یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

امام صادق(ع) و چیستی تشیع


امام صادق(ع) و چیستی تشیع
لقب رئیس مذهب شیعه، بدین جهت برای امام ششم شیعیان شهرت یافت كه معارف شیعی در دوران ایشان و در سایه تعالیم حضرتش، فرصت انتشار یافت. برای آشكار شدن اهمیت این مجال تاریخی، اشاره ای كوتاه به فشارهای اجتماعی و سیاسی وارد بر امامان پیش از حضرت صادق(ع) لازم است.
این فشارها گرچه در ابتدا، به عنوان سیاستی راهبردی، از سوی دستگاه های حاكمه تعقیب می شد، اما جو اثرپذیر مسلمانان كه به راحتی تحت تاثیر تبلیغات قرار می گرفت بر تنگناها می افزود و البته مصلحت جویی ها و عافیت طلبی ها نیز مزید بر علت می شد.
در میان ائمه(ع) امیرالمومنین علی(ع) به جهت سوابق بی نظیر و توصیه های مكرر رسول خدا(ص) موقعیت ویژه ای داشت كه لازمه طبیعی آن مورد توجه قرار گرفتن ایشان از سوی مسلمانان بود، اما چنین نشد. بحث بر دور داشته شدن آن حضرت از خلافت نیست بلكه حتی در حوزه های فكری و عقیدتی نیز زمینه ظهور جدی در اختیار ایشان نبود. كدام یك از خطبه های مفصل و مهم نهج البلاغه، در دوران بیست وپنج ساله خانه نشینی امام(ع) ادا شده است؟
مردم حتی در دوران حكومت حضرت علی(ع) نیز تبعیت و انقیاد جدی نسبت به ایشان نداشتند، چه در امور دینی و چه در امور حكومتی. تفصیل این سخن فرصتی دیگر می طلبد. وقتی عرصه بر علی بن ابی طالب چنین تنگ باشد، وضعیت امامان بعدی معلوم خواهد بود، زمانی كه با روی كار آمدن بنی امیه و فاصله گرفتن نسل ها از صدر اسلام هرچه می گذرد، كار بر ائمه(ع) سخت تر می شود.
در اواخر دوران امامت حضرت باقر (ع) همزمان با ضعف مفرط بنی امیه، فشارها بر آن حضرت كاهش یافت و شرایط اجازه تشكیل حلقه های درس و بیان حقایق دین و شریعت را به آن جناب می داد، همچنان كه آمد و شد اصحاب نزدیك امام (ع) نیز مقدورتر می گشت. این میراث به امام صادق(ع) نیز رسید و از آغاز دوران امامت ایشان تا پایان عمر بنی امیه، یعنی سال ۱۳۲ ادامه داشت.
در رجال شیخ طوسی، نام ۳۲۲۳ نفر به عنوان اصحاب امام صادق برده شده است. از حسن بن علی وشاء یكی از اصحاب امام رضا(ع) نقل شده كه گفت: در مسجد كوفه نهصد نفر را دیدم كه از جعفربن محمد(ع) حدیث نقل می كردند. (رجال نجاشی/ شماره ۸۰)
البته چنین ارقامی بدان معنا نیست كه همه این افراد، به یك میزان مورد وثوق امام(ع) قرار داشتند، لذا آن حضرت نسبت به عده محدودتری از اصحاب خود، توثیق ها و تجلیل های ویژه نموده و به برخی اجازه می دادند تا در مباحث مختلف وارد میدان شوند و به بحث و حتی مناظره بپردازند. در رجال كشی نقل شده كه مردی شامی در مجلس امام (ع) وارد شد و عرض كرد: شنیده ام كه برای هر سئوال پاسخی دارید، پس آمده ام كه با شما مناظره كنم. امام(ع) فرمود: در چه موضوعی بحث داری؟ گفت: در قرآن. امام به حمران بن أعین فرمود: پاسخ این مرد را بده. مرد شامی خطاب به امام گفت: من می خواهم با خود شما بحث كنم. حضرت فرمود: اگر بر حمران چیره شدی، بر من غلبه یافته ای. سپس در آن جلسه زراره بن أعین در فقه با مرد شامی مناظره كرد، هشام بن سالم در توحید و هشام بن حكم در امامت و مومن طاق نیز در پاره ای امور اعتقادی. (بحار ۴۷/۴۰۷)
پس از این مقدمه، به موضوع اصلی مورد نظر در این مقال می پردازیم و آن را با سئوالی آغاز می كنیم: آیا امام صادق(ع) با توجه به فرصت ویژه و بی سابقه ای كه پس از گذشت بیش از یك قرن از تاریخ تشیع برای ایشان حاصل شد، در مورد معنا و مفهوم تشیع و چیستی آن، مطالبی فرموده یا خیر؟ پاسخ یقیناً مثبت خواهد بود. مگر ممكن است امام در موضوعات فقهی، چنان فرمایش های متعدد و تعالیم فراوانی بیان كرده باشند كه متون فقهی ما به طور عمده بر محور سخنان آن حضرت (و پدر گرامی شان) قرار یافته، آنگاه در باب مسائل عقیدتی كه پایه و اساس دیانت است، مطالبی قابل توجه و مبنایی نفرموده باشند؟
طبیعتاً همان گونه كه در فقه، نقلیات كمتری از چهار امام اول حتی امیرالمومنین(ع) در مقایسه با امامان پنجم و ششم وجود دارد، در اعتقادات نیز مطالب نقل شده از آن دو امام، به ویژه امام صادق به مراتب بیشتر است، لذا نمی توان در ارائه تعریف از تشیع سخنان امام ششم را لحاظ ننمود. امامان یك سلسله متصل به رسول خدایند كه سخن شان یكی است و مرام واحدی را معرفی و ترویج می كنند. چنان كه از امام صادق(ع) نقل است: «سخن من، سخن پدرم و كلام پدرم، كلام جد من است و آن كلام حسین و... سخن رسول خدا(ص) است كه سخن خدای متعال است.» (كافی ۱/۵۳) اما بی توجهی به شرایط ویژه و سخت زمانی امامان در القا و بیان این مرام و منظومه اعتقادی، خبط بزرگی است.
شاگردان امام صادق(ع) از سخنان و تعالیم ایشان مكتوباتی را تالیف كردند كه اصول نامیده می شود و به تعبیر میرداماد «حدود چهارهزار شاگرد در محضر امام صادق(ع) بودند كه كتب و تالیفاتشان فراوان بوده اما تعدادی كه اعتبار آنها مقبول قرار گرفت و مورد اعتماد واقع شد، اصول چهارصدگانه نامیده شده است.» (الذریعه۲/۱۳۰) در مورد اعتبار این مجموعه های روایی، دانشمندان علم حدیث سخنان فراوان گفته اند. میراث حدیثی امام صادق(ع) در فاصله زمانی پس از ایشان تا حدود دو قرن بعد كه تالیف كتب جامع روایی آغاز شد، از سوی امامان بعدی نیز تقویت شد و البته طبعاً این میراث در معرض آفات خاص خود نیز قرار داشت. سخن در این است كه آیا هیچ اثر و ثمری از آموزه های آن امام بزرگ، در تعریف تشیع و بیان چارچوب های آن به ما نرسیده است؟ آیا روشنفكران ما می توانند بی نیاز از این مجموعه به ارائه مفهوم تشیع اقدام كنند؟
هرقدر هم كه كسی در میزان اعتبار میراث حدیثی شیعه تردید و یا حتی غلو كند، امكان نادیده گرفتن و ناچیز انگاشتن آن مبانی علمی را ندارد.یكی از برخوردهای غیرعلمی- در ظاهر علمی- و تا حدی عوام گرایانه با حدیث را مثال می آوریم. اگر شخصی موجه و موثق و كاملاً مورد اعتماد، حادثه یا مطلبی را برای شما، از قول شخص ثالثی نقل كند و بر صحت نقل تاكید نماید، چه بسا شما بدون آنكه شخص ثالث را بشناسید، به واسطه اعتماد به ناقل مستقیم كه با او مواجه بوده اید و تكیه بر این كه او به هركسی اعتماد نمی كند مطلب را بپذیرید. در این حالت شما مطلب مورد نظر را با دو واسطه- راوی- دریافت كرده اید كه واسطه اول برایتان مجهول و واسطه دوم برایتان كاملاً مورد اعتماد است اما به قرینه تاكید واسطه دوم و شناخت و اعتمادتان به وی، به نقل اعتماد می ورزید. بنابراین اگر گفته شود كه هر حدیثی به صرف مجهول بودن یك راوی آن، محكوم به بطلان است، بدون آن كه قرائن موجود ملاحظه شود، حكمی علمی نشده است. این تنها یك نمونه و مثال بود.
از تاریخ حدیث شیعه به روشنی فهمیده می شود كه بسیاری از اصول چهارصدگانه- كه ذكرش گذشت- به دست صاحبان كتب اربعه- به ویژه جناب كلینی صاحب كتاب كافی رسیده است. لذا آنان قرائنی افزون بر صحت سند حدیث در اختیار داشته اند. از آنجا كه این بحث، مسئله ای فنی در علم حدیث است ما به همین اشاره اكتفا می كنیم به امید آنكه طرح موضوعی در ذهن خوانندگان محترم باشد، زیرا خدشه نمودن بی امان در میراث حدیثی، یكی از آفات دین شناسی های امروزین جامعه ما است.
اما در ادامه بحث اصلی خود باز هم با خدشه كنندگان مماشات نموده و از احادیثی نمونه می آوریم كه از نوع صافی های سخت گیرانه گذشته و همه گزینش های گاه غیر علمی را پشت سر گذاشته اند، اما باز هم در صحنه مانده اند. نمونه ای از این احادیث صحیح السند از اصول كافی، كه از امام صادق(ع) نقل گردیده، چنین است:
- باب وجوب طاعت/ حدیث ۶: ما قومی هستیم كه خداوند طاعتمان را واجب ساخته است.
- باب آنكه ائمه (ع) والیان امر الهی و گنجینه داران علم اویند/ حدیث ۵: ما حجت های الهی بر بندگانش و گنجینه داران علم اوییم.
- باب نص خدا و رسول (ص) بر ائمه(ع)/ حدیث ۱۰۲: از امام صادق(ع) در مورد آیه «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منكم» سئوال شد پس فرمود: این آیه در مورد علی بن ابی طالب(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) نازل شد... سپس در مورد علی بن حسین (امام سجاد(ع)) و پس از ایشان در محمدبن علی (امام باقر(ع)) استمرار یافت...
- باب غیبت/ حدیث۱۰: اگر به شما خبر رسید كه صاحب این امر (رسالت مهم الهی در گستردن دین و عدل در عالم) غایب شده است، این مسئله را انكار نكنید.از احادیثی كه مضمون آنها قابل انكار نیست- و نمونه های فوق گوشه ای از آنها است- به دست می آید كه انتصاب الهی امامان شیعه (كه عصمت لازمه آن است) علم لدنی و الهی آنان و غیبت امام عصر (عج) از موارد غیرقابل حذف در تعریف تشیع است.
جواد محدثین
منبع : روزنامه شرق