یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به سری بازی‌های ”اقامتگاه شیطان (RESIDENT EVIL)


نگاهی به سری بازی‌های ”اقامتگاه شیطان (RESIDENT EVIL)
یک ضرب‌المثل قدیمی است که می‌گوید: ”تا ترس وجود نداشته باشد شجاعت نیز معنی پیدا نمی‌کند“. تجربه کردن ترس یا به‌عبارتی بهتر، سنجیدن میزان شجاعت، همیشه ما را بر آن داشته تا خود را در شرایطی خوفناک و البته هیجان‌انگیز قرار دهیم!
تماشای فیلم‌های ترسناک و یا خواندن کتاب‌هائی در این ژانر همچون آثار استفن کینگ همیشه می‌توانند ما را در شرایط فوق قرار دهند ولی آیا می‌توانند آن ترسی را که در انجام یک بازی رایانه‌ای ترسناک به ما القاء می‌شود و تا اعمال وجودمان نفوذ می‌کند را در معرض نمایش بگذارد؟
Capcom اولین شرکت بازی‌سازی نیست که یک بازی ترسناک ساخت ولی با عرضهٔ قسمت نخست Resident Evil (اقامتگاه شیطان) ثابت کرد که بهترین سازندهٔ این سبک است. نه سری بازی‌های Alone In The Darke و نه حتی Fatal Frame یا Silent Hill هیچ‌کدام نتوانستند ‌آن‌گونه که رزیدنت اویل، التهاب و دلهره را بر جان بازیکن می‌ریزد موفق باشند.
این سری بازی‌ها برای گروه‌های سنی بزرگسال (M) ساخته می‌شدند و قاعدتاً کسانی‌که زیر این سنین قرار داشتند نباید این بازی‌ها را انجام می‌دادند اما عدم رعایت جوانان و نوجوانان در این مورد و گاهاً انجام این بازی‌ها توسط کودکان موجب اعتراض و مخالفت‌هائی از جانب خانواده‌ها و مراکز فرهنگی به ساخت این نوع بازی‌ها می‌شد اما به‌دلیل سود سرشاری که این بازی‌ها نصیب سازندگان آنها می‌کرد گوش شنوائی برای تعدیل در خشونت و خون‌ریزی در این بازی‌ها پیدا نمی‌شد و وظیفهٔ مراعات رده‌بندی گروه‌های سنی را به‌عهدهٔ خانواده‌ها می‌دانستند. انجام این نوع بازی‌ها برای گروه‌های سنی پائین می‌تواند لطمات شدیدی به روحیهٔ زودباور کودکان داشته باشد و دنیای خیالی آنها را خیلی زود به زشتی‌ها و ناهنجاری‌های ذهنی آلوده سازد.
در این نوشتار قصد تأیید بازی‌های فوق را نداریم تنها می‌خواهیم نگاهی گذرا به بازی‌هائی بیندازیم که نزدیک به ۱۰ سال به‌عنوان قطب جاذبهٔ بازی‌های رایانه‌ای به حساب می‌آمدند و همهٔ کسانی‌که دکمه‌های دستهٔ کنسول‌های بازی‌ را لمس کرده‌اند با اسم این بازی‌ها آشنایند. اما توصیهٔ ما به خانواده‌ها و بازی‌کنندگان این است که موقع خرید بازی حتماً به رده‌بندی سنی بازی‌ها توجه کنند، بازی‌های سنین پائین را همه می‌توانند بازی کنند و از آن لذت ببرند اما بازی‌های سنین بالا این‌طور نیست و می‌تواند برای کودکان ناخوشایند باشد.
اولین‌بار آقای شینجی میکامی با تیم قدرتمند خود پس از مدتی تلاش شبانه‌روزی در سال ۱۹۹۶ بازی رزیدنت اویل را به بازی‌های جهانی تبدیل کرد و دیری نپائید که به فروشی میلیونی دست یافت. در حقیقت این بازی انقلابی در این ژانر بود که همگان ـ منتقدین و بازیکنان را در حیرت فرو برد. بازی تمامی جوایز آن سال را از آن خود کرد و در کنار بازی Tomb Raider به‌عنوان بهترین بازی سال ۱۹۹۶ انتخاب شد. داستان بازی در نوع خود بسیار جذاب بود؛ در اطراف شهر راکون (یکی از شهرهای ایالات متحده آمریکا) اتفاقات عجیب و غریبی به وقوع پیوسته بود. جنازهٔ یک زن با زخم‌های عمیق در نواحی شهر دیده شده بود و به‌همین دلیل پلیس برای رسیدگی، تیم براو را به محل اعزام کرد ولی این تیم هرگز بازنگشت. گروه دیگری به نام آلفا برای نجات و یافتن تیم براو به همان محل رفتند. آنها در بدو ورود مورد هجوم سگ‌های وحشی و ترسناک قرار گرفتند و مجبور شدند در یک ساختمان بزرگ که در همان حوالی بود پناه بگیرند. آنها فکر می‌کردند که در امان هستند ولی اشتباه می‌کردند چون ساختمان پر بود از زامبی‌های خون‌خوار!! Chris , Jill, Barry, Albert و ربکا جزء شخصیت‌های اصلی بودند. کریس و جیل در پایان متوجه خیانت وسکر می‌شوند. در حقیقت وسکر جزء گروه تحقیقاتی آمبرلا بود، گروهی که باعث می‌شد انسان‌ها و دیگر موجودات زنده توسط ویروس T که بعدها به G تغییر یافت به هیولاهائی خطرناک تبدیل شوند. وسکر، یک تایرنت (غول) را آزاد می‌کند تا کریس و جیل را بکشد اما تایرنت با یک ضربه، وسکر را می‌کشد و به طرف قهرمانان بازی حمله‌ور می‌شود و...
بازیکن می‌توانست با هر دو شخصیت اصلی ـ کریس یا جیل ـ بازی کند و هر شخصیت سناریو خاص خود را داشت. بازی پایان‌های گوناگونی داشت و این امر باعث می‌شد تا چندین بار بازی را به پایان برسانید. بازی برای کنسول‌های پلی‌استیشن ۱، گیم‌بوی و کامیپوتر عرضه شد و موفقیتش خصوصاً برای پلی‌استیشن باعث شد تا در سال ۱۹۹۷ یک نسخهٔ الحاقی با عنوان Resident Evil: Directors Cut برای پلی‌استیشن ساخته و عرضه گردد.
مدتی بعد Capcom تصمیم گرفت تا قسمت بعدی بازی خود را بسازد بیش از نیمی از بازی توسط کارگردان جوان این شرکت یعنی هیدکی کامیکا (مردی که بعدها قسمت نخست بازی معروف Devil May Cry را ساخت) طراحی شده بود که تهیه‌کنندهٔ بازی یعنی شینجی میکامی پیشنهاد داد بازی ساخته نشود زیرا به اعتقاد او این بازی شباهت زیادی به نسخهٔ اولیه داشت و احتمالاً با شکست مواجه می‌شد. در هر حال این بازی که بعدها از سوی طرفداران به Resident Evil ۱.۵ لقب گرفت نیمه‌کاره رها شد و Capcom کار بر روی متن و طرح جدیدی را آغاز کرد.
● کپی بهتر از اصل!
این طرح جدید که رزیدنت اویل ۲ نام داشت در سال ۱۹۸۸بر روی کنسول‌های پلی‌استیشن، نینتندو ۶۴ و کامپیوتر ساخته شد و توانست رکورد فروش نسخهٔ قبلی این بازی را بشکند. گرافیک و روند بازی بسیار بهتر شده بود و دموهای فوق‌العاده، بازی را دوچندان تماشائی و جذاب می‌کرد. ایرادی که به رزیدنت اویل ۱ گرفته می‌شد نبود اسلحه‌های متنوع و فراوان بود که این مشکل در قسمت دوم کاملاً برطرف شده بود. با عرضهٔ این بازی روز به روز بر طرفداران Capcom و رزیدنت اویل افزوده می‌شد. اینک می‌رسیم به داستان بازی؛ Leon.S.Kendy در اولین روز کاری خود در مقام پلیس وارد شهر راکون می‌شود، از طرفی دیگر Claire Redfield در جستجوی یافتن برادرش کریس (قهرمان قسمت اول) وارد کافه‌ای در همان شهر می‌شود. لیون و کلارا زمانی که از وجود زامبی‌ها مطلع می‌شوند به‌صورت کاملاً تصادفی همدیگر را ملاقات می‌کنند. در پی یک اتفاق، آنها از هم جدا شده و هر دو به‌گونه‌ای متفاوت وارد ادارهٔ پلیس می‌شوند، کلارا با دختر هفت‌ساله‌ای به نام Sherry Birkin آشنا می‌شود، او دختر ویلیام و آنت، خالقان ویروس G است. از سوئی دیگر لیون با زنی به نام Ada Wong آشنا می‌شود، او ادعا می‌کند که به دنبال خانواده‌اش است ولی این‌چنین نیست! در واقع او جاسون شرکت آمیرلا بوده و قصد دزیدن ویروس G را دارد. در اواخر بازی ادا برای نجات جان لیون از دست یک تایرنت کشته می‌شود و...
بازی بر روی ۲ سی‌دی عرضه شد و هر سی‌دی مختص یکی از شخصیت‌ها بود. بازی از چهار سناریو و چهار پایان متفاوت برخوردار بود و این مسئله طرفداران را دیوانهٔ خود می‌کرد! در کار کارگردانی بی‌نقص هیدکی کامیکا، رزیدنت اویل ۲ را به یک شاهکار بی‌نقص تبدیل کرده بود. مدتی بعد نسخهٔ الحاقی از این بازی با عنوان Resident Evil ۲: Dual Shock وارد بازار گشت.
همهٔ بازی‌کننده‌ها در دنیا منتظر قسمت سوم بودند و بالاخره در یازدهم نوامبر ۱۹۹۹ رزیدنت اویل ۳ (R E ۳: Nemesis) عرضه شد. بازی برای پلی‌استیشن، دریمکست و کامپیوتر ساخته شد. می‌رسیم به داستان بازی؛ جیل ولنتاین (یکی از قهرمانان قسمت اول) در شهر راکون که غرق در خون و آتش است گرفتار شده و سعی به فرار دارد. جیل با سه تن از اعضاء آمبرلا که برخلاف دیگر افراد این گروه قصد سر و سامان دادن به این اوضاع شوم را دارند آشنا می‌شود.
کارلوس، نیکولای و میخائیل همراه جیل امیدوارند بتوانند با یک ترن شهر را ترک کنند اما مخلوقی عجیب که توسط آمبرلا به‌وجود آمده وارد ترن می‌شود. این هیولا که نی‌میسیس (فرشته انتقام) نام دارد با از خودگذشتگی میخائیل از ترن به بیرون پرت می‌شود و نمی‌تواند آسیبی به جیل و کارلوس برساند. در پی اتفاقاتی که به وقوع می‌پیوندد نیکولای نیز کشته می‌شود و جیل به ویروس G مبتلا می‌گردد. کارلوس تلاش می‌کند تا با یافتن و تزریق واکسن ضد ویروس، جیل را نجات دهد و...
کازیرو اویاما (کارگردان بازی) و Capcom از موقعیت عظیم بازی بسیار خوشحال بودند و به درخواست مردم، ساخت قسمت‌های بعدی بازی را در دستور کار خود قرار دادند ولی شینجی میکامی بارها در مصاحبه‌های مطبوعاتی اعلام کرد که باید پروندهٔ یک بازی ترسناک را در پایان نسخهٔ سوم بست و برای همیشه کنار گذاشت او معتقد بود تکرار چندین و چندبارهٔ ترس در یک پروژه در انتها با شکست سنگینی رو به‌رو خواهد شد. ولی مسئولان ارشد شرکت Capcom با بی‌توجهی از کنار این سخنان گذشتند و اولین بازی حاشیه‌ای خود را با عنوان Resident Evil: Survivor (بازمانده) به‌طور انحصاری برای پلی‌استیشن عرضه کردند. گرافیک بازی نسبت به نسخه‌های قبل پسرفت کرده بود! از دموهای جذاب، هم خبری نبود و مهم‌تر از همه این که بازی از حالت سوم شخص به تیراندازی (هدف‌گیری) تغییر یافته بود و این امور شوک عجیبی را به بازیکنان وارد می‌ساخت. داستان بازی دربارهٔ مردی بود که به خاطر یک سانحه، حافظه‌اش را از دست داده بود، او با دو کودک با نام‌های Littly و Lot که خواهر و برادر بودند آشنا می‌شود و آنها را از دست زامبی‌ها نجات می‌دهد. در اواخر بازی او حافظهٔ خود را به‌دست آورده و متوجه می‌شود که اسمش وینسنت نیست، نام حقیقی او Ark Thompson بوده و به این شهر آمده تا به دوستش لیون. اس. کندی کمک کند و...
داستان عجیب بازی (مثلاً با وجود این که شهر راکون در رزیدنت اوی ۳ به‌کلی منهدم شد ولی در این قسمت، بازیکن وارد بخش سالم این شهر می‌شود!) از نکات منفی این شماره به‌شمار می‌رفت ولی با این‌وجود بازی به فروش نسبتاً قابل قبولی دست یافت، خصوصاً به این دلیل که در روزهای پایانی عمر پلی‌استیشن ۱ عناوین محدودهٔ بازی عرضه می‌شد.
● وارد کنید: اسم رمز... ورونیکا
در مارس سال ۲۰۰۰ شرکت Capcom نسخهٔ دیگری از این سری را برای کنسول دریمکست با عنوان Resident Evil: Code Veronica ساخت. فروش بالای بازی باعث شد تا این بازی در سال ۲۰۰۱ برای PS۲ هم عرضه شود. البته مزیت نسخهٔ PS۲ بر دریمکست در این بود که دموهای بسیار زیبائی در آن گنجانده شده بود، دموهائی که در نسخهٔ دریمکست وجود نداشت.
گرافیک بازی و نحوهٔ صداگذاری از سه‌گانهٔ نخست یک سر و گردن بالاتر بود و این موارد روند بازی را بسیار لذت‌بخش می‌کرد. در مورد داستان باید گفت که کلارا رادفیلد (یکی از قهرمانان قسمت دوم) همچنان به دنبال برادرش می‌گردد. او وارد شهر وسترن شده و با اعضاء آمبرلا درگیر می‌شود. بعد از دستگیری او توسط این اعضاء، موفق به فرار می‌شود و با مرد جوانی به نام Steve Burnside ملاقات می‌کند. در حالی‌که استیو بارها جان کلارا را نجات می‌دهد از راز خانواده Ashford با اطلاع می‌گردد. مردی به نام آلفرد توسط استیو کشته می‌شود. خواهر وی یعنی آلکسیا تصمیم به انتقام می‌گیرد. در حالی‌که کلارا و استیو گرفتار دام‌های ساختمان آشفورد می‌شوند، قهرمان محبوب و قدیمی ما یعنی کرس رادفیلد به‌طور غافلگیرکننده‌ای وارد بازی می‌شود. با وجود اینکه باورکردنش کمی مشکل است ولی بی‌مقدمه آلبرت وسکر هم با قدرتی مافوق بشری از راه می‌رسد! هر چند این بازی نتوانست به محبوبیت و فروش رزیدنت اویل ۳ برسد اما با قاطعیت ثابت کرد که هنوز هم Capcom می‌تواند یک بازی ترسناک درجه یک بسازد. کارگردان بازی آقای کوبایاشی و تهیه‌کننده‌اش آقای شینجی میکامی بود. مردانی که هر دو نفرشان در دو قسمت نخست داینو کریسیس سهم به‌سزائی داشتند.
در اولین روزهای سال ۲۰۰۲ بازی R E: Survivor ۲ فقط برای PS۲ ساخته شد. با آن که همگان فکر می‌کردند این بازی دنباله‌ای بر R E: Survivor (پلی‌استیشن ۱) است ولی این‌چنین نبود! بازمانده ۲ ادامه‌ای بسیار کوتاه برای کد: ورونیکا بود. سبک بازی اکشن اول شخص و یک‌بار دیگر داستان کلارا و استیو را بازگو می‌کرد. اگر کد: ورونیکا را بازی کرده باشید می‌دانید که استیو به خاطر نجات کلارا کشته می‌شود. در این نسخه کلارا یک‌بار دیگر وارد شهر وسترن می‌شود و متوجه می‌شود که استیو زنده است. آنها می‌خواهند به یاری یکدیگر شهر را که پر از زامبی است ترک کنند و...
بازی با همکاری شرکت Namco ساخته شده بود ولی از تکرار و فقدان نوآوری رنج می‌برد و به‌همین دلیل در سطح یک بازی معمولی باقی ماند و شکست تلخی را پذیرفت.
در اوایل سال ۲۰۰۳ بازی R E: Dead Aim (هدف مرگ) وارد بازارهای جهان شد. بازی انحصاری برای کنسول PS۲ بود و با رزیدنت اویل‌های قبلی زمین تا آسمان تفاوت داشت. دوربین برای اولین‌بار در این سری ثابت نبود و به‌دنبال شخصیت بازی حرکت می‌کرد. بازی به سبک سوم شخص بود ولی در هنگام تیراندازی به زامبی‌ها به حالت تیراندازی در می‌آمد.
داستان بازی در مورد یک مأمور کارکشته به نام Bruce Mac Given بود که در جستجوی یافتن یکی از اعضاء شرکت آمبرلا وارد یک کشتی تفریحی می‌شد، در حالی‌که ویروس G در کشتی شیوع پیدا کرده و تمام سکنه به زامبی تغییر ماهیت داده‌اند بروس با تنها بازمانده که دختری جوان به نام Fong Ling است روبه‌رو می‌شود. آن دو در ابتدا از همکاری با یکدیگر امتناع می‌ورزند ولی شرایط سخت و مرگبار در کشتی باعث اتحاد آنها می‌شود و...
بازی واقعاً جذاب و در عین‌حال هیجان‌انگیز بود ولی ایرادی که به آن گرفته می‌شد داستان گنگ و شخصیت‌های بی‌ربط آن به سری بازی‌های رزیدنت اویل بود. Dead Aim با وجود آنکه کار چندان برجسته‌ای نبود ولی به فروش قابل قبولی دست یافت.
● PS۲بازها در حسرت رزیدنت اویل‌های Game Cube:
در بازی Resident Evil Zero وقایع قبل از نسخهٔ اول روایت می‌شد. این بازی که در سال ۲۰۰۳ عرضه گشت فقط برای کنسول Game Cube ساخته شده بود. داستان بازی دربارهٔ اعضاء تیم بر او بود، گروهی که به طرز عجیبی دیگر دیده نشده بودند. ربکا چامبرز (همان شخصیت فرعی در قسمت نخست) همراه دیگر یاران خود برای بررسی قتل‌ها وارد قطاری می‌شوند که تک‌تک افراد به طرز فجیعی توسط زامبی‌ها می‌میرند. ربکا موفق به فرار می‌شود و چندی بعد با یک زندانی که در واگن قطار حبس شده ملاقات می‌کند. این زندانی که Billy Coen نام دارد متهم به قتل است و بر روی بازویش خالکوبی نقش بسته، ربکا و بیلی تصمیم می‌گیرند با همکاری هم قطار را متوقف کنند. مدتی بعد آنها وارد ساختمان قدیمی و مخوفی می‌شوند؛ همان ساختمان که وقایع قسمت اول در آنجا به‌وجود می‌آید... استقبال بی‌نظیری از بازی شد به‌طوری که کمپانی Sony از Capcom تقاضا کرد تا این بازی را برای PS۲ هم بسازد ولی با مخالفت روبه‌رو شد و این بازی انحصاری برای گیم‌کیوب باقی ماند.
هنوز سال ۲۰۰۳ به پایان نرسیده بود که یک بازی دیگر از این‌سری باز هم برای گیم‌کیوب عرضه شد. رزیدنت اویل ۱ در واقع برای گیم‌کیوب بازسازی شد. تجربه کردن شاهکار شینجی میکامی با گرافیکی فوق‌العاده بهتر، دموهائی جدید و دیدنی، بهبود بخشیدن به موسیقی و صداگذاری و نحوهٔ بازی تجربه‌ای لذت‌بخش بود که البته حسرت بازی کردن این عنوان از بازی به دل بازی‌کنندگان PS۲ ماند.
● بازگشت به راکون سیتی!
در سال ۲۰۰۴ بازی Resident Evil: Outbreak برای کنسول PS۲ ساخته شد. بازی واقعاً جالب و در عین‌حال کمی سخت بود. داستان دربارهٔ وقایع قبل از رزیدنت اویل ۲ روایت می‌شد. در کافهٔ جِی در شهر راکون، افراد مختلفی در حال رفت و آمد بودند، در یک شب آرام (که البته به‌نظر آرام می‌رسید!) Kevin Ryman مردی که از اعضاء پلیس R.P.D است، Mark Wilkins مأموری مسن که قصد بازنشستگی دارد، Yoko Suzuki دختری دانشجو و بسیار باهوش، Jim Chapman یک کارگر ساده و بسیار با ادب، Alyssa Ashcroft زن روزنامه‌نگاری که در راکون سیتی کار می‌کند، Geoge Hamilton یک پزشک خودرأی، David King از قهرمانان اصلی بازی که در تیراندازی ماهر است البته شغل اصلی او لوله‌کشی است و بالاخره Cindy Lennox که پیشخدمت کافه است و دختری مهربان، آرام و کم حرف محسوب می‌شود. در حالی‌که این هشت نفر هرکدام مشغول کار خود هستند در کافه باز شده و زامبی‌ها به‌داخل محوطه نفوذ می‌کنند و کابوس شروع می‌شود...
بازی به‌صورت آنلاین بود و به‌همین دلیل طرفداران زیادی را برای خود دست‌ و پا کرد. بازیکن می‌توانست یکی از این هشت نفر را انتخاب کند و به کمک دیگر شخصیت‌ها مراحل را پشت سر بگذارد. مبارزه با زامبی‌ها، عنکبوت‌های غول‌پیکر و... در حالی‌که باید همزمان معمائی را هم حل می‌کردید از بخش‌های جذاب و نفس‌گیر بازی بود. برخلاف همیشه زامبی‌ها می‌توانستند درها را بشکنند و به اتاقی که شما و دوستانتان در آن اقامت داشتید نفوذ کنند!
فروش خوب بازی Out Break (طغیان) باعث شد تا در اواخر همان سال یعنی ۲۰۰۴ قسمت دوم با عنوان Out Break: File۲ باز هم فقط برای PS۲ ساخته شود. همگی شخصیت‌های قابل بازی کردن همان افرادی بودند که در قسمت قبل حضور داشتند و کاراکتر جدیدی اضافه نشده بود. از نکات قابل توجه در این شماره می‌توان به انتخاب کردن همراهان خود اشاره کرد. مثلاً شما می‌توانستید پس از انتخاب دیوید، کوین و سیندی را برای همراهی خود برگزینید. بازی همانند نسخهٔ قبلی خود به‌طرز جالبی اتفاقات قبل از قسمت دوم رزیدنت اویل را بازگو می‌کرد. به‌عنوان مثال می‌توان به پلیس سیاه‌پوستی اشاره کرد که لیون و کلارا در رزیدنت اویل ۲ در ادارهٔ پلیس با او برخورد می‌کردند در حالی‌که به شدت مجروح شده بود.
در طغیان ۲ شخصیت‌ها با همان پلیس سیاه‌پوست آشنا می‌شوند و او هم برای کمک کردن به آنها زخمی می‌شود. در واقع Capcom علت مجروح شدن پلیس را برای ما روشن می‌کرد. نکتهٔ مهم دیگر این‌که در هر دو قسمت طغیان نظر بازیکنان را به‌خود جلب می‌کرد برقراری ارتباط بین کاراکترها بود. شما می‌توانستید با حرکت دادن آنالوگ به یارانتان فرمان دهید. فرمان‌هائی نظیر؛ کمکم کن، پناه بگیر، تیراندازی کن و... که البته این‌کار در نسخهٔ دوم این بازی بهتر و روان‌تر شده بود. در کل، هر دو قسمت Outbreak تجربهٔ کاملاً جدیدی بودند.
● Resident Evill۴ اسطورهٔ بازی‌های رایانه‌ای:
بهترین بازی سال ۲۰۰۵ در نظرسنجی مجله و سایت‌های معتبر جهانی از جمله Gamespot.
پرفروش‌ترین بازی برای کنسول گیم‌کیوب با فروشی معادل یک میلیون نسخه در آمریکا و کانادا (تازه بدون در نظر گرفتن آمار فروش در ژاپن).
بهترین گرافیک، بهترین صداگذاری، بهترین Gameplay و... که امتیازی معادل ۱۰ از ۱۰ را کسب کرده‌ است!
RE۴ به کارگردانی شینجی میکامی و تهیه‌کنندگی کوبایاشی در اوایل سال ۲۰۰۵ برای کنسول گیم‌کیوب ساخته شد و در زمان عرضه شرکت Capcom با قاطعیت اعلام کرد که این بازی تا ابد انحصاری گیم‌کیوب خواهد ماند! در واقع نینتتندو جیب مسئولان ارشد Capcom را آنچنان پر از پول کرده بود که میکامی و یارانش نیازی به فروش این بازی بر روی کنسول‌های دیگر احساس نمی‌کردند اما تفکرات آنها کاملاً غلط بود. طرفداران Capcom ناگهان و یک شبه به مخالفان درجه یک‌اش تبدیل شدند. فروش کم بازی‌های این شرکت بر روی PS۲ این اعتراض را نشان می‌داد. این شرایط بحرانی و البته پول کلانی که Sony به Capcom داد این شرکت را بر آن داشت تا رزیدنت اویل ۴ را برای PS۲ هم عرضه کند. میکامی که در گذشته گفته بود پلی‌استیشن دو قدرت اجراء این بازی را ندارد ناگهان تغییر عقیده داد و نه تنها کوچک‌ترین جزئیات از بازی را ندارد ناگهان تغییر عقیده داد و نه تنها کوچک‌ترین جزئیات از بازی حذف نشد بلکه امکانات جدیدی همچون چند دمو جدید و اضافه شدن تعدادی اسلحهٔ دیگر نیز به رزیدنت اویل ۴ PS۲ اضافه گردید!
اینک بپردازیم به روند بازی؛ گرافیک بازی چیزی است که تاکنون در هیچ بازی دیگری دیده نشده و حتی عناوین بزرگ و پرزریق و برقی مثل متال‌گیر و خدای جنگ در مقایسه با این بازی کم می‌آورند. شخصیت‌پردازی به قوی‌ترین شکل ممکن صورت گرفته به‌طوری‌که حتی شخصیت‌های منفی هم در بهترین حالت به تصویر کشیده شده‌اند. موسیقی بازی در نوع خود شاهکار است و تم قوی آن ترس را به‌خوبی به بازیکن منتقل می‌کند. استفاده از عناصر موفق قسمت‌های قبلی در این شماره نیز بسیار لذت‌بخش است. مثلاً ذخیره کردن بازی با دستگاه تایپ یا ترمیم جان به کمک گیاه‌های سبز و زرد و قرمز. نکتهٔ جالب دیگر استفاده نکردن از زامبی‌ها در بازی است. میکامی برای این که بازی از یکنواختی خارج شود دشمنان را روستائیان یا سربازانی قرار داده که مبتلا به ویروس پلاگما شده‌اند و برخلاف زامبی‌ها، فکر می‌کنند، نقشه می‌کشند و تصمیم می‌گیرند چگونه شما را بکشند!
داستان بازی؛ شش سال از زمانی که راکون سیتی با خاک یکسان شد می‌گذرد، ظاهراً شرکت آمبرلا از هم پاشیده شده است ولی عده‌ای ناشناس دختر رئیس‌جمهور آمریکا را می‌ربایند تا با مبتلا کردن او به یک ویروس و برگرداندن او به یکی از شهرهای آمریکا، ویروس شیوع پیدا کند. گروه پلیس برای نجات دادن دخترک که اشلی نام دارد مأمور جوان و شجاع خود یعنی لیون.اس.کندی (قهرمان قسمت دوم) را به یک دهکده اعزام می‌کند. لیون پس از مدتی کشمکش با مردم دهکده، ناگهان با ایدونگ روبه‌رو می‌شود و پی می‌برد که او زنده است و از طرف آلبرت وسکر برای انجام مأموریتی به آنجا آمده است و...
این بازی مدتی بعد یعنی در اوائل سال ۲۰۰۷ برای کامپیوتر نیز عرضه گشت.
در اوایل سال ۲۰۰۶ به بهانهٔ دهمین سالگرد سری بازی‌های رزیدنت اویل یک بازسازی دیگر از قسمت نخست با عنوان R E: Deadly Silence برای کنسول دستی DS عرضه شد، در همین سال بازی دیگری به نام R E: Mission برای گوشی‌های موبایل ساخته شد. جالب است بدانید در این سال‌ها دو فیلم سینمائی براساس این بازی‌ها بر روی پردهٔ سینماهای جهان رفته است. فیلم اول با عنوان Resident Evil در سال ۲۰۰۲ به کارگردانی پل اندرسون و فیلم دوم تحت عنوان Resident Evil: Apocalyjpse در سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی الکساند ویت (فیلم‌نامه از پل اندرسون) هرکدام نزدیک به پنجاه میلیون دلار فروش داشته است. در این فیلم‌ها (که قسمت‌های سوم و چهارم‌اش نیز در راه است) میلانویچ در نقش آلیس و سینا گویلری که در فیلم اراگون نیز حضور داشت در نقش جیل ایفای نقش کرده‌اند.
رزیدنت اویل از این پس راه خود را در کنسول‌های نسل بعد ادامه خواهد داد. Resident Evil: The Umberlla Chronicles که روایت‌گر قسمت‌های نخست است و ماجراهای شرکت آمبرلا را دنبال می‌کند فعلاً قرار است فقط برای کنسول Wii ساخته شود اما PS۳ که به‌خود می‌بالید با عناوین انحصاریش Xbox۳۶۰ را شکست خواهد داد فعلاً بازنده به‌نظر می‌رسد زیرا بازی‌های برتر سال‌های آینده همچون رزیدنت اویل پنج و دویل مکرای چهار برای ایکس باکس ۳۶۰ نیز عرضه می‌شوند و حالا باید پرسید چه کسی را می‌توان پیدا کرد که بازی‌های قابل کپی کردن ایکس باکس را بگذارد و سراغ بازی‌های شصت‌هزار تومانی پلی‌استیشن۳ (در کشورهائی که قانون کپی‌رایت اجراء نمی‌شود) برود؟ خصوصاً این که Capcom دو بازی جالب برای X۳۶۰ به نام‌های Dead Rising و Lost Planet دارد.
احسان صادقی
منبع : مجله بازی‌های رایانه‌ای