یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آغاز عصر نفت در ایران


آغاز عصر نفت در ایران
مذاكرات نماینده دارسی با شاه ایران خیلی زود نتیجه داد. برخی منابع از دادن رشوه های كلان به اطرافیان شاه خبر می دهند! و سرانجام در همان سال امتیازنامه استخراج نفت به دارسی واگذار شد. طبق این امتیازنامه صاحب امتیاز به مدت ۶۰ سال مجاز به كشف، استخراج، بهره برداری و صدور نفت بود و منطقه مجاز برای انجام عملیات نیز ۴۸۰ هزار مایل مربع منحصراً از نواحی جنوبی ایران مشخص شد.
امروزه ایران كشوری است كه جهانیان آن را با منابع غنی نفت و گاز می شناسند. نزدیك به یك صد سال است كه ایران با كشف نفت در آن تبدیل به كشوری صنعتی شده است و هر چند از این رهگذر مشكلات فراوانی نیز داشته است اما به هر حال به عنوان كشوری تاثیرگذار در بازار جهانی نفت- این مهمترین منبع انرژی جهان تا به امروز- همواره مطرح بوده است و پنجم خرداد ماه سالروز ورود ایران به این عرصه است.
ایرانیان از دیرباز با نفت و گاز آشنا بودند و در گذشته های باستانی این سرزمین نیز نشانه های فراوانی از شناخت نفت و خصوصاً قیر و كاربرد این مواد به چشم می خورد. استفاده از قیر در تمدن عیلام و ساخت مهر های معروف عیلامی از قیر طبیعی. استفاده از قیر در اندود كردن قایق ها، تابوت ها و ساخت برخی ظروف از این ماده قدیمی ترین نمونه های استفاده از این مشتق نفتی در سرزمینی هستند كه بعدها ایران نامیده شد.۱
همچنین استفاده از نفت و قیر و گاز در تمدن های بعدی و خصوصاً كاربردهای مذهبی و استفاده از گاز به عنوان منبع سوخت آتشكده های بسیار قدیمی در نجد ایران از دیگر نشانه هایی هستند كه نشان از آشنایی ایرانیان باستان با نفت و مشتقات آن دارند و هنگامی كه كاربردهای نظامی را به این مقوله اضافه می كنیم و نفت انداز ها را در ارتش ایران باستان مورد توجه قرار می دهیم متوجه می شویم كه نفت و مشتقات آن چه اهمیتی در ایران باستان و البته ادوار بعد از آن داشته است.۲
به رغم چنین آشنایی دیرینه ای همانگونه كه می دانیم با شروع قرون جدید است كه نه تنها ایران بلكه جهان به ارزش واقعی این سیال ارزشمند پی می برند. غرب كه به دنبال جانشینی برای ذغال سنگ بود تا انقلاب صنعتی خود را با سرعت بیشتری به پیش ببرد نقاط مختلفی از جهان را مورد گمانه زنی تحقیق و كاوش قرار داد و ایران نیز از این جمله بود. نخستین بار یك كارشناس زمین شناسی به نام و.ك. لوفتوس از جنوب غرب ایران دیدن كرد و نتیجه مشاهدات خود را در قالب مقاله ای در اروپا منتشر نمود.۳ لوفتوس در مقاله خود تحت عنوان: درباره زمین شناسی نواحی مرزی تركیه- ایران و نواحی مجاور آن از مناطقی در جنوب غرب ایران یاد كرد كه چشمه های خودجوش نفت و گاز در آن وجود دارند.
بحث چشمه های خودجوش نفت و گاز و قیر طبیعی در نواحی جنوب غربی ایران پیشینه ای بسیار كهن دارد و همانگونه كه پیشتر گفتیم برخی از باستان شناسان منابع لایزال گاز آتشكده های همیشه فروزان این مناطق را از همین تصاعد طبیعی نفت و گاز در منطقه می دانند.
مقاله توصیفی لوفتوس بسیار مورد توجه غربی ها قرار گرفت و آنها را مترصد فرصتی قرار داد تا احتمال وجود نفت و گاز را در ایران بیازمایند. عصر واگذاری امتیازات در دوره قاجار این فرصت را به ایشان داد. در سال ۱۸۷۲ بارون جولیوس رویتر امتیاز گیرنده معروف عصر قاجار امتیاز بهره برداری از منابع احتمالی نفت در ایران را در قالب امتیاز بهره برداری از منابع و معادن از دولت ایران اخذ كرد كه البته تحت فشار روسیه این امتیاز خیلی زود ملغی شد. حدود یك دهه بعد اروپاییان مجدداً شانس خود را در بحث نفت ایران آزمودند. در ۱۸۸۳ میلادی آلبرت هوتسن از هلند نخستین امتیاز اختصاصی نفت را از ایران اخذ كرد تا در منطقه دالكی در سواحل ایران به جست وجوی نفت بپردازد. هوتسن شركتی جهت این امر تاسیس كرد و به كاوش در منطقه پرداخت اما به علت عدم دستیابی به نتیجه ای قابل قبول فعالیت اكتشاف تعطیل و شركت هوتسن نیز عملاً ورشكسته شد و به حراج سهام و امتیاز نامه خود پرداخت.۴ پس از ناكامی هوتسن مجدداً این بارون رویتر بود كه در ۱۸۸۹ مجدداً توانست شانس خود را در اكتشاف نفت در ایران بیازماید. رویتر با تشكیل یك بانك۵ و سرمایه گذاری در زمینه خرید سهام شركت هوتسن به این كار مبادرت ورزید. از آنجا كه محدوده مجاز برای فعالیت اكتشاف به همان سواحل جنوبی محدود بود رویتر جزیره قشم را برای اكتشاف نفت برگزید. در قشم چاهی به عمق ۷۰۰ پا نیز حفر كردند اما به نفت نرسید و پس از این ناكامی عملیات در ۱۸۹۴ خود به خود برچیده شد.ناكامی های حاصل از عملیات اكتشاف نفت در ایران همگان را سرخورده كرده بود. هم سرمایه گذاران و برنامه ریزان اقتصادی غرب را و هم دولتمردان و درباریان ایران عصر قاجار را كه به شدت با مشكلات مالی دست به گریبان بودند! وضع مالی ایران در آن ایام همواره مغشوش بود و دولت به شدت نیازمند پول بود. چرا؟ جوابش را رئیس الوزرای ایران همیشه آماده داشت: ولخرجی های شاه!
همزمان با این اتفاقات و در سال ۱۸۹۲ (دو سال قبل از برچیده شدن عملیات رویترز در قشم) یك زمین شناس و باستان شناس فرانسوی به نام ژاك د مورگان ضمن مسافرت به ایران و بازدید از قصر شیرین و جنوب غرب ایران نتایج مشاهدات خود را كه حاكی از احتمال بسیار زیاد وجود رگه های نفتی در غرب ایران بود در یكی از نشریات پاریس منتشر كرد. این امر باعث شد وقتی رئیس كل گمركات ایران آنتوان كتابچی (كه اصالتی گرجی یا ارمنی داشت) ماموریت یافت به فرنگ برود و كسی را برای سرمایه گذاری در نفت ایران بیابد پیش زمینه ذهنی در فرنگ در خصوص احتمال وجود نفت در ایران وجود داشته باشد. ماموریت كتابچی از سفر به فرنگ ظاهراً افتتاح نمایشگاهی در پاریس بود اما ملاقات ها و رایزنی های وی نشان داد كه وظیفه اصلی وی در این سفر این است كه كسی را بیابد كه به سرمایه گذاری در نفت ایران علاقه مند باشد.۶ شاه مدت ها بود كه به سفر فرنگ نرفته بود و در آرزوی دیدار مهرویان فرنگی بی تاب تر از آن بود كه منابع مملكت را حراج نكند!
كتابچی در پاریس از م. كوته منشی قبلی بارون رویتر كمك گرفت. آشنایی آنها از زمانی بود كه رویتر امتیاز خود را اخذ كرده بود و كتابچی در جریان آن امتیاز نقش واسطه داشت. همچنین نیاز به كسی بود كه وجود نفت در ایران را تائید كند و این شخص كسی نبود جز دمورگان. شاهدی عینی كه خود وجود نفت در ایران را مطرح كرده بود. كتابچی / كوته و دمورگان با سفیر انگلیس در فرانسه آشنا شدند و او نیز فرد میلیونری را كه می شناخت به ایشان معرفی كرد؛ ویلیام ناكس دارسی.
دارسی در سال ۱۸۴۹ در شهر دیوون انگلیس متولد شده و بعد ها به استرالیا مهاجرت كرده بود. وی در استرالیا به شغل وكالت دعاوی در شهری كوچك مشغول شده بود و ضمناً در این مدت علاقه عجیبی به شرط بندی در مسابقات اسب سواری پیدا كرده بود. دارسی بسیار اهل ریسك بود و در بزرگترین ریسك زندگی اش (قبل از سرمایه گذاری در نفت ایران!) یك معدن متروك طلا را در استرالیا خریداری كرد و كمی بعد معلوم شد معدن را بدون جهت متروك كرده اند و هنوز مقادیر زیادی طلا در آن معدن موجود بود. عواید ناشی از استخراج طلا دارسی را به مردی بسیار ثروتمند تبدیل كرد به طوری كه در هیبت یك میلیونر به لندن بازگشت!۷ پس از این اتفاقات دارسی به دنبال زمینه هایی بود كه سرمایه خود را به جریان بیندازد و به همین دلیل پیشنهاد سرمایه گذاری در نفت ایران از جانب او با استقبال روبه رو شد. نتیجه این بود كه منشی خود آل ماریوت را در مارس ۱۹۰۱ به ایران فرستاد تا شرایط اخذ امتیاز را بررسی كند.۸
مذاكرات نماینده دارسی با شاه ایران خیلی زود نتیجه داد. برخی منابع از دادن رشوه های كلان به اطرافیان شاه خبر می دهند! و سرانجام در همان سال امتیازنامه استخراج نفت به دارسی واگذار شد. طبق این امتیازنامه صاحب امتیاز به مدت ۶۰ سال مجاز به كشف استخراج، بهره برداری و صدور نفت بود و منطقه مجاز برای انجام عملیات نیز ۴۸۰ هزار مایل مربع منحصراً از نواحی جنوبی ایران مشخص شد (تا مورد مخالفت همسایه شمالی قرار نگیرد!) در این میان حقوق استثنایی نیز برای ایجاد خط لوله در نظر گرفته شد. حق الامتیاز قابل پرداخت به دولت ایران شانزده درصد از سود خالص را دربرمی گرفت.دارسی برای اجرای امتیازنامه در عرض دو سال شركتی را تاسیس كرد كه البته با مشكلاتی برای او همراه بود. وی هیچ گونه سازمان و شركتی قبل از آن نداشت و علاوه بر آن در زمینه نفت نیز كوچكترین اطلاعاتی نداشت. وی همچنین سرزمینی كه در آن امتیاز كسب كرده بود را به هیچ عنوان نمی شناخت و هیچ گاه به آن پا نگذاشته بود (كمااینكه پس از حصول نتیجه نیز دارسی تا پایان عمر هیچ گاه به ایران نیامد!) دارسی برای فائق آمدن بر تمامی این مشكلات پس از تاسیس شركت برای اینكه به كارها سر و سامانی دهد و عملیات خود را در خاك ایران آغاز كند یك فارغ التحصیل كالج سلطنتی مهندسی هند به نام جورج رینولدز را كه قبلاً در سوماترا سوابقی در كار حفاری داشت استخدام كرد و از او خواست ضمن تشكیل یك گروه كاری وسایل و ادوات مورد نیاز خود را لیست كند تا دارسی تهیه كند و در اختیار ایشان قرار دهد.
مقدمات كار آماده شد. رینولدز نیز ضمن حضور در ایران اولین نقطه برای كار حفاری را در منطقه ای در كوهستان های غرب ایران انتخاب كرد. چاه سرخ دشتی غیرقابل دسترس محصور در كوهستان های غرب ایران و نزدیك محلی كه بعدها به عنوان مرز ایران و عراق مشخص شد. دلیل این انتخاب گزارشات سابق الذكر د مورگان بود و به رغم اینكه به نظر می رسید نفتی داشته باشد اما دسترسی و انتقال تجهیزات به آن نقطه بسیار سخت می نمود. فاصله منطقه از بغداد كمتر از فاصله آن تا تهران بود و از راه نیز خبری نبود. ناامنی بسیار شدید بود و ایلات و عشایر منطقه اصولاً تعهدی نسبت به حكومت مركزی نداشتند چه رسد به اینكه بخواهند امتیازی را كه آن دولت اعطا كرده به رسمیت بشناسند! منطقه حدود ۵۰۰ كیلومتر از خلیج فارس فاصله داشت و رینولدز بهتر آن دید كه از طریق راه آبی تجهیزات خود را تا نزدیك ترین نقطه به محل پیش بینی شده جهت حفاری حمل نماید. بدین منظور تجهیزات حفاری و مهمتر از همه دیگ بخار و دكل حفاری با كشتی از بریتانیا تا بندر بصره حمل شد و از آنجا با لنج های كوچكتر تجهیزات را در طول رودخانه دجله به سمت شمال تا جایی كه امكان لنجرانی بود حمل شد. پس از آن در سراسر دشت بین النهرین این تجهیزات به وسیله انسان و چهارپا حمل شد و پس از عبور از منطقه كوهستانی بسیار صعب العبور نهایتاً به محل حفاری رسید.رسیدن تجهیزات به محل تازه اول مشكلات بود. رینولدز و كارگران رنگارنگش از لهستانی گرفته تا كانادایی و باكویی باید با تلاشی طاقت فرسا ماشین آلات و تجهیزات را مونتاژ و كار را آغاز می كردند و آنچه بر تمامی این زحمات مهر نافرجامی می زد عدم استحصال نفت قابل توجه از چاه سرخ بود! حفاری نافرجام در چاه سرخ همگان را مایوس كرد. دارسی كه طی مدت نزدیك به دو سال عملیات اكتشاف در چاه سرخ تمامی مشكلات را با شارژ مالی حل كرده بود سرانجام به رینولدز نوشت: هر كیسه ای بالاخره روزی تهی می شود و من حدود توانایی های كیسه خود را خیلی خوب می دانم!۹
به تدریج كه مخارج افزایش یافت دارسی متوجه شد كه به تنهایی از پس تحمل این بار مالی برنمی آید و از این زمان به دنبال شریكی در سرمایه گذاری به جاهای مختلف مراجعه كرد. امری كه حساسیت بریتانیا را نیز برانگیخت. تا آوریل سال ۱۹۰۴ تمامی سرمایه گذاری ها در ایران در آستانه سقوط كامل قرار گرفت و بریتانیا بیش از پیش در هراس بود كه دارسی مجبور به فروش امتیاز خود شود. علاوه بر حساسیت سنتی به روسیه سفر دارسی به فرانسه نیز زنگ خطری برای دولتمردان بریتانیا بود تا از افتادن امتیاز به دست فرانسوی ها نیز در هراس باشند. شاید به همین دلیل بود كه وزارت دریاداری بریتانیا به موضوع واكنش نشان داد. رئیس كمیته سوخت وزارت دریاداری به دارسی نوشت: ... قبل از آنكه با هر موسسه خارجی وارد معامله شوید این فرصت را به وزارت دریاداری بدهید تا ترتیباتی برای مشاركت دولت بریتانیا با شما توسط ایجاد یك سندیكا فراهم نماید. به فاصله كمی پس از این مكاتبه توافقنامه ای بین دارسی و وزارت دریاداری بریتانیا منعقد گردید. سندیكایی تحت عنوان سندیكای وطن پرستان تشكیل شد و با همكاری شركت نفت برمه كه در آسیا فعالیت داشت به یاری دارسی شتافتند تا مبادا به دامان دیگران بیفتد!
فعالیت اكتشاف در ایران البته همچنان ادامه داشت و گروه رینولدز پس از ناكامی در چاه سرخ به جنوب غرب ایران عزیمت كردند و در منطقه مامتین در حوالی رامهرمز كنونی در استان خوزستان كار خود را ادامه دادند. حفاری در مامتین هم البته نتیجه چندانی در پی نداشت و عدم حصول نتیجه در مدتی نزدیك به هفت سال دارسی و شركای جدیدش را مایوس ساخته بود.
گروه كاری نیز رغبت چندانی به ادامه كار نداشتند و بهانه جویی می كردند. در این میان شاید تنها یك نفر بود كه سرسختی را از طبیعت سخت اندونزی و ایران آموخته و همچنان بر عزم خود استوار بود و وی رینولدز حفار بود كه دیگر پس از این همه جست وجوی نفت احساسی قوی یافته بود و شاید همین احساس بود كه به وی می گفت در این منطقه نفت وجود دارد. رینولدز در گمانه زنی و شناسایی مناطقی كه احتمال وجود نفت در آنجا می رفت تمامی نشانه ها و علائم را در نظر می گرفت. وی حتی به افسانه ها، خرافات و باورهای گاه دور از عقل ساكنان بومی مناطقی كه در آنجا كار می كرد نیز توجه داشت و شاید به همین دلیل بود كه هنگامی كه از عشایر بومی منطقه صحبت هایی مبنی بر وجود مسجدی در فاصله ای نه چندان نزدیك از مامتین شنید كه دیوان آن را برای سلیمان پیامبر ساخته اند! و همچنین از آتشی شنید كه مدت ها به صورت لایزال در آن منطقه روشن بوده است سریعاً به منطقه عزیمت كرد و در منطقه مورد نظر در حوالی شوشتر نشانه هایی از یك بنای باستانی یافت كه می توانست یك آتشكده باستانی باشد. حیرت رینولدز هنگامی بیشتر شد كه چشمه های خودجوش نفت و گاز را در منطقه مشاهده نمود و جوشش طبیعی قیر را از دل زمین دید. تمامی این نشانه ها او را تشویق می كرد تا به این فكر بیفتد كه در عین ناامیدی سرمایه گذار و همكارانش شاید برای آخرین بار ضربات مته حفاری خود را بر این منطقه وارد نماید. دارسی و سندیكا در تدارك حراج امتیاز خود بودند. تا كنون نزدیك به هفت سال كار طاقت فرسا و هزینه ای بالغ بر ۳۰۰ هزار لیره هیچ گونه نتیجه ای نداشت. اواسط ماه مه سال ۱۹۰۸ در شرایطی كه رینولدز در منطقه جدید برای حفاری مستقر شده بود تلگرافی از سندیكا رسید مبنی بر اینكه پول تمام شده و براساس تصمیمات اتخاذ شده باید عملیات متوقف، كاركنان اخراج و هر چیزی كه ارزش حمل دارد به بریتانیا ارسال شود. یكی از همكاران رینولدز به نام ویلسون كه عنوان نظامی داشت و در واقع به منظور حفاظت از حفاران نفتی و منافع بریتانیا گروه را همراهی می كرد متاثر از اعتماد به نفس و اراده رینولدز برای كنسول بریتانیا در بوشهر- سرگرد كاكس- تلگراف فرستاد كه سندیكا تصمیم غیرعاقلانه ای اتخاذ كرده است. اكتشاف در منطقه دیر یا زود به نتیجه می رسد و اگر ما امروز این منابع زرخیز را از دست بدهیم و از امتیاز دارسی استفاده نكنیم فردا یا آلمان ها و یا یكی از كمپانی های وابسته به راكفلر از نفت این منطقه منتفع خواهند شد. برای اینجانب كمال تعجب است كه چرا سران سندیكا زود مایوس شده اند و در این رابطه حتی با وزارت امور خارجه یا وزیر هندوستان و یا جنابعالی وارد مذاكره نشده اند!؟ چون سیاستمداران بزرگ و كارشناسان عالیرتبه به اهمیت این منطقه واقف هستند. انتظار می رود جنابعالی به هر قسم كه مصلحت و مقتضی بدانند اقدام فوری به عمل آورند.۱۰در این فاصله رینولدز نیز به رغم بی میلی و یاس گروه حفاران عملیات را در دره ای مشجر و در نزدیكی چشمه های خودجوش نفتی كه در منطقه مسجدسلیمان دیده بود شروع كرد تا از این آخرین فرصت های باقی مانده استفاده كند.
حفاری روزها و روزها ادامه پیدا كرد و آنچه پیش آمد نشان داد كه احساس رینولدز به وی دروغ نگفته بود! ساعت چهار صبح بیست و ششم مه برابر با پنجم خرداد ۱۲۸۷ رینولدز و ویلسون در حالی كه خارج از چادر های خود در هوای آزاد آرمیده بودند از صدای نامانوس چاه بیدار شدند. اندكی بعد نفت با فشار زیاد فوران كرد و آنها مشاهده كردند كه نفت به ارتفاع ۵۰پا بالاتر از دكل حفاری فوران كرد. حفاران و كارگران سر از پا نمی شناختند. آنها دور دكل حلقه زدند و به رقص و پایكوبی پرداختند. نزدیك به هفت سال كار طاقت فرسا در عین ناامیدی و در آخرین روزها و ساعات به نتیجه رسیده بود رینولدز برای كنسولگری بریتانیا در بوشهر تلگراف زد: مفتخرم گزارش كنم امروز صبح ساعت چهار به وقت ایران نفت در عمق ۱۱۸۰پایی از چاه شماره یك مسجدسلیمان فوران كرد. جزئیات دیگر متعاقباً اعلام خواهد شد۱۱ و بدین ترتیب عصر نفت در ایران آغاز شد...با فوران نفت از چاه شماره یك مسجدسلیمان صنعت نفت در ایران و البته خاورمیانه زاده شد. هر چند مصائب و مشكلات بی شماری كه از بابت نفت بر این سرزمین گذشت باعث شد این طلای سیاه به بلای سیاه ایران تبدیل شود اما در حسن آغاز عصر نفت در ایران نباید شك نمود كه اگر نقصی هم بود از خود ما بود كه شاید ظرفیت استفاده از این سرمایه ارزشمند را نداشتیم. به هرحال كشف نفت در ایران سرمنشاء تحولاتی شگرف در عرصه صنعت بود خصوصاً اینكه نقش این سیال ارزشمند را تا به امروز نیز در ابعاد مختلف زندگی خود می توانیم مشاهده كنیم. پنجم خرداد آغاز عصر صنعتی شدن و مدنیت صنعتی سرزمینی بود كه مردمانش همچنان بر سنت ها پا می فشردند. كشوری كه صنعتی شد اما مردمانش صنعتی نشدند!
فرشید خدادادیان
پی نوشت ها:
۱- نگاه كنید به والتر هینتس، دنیای گمشده عیلام، ترجمه فیروز فیروزنیا و دكتر یوسف مجیدزاده: تاریخ و تمدن عیلام
۲- آندره گدار و دیگران، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سرو قد مقدم، صفحه۱۰۱. همچنین نگاه كنید به رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین.
۳- عنوان مقاله: Quartterly journal of the geological
منبع: علی یعقوبی نژاد، رئیس نفت.
۴- چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران در عصر قاجار، ترجمه یعقوب آژند، صفحه ۲۷.
۵- این همان بانك شاهنشاهی بود كه در سال ۱۹۴۸ میلادی موعد امتیاز آن سر آمد و نام آن به بانك انگلیسی خاورمیانه تغییر یافت. پس از ملی شدن نفت این بانك مجبور به ترك ایران شد.
۶- دانیل یرگین، تاریخ جهانی نفت، جلد یك، ترجمه غلامحسین صالحیار، صفحه ۲۴۱.
۷- دانیل یرگین، همان.
۸- علی یعقوبی نژاد: همان، صفحه ۴۲.
۹- دانیل یرگین، همان، صفحه ۲۴۹.
۱۰- علی یعقوبی نژاد، همان، صفحه ۷۹.
۱۱- علی یعقوبی نژاد، همان، صفحه ۸۲.
منبع : روزنامه شرق