یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

رحمت خدا و بلا یا و سختی های انسان در طول حیات


رحمت خدا و بلا یا و سختی های انسان در طول حیات
درباره رحمت خدا، دو ویژگی «بیش تر»و «پیش تر» بسیار نمایان و مشهود است «یا من سبقت رحمته غضبه» و جلوه های رحمت خدا را در نظام تکوین، نظام تشریع و نظام آخرت به خوبی می توان مشاهده کرد که اصل در آفرینش فراوانی نعمت ها و گستردگی بهره مندی هاست و ویرانی ها و آسیب از عوارض بعدی به شمار می آید. و اصل در راهنمائی های الهی و فرستادن پیامبران، هدایت و رشد و تعالی انسان هاست و اجرای حدود و محدودیت ها به منظور کنترل و پیشگیری می باشد. و همچنین اصل در نظام آخرت; بهره مندی از لطف و بخشش و شفاعت الهی است مگر کسی که قابلیت نداشته باشد. به همین جهت خداوند متعال پاداش نیکان را ده برابر و مجازات زشت خویان را برابر می دهد «من جا» بالحسنه فله عشرامثال ها و من جا» بالسئته فلا یجزی الا مثل ها و هم لا یظلمون»; (سوره انعام، آیه ۶)
رحمت حق تعالی دو گونه قابل نگرش و بررسی می باشد: گونه نخست ملا حظه عنایت باری تعالی از جهت فاعلی صرف و بدون لحاظ جهت قابلی است. در این مرتبه رحمت و فیاضیت حق تعالی نسبت به همه ممکنات مساوی است زیرا او «تام الفاعلیه» است و هیچ بخل و کمبودی در افاضه ندارد. نگرش دوم ملا حظه رحمت حق تعالی با توجه به شرایط قابلی و پذیرش فیض است. در این مرحله قطعا قابلیت ها متفاوتند و عنایت حق تعالی نیز نسبت به هر موجودی متناسب با پذیرش و قابلیت قابل می باشد. لذا می توان گفت: گردش شب و روز و نزول برکات آسمانی و روزی و رشد و پرورش موجودات همگی از مظاهر رحمت خداست. «فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحی الا رض بعد موت ها...» (سوره روم، آیه ۵۰) البته رحمت خداعلا وه بر نظام تکوین در نظام تشریع و در آخرت دارای جلوه های متعدد و فراوان است. چنان که درباره قرآن گفته شده است: «و نزل من القرآن ما هو شفا» و رحمه للمومنین»;(سوره اسرا»، آیه ۸۲) و درباره آمرزش گناهان داریم:«و ربک الغفور ذوالرحمه...»;(سوره کهف، آیه ۵۸) در آیات فراوانی از قرآن کریم، سخن از رحمت خداوند به میان آمده است، فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا ذفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الا مر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین; ای پیامبر! از پرتو رحمت الهی با آنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. بنابراین آنها را ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن. اما هنگامی که تصمیمت را گرفتی، بر خدا توکل کن; زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد(آل عمران، آیه ۱۵۹) در دیگر آیات قرآن و نیز سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) آن چه نمایان است، تجلی«رحمت» است، چنان که در قرآن بیش از هزار بار از«ربوبیت» و پرورش دهندگی خداوند یاد شده است و تنها یک بار از «جباریت» خداوند نام سخن به میان آمده است.
علا وه بر کتاب تشریع(قرآن) در کتاب گسترده تکوین(جهان هستی) نیز آن چه فراگیر است،«گرمی خورشید»،«لطافت باران»، «سبزی گیاهان» در هم کوبیدن«سیل»و «زلزله» و «آتشفشان» در خبرهای کوتاه و به طور مقطعی مطرح گشته است. و در هنگام حسابرسی به اعمال بندگان نیز، خداوند در برابر نیکی حداقل «۱۰ برابر» پاداش می دهد و در برابر خطا و زشتی، به همان مقدار کیفر می کند. این همه نشان از سبقت رحمت خداوند بر غضب او در«نظام تکوین»،«نظام تشریع» و «صحنه قیامت» دارد. اولیای خدا یکتا پرستان نیز گوی سبقت را در «رحمت»،«مدارا» و «لطف» به دیگران از همه ربوده اند و نزد آنان تمام انسان ها محترم اند و مستضعفان- که پشتوانه و پناهگاهی ندارند- از احترام ویژه ای برخوردارند چنان که پیامبر (ص) در طول زندگانی خود، به پیامبر رحمت مشهور بود. آن حضرت به اندازه ای گذشت داشت که «وحشی» قاتل بی رحم حمزه سیدالشهدا را بخشید. اما تمام این لطف و رحمت ها، برای عموم مردم و دشمنان ناآگاه است; ولی در برابر عده کمی- که سردمدار کفر و شرک و توطئه هستند- با قهر و خشونت برخورد می شد تا آلودگی آنها به جامعه سرایت نکند. و اگر جنگی اتفاق می افتاد، تا هنگام رفع فتنه ادامه می یافت. در این باره قرآن مجید می فرماید: و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه; آنها را بشکید تا فتنه و آشوبی از بین برود،(بقره، آیه ۱۹۳)
● فلسفه بلاها و شرور در قرآن و روایات
معمولا کسانی که درباره شرور جهان به چشم خرده گیری می نگرند، حساب نمی کنند که اگر جهان، خالی از این شرور گردد به چه صورت در خواهد آمد. آنان فقط به طور بسیط و مجمل می گویند کاش جهان پر از لذت و کامیابی بود و کاش هر کسی به آرزوهای خود می رسید و هیچ رنج و ناکامی ای وجود نمی داشت، منسوب به خیام است:
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان
از نو فلکی چنان همی ساختمی
کازاده به کام دل رسیدی آسان
ساختن جهانی بهتر از جهان فعلی که شاعر آرزوی آن را داشته است چگونه ممکن است؟ وقتی می خواهیم برای بنا نهادن«جهان» دست بکار شویم،«فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم» حتما باید از اندیشه های محدود و فکرهای کودکانه ای که لا یق زندگی محدود یک فرد انسان است صرف نظر کنیم و به طرحی وسیع و بزرگ بیندیشیم. در هر حال بهتر این است که نخست، وضع موجود را بررسی کنیم و آن را نیکتر بشناسیم، آن گاه به دنبال «طراحی بهتر» فکر خود را خسته کنیم. تصور شرفی نفسه و بدون ملا حظه امور دیگر و در نگاه ابتدایی، مقبول طبیعت انسانی نیست و همواره عقل آن را مذموم می پندارد. اما در مساله شر، سوال این است که چرا خدا در نظام هستی شر را ایجاد نمود؟ نگاه ما به این مساله باید نگاهی جامع و فراگیر باشد. ترسیم«نظام کل» در عالم ذهن بسیاری از مشکلا ت را برطرف می نماید. در این منظره وجود واقعی تک تک اعضا، وجود عضوی و پیوسته آنان است و وجود انفرادی و استقلا لی آنان، اعتباری محسوب می شود; زیرا همین وجود عضوی و پیوسته است که نقش آن را در نظام مجموعی معنا می بخشد.
از این رو، تحلیل وجود مثبت یا منفی اعضای یک مجموعه باید تحلیلی جامع و کل نگرانه باشد. اگر نگرش، جامع باشد،دیگر موقعیت منفی انفرادی آن را نمی توان در تحلیل مجموعی آن دخالت داد. به طور مثال، شاید تصور نمک فی نفسه و بدون در نظر گرفتن غذاها، در نظر کسی مثبت جلوه داده نشود و همه از خوردن آن متنفر باشند، اما همین نمک وقتی در کنار مجموعه واحد یک غذا فرض می شود، نه تنها تنفری از آن وجود ندارد، بلکه همگان وجود نمک را در غذا ضروری می دانند. از این رو تحلیل وجود منفی شرور در عالم، از آن جا نشات می گیرد که مستقلا و بدون ملا حظه مجموعه وجودی جهان در نظر گرفته شوند. پس اموری که در ظاهر، شر قلمداد می گردند می توانند در کل، خیر محسوب شوند. البته این پاسخ به عنوان یک نظر، به لا یب نیتس- از فلا سفه قرن شانزدهم- نیز نسبت داده شده است(سایت کتابخانه طهور، ۱۳۸۷).
شر و بدی نیز اوصاف حقیقی اشیا نیستند; یعنی ذات وجودی چیزی، مقتضی شر و بدی نمی باشد، بلکه از اوصاف اضافی و نسبی هستند که در قیاس با موقعیت خاصی به موضوعات نسبت داده می شوند، در حالی که همین بدی ها نسبت به موقعیت دیگری خیر و کمال محسوب می شوند، مشکلا ت و مصایبی که بر انسان ها وارد می شوند از آن حیث که موجب عسر، حرج و سختی می شوند، به شریت متصف می گردند، اما از آن حیث که موجب تکامل و پرورش روح می شوند، خیر و کمال قلمداد می گردند از این رو، حکمت خداوند اقتضا می کند که برای رسیدن انسان به خیرهای برتر و اعلی، این مصایب و سختی ها را در مسیر زندگی او قرار دهد. در میان راه حل هایی که برای پاسخ به مساله شر ارائه شده اند، بعضی از پاسخ ها ناظر به این نکته بودند که شرور موجود در عالم مستلزم خیر کثیر و برتر هستند. هم چنان که این استدلا ل را می توان در دفاعیه منسوب به ارسطو جستجو کرد: شرور موجود در زمره دسته ای فرض می شوند که خیر کثیر و شر قلیل قلمداد می گردند. همچنین کسانی که شر را نسبی و یا در نظام کل و مجموعی عالم تعریف می کنند، مدعی اند هر شر مفروضی اگر چه در ظاهر منفی نمایان می شود، اما در واقع ناظر به خیراتی هستند که لا زمه رسیدن به این خیرات، وجود شرور مطابق با آنان است. اما آیا می توان شرور را رهگذری برای وصول به خیرات معرفی نمود؟ با مروری اجمالی بر آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلا م، روشن می شود که همه شرور و بلا یا، در بردارنده حکمتی(ناظر به خیرات) از طرف خداوند متعال می باشند. از دیدگاه قرآن و روایات برخی از حکمت های شرور و بلا ها عبارتند از:
الف) بلا ها و مصایب; عامل توجه، بیداری دل و توفیق به توبه:
چون انسان در اثر غفلت و فراموشی یاد خداوند، مرتکب معصیت و گناه می شود، از این رو، برای خروج از غفلت، همواره به مذکری نیاز است تا در اثر توجه به خداوند، انسان از معاصی فاصله بگیرد. در آیاتی از قرآن کریم، یکی از عوامل مذکر، مصایب و شدت ها معرفی شده است:«و لقد ارسلنا الی امم من قبلک فاخذناهم بالباسا» و الضرا» لعلهم یتضرعون»، ما به سوی امم سابق، پیغمبرانی فرستادیم، اما آنان اطاعت نکردند; از این رو، آنان را به بلا و مصیبت مبتلا کردیم; شاید که آنها به درگاه خدا زاری کنند و توبه نمایند (انعام ۴۲). و اذا مس الا نسان ضر دعا ربه منیبا الیه ثم اذا خوله نعمه منی نسی ما کان یدعوا الیه من قبل و جعل الله اندادا لیضل عن سبیله قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحاب النار. و چون به انسانی آسیبی رسد پروردگارش را به حال توبه و انابه می خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند آن دعاهایی را که پیش از این (برای رفع بلا ) کرده بود از یاد می برد و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا از راه خدا گمراه کند.
بگو: اندکی به کفر خویش برخوردار باش که تو از اهل آتشی (زمر۸/) در این آیه شریفه خداوند به طور مطلق می فرماید: هر گاه که به انسان فقر، مصیبت و سختی برسد، در آن حال به دعا و توبه می پردازد اما همین که نعمت و ثروت به او عطا کند خدایی را که از پیش می خواند به کلی فراموش می کند در آیه دیگری درباره کافران می فرماید: «ولنذیقنهم من العذاب الا دنی دون العذاب الا کبر لعلهم یرجعون» ما کافران را عذاب نزدیک تر بچشانیم غیر از آن عذاب بزرگتر و شدیدتر قیامت شاید که به سوی خدا باز گردند (سجده ۲۱).
مراد از «عذاب ادنی» در آیه شریفه، همین مصایب و دردهاست، نه عذاب مرگ و نه عذاب اخروی. زیرا خداوند حکمت این عذاب را برگشت کافر به رحمت الهی معرفی می کند که با مرگ حاصل نمی شود. (سایت کتابخانه طهور ۱۳۸۷)
ب) بلاها: آثار تکوینی اعمال و عذاب گنهکاران:
آیات دیگری از قرآن، مصیبت ها و رنج ها را نتایج سو» اعمال زشت انسان ها بر می شمارند. از نظر این آیات، خداوند برای تکفیر گناهان برخی از مردم (به خاطر لطف به آنان)آنها را در همین دنیا عذاب می کند «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایندیکم و یعفوا عن کثیر » هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند (شوری۳۰/). در این آیه شریفه، خداوند متعال بلاها را به افعال اختیاری انسان ها مرتبط می کند و آنها را آثار تکوینی اعمال افراد، می داند همچنانکه روایت بسیاری نیز حکمت بلاها را تکفیر گناهان معرفی می کنند امام صادق «ع» می فرمایند: ان العبد اذا کثرت ذونوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها ابتلا ه بالحزن لیکفرها، از آن روی که عذاب آخرت بسیار سنگین و مشکل است، خداوند (مومنان مورد علاقه خود) را در همین دنیا به شدت ها مبتلا می کند تا کفاره گناهان او باشد. (سایت کتابخانه طهور ۱۳۸۷)
ج) بلا ها، امتحان الهی و موجب تکامل وجودی:
امام صادق «ع» می فرمایند: «ان فی الجنه منزله لا یبلغها عبد الا بالا بتلا »» در بهشت هیچ جایگاهی نیست مگر اینکه بنده با امتحان آن را به دست آورده باشد» طبق آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلا م بسیاری از مشکلا ت و بلا ها امتحان الهی بوده و بعضی از مقامات و موقعیت ها تنها بر اثر پیروزی در امتحان الهی و تحمل مصایب و شداید حاصل می شوند. خداوند می فرمایند: کل نفس ذائقه الموت و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه والینا ترجعون» هر انسانی طعم مرگ را می چشد! و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم وسرانجام به سوی ما باز گردانده می شوید (انبیا»۳۵/) و نیز می فرماید: «و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الا موال و الا نفس و الثمرات وبشر الصابرین » قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان (بقره/ ۱۵۵) اولیای الهی و کسانی که مقرب خداوندند، بیشتر به بلاها مبتلا هستند و بلکه طالب نزول مصیب اند تا به واسطه آن به تکامل بیشتری دست یابند: هر که در این بزم مقرب تر است- جام بلا بیشترش می دهند.
حضرت علی «ع» می فرمایند: «الا و ان الشجره البریه اصلب عودا، و الرواتع الخضره ارق جلودا» (نهج البلا غه نامه ۴۵)
حضرت، انسان مبتلا به مشکلات را به درختان بیابانی تشبیه نموده که چوبشان سخت تر است یعنی انسانی که با مشکلات مبارزه کرده و در این شرایط رشد نموده باشد، ثمره ایمان او در مقابل افرادی که زندگی را به خوشی و راحتی سپری می کنند بیشتر خواهد بود. در نتیجه با توجه به آیات و روایات مزبور و وجوهی که برای فلسفه بلاها و شرور ذکر شد هیچ مصیبتی بدون حکمت و خیرخواهی الهی واقع نمی شود و در این قالب هاست که نسبی بودن شرور و توجیه شر در نظام کل معنا می شوند. (سایت کتابخانه طهور ۱۳۸۷)
● مفهوم نسبی بودن شرور
خوب بودن یک قانون اجتماعی به این است که مصلحت افراد و مصلحت اجتماع را توام درنظر بگیرد و حق جمع را بر حق فرد مقدم بدارد و آزادی های فرد را تا حدود امکان تامین نماید. اما تامین همه آزادی های افراد صددرصد ناممکن است و لذا خوب بودن یک قانون از این نظر. یعنی از نظر تامین آزادی ها، نسبی است زیرا تنها بعضی از آنها قابل تامین است. قانون خوب آن است که حداکثر آزادی ها را که ممکن است تامین کند، هر چند مستلزم سلب برخی از آزادی ها است، پس خوب بودن یک قانون از جنبه تامین آزادی ها نسبت به قانون های مفروض دیگر است که کمتر از این قانون قادر بر حفظ و تامین آزادی هاست.
وقتی از نسبی بودن شرور صحبت می شود صحبت از نسبیت شریت وجوداتی است که شرور ذاتی یعنی اعدام از آنها ناشی می شود. مقصود نسبی بودن در مقابل حقیقی بودن است نه نسبی بودن در مقابل مطلق بودن که بسیاری از خیرات هم به این معنی نسبی می باشند. اکنون باید دید آیا بدی بدها یک صفت حقیقی است یا یک صفت نسبی؟ بدها دو نوعند: بد هایی که خود اموری عدمی اند، و بدهایی که اموری وجودی اند اما از آن جهت بد هستند که منشا» یک سلسله امور عدمی می گردند شروری که خود عدمی هستند مانند جهل و عجز و فقر صفاتی حقیقی (غیرنسبی) ولی عدمی هستند اما شروری که وجودی هستند و از آن جهت بدند که منشا امور عدمی هستند مانند سیل و زلزله و گزنده و درنده و میکروب بیماری، بدون شک بدی اینها نسبی است از این گونه امور، آنچه بد است، نسبت به شی یا اشیای معینی بد است زهرمار، برای مار بد نیست، برای انسان و سایر موجوداتی که از آن آسیب می بینند بد است.
گرگ برای گوسفند بد است ولی برای خودش و برای گیاه بد نیست، همچنانکه گوسفند هم نسبت به گیاهی که آن را می خورد و نابود می کند بد است ولی نسبت به خودش یا انسان یا گرگ بد نیست. از طرف دیگر وجود حقیقی هر چیز که به آن خلق و ایجاد تعلق می گیرد و وجود واقعی است، وجود آن چیز برای خود است نه وجود آن برای اشیا» دیگر. وجود هر چیز برای شی» یا اشیا» دیگر، وجود اعتباری و غیرحقیقی است و جعل و خلق و ایجاد به آن تعلق نمی گیرد. به بیان دیگر ، هر چیزی یک وجود فی نفسه دارد و یک وجود لغیره، و به عبارت صحیح تر، وجود هر چیزی دو اعتبار دارد، اعتبار فی نفسه و لنفسه و اعتبار لغیره . اشیا» از آن نظر که خودشان برای خودشان وجود دارند حقیقی هستند و از این نظر بد نیستند. هر چیزی خودش برای خودش خوب است، اگر بد است برای چیز دیگر است، آیا می توان گفت عقرب خودش برای خودش بد است؟ گرگ خود برای خود بد است؟ نه، شک نیست که وجود عقرب و گرگ برای خود آنها خوب است، آنها از برای خود همان طور هستند که ما برای خود هستیم، پس بد بودن یک شی» در هستی فی نفسه آن نیست، در وجود بالاضافه آن است.
از طرف دیگر شکی نیست که آنچه حقیقی و واقعی است وجود فی نفسه هرچیز است، وجودات بالاضافه، اموری نسبی و اعتباری اند و چون نسبی و اعتباری اند واقعی نیستند. یعنی واقعا در نظام وجود قرار نگرفته اند و هستی واقعی ندارند تا از این جهت بحث شود که چرا این وجود یعنی وجود نسبی به آنها داده شده است. به عبارت دیگر هر چیز دوبار موجود نشده و دو وجود به داده نشده است. یکی وجود فی نفسه و یکی وجود بالاضافه، اسناد امور اعتباری به علت مجازی و بالعرض است از این جهت حکما گفته اند شرور، بالذات مورد تعلق آفرینش قرار نمی گیرند با لذات معلول و مجعول نیستند. مخلوق بودن و معلول بودن آنها بالعرض است درست مثل این است که می گوییم خورشید سبب ایجاد سایه است البته اگر خورشید نباشد سایه هم نیست ولی سبب شدن خورشید از برای سایه با سبب شدن آن برای نور متفاوت است. خورشید نور را واقعا و حقیقتا افاضه می کند ولی سایه را حقیقتا ایجاد نمی کند سایه چیزی نیست که ایجاد شود سایه از محدودیت نور پیدا شده است. بلکه عین محدودیت نوراست. در مورد شرور، نیز مطلب از همین قرار است شرور اموری اعتباری و عدمی هستند. کوری در انسان کور، واقعیت مستقلی نیست تا گفته شود که آدم کور را یک مبدا آفریده است و کوری او را یک مبدا دیگر. کوری نیستی است و هر شری نیستی است. نیستی، مبدای و آفریننده ای ندارد. به این ترتیب شبهه «ثنویه» و پندار دوگانه بودن هستی و دو ریشه داشتن آن از میان می رود زیرا ثابت گردید که هستی، دو نوع نیست تا دو مبدا لا زم داشته باشد (سایت کتابخانه طهور ۱۳۸۷)
● توجیه شرور در جهان هستی
شرور و بدی ها یا خود از سنخ نیستی اند مانند جهل ها، عجزها، فقرها، و یا از سنخ هستی اند اما شریت آنها از آن نظر است که منشا نیستی ها می گردند مانند زلزله ها، میکرب ها، سیل ها، تگرگ ها و امثال اینها. هستی هایی که منشا نیستی ها می گردند، شریتشان از نظر وجود اضافی و نسبی آنها به اشیای دیگر است نه از نظر وجود فی نفسه آنها، یعنی هر چیزی که شر است برای خود شر نیست، برای چیز دیگر شر است. وجود حقیقی هر شی»، وجود فی نفسه اوست، وجود اضافی و نسبی او امری اعتباری و انتزاعی است و لازمه لاینفک وجود حقیقی اوست. خیرات و شرور دو صف جداگانه و مستقل از یکدیگر را تشکیل نمی دهند، بلکه شرور لوازم و اوصاف لاینفک خیرات می باشند. ریشه شروری که خود از سنخ نیستی می باشند عدم قابلیت قابلهاست و به محض قابلیت قابل، افاضه وجود از ناحیه ذات واجب الوجود، حتمی و لایتخلف است، اما ریشه شروری که از سنخ نیستی نیستند، لاینفک بودن و جدایی ناپذیری آنها از خیرات است. هیچ شری، شر محض نیست، عدم ها و نیستی ها به نوبه خود مقدمه هستی ها و خیرات و کمالات اند، شرور به نوبه خود مقدمه و پله تکامل اند. این است که گفته می شود درهر شری خیری نهفته و در هر نیستی، هستی ای پنهان است (سایت کتابخانه طهور، ۱۳۸۷).
● انواع امتحان های الهی
یک وقت چیزی را مورد امتحان قرار می دهند برای اینکه مجهولی را تبدیل به معلوم کنند. برای این کار شی» را به عنوان میزان و مقیاس به کار می برند، مثل اینکه متاعی را در ترازو می گذارند تا بفهمند که وزن واقعی آن چقدر است. ترازو فقط وسیله توزین است، اثرش فقط این است که وزن واقعی جسم را معلوم می کند. ترازو خود تاثیری در زیاد کردن یا کم کردن آن جسم ندارد. همچنین است سایر میزان ها و مقیاس ها: میزان الحراره اثرش این است که در جه گرمی هوا یا بدن انسان را معین می کند، متر اثرش این است که کمیت یک طول را معین می کند، علم منطق که علم میزان نامیده می شود اثرش این است که شکل استدلال ها را اندازه گیری می کند و اگر احیانا خللی در شکل استدلال رخ داده باشد، قواعد منطقی آن را معین می کند. امتحان اگر فقط به معنی به کار بردن میزان و مقیاس برای کشف مجهولی باشد البته درباره خداوند صحیح نیست. امتحان معنی دیگری هم دارد و آن از قوه به فعل آوردن و تکمیل است. خداوند که به وسیله بلایا و شداید امتحان می کند به معنی این است که به وسیله اینها هر کسی را به کمالی که لایق آن است می رساند.
فلسفه شداید و بلایا فقط سنجش وزن و درجه و کمیت نیست، زیاد کردن وزن و بالا بردن درجه و افزیش دادن به کمیت است. خداوند امتحان نمی کند که وزن واقعی و حد و درجه معنوی و اندازه شخصیت کسی معلوم شود، امتحان می کند یعنی در معرض بلایا و شداید قرار می دهد که بر وزن واقعی و درجه معنوی و حد شخصیت آن بنده افزوده شود. امتحان نمی کند که بهشتی واقعی و جهنمی واقعی معلوم شود، امتحان می کند و مشکلات و شداید به وجود می آورد که آنکه می خواهد به بهشت برود در خلال همین شداید خود را شایسته و لایق بهشت کند و آنکه لایق نیست سرجای خود بماند. در قرآن کریم می خوانیم: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون»; و ما شما را با خیر و شر می آزماییم و شما به سوی ما باز می گردید (انبیا»۳۵/). آیا این چیزهایی که موجب آزمایش بشر است خیرند یا شر؟ ممکن است چیزی به ظاهر خیر باشد یعنی نعمت باشد و ممکن است چیزی شر باشد یعنی بلا باشد ولی عمده این است که انسان در مقابل آن چیزی که موضوع امتحان اوست چه عکس العملی نشان می دهد. ممکن است عکس العمل انسان درباره نعمت و بلا به گونه ای باشد که هر دو برای او «نعمت» بشود و ممکن است عکس العمل او در برابر نعمت و بلا به گونه ای باشد که هر دو برای او «نقمت» شود. این است که نباید هر چیزی را که مایه امتحان انسان است بد دانست بلکه باید آن را خوب دانست، زیرا امتحان برای سه منظور مختلف صورت می گیرد: گاهی امتحان همان است که به آن اختبار و آزمایش می گوییم که شخص امتحان کننده وقتی می خواهد مجهولی را تبدیل به معلوم کند آزمایش می کند. مثلا مواد غذایی را به آزمایشگاه می برند برای اینکه ببینند سالم است یا نه. این امتحانی است که هدف امتحان کننده از آن این است که می خواهد حقیقتی را کشف کند. در مورد خداوند متعال نسبت به بندگان چنین امتحانی معنی ندارد.
نوع دوم امتحانی است که برای اتمام حجت است یعنی برای این است که به خود امتحان شونده (امری را) ثابت کنند. یک معلم که در طول سال با دانش آموز کار می کند، خودش می داند که به کدام دانش آموز باید نمره قبولی بدهد و به کدام نمره رد بدهد، به کدامیک باید بیست بدهد و به کدامیک نوزده به کدامیک چهارده، ولی مسلم است که اگر امتحان نکرده بخواهد این نمره ها را بدهد غیر از آن کسی که بیست گرفته همه اعتراض می کنند. او امتحان می کند تا بر همه روشن شود که نمره هایی که می خواهد بدهد همه درست است. البته ممکن است معلمی واقعا نتیجه امتحان را نداند ولی اگر هم بداند باز امتحان می کند، برای اینکه مطلب برای همه روشن باشد و اتمام حجت شده باشد. امتحان به این معنا در مورد خدای متعال معنی دارد. ممکن است خدای متعال بنده ای را مورد امتحان قرار بدهد برای اینکه حجت بر آن بنده تمام شود. نوع سوم امتحان که مهمتر است به معنای عمل تمرینی برای امتحان شونده است یعنی خداوند متعال که البته در مورد غیرخداوند متعال هم صدق می کند انسان را در بوته ای قرار می دهد برای اینکه در آن بوته آنچه از استعداد در درون او هست به فعلیت برسد. مثل آدمی که خودش یا دیگری را به آب می اندازد برای اینکه شنا یاد بگیرد. این نوع امتحان نوعی عمل و رفتار برای کمال یافتن است در جنگیدن با آب و در تلاش کردن در آب است که انسان شناگر می شود.
اگر به کسی بگویند برو در آب شنا کن و او بگوید من شنا بلد نیستم، هر وقت شنا یاد گرفتم داخل آب می روم، چنین شخصی اگر پنجاه سال هم کنار یک رودخانه یا استخر بایستد و شنا کردن دیگران را ببیند یا قواعد شنا کردن را در کتاب بخواند شناگر نمی شود، در داخل آب است که انسان شناگر می شود. البته باید توجه داشت که آزمایش خدا همگانی است.
از آنجا که نظام حیات در جهان هستی نظام تکامل و پرورش است و تمامی موجودات زنده مسیر تکامل را می پیمایند، حتی درختان استعداد های نهفته خود را با میوه بروز می دهند همه مردم از انبیا» گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومی می بایست آزمایش شوند و استعدادات خود را شکوفا سازند. گرچه امتحانات الهی متفاوت است، بعضی مشکل، بعضی آسان و قهرا نتائج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش برای همه هست، قرآن مجید به امتحان عمومی انسان ها اشاره کرده می فرماید: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون»; آیا مردم گمان می کنند بدون امتحان رها می شوند، نه هرگز بلکه همگی باید امتحان دهند. (عنکبوت آیه۲). قرآن نمونه هایی از امتحانات پیامبران را نیز بازگو کرده است آنجا که می فرماید: «و اذ ابتلی ابراهیم ربه»; خداوند ابراهیم را امتحان کرد (بقره۱۲۴/). در جای دیگر آمده است: «فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی» اشکر ام اکفر»; هنگامی که یکی از پیروان سلیمان تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن از راه دور برای او حاضر کرد، سلیمان گفت این لطف خدا است برای اینکه مرا امتحان کند آیا شکرگزاری می کنم یا کفران؟» (نمل۴۰/) (سایت کتابخانه طهور، ۱۳۸۷).
● حکمت مجازات
حکمت مجازات در این دنیا یکی از دو چیز است:
یا تشفی است، عقده خالی شدن است، که خود عقده خالی شدن هم یکی از این جنبه ها است که ناراحتی فرد سلب می شود و دیگر از این جنبه که اگر عقده در کسی که ظلم بر او وارد شده باقی بماند، بعد به اجتماع صدمه می زند، یعنی اگر عقده اش در مورد جانی خالی نشود، در مورد غیرجانی خالی می شود. این مضمون عجیب، در دعای پیامبر اکرم(ص) هست. این دعا در ماه شعبان وارد است; ولی خواندن آن برای همیشه خوب است: «اللهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک و من طاعتک ما تبلغنا به رضوانک و من الیقین ما یهون علینا به مصیبات الدنیا، اللهم امتعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا ما احییتنا و اجعلها الوارث منا و اجعل ثارنا علی من ظلمنا»; بار خدایا از ترس ات بهره ای به ما بده که مانع معصیت می شود و از فرمانبرداری ات بهره ای نصیبمان کن که ما را به مقام خشنودی از تو برساند و از یقین بهره ای به ما ببخش که با آن مصائب دنیا برایمان آسان شود. بار خدایا تا زنده ایم ما را از گوش و چشم ها و توانمان بهره مند کن و آنها را وارثان ما قرار بده و انتقام ما را بر ستمگران به ما به کار بگیر... خون ما را بر گردن کسی قرار بده که به ما ظلم کرده است.
فرض بر این شده که این انتقام ها از دل آدم بیرون می آید. حالا که بناست انسان وقتی که از ظالم ظلم دیده، انتقام بکشد معمول مردم این طورند، نگویید عده ای اینها را در روح خودشان حل می کنند، آدم ظلم می بیند، عقده پیدا می شود این عقده را اگر روی ظالم خالی نکند، جای دیگر خالی می کند. «و اجعل ثارنا علی من ظلمنا» یعنی «لا علی غیر من ظلمنا». کانه فرض شده این ثار بالاخره بیرون میآید، حالا که بناست بیرون بیاید، پس چرا خود ظالم را نگیرد و غیرظالم را بگیرد؟ یک فلسفه کیفرهای دنیوی، عقده خالی شدن هاست. آن دنیا دیگر صحبت این حرفها نیست، بعد از میلیاردها سال، روز وانفساست، هر کسی به فکر یک ذره سعادت برای خودش است. چه کسی به فکر این می افتد که حالا آن کسی که به من در دنیا ظلم کرده است، عقده ام روی او خالی شود؟ این حرف ها در آن جا نیست.دومین حکمت مجازات در این دنیا مصلحت زندگی اجتماعی است:«و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الا لباب» در قصاص برای شما زندگی است ای خردمندان (بقره/ ۱۷۹) مجرم این جا باید مجازات شود تا دیگری طمع جرم نکند. در قیامت این حرف ها مطرح نیست. مگر این که کسی العیاذ باالله بگوید آن تهدیدها را کرده اند که در این دنیا اثر ببخشد ولی آن دنیا واقعیت ندارد، که(در این صورت) انسان باید وعده خدا را العیاذ بالله باطل فرض کند، که چنین چیزی نیست(سایت کتابخانه طهور، ۱۳۸۷).
▪ بلایای گوناگون
«درا» الشی» درا» دفعه. اللطف الرفق و البر» علا مه سید علی خان درباره این دعای حضرت زین العابدین(ع) می گو ید: درا» به معنای دفع کردن چیزی است و لطف به معنای مدارا و نیکی نمودن است. «فی اسما» الله تعالی اللطیف هو الذی اجتمع له الرفق فی الفعل و العلم بدقائق المصالح و ایصالها الی من قدرها له من خلقه» لطیف از اسما» حضرت باری تعالی است.
او کسی است که در ذات مقدسش مدارای در عمل، با علم و آگاهی به دقایق مصلحت ها جمع شده تا آن را به فردی از مخلوق خود که درباره اش مقدر فرموده است، برساند. اگر سوال شود که چرا امام(ع) از بلا هایی که دفع آنها را خواستار شده است نام نبرده و تنها به ادای یک جمله کوتاه وادرا» عنی بلطفک اکتفا فرموده است؟ در پاسخ می توان گفت: بلا یایی که ممکن است در طول زندگی دامنگیر انسان ها شود به قدری زیاد است که به شمار نمیآید. اما به طور کلی و نوعی می توان قسمتی از آنها را به عنوان بلا یای ارضی و سماوی، طبیعی و مصنوعی، تدریجی و ناگهانی، روحی و جسمی، حکومتی و مردمی، همگانی و فردی، و از این قبیل ذکر نمود. با مطالعه در یک آیه و حدیثی که ذیل آن آمده است تا اندازه ای متوجه می شویم که بلا یا چقدر وسیع و گسترده است.«قل هو القادرعلی ان بیعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا ویذیق بعضکم با»س بعض» ای پیمبر گرامی! به مردم بگو: خداوند قادر است که عذابی را از بالای سر شما فرو فرستد یا از زیر پا معذبتان نماید یا شما را به تفرق و پراکندگی مبتلا کند و بعضی را به بلا ی بعض دیگر گرفتار سازد(سایت قدیر، ۱۳۸۷).
▪ بلایایی از بالای سر
عذاب از بالا ی سر، مانند فرستادن باران های شدید و به جریان افتادن سیل های سنگین بنیان کن که مردم را هلا ک کند و منازل و مزارع و دام های آنان را با سرعت نابود نماید. یا طوفان های شدید و سریعی را در فضا به جریان اندازد، ساختمان ها را فروریزد و مردم زیادی را مقتول و مجروح نماید، یا صاعقه فرستد و امواج آن مایه هلا کت افراد و از بین بردن اموالشان گردد، یا کوه های آتشفشان از بالا ی سر مردم فوران کند و با مواد مذاب و سنگ های گداخته که از دهانه آن خارج می شود، روستاها و قرا» اطراف آن را ویران نماید و مردمی را که نتوانستند فرار کنند، طعمه مرگ سازد.
عذاب از زیر پا مانند زلزله که گاهی منازل را به کلی ویران می نماید، عده زیادی از زن و مرد و کودک زیر سقف ها و دیوارهای فرو ریخته جان می سپارند، عده ای مجروح می شوند و آنان که زنده می مانند، اغلب تهیدست و بی بضاعت گشته و در شدت مضیقه به حیات خود ادامه می دهند.
▪ بلایایی از زیر پا
گاهی دریا از زیر پای مردم پیشروی می نماید و منزل های اطراف را خراب می کند، اهالی را متواری می نماید، و آنان را در زندگی به بلا یا و شداید گوناگون مبتلا می سازد. گاهی مردم در جامعه گرفتار به بلا یا و شداید گوناگون مبتلا می سازد. گاهی مردم در جامعه گرفتار اختلا ف عقیده دینی و سیاسی می شنوند، دسته بندی ها در آن موقع آغاز می گردد، گروه ها در مقابل یکدیگر می ایستند، و در نتیجه آتش فتنه و فساد که عذاب بزرگ الهی است، بین آنان مشتعل می گردد و به بلا های عظیم مبتلا می شوند. عذاب هایی که مذکور افتاد و می توان از این آیه برداشت نمود، اغلب بلا یای طبیعی و مربوط به نظام آفرینش است، ولی در روایتی که ذیل این آیه آمده، امام سجاد(ع) از عذاب های غیر طبیعی نام برده است.
«عن ابیعبد الله علیه السلا م قال: من فوقکم من السلا طین الظلمه و من تحت ارجلکم العبید السو» و من لا خیر فیه، ا»و یلبسکم شیعا یضرب بعضکم ببعض بما یلقیه بینکم من العداوه و العصبیه و یذیق بعضکم با»س بعض هو سو» الجوار».
▪ بلایای اجتماعی
امام صادق «ع» فرمود: عذاب از بالای سر یعنی معذب بودن از ناحیه سلاطین و زمامداران ظالم، و از زیر پا یعنی عذاب دیدن از افراد فرو مایه و پست اجتماع و آنان که فاقد خیر و خوبی هستند و گرفتار انشعاب شدن وتجاوز بعضی به بعض دیگر بر اثر القای عداوت و عصبیت، و ابتلای بعضی به عذاب بعض دیگر مانند مبتلا بودن آدمی به همسایه بد است. در کنار مصائب جمعی و گروهی، بلایای فردی و شخصی وجود دارد که نه قابل پیش بینی است و نه قابل پیشگیری. بی خبر و به طور ناگهان میآید و برق آسا به زندگی خاتمه می دهد. در روزگار گذشته، این قبیل وقایع بسیار روی داده که بعضی از آنها در تاریخ ثبت گردیده و برخی به دست فراموشی سپرده شده است و در اینجا یک مورد از حوادث فردی ذکر می شود:
ـ بلایای فردی
یعقوب بن داوود، وزیر مقتدر و نافذ الکلمه مهدی عباسی بود. برادری داشت به نام عمربن داوود که او نیز به اعتبار برادرش مورد توجه مردم بود. روزی عمر تصمیم گرفت با جمعی از دوستان و بستگان خود به گردش بروند. وسایل آسایش فراهم آمد و مقدار لازم خوراک و میوه های گوناگون آماده شد. اما در آن روز به طور ناگهانی عمر درگذشت و همه بستگان به شگفت آمدند. علت مرگ این بود که سبدی از انگور نزد وی بردند، اما دو حبه از خوشه ای برگرفت و به دهان افکند بدون اینکه بر حبه ها دندان بزند و پوستشان را بشکافد به پایین فرستاد، اما حبه هادر گلو ماندند، نه فرو رفتند و نه بیرون آمدند تا نفس عمر قطع شد و از دنیا رفت. برادرزاده اش داوود بن علی در عزای او ضمن اشعاری گفت: عمر صبح درکمال سلا متی خوشی با دوستان و بستگان به سر برد، اما اکنون میت خانواده است و در قبری نزد آرامگاه پدرش که از توده های سنگ و ریگ پوشیده شده، آرمیده است (سایت قدیر، ۱۳۸۷)
ـ مرگ های ناگهانی
با گسترش تمدن صنعتی و پیشرفت اختراعات، مرگ های ناگهانی به شکل های مختلف افزایش یافته و هر روز در گوشه و کنار دنیا وقایع ناگواری روی می دهد. گاه طیاره سقوط می کند و عده ای کشته می شوند گاه بر اثر واژگون شدن ماشین یا تصادف قطار عده ای بی خبر و به طور ناگهانی از دنیا می روند. گاه گروه های مختلف برای ارعاب مردم با ایجاد اختلاف در گذرگاه های پرجمعیت بمب هایی را کار می گذارند و موقعی که زنان برای خرید لوازم منزل به محل می روند، ناگهان بمب منفجر می شود و عده ای زن با کودکانی که همراه برده بودند، کشته می شوند. آیا کسی جز خداوند دانا از آفات و بلاهای ناگهانی که هر لحظه ممکن است دامنگیر انسانها شود، اطلاع دارد؟ آیا جز ذات اقدس الهی کسی می تواند بلاهای گوناگون را بگرداند و آدمی را از خطر برهاند؟ پاسخ این پرسش ها واضح است و ملجا» و پناهی جز پروردگار دانا و توانا وجود ندارد. امام سجاد «ع» در جمله اول این قطعه دعا، از خداوند دفع بلا را با عبارتی کوتاه درخواست نموده و عرض می کند: «وادرا» عنی بلطفک » بارالها! آفات و خطرات را به لطف خود از من بگردان و دفع فرما. امام سجاد «ع» متعلق دفع را توضیح نداده زیرا اگر نوع بلایا را می گفت، باعث تطویل کلام می گردید و اگر می خواست بعضی از بلایا را توضیح دهد، قابل احصا» نبود، از این رو، حضرت علی بن الحسین «ع» دفع آفات را خواسته و متعلق دفع را به علم الهی محول نموده است، مثل اینکه ضمن دعای تعقیبات مشترکه آمده است: «الهم انی اسا»لک من کل خیر احاطه به علمک و اعوذ بک من کل شر احاط به علمک (سایت قدیر، ۱۳۸۷)
● علم الهی به همه بلا یا
بارالها! از هر خیری که علمت به آن احاطه دارد، از تو خواهانم پروردگارا! از هر شری که علمت به آن محیط است به تو پناه می برم، می توان گفت: دعای امام سجاد «ع» نیز در اینجا چنین می شود:«و ادرا» عنی بلطفک کل شر احاط به علمک» بارالها! هر شری را که علمت به آن احاطه دارد با لطف خود از من دفع فرما. دوستداران حضرت زین العابدین «ع» به پیروی از مولای خود، شایسته است روزی چند بار، ولو به فارسی ، یا به هر زبان که می دانند، به پیشگاه الهی عرض کنند، بارالها! به لطف خود هر شری را که علم تو به آن احاطه دارد، از من بگردان ودفع فرما، امام سجاد «ع» در این جلمه کوتاه دو تقاضا از پیشگاه خداوند نموده است، اول آنکه بلا یا و آفات را از وی دفع نماید، دوم آنکه دفع آفات از ناحیه باری تعالی با لطف و رفق انجام شود . معاشرت و مواجهه با مردم به رفق و مدارا از عوامل پیروزی و موفقیت های اجتماعی است و اولیای گرامی اسلام، ضمن روایات متعددی، ارزش این خلق پسندیده را به پیروان خود خاطرنشان ساخته اند. (سایت قدیر ۱۳۸۷)
● دفع بلا از راه خشونت
خداوند مسبب الاسباب اگر بخواهد بلایی را از کسی دفع نماید و او را از خطر محفوظ دارد، می تواند وسیله نامطبوع و خشونت آمیزی را مقدمه دفع بلا قرار دهد و می تواند از راه پیشامد و رویدادی بسیار مطبوع و لطیف، به آن هدف مقدس جامه تحقق بپوشاند و بلا را بگرداند. مثلا در میدان فروش میوه و سبزی بمب نیرومندی کار گذارده شده که طبق محاسبه بیست دقیقه دیگر منفجر خواهد شد. مرد محترمی در میدان، کار لازمی دارد و باید به آنجا برود. فاصله منزلش تا میدان به قدر پنج دقیقه پیاده رفتن است. از منزل خارج می شود. اگر در راه با مانعی برخورد ننماید، موقعی به میدان می رسد که چند دقیقه بیشتر به لحظه انفجار باقی نمانده است، اما خداوند اراده فرمود که بلا را از وی دفع نماید. چند قدمی از منزل دور نشده به مردی بر می خورد که با او در امر معامله ای اختلاف حساب دارد. آن دو در رهگذر توقف می کنند، مطلب اختلاف حساب را به میان می آورند، کلماتی را با هم رد و بدل می نمایند و هر یک به نفع خود سخن می گوید و تند می شود. این تبادل کلام چند دقیقه به طول می انجامد که ناگهان صدای مهیب انفجار به گوش می رسد. مردم از پی صدا می روند. خداوند برای حفظ جان آن مرد با ایمان و محترم که عازم میدان بود، مانع ایجاد نمود، با مرد طرف معامله خود مواجه گردید، در رهگذر توقف نمودند، آنقدر با هم سخن گفتد که بمب منفجر شد و بلا از جان آن مرد دفع گردید (سایت قدیر، ۱۳۸۷)
● گرداندن بلا از راه لطف
گاهی همان مرد شریف و با ایمان که عازم میدان است، از منزل خارج می شود، چند قدمی بیشتر نرفته که در راه با یکی از دوستان قدیمی بسیار محترمش بر می خورد، یکدیگر را در آغوش می گیرند و به هم ابراز محبت می کنند. مرد با ایمان از دوست قدیمی خود درخواست می کند به منزلش بیاید تا از وی پذیرایی کند. دوست قدیمی می گوید کار فوت شدنی دارم، باید حتما بروم، اما به احترام دعوت شما به قدر نیم ساعت در منزلتان توقف می کنم. صاحب منزل میوه و شیرینی می آورد. با هم گرم صحبت می گردند که ناگاه صدای انفجار بمب شنیده می شود. گویی خداوند آن دوست قدیمی مرد با ایمان را مامور نموده بود که در موقع معین از آن رهگذر عبور نماید، دعوت صاحبخانه را بپذیرد، در منزلش قدری توقف کنند و در خلال آن ملاقات آمیخته به لطف و رفق، بمب منفجر شود و مرد با ایمان از خطر مرگ رهایی یابد. امام سجاد(ع) در جمله کوتاه دعای خود، از خداوند دو تقاضا می نماید. اول می گوید: «وادرا» عنی». بارالها! مرا مشمول فیض و عنایت خود فرما و بلایا را از من بگردان. دوم عرض می کند: «بلطفک». بارالها! بلایایی را که بر سر راه دارم با لطف و رفق و از من دفع فرما. امام سجاد(ع) در جمله دوم دعا که موضوع بحث امروز است عرض می کند: «واغذنی بنعمتک»، بارالها! به نعمت خود قوت و غذا به من عطا فرما (سایت قدیر، ۱۳۸۷).
● ترتب نتایج عمل بر خود عمل از نظر قرآن
هر عملی یک نتیجه دارد; چه در جانب سعادت و چه در جانب شقاوت. هر فعلی که از انسان سر می زند، خوب باشد یا بد; اثری برآن مترتب است و آن اثر ملازم با خود عمل است. آیات قرآن در این باره بسیار است: حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام وقتی که برادران آمدند و متوجه شدند که اشتباه کرده اند، خود را به آنها معرفی کرده و گفت: قال انا یوسف و هذا اخی قد من الله علینا انه و من یتق و یصبر فان الله لایضیع اجر المحسنین(آیه ۹۰ سوره یوسف). «یوسف گفت: منم یوسف و این است «بنیامین» برادر من! خداوند بر ما منت نهاد; و حقا هر که تقوی پیش گیرد و بردباری و شکیبایی کند، خداوند اجرا و پاداش نیکوکاران را ضایع و تباه نمی کند.» یعنی اجر و مزد نیکوکاران مترتب و متقف بر اعمال آنان است و نیز فرموده است: نصیب برحمتنا من نشا» و لانضیع اجرا المحسنین (آیه ۵۶ سوره یوسف) «ما رحمت خود را به هر که بخواهیم می رسانیم و اجر و پاداش نیکوکاران را تباه نمی نمائیم.» و لو ان اهل القری »امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السما» و الارض (آیه ۹۶ سوره اعراف) «و اگر چنانچه اهل شهرها و قریه ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می ساختند، ما هر آینه برکت های خود را از آسمان و زمین به روی آنها می گشودیم» کان عاقبه الذین اسا»وا السوای ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزون (آیه ۱۰ سوره روم). «و پس از آن، نتیجه و عاقبت کسانی که بدی نمودند، بدی و تباهی شد; به جهت آنکه آیات خدا را دروغ شمرده و تکذیب نمودند و آن آیات را مسخره نموده و استهزا» کردند». و کاین من قریه عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شدیدا و عذبتاها عذابا نکرا فذاقت و بال امرها و کان عاقبه امره هدی خسرا اعد الله لهم عذابا شدیدا (آیه ۸ تا ۱۰سوره طلاق) و چه بسیار از اهالی و ساکنان شهرها و قریه ها که از امر پروردگارشان سرپیچی نموده و از فرمان پیامبران خدا تجاوز کردند و ما آنان را به حساب سختی محاسبه کردیم و به عذاب دردناک و غیرمعروفی معذب نمودیم و بالنتیجه آنان از و بال و خسران امر خود چشیدند و عاقبت امرشان زیان و تهیدستی بود وخداوند برای آنها عذاب شدیدی را مقرر و معین فرمود. و ما اصبکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم (آیه ۳۰ سوره شوری). و آنچه به شما از واردات و مصائب برسد، به واسطه کرداری است که خود با دست های خود انجام داده اید. فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره (آیه ۷ و ۸ سوره زلزال). پس کسی که به اندازه سنگینی یک ذره عمل نیکی به جای آورد آن را می بیند; و کسی که به اندازه سنگینی یک ذره عمل بدی به جای آورد آن را می بیند.
باری، از این آیات به طور وضوح استفاده می شود که هر عملی را که انسان انجام دهد، پاداشی و عکس العملی را به دنبال خواهد داشت و انسان نباید از عواقب کردار خود غافل بماند. بسیاری از بزرگان علمای اخلاق و عرفان در اینجا مراقبت های شدید داشتند و می گفتند: اگر یک روز پای ما بلغزد و زمین بخوریم، باید مطالعه کنیم و در احوالات و اعمال خود بنگریم و ببینیم چه خطائی و غفلتی از ما سر زده است تا اینکه این لغزش اثر آن بوده است. این نتیجه دنیوی عمل است و طفل نوزاد متولد از عمل; نتیجه اخروی به جای خود محفوظ است. یکی از مفاخر عالم اسلام و تشیع، فقیه نبیه و عالم اخلاقی و مربی روحانی سید بن طاووس بوده است: علی بن موسی بن جعفربن محمد بن طاووس که لقب شریفش رضی الدین است. این مرد بزرگ را «سید اهل مراقبت» گویند، زیرا به قدری در مراقبت در امور و اعمال و کردار و پاداش آن و اثرات مترتب به آن مراقب بوده که نظیری برای او شناخته نشده است و اگر کسی کتاب شریف و نفیس او را به نام «اقبال» که در ادعیه و اعمال عبادی است مطالعه کند می یابد که تا چه حد این عالم عامل در پی جوئی آثار مترتبه بر اعمال دقت نظر داشته است و چه نکات دقیق و لطیف و ظریفی را بیان می کند (سایت کتابخانه طهور، ۱۳۸۷).
● رابطه میان انسان و جریان های عالم
در سوره نوح آیات ۱۰ تا ۱۳ قرآن، نوح چه می گوید: «استغفروا ربکم» استغفار کنید، از راه غلط تان برگردید، مایوس هم نشوید، نگویید کار ما از این حرف ها گذشته،نه، رحمت خدا بیش از این حرفهاست، خدا آمرزنده و با گذشت است. همین قدر انسان به درگاه الهی برگردد خدا از همه آن آثار سو»صرف نظر می کند. «یرسل السما» علیکم مدرارا»; تا بر شما از آسمان باران پی درپی فرستد.
ما در مساله ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه می خوانیم که وقتی ایشان ظهور می کنند و مردم مومن می شوند، زمین و آسمان برکات خودشان را بیرون می ریزند. این امر که در آن زمان هست قانون کلی همه زمانهاست نه اینکه اختصاص به آن زمان دارد، یعنی واقعا یک رابطه ای است میان انسان که عالی ترین محصول و مقصود این عالم است و جریان های عالم. اجزای عالم با همدیگر ناپیوسته نیست، ما و زمین به یکدیگر پیوسته هستیم و این آسمان ها و همه چیز به همدیگر پیوسته است. اینها را انسان تا نبیند باور نمی کند. مثلا با چه منطقی انسان می تواند باور کند که بچه از این طرف به دنیا بیاید، در پستان مادر شیر پیدا بشود؟ این به علت پیوستگی است که خدای متعال قرار داده. همان که بچه را به دنیا می آورد پستان را هم این جور ساخته است که شیر بیرون بدهد. بچه یک حیوان وقتی که با مادر خودش حالت ناموافق داشته باشد، مادر بخواهد یا نخواهد شیرش را خشک می کند، ولی اگر حالت موافق داشته باشد بر شیرش افزوده می شود. اینها تعجب ندارد که اگر مردم در روی زمین صالح باشند یعنی اگر در مسیر خدای خلقت و در مسیر کمال خلقت قرار بگیرند اصلا وضع زمین و آسمان، منطقه، جو و همه چیز عوض بشود. دیگر زلزله، خرابی و طغیان سیلی در عالم نخواهد بود، نعمتی که زمین در دل خودش مکتوم کرده باشد نخواهد بود، یعنی یک توافق کلی پیدا می شود.
نوح گفت همان تقوا و ایمان و اطاعت من - این سه چیز - را داشته باشید (اطاعت من یعنی همان اطاعت دستورهای خدا) «یرسل السما» علیکم مدرارا» بعد می بینید اصلا خدا از آسمان برای شما باران می فرستد چه بارانی! «یمدکم باموال و بنین» ثروت شما و فرزندان و نسل شما را اضافه می کند. پس نگفت به قیمت ایمان و تقوا و اطاعت امر پیغمبر باید از مال و فرزندتان و از زراعت و کشتتان صرف نظر کنید، بلکه بر عکس گفت «و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا» آن وقت می بینید که چقدر بر باغستان های شما افزوده بشود، چقدر نهرها برای شما جاری بشود «ما لکم لاترجون لله وقارا» چه می شود شما را که برای خدای خود امید عظمت ندارید یعنی گمان عظمت نمی برید؟ یعنی چرا به عظمت پروردگار خودتان پی نمی برید؟ چرا اینقدر در مقابل خدای خودتان مایوس و ناامید هستید؟ چرا گمان به آقایی او نمی برید؟ وقار در اینجا تقریبا مفهوم آقایی را می دهد. یعنی خدا کریم، رحیم، بخشنده و جواد است، هرگونه که بنده به او گمان داشته باشد او همین گونه با بنده رفتار می کند. اگر انسان به او حسن ظن داشته باشد خداوند طبق ظن بنده با او رفتار می کند. پس کانه «ما لکم لاترجون لله وقارا» یعنی چرا به خدای خودتان گمان نیک نمی برید؟ که مستلزم این است که آن وقت او را پرستش کنید و پرستش این بتهای لایشعر را دور بریزید (سایت کتابخانه طهور، ۱۳۸۷).
● قرآن چه راهی را در زمان برخورد با مصائب ارائه می دهد؟
پاسخ این سوال را می توان به توجه به آیه ۲۳ سوره «حدید» به دست آورد، خداوند می فرماید: «این برای آن است که به خاطر آنچه از دست داده اید، غمگین نشوید و به آنچه خداوند به شما داده، شاد و دلبسته نباشید.» (لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحو بما اتاکم) این دو جمله کوتاه، در حقیقت، یکی از مسائل پیچیده فلسفه آفرینش را حل می کند، چرا که انسان، همیشه در جهان هستی با مشکلات و گرفتاری ها و حوادث ناگواری روبه رو است و غالبا از خود سوال می کند: با این که خداوند مهربان، کریم و رحیم است این حوادث دردناک برای چیست؟! قرآن می گوید: «هدف این بوده که شما، دلبسته و اسیر زرق و برق این جهان نباشید». منظور این بوده که، موقعیت این گذرگاه و پلی که نامش دنیا است و همچنین موقعیت خودتان را در این جهان، گم نکنید، دلباخته و دلداده آن نشوید و آن را جاودانه نپندارید، که این دلبستگی فوق العاده، بزرگترین دشمن سعادت شما است، شما را از یاد خدا غافل می کند و از مسیر تکامل باز می دارد. این مصائب، زنگ بیدار باشی است برای غافلان و شلاقی است، بر ارواح خفته و رمزی است از ناپایداری جهان و اشاره ای است به کوتاه بودن عمر این زندگی. حقیقت این است که، مظاهر فریبنده این «دار الغرور» زود انسان را به خود جذب و سرگرم و از یاد حق غافل می کند، ناگهان بیدار می شود که کاروان رفته و او در خواب و بیابان در پیش. این حوادث که همیشه در زندگی بوده و همیشه خواهد بود و حتی پیشرفت های عظیم علم هم نتوانسته و نخواهد توانست جلو حوادث دردناکی، همچون زلزله ها، طوفان ها، سیل ها و بیماری ها و امثال آن را بگیرد، درسی است از «بی مهری زمانه رسوا» و به انسان فریاد می زند: «این دشت خوابگاه شهیدان است فرصت شمار وقت تماشا را»! این بدان معنی نیست که انسان به مواهب الهی در این جهان پشت پا بزند، یا از آنها بهره نگیرد، مهم این است که اسیر آن نگردد و آن را هدف و بهره اصلی خود نشمرد. افراد با ایمان با توجه به اصل فوق هنگامی که به نعمتی از سوی خدا می رسند، خود را امانتدار او می دانند، نه از رفتن آن غمگین می شوند، نه از داشتن آن مست و مغرور، در حقیقت آنها خود را همچون مسوولان بیت المال می دانند که یک روز اموال زیادی را دریافت و روز دیگر هزاران هزار، پرداخت می کنند، نه از دریافتش ذوق زده می شوند و نه از پرداختش غمگین. و چه تعبیر جالبی دارد امیرالمومنان علی (علیه السلام) درباره همین آیه، آنجا که می گوید: الزهد کله بین کلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تاسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم و من لم یاس علی الماضی، و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه!: «تمام زهد در میان دو جمله از قرآن است، آنجا که خداوند سبحان می فرماید:... به خاطر آنچه از دست داده اید، غمگین نشوید، و به آنچه خدا به شما داده دلبسته و مغرور نباشید.»، بنابراین هر کس بر گذشته تاسف نخورد و به آنچه در دست دارد دلبسته نباشد، زهد را از هر دو طرف در اختیار گرفته.
نکته دیگر این که، توجه به این اصل که: ناکامی ها با زندگی انسان از آغاز عجین بوده و طبق سنت حکیمانه ای مقدر شده است و دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد، انسان را برای تحمل شدائد، شجاع و در برابر حوادث سخت، صبور و مقاوم می سازد، به او آرامش خاطر می دهد و از بیتابی ها و جزع مانع می گردد. ولی باید تاکید کنیم که این تنها در مورد مصائب غیرقابل اجتناب است، وگرنه، مصیبت ها و ناکامی هایی که تنها معلول گناهان و سهل انگاری خود انسان است از این بحث خارج می باشد و راه مقابله با آنها موضع گیری صحیح، در برنامه های زندگی است.
آموزه های تربیتی قرآن و دستورهای معصومان علیهم السلام درباره عوامل وسعت روزی یا کمی رزق، دفع بلایا و شریات، بیانگر حقایقی ارزشمند است که در پرتو آنها رابطه و پروردگارمان و نیز رابطه ما و جامعه اسلامی و رابطه ما با خود و خانواده مان که در جلوه های رفتار و گفتار تجلی می یابد، حساس تر، دقیق تر و اندیشه گرایانه تر خواهد بود. با این معارف دینی، تمامی اعمال خود را با نگاهی دقیق تر و حساب شده تر انجام می دهیم و با توجه به آثار هر یک در خود، خانواده و جامعه، مسئولیت بیشتری احساس می کنیم. برخی از این عوامل عبارتند از: (محمود مددنیا، روزنامه رسالت ۱۳۸۷)
۱) تقوا و پرهیزگاری: قرآن کریم می فرماید هر کس از خدا پروا کند، پروردگار برای او راه بیرون شدن از سختی ها را قرارمی دهد و از جایی که حسابش را نمی کنند، به او روزی می رساند. (طلا ق آیه ۲ و ۳)
۲) یاد خداوند سپاسگزاری از نعمت های او: «شکر» عامل بسیار موثر در افزایش نعمت ها و الطاف الهی است که خداوند با صراحت بدان اشاره فرموده است هرگاه شکر نعمت ها را به جا آورید و آن را در موارد واقعی صرف کنید، نعمت را بر شما افزون می کنم ( ابراهیم آیه۷ )
۳)نیکوکاری: خوش اخلا قی و مهربانی و پذیرایی از بندگان صالح خدا با نعمت های الهی در دست ماست. این کار پسندیده رضایت پروردگار را در رسیدگی به صالحان و مومنان فراهم می کند. از این رو چون خدا صلاحیت و اهلیت برای انسان می بیند، لطف و رحمت بیشتر خود را نثار وی می کند. امیرمومنین «ع» در این باره می فرماید: پاکی نیت و طراوت اندیشه، دوری از تنگ نظری در برخوردها، سهل گرفتن در زندگی با دیگران ، گشایش چهره و خوش برخورد بودن با برادران مسلمان، گنج های رزق آدمی و باعث افزایش روزی انسان ها خواهد بود.
۴) انفاق از دارایی و پرداخت حقوق مالی: صدقه فراوان و خرسندی دیگران با کمک های مالی، خرسندی خداوند را به دنبال دارد و تاثیری بسیار در جلب روزی و دور شدن از بلا یا را به همراه خواهد داشت.
۵) بیداری صبحگاهان و وضوی دائم: اذان صبح تا طلوع آفتاب لحظه هایی است که نوعی سبک بالی، طراوت روحی و شادی خاطر برای تمامی روز بیداران را به همراه دارد، به گونه ای که هیچ گونه افسردگی روحی و خمودی فکری در انسان احساس نشده و با نشاطی غیرقابل توصیف به کارهای شایسته می پردازد.
۶) دوری از گناه، ظلم و نافرمانی خداوند: به راستی کسانی که در زندگی خود با ما صادق، مهربان و مودب هستند، چه جایگاهی نزد ما دارند؟ و آنان که چندین بار تاکنون به ما نزدیک شده، از مهربانی و سخاوت ما استفاده کرده و پس از چندی نه تنها سپاسگزاری نکرده بلکه علیه ما اقدام کرده و عمل آنان آثار زشتی ایجاد کرده است، چه موقعیتی در دل و اندیشه ما دارند؟ آیا به این دسته از افراد باز هم احسان می کنیم و از امکانات خود در اختیار آنان قرار می دهیم؟ ویژگی ذاتی اطاعت و استفاده نعمت های الهی در مسیر حقیقی آن، فزونی تمام داده های خداوند و ریزش الطاف چشمگیر دیگری را به همراه دارد و عملکرد ذاتی گناه، معصیت و مصرف نعمت های خداوند در مسیری نادرست و علیه دستورهای الهی، تنگی معیشت و کمی رزق و زندگی سخت و دشواری را به همراه خواهد داشت. از این رو پیشوایان معصوم «ع» فرموده اند : «با گناه افراد، رحمت و روزی خداوند به روی آنان بسته می شود، برکات رزق برطرف می گردد، گوارایی و شادکامی و راحتی از زندگی زدوده می شود و مسیر گذران عمر با دشواری و سختی روبه رو خواهد شد»
۷) دعا: روزی امیرمومنان علی «ع» رو به فرزند خود امام مجتبی «ع» کرد و فرمود: «پسرم، همان کسی که گنج های آسمان ها و زمین را در اختیار دارد، به تواجازه دعا و درخواست داده و اجابت آنان را نیز تضمین کرده است. به تو امر کرده که از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت کنی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد... هرگاه بخواهی با او درد دل می کنی و ناراحتی ومشکلا ت رادر برابر او قرار می دهی. از او در کارهایت استعانت می جویی و از خزاین رحمتش چیزهایی را می خواهی که جز او کسی قادر به عطای آن نیست مانند عمر بیشتر، تندرستی بدن و وسعت روزی. پس خداوند کلیدهای خزاینش را در دست تو قرار داده است. بنابراین هرگاه خواستی می توانی به وسیله دعا درهای نعمت خدا را بگشایی و باران رحمت او را فرودآوری.»
● نتیجه گیری
رحمت خداوند بر غضب او فزون تر است و او رحمت را به نوعی بر خود واجب کرده است. اما او در طول حیات انسان همیشه او را آزموده است تا آن جا که به قول بزرگان هیچ کس در بهشت نخواهد بود جز آن که در معرض آزمون الهی قرار گرفته باشد و از آن آزمون سرافراز بیرون آمده باشد. آموزه های تربیتی قرآن و دستورهای معصومان علیهم السلا م درباره عوامل وسعت روزی و یا کمی رزق، دفع بلا یا و شریات، بیانگر حقایقی ارزشمند است که در پرتو آنها رابطه ما و پروردگارمان و نیز رابطه ما و جامعه اسلا می و رابطه ما با خود و خانواده مان که در جلوه های رفتار و گفتار تجلی می یابد، حساس تر، دقیق تر و اندیشه گرایانه تر خواهد بود. با این معارف دینی، تمامی اعمال خود را با نگاهی دقیق تر و حساب شده تر انجام می دهیم و با توجه به آثار هر یک در خود، خانواده و جامعه، مسوولیت بیشتری احساس می کنیم. لذا هر سختی و ناملا یمتی که به ما رسد بر پایه اعمال و رفتار ما و نیز مصلحت خداوند است.
بسیاری از بزرگان علمای اخلا ق و عرفان در این جا مراقبت های شدید داشتند و می گفتند: اگر یک روز پای ما بلغزد و زمین بخوریم، باید مطالعه کنیم و در احوالا ت و اعمال خود بنگریم و ببینیم چه خطائی و غفلتی از ما سرزده است تا این که این لغزش اثر آن بوده است.
به طور کلی می توان قسمتی از بلا یا را به عنوان بلا یای ارضی و سماوی، طبیعی و مصنوعی، تدریجی و ناگهانی، روحی و جسمی، حکومتی و مردمی، همگانی و فردی، و از این قبیل ذکر نمود. با مطالعه در یک آیه متوجه می شویم که بلا یا چقدر وسیع و گسترده است.«قل هو القادر علی ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا ویذیق بعضکم با»س بعض» ای پیامبر گرامی! به مردم بگو: خداوند قادر است که عذابی را از بالا ی سر شما فرو فرستد یا از زیر پا معذبتان نماید یا شما را به تفرق و پراکندگی مبتلا کند و بعضی را به بلا ی بعض دیگر گرفتار سازد. لذا خداوند در کنار قرار دادن نعمت های مختلف برای انسان همواره او را می آزماید و اگر گناهان و ناسپاسی ها از این نعمات بسیار شود او هماره با بلا یا و سختی ها به انسان در این مورد گوشزد می کند که از کج روی ها بپرهیزد و به اصل خویش بازگردد.
امامان و معصومان و بزرگان دین ما نیز راه هایی را برای رسیدن به رحمت خداوند و رفع سختی ها و بلا یا پیشنهاد داده اند که با اجرای آنها هم از رحمت و فزونی نعمت از سوی خداوند مواجعه می شویم و هم از خسران و بلا خویش را رها می کنیم.
از جمله این اعمال می توان موارد زیر را ذکر کرد: تقوا و پرهیزکاری، یاد خداوند و سپاسگزاری از نعمت های او، نیکوکاری، خوش اخلا قی و مهربانی، انفاق از دارایی و پرداخت حقوق مالی، بیداری صبحگاهان و وضوی دائم، دوری از گناه، ظلم و نافرمانی خداوند، دعا و...
در پایان از خداوند آرزوی ظهور منجی عالم بشریت، حضرت مهدی(عج) را داریم تا در کنار نو گل زهرا(س)، سلا له عصمت و طهارت و یاریگر تمام مستضعفین و محرومان، بهشت زمینی را نیز تجربه کنیم ان شا» الله
نویسنده : لیلا شرفی اهوازی
منابع و ماخذ:
۱- مددنیا، محمود، فلسفه وسعت رزق و عوامل افزایش روزی، روزنامه رسالت، ۱۳۸۷
منبع : روزنامه مردم سالاری