یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


تناسب اقتصاد و بحران در چین


تناسب اقتصاد و بحران در چین
در دنیای امروز وابستگی اقتصاد و سیاست نسبت به قرن ها و دوران های پیشین به مراتب صدچندان است و این لازم و ملزوم به شکلی است که می توان اقتصاد و سیاست را به هم تنیده دانست. بر همین اساس هر کشوری که اندیشه عرض اندام و حضور قدرتمند در عرصه بین الملل را در سر می پروراند و در نظر دارد به عنوان کشوری قدرتمند و صاحب نفوذ در صحنه جهانی شناخته شود نخست پایه های اقتصاد خود را استحکام می بخشد و از لحاظ اقتصادی خود را قوی می گرداند. از معدود کشورهایی که توانست در مدت زمانی بسیار اندک این قوه را به فعل درآورد چین کمونیست است.دولتمردان چینی بعد از تجربه اقتصاد بسته سوسیالیستی و تجربه نسخه پیچیده شده مارکس و انگلس و عدم جوابگویی این نوع اقتصاد، با رویکردی کاملاً متفاوت با اقتصاد کمونیستی، درهای اقتصاد خود را روی «اقتصاد باز» گشودند و در یک چرخش ۱۸۰ درجه یی اقتصادی وضعیت رفاه عمومی و موقعیت سیاسی بین المللی خود را ۱۸۰ درجه تغییر دادند. بعد از این چرخش اقتصادی توسط سران چین، این کشور به یکی از چند بازیگر اصلی در صحنه بین الملل تبدیل شد. اما در همین زمان که چین استیلای اقتصادی مطلق بر جهان را در اندیشه می پروراند و از لحاظ سیاسی نیز تاخت و تاز را می رفت که شروع کند سروش های مهیب و نگران کننده یی خواب سران این کشور را آشفته ساخت و آشفته تر خواهد ساخت.
چین چندین یاریگر قابل برای فربهی اقتصادی و بعد از آن استیلای اقتصادی بر جهان در اختیار دارد که از آن جمله نیروی کار فراوان است.
جمعیت فوق العاده زیاد به اقتصاد غول پیکر چین این فرصت را داده تا بتواند از نیروی کار بسیار ارزان قیمت برخوردار شود. این نیروی کار آنچنان فراوان و ارزان قیمت در دسترس این قطب اقتصادی قرار می گیرد که هیچ کشور دیگری از چنین نیروی فراوان و ارزان قیمتی برای بهره گیری اقتصادی برخوردار نیست. تنها کشوری که از لحاظ جمعیتی همپای چین است، هندوستان است. اما این کشور به دلایل چند از جمله سیستم سیاسی و باورهای گوناگون دینی و عقیدتی تاکنون نتوانسته یک رقیب جدی و همپای چین به حساب آید. هرچند هندوستان در مسیر قدرتی اقتصادی گام برمی دارد اما تاکنون نتوانسته فقر را از درون کشور خود ریشه کن سازد یا به حداقل تقلیل دهد و در عرصه جهانی به عنوان یک قطب اقتصادی عرض اندام کند، هرچند حمایت های گوناگون غرب به خصوص ایالات متحده را در اختیار دارد. هندوستان آخر سر به یک قطب اقتصادی آرام تبدیل خواهد شد اما نه چندان که عرصه را بر دیگر کشورها تنگ کند. هندوستان بر اساس سیاست خارجی خود که استوار بر روش «پانچاشیلا» است آنچنان حریص نیست تا همانند عصای موسی اقتصادهای خرد و درشت را یکجا ببلعد.
باری، چین بی توجه به دغدغه های جامعه ملل با استفاده از نیروی فراوان و ارزان کار سلطه اقتصادی خود را بیش از پیش توسعه داده و اقتصادهای جهان به خصوص قطب های اقتصادی صنعتی را تحت پرس خود قرار می دهد. اما همچنان که چین در عرصه جامعه جهانی در خصوص اقتصاد و بعد از آن سیاست در حال تاخت و تاز و غول اقتصادی آن در حال بلعیدن اقتصادهای خرد و کلان است، از درون دچار ناملایمات سیاسی، قومی و ملیتی شده و به مرور این بحران ها شکلی جدی تر به خود می گیرد.
از طرفی جزیره تایوان در طول عمر کمونیستی چین استقلال سیاسی خود را از چین کماکان حفظ کرد و سلطه و عضویت سیاسی چین را نپذیرفت، هر چند چین با به کارگیری بازی های سیاسی و نفوذ دیپلماتیک به خصوص در میان قطب های سیاسی اقتصادی جهان مانع از به رسمیت شناختن استقلال تایوان در میان کشورهای جامعه ملل شده است. اما این اواخر سیاستمداران تایوانی به این اندیشه افتاده اند تا به صورت یکجانبه استقلال سیاسی خود را اعلام دارند و حتی به صورت تشریفاتی و فرمایشی نیز سلطه چین را نپذیرند. اگرچه چین سیاست تهدید و تشر را در قبال تایوانی ها اتخاذ کرده اما چندان این سیاست کارساز نبوده و فقط توانسته روی کاغذ تایوان را قسمتی از خاک خود معرفی کند، و الا در عمل تایوان مستقل و دارای تمامی ویژگی های استقلال است. سران کشور چین به خوبی می دانند نه با سلاح و نه با صلاح نمی توانند دوباره جزیره تایوان را ضمیمه خاک کشور خود سازند که اگر می توانستند از این اعمال فروگذار نبودند، همچنان که نسبت به تبت فروگذار نبوده و نیستند. این اغماض چینی ها سیاستی است که به نوبه خود به آن خواهیم پرداخت.
اما در همین اثنا تبتی ها هم سر بر آورده و خواستار استقلال و جدایی از چین هستند. دولت چین تلاش دارد قیام مردم تبت را کم اهمیت جلوه دهد و این قیام را شورش عده یی آنارشیست می خواند و حضور خبرنگاران رسانه ها را در سرزمین تبت به شدت ممنوع ساخته است. اما با رجوع به قیاس های عقلی و خبرهای پراکنده و جبهه گیری رهبران در تبعید کشور تبت به خصوص رهبر دینی سیاسی ایشان «دالایی لاما» می توان فهمید این حرکت از طرف مردم تبت یک قیام ملی است و نه یک حرکت آنارشیستی از طرف چند هرج و مرج طلب. رهبران چین به خوبی می دانند اعلام استقلال تایوان و تبت و بیرون آمدن از زیر سلطه چین به مثابه پتکی خواهد بود بر پیکر چینی چین. هرچند روند کنونی جزیره تایوان و کشور تبت زنگ خطر مهیبی برای چین به شمار می آید. به قدر مسلم اقدامات استقلال طلبانه تایوانی ها به تشجیع هرچه بیشتر تبتی ها انجامید و این احساس استقلال خواهی به دیگر ایالات و اقلیت ها تسری پیدا خواهد کرد. از جمله ایالات و قسمت ها در چین که بعد از تایوان و تبت مستعد پذیرش این روند هستند می توان ایالت مغولستان داخلی، هنگ کنگ و ایالت مسلمان نشین غربی سین کیانگ را نام برد. به هر حال، رهبران چین چون از این موضوع وقوف و اطلاع کامل دارند و می بینند چگونه این احساس استقلال طلبی از تایوانی ها به تبتی ها سرایت کرده تمام نیروی خود را به گونه های مختلف متمرکز بر سرکوب این جزیره و تبت خواهند کرد.
اما چین با اتکا بر نیروی اقتصاد در حال توسعه سلطه خود است و در لوای پیشرفت اقتصادی قوه میلیتاریستی خود را نیز تحکیم خواهد بخشید و به وقت مقتضی شمشیر سیاست را از غلاف بیرون خواهد کشید. البته نباید از یاد برد میلیتاریسم شوروی قائم بر تب تند جهانی مارکسیسم بود و به همین خاطر شوروی می توانست آنچنان نفوذ و سلطه جهانی را به هم رساند و آنگاه که ملت ها پی بردند که کمونیسم نمی تواند وعده های خود را عملی سازد و غیرعلمی بودن این مکتب از جنبه تجربی نیز حاصل شد تب مارکسیسم نیز فرونشست و آنگاه بود که شوروی حتی با تکیه بر قوه نظامی نتوانست اقمار خود را حفظ کند و پاره پاره شد. فروپاشی شوروی فقط اقمار آن را دربر گرفت و سرزمین اصلی آن کشور مورد تهدید جدی قرار نگرفت. اما با مکانیسمی که در کمین چین نشسته نه فقط سرزمین های ضمیمه شده را هدف گرفته بلکه سرزمین اصلی چین را هدف خود قرار داده و مهندس تجزیه خط کش به دست در حال ترسیم و خط کشی روی سرزمین اصلی نیز است. البته شوروی نیز که بیش از این تجزیه نشد به این دلیل بود که بیشتر این سرزمین پهناور خالی از جمعیت و غیرمسکونی است. سران کمونیست چین به غیرعلمی بودن مارکسیسم نیز چند دهه یی است پی برده اند و به همین خاطر برخلاف نظر مارکس و انگلس روش اقتصادی کاپیتالیستی را برای کشور خود اتخاذ کرده و پیشرفت فوق العاده سریع خود را نیز مدیون دیدگاه های این «ایسم» به اقتصاد هستند. اما در چارچوب سیاست، سران این کشور هنوز دیکتاتوری پرولتاریا را اجرا می کنند.
به دلیل قیام های آزادی و استقلال خواهانه مردمان جزیره تایوان و کشور تبت اقتصاد چین دچار بحران و تزلزل خواهد شد. رهبران چین و حزب کمونیست این کشور نخواهند توانست هم به کشمکش های تجزیه طلبانه بپردازند و هم غول اقتصادی خود را محفوظ نگاه دارند. از طرف دیگر جمعیت بسیار زیاد چین که در حال حاضر کم و بیش طعم برخورداری رفاه را چشیده است ملتی نخواهد بود که بتوان با تهدید یا با وعده دوباره زندگی اوایل انقلاب و زمان مائو را بر آنها تحمیل ساخت. این ملت با اولین چالش جدی اقتصادی علیه دولت قد علم خواهد کرد و آنگاه دولت چین نه فقط قیام مردم ایالات جدایی طلب را بلکه قیام ملی مردم چین را نیز در پیش روی خواهد داشت. آنگاه قیام سراسری و سرکوب نیز سراسری خواهد بود. پس بر این اساس این نتیجه حاصل می شود که جمعیت بسیار زیاد چین همانند شمشیر دولبه یی است، همین طور که تا به حال نیروی فراوان ارزان کار را در خدمت اقتصاد این کشور قرار داده، در آینده با آن وضعیت بحرانی که انتظار سرزمین چین را می کشد، نیروی فراوان گران را در خدمت اپوزیسیون قرار خواهد داد که حزب کمونیست و سیاستمداران چینی را به زانو درخواهد آورد.
منبع : روزنامه اعتماد