تل آویو گشودند.
در نهایت سیاستی که از بطن این موج تجدید نظر طلبی به دست آمد این بود که با چراغ سبز غرب جناح دولت های محافظه کار عرب با محوریت مصرو عربستان راه تعامل دیپلماتیک با دولت فلسطین را پی گرفتند. این سیاست تعامل که در لباس میانجیگری میان دو گروه فتح وحماس به اجرا در آمد به امضای پیمانی معروف به پیمان مکه منجر شد .پیمانی که شالوده و سنگ بنای دولت ائتلافی فتح و حماس یا هنیه ـ ابومازن گردید. از برخی کارشکنی های جزئی صهیونیست ها درقبال این پیمان که بگذریم جبهه آمریکا با امیدواری این پیمان را دنبال کرد. غرب امید زیادی به کابینه ائتلافی مولود توافق مکه بست زیرا از نگاه آنها این آخرین راهکار برای مهار و کنترل جنبش انقلابی در عرصه قدرت بود. اینجا نیز اساس محاسبه واشنگتن این بود که در پروسه ائتلاف یک جنبش انقلابی با جریانی سکولار عاقبت جریان فتح دست برتر خواهد داشت . این نکته ای بود که کارگزاران کاخ سفید بارها بر زبان آورده و به عنوان یک تقاضا از شریک خویش - ابومازن - آن را طلب کرده بودند.
سیاستگذاران آمریکا واسرائیل این خواسته را درقالب فرمولی مهم به نام گنجاندن ماده سازش با رژیم صهیونیستی در منشور دولت جدید ارائه کردند.
اما پاسخ حماس به این فصل از تلاش های دیپلماتیک آمریکا و شرکایش همان بود که قبل از پیمان مکه اثبات کرده بود. یعنی این که حماس حتی در مذاکره و تعامل با برادران فلسطینی خویش حاضر به عدول ازآن بخش دیدگاه خویش در باره مبارزه با رژیم صهیونیستی نیست. روشن بود که با این تصمیم حماس، رقیب داخلی آن یعنی فتح تحت امر ابومازن به تضاد و تنش روی می آورند. حماس درحالی بر اندیشه غاصب بودن رژیم صهیونیستی به چشم نماد اقتدار خویش می نگریست که رقیب او برتری و امتیاز خویش را در همان پیمان های سازش جست وجو می کرد.
پیامد این کشمکش که به مدت چند ماه کابینه مشترک هنیه و ابومازن را در بن بست و تضاد غوطه ور کرد یک رویارویی خیابانی بود که به شکست عمیق طیف محافظه کار ابومازن در غزه و جدایی دوپاره از اراضی فلسطینی نشین منجرشد.
● مرحله رویارویی
جدایی فتح از حماس و جدایی غزه از رام الله فقط یک انشقاق در خانواده گروه های فلسطینی نبود. این اتفاق برای همیشه راه دو جریان سازش و مبارزه را از هم جدا کرد. درواقع با این اتفاق هم دولت انقلابی فلسطین و هم جبهه پرشمار رقیبان داخلی و خارجی آن «آخرین انتخاب» خویش را که رویارویی و تقابل بود برگزیدند. پس از این ابومازن نیز به جبهه محاصره کنندگان غزه و فلسطین پیوست و سازمان فتح درتصمیمی تلخ و غصه آلود خود به بخشی از سناریوی براندازی دولت منتخب و قانونی فلسطین بدل گردید. بدون تردید سران انقلابی غزه پس از رد همه آن سناریوهایی که این جنبش را به نشستن پای میز سازش با اسرائیل یا عدول از مرامنامه مبارزاتی اش فرامی خواند انتظار همه نوع برخوردهای نظامی واقتصادی را داشتند اما پیوستن بی محابای سازمان فتح وبرخی دولت های عربی به این طرح ها قدری عجبب بود . به این دلیل که این تحریم ها و ترفندها اغلب لعاب غیر انسانی دارند و درعمل پایه های معیشت مردم را هدف قرار می دهند.
یکی از بزرگترین ائتلاف های منطقه ای وبین المللی برای درهم شکستن غزه به جریان افتاده است . این ائتلاف که یک سوی آن آمریکا واسرائیل و کمیته موسوم به ۴ جانبه - متشکل از اروپا و روسیه وسازمان ملل و ایالات متحده - است سوی دیگرش را تشکیلات خودگردان فلسطین و اعراب محافظه کار تکمیل می کند. سناریوی این ائتلاف فروپاشی غزه است، به همین دلیل دراین ۴ ماه پس از فتح غزه به دست نیروهای حماس یک فاجعه انسانی بی نظیر دراین نقطه شکل گرفته است. این ائتلاف که به باور ناظران یکی از ناعادلانه ترین و غیراخلاقی ترین جناح بندی های سیاست بین الملل است اکنون آماده می شود تا در کنفرانسی در نیویورک موسوم به کنفرانس جهانی بوش همه این تصمیم ها وتحریم های ضد انسانی خویش را به امضای اعراب برساندو از این طریق به زعم خویش دفتر حیات غزه و دولت مولود آن حماس را ببندد.شاید از نکات عجیب در ماجرای یارگیری آمریکا برای تشکیل جبهه ضد انقلابیون فلسطین، نقش آفرینی های سازمان ملل باشد .
این نهاد نه تنها چشم خویش را بر وضع فاجعه بار غزه بسته و اسرائیل رادر اعمال غیر انسانی ترین اقدام ها علیه شهروندان بیگناه این منطقه راحت گذاشته است که با شرکت در کمیته ۴ جانبه و یا گروه برپا کنندگان کنفرانس بوش عملاً اصل بی طرفی را کنار نهاده است.
اما واقعیت چنان که خبرها حکایت دارند برخلاف مراد و مقصود معماران اجلاس جهانی خاورمیانه پیش می رود. با وجود وضع رقت بار غزه هیچ نشانه ای از اختلاف و خلل در مناسبات شهروندان غزه با مردان انقلابی این منطقه و یا در روابط درون جبهه حماس پدید نیامده است . نشانه ها حاکی از آن است که خود تل آویو بیش از همه پی به ناکارآمدی سیاست تحریم و تحمیل گرسنگی برده است . هیچ نشانه ای از این گویاتر بر«شکست دیپلماسی تحریم وانزوا» نیست که تل آویو تصمیم به جنگ گرفته است و کارگزاران جدید این رژیم مانند باراک فرمان شلیک به غزه را صادر کرده وزرهپوش وجنگنده های خود را راهی غزه کرده اند.
دیگر نشانه های این ناکامی را در موضع گیری های شرکای منطقه ای وحتی اروپایی بوش باید یافت، یعنی همانان که واشنگتن قرار بود پیمان براندازی حماس را درنیویورک به امضای شان برساند. دست کم در این دو ماه ۳ گروه از دولتمردان اروپا از وزیر خارجه ونخست وزیر ایتالیا تا رئیس سیاست خارجی پارلمان انگلیس خواهان تجدید نظر درنگاه جهان به حماس وغزه شده اند. بر این دولت ها موضع روسیه و توصیه های اخیر دولت های محافظه کار عرب را بیفزایید که همگی به کاخ سفید وبازیگران خاورمیانه این هشدار راداده اند که قدرت حماس و جبهه انقلابیون واقعیت قابل انکارنیست.
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران