پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
اخلاق روزنامهنگاری و رسالت دانشگاهیان
تضاد میان کار روزنامهنگاری- و در اصطلاحی تحقیرآمیزتر «ژورنالیسم»- و کار دانشگاهی یا آکادمیسم، بارها، از جمله به همین قلم مطرح شده است، اما این موضوعی است که گاه به گاه نیاز به بازگشت و روشن کردن برخی از نکات به صورتی تفصیلیتر و تحلیل آنها به شکل بازتر دارد تا بتوان به پیشبرد بحث در مجموع آن یاری رساند. به ویژه که چنین نکاتی ولو آنکه به نظر بسیار کماهمیت بیایند اگر به حال خود رها شوند میتوانند منشاء سوءتفاهمها و تنشهایی در هر دو کالبد از این کنشگران و نهادها و سازوکارهای درونی آنها شوند.
تقابل ترویجـشناخت که شاید بهتر باشد از آن بیشتر در قالب یک پیوستار چرخهای سخن بگوییم، یکی از نکات کلیدی این بحث بوده است، یعنی با این پرسش که آیا رسالت یک دانشگاهی (چون موضوع در اینجا از چنین دیدگاهی بررسی میشود) اصولا بیشتر ترویج علم در میان عموم مردم است یا گسترش شناخت و «کشف» آن در حلقههای کوچکی از نخبگان. صرفنظر از اینکه این بحث را میتوان در خود حوزه آکادمیک نیز میان دو بخش آموزش و پژوهش انجام داد، ولی در این زمینه اجماع بیشتری در سطح جهانی اتفاق افتاده است و امروزه اغلب با واحدهای آموزشیـپژوهشی در سطح دانشگاههای جهان سروکار داریم. موضوع در نوشته حاضر بیشتر در رابطه با ترویج خاصی که از خلال رسانههای ارتباط جمعی انجام میگیرد (مطبوعات و به ویژه اینترنت) مدنظر است.
یک کنشگر دانشگاهی (زمانی که به خصوص در حوزه علوم اجتماعی و انسانی قرار دارد) در رابطهای خاص با واقعیت بیرونی قرار میگیرد، رابطهای که نه فقط او را همچون یک کنشگر اجتماعی (همچون هر کنشگر دیگری البته با موقعیتهای اجتماعی متفاوت) درگیر قضیه میکند، بلکه همچنین وی را به مثابه کنشگری که قابلیت و مهارت بالقوه یا بالفعلی در شناخت و حتی بهرهبرداری از سازوکارهای اجتماعی دارد، نسبت به دیگرانی که فاقد چنین قابلیت یا مهارتی هستند در موقعیتی ممتاز قرار میدهد که لااقل به وی امکان میدهد با «دستکاری» (ذهنی یا عملی) در فرآیندهای اجتماعی بر آنها تاثیرگذاری کند. اما مابهازای این امر نیز، انفعال را در چنین کنشگری بیشتر از دیگران با مسئله مسوولیت اخلاقی دخالت درگیر میکند.
بنابراین دانشگاهی با دو پرسمان متناقض درگیر است: از یک سو اینکه آیا حق یا وظیفه دارد که از قدرت «دستکاری» خود برای تاثیرگذاری بر روندهای اجتماعی (آنهم تا چه میزان و بر چه کسانی) استفاده کند و سپس آنکه این بحث یا وظیفه اگر وجود داشته باشد و آن را بتوان، حتی به صورتی بسیار نسبی، با رسالت «علمی» یکی گرفت، آیا باید صرفا از طریق نهادهایی خارج از حوزه علم خاص (مثلا وسایط ارتباط جمعی) انجام بگیرد و یا برعکس باید حتی آنها را در خود علم و به ویژه نهادهای آکادمیسم و بر اساس سازوکارهای آکادمیک انجام داد ولو آنکه در نهادها از گروهی از روشهای غیردانشگاهی در صورت و محتوا نیز استفاده کرد؟ ظاهرا، نظامهای دانشگاهی و علمی، شق نخست را میپذیرند و به شدت با شق دوم مخالفت میکنند در حالیکه نظامهای اجتماعی، بیشتر شق دوم را لازم میدانند و شق اول را در رده بیحاصلی و بیهودگی قرار میدهند: تقابل شناخت/کاربرد، به مثابه یکی از قدیمیترین و در عین حال پرتداومترین مباحث در علوم اجتماعی از همینجا ریشه میگیرد: آیا وظیفه جامعهشناس، صرفا شناخت است یا شناختن برای تغییر دادن. در هر دو سوی این تقابل با گرایشهای حاد روبهرو بودهایم، به صورتهایی که گروهی در جایگاه شناخت، هرگونه شناخت منجر به کارکرد را سبب غیر علمیشدن شناختی میدانند مگر آنکه کاربرد به صورت رادیکال به وسیله فرد دیگری جز دانشمندان انجام بگیرد، در حالیکه در جایگاه اجرا، درست برعکس، بسیاری هرگونه شناخت بدون کاربرد یا در خدمت کاربرد را نوعی رویکرد اشرافیتزدگی علمی به حساب میآورند که فاقد مشروعیت دموکراتیک است. به عبارت دیگر نمیتوان از نظامهای دموکراتیک انتظار داشت که چنین رویکردهایی را تامین مالی کنند.
اما در میانه راه نیز شاید جایی برای گروهی از دانشگاهیانی باشد که با هدف ایجاد پایهای قدرتمند علمی در سطح عمومی برای بناکردن دانشی ارزشمندتر، بر آن باشند که به ترویج نیز، بهایی در خور شناخت بدهند. اما چنین دانشگاهیانی بیش از هر چیز نیاز بدان دارند که از لحاظ اجتماعی اخلاق روزنامه سالم و به دور از هیاهو و ریاکاری و تزویر و بر عکس مبتنی بر نظم و سختکوشی و جدیت بتواند موضع آنها را در آکادمی تقویت کند و حضور آنها را در عرصههایی که جایگاهی برای کاربردی کردن نظریات صرفا علمی آنها است را توجیه کرده و مشروعیت بخشد. نبود همین اخلاق در بسیاری موارد است که بیشترین ضربه را در طول سالهای اخیر بر دانشگاهیانی که با مطبوعات همکاری میکنند وارد کرده است. اینکه چرا چنین اخلاقی تا بدین حد سست و شکننده است، پرسشی است که به گمان ما خود روزنامهنگاران باید بدان پاسخ دهند، اما امروز با بیش از ۲۰ سال پیشینه کار مطبوعاتی در کنار دانشگاهی، نگارنده ناچار به اذعان این واقعیت است که تعداد روزنامهنگاران و اهل قلمی که در عرصههای مطبوعاتی فعالیت میکنند و به این اخلاق حرفهای که به نوعی آینده خود آنها نیز به حساب میآید، پایند هستند، به خصوص در نسل جوانی که از ابتدای دهه ۱۹۷۰ پا به عرصه کار گذاشتند، انگشتشمار است. در بحثی دیگر به این موضوع باز خواهیم گشت. اما در همین حا بگوئیم که چنین سخنی را درباره بسیاری از مشاغل دیگر، از جمله دانشگاهیان نیز میتوان گفت: باید دقت داشت، هدف امتیاز دادن یا محکوم کردن کسی نیست، بلکه هدف آن است که به بیشترین تعداد از افراد و بیشترین میزان از همکاری میان چنین افراد رسید، تا به تحولی عمیق و پایدار در سطح جامعه که اغلب در مقولههای اتوپیایی و سادهانگارانه جستوجو میشود، دست یافت.
ناصر فکوهی
منبع : روزنامه کارگزاران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روز معلم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قوه قضاییه پلیس راهور شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس نتانیاهو یمن افغانستان ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول فرودگاه واکسن تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه