دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا


نهضت ترجمه؛ نتایج و پی آمدهای آن


نهضت ترجمه؛ نتایج و پی آمدهای آن
در این مقاله نگارنده تلاش دارد تا ضمن معرفی هرچه بهتر و دقیق تر نهضت بزرگ علمی جهان اسلام ـ نهضت ترجمه ـ تلاش های راستین محققان طراز اول و دانشوران سازنده آن دوره را بیان نماید. در این عرصه به برخی ویژگی های فرهنگی عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نیز اشاره خواهد شد.
آن چه فرا رو دارید مقاله ای است با عنوان: ((بررسی تاریخ ترجمه در دوره اول خلافت عباسیان)) در این مقاله نگارنده تلاش دارد تا ضمن معرفی هرچه بهتر و دقیق تر نهضت بزرگ علمی جهان اسلام ـ نهضت ترجمه ـ تلاش های راستین محققان طراز اول و دانشوران سازنده آن دوره را بیان نماید. در این عرصه به برخی ویژگی های فرهنگی عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نیز اشاره خواهد شد.
در این مقاله به بررسی موارد ذیل خواهیم پرداخت:
۱ـ آغاز نخستین حركت علمی مسلمانان و معرفی اولین بنیان گذاران آن در عصر اموی.
۲ـ نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان.
۳ـ نهضت ترجمه در اندلس و دلایل توجه مسلمانان به ترجمه آثار پیشینیان.
۴ـ روش های مترجمان در ترجمه نصوص و متون كهن.
در پایان, نتایج و پی‌آمدهای نهضت ترجمه را مورد بررسی قرار می دهیم.
●حركت علمی مسلمانان در قرون نخستین اسلامی:
محیط جغرافیایی خشن, نامساعد و در عین حال متكی بر طبیعت شبه جزیره عربستان, سادگی معیشت را برای ساكنان آن به ارمغان آورده بود. بازتاب این سادگی تنها در ظاهر عرب جاهلی خلاصه نمی شد, بلكه بی نیازی آنان را به علوم مختلف نیز در بر داشت. (۱) اگرچه در برخی علوم چون طب(۲) و نجوم(۳) تجربه هایی كسب كرده بودند, لیكن هنوز معرفت علمی آنان تكوین نیافته و متكی بر علل مبهم و ناشناخته پدیده های طبیعی بود.
با ظهور اسلام, براساس توصیه های قرآن كریم(۴) و سفارش های پیامبر اكرم(ص),(۵) عرب مسلمان به خواندن و نوشتن روی آورد و نخستین گام های معرفتی خود را با فراگرفتن قرآن آغاز نمود. اما هنوز اتكای بر قوه حافظه سرشار و به تبع آن قبح نگارش, مانع از یادگیری نوشتن و ثبت آموخته ها می شد(۶) و همین عامل مانع بزرگ رسیدن جامعه اسلامی به مراحل تكمیلی بود.
فرایند عصر فتوحات اسلامی, رویارویی فرهنگ ها و تمدن های مختلف و كهنی بود كه در سایه آمیختگی آن ها, فرهنگ و تمدن اسلامی با همه ویژگی های بارز خود شكل گرفت. هرچند در مراحل نخستین خلافت اسلامی و تا اواسط حكومت امویان, هنوز اعتقاد به عدم پذیرش هر چیز غیر از قرآن و تإكید برقوه حافظه و اجتناب از نگارش, بی اقبالی بسیاری از علوم را فراهم آورده بود, اما با گذشت زمان و در پی رشد معرفتی مسلمانان و نیاز مبرم تمدن نوخاسته اسلامی به آموختن و رسیدن به سرچشمه های اصلی معرفت و علم, مسلمانان ناگزیر به روی آوردن به ترجمه و نقل متون گردیدند.
با استقرار خلافت امویان در شام و نزدیكی آنان به رومیان و تسلط بر مدارس علمی رها (ادسا), نصیبین, حران و انطاكیه, رفته رفته زمینه های آغاز حركت علمی مهیا گردید. خلفای نخستین اموی با خواندن و شنیدن سرگذشت پر عظمت پیشینیان, به تاریخ علاقمند شدند; چنان كه درباره معاویه آورده اند:
... تا یك ثلث شب به اخبار و ایام عرب و عجم و ملوك آن ها و رفتار آنان با رعیت و سیرت شاهان ملل و جنگ ها و حیله ها و رعیت پروریشان می گذشت ... هنوز سه یكی از شب مانده برمی خاست و دفترهایی را كه سرگذشت اخبار و جنگ ها و خدعه های ملوك در آن ثبت بود, می خواست و غلامان مخصوص كه مإمور نگهداری و قرائت دفترها بودند به خواندن آن می پرداختند و هرشب بر بخشی از اخبار و سرگذشت ها و آثار و انواع سیاست مداریها واقف می شد.(۷)
همین تمایل وافر به اطلاع از اخبار ملوك گذشته(۸) موجب شد تا خبرگانی را برای ترجمه و یا قرائت گزیده هایی از متون تاریخی و پزشكی به دربار دعوت نمایند. بنابر قول مشهور, نخستین ترجمه عهد اموی به خالدبن یزیدبن معاویه (م۸۵ه") اختصاص دارد.(۹) خالد به دلیل علاقه بسیار به علم و دانش,(۱۰) حكیم آل مروان(۱۱) نام گرفت و با پشتكار فراوان به فراگرفتن علم كیمیا (شیمی) پرداخت و به ترجمه متون علمی از زبان یونانی و قبطی به عربی توجهی ویژه مبذول داشت.(۱۲) عمربن عبدالعزیز در مورد او می گوید: ((در میان بنی امیه مانند خالد زاده نشده است. ))(۱۳)
از دیگر خلفای برجسته اموی كه نامی در ترجمه و نقل منابع و یا جمعآوری كتاب از خود برجای نهاد, عمربن عبدالعزیز است. در مورد اقدامات وی مطالب فراوانی در منابع آمده است, از جمله این كه او در گنجینه كتاب های شام, اثری از علم پزشكی, نوشته قس بن هارون بن إعین,(۱۴) یافت كه از بهترین كناش های(۱۵) قدیمی به شمار میآمد. این اثر ارزشمند و بی نظیر كه اهرنheron) ) نام داشت, توسط ماسرجویه(۱۶) (ماسرجیس)(۱۷) به عربی برگردان شد. عده ای از خلیفه خواستند تا از آن كتاب رونویسی كرده و آن را منتشر نمایند, اما خلیفه سخت گیر راضی نمی شد. سرانجام پافشاریهای بسیار آنان خلیفه را وادار نمود تا پس از چهل روز اندیشیدن و استخاره كردن, كتاب را عرضه نموده, اجازه طبع و نشر آن را صادر نماید.(۱۸)
این گونه تردید و تنگ نظری خلفای اموی نسبت به علوم, سالیان متمادی آثار ارزشمند و نفیسی را در گنجینه ها و كتاب های آنان متروك باقی نهاد. با این توصیف, از میان مترجمان این عصر می توان به صالح بن عبدالرحمن,(۱۹) ماسرجویه(۲۰) سرجون بن منصور(۲۱) و پسرش منصور بن سرجون,(۲۲) تیاذوق,(۲۳) اصطفن قدیم,(۲۴) قیس بن قنان بن متی,(۲۵) و حسان نبطی(۲۶) اشاره كرد.
●نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان
سقوط خاندان بنی امیه و طلوع اقبال آل عباس دوره جدیدی از تحولات تاریخی, فرهنگی و علمی را در تمامی ممالك تابعه خلافت اسلامی به دنبال داشت. دوره ای كه اربابان قلم آن را عصر طلایی اسلام (عصر الاسلام الذهبی), دوره مدنیت اسلامی, و عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نام نهاده اند.(۲۷) انتقال مركز خلافت از دمشق به مدینه الاسلام بغداد و نزدیكی آن به كانون علمی جندی شاپور و حضور بی شائبه وزیران كاردان و مستشاران با كفایت ایرانی در دربار خلافت اسلامی و علاقه وافر خلفای نخستین بنی عباس به علم, ادب و فرهنگ پروری, نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام را به بار نشاند.
اگرچه بنیان گذار خلافت عباسیان, ابوالعباس سفاح (۱۳۲ـ۱۳۶ه" ) به دلایل متعدد هم چون دشواریهای عصر استقرار, مقابله با مخالفان و معارضان حكومت نوخاسته, و كوتاهی عمر خلافتش, هرگز نتوانست به علوم توجهی شایسته مبذول دارد, اما برادر او منصور (۱۳۶ـ۱۵۸ه") به رغم همه مشكلات عصر تثبیت, به خوبی بر اریكه قدرت سامان گرفت(۲۸) و با بنای شهر بغداد(۲۹) و انتقال مركز خلافت به آن جا, دولتی قدرتمند و كارآمد تشكیل داد. علاقه و اعتقاد بیش از حد منصور به تنجیم و احكام ستارگان و طالع بینی موجب شده بود تا بدون اجازه منجمان به كاری دست نیازد. از این رو با فراخوان سرآمدان نجوم از ایران و هند نام خود را به عنوان نخستین خلیفه ای كه منجمان و ستاره شناسان را به دربار فراخواند,(۳۰) رقم زد.
به دنبال این نیاز و توجه خلیفه منجمان و آگاهان به علم ستاره شناسی از ایران و هند به دربار خلافت راه یافتند. در رإس این جماعت, ((نوبخت منجم)), از اعاظم و بزرگان خاندان مشهور نوبختی(۳۱) قرار داشت كه از سرآمدان ستاره شناسی عصر خود محسوب می شد و دارای زیج ها و جداول فلكی مشهوری بود.(۳۲) منصور در ساختن شهر بغداد و انتخاب محل آن, بارها از نظرات نوبخت استفاده نمود.(۳۳) فعالیت با نشاط و مهارت وی در كار تنجیم, به استمرار حضور خاندان نوبختیان در دربار خلفای بعدی انجامید.(۳۴)
علاوه براین, ستاره شناسان هندی نیز در دربار منصور آمد و شد داشتند; در حدود سال ۱۵۶ ه" كه هیإتی از آنان به حضور منصور رسیده بودند, یكی از آن ها كتابی به نام ((سندهند))(**)با خود داشت كه دارای اطلاعات جامعی در مورد نجوم و حساب هندی بود(۳۵) و خلیفه یكی از مترجمان طراز اول دربار به نام ابراهیم فزاری را مإمور ترجمه آن نمود. حاصل تلاش ابراهیم كتابی شد با عنوان ((سند هند كبیر))(۳۶) كه بعدها در عصر مإمون, توسط محمدبن موسی خوارزمی خلاصه گردید و تا مدت ها اساس زیج منجمان اسلامی بود.(۳۷) به استناد منابع, در همین دوره است كه كتاب های بسیاری از علم نجوم و احكام مربوط به آن ها برای عباسیان ترجمه شد. از میان مترجمان آثار ستاره شناسی دربار منصور می توان به ابراهیم فزاری(۳۸) و فرزندش محمد(۳۹) و علی بن عیسی اسطرلابی(۴۰) كه نام و آوازه ای بس بلند در این عرصه داشتند, اشاره نمود.
علاقه و اشتیاق فراوان منصور به كسب معارف جدید, او را متوجه مرزهای خارجی خلافت نمود. از این رو, با اعزام هیإت هایی بلندپایه به دربار قیصر روم, از او خواست تا كتاب ها و متون قدیمی یونانی را برای وی بفرستد.(۴۱) رومیان هم كتاب اقلیدس و برخی آثار علوم طبیعی(۴۲) و شاید كتاب مجسطی بطلمیوس(۴۳) را به دربار خلافت اسلامی ارسال نمودند. در پی این اقدام, خلیفه عده ای از دانشمندان و سرآمدان فن ترجمه را مإمور كرد تا به برگردان این كتاب ها به زبان عربی مبادرت نمایند. مسعودی معتقد است كه منصور اولین خلیفه ای بود كه از زبان های بیگانه برای او آثاری به عربی ترجمه كردند;(۴۴) درحالی كه ابن ندیم بر این باور است كه نخستین ترجمه ها به امویان اختصاص دارد.(۴۵)
در هر صورت, از نخستین آثاری كه از زبان پهلوی به عربی ترجمه گردید, می توان از كتاب ((كلیله و دمنه)) نام برد. این كتاب ارزشمند از مشهورترین آثار ادبی هندی است كه در عهد ساسانیان توسط برزویه طبیب از سانسكریت به پهلوی برگردان شد,(۴۶) و ابن مقفع در این دوره, یعنی آغاز عصر ترجمه, آن را از پهلوی به عربی ترجمه نمود.(۴۷) علاوه بر آن, كتاب سند هند هم توسط مترجمان عالی رتبه هندی به عربی ترجمه شد.(۴۸) در كنار ترجمه برخی آثار یونانی چون مجسطی بطمیوس(۴۹) و كتاب اقلیدس, تعدادی از كتاب های ارسطو و هم چنین كتاب ارثماطیقی(۵۰) arithmeetic)) و دیگر آثار كهن یونانی نیز به عربی ترجمه شد.
بدین سان, خلافت منصور عباسی فرصتی مناسب برای مولفان و اربابان قلم بود تا آن چه را كه پیشتر اجازه نگارش و نشر آن را نداشتند, اكنون به رشته تحریر درآورند. از جمله آنان, مورخ نامی ((محمدبن اسحاق)) صاحب كتاب ((المغازی و السیر و اخبار المبتدإ)) است. بنابر اظهار مسعودی, این كتاب پیش از آن, مدون و معروف نشده بود.(۵۱)در كنار تلاش های بی وقفه محققان علم نجوم و سایر علوم, پزشكان كارآمد نیز در اعتلای علم پزشكی تلاشی در خور اعتنا نمودند. در میان پزشكان پركار دربار منصور, جورجیس بن بختیشوع از جایگاه والایی برخوردار بود. او كه رئیس دارالعلم و بیمارستان جندیشاپور بود, به دنبال بیماری صعب العلاج منصور كه پیشتر ـ در در سال ۱۴۸ه" ـ بر او عارض شده و اشتهای او را به شدت كاهش داده و درد شكم امان او را بریده بود, به دربار خلیفه راه یافت. در اندك زمانی وقار, عفت,(۵۲) زبان آوری, كمال ادب و مهارت در طبابت بر هیبت پزشكی نصرانی نزد خلیفه افزود و چیزی نگذشت كه از ملازمان نزدیك خلیفه گردید.(۵۳) او در مدت اقامتش در دربار بغداد كتاب های پزشكی بسیاری را به رشته تحریر درآورد و از آن جا كه به زبان های سریانی, یونانی, فارسی و عربی به خوبی آشنا بود توانست كتاب های طبی یونان باستان را برای خلیفه ترجمه نماید.(۵۴) مهارت, حسن سیرت و كاردانی او, حضور فرزندان و نوادگانش را در دربار شش خلیفه عباسی (منصور, هارون, مإمون, معتصم, واثق و متوكل) تضمین نمود. (۵۵)
با این توصیف شاید بتوان این ادعا را پذیرفت كه منصور نخستین خلیفه ای بود كه به طور رسمی به نقل و ترجمه متون كهن علمی توجه كرد, اگر چه این امر غالبا در دو زمینه طب و نجوم خلاصه می شد. ادامه روند نهضت علمی كه منصور آغاز كرده بود هم چنان با فرازونشیب هایی جدی در عصر مهدی (۱۵۸ـ۱۶۹ه") دنبال شد. اختلافات مذهبی به همراه درگیریهای دینی و گفت وگوهای جدلی متكلمان(۵۶) در این عصر كه بی تردید در نتیجه نفوذ و رواج اندیشه های مذهبی سرزمین های تابعه خلافت عباسی بروز كرده بود, نشاطی تازه به این نهضت بخشید.
با ترجمه بسیاری از آثار فكری و فلسفی این سرزمین ها, بویژه ایران و روم, بازار نشر آرا و عقاید كلامی, مجادلات و مناظرات فرقه ای گرم تر گردید و همین امر موجب شد تا خلیفه, متكلمان و محققان را از اقصی نقاط به دربار دعوت نموده و آنان را به تإلیف كتاب های ضد زندیق تشویق نماید.(۵۷) بدین ترتیب نام او به عنوان نخستین خلیفه اهل تحقیق كه متكلمین را برای تصنیف آثار كلامی ترغیب می نمود, رقم خورد.(۵۸) اما از آن جا كه بخش عمده حكومت مهدی به تنعم و خوش گذرانی, بذل و بخشش و افزودن به تجملات گذشت, هرگز فرصتی نیافت تا بتواند طرحی را كه پدرش در انداخته بود, به غایت رساند. با مرگ او, موسی الهادی به خلافت رسید, اما دوره یك ساله (۱۶۹ـ۱۷۰ه") حكومت او نیز همه در آشوب و التهاب سپری شد; از این رو, وی نتوانست كمك مفیدی به جریان نهضت ترجمه نماید. لیكن حكومت طولانی هارون الرشید (۱۷۰ـ۱۹۳ه") فرصتی مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی ایجاد نمود, هرچند او میراث دار خلافتی از هم گسیخته بود. چنان كه ممالك تابعه یكی پس از دیگری دچار بحران شده و این بحران ها در برخی نواحی, حاكمیت خلافت اسلامی را به مخاطره انداخته بود; برای نمونه, ایران به عنوان وسیع ترین سرزمین تابعه خلافت اسلامی, شرایط دشوار و آشفته ای را می گذراند و مغرب نشینان خلافت اسلامی هم پیوسته در تزلزل بودند و بیزانسیان فرصت طلب نیز مرزهای شمالی حكومت اسلامی را تهدید می كردند.
به رغم همه این مشكلات, خلیفه مقتدر كه تربیت شده شایستگان و خبرگانی چون خاندان محتشم برمكیان بود,(۵۹) خیلی زود بر مشكلات فائق آمد و به مدد خوش فكری خود همه آشوب ها و هیجان های سرزمین های تابعه را خاتمه داد و بار دیگر آرامش و صلح را به همه مرزهای داخلی و خارجی باز گرداند. حضور فعال و همه جانبه مستشاران با كفایت و رایزنان با درایت ایرانی یكی از درخشان ترین ادوار تاریخی خلافت اسلامی را به وجود آورد. دوره ای كه نزد محققان به عصر طلایی (عصر الاسلام الذهبی), عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی,(۶۰) و روزگار پرنعمت مملكت اسلامی موسوم است.(۶۱) خزانه آكنده از ثروت,(۶۲) صلح و آرامش ناشی از تمركز قدرت كه لازمه انجام امور فرهنگی و علمی است, وجود برمكیان باذوق و صاحب درایت كه خود آمیزه ای از فرهنگ و ادب بودند,(۶۳) در اندك زمانی پایتخت خلافت بغداد را به شهر افسانه های هزار و یك شب(۶۴) مبدل نمود. تا جایی كه مردم به دلیل رونق و رفاه عمومی, این عصر را ((ایام عروس)) نامیده اند.(۶۵)
او از سویی درهای گشوده دارالعلم بغداد, محفل ها و انجمن های پررونق علم و ادب, مجالس وعظ و مجادلات علمی, فرهیختگان بی شماری را به سوی مركز خلافت جلب و جذب نمود. به دنبال حضور بی شائبه این دانشمندان كه بی شك از حمایت های همه جانبه خلیفه علم دوست(۶۶) بهره مند بودند, به همراه تلاش های بی وقفه برمكیان كه خود از طرفداران سرسخت نهضت علمی به شمار میآمدند,(۶۷) جریان ترجمه شتابی تازه گرفت.
با شكوفایی اذهان عمومی و توجه مردم به علوم و فنون, علاقه مندی ایشان به كتاب های علمی پیشینیان افزایش یافت و البته خلیفه هارون الرشید نیز خود از شیفتگان تاریخ ملوك و اكاسره و اخبار گذشتگان بود. همو بعدها متإثر از افكار پزشكان و دانشمندان مقرب دربار خلافت كه عمده از دوست داران منطق و فلسفه محسوب می شدند و از حكمت هم بهره ای داشتند, به منطق و فلسفه علاقه مند شد. از این رو خلیفه در پی كسب آثار علمی, فرمان داد تا در سرزمین های فتح شده و یا ممالك تابعه, هر كتابی یافت می شد, به بغداد منتقل نمایند; برای نمونه, پس از فتح عموریه و آنقره (آنكارا) در آسیای صغیر, كتاب های بی شماری به دست آمد كه همگی را به بغداد منتقل كردند(۶۸) و هارون, یوحنابن ماسویه, پزشك و مترجم دربار را برای ترجمه آن ها مإمور نمود.(۶۹) سیوطی در مورد علاقه هارون به كسب معارف جدید می نویسد: ((نمی شناسم ملكی را كه فقط در كسب علم سفر كند بجز رشید.))(۷۰)
این سیاست خلیفه مبنی بر جمعآوری كتاب از زبان های مختلف, حضور مترجمان خبره و كارآمد را در دربار ضروری می نمود. در پی احساس این نیاز اساسی, مقدمات مهاجرت پزشكان, متكلمان و ادیبان ایرانی, هندی و سریانی به مركز خلافت فراهم شد. آشنایان و دانایان به فن ترجمه به نقل و ترجمه این آثار مبادرت نمودند. در میان این خیل بی شمار, نخبگانی چون یوحنان ماسویه(۷۱) و حنین ابن اسحاق حضور داشتند. در بسیاری از موارد, این خبرگان از جانب خلیفه با میل باطنی به سفرهای دور و دراز رفته, كتاب ها و آثار كهن مورد نیاز جامعه علمی آن روز را یافته و برای ترجمه به دربار میآوردند.(۷۲) نتیجه قطعی این سیاست خلیفه, رونق علمی مركز خلافت اسلامی بود. همین عامل اساسی می توانست از جاذبه هایی باشد كه جمع زیادی از دانشمندان خواهان علم و حكمت را به دربار بغداد رهنمون سازد. اما بی شك آن چه در ماندگاری و ترغیب و تشویق خبرگان ترجمه برای ممارست بیشتر و مستمر موثر افتاد, گشاده دستی خلیفه در پرداخت عطایا و هدایای گران قیمت به مترجمان بود و شاید همین موضوع, در كنار علاقه محققان و مترجمان به كسب علم, از عوامل مهم و تعیین كننده جلب و جذب و ماندگاری دانشمندان ـ حتی به صورت خاندانی ـ در دربار خلافت اسلامی باشد. برای نمونه, خاندان بختیشوع و یا خاندان نوبخت, خاندان حنین و خاندان شاكر از خدمتگزاران دربار عباسیان بودند كه بطور مستمر چند نسل در كنار خلفای بنی عباس ماندند و نقش مهمی را در نهضت ترجمه و اعتلای علمی این عصر ایفا نمودند.
بنابر آن چه گذشت, پس از زمانی كوتاه وجود انبوه كتاب های گسیل شده به مركز خلافت, به همراه رواج كاغذ(۷۳) كه از مهم ترین پدیده های این عصر به شمار میآید و به دنبال آن, ترجمه ها و نسخه های متعددی كه رونویسان (نساخان و وراقان) از آن ها تهیه می كردند, تإسیس مكانی برای حفظ و نگهداری آن ها را ضروری نمود. از این رو كتابخانه ای عمومی در مكانی فراخ با درهای گشوده و اتاق هایی مملو از كتاب به نام ((بیت الحكمه)) بنیان نهاده شد(۷۴) تا علاوه بر حفظ آثار مكتوب, جایگاه مناسبی برای مطالعه محققان و طالبان علم باشد. اگرچه هنوز میان محققان برای معرفی نخستین موسس آن اختلاف نظر وجود دارد, اما بنابر شواهد و قراین موجود, نخستین گام های بنیان این موسسه بزرگ علمی در عهد هارون برداشته شد(۷۵) و بعدها در عصر مإمون با بذل عنایت وی و تلاش صاحبان اندیشه به عنوان نخستین فرهنگستان بزرگ علمی طراز اول جهان اسلام مشهور گشت.
مرگ ناگهانی هارون در توس (۱۹۳ه") نه تنها خلافت اسلامی را به لحاظ سیاسی دچار بحران نمود, بلكه وضعیت اقتصادی, فرهنگی و اجتماعی ممالك تابعه را نیز مختل كرد. بخشی از این نابسامانی و آشفتگی ها محصول تردید خلیفه در واپسین سال های خلافت وی برای تعیین جانشین بود. نتیجه این تردید به نزاع خاندانی برای كسب قدرت میان وارثان خلافت انجامید. فاتح این رقابت كسی جز مإمون, خلیفه مقتدر عباسی, نبود; شخصیتی كه با پشتیبانی و رایزنی های وزیر ایرانی خود, فضل بن سهل ذوالریاستین(۷۶) ـ ریاست بر دیوان قلم و شمشیر(۷۷) ـ توانست رقیبان را كنار زده, چون فاتحی بی رقیب بر مسند خلافت تكیه زند.
سیاست های خاص مإمون به همراه ویژگی های بارزی چون خوش فكری, گشاده دستی, دور اندیشی, علم دوستی,(۷۸) فرهنگ پروری, تحملآرای مخالف و تسامح در پذیرش افكار دیگران, دوره ای درخشان و كم نظیر را در تاریخ اسلام در سده های نخستین به وجود آورد. نكته قابل توجه حكومت چندین ساله وی در خطه دانش پرور مرو(۷۹) و در دامان دانشمندان و فضلای این سامان و دست یابی به كتابخانه ساسانیان, كه یزدگرد سوم(۸۰) از مداین به مرو برده بود,(۸۱) توجه كامل او به علوم مختلف بود و البته هرگز نبایستی آموزه های او از محضر علی بن موسی الرضا را نادیده گرفت, چه این خود یكی از مهم ترین موضوعاتی بود كه می توانست در بینش باز خلیفه موثر باشد.
بازگشت مإمون به بغداد فصلی نوین در تاریخ عباسیان گشود. حضور وی در دارالخلافه بغداد هم زمان با تكوین مذهب اجتهادی شیعه و رواج مكتب فكری و كلامی معتزله, رونقی تازه به جریان علمی بخشید. شرایط موجود حاكم بر مركز خلافت اسلامی, مإمون را به سوی گرایش های معتزلی رهنمون ساخت و چیزی نگذشت كه به مدد مطالعات پیشین او در مرو پیرامون موضوع رإی و قیاس, علاقه مندی وی به مباحث علمی, فلسفی و كلامی دوچندان شد و در نتیجه, از طرفداران سرسخت مكتب اعتزال گردید.(۸۲) در پرتو این تمایل ها به گردآوری علما و متكلمان و فراخوان آگاهان به زبان عربی, دانایان به فلسفه و علوم اوائل از اقصی نقاط مبادرت نمود(۸۳) و بدین وسیله روح تازه ای از كمال طلبی و علم جویی را در كالبد جامعه اسلامی دمید. مسعودی در این باره آورده است:
[مإمون] در آغاز كار به علت نفوذی كه فضل بن سهل و دیگران در او داشتند در احكام و قضایای نجوم می نگریست و تسلیم مقتضیات آن بود و روش شاهان قدیم ساسانی چون اردشیر و دیگران را گرفت و به خواندن كتاب های گذشته كوشید و مطالعه بسیار كرد و مطالب آن را دانست و وقتی كار فضل بن سهل چنان شد كه معروف است و مإمون به عراق آمد, از این همه روی گرداند و به توحید و وعد و وعید اعتقاد پیدا كرد و با متكلمان نشست و بسیار كس از جدلیان معروف چون ابوهذیل محمدبن هذیل علاف(۸۴) و ابواسحاق ابراهیم بن سیار نظام(۸۵) و دیگران كه موافق یا مخالف آن ها بودند به وی تقرب یافتند و فقیهان و ادیبان به مجلس او نشستند و آن ها را از ولایات بیاورد و مقرری داد و مردم به تحقیق و نظر راغب شدند و بحث و جدل آموختند و هرگروه كتاب ها در تإیید مذهب و گفتار خویش تإلیف كردند.(۸۶)با توسعه فضای باز فرهنگی آمیخته با تسامح مذهبی, فراهم آمدن زمینه های ابراز عقاید و اظهار نظرهای فرهنگی و مذهبی به همراه رواج روحیه خردگرایی و آزاد اندیشی و شكوفایی شخصیت انسانی در محیطی مناسب و پرجنب وجوش علمی و فرهنگی كه البته رونق اقتصادی نیز بدان دامن می زد, بغداد به دارالعلمی افسانه ای و مدینه ای فاضله با همه ویژگی های خاص خود مبدل شد, تا آن جا كه شافعی در اواخر قرن دوم درباره آن می نویسد: ((هركس بغداد را ندیده نه جهان را دیده است و نه مردم جهان را)).(۸۷)
گرایش های اعتزالی خلیفه و رونق مجالس علمی و فلسفی, ترجمه و تإلیف كتاب های بی شماری را در رد یا اثبات نظریه ها و آرای طرفین مخالف یا موافق در پی داشت. خلیفه نیز برای تثبیت آرای معتزله و شاید هجوم شبهات وارد شده به عقاید اسلامی, فرمان داد تا بسیاری از تإلیفات فلسفی بویژه آثار ارسطو, جمع آوری شده و به عربی ترجمه شوند. هرچند برخی از منابع, دلیل این اقدام و توجه او را خواب مشهور مإمون و هم صحبتی وی با ارسطو طالیس می دانند,(۸۸) اما هرچه كه باشد, شكی نیست كه خلیفه در ترجمه كتاب های فلاسفه یونان تلاش قابل توجهی مبذول داشت و در این راه از هیچ بخششی دریغ نكرد.(۸۹) گاهی گشاده دستی وی به حدی می رسید كه هم وزن كتاب ترجمه شده طلا می بخشید.(۹۰) بی تردید همین سیاست گشاده دستی و بخشش هدایا به دانشوران و مترجمان(۹۱) آثار كهن علاوه بر جذب آنان به دربار خلافت, سبب ماندگاری ایشان در بیت الحكمه می شد.(۹۲)
ناگفته پیداست كه این رفتار مإمون تإثیر مستقیمی بر اطرافیان, درباریها, ثروتمندان و صاحب نفوذان دولت عباسی داشت;(۹۳) چه آن ها نیز به تبع خلیفه به ترجمه كتاب های كهن پزشكی, نجوم و فلسفه علاقه نشان می دادند و با تكریم دانشمندان و ایجاد شرایط مطلوب برای محققان و مترجمان, به حركت و نشاط علمی سرعت بیشتری می بخشیدند. همین امر موجب تشدید روند مهاجرت مترجمان چیره دست و دانایان زبان و ادبیات عربی, ایرانی, یونانی, سریانی و هندی به دارالعلم بغداد شده بود. اما این روند چندان به طول نیانجامید, زیرا آزادی اندیشه و تسامح ظاهری خلیفه نسبت به سایر عقاید كه تا حدود زیادی به حضور فعال نسطوریان, یعقوبیان, زرتشتیان, صابئین و برهمن ها در مركز خلافت اسلامی دامن زده بود, با سیطره كامل معتزله و تبعیت محض خلیفه از آرای آنان به پایان رسید و سرفصل نوینی در تاریخ این عهد گشوده شد. به عبارتی, از این دوره به بعد ظواهر افول نهضت ترجمه نمایان شد; مجالس مناظرات علمی با حضور اندیشمندان معتزله اداره می شد; هرجا محفل گفتگو یا نشستی آزاد منعقد می شد, جدل كه از مهم ترین ابزار معتزله بود, پیروز و كامیاب عرصه مجادلات و مناظرات علمی بود.(۹۴)
با همه این مطالب, از آن جا كه تجهیز كتابخانه بیت الحكمه و دست یابی به كتاب های ارزشمند علمی سایر سرزمین ها در سرلوحه سیاست مإمون قرار داشت, با ارسال نامه هایی برای سران و حاكمان سرزمین های روم,(۹۵) قبرس,(۹۶) صقلیه (سیسیل)(۹۷) و خراسان, از آن ها خواست تا كتاب های قدیمی بویژه آثار فلسفی را برای او ارسال دارند. هرچند گاهی مقاومت هایی از سوی حاكمان این سرزمین ها صورت می گرفت, اما در نهایت كتاب های زیادی به دربار خلافت بغداد گسیل شد; به عنوان مثال, از روم حدود پنج بار شتر كتاب(۹۸) و از خراسان صد بار شتر كتاب(۹۹) به بغداد رسید. در میان كتاب های اهدایی رومیان, كتاب های فلسفی مشاهیر یونان باستان(۱۰۰) و هم چنین آثاری از طب و نجوم و هندسه از جمله كتاب اقلدیس(۱۰۱) وجود داشت. خلیفه نیز بهترین مترجمان دربار چون حجاج بن یوسف بن مطر, یوحنابن بطریق و حنین بن اسحاق را مإمور ترجمه آن ها كرد.(۱۰۲)
با ورود این آثار نفیس و ارزشمند به مركز خلافت و آشنایی دانشمندان با ذخایر علمی بیگانگان, بسیاری از محققان برای یافتن سایر كتاب های كهن راهی سرزمین های دوردست شدند تا خود به آن چه در نظر داشتند دست یابند. یوحنابن بطریق(۱۰۳) و حنین بن اسحاق(۱۰۴) و قسط ابن لوقا(۱۰۵) در سرلوحه این جماعت بودند. قفطی در تإیید این مطلب آورده است: ((بعد از این سایر مردم به جستجوی امثال آن كتب افتادند و هر یك به وسیلتی چیزی از آن به دست آوردند تا رفته رفته قدر كثیری از آن كتب در بلاد اسلام شایع گردید.))(۱۰۶)
سیاست جمعآوری كتب و آثار علمی از اقصی نقاط و گردآوری مجموعه های اهدایی حاكمان به رونق بیش از پیش نهاد علمی و تحقیقاتی بیت الحكمه انجامید. میراث فرهنگی یونانیان, ایرانیان و هندیان و سریانی ها یك جا گرد آمد و با ترجمه بسیاری از آن ها, و با توجه به سیاست خلیفه مبنی بر تشویق و ترغیب مردم برای مطالعه آثار ترجمه شده, تحول علمی عمیقی در جامعه اسلامی پدید آمد. یكی از مهم ترین نتایج ورود این آثار و ترجمه آن ها به زبان عربی, ایجاد مسائل و سوالات زیادی در اذهان عامه مردم بود كه البته حضور دانشمندان سایر ادیان نیز براین موضوع دامن می زد. به دنبال چنین شرایطی, بازار مجالس علمی و مناظرات فلسفی گرم تر شد. خلیفه خود نیز نقش فعالی را در برپایی این گونه مجالس برعهده داشت, تا آن جا كه هر هفته روزهای سه شنبه مجلس مناطرات فلسفی میآراست و علما و محققان و متكلمان را دعوت می كرد تا در حضور او به مناظره و گفتگو بنشینند.(۱۰۷) برخی محققان, مشوق مإمون در راه اندازی این گونه مجالس مناظره را استاد وی, ابوهذیل محمدبن هذیل علاف, از معتزلیان طراز اول, می دانند.(۱۰۸) وی كه از مشهورترین جدلیان عصر مإمون به شمار میآید, دارای بهترین مجالس مناظرات فلسفی بود و در این مجالس توانسته بود تعداد زیادی از پیروان مذاهب دیگر را به دین اسلام دعوت نماید.(۱۰۹)
البته در این كه مشوق اصلی مإمون در راه اندازی چنین مجالسی ابوهذیل بوده است جای شك و تردید است, زیرا طبق اسناد موجود, مجالس علمی مإمون سابقه ای طولانی داشت, چه او بیشتر هنگام اقامت در نیشابور و مرو به تشكیل چنین مجالسی مبادرت نموده بود.(۱۱۰) آورده اند كه: گاهی در این مجالس علی بن موسی الرضا نیز شركت می جست و با نمایندگان نصارا, ثنویه و زنادقه به بحث و گفتگو می نشست.(۱۱۱)
شایان ذكر است كه این مناظرات تنها اختصاص به خلیفه و دربار وی نداشت, بلكه همه جای جامعه اسلامی, از مسجد گرفته تا بازار, می توانست محلی برای گفت وگوهای علمی و مناظرات جدلی باشد. گاه اهمیت حضور در این مجالس به حدی می رسید كه برخی مسائل عاطفی دانش پژوهان را نیز تحت الشعاع قرار می داد; به عنوان مثال, آورده اند كه: ((دانشجویی فرزندی دلبند را از دست داد, كسی را گفت تا به خاكش بسپارد, از ترس این كه مبادا یك نشست از درس استاد و بهره گیری از محضر او را از دست بدهد. ))
بدیهی است ثمره مهم چنین عصری اعتلای اندیشه اسلامی بود. یكی از مهم ترین نتایج ورود اندیشه ها به عالم اسلام و تلاش و مساعی معتزلیان و مناظرات آنان با مخالفان, پیدایش و رواج علم كلام بود. از این پس متكلمان مجهز به منطق و استدلال و دلگرم به حمایت های خلیفه, در عرصه مناظرات و انجمن های علمی حاضر شده و به نشر علوم عقلی می پرداختند. بدین گونه آن چه را كه منصور و هارون آغاز كرده بودند, مإمون با شور و اشتیاق به انجام رسانید و عصر طلایی ترجمه و تإلیف در عهد او به بار نشست.
با مرگ مإمون از شتاب رو به رشد نهضت ترجمه كاسته شد و عصر معتصم (۲۱۸ـ۲۲۷ه") در حالی سپری گردید كه رقابت عناصر ترك نژاد با صاحب نفوذان ایرانی و عرب عرصه را بر دانشمندان تنگ نموده بود. با وجود حضور بسیاری از مترجمان طراز اول در این عصر, بیت الحكمه دیگر رونق روزگار مإمون را نداشت. بی تدبیریهای متعصم و عدم رغبت او به علم(۱۱۲) از یك سو, و انتقال مركز خلافت به سامرا(۱۱۳) از دیگر سوی, تا حدود زیادی از شكوه دارالعلم بغداد كاست. نخستین بازتاب آشفتگی های این عصر در نهضت ترجمه متجلی گشت. از این دوره به بعد تا عصر متوكل كه چراغ تابان نهضت علمی به خاموشی گرایید, بسیاری از دانشمندان به اقصی نقاط مهاجرت نمودند و كانون فرهنگ بغداد از هم پاشیده شد. افول اقبال علمی بغداد, رونق سایر مراكز علمی جهان اسلام چون دربار سامانیان, آل بویه, اندلس, قرطبه(۱۱۴) و دربار فاطمیان مصر را به دنبال داشت.(۱۱۵) حكومت كوتاه واثق (۲۲۷ـ۲۳۲ه") هم نتوانست مشكل انحطاط علمی بغداد را حل نماید. تا این كه حكومت به متوكل عباسی رسید. به رغم همه سختگیریها و تعصبات مذهبی خلیفه سنی,بار دیگر بیت الحكمه به مدد مترجمان عالی رتبه ای چون حنین بن اسحاق و فرزندان و شاگردانش حیاتی دوباره یافت.
اگر چه آثار انحطاط علمی در دوره متوكل به خوبی قابل تشخیص است, اما بنابردلایلی شاید بتوان عصر وی را دوره بهترین و منسجم ترین ترجمه ها دانست, زیرا كارآموزان ترجمه و مترجمین نوپای عصر مإمون در این دوره به كمال رسیده بودند و ترجمه های بسیار خوبی به بازار علم عرضه می كردند و هم اینان فرهنگستان بیت الحكمه را برای مدت كوتاهی رونقی قابل توجه بخشیدند.
با این وجود, سیاست نادرست و ممانعت از راه اندازی مجالس مناظره, از یك سو, و مجازات مجریان و كسانی كه در این امر تلاش می نمودند, از سوی دیگر, علاوه بر درهم پیچیدن طومار عصر آزاد اندیشی مإمون, موجبات رنجش مترجمان طراز اول و یا مهاجرت آنان از مركز خلافت را فراهم آورد.(۱۱۶) همین امر به همراه سایر عوامل سیاسی, فرهنگی كه میراث عصر معتصم بود, اركان فرهنگی جامعه اسلامی را سست نمود و عصر طلایی نهضت علمی اسلامی به خاموشی گرایید.
●معرفی ادوار نهضت ترجمه در عصر عباسیان
بیشتر محققان, سیر تحول نهضت علمی عصر عباسیان را به سه دوره تقسیم نموده اند. در میان این سه دوره, تنها عصر هارون و مإمون عباسی بود كه به دلیل ویژگی های خاص خود, به عصر طلایی اسلام موسوم گشت. عصری كه در آن جهشی عظیم برای انتقال علوم از دیگر ممالك به جهان اسلام صورت گرفت و بخش عظیمی از آثار مكتوب پیشینیان به زبان های سریانی و عربی ترجمه, شرح و تفسیر گردید. سرآمدان این نهضت كه از ابتدا در جریان نهضت علمی حضور داشتند, عمده تا پایان عصر متوكل به حیات علمی خود ادامه دادند و با مرگ آنان و روی كار آمدن برخی خلفای نالایق كه شاید توجهی به پیشبرد علوم نداشتند, جریان عظیم علمی رو به افول نهاد. با این توصیف سه دوره سابق الذكر عبارتنداز:
دوره نخست: از خلافت منصور آغاز و به وفات هارون الرشید (از سال ۱۳۶ تا ۱۹۳ ه") ختم می شود. با توجه به شرایط خاص این دوره می توان ادعا نمود كه نخستین گام های نهضت ترجمه در این عصر برداشته شد. یكی از ویژگی های این عصر حضور بی شائبه پزشكان, منجمان و برخی ادیبان در دربار خلافت اسلامی و توجه بیش از پیش خلفا به تنجیم, پزشكی, سیاست, قصص و سیر است. از این رو غالب آثاری كه در این دوره ترجمه شده اند, مربوط به علم نجوم, پزشكی و سیرالملوك بود. در این میان, كتاب های بقراط, جالینوس و آثار هندی و ایرانی بسیاری به عربی ترجمه گردید.
▪▪طبقه اول مترجمان برجسته در این عصر عبارتنداز:
▪نوبخت منجم: در پی علاقه و اعتقاد منصور به تنجیم, طالع بینی و پیشگویی, خاندان نوبخت كه از سرآمدان و نامآوران علم نجوم بودند به دربار خلافت راه یافتند و در اندك زمانی, وی (نوبخت) و پسرش ابوسهل از موقعیت خوبی در دربار برخوردار شدند. نام اصلی ابوسهل, طیما ذاه ماباذار خسرو ابهشاذ بود و منصور نام او را به ابوسهل برگرداند.(۱۱۷) چنان كه آورده اند, منصور هنگام بنای شهر بغداد, از مشاوره نوبخت كمال بهره را برد.(۱۱۸) خاندان نوبختی هم چون دیگر خاندان های ایرانی به قدر سهم خویش در نهضت ترجمه خدمت های قابل توجهی ارائه كردند و كتاب های بسیاری را از فارسی به عربی ترجمه نمودند.(۱۱۹)
▪عبدالله بن مقفع (روزبه): یكی از برجسته ترین چهره های ایرانی در نهضت ترجمه است. قفطی در مورد او می گوید: ((اول كسی است در ملت اسلامیه كه همت بر ترجمه كتب منطقیه گماشت)).(۱۲۰) وی ترجمه كتاب های منطقی ارسطو یعنی: قاطیغوریاس (مقولات عشر), باری ارمنیاس و انولوطیقا (تحلیل قیاس) را به ابن مقفع نسبت داده است. (۱۲۱) با وجود شبهاتی كه در انتساب این ترجمه ها به ابن مقفع وجود دارد,(۱۲۲) هرگز نبایستی توانایی های وی را نادیده گرفت. تسلط او به زبان پهلوی و كارآمدی وی در امر ترجمه به زبان عربی بر هیچ اهل علمی پوشیده نیست. ابن ابی اصیبعه ترجمه های او را ستوده و آن ها را نزدیك به اصل می داند.(۱۲۳)
از میان برجسته ترین آثار ادبی این عصر, كتاب كلیله و دمنه(۱۲۴) (كلیگ و دمنگ) است كه از مشهورترین كتاب های هندی به زبان سانسكریت به شمار می‌آید. این كتاب كه پیشتر در عهد ساسانیان توسط برزویه طبیب از سانسكریت به پهلوی برگردان شده بود, در آغاز عصر نخست نهضت علمی, توسط ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه شد. علاقه برمكیان, بویژه جعفر و یحیی بن خالد, به حفظ محتویات این كتاب موجب شد تا ابان بن عبدالحمید بن لاحق ترجمه عربی ابن مقفع را به شعر تنظیم نماید(۱۲۵) و با اهدای آن به جعفر برمكی یك صد درهم جایزه بگیرد. علاوه بر این, یحیی بن خالد بابت این اقدام به او سیزده هزار دینار و فضل بن یحیی به او پنج هزار دینار جایزه اعطا نمود.(۱۲۶) این كتاب منظوم دارای چهارده هزار بیت شعر بود(۱۲۷) كه در مدت سی ماه به نظم درآمد.(۱۲۸) ترجمه گران مایه ابن مقفع به عنوان نمونه ای عالی از ادبیات كهن تا به امروز در مدارس جهان تدریس می شود.از دیگر آثار این مترجم ایرانی, ترجمه ((خداینامه)) از پهلوی به عربی است. با توجه به موضوع این كتاب كه شرح حال شاهان ایرانی بود, ترجمه آن, ((سیر ملوك العجم)) نام گرفت. علاوه بر این, ترجمه كتاب های دیگری چون آیین نامه, مزدك, التاج فی سیره انوشیروان, الادب الكبیر و الادب الصغیر و الیتیمیه نیز به او منسوب است.(۱۲۹)
▪جورجیس بن بختیشوع (۱۴۸ـ۱۵۲ه"): رئیس بیمارستان و دارالعلم جندی شاپور, پزشك و مترجم دربار منصور عباسی بود.(۱۳۰) به بركت حضور طولانی مدت وی و فرزندان و نوادگانش(۱۳۱) در دربار خلافت عباسی مقدمات اصلی تكوین و تكامل علم پزشكی و هم چنین نخستین مراحل نهضت ترجمه فراهم آمد, زیرا جورجیس نخستین كسی است كه آثار پزشكی یونانی را به سریانی ترجمه نمود.(۱۳۲)
ابواسحاق ابراهیم بن حبیب فزاری: از منجمان و مترجمان دربار منصور بود.(۱۳۳) نام و آوازه بلند وی بیشتر به سبب اختراع تجهیزات نجومی بود; چنان كه ابن ندیم وی را نخستین مخترع اسطرلاب در اسلام معرفی نموده است.(۱۳۴)
▪تئوفیل منجم: از مارونیان جبل عامل بود و در عهد مهدی به بغداد آمد. تسلط وی به زبان یونانی و آگاهی كافی او به پیچیدگی های زبان عربی موجب شد تا كتاب های بسیاری را در نهایت فصاحت از یونانی به سریانی ترجمه نماید.(۱۳۵)
▪یوحنا بن ماسویه نصرانی: از قدیمی ترین و مشهورترین دانشمندان سریانی نژاد است. مهارت در پزشكی و نیز ویژگی های فردی او به مدد عمر طولانی وی (م۲۳۴ه") موجب شد تا در دربار خلفای عباسی, از رشید تا متوكل, از اقبال بالایی برخوردار شود.(۱۳۶) به دلیل آگاهی و تسلط یوحنا به زبان های یونانی و سریانی, عهده دار امر ترجمه بیشتر كتاب هایی كه از فتح عموریه و آنقره و برخی از نواحی آسیای صغیر و سرزمین روم به مركز خلافت اسلامی می رسید, شد. مقام و اعتبار یوحنا نزد هارون بسیار زیاد بود, تا حدی كه وی ضمن دارا بودن مشاغل متعدد علمی, مدت ها عهده دار منصب ریاست درالترجمه دربار بود.(۱۳۷) براساس گزارش منابع, محافل علمی یوحنا از كهن ترین مجالس بحث و مناظراتی بود كه از همه اصناف و طبقات در آن گرد میآمدند. متكلمان, فیلسوفان, صاحبان اندیشه و حكمت, منجمان و پزشكان عالی رتبه با افتخار در این انجمن علمی شركت جسته و به بحث و گفتگو می پرداختند.(۱۳۸) حاصل حضور پرثمر او در بیت الحكمه, ترجمه و تإلیف كتاب های بی شماری بود كه منابع موجود اسامی تعداد زیادی از آن ها را ثبت كرده اند.(۱۳۹) اما اقدامات علمی و فرهنگی او به همین مقدار خلاصه نشد, بلكه او با همت بسیار به تربیت شاگردانی چون حنین بن اسحاق پرداخت كه بعدها هریك منشإ خدمات مهمی در نهضت ترجمه شدند.
▪علان شعوبی: علان, یا غیلان بن حسن الوراق, معروف به شعوبی, از نزدیكان و ملازمان دربار برمكیان بود. وی مدت ها در بیت الحكمه هارون و سپس مإمون, به امر خطیر نساخی و رونویسی آثار متعدد مشغول بود.(۱۴۰) علاقه و تخصص او بیشتر به تإلیف كتاب های انساب و مثالب و یا ثبت تاریخ منافرات و مناظرات عرب بود.(۱۴۱) در این آثار, كانون توجه او به هتك حرمت عرب جاهلی و ذكر مثالب قبائل آنان بود; به عنوان مثال, او كتاب مثالب قریش, مثالب تیم بن مره, مثالب بنی اسد, مثالب عبدالدار بن قصی, مثالب بن عدی و ...(۱۴۲) را به رشته تحریر درآورد. همین تعصب و ضدیت با اقوام عرب موجب شد كه او را شعوبی بنامند.
▪فضل بن نوبخت: یكی از خاندان محتشم نوبختیان است. بنابر نقل منابع, وی از ائمه متكلمین و از مشهورترین آن ها به شمار می رفت. در عصر هارون متولی خزانه كتب حكمت بود(۱۴۳) و كتاب های بی شماری را از فارسی به عربی ترجمه نمود.(۱۴۴)
▪بختیشوع بن جورجیس: او نیز چون پدرش پزشكی حاذق بود و در دربار هارون علاوه بر طبابت, در عرصه ترجمه نیز خدمات شایان توجهی را عرضه نمود.(۱۴۵) یكی از فرزندان او جبرئیل نام دارد كه به دلیل تبحر و مهارت در حرفه پزشكی با حمایت برمكیان به دربار هارون راه یافت(۱۴۶) و تا عصر مإمون در آن جا باقی ماند.
قفطی ضمن معرفی او, به طور مفصل گزارش مالی و سیاهه های دریافتی شگفتآور او را ثبت نموده است.(۱۴۷) جهشیاری به نقل از جبرئیل آورده است كه او بارها به مإمون می گفت: ((این رفاه و نعمت نه از تو و نه از پدرت به من رسیده است, بلكه آن را از یحیی بن خالد و فرزندانش دارم.))(۱۴۸) اما دلیل این امر هرچه كه باشد افزون بر شگفتی, حكایت از جایگاه بالا و والای پزشك نصرانی در دربار هارون و مإمون دارد.
گفتنی است در كنار پزشكان, منجمان و مترجمان ایرانی, سریانی و قبطی, جمع بسیاری از دانشمندان هندی نیز در دربار هارون حضور داشتند. این گروه كه با اشاره برمكیان به بغداد آمده بودند, در امر ترجمه آثار هندی و سانسكریت به عربی فعالانه شركت داشتند و منشإ انتقال علوم هندی به جهان اسلام شدند. از میان آنان می توان به صالح بهله هندی, بازیكر, قلیرفل سندباز,(۱۴۹) منكه هندی,(۱۵۰) كنكه هندی(۱۵۱) و ابن دهن ـ پزشك دربار هارون(۱۵۲) كه در بیمارستان برامكه هم مشغول خدمت بودـ(۱۵۳) اشاره نمود.
●دوره دوم: از سال ۱۹۸ تا سال ۳۰۰ هجری قمری را در بر می گیرد. این دوره طولانی با خلافت مإمون آغاز و به خلافت مقتدر ختم می شود. برخی محققان تمام این دوره را عصر طلایی نامیده اند,(۱۵۴) حال آن كه با توجه به قراین تاریخی, در اواخر خلافت مإمون و با روی كار آمدن برخی خلفای بی تدبیر و بی توجه به علوم چون معتصم و واثق, نشانه های ضعف دولت عباسی و البته نهضت ترجمه نمودار شده بود.
از مهم ترین ویژگی های این عصر توجه خلفا به علوم عقلی و مباحث كلامی و فعالیت متكلمان معتزلی است. حضور فعال صاحبان اندیشه و متكلمان برجسته, بازار مجالس خطابه, مناظره و مباحث علمی را در بغداد گرم تر نموده بود. جانب داری و حمایت خلیفه از برپایی چنین مجالسی, بر رونق این مناظرات افزود. از این رو توجه بیشتر مترجمان به كتاب هایی معطوف بود كه در حوزه علوم عقلی نگاشته شده بودند;برای نمونه, عمده آثار ارسطو و بخشی از كتاب های افلاطون با زمینه و محتوای منطق و فلسفه ترجمه و تفسیر گردیدند.
سرآمدان فن ترجمه در این عصر بسیارند. مهارت, تسلط به زبان های زنده آن عصر, علاقه و پشتكار از ویژگی های بارز مترجمان دوره دوم است. بی شك معرفی همه آن ها در حوصله این گفتار نیست, لذا به رسم اختصار تنها به گزیده ای از این نخبگان ترجمه اشاره خواهد شد:
حنین بن اسحاق (م ۲۶۰ه"): وی ملقب به ابی زید العبادی و از نسطوریان مقیم بغداد بود كه در علم پزشكی و فن ترجمه و تإلیف از سرآمدان عصر خود به شمار می‌آمد. قفطی در مورد او می نویسد:
طبیبی بوده صاحب نظر در تإلیف و علاج, در صناعت كحال ماهر, در لسان یونانی و عربی فصیحی بارع و شاعری نادر و خطیبی زبان آور, از مترجمین كتب حكمت (از سریانی به عربی) به جودت نقل و ترجمه ممتاز.(۱۵۵)
سال ها شاگردی در محضر بزرگی چون یوحنابن ماسویه(۱۵۶) او را عالمی وارسته گردانید, اما روح لطیف و نقاد وی توهین استاد را به اهل حیره نپذیرفت و پس از مدت ها كسب فیض و شاگردی, از محضر یوحنا كناره گرفت و برای یادگیری زبان یونانی به دیار غربت شتافت و پس از مدتی با كوله باری از تجربه و آثار علمی یونان به بغداد باز گشت و به ترجمه متون یونانی مشغول شد.(۱۵۷)
حنین علاوه بر اشتغال به طبابت و كار مترجمی, چشم پزشكی حاذق بود. تسلط او به زبان های سریانی, عربی و یونانی(۱۵۸) موجب شده بود تا در ترجمه آثار كهن به افتخارات بی شماری نائل آید و در اندك زمانی منصب ریاست دارالترجمه یا امین الترجمه دربار را به خود اختصاص دهد.(۱۵۹) از آن جا كه در شعر و زبان آوری هم تبحر فراوانی داشت, بیشتر كتاب هایی كه به عربی و حتی سریانی ترجمه نمود, از شیوایی و فصاحت بالایی برخوردارند.(۱۶۰) در دارالترجمه مإمون, نویسندگان و مترجمان زیادی زیر نظر او به امر ترجمه مشغول بودند كه از میان آن ها می توان به موسی بن خالدترجمانی,(۱۶۱) اصطفن بن بسیل,(۱۶۲) حبیش بن حسن إعسم, یحیی بن هارون(۱۶۳) اشاره نمود. كارنامه فرهنگی حنین گواهی بر پركاری و تلاش بی وقفه اوست. (۱۶۴)
تخصص او در امر پزشكی موجب شد تا بیشتر كتاب های بقراط كه توسط جالینوس تفسیر شده بود را به عربی و سریانی ترجمه نماید.(۱۶۵) برخی از كتاب های طبی بقراط عبارتنداز: عهد بقراط (ترجمه به سریانی), كتاب الفصول (نقل به سریانی برای محمد بن موسی خوارزمی), كتاب الكسر (نقل به سریانی برای محمدبن موسی), تقدمه المعرفه, قاطیطیون (نقل به سریانی برای محمد بن موسی), المإ و الهوإ, و طبیعه الانسان. از میان انبوه كتاب های طبی جالینوس نیز كه توسط حنین ترجمه شد می توان به این موارد اشاره نمود: كتاب علل الصوت الحركات المجهوله, افضل الهیئات, سوء المزاج المختلف, الادویه لمفرده, المولود لسبعه إشهر (نوزاد هفت ماه), محنه الطبیب, مداواه الامراض و ... .(۱۶۶)
حنین بارها به یونان سفر كرد و هربار با خود كتاب های ارزشمندی را برای ترجمه آورد, تا این كه پس از باز گشت از آخرین مسافرتش به بغداد, از ملازمان خاندان محتشم موسی بن شاكر گردید و آن ها وی را به ترجمه كتاب های یونانی ترغیب و تشویق فراوان نمودند. بنابر نقل منابع, او باقی عمر پربركت خود را در راه ترجمه, تفسیر و تإلیف صرف نمود.(۱۶۷) از این رو به حق او را شیخ المترجمین نام نهاده اند.(۱۶۸) خلف شایسته او, فرزندش اسحاق, راه پر صعوبت پدر را ادامه داد و با ترجمه بسیاری از كتاب های یونانی و سریانی به عربی,(۱۶۹) بویژه كتاب های فلسفی حكمای یونانی, از نام آوران عصر خود گردید.(۱۷۰)
ا▪بویعقوب بن اسحاق كندی: ملقب به فیلسوف عرب, از مشهورترین دانشمندان و سرآمدان عصر عباسی است كه بیشتر دوران حیات پربركت او در دوره نهضت ترجمه گذشت. مهارت او در پزشكی, شیمی, فلسفه, تاریخ و جغرافیا به همراه تسلط بر متون حكمت یونانی, فارسی و هندی چیزی نیست كه از كسی پوشیده باشد. قفطی در این مورد می نویسد:
یعقوب مذكور در ملت اسلامیه, به تبحر در فنون حكمت یونانیه و فارسیه و هندیه مشهور و معروف و به معرفت احكام و سایر علوم ممتاز و فیلسوف عرب بوده. یافت نشد در ملت اسلام كسی كه از غایت مهارت در علوم فلاسفه مستحق اسم فیلسوف شده باشد بغیر یعقوب.(۱۷۱)
همین مهارت و تسلط بر علوم مختلف موجب شد تا مدت ها به عنوان ریاست دارالترجمه دربار مإمون به كار گمارده شود.
دستاورد حضور فعال او در بیت الحكمه به همراه علاقه و توجه بسیارش به امر ترجمه و تإلیف, آثار بی شماری است كه اسامی آن ها را ابن ندیم و قفطی در هفت صفحه فهرست كرده اند. موضوع این آثار عبارتند از: منطقیات, حسابات, كریات, موسیقیات, نجومیات, هندسیات, فلكیات, طبیبیات, احكامیات, جدلیات, نفسانیات, سیاسیات, احداثیات, ابعادیات, تقدمیات و انواعیات.(۱۷۲)
علاقه و اهتمام بسیار كندی به فلسفه,(۱۷۳) او را به سمت راه اندازی نخستین مركز تعلیم فلسفه رهنمون ساخت.(۱۷۴) به بركت وجود همین مدرسه وی توانست شاگردان بزرگی را تربیت نماید. از بارزترین دانش آموختگان مكتب كندی, ابوحمدبن طیب, قویری و ابن كرنیب ابواحمد حسین بوده اند.(۱۷۵) علاوه بر این, در كنار او همواره شاگردان و كاتبانی حضور داشتند كه دست نوشته ها و یا اقوال او را جمعآوری می كردند. از میان مشهورترین آن ها می توان به حسنویه, نفطویه, سلمویه و رحمویه اشاره نمود. (۱۷۶)▪حبیش بن حسن إعسم نصرانی: از شاگردان و تربیت یافتگان و همكاران حنین بن اسحاق و به روایتی خواهرزاده او بود.(۱۷۷) وی پزشكی حاذق و مترجمی دقیق بود. دقت نظر, ویژگی ها و شایستگی های فردی و تبحر در امر نقل و ترجمه موجب شده بود تا نزد استاد و مرادش حنین از جایگاه والایی برخوردار شود. قفطی در مورد او می نویسد:
گویند از سعادت های حنین یكی صحبت حبیش بود. زیرا كه اكثر آن چه در واقع نقل حبیش است به حنین منسوب می دارند, چنان كه بسا باشد كه جهال چیزی از كتب قدیمه مترجم بینند به نقل حبیش پندارند غلطی است كه ناسخ كرده, و بر این پندار آن را حك و اصلاح كنند. و بدل حبیش حنین نویسند.(۱۷۸)
وی با ممارست در امر ترجمه كتاب های طبی, بویژه متن های یونانی بقراط و كتاب های گیاه شناسی دیوسكوردس, پایه گذار داروسازی در اسلام گردید(۱۷۹) و كتاب های بسیاری را در علم طب و داروسازی نوشت.(۱۸۰) مهم ترین كتاب هایی كه او ترجمه نمود عبارتند از: كتاب التشریح الكبیر, اختلاف التشریح, تشریح الحیوان الحی, تشریح الحیوان المیت, علم بقراط بالتشریح, الحاجه الی النبض, علوم ارسطو, تشریح الرحم, آرای بقراط و إفلاطون, العادات, خصب البدن, منافع الاعضإ, تركیب الادویه, الریاضه بالكره الصغیره, الریاضه بالكره الكبیره, الحث علی تعلیم الطب, قوی النفس و مزاج بدن, الكیموس, و ده ها كتاب دیگر...(۱۸۱)
▪یحیی بن ابی منصور: منجمی فاضل و جلیل القدر بود و در دربار مإمون تقرب و تقدمی خاص داشت.(۱۸۲) از این رو مإمون او را به رصد ستارگان و راه اندازی رصدخانه ای مجهز مإمور كرد.(۱۸۳) یحیی در كنار ترجمه برخی آثار یونانی به امر تإلیف توجه بیشتری مبذول داشت و كتبی در علم نجوم به رشته تحریر درآورد.(۱۸۴)
▪یوحنا بن بطریق: از مترجمان نامدار و پركار دربار مإمون بود. به دلیل تسلط به زبان یونانی و آگاهی از رموز فن ترجمه, كتاب های بسیاری را به عربی ترجمه نمود و تا مدت ها رئیس دارالترجمه مإمون بود.(۱۸۵) علاقه عمده وی به ترجمه آثار فلسفی بود; از این رو در طول اقامتش در دربار مإمون بارها برای یافتن كتاب های فلسفی یونانی به روم اعزام شد كه شرح مسافرت های طولانی, مهیج و پرماجرای وی در منابع آمده است.(۱۸۶) از میان مهم ترین ترجمه های وی می توان به كتاب های طیماوس (إفلاطون),(۱۸۷) الحیوان و السمإ و العالم (ارسطو), التریاق (جالینوس) اشاره نمود.(۱۸۸)
▪عیسی بن یحیی بن ابراهیم: از شاگردان و دانش آموختگان مكتب حنین است كه علاوه بر امر ترجمه, كتاب های بسیاری نیز تإلیف نموده است.(۱۸۹) برخی از كتاب هایی كه او ترجمه كرده عبارتند از: تقدمه المعرفه, طبیعه الانسان, الامراض الحاده; (نویسنده هر سه كتاب بقراط می باشد), الادویه و الادوإ, تقدمه المعرفه; (این دو كتاب از آثار جالینوس می باشد).(۱۹۰)
▪عبدالله بن ابوسهل بن نوبخت: از منجمان قدیم العهد و جلیل القدر دربار مإمون بود.(۱۹۱)
▪خاندان خوارزمی: محمد, احمد و حسن فرزندان موسی بن شاكر هستند كه در تاریخ علم به بنی المنجم مشهورند.(۱۹۲) عنایت مإمون به آن ها موجب شد تا در بیت الحكمه زیر نظر اسحاق بن مصعبی به تعلیم و تعلم مشغول شوند. اسحاق در این مورد می گوید: ((مإمون من را دایه اولاد موسی بن شاكر گردانید)).(۱۹۳) آنان با بهره گیری از هوش و استعداد سرشار و نیز ممارست و جدیت تمام توانستند علاوه بر تإلیف كتاب های بسیاری در زمینه هندسه, حیل, نجوم و حركات كواكب, و موسیقی,(۱۹۴) آثار بی شماری را نیز به زبان عربی ترجمه نمایند.(۱۹۵) آن ها در جریان نهضت علمی, بارها برای یافتن آثار و متون باستانی به نواحی دوردست سفر كردند(۱۹۶) و گاهی نیز با اعزام هیإت هایی سعی در انتقال مواریث كهن علمی از سایر سرزمین ها به بغداد داشتند. همین اقدام آنان موجب شد تا برخی منابع, آنان را دلالان علم و معرفت بنامند.(۱۹۷)
یكی از سه پسر مشهور موسی بن شاكر, ابوجعفر محمد (م۲۵۹ه") است كه در علم نجوم(۱۹۸) و هندسه(۱۹۹) از سرآمدان عصر خود به شمار می رفت. وی اقلیدس و مجسطی را نیكو می دانست و در جمعآوری كتاب های علمی بسیار جدی و حریص بود(۲۰۰) و در بیت الحكمه مإمون مإمور خزانه داری كتب حكمت شده بود. زیج ها و كتاب های بسیاری را به او نسبت داده اند.(۲۰۱)
فرزند دیگر موسی, حسن نیز در فن هندسه طبعی بلند و شگفت داشت. با آن كه كتاب اقلیدس را به طور كامل نخوانده بود, لیكن با تإكید بر قوه حافظه و درك و فهم سرشار علمی, راه حل های نوینی برای حل مسایل هندسه طراحی كرد. قفطی معتقد است: ((او بیشتر این علم را از تخیل و خلاقیت قوی خودش اخذ نمود.))(۲۰۲)
▪ماشإالله بن اثری یهودی (یا: میشا بن ابری):(۲۰۳) از دانشمندان مسلم علم اخبار و یگانه دوران در ثبت حوادث بود. او در سهم الغیب نیز حظی وافر داشت. (۲۰۴) با اندك تإملی در منابع, به خوبی می توان از زحمات بی دریغ او آگاهی یافت. ابن ندیم حدود ۲۵ عنوان كتاب از او را نام می برد.(۲۰۵)
▪احمدبن عبدالله حاسب مروزی, ملقب به حبش:(۲۰۶) از منجمان برجسته عصر مإمون است كه نزدیك به صد سال عمر نمود. حاصل عمر طولانی و پربركت او علاوه بر طبع كتاب های بسیار, سه زیج است كه از شهرت بسزایی برخوردار می باشد.اولین آن ها به روش ((سند هند)) تإلیف شده است و در بسیاری از موارد با نظر محمد خوارزمی و ابراهیم فزاری مخالف است. دومین آن ها زیج ((ممتحن)) نام دارد كه از مهم ترین و مشهورترین زیج های آن عصر به شمار می رود. بنابر نظر قفطی, او پس از رصد كواكب بر اقتضای امتحان و آزمون آن را نگاشت. سومین زیج او معروف به ((شاه)) است.(۲۰۷)
▪قسطا بن لوقا بعلبكی: پزشك, ریاضی دان, فیلسوف و منجم پرآوازه دربار مإمون بود. ثمره تسلط او بر زبان های سریانی, یونانی و عربی, هم چنین آگاهی وی به فن ترجمه, تإلیف و نقل آثار بسیاری توسط او بود.(۲۰۸) ابن ندیم از ۳۷ عنوان تإلیف او نام می برد(۲۰۹) و قفطی هم به ۲۰ عنوان كتاب او اشاره می كند.(۲۱۰) بنابر نقل منابع, او در امر تصنیف طریقه ای نیكو داشت.(۲۱۱) به گفته قفطی: ((فاضل تر كسی است كه مباشر تصنیف شده باشد. از غایت احتوإ كتب او بر علوم و فضائل, با اختصار الفاظ و جمع معانی)).(۲۱۲) گزارش سفرهای علمی او به اقصی نقاط شام و روم(۲۱۳) برای به دست آوردن كتاب های كهن, نشان از توجه و علاقه وی به علم و علم اندوزی دارد.
حجاج بن یوسف بن مطر: از نخستین مترجمان دربار عباسیان است(۲۱۴) كه موفق به ترجمه كتاب مجسطی بطلمیوس(۲۱۵) و مرآه ارسطو(۲۱۶) و كتاب اصول اقلیدس شد. كتاب اخیر یك بار برای هارون و یك بار برای مإمون ترجمه گردید.(۲۱۷) برای سهولت در تمایز این دو از یك دیگر اولین ترجمه را هارونیه و دومین آن را مإمونیه نام نهاده اند.
●دوره سوم: از سال ۳۰۰ هجری تا نیمه اول قرن چهارم است. این دوره, به رغم تلاش های نخبگان بلندمرتبه فن ترجمه, عصر افول نهضت علمی مسلمانان به شمار میآید. بی توجهی خلفا به علوم, از یك سو و ضعف عمده دستگاه خلافت اسلامی و رقابت نخبگان سیاسی, از سوی دیگر, موجبات اصلی این ركود و افول را فراهم آورد. به دنبال كم سو شدن اختردارالعلم بغداد, دامنه جریان نهضت علمی به سایر ممالك تابعه خلافت اسلامی كشیده شد و با كم رنگ شدن نقش فرهنگی بیت الحكمه و مهاجرت سرآمدان علم و دانش به دیگر نقاط, رونق دیرینه بیت الحكمه به سایر مراكز علمی جهان اسلام منتقل شده و كتابخانه های آن ها رونقی تازه گرفت. از جمله كتابخانه فاطمیان در مصر,(۲۱۸) سامانیان و آل بویه در ایران و یا كتابخانه های اندلس,(۲۱۹) ضمن جلب و جذب محققان, دانشمندان و طلاب, با پرداخت امتیازاتی به آن ها بر روند این جابجایی افزودند.
قابل ذكر است كه: بیشتر مساعی محققان و مترجمان این دوره به شرح و تفسیر آثار كهن و یا تصحیح ترجمه های پیشین گذشت. شاید از مهم ترین ویژگی های بارز این عصر, ترجمه آثار فكری, فرهنگی و مجموعه های ادبی, شعری و حماسی سایر سرزمین ها و ممالك تابعه خلافت اسلامی باشد; برای نمونه, كتاب شعر ارسطو كه به سریانی ترجمه شده بود, توسط ابوبشر متی بن یونس به عربی برگردان شد.(۲۲۰)
مهم ترین مترجمان و مفسران(۲۲۱) این دوره عبارتند از: ((ابوبشرمتی بن یونس(۲۲۲))), مترجم و مفسر از زبان سریانی به عربی, ((ثابت بن قروه(۲۲۳))) دانشمند مسلم و یكی از مترجمان چهارگانه مشهور كه ماهرتر از ایشان كسی نبود. پسرش ابراهیم نیز از سرآمدان روزگار بود.(۲۲۴) یحیی بن عدی,(۲۲۵) ابوعلی عیسی بن اسحاق بن زرعه,(۲۲۶) هلال بن ابی هلال حمصی,(۲۲۷) ابوالخیرالحسن بن سواربن بابابن بهرام, مشهور به ابن خمار(۲۲۸) نیز از دیگر مترجمان برجسته دوره سوم نهضت ترجمه به شمار می روند.
●نهضت ترجمه در اندلس:
بذر نهضت علمی ای را كه خلفای عباسی بغداد افكندند, در خراسان, ری, خوزستان, آذربایجان, ماورإالنهر, مصر, شام و اندلس به بار نشست.(۲۲۹) بنابر گزارش های موجود, مرحله نهایی نهضت ترجمه در اندلس صورت گرفت. در خلال كشتار امویان, عبدالرحمن بن معاویه بن هشام, امیر اموی, در سال ۱۳۶ هجری به اندلس گریخت و به یاری قبایل عرب ساكن آن جا, دولت مستقلی را تشكیل داد.(۲۳۰) اخلاف وی سال ها حكومت قدرتمند امویان را در اندلس اداره كردند, تا این كه حكومت به عبدالرحمن بن محمد (عبدالرحمن ناصر سوم) رسید. وی در سال ۳۰۰ هجری لقب امیرالمومنین بر خود نهاد(۲۳۱) و به مدت پنجاه سال حكومت امویان را در اندلس با اقتدار اداره نمود. این در حالی بود كه عباسیان مشرق زمین به دلیل سیطره تركان و كشمكش های داخلی در ضعف و انحطاط به سر می بردند. از این زمان به بعد دو خلیفه یكی در شرق و دیگری در غرب بر جهان اسلام حكم می راندند.(۲۳۲)
با وجود پیشینه درخشان تاریخی و علمی مغرب نشینان و تسلط آنان بر ذخائر یونانیان, به صراحت می توان گفت كه بیشتر منابع علوم اصلی, ابتدا در بغداد تكمیل شد و سپس به اندلس منتقل گردید; از جمله موسیقی, طب, شعر و ادب و حتی فقه به طریق مختلف از دارالعلم بغداد به قبه الاسلام قرطبه راه یافت, چنان كه حتی یهودیان اندلس مسایل فقهی را از یهودیان بغداد استخراج می كردند.(۲۳۳) اما فلسفه و ستاره شناسی نزد اهل اندلس اقبالی نیافت. این بی توجهی به حدی بود كه گاه كسی را كه به فلسفه یا نجوم اهتمام یا علاقه ای داشت, زندیق می نامیدند.(۲۳۴) با این اوصاف, تا مدت های مدید, رقابتی شدید بر دربار خلافت اسلامی شرق و غرب (قرطبه و بغداد) حكمفرما بود. این رویارویی تنها در مسایل سیاسی خلاصه نمی شد, بلكه هم چشمی ها و رقابت های فرهنگی, ادبی, هنری و حتی مذهبی(۲۳۵) نیز دامنه گسترده ای داشت. این رقابت ها در عصر خلیفه الحكم المستنصر اموی بیشتر شد.(۲۳۶)
كارگزاران, جاسوسان و نمایندگان دربار خلافت امویان اندلس, در كسوت تاجر, سراسر خاور زمین و شهر بغداد را در می نوردیدند تا صاحبان علم را پیدا نموده و با صرف هزینه فراوان آن ها را برای رفتن به دیار مغرب و اندلس تشویق و ترغیب نمایند.(۲۳۷) از این رو, محصولات فكری و كتاب های علمی و ادبی دانشمندان مشرق زمین را با بهای گزاف می خریدند و یا با انواع ترفند و حیل ربوده, با خود به قرطبه می بردند; چنان كه آورده اند:
هنگامی كه ابوالفرج اصفهانی كتاب مهم و بزرگ خود ((الاغانی)) را تإلیف نمود, نسخه ای از آن را برداشته راه بغداد در پیش گرفت. در میان راه, كارگزاران خلیفه اموی اندلس به او رسیدند و هزار دینار زر به او عرضه كردند تا نسخه ای از آن كتاب را به ایشان بدهد و از این رو این كتاب پیش از آن كه در بغداد و دربار خلیفه عباسی شهرتی یابد, در شهر قرطبه و دربار خلافت امویان منتشر شد.(۲۳۸)
این مطلب موید قدرت نفوذ جاسوسان خلیفه اموی و میزان اطلاع رسانی عمال آنان است, تا جایی كه از آثار علمی نواحی دور دست چون ایران نیز اطلاع كافی داشتند.
علاوه بر این, كتابخانه های اندلس در این دوره از مهم ترین و بهترین گنجینه هایی بودند كه نادرترین متون كهن در آن جا نگهداری می شد;(۲۳۹) برای نمونه, تنها در غرناطه(۲۴۰) حدود هفتاد كتابخانه عمومی وجود داشت.(۲۴۱) در مركز خلافت اسلامی اندلس, یعنی قرطبه, نیز كتابخانه ها و گنجینه های عظیم آثار فرهنگی راه اندازی شده بود كه در كنار آن هزاران دانشمند و هنرور نساخ, خطاط و جلدساز(۲۴۲) یونانی و اموی فعالانه تلاش می كردند.(۲۴۳)گفتنی است كه در نتیجه دوستی دیرینه خلفای اموی اندلس با امپراطوران بیزانس (روم شرقی), علاوه بر ردوبدل شدن هدایا و تحف بسیار, كتاب های ارزشمندی هم توسط امپراطور بیزانس برای دربار خلیفه اموی فرستاده می شد و در پاره ای موارد, به همراه كتاب, مترجمانی برجسته چون نیكلا (نیقلا) به قرطبه اعزام می شدند تا كتاب های یونانی را ترجمه و یا ترجمه های پیشین را اصلاح كنند.(۲۴۴) بدین ترتیب, امویان اندلس از این فرصت گران مایه و امكانات وسیع و شگفتآور استفاده نمودند. بدون شك دست مایه غنی آنان در راه اندازی چنان حكومت قدرتمند و با فرهنگی, عناصر عربی اصیل و گنجینه های نفیس آثار فرهنگی مدنیت كهن یونان و روم باستان بود كه همسایه دیوار به دیوار امویان, ضمن صدور بسیاری از مواریث فرهنگی, بقایای كتابخانه های خود را به آن جا منتقل كرده, آن ها را بارویی گشاده در اختیار مسلمانان این سرزمین می گذاشتند.
با مقایسه خلفای اموی اندلس و عباسیان, به جرإت می توان ادعا نمود كه از لحاظ فرهنگی و جهش علمی, قرطبه همسنگ بغداد بود. اگر خلیفه ای چون هارون در بغداد خوش درخشید و اقبال عباسیان را بركشید, خلیفه الناصر نیز در قرطبه عصری زرین را پایه گذاشت و فرزندش الحكم المستنصر (م۳۶۶ه") همچون مإمون, با عشق ورزیدن به علم و تكریم علما, موجبات رونق علمی دارالاسلام قرطبه را فراهم آورد.
پس از سقوط خاندان اموی اندلس (۳۱۲ه") مدت ها این دیار دچار بی سامانی شد و سراسر آن را كشمش و آتش جنگ و ستیز فرا گرفت. در گوشه و كنار آن, هر سرجنبانی به سركشی برخاست و بدین ترتیب عصر سیطره ملوك الطوایف آغاز شد. نخستین بازتاب این شرایط رخت بربستن امنیت و آرامش از اندلس بود و با سست بنیان شدن دولت اسلامی, مجد و عظمت آن در سراشیبی زوال و نیستی قرار گرفت.
●دلایل توجه مسلمانان به ترجمه
بی تردید عوامل بسیاری مسلمانان را به ترجمه كتاب ها و متون كهن علمی ترغیب و تشویق نمود كه در یك دسته بندی كلی می توان, آن ها را به دو بخش عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم نمود:
الف ـ عوامل درونی:
۱. تإكید قرآن به علم, دانش, خرد و خردورزی: بی شك از مهم ترین عوامل درونی, توصیه های قرآن كریم به عنوان كلام الهی به علم و دانش بود.(۲۴۵)
۲. توصیه های موكد پیامبر(ص) مبنی بر كسب علم و علم اندوزی حتی از كافران(۲۴۶) یا از دورترین مكان ها, می توانست در تشویق مسلمانان موثر باشد. برخی احادیث نیز حكایت از این دارد كه علم و دانش از گمشده های مومن است كه می بایست در یافتن آن تلاش زیادی نماید. همه این موارد, مسلمانان را در انجام سفرهای دور و دراز و حتی تسامح و تساهل علمی ترغیب می نمود.
۳. در جریان رفت و آمدهای تجاری و حتی علمی به نواحی دور دست چون مصر, یمن و جندی شاپور كه سابقه ای طولانی در علم و معرفت داشتند, مسلمانان متوجه ضعف علمی خود در مقابل سایر ملل متمدن شده بودند.
۴. عدول از روحیه بدویگری و بیابان گردی و روی آوری به زندگی شهری (گذر از زندگی وبری و ورود به حیات حضری): حیات شهری در قدم اول نیازمند برخی علوم و معارف اسلامی است كه از طریق آموزش قابل یادگیری است.
۵. نیاز خلفا به علومی چون پزشكی, برای گریز از درد و رنج بیماری.(۲۴۷)
۶. اعتقاد خلفا به تنجیم, طالع بینی, و علاقه آنان به حالت های كواكب و میزان تإثیر آن ها بر زندگی و سرنوشت.(۲۴۸)
۷. رسیدگی به دفاتر مالیاتی, گرداندن امور مالی حكومت, مساحی مناطق تحت سلطه حكومت اسلامی و اخذ خراج و جزیه, نیاز خلفا به علومی چون ریاضی, حساب و هندسه را مسلم می كرد.
۸. تحقق برنامه های اقتصادی و افزایش رفاه عمومی به همراه توسعه و آبادانی, ساختن كاریز, قنات, سد, راه و سایر امكانات, به نوعی گردانندگان حكومت را متوجه علومی چون هندسه و حساب می نمود.
۹. سیاست مذهبی خلفا, بویژه اعطای نوعی آزاد اندیشی و شاید سهل گیری در ارتباط با اهل ذمه, حضور اندیشمندان سایر مذاهب را در دربار خلافت اسلامی به دنبال داشت, كه این مسإله رهایی مسلمانان از قیود تقلید و جهل كوركورانه و تعصبات نابجا را دربر داشت. به عبارتی دیگر, این امر وزیران شیعی و سنی, مشاوران صابئی و یهودی و نصرانی, و اندیشمندان یعقوبی و زرتشتی و هندی را كنار یكدیگر قرار داد, بدون این كه در پوستین هم افتند. همین امر موجب شد تا حركت علمی, سرعت و نشاطی وصف ناپذیر یابد.
۱۰. سیاست گشاده دستی و بخشندگی خلفا در پرداخت هدایا و مقرریهای بسیار.(۲۴۹)
۱۱. تكریم دانشمندان, محققان, ادیبان و مبالغه در بزرگداشت آنان به همراه مجالست نزدیك با آن ها, موجبات مهاجرت و ماندگاری آنان را در دربار خلافت و بیت الحكمه فراهم كرده بود.
۱۲. فراغ خاطر و آسودگی اهل علم در نتیجه رفاه نسبی, نشاط هرچه بیشتر جریان نهضت علمی را در پی داشت.(۲۵۰)
۱۳. تقویت فرق گذشته و ظهور نحله های جدید, بویژه اوج فعالیت فرقه معتزله و گرایش خلفا به آن در این عصر, به گرم تر شدن مجالس مناظرات علمی و یا ترجمه كتاب های حكمت و فلسفه انجامید.
۱۴. برپایی مجالس سخنرانی و مناظرات علمی در عین آزادی كلام و اندیشه.(۲۵۱)
ب ـ عوامل بیرونی:
۱. فتوحات اسلامی و رویارویی مسلمانان با تمدن های مختلف.
۲.انتقال مركز خلافت از شام به بغداد و تإثیر عظیم فرهنگ ایرانی بر دربار خلافت اسلامی.(۲۵۲)
۳. نزدیكی بغداد به دارالعلم جندی شاپور(۲۵۳) و انتقال بسیاری از علوم و شارحان و دانشمندان آن به بغداد.
۴. ارتباط تنگاتنگ رونق اقتصادی, رفاه اجتماعی, آرامش سیاسی با علم اندوزی و توجه به معارف جدید. در پی تحقق شرایط مطلوب حیات اجتماعی در عصر اول خلافت عباسیان, توجه به علم نیز افزایش یافت.
۵. مهاجرت اهل ذمه به پایتخت خلافت اسلامی و انتقال علوم و معارف سرزمین های متبوع, به آن جا; چنان كه آورده اند: كسانی كه علوم عقلی و نقلی را وارد اسلام نمودند بیشتر عجم بودند.(۲۵۴)
۶. حضور اندیشمندان با گرایش های مذهبی و ملیت های مختلف در دربار عباسیان, به واسطه تسامح و تساهل فرهنگی و مذهبی خلفا و وزرای آن ها.
۷.حضور فعال نخبگان علم دوست ایرانی بویژه دانشمندان اهل مرو(۲۵۵) در دربار عباسیان.
●روش های ترجمه كتاب
دانشوران نهضت ترجمه در برگردان آثار كهن به زبان عربی و یا سریانی, دارای روش های مختلفی بوده اند; برخی از دانشمندان, به بررسی این روش ها پرداخته اند. عده ای نیز در مقام نقد و بررسی آن ها بر آمده اند.(۲۵۶) از این میان, صلاح الدین صفدی یكی از معروف ترین آن ها است. وی در كتاب ارزشمند خود ((الغیث المسجم فی شرح لامیه العجم)) این روش ها را چنین توصیف می كند:
مترجمان را در نقل كتاب ها به زبان عربی دو روش بوده است: یكی روش یوحنا بن بطریق و ابن ناعمه حمصی و دیگران, و آن این بود كه به كلمات مفرده یونانی و معنی آن نظر می افكندند و كلمه ای مفرد از زبان عربی را كه مرادف آن در دلالت بر آن معنی باشد, انتخاب می كردند. به این ترتیب, كلمه یونانی به كلمه عربی تبدیل می شد و با آن تبیین می گردید و با پیوستن كلمات, جمله ای عربی پدید می‌آمد. این روش ازدوجهت نادرست است:
یكی آن كه در كلمات عربی كلماتی یافت نمی شود كه برابر كلمات یونانی باشد. از این جهت است كه در خلال ترجمه, بسیاری از الفاظ یونانی به صورت خود باقی مانده است; و دو آن كه خواص تركیب و روابط اسنادی یك زبان همیشه با زبان دیگر تطبیق نمی كند و نیز در استعمال مجازات كه در هر زبانی موجود است خلل وارد می‌آید.
روش دیگر روش حنین بن اسحاق و جوهری و دیگران است كه محصول معنای جمله ای را در ذهن میآوردند و آن محصول معنا را طی جمله ای در زبان دیگر تعبیر می كردند و این روش درست تر است از این جهت كه كتاب های حنین بن اسحاق نیازی به تهذیب ندارد مگر در علوم ریاضی كه او مهارتی در آن نداشت. بر خلاف كتاب های پزشكی و منطق و علوم طبیعی و الهیات كه ترجمه های او از این كتب, نیازی به اصلاح ندارند.(۲۵۷)
ناگفته پیداست كه روش های ترجمه تنها به این دو محدود نبود; چه این كه سرآمدان فن ترجمه در این عصر, به تناسب حال و فراخور آثار, شیوه های دیگری را به كار می بستند و گاهی نیز در جریان برگردان آثار علمی به عربی ابتكاراتی را خلق می كردند كه در جای خود بسیار جالب توجه اند. با این همه شاید بتوان مهم ترین این روش ها را به انضمام آن چه صفدی ذكر نموده در موارد ذیل خلاصه نمود:
۱. ترجمه لغت به لغت: اولین روشی را كه می توان از مترجمان خبره و كارآمد انتظار داشت, ترجمه كلمه به كلمه متون مختلف است. در این روش, مترجم می بایست به هر دو زبان, هم زبان متن مورد ترجمه و هم ادبیات زبانی كه بدان ترجمه می كند, مسلط باشد.(۲۵۸) روش ترجمه حنین بن اسحاق و ثابت بن ابراهیم(۲۵۹) بر این بنیان استوار بوده است. برخی از مترجمان نیز, كه یا تبحر بیشتری در زبان سریانی داشتند و یا به رموز زبان عربی واقف نبودند, و شاید هم به تبعیت از مترجمان گذشته,(۲۶۰) ابتدا آثار كهن را به صورت كلمه به كلمه, به زبان سریانی ترجمه می كردند و مترجمان دیگری آن را به عربی برمی گرداندند; در این صورت, ترجمه اول به لحاظ اسلوب نگارشی از دقت بیشتری برخوردار و به متن اصلی نزدیك تر بود. قفطی در همین مورد می نویسد: ((شرح سریانی نیكوتر از شرح عربی است)).(۲۶۱) برای نمونه, حنین بن اسحاق كه از بارزترین شخصیت های علمی عصر ترجمه است, كتاب های بسیاری را به سریانی ترجمه نمود; بویژه بیشتر كتاب های منطق ارسطو را به سریانی ترجمه نمود و پسرش هم آنان را به عربی برگرداند.(۲۶۲) علاوه بر این, او آثار طبی بقراط و تفسیر جالینوس را ابتدا به سریانی ترجمه كرد و بعدها توسط حبیش بن اعسم و عیسی بن یحیی به عربی برگردان شد,(۲۶۳) و یا ترجمه های بختیشوع در طب كه به روش لغت به لغت از یونانی به سریانی ترجمه شده بود.
۲.ترجمه تحت اللفظی: در برخی موارد, مترجم از عهده ترجمه كلمه به كلمه برنمیآمد; از این رو با خواندن متن, آن چه را كه فهم می نمود یادداشت می كرد; برای نمونه, در حاشیه الموضع الجدلیه آمده است: ((در این مقاله مواضعی چند است كه چون معنی درستش را نمی دانستیم, تحت اللفظی ترجمه كردیم...)).(۲۶۴) البته این شیوه مورد پسند محققان طراز اول نبود, چنان كه قفطی آورده است:
... جبائی را در كتاب تصفح روی داده, زیرا او كلام ارسطو را نقل كرده و بر آن چه خود از كلام او فهم كرده, ایرادات نموده, و حال آن كه او عالم به قواعد منطقیه نبوده, پس اعتراضات فاسده كرده.(۲۶۵)۳. اصلاح ترجمه: در نظر نخست شاید نتوان اصلاح ترجمه ها را جزء شیوه های ترجمه دانست, اما با كمی دقت در روش مترجمان در برگردان متون قدیمی به عربی می توان به خوبی به روشی دیگر پی برد كه هنگام بازبینی مجدد و در جریان اصلاح كتاب صورت می گرفت. مترجمان و ناقلان علوم در ترجمه و اصلاح منابع كهن, همواره با دشواریهای جدی مواجه بودند;(۲۶۶) برای نمونه, جا افتادگی كلمات و گاه ناخوانا بودن برخی از آن ها مصحح را ناگزیر می نمود تا به جایگزین كردن كلمه ای معادل روی آورد كه این امر علاوه بر تبحر, به علم و تخصص كافی نیز نیاز داشت.
در روش اصلاح, ابتدا كتاب های ترجمه شده به عربی, توسط دانشوران فن ترجمه مورد بازبینی قرار می گرفت و سپس اشكالات آن ها رفع می شد. در بسیاری از موارد, مترجم دوم در حاشیه كتاب می نوشت كه مترجم اول از عهده كار برنیامده است.(۲۶۷) گفتنی است بسیاری از آثار دوره نخست ترجمه كه گاه با شتاب زدگی صورت گرفته بود, در دوره دوم مجددا ترجمه و یا اصلاح شد; برای نمونه, در عصر یحیی بن خالد برمكی و به دستور وی كتاب مجسطی توسط مترجمین ترجمه شد, اما آن ها چنان كه می بایست, از عهده كار بر نیامدند; به همین خاطر, برای بار دوم, و این بار توسط یحیی ابوحسان, ترجمه گردید كه این ترجمه, مورد رضایت یحیی قرار گرفت. قفطی در همین مورد می نویسد:
یحیی سعی و اجتهاد در تصحیح آن مبذول داشت و احضار نمود جماعتی را كه در نقل و ترجمه صاحب ید بودند و آزمون و اختبار به كار بست و آن را كه افصح و اوضح و اصح دانست, اختیار نمود. بعضی گفته اند حجاج بن مطر نیز آن را نقلی نموده, اما نقلی كه نیرزی كرده و ثابت آن را اصلاح نموده است, چندان مرضی نیست و اسحاق نیز كتاب مذكور را نقلی نموده و ثابت اصلاح كرده, اصلاحی نازل تر از اول.(۲۶۸)
البته این شیوه, یعنی اصلاح و ایضاح متون ترجمه شده, در اندلس نیز رایج بود و برخی از كتاب هایی كه از بغداد به آن جا منتقل می شد, دوباره مورد اصلاح و تجدید نظر قرار می گرفت.
۴. تلخیص و مختصر نمودن: گاهی متون قدیمی با توجه به چگونگی آن ها تلخیص می شدند.(۲۶۹) بهترین تلخیص های این دوره به حنین بن اسحاق منسوب است. وی بیشتر كتاب های بقراط و جالینوس را علاوه بر ترجمه تلخیص نیز نموده است.(۲۷۰)
۵. تإلیف: گاهی مترجمان ضمن ترجمه متن اصلی, برای زیادت فایدت و مفهوم ساختن مطالب آن ها, به شرح و تفسیر موضوع نیز می پرداختند. در این صورت, مجموعه فراهم آمده با ترجمه آن اثر بسیار متفاوت بود; برای نمونه, كتاب بقراط كه توسط حنین ترجمه شد بیشتر به صورت یك تإلیف ارائه شد تا ترجمه, زیرا حنین مطالب بسیاری بدان افزود.(۲۷۱)
در پایان, گفتنی است: چنان كه از منابع برمیآید, غالبا یك كتاب چندین بار ترجمه می شد. محققان و مترجمان دوره های بعد ترجمه های مختلف را كنار هم نهاده و آن ها را با هم تطبیق می كردند. از این رو, گاهی منابع برای یك كتاب مترجمان مختلفی را نام برده اند(۲۷۲) كه بی شك سبك هریك با دیگری متفاوت بوده است.
●نتایج و پیامدهای نهضت ترجمه
نهضت علمی پانزده ساله مسلمانان, بركات و نتایج بسیاری را از خود برجای گذاشت. بی شك پرداختن به همه این نتایج از حوصله این بحث خارج است; از این رو, تنها در این جا به مهم ترین این نتایج اشاره خواهد شد:
۱. از مهم ترین نتایج نهضت ترجمه, توسعه تمدن اسلامی از طریق رویارویی و آمیختگی با مفاهیم تمدن های سریانی, ایرانی, یونانی, هندی و مصری بود. به دنبال فتوحات چشمگیر و موفقیتآمیز مسلمانان در خارج از محدوده جزیره العرب, فرهنگ اسلامی با تمدن های كهن در هم آمیخت و بسیاری از مواریث علمی مكتوب آنان به جامعه اسلامی منتقل شد. مهم ترین دستاورد این رخداد, توسعه تمدن اسلامی بود.
۲. ظهور و بروز استعدادهای علمی خلاق و عرضه دست آوردهای بزرگ علمی به علم بشریت, از دیگر دستاوردهای این نهضت بود;(۲۷۳) چنان كه در پرتو این انقلاب فكری و فرهنگی, تحولات عظیمی در عرصه های مختلف به وقوع پیوست. از مهم ترین دستآوردهای این نهضت, اكتشافات, اختراعات, ابداعات و ابتكارات علمی, ساختن ابزار و تجهیزات رصدخانه, باروت و اسلحه گرم, تركیبات آلی شیمی و ساختن انواع اسیدها از جمله اسیدازتیك و سولفوریك, و پیشرفت های بسیار در داروسازی و گیاهان پزشكی بود.
۳. شاید بتوان یكی از مهم ترین پیآمدهای برخورد مسلمانان با علوم بیگانه و روی آوردن به امر ترجمه آن ها را خروج مسلمانان از ایمان ساده توإم با تعبد و تقلید دانست. به عبارت دیگر, این برخورد علمی, مسلمانان را وادار نمود تا هرچه را به تعبد فرا گرفته بودند, به محك عقل بسنجند. از این رو فرقه های مختلف با دیدگاه های متفاوت پدید آمدند و فرقه هایی نیز كه از پیش به علل سیاسی ظهور كرده بودند, تقویت شده, برای اثبات حقانیت خود وابطال دلائل مخالفین ناگزیر, به استدلال های منطقی روی آوردند.
۴. از دیگر نتایج مهم نهضت بزرگ علمی مسلمانان, آغاز عصر تفسیر قرآن و جدایی آن از علم حدیث بود. به عبارت دیگر, علم تفسیر در این دوره تطور و تحولی شگرفت یافت. مسلمانان پیشتر قرآن كریم را با احادیث پیامبر(ص) و یا اقوال صحابه و تابعین تفسیر می كردند, اما در عصر عباسیان و در جریان نهضت ترجمه, تفسیر قرآن از علم حدیث مستقل شد و بیشتر مفسران و شارحان, قرآن را با دلائل عقلی تفسیر می كردند و تنها در برخی مواقع از احادیث بهره می جستند.
۵. رشد علم كلام در نتیجه نفوذ فلسفه یونان, از دیگر نتایج نهضت ترجمه بود. (۲۷۴)
۶. از دیگر نتایج این نهضت علمی, به وجود آمدن گروه های اجتماعی و فرهنگی بود كه به تدریج از چارچوب جدل دینی به سوی گفتگوهای علمی و فلسفی روی آوردند; چنان كه دانشمندان این عصر ضمن ترجمه هایی كه می كردند, تغذیه عقلی نیز می شدند و عبارت دیگر, گاه چنان به كار ترجمه علاقه مند بودند كه به جاه, مال و مقام اهمیتی نمی دادند.(۲۷۵)
۷. نزدیكی موالی به عباسیان و بالا رفتن منزلت آنان بویژه خراسانیان و اهالی مرو كه بنی عباس را در بنیان مبانی حكومتی یاری رساندند, نتیجه دیگر این نهضت بود.
۸. حضور فعال اهل ذمه در بغداد و گرامی داشتن آنان توسط خلفا منجر به شكوفایی حركت علمی در عصر اول خلافت عباسیان شد. با حضور این جماعت, مدارس علمی رونق گرفته, اهتمام به ترجمه آثار تمدن های مختلف دو چندان شد.
۹. رشد و گسترش زبان عربی به عنوان زبان علمی جهان اسلام نیز از نتایج مهم این نهضت به شمار می رود. اگر چه پیشتر زبان تازی از طریق تجارت و بازرگانی به سایر نواحی گام نهاده بود, اما در هنگام فتوحات, همپای سپاهیان مسلمان و حتی جلوتر از آن ها به سرزمین های فتح شده, و یا ممالك همجوار راه یافت. پس از استقرار خلافت عباسیان, با راه اندازی نهضت بزرگ علمی و مهاجرت علم اندوزان و دانشوران صاحب نام به بغداد و اعزام نخبگان آنان به اقصی نقاط برای دست یابی به كتاب های علمی و ترجمه آن ها به عربی, در اندك زمانی زبان تازی به نهایت گستردگی و وسعت خود رسید. در یك نظر كلی می توان ادعا نمود كه این رشد چندان به سود زبان عربی نبود, زیرا از یك سو به تباهی آن انجامید, و از سویی دیگر, نادرستی كلمات چون ننگی بزرگ به شمار میآمد كه آن ها برای گریز از آن به دامان بیابان كه میهن زبان فصیح بود, پناهنده شدند, زیرا بدویان صحرانشین چون تنها در بیابان می زیستند, زبان سره تازی خود را حفظ نموده بودند. ابن ندیم فهرست كاملی از بیابانیان پرآوازه كه به شهرها میآمدند و آموزش زبان سره را برعهده داشتند, ثبت كرده است; برای نمونه می توان از ابوالبیدإ الریاحی كه در بصره ساكن شده و به كودكان زبان میآموخت و دستمزد دریافت می كرد,(۲۷۶) هم چنین, ابوجاموس ثور بن یزید بدوی كه به بصره آمد و ابن مقفع از او فصاحت را آموخت,(۲۷۷) و نیز عبدالله بن خلید ابوالعمیثل اعرابی كه به خراسان رفته و آموزگار فرزند عبدالله بن طاهر شد و به دلیل فصاحت بیان و زیبایی كلام از امیر طاهری جوایز و هدایای بسیاری دریافت نمود, نام برد.(۲۷۸)
با این توصیف شاید بتوان فخرفروشی دانشمندان از كسب علم در بیابان های جزیره العرب را درك نمود; چنان كه وقتی از خلیل بن احمد (م ۱۶۰ ه") پرسیدند: دانش گسترده خود را از كجا آورده است؟ با افتخار پاسخ داد: ((از بیابان های حجاز, نجد و تهامه)).(۲۷۹)
۱۰. در كنار آمیختگی زبان تازی, افزایش ثروت زبان عربی و راه یافتن بسیاری از كلمات جدید فارسی, نبطی, یونانی, سریانی و هندی به زبان عربی هم از مهم ترین نتایج نهضت ترجمه بود. در این جریان, دانشمندان جهان اسلام تلاش زیادی را برای جایگزین نمودن كلمات معادل و مرادف آغاز كردند. همین پژوهش های واژه شناسی به دانش نوین علم نحو انجامید و با گسترش دانش نحو, رشد ثروت زبان عربی مسلم شد; برای نمونه, در دوره نخست ترجمه, به دلیل نبود كلمات معادل, بسیاری از واژگان بیگانه به همان شكل در متون ترجمه شده درج می شد. اسامی علومی چون ارثماطیقی (علم شناخت ماهیت اعداد),(۲۸۰) جو مطریا (علم هندسه),(۲۸۱) اسطرنومیا (علم نجوم),(۲۸۲) موسیقی (علم شناخت اصوات و استخراج اصول الحان)(۲۸۳) به همان شكل یونانی در متون عربی به كار می رفت. علاوه بر اصطلاحات علمی, در بسیاری از موارد اسامی حیوانات نیز كه در بیشتر كتاب های ارسطو وجود داشت, به همان شكل نامإنوس یونانی و بدون ترجمه و یا معادل عربی توسط مترجمانی چون یوحنابن بطریق ثبت شده است. علاوه بر این, اصطلاحات فلسفی چون قاطیغوریاس (مقولات عشر), انولوطیقا (تحلیل قیاس),(۲۸۴) انولوطیقای ثانی (برهان), طوبیقا (جدل), ریطورقا (خطابت), ابوطیقا با بوطیقا (شعر) و هزاران واژه فلسفی دیگر تا مدت ها در متون ترجمه شده به همان شكل یونانی خود باقی ماند.(۲۸۵)
ناگفته پیداست كه از مشكلات مهم دانشمندان و مترجمان مسلمان, وضع كلمات و لغات مترادف فلسفی و علمی بود كه بتواند مفاهیم آن ها را بی كم وكاست بیان نماید; اما با این كه این موضوع یكی از مشكلات محققان این عصر به شمار میآمد, آن ها به خوبی از پس این مشكل برآمدند.
۱۱. ترجمه آثار فراموش شده ایرانی, یونانی, سریانی و هندی و احیای منابع كهنی كه سال ها در معابد و گنجینه های متروك نگهداری شده بودند نیز یكی دیگر از نتایج نهضت ترجمه بود.
۱۲. تكوین, احیإ و تكامل یافتن برخی علوم فراموش شده چون فلسفه و منطق یونان باستان, ادبیات كهن ایرانی و هندی,(۲۸۶) خارج نمودن متون علمی از انبارها و گنج خانه های نهان تمدن های باستانی بویژه یونانیان و ترجمه آن ها و انتقال به نسل های بعدی, خود خدمتی شایسته به مواریث آنان بود, چنان كه گوستاولبون می نویسد: ما به بركت اعراب است كه توانسته ایم از علوم قدمای یونانی و رومی اطلاع پیدا كنیم. دانشگاه های ما همیشه نیازمند كتاب هایی بوده اند كه از زبان عربی به لاتین ترجمه شده اند.(۲۸۷)
۱۳. توجه به نقش اصلی مساجد به عنوان نهادی آموزشی در تقویت حركت علمی, دایر شدن حلقه های درس در مساجد و راه اندازی انجمن های مختلف علمی در آن ها, كمك شایان توجهی به شتاب حركت علمی نمود. كلاس ها و نشست های علمی مساجد تنها به موضوعات دینی و فقهی اختصاص نداشت, بلكه در كنار این مباحث, تفسیر و حدیث, علم نحو, دانش ادبی, ستاره شناسی و حتی پزشكی نیز آموزش داده می شد; به عنوان نمونه, مسجد احمد بن طولون در مصر از این ویژگی برخوردار بود.(۲۸۸)
۱۴. تإسیس مدارس علمی یا مكتب خانه ها در كنار مساجد را هم می توان از نتایج این نهضت برشمرد. با افزایش روز افزون دانش پژوهان و زیادی حلقه های درس در مساجد, عرصه بر مسلمانان برای ادای عبادت و نیایش تنگ شد. از سویی, روند رو به رشد محافل علمی, بی شك نیاز به كانون ها و نهادهای آموزشی چون مدارس را تشدید می كرد. از این رو مكتب های علمی در كنار مساجد تإسیس شدند و با جدیت به امر تعلیم و تربیت دانشجویان پرداختند. در حقیقت, این بنیادهای علمی نقش برجسته ای در جنبش فكری و فرهنگی مسلمانان در عصر طلایی اسلام داشتند.
۱۵. یكی دیگر از این نتایج, تإسیس كتابخانه, دارالعلم و بیت الحكمه, توسعه مراكز و مدارس علمی(۲۸۹) و موسسات پژوهشی و تحقیقاتی و ایجاد رصدخانه و تجهیز آن با بهترین امكانات و افزارهای علمی و رفاهی بود.۱۶. انتشار كاغذ تحولی شگرف در امر انتشار كتاب و نسخه برداری به وجود آورد, چه پیش از آن, در عهد گذر از نظام شفاهی و گفتاری به نظام نوشتاری, ثبت دانسته ها به روی پوست های دباغی شده مرسوم بود. با فتح مصر, كاغذهای مصنوعی به نام ((بردی)) یا ((پاپیروس)) تا مدتی جای پوست را گرفت, اما گرانی و كم یابی بردی, هرگز از دشواریهای نسخه برداری نكاست. با فتح سمرقند, مسلمانان به كارگاه های كاغذ سازی آن دیار دست یافتند. كاغذهای خوب و مرغوب سمرقند كه از شهرت بسزایی برخوردار بودند,(۲۹۰) به داالعلم بغداد صادر شدند. به دلیل ارزش و اعتبار كاغذ در میان خطاطان و نساخان و هم چنین سبكی و كم حجمی آن و نیز سهولت نگارش بر روی آن ها, تا مدت ها رقابت شدیدی میان محصول نورسیده با بردیهای مصری (پاپیروس) و پوست و چرم های دباغی شده وجود داشت. سرانجام با راه اندازی كارگاه های كاغذسازی در بغداد كه به همت و تلاش یحیی بن خالد برمكی صورت گرفت(۲۹۱) و با تإسیس مراكز مشابهی در دمشق,(۲۹۲) این رقابت پایان یافت و كاغذ به عنوان بهترین ماده نوشتاری و بدون رقیب شناخته شده و از این جا نقطه عطفی در تاریخ كتاب آرایی و نسخه برداری پدید آمد.
رواج كاغذ برشمار كتاب های خطی و نسخه های خطی ترجمه شده افزود. رقابت بر سر جست وجوی خطاطان و وراقان (كاغذسازان) میان خلفا و درباریان و دولتمردان, عصر زرین كاغذگری را رقم زد.(۲۹۳) اولین نتیجه مسلم این تلاش, افزایش كتاب و نسخه های خطی, رونق كتابخانه های دولتی و شخصی و توسعه مدارس علمی بود.
۱۷. با رواج صنعت كاغذ و رونق كار ترجمه, مشاغل جدید و پردرآمدی چون كاغذ سازی (وراقی), نساخی, صحافی, كتاب آرایی و مشاغل وابسته به آن ها چون تجلید و تذهیب بود ایجاد گردید و این امر فراوانی كتاب, رونق كتابخانه ها و تجارت پرسود آن را به دنبال داشت.
۱۸. اهمیت یافتن شغل معلمی و ارزش قائل شدن برای مقام معلم, یكی از دیگر نتایج نهضت ترجمه بود, چه پیشتر این شغل از مشاغل پست به شمار میآمد.(۲۹۴)
۱۹. آغاز عصر روشنگری اذهان و به دنبال آن, وسعت افق فكری مسلمانان در سایه تحقیق, تإلیف, انتشار كتاب و افتتاح كتابخانه های عمومی در كنار اماكن پرتردد چون بازار و مساجد جامع, از مهم ترین فواید این نهضت است.
۲۰. از نتایج منفی این نهضت, انحصار علم و فن ترجمه در دست خاندان های مشهور بود; گرچه این انحصار در علم پزشكی نمود بیشتری داشت, چنان كه اطلاعات و آمار موجود در قرن سوم هجری, از حضور ۱۳ پزشك مسیحی, ۳ پزشك یهودی, ۳ پزشك مشرك و ۵ پزشك مسلمان در دربار گزارش می دهند. بیشتر این پزشكان به صورت موروثی به این شغل نائل میآمدند; چنان كه این علم در میان خاندان بختیشوع نصرانی تا نسل ها باقی ماند, و این در حالی است كه اگر پزشك حاذق مسلمانی پیدا می شد, نمی توانست آنچنان كه باید و شاید در میان مردم پایگاهی یابد. برخی داستان های موجود در منابع موید این ادعا است; به عنوان نمونه, جاحظ در البخلإ می نویسد:
اسد بن جانی مردی پزشك بود, روزگاری كار او از رونق افتاد و بازارش كساد شد. كسی او را گفت: امسال سال بیماری زایی است و بیماری در مردم فراوان شده است و تو هم مردی دانشمند هستی, هم صبر و حوصله داری, هم اهل خدمت هستی, زبان آور و مردم شناس هم هستی, با این حال علت كسادی بازار تو چیست؟ وی گفت: نخست آن كه من مسلمانم و مردم از مدت ها پیش از آن كه من پزشك شوم و حتی پیش از آن كه من آفریده شوم معتقد بوده اند كه مسلمان هیچ وقت پزشك خوبی نمی شود. دوم این كه نام من اسد است, در صورتی كه می بایستی نام من صلیبا یا جبرئیل یا یوحنا و یا بیرا باشد, كنیه من هم ابوالحارث است, در صورتی كه می بایستی ابوعیسی یا ابوزكریا یا ابوابراهیم باشد. من عبایی از كتان سفید می پوشم در صورتی كه می بایستی عبایی از حریر مشكی بپوشم, زبان من هم عربی است در صورتی كه می بایستی به زبان اهل جندی شاپور حرف می زدم.(۲۹۵)
صفاتی كه جاحظ در این داستان, راجع به اسم, كنیه, لباس یا زبان نقل كرده است, همه از خصوصیات پزشكان جندی شاپور بوده كه در این دوره غالبا مسیحی و سریانی بودند. علاوه بر این, جاحظ از زبان این پزشك عرب مسلمان می گوید: ((در بغداد هیچ پزشكی مورد توجه مردم نیست مگر این كه مسیحی باشد و در مدرسه جندی شاپور درس خوانده باشد.))(۲۹۶)
۲۱. یكی از پیامدهای نهضت ترجمه, واكنش اهل تسنن در برابر علوم بیگانه بود. ورود علوم یونانی به جهان اسلام, واكنش سخت اهل سنت را در پی داشت. این جریان مخالف, بیشتر حملات خود را متوجه علوم فلسفی و منطقی نمود. ابوحامدغزالی یكی از معروف ترین مخالفین بود كه كتاب ((تهافت الفلاسفه)) را بر ردفیلسوفان نوشت و آنان را تكفیر كرد.(۲۹۷) ابن تیمیه نیز با تإلیف كتاب ((الرد علی المنطقیین)) به دنبال سست نشان دادن مبانی منطق یونانی بود. سیوطی هم با تإلیف كتاب ((صون المنطق و الكلام عن المنطق و الكلام)) سعی داشت با متزلزل نمودن پایه های علم كلام كه متكی بر استدلال های فلسفی بود, مخالفت خود را اعلام نماید.
پی نوشت ها:
*. دانشجوی دكتری تاریخ اسلام
**. ((... و آن چه كه اصحاب ما سندهندش می شناسند سدهاند است یا مستقیمی كه نه به كجی افتد و نه به دیگرگونی و این نام به نزد آنان بر كسی افتد كه رثبت و به دانش حساب نجوم به والایی رسد...)) ر.ك: بیرونی, ابوریحان: تحقیق ماللهند, ترجمه منوچهر صدوقی سها, تهران, موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی, بی تا, ۵۲۱ش, ج ۱, ص ۱۱۶ـ۱۱۷.
۱. حاجی خلیفه, كشف الظنون عن اسامی الكتب و الفنون, (بیروت, دارالفكر, ۱۴۰۲. ه") ج ۱, ص ۳۳.
۲. محمود شكری الوسی, بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب, شرح و تصحیح محمد بهجه الاثری, (بیروت, دارالكتب العلمیه, بی تا) ج ۳, ص ;۳۲۷ عبدالرحمن ابن خلدون, مقدمه (بیروت, دارالفكر, بی تا) ص۴۹۳.
۳. محمود شكریالوسی, همان, ص ۲۲۳.
۴. كلمه علم ۶۰ بار و مشتقات آن ۸۵۴ بار در قرآن آمده است.
۵. ((خذو الحكمه و لو من السنه المشركین)); احمد بن محمد (ابن عبدربه), العقد الفرید, تحقیق عبدالمجید الترحینی, (بیروت, منشورات محمد علی بیضون, دارالكتب العلمیه, ۱۴۱۷ ه") ج ۲, ص ;۱۱۷ ((الحكمه ضاله المومن مإخذها ممن سمعها و لایبالی فی إی وعإ خرجت)); همان, ص ;۱۱۶ ((و لمداد جرت به اقلام العلمإ خیره من دمإ شهدإ فی سبیل الله)); ((الحض العلمإ طلب العلم)); همان, ص ;۷۹ ((فضل العلم خیر من فضل العباده)); همان, ص ;۸۲ ((و تعلموا العلم فان فی تعلمه لله خشیه و طلبه عباده و مذاكرته تسبیح و البحث عنه جهاد لمن لایعلمونه صدقه و بذله لاهله قربه لانه معالم الحلال و الحرام و منار سبیله الجنه ...)); رسائل الخوان الصفإ و خلان الوفإ (قم, مكتب الاعلام الاسلامی, ۱۴۰۵ه") ج ۱, ص ۳۴۷.
۶. حاجی خلیفه, همان.
۷. علی بن حسین مسعودی, مروج الذهب و معادن الجوهر, تحقیق محمدمحی الدین عبدالحمید, (بیروت, دارالفكر, بی تا) ج , ص ۴۱ـ۴۰.
see w. caskel: aiyam al-aarad, islamica iii, supplment, ۱۹۳۰, pp ۱-۹۹. .۸
۹ . محمدبن اسحاق (ابن ندیم), الفهرست, تعلیق شیخ ابراهیم رمضان, (بیروت, دارالمعرفه,۱۴۱۷ه") ص۳۰۰.
۱۰. ابن عبدربه, همان, ص ۹۷ و شمس الدین احمدبن محمد (ابن خلكان), وفیات الاعیان و ابنإ الزمان, (بیروت, داراحیإ التراث العربی, بی تا) ج ۲, ص ۲۲۴.
۱۱. ابن ندیم, همان.
۱۲. همان.
۱۳. ابن عبدربه, همان.
۱۴. اهرن القس یا هارون قس كاهن و پزشك اسكندرانی است كه احتمالا در دوره هراكلیوس می زیسته است.
۱۵. جنگ یا مجموعه ای گوناگون از مطالب مخصوصا در طب و خواص گیاهان.
۱۶. احمد بن القاسم (ابن ابی اصیبعه), عیون الانبإ فی طبقات الاطبإ, (بی جا, مكتبه الوهبیه, ۱۲۹۹ه") ج ۱, ص ۱۶۳. ابن ندیم به نقل از ابن جلجل آورده است كه این كتاب در عصر مروان به عربی ترجمه شده است; ابن ندیم, همان.
۱۷. غریغوریوس (ابن العبری), تاریخ مختصر الدول (بیروت, دارالمشرق, ۱۹۹۲م) ص ;۱۱۲ علی بن یوسف قفطی, تاریخ الحكما, ترجمه بهین دارانی, (تهران, انتشارات دانشگاه تهران, ۱۳۷۱) ص ;۱۱۳ ابن ندیم, همان, ص ۳۵۸.
۱۸. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ;۴۴۲ ابن اصیبعه, همان; ابی داود سلیمان بن حسان (ابن جلجل) طبقات الاطبإ و الحكمإ, تحقیق فواد سید (مصر, مطبعه المعهد العلمی الفرنسی آثار الشرقیه بالقاهره, ۱۹۵۵م) ص ۶۱.
۱۹. ابن ندیم, همان.
۲۰. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۴۴۲ـ۴۴۴ و ابن جلجل, همان, ص ۶۱.
۲۱. او كاتب چهار خلیفه اموی, از معاویه تا عبدالملك بود; ر.ك: ابن عبدربه, همان, ج ۴, ص ۲۵۲.
۲۲. او دیوان ها را در عصر هشام بن عبدالملك به عربی نقل نمود; ابن ندیم, همان, ص ;۳۰۱ ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۲۲.
۲۳. پزشك حجاج; ابن ابی اصیبعه, همان; علی بن یوسف فقطی, همان, ص ;۱۴۷ ابن العبری, همان.
۲۴. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۲.
۲۵. محمدبن اسعد طلس, تاریخ العرب (بی جا, دارالاندلس للطباعه و نشر, بی تا) ص ۲۲۶.
۲۶. كاتب حجاج و ناقل دواوین از فارسی به عربی; ر.ك: ابن عبدربه, همان.
۲۷. فلیپ حتی, تاریخ عرب, ترجمه محمد سعیدی (تهران: زوار, بی تا) ص ;۸۸ شوقی ضیف, العصر العباسی الاول, (قاهره, دارالمعارف بمصر, بی تا) ص ;۱۱ محمد محمدی, فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی, (تهران, توس, ۱۳۷۴ش) ص ;۱۳۸ جرجی زیدان, تاریخ التمدن الاسلامی (بیروت, دارالمكتبه الحیاه, بی تا) ج ۲, ص ۲۸۱.
۲۸. غیاث الدین بن همام الدین الحسینی (خواندمیر), حبیب السیرفی اخبار افراد بشر, تصحیح و مقابله عبدالحی حبیبی, (تهران, خیام, ۱۳۳۳ش) ج ۲, ص ۲۰۸.
۲۹. در بنای بغداد مشهور است كه راهب ساكن این منطقه با منصور ملاقات نمود و از وصف منطقه بغداد كه در كتاب های اقلیدس آمده بود برای او صحبت كرد; ر.ك: دیاربكری, تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس, (بیروت, دارصادر, بی تا) ج ۲, ص ۳۲۵.
۳۰. علی بن حسین مسعودی, همان, ج ۴, ص ;۳۱۴ خواند میر, همان.
۳۱. ابن ندیم وی را از بزرگان شیعه و از پیروان علی(ع) و فرزندان وی می داند; همان, ص ۲۱۹ـ۲۲۰.
۳۲. شوقی ضیف, همان, ص ۱۱۰ـ۱۱۱.
۳۳. خواندمیر, همان, جزء سوم از جلد دوم, ص ;۲۰۸ دلیسی اولیری; انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی, ترجمه احمد آرام, (تهران, انتشارات جاویدان ۲۵۳۵) ص ۲۳۲ـ۲۳۳.۳۴. ابن العبری, همان, ص ;۱۲۵ علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۲۷.
۳۵. مسعودی اطلاعات مبسوطی از این كتاب به دست داده است; ر.ك: همان, ج ۱, ص ۷۶ـ۷۷.
۳۶. تفسیر سندهند, ((الدهر الداهر)) یا ((الدهر الدهور)) نام داشت; علی بن یوسف قفطی, همان, ;۳۷۲ علی بن حسین مسعودی, همان, ص ۷۶ و یعقوبی احمدبن ابی یعقوب یعقوبی, تاریخ الیعقوبی, تحقیق عبدالامیر مهنا, (بیروت, موسسه الاعلمی, ۱۴۱۳ه") ج ۱ ص ۱۱۴.
۳۷. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۷۱ـ۳۷۲.
۳۸. علی بن حسین مسعودی, همان, ج۴, ص ۳۱۴
۳۹. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۷۱ـ۳۷۳.
۴۰. علی بن حسین مسعودی, همان.
۴۱. عبدالرحمن بن خلدون, همان, ص ۴۸۰ و ۴۸۶.
۴۲. همان, ص ۴۸۰.
۴۳. علی بن حسین مسعودی, همان.
۴۴. همان.
۴۵. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۰.
۴۶. محمد تقی (بهار ملك الشعرا) سبك شناسی, (تهران, امیر كبیر, ۱۳۷۳) ج ۱, ص ۱۵۳.
۴۷. به بركت این ترجمه, مقفع را خالق نثر عربی دانسته اند, هرچند بایستی این حكم را با احتیاط پذیرفت; تاریخ اسلام, پژوهش دانشگاه كمبریج, زیر نظر پی ام, هولت, آن .ك.س.لمتون, ترجمه احمد آرام, (تهران, امیركبیر ۱۳۷۸) ص ۱۵۳.
۴۸. ر.ك: همین مقاله, ص ۱۸.
۴۹. خواندمیر, همان, ج ۲ ص ۲۰۷.
۵۰. علم شناخت اعداد و خواص آن ها; ر.ك: رسائل اخوان الصفإ, ج ۱, ص ۴۸ و ابن خلدون, همان, ص ۴۸۲.
۵۱. علی بن حسین مسعودی, همان, ص ۳۱۴ـ۳۱۵.
۵۲. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۲۰.
۵۳. همان, ص ۲۱۸ و ابن العبری, همان, ص ۱۲۵ـ۱۳۴.
۵۴. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۲۰۳.
۵۵. ابن ندیم, همان, ص ۳۵۸ و ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۲۵ـ۱۲۶,۱۳۶ و ۲۰۳ و ابن جلجل, همان, ص ۱۲ و ۶۴.
۵۶. علی بن حسین مسعودی, همان, ص ۳۱۵.
۵۷. همان.
۵۸. خواندمیر, همان, ص ۲۱۹.
۵۹. ر.ك: ابوالقاسم بن غسان, تاریخ برامكه, به اهتمام و تصحیح و مقدمه تاریخی میرزا عبدالعظیم خان گرگانی, (تهران, چاپخانه محمدعلی, ۱۳۱۲ش) ج ۱, ص ۲ و ابن عبدربه, همان, ج ۵, ص ۳۱۷ـ۳۳۰.
۶۰. فلیپ حتی, همان, ص ۸۸ و شوقی ضیف, همان, ص ۱۱ و محمد محمدی, همان, و جرجی زیدان, همان, ص ۲۸۱ـ۲۸۲.
۶۱. محمدبن علی بن طباطبا (ابن طقطقی); تاریخ فخری در آداب ملكداری و دولت های اسلامی, ترجمه وحید گلپایگانی, (تهران, انتشارات علمی فرهنگی, ۱۳۶۷) ص ۲۶۷ـ۲۶۸.
۶۲. علی بن حسین مسعودی, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, (تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, ۱۳۶۵) ص ۳۲۸.
۶۳. دلیسی اولیری, همان, ص ۲۳۶ و ابن غسان, همان.
۶۴. عبدالحسین زرین كوب, تاریخ ایران بعد از اسلام, (تهران, امیركبیر, ۱۳۷۳) ص ۴۲۰.
۶۵. علی بن حسین مسعودی, مروج الذهب و معادن الجوهر, همان, ج ۴, ص ۳۱۶.
۶۶. جلال الدین سیوطی, تاریخ الخلفإ, (بیروت دارالفكر, بی تا) ص ۲۶۴ و ۲۷۳ و دیاربكری, همان, ص ۳۳۱.
۶۷. مجالس مناظره یحیی برمكی از شهرت و اهمیت بالایی برخودار بود و حضور فعال علما, متكلمان و صاحب نظران سایر ادیان بر اهمیت آن افزوده بود; ر.ك: علی بن حسین مسعودی, همان, ج ۳, ص ۳۸۰ـ۳۷۹ و دلیسی اولیری, همان.
۶۸. ابن جلجل, همان, ص ۶۵.
۶۹. همان و ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۷۱.
۷۰. جلال الدین سیوطی, همان, ص ۲۷۳.
۷۱. ابن جلجل, همان و ابن العبری, همان, ص ۱۳۱.
۷۲. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۸۷.
۷۳. یكی از عوامل رونق نهضت ترجمه رواج كاغذ به شمار می رود. از بنیانگذاران كارگاه های كاغذسازی در بغداد یحیی خالد برمكی بود; ابن خلدون, همان, مقدمه, ص ۴۲۱ـ۴۲۲.
۷۴. خضراحمد عطإالله, بیت الحكمه فی عصر العباسیین, (قاهره, دارالفكر العربی, ۱۹۸۹م) ص ۲۲.
۷۵. ابن ندیم برخی از نساخان بیت الحكمه در عصر هارون را نام می برد; برای نمونه, در گزارش علان شعوبی آورده است: ((او در بیت الحكمه برای رشید و مإمون و برامكه رونویسی می كرد)); همان, ص ۱۳۵.
۷۶. علی بن حسین مسعودی, همان, ص ۳۱۸.
۷۷. عبدالرحمن بن علی بن جوزی المنتظم فی تاریخ الملوك و الامم, تحقیق محمدعبدالقادر عطا, مصطفی عبدالقادر عطا, نعیم زرزور, (بیروت, دارالكتب العلمیه, بی تا) ج ۱۰, ص ۱۱۰.
۷۸. جلال الدین سیوطی, همان, ص ۲۸۴ و ابن خلدون, همان, ص ۴۸۰.
۷۹. دلیسی اولیری, همان, ص ۲۵۲.
۸۰. ابن طیفور, ابوالفضل احمد بن طاهر (ابن طیفور), بغداد فی تاریخ الخلافه العباسیه, (بغداد, مكتبه المثنی, ۱۳۸۸) ص ۷۶. بعدها مجموعه كتاب های این كتابخانه به بغداد منتقل شد; عبدالحسین زرین كوب, همان, ص ۴۳۷.
۸۱. یاقوت از ۱۰ كتابخانه مرو یاد كرده و می نویسد: ((مانند آن را دردنیا ندیده ام)); شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت الحموی, معجم البلدان, تحقیق عبدالعزیز الجندی, (بیروت, دارالكتب العلمیه, ۱۹۹۰) ج ۱, ص ۱۳۴.
۸۲. این مكتب در عهد امویان پا به عرصه حیات مذهبی و فرهنگی نهاد.
۸۳. جلال الدین سیوطی, همان, ص ۲۸۴.
۸۴. برای اطلاع بیشتر از شرح حال و آرای و مناظرات او ر.ك: عبدالرحمن بدوی, تاریخ اندیشه های كلامی, ترجمه حسین صابری, (مشهد, بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس, ۱۳۷۴) ج ۱, ص ۱۴۰ـ۲۰۲.
۸۵. برای اطلاع بیشتر از شرح حال و آرای او ر.ك: همان, ج ۱, ص ۲۲۳ـ۲۳۵.
۸۶. علی بن حسین مسعودی, همان, ص ۳۱۸ـ۳۱۹.
۸۷. ابن خلكان, همان, ج ۷, ص ۲۴۹.
۸۸. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۱ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۱.
۸۹. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۸۶.
۹۰. همان, ص ۱۸۷.
۹۱. قفطی گزارش های متعددی از بخشش های مإمون آورده است; برای نمونه, ر.ك: همان, ص ۱۹۶ـ۱۹۸.
۹۲. محمودصالح رمضان, ((اهم المبدعین فی مجالات الفكر و العلم)) مجله المورخ العربی, عدد ۱۸, ۱۹۸۱م, ص ۲۶۸.
۹۳. علی بن حسین مسعودی, همان, ص ۳۱۹.
۹۴. احمد شلبی, تاریخ آموزش در اسلام, ترجمه محمدحسین ساكت, (تهران, نشر فرهنگ اسلامی, ۱۳۶۱) ص ۷۷ (زیرنویس).
۹۵. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۱ و ;۸۴ ابن خلدون, همان مقدمه, ص ;۴۸۰ حاجی خلیفه, همان, ص ;۳۶ ابوحینفه احمدبن داود دینوری, اخبارالطوال, ترجمه محمود مهدوی دامغانی, (تهران, نشرنی, ۱۳۶۸) ص ;۴۴۲ ابن العبری, همان, ص ۱۳۶ و ابن طقطقی, همان, ص ۲۹۸.
۹۶. جلال الدین سیوطی, همان, ص ۳۰۰ و صلاح الدین صفدی, الغیث المجسم فی شرح لامیه العجم, (بیروت, دارالكتب العلمیه, ۱۹۹۰) ج ۱, ص ۷۹ و كوركیس صلاح, ((خزائن الكتب العراق العامه فی ایام العباسیین)) مجله سومر, كانون الثانی, ۱۹۴۶, شماره ۱ـ۲ ص ۲۱۵.
۹۷. احمد فرید رفاعی, عصر المإمون, (قاهره, دارالكتاب المصریه, ۱۳۴۳) ج ۱, ص ۳۷۵.
۹۸. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۲.
۹۹ ,دژرث سحپ ,س رحب رحذذا حح ,حح رحخح ژ ررخس چذژرخ رخ حرچ ش ژچژح خذ خ ر چخححچزرذح ش ح رإvol. ۳۶, p۳۶۸. .۹۸۳
۱۰۰. ابن خلدون, همان, ص ۴۸۱.
۱۰۱. كتب اصول و اركان اقلیدس از مهم ترین كتاب هایی بود كه به دست مسلمانان رسیده بود. هرچند پیشتر, در عصر منصور هم نسخه هایی از آن ها به دربار خلافت عباسیان راه یافت; همان, ص ۴۸۵ـ۴۸۶.
۱۰۲. ابن اصیبعه, همان, ص ۱۸۷.
۱۰۳. ابن جلجل, همان, ص ۶۷.
۱۰۴. ابن اصیبعه, همان .
۱۰۵. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۸.
۱۰۶. همان, ص ۵۲.
۱۰۷. جلال الدین سیوطی, همان, ص ۳۰۳ و ابوحنیفه احمدبن داود دینوری, همان, ص ۴۴۳.
۱۰۸. همان و دیاربكری, همان, ج ۲, ص ۳۳۶.
۱۰۹. حسن ابراهیم حسن, التاریخ الاسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی, (قاهره, مكتبه النهضه, ۱۹۶۴) ج۳, ص ۳۵۱.
۱۱۰. ابن جوزی, همان, ص ۵۱ و محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق) عیون اخبار الرضا, ترجمه محمدتقی اصفهانی (آقا نجفی), (تهران, علمیه اسلامیه, ۱۳۶۳) ص ۴۲۷ـ۴۲۸.
۱۱۱. همان.
۱۱۲. جلال الدین سیوطی, همان, ص ۳۰۹.
۱۱۳. همان, ص ۳۱۰.
corduba. .۱۱۴
* ۱۱۵. برای اطلاع بیشتر ر.ك: عبدالحسین زرین كوب, كارنامه اسلام, (تهران, امیركبیر, ۱۳۷۶) ص ۴۳ـ۴۰.
۱۱۶. علی بن حسین مسعودی, همان.
۱۱۷. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۵۰.
۱۱۸. دلیسی اولیری, همان, ص ۲۳۹ و ۲۳۳.
۱۱۹. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۳.
۱۲۰. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۰۶.
۱۲۱. همان, ص ۳۰۶ـ۳۰۷.
۱۲۲. ذبیح الله صفا, تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم, (تهران, انتشارات دانشگاه تهران, ۱۳۴۶) ج ۱, ص ۵۶ـ۵۷.
۱۲۳. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۸۷.
۱۲۴. نام اصلی آن پنجه تنترهpanchatantra) ) می باشد; ترجمه كلیله و دمنه انشای ابوالمعالی نصرالله منشی, تصحیح مجتبی مینوی طهرانی, (تهران, امیركبیر, ۱۳۷۳) ص ۱.
۱۲۵. ابوعبدالله محمدبن عبدوس جهشیاری, الوزرإ و الكتاب, ترجمه ابوالفضل طباطبا, (تهران, كتابخانه ملی, بی تا) ص ۲۷۱.
۱۲۶. ابن جوزی, همان, ص ۸۷.
۱۲۷. ابوعبدالله محمدبن عبدوس جهشیاری, همان.
۱۲۸. ابن جوزی, همان, ج ۱, ص ۸۷.
۱۲۹. ر.ك: جرجی زیدان, همان, ص ۱۷۳ و فرید رفاعی, همان, ج ۲, ص ۳۸۷.
۱۳۰. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۲۳.
۱۳۱. مجموعا هشت نفر: جورجیس بن بختیشوع بن جبرئیل بن عبیدالله بن جبرئیل بن عبیدالله به همراه دو بختیشوع دیگر كه در دربار متقی (۳۲۹ـ۳۳۳) و مقتدربالله (۳۲۰ـ۲۹۵) بوده اند.
۱۳۲. ابن ابی اصیبعه, همان.
۱۳۳. علی بن یوسف مسعودی, همان, ج ۴, ص ۳۱۴.
۱۳۴. ابن ندیم, همان, ص ۳۳۴.
۱۳۵. ابن العبری, همان, ص ۱۲۷.
۱۳۶. ابن ندیم, همان, ص ;۳۵۷ ابن العبری, همان, ص ۱۳۱ و ابن جلجل, همان, ص ۶۵.
۱۳۷. ابن جلجل, همان.
۱۳۸. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۷۶.
۱۳۹. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۶۵ـ۶۶.
۱۴۰. ابن ندیم, همان, ص ۱۳۵.
۱۴۱. محمد شكریالوسی, همان, ج ۱, ص ۱۶۰.
۱۴۲. ابن ندیم, همان, ص ۱۳۵ـ۱۳۶.
۱۴۳. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۵۲ و ابن ندیم, همان ص ۳۳۵.
۱۴۴. ابن ندیم, همان و قفطی, همان.
۱۴۵. ر.ك: ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۲۵.
۱۴۶. ابوعبدالله بن محمدبن عبدوس جهشیاری, همان, ص ۲۸۹.
۱۴۷. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۱۹۷ـ۱۹۸.
۱۴۸. ابوعبدالله بن محمدبن عبدوس جهشیاری, همان.
۱۴۹. فرید رفاعی, همان, ص ۳۸۸.
۱۵۰. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۳. ابن عبدربه مطالب جالب توجهی را در مورد منكه و یحیی بن خالد آورده است; همان, ج ۵, ص ۳۲۵.
۱۵۱. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۶۵ـ۳۶۷.
۱۵۲. همان, ص ۲۹۹.
۱۵۳. همان, ص ۳۰۴.
۱۵۴. فرید رفاعی, همان, ص ۳۷۹.
۱۵۵. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۴.
۱۵۶. ابن جلجل, همان.
۱۵۷. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۸۷ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۸.
۱۵۸. ابن ندیم, همان, ص ۳۵۶.
۱۵۹. ابن ابی اصیبعه, همان.
۱۶۰. ر.ك, ابن خلكان, همان, ج ۲, ص ۲۱۷.
۱۶۱. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۵.
۱۶۲. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۲۰۴.
۱۶۳. ابن جلجل, همان, ص ۶۹.
۱۶۴. ابن جلجل, همان; ابن ابی اصیبعه, همان; علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۸ـ;۲۳۹ ابن ندیم, همان, ص ۳۵۶ و ظهیرالدین بیهقی, تاریخ الحكمإ الاسلام, تحقیق محمد كردعلی, (دمشق, مطبعه الترقی, ۱۹۴۶) ص ۱۶ـ۱۷.
۱۶۵. خیرالدین زركلی, قاموس تراجم لاشهر الرجال و النسإ, (بیروت, دارالعلم للملایین, ۱۹۸۶) ج ۲, ۲۸۷.
۱۶۶. جرجی زیدان, همان, ص ۱۷۰ـ۱۷۱ و فرید رفاعی, همان, ص ۳۸۴ـ۳۸۵.
۱۶۷. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۸.
۱۶۸. ابن جلجل, همان, ص ۶۵.
۱۶۹. ابن ندیم, همان, ص ۳۵۹.۱۷۰. همان, ص ۶۹ و ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۸۸.
۱۷۱. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۰۰.
۱۷۲. این ندیم, همان, ص ۳۱۵ـ۳۲۱ و قفطی: همان, ص ۵۰۱ـ۵۰۸.
۱۷۳. ر.ك: شریف, میرمحمد, تاریخ فلسفه در اسلام, (تهران, مركز نشر دانشگاهی, ۱۳۶۲) ص ۵۹۳ـ۶۰۸.
۱۷۴. خضر احمد, همان, ص ۳۳۱.
۱۷۵. ابن ندیم, همان, ص ۳۲۳.
۱۷۶. همان و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۰۸.
۱۷۷. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۳۰۲.
۱۷۸. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۴۴ـ۲۴۵.
۱۷۹. دلیسی اولیری, همان, ص ۲۶۳.
۱۸۰. ابن ندیم, همان, ص ۳۵۱ـ۳۵۲ و ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۲۰۳.
۱۸۱. جرجی زیدان, همان و فرید رفاعی, همان, ج ۲, ص ۳۸۴ـ۳۸۵.
۱۸۲. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۴۸۷ـ۴۸۸.
۱۸۳. ابن ندیم, همان, ص ۳۳۶ و ابن العبری, همان, ص ۱۳۷.
۱۸۴. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۴۸۸.
۱۸۵. همان.
۱۸۶. ابن جلجل, همان, ص ۶۷.
۱۸۷. فرید رفاعی, همان, ص ۳۸۱.
۱۸۸. همان, ص ۳۸۲ و ۳۸۵.
۱۸۹. ابن ندیم, همان, ص ۳۵۹ و ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۲۰۴.
۱۹۰. جرجی زیدان, همان, ص ۱۶۹ و ۱۰۷ـ۱۷۱.
۱۹۱. ابن العبری, همان, ص ۱۳۶ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۰۸ـ۴۰۰.
۱۹۲. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۹۰.
۱۹۳. همان, ص ۵۹۱.
۱۹۴. ابن خلكان, همان, ج ۵, ص ۱۶۱.
۱۹۵. ابن ندیم, همان, ص ۳۳۲.
۱۹۶. ابن خلكان همان.
۱۹۷. علی اصغر حلبی, تاریخ تمدن اسلام بررسی هایی چند در فرهنگ و تمدن اسلامی, (تهران, چاپ و نشر بنیاد, ۱۳۶۵) ص ۴۸.
۱۹۸. ابن ندیم, همان, ص ;۳۳۵ ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۲۰۵ و ابن العبری, همان.
۱۹۹. علی بن یوسف قفطی, همان.
۲۰۰. همان.
۲۰۱. ابن ندیم, همان, ص ۳۳۶ـ۳۳۵ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۹۰.
۲۰۲. علی بن یوسف قفطی, همان, ۵۹۲.
۲۰۳. همان, ص ۴۴۵.
۲۰۴. همان.
۲۰۵. ابن ندیم, همان, ص ۳۳۵.
۲۰۶. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۲۳۳.
۲۰۷. همان, ص ۲۳۴.
۲۰۸. ابن ندیم, همان, ص ۳۵۷.
۲۰۹. همان.
۲۱۰. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۶۱ـ۳۶۲.
۲۱۱. همان, ص ۳۶۲.
۲۱۲. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۳۶۲.
۲۱۳. همان, ص ۳۶۱.
۲۱۴. ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۲۰۴.
۲۱۵. ابن ندیم, همان, ص ۳۲۹ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۱۳۷.
۲۱۶. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۶۷.
۲۱۷. همان, ص ۸۷.
۲۱۸. تقی الدین ابی العباس احمدبن علی المقریزی, المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الاثار, وضع حوامشه خلیل المنصور, (بیروت, منشورات محمدعلی بیضون, دارالكتب العلمیه, ۱۹۹۸م) ج ۲, ص ۲۹۰ـ۲۹۲.
۲۱۹. احمدبن محمد المقری تلمسانی, نفح الطیب من غضن الاندلس الرطیب, (بیروت, داراحیإ التراث العربی, ۱۴۰۸) ج ۱, ص ۳۸۶.
۲۲۰. ابوبشر متی بن یونس القنائی, كتاب ارسطو فی شعر, نقل من سریانی الی العربی, تحقیق و ترجمه شكری محمد عیاد, (قاهره, دارالكتاب العربی للطباعه و النشر, ۱۹۶۷) ص ۴۲۹.
۲۲۱. با توجه به این كه حوزه تحقیقاتی این مقاله عصر طلایی نهضت ترجمه است تنها به معرفی مترجمان این عصر بسنده می شود.
۲۲۲. ابن ندیم, همان, ص ۳۲۳ـ۳۲۴ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۹ـ۶۰.
۲۲۳. ابن ندیم, همان, ص ;۳۳۳ ابن جلجل, همان, ص ;۷۵ علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۱۶۱ـ;۱۷۰ ابن خلكان, همان, ج ۱, ص ۳۱۳ و خیرالدین زركلی, همان, ج ۲, ص ۹۸.
۲۲۴. ابن خلكان, همان, ص ۳۱۴ـ۳۱۵.
۲۲۵. ابن ندیم, همان و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۶۱.
۲۲۶. ابن ندیم, همان, ص ۳۲۵.
۲۲۷. همان, ص ۳۰۲.
۲۲۸. همان, ص ۳۲۵.
۲۲۹. جرجی زیدان, همان, ص ۱۷۶.
۲۳۰. ر.ك: محمد ابراهیم آیتی, آندلس یا حكومت مسلمین در اروپا, (تهران, دانشگاه تهران, ۱۳۷۶) ص ۴۰ـ۴۲.
۲۳۱. عبدالرحمان بن خلدون, تاریخ ابن خلدون مسمی العبر و دیوان المبتدإ و الخبر ..., (بیروت, منشورات محمدعلی بیضون و دارالكتب العلمیه, ۱۹۹۲م) ج ۴, ص ۱۴۷ و ۱۶۵.
۲۳۲. احمدبن محمدبن المقریتلمسانی, همان, ص ۳۵۳.
۲۳۳. جرجی زیدان, همان, ص ۱۸۶.
۲۳۴. احمدبن محمدبن المقریتلمسانی, همان, ص ۲۲۱.
۲۳۵. در اندلس مذهب فقهی مالكیه با تمایلات عربی رواج داشت, حال آن كه در بغداد مذاهب حنفی, شافعی, حنبلی شیعه و اسماعیلیه با گرایش های ایرانی رواج داشت.
۲۳۶. ابن خلدون, همان, ج ۴, ص ۱۷۵.
۲۳۷. احمدبن محمدبن المقریتلمسانی, همان, ص ۳۸۶.
۲۳۸. ابن خلدون, همان, و احمدبن محمدبن المقریتلمسانی, ص ۳۸۶.
۲۳۹. همان.
granada .۲۴۰
۲۴۱. جرجی زیدان, همان, ص ۲۲۷.
۲۴۲. احمدبن محمدبن المقریتلمسانی, همان.
۲۴۳. محمد مكی السباعی, نقش كتابخانه ها و مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامی, ترجمه علی شكویی, (تهران, سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی, ۱۳۷۳) ص ۱۴۰ـ۱۴۱.
۲۴۴. جرجی زیدان, همان, ص ۲۰۴ و آیتی, همان, ص ۸۶.
۲۴۵. آیات متعددی مبنی بر تدبر و تعقل در قرآن وجود دارد. علاوه بر این, در قرآن به علم و علم اندوزی نیز اشاره های فراوانی شده است, چنان كه ۶۰ بار كلمه علم و ۸۵۴ بار مشتقات آن در قرآن تكرار گردیده است.
۲۴۶. پیامبر(ص) به زید بن ثابت فرموده بود نوشتن را از یهودیان بیاموز; احمدبن یحیی بن جابر بلاذری, فتوح البلدان, ترجمه و تعلیق محمد توكل, (تهران, نشر نقره, ۱۳۷۶) ص ۶۵۹.
۲۴۷. احمد امین, ضحی الاسلام, (چاپ دهم: بیروت, دارالكتاب العربی, بی تا) ج ۲, ص ۱۵.
۲۴۸. احمد امین, همان.
۲۴۹. برای نمونه ر.ك: ابن ابی اصیبعه, همان, ص ۱۸۷ و علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۱۹۶ـ۱۹۸.
۲۵۰. علی اصغرحلبی, همان, ص ۳۴.
۲۵۱. شوقی ضیف, همان, ص ۱۰۶ـ۱۰۷.
۲۵۲. احمد امین, همان, ص ۱۴.
۲۵۳. محمد محمدی, ((دانشگاه جندی شاپور در قرن های نخستین اسلامی)), مجله مقالات و بررسی ها, نشریه دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران, بهار و تابستان ۱۳۵۰, دفتر پنجم و ششم, ص ۱۷.
۲۵۴. حاجی خلیفه, همان, ص ۴۰ـ۴۱ و ابن خلدون, همان, ص ۵۴۳.
۲۵۵. محمد محمدی, همان.
۲۵۶. حرچ حذخذإ ش ح ححس چذژرچژس ,ذچذژا رخ حخ چس خژحا ذچح خژژچذح حخت :شرچژإ ,ذچخس رحژرت :ححژmarmorstin. landon ۱۹۶۵,.pp.۱۵-۱۹. enny
۲۵۷. صلاح الدین صفدی, همان, ص ۷۹.
۲۵۸. ر.ك: ابن عثمان عمربن بحرجاحظ, الحیوان, تحقیق عبدالسلام هارون, (بیروت, داراحیا التراث العربی, بی تا) ج ۱, ص ۷۶ـ۷۷.
۲۵۹. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۱۶۷.
۲۶۰. ارتباط محكم مركز علمی سریانی با سایر كانون های علمی موجب شده بود تا از دیرباز دانشمندان آثار بسیاری را به زبان سریانی ترجمه نمایند; ر.ك: ذبیح الله صفا, همان, ص ۱۰ـ۱۷.
۲۶۱. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۶۵.
۲۶۲. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۷ـ۳۰۹
۲۶۳. ابن ندیم, همان, ص ۳۴۹.
۲۶۴. به نقل از: فاخوری, تاریخ فلسفه در جهان اسلامی, ترجمه عبدالحمید آیتی, (تهران, سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی, ۱۳۵۸) ج ۲, ص ۳۳۸.
۲۶۵. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۶۴.
۲۶۶. ابی عثمان عمر بن جاحظ, همان, ص ۷۹.
۲۶۷. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۶۵.
۲۶۸. همان, ص ۱۳۷
۲۶۹. همان, ص ۶۷.
۲۷۰. همان, ص ۲۳۵.
۲۷۱. همان, ص ۱۳۲.
۲۷۲. حنا فاخوری, همان, ص ۳۴۲.
۲۷۳. عبدالرحمن نجیب حكمت, دراسات تاریخ العلوم عندالعرب, (موصل, وزاره التعلیم العلمی و البحث العلمی جامعه الموصل, ۱۹۷۷م) ص ۲۸.
۲۷۴. ابوحامدمحمد غزالی, تهافت الفلاسفه, مقدمه ماجد فخری, (بیروت, دارالمشرق, ۱۹۹۰) ص ۸.
۲۷۵. عبدالرحمن نجیب حكمت, همان.
۲۷۶. ابن ندیم, همان, ص ۶۶.
۲۷۷. همان, ص ۶۷.
۲۷۸. همان, ص ۷۱.
۲۷۹. ابن الانباری, طبقات الادبإ, (قاهره, بی نا, ۱۲۹۴ه") ص ۸۳.
۲۸۰. رسائل اخوان الصفإ: ج ۱, ص ۴۸.
۲۸۱. همان, ص ۴۹.
۲۸۲. بیشتر در كتاب مجسطی بطلمیوس آمده است; همان.
۲۸۳. همان.
۲۸۴. ابن ندیم, همان, ص ۳۰۷.
۲۸۵. علی بن یوسف قفطی, همان, ص ۵۸ـ۶۱ و رسائل اخوان الصفإ, همان, ص ۲۶۸.
۲۸۶. احمد شلبی, همان, ص ۲۴۳ـ۲۴۴.
۲۸۷. گوستاو لوبون, تاریخ تمدن اسلام و عرب, ترجمه هاشم حسینی, (تهران, كتابفروشی اسلامیه, ۱۳۵۸) ص ۶۰۳.
۲۸۸. جلال الدین سیوطی, حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره, حواشی خلیل المنصور, (بیروت, دارالكتب العلمیه, ۱۹۹۷) ج ۲, ص ۲۲۰.
۲۸۹. گوستاو لوبون, همان, ص ۵۴۳.
۲۹۰. حدود العالم من المشرق الی المغرب, تصحیح و حواشی مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام, (تهران, الزهرا, ۱۳۷۲) ص ;۳۳۳ ابی القاسم بن حوقل النصیبی, صوره الارض, (قاهره, دارالكتاب الاسلامی, بی تا) ص ۳۸۹ و ابی بكر احمدبن الفقیه الهمدانی, مختصر البلدان, (بیروت, داراحیإ التراث العربی, ۱۴۰۸) ص ۲۳۰.
۲۹۱. ابن خلدون, همان, ۴۲۱ـ۴۲۲.
۲۹۲. روزگاری دراز دمشق تولید كننده بهترین نوع كاغذ بود كه تحت عنوان كاغذ دمشقی به دورترین نقاط صادر می شد; الكساندر استیپچویچ, كتاب در پویه تاریخ, ترجمه رضا آژیر و حمیدرضا شیخی, (مشهد, آستان قدس رضوی, بنیاد پژوهش های اسلامی, ۱۳۷۳) ص ۲۷۴.
۲۹۳. همان, ص ۲۷۵.
۲۹۴. ابی عثمان عمربن بحرجاحظ, البیان و التبیین, حواشی موفق شهاب الدین, (بیروت, منشورات محمدعلی بیضون, درالكتب العلمیه, ۱۹۹۸) ج ۱, ص ۱۷۱.
۲۹۵. همان, البخلإ, تحقیق فوزی عطوی, (بیروت, دارصعب, ۱۹۶۹م) ص ۹۴.
۲۹۶. همان.
۲۹۷. ابوحامد محمد غزالی, همان, ص ۳۸ـ۳۹.
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۴
نویسنده:فاطمه جان احمدی
منبع : خبرگزاری فارس