دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا


آیا مادر،فقط مادر است


آیا مادر،فقط مادر است
برخی اخیراً استدلال كرده اند كه ارائه یك تعریف فیلسوفانه از تجربیات زنان و دنیا ـ آن طوری كه زنان كتاب دو بووار تجربه می كند ـ پاسخی به هوسرل و پیروان او (سارتر، مرلو پونتی، لویناس و هایدگر) بود مبنی براین كه تفاوت های جنسی، به تعریف ما از تجربه ربطی ندارند
در یك دوره زمانی از سال ،۱۹۳۳ هوسرل، مسأله جنسیت را از دیدگاه فلسفی به بحث می كشاند. اگر چه آرامش و تعصبات هتروسكسوآل او درباره جنسیت، به ندرت وی را به یك متفكر بدیع در این خصوص تبدیل می كند، اما توجه او در این دوره زمانی به مسأله تجربیات زنان از دیدگاه پدیده شناسانه، جالب است.هوسرل، با آغاز كردن از خود به عنوان مرد، مسائلی جدی در رابطه با اصل و فرع به دنیا آمدن كودك(زایش) را طرح می كند.:«من از خودم، به عنوان یك مرد و از جوهر بشری ام، كه تلویحاً جهان بشری ضروری دور و بر مرا هم شامل می شود، شروع می كنم. مسأله از اراده انسان بر مباشرت جنسی ناشی می شود. در انجام این كار، مسأله مهم این است كه در ارتباط با كودكی كه به وجود می آید و پیامدهای شناخته شده آن در طرف مقابل ، چیزی وجود ندارد؛ حقیقت این است كه مادر، درهرحال، كودك را به دنیا خواهد آورد».
هوسرل این دوره را به پایان می رساند، با این حال، مطمئن است كه رویكرد پدیده شناسانه در باب تجربیات شخصی خودش ، پدیده بارداری منعكس در این اصول را تبیین می كند:«در توصیف جایگاه حضور خودم در این جهان به عنوان یك مرد، آنچه كه خود را در مقام نتیجه گیری، آشكار می كند و آنچه را كه در ارتباط با فیزیولوژی بارداری است، آزمودم. غایت مداری ، همه جوهرهای وجودی را در بر می گیرد. اتفاقی كه در حیطه مادرانه می افتد، محدود به همان حیطه نیست، اما در سراسر آن منعكس می شود. من به این نكته رسیدم كه فقط به عنوان نفس و ضمیری كه خود را در زندگی و مسائل خاكی به عنوان یك انسان وابسته به علم می شناسد، وجود یگانه من و ما، مبتنی برروش و اصولی به پیش می رود».
تفاسیر گیج كننده هوسرل درباره بارداری و زایش، پس زمینه ناهمگونی را شكل می دهد كه ممكن است به عنوان اهمیت شكست «جنس دوم» سیمون دو بووار، شناخته شود.
برخی اخیراً استدلال كرده اند كه ارائه یك تعریف فیلسوفانه از تجربیات زنان و دنیا ـ آن طوری كه زنان كتاب بووار تجربه می كند ـ پاسخی به هوسرل و پیروان او (سارتر، مرلو پونتی، لویناس و هایدگر) بود مبنی براین كه تفاوت های جنسی، به تعریف ما از تجربه ربطی ندارند. در مقابل، دوبووار نشان می دهد كه اهمال زنان در توصیف جسمانیت خودشان ، پیامدهایی جدی برای تفكرات فلسفی دارد. «مسأله»، فقط آن وجهی نیست كه تعاریف روابط و رفتار زنان به موجب آن، شكلی متعصبانه به خودگرفته است. از نظر فلسفی، وجه بدتر این است كه اهمال و غفلت، ادراك ما از تجربه انسانی و حدود و اسلوب آن را محدود می كند و این مورد ما را به ارائه و پذیرش خصوصیاتی جامع و ضروری هدایت می كند كه تنها به یك طبقه فرعی از همه تجارب تعلق دار د : تجارب مردان.
در عین حال، اگر هوسرل با ماهیت بارداری و زایش مسأله دارد، بووار به خاطر تعاریف منفی از این دو، بدنام است. برای مثال، توصیف او از جنین، یك «انگل» است كه از جسم یك زن تغذیه می كند و «توموری به وجود آمده از جسمانیت او، اما بیگانه با اوست».
زن و بچه(البته درنظردوبووار) - بچه ای كه به خاطر او، زن ورم كرده است ـ یك جفت دو پهلو و نامعلوم هستند كه زندگی، آنها را در هم شكسته و پوشانده است. زن باردار ـ كه حالا به دام طبیعت گرفتار شده است ـ یك گیاه یا یك حیوان، یك انبار پروتئین های چسبنده و یك ماشین جوجه كشی است؛ این زن، بچه هایی را كه به جوانی و بدن های كشیده و بدون انحنایشان مغرورند، می ترساند و جوان ها را به پوزخند اهانت آمیز وا می دارد، زیرا او یك انسان و یك شخص آزاد و آگاه است كه تبدیل به ابزار مطیع و منفعل زندگی شده است.
تعاریف جدیدتر فلسفی از بارداری و زایش، تعاریف قبلی را ـ با تأكید بر جنبه های مثبت مادر بودن ـ جبران می كند. مقصد و منظور از این تعاریف، همچنان با تعاریف دوووار یكسان است: دربرگیری تجارب زنان در جستاری پدیده شناسانه؛برای مثال «كارول بیگ وود» چنین نظری دارد.
پدیده شناسی مربوط به زنان، نقش مهمی در یادآوری این نكته به ما دارد: هنوز حوزه كاملی از تجارب انسانی وجود دارد كه فلاسفه در فهم و تفكر در آن قصور كرده اند.اما ، به رغم اهمیت این تعاریف پدیده شناسانه از تجارب زنان ، این ظهور، این خطر را دربر دارد كه پدیده شناسی مربوط به زنان را تبدیل به مطالعه ای عمومی تر درباره پس زمینه های منطقه ای پدیده شناسی كند و این بحث را فقط به عنوان مكمل و شرح پدیده شناسانه تجسمات زنانه، بفهماند.از این منظر، برای مثال، شرح های فمینیستی از بارداری و زایش، می تواند بعضی از تعاریف جا افتاده دراین باره را به طرح پدیده شناسانه اضافه كند، اما نمی تواند هسته آن را به هیچ روشی تغییر دهد.
مقصود این نوشته كوتاه، پرسش از این دیدگاه و بیان این پیشنهاد است كه چالش های مربوط به زنان كه خود را پدیده شناسانه جا می زنند، آشكاری بیشتری دارند. آیا مطالعات تجربی ـ مانند باردار شدن كه به طور متداول به عنوان مسائل زنانه شناخته شده و به حواشی پدیده شناسی منتسب شده اند ـ به روشی بنیادی، طرح پدیده شناسانه ای را تغییر داده اند؟ آیا واقعاً این طرح پدیده شناسانه را تكمیل كرده و به آن عمق بخشیده اند در حالی كه آنچه كه قبلاً كشف شده بود را دست نخورده باقی گذاشتند؟
این نوشته می خواست بگوید كه تحلیل این تجربیات، نیاز به تكمیل پدیده شناسی را ـ مثلاً با توضیحات و تعاریف واضح از درد و رنج زایمان ـ روشن نمی كند، اما نیاز به یك بازنگری و تغییر عقیده ریشه ای در چنین مسائل پدیده شناسی بنیادی را به عنوان امكان یك پدیده شناسی ناب و روشن، پیشنهاد می كند.
مطالعه دقیق این مسائل و پرسش ها، فهم متفاوتی از پدیده شناسی مربوط به زنان را تبیین می كند: نه دیگر یك دستیار وفادار برای طرح پدیده شناسی مربوط به مسائل حاشیه ای و نه یك ممارست برای تحلیل های مختص به جنس. پدیده شناسی مربوط به زنان باید به عنوان یك جریان مداوم منتقدانه در كل پیكره تفكر پدیده شناسانه و دستیابی به همه راه های مختوم به بنیادی ترین اصول آن، فهم و درك شود.
یوهانا اوكسالا
ترجمه: فرزانه فخریان
منبع:philosophy now
منبع : روزنامه همشهری