جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تاوان تورم در سراشیب عمر


تاوان تورم در سراشیب عمر
همیشه گفته اند و همچنان می گویند؛ قانون برای اجرای عدالت است و امنیت و آسایش مادی و معنوی افراد جامعه را تضمین می كند كه البته حرف بسیار درستی بوده و هست. اما اگر روزی روزگاری قانون دستاویز ظلم و ناروا شد، چه كسی در پیشگاه عدل الهی پاسخگو خواهد بود؟
بیایید برایتان ماجرایی را شرح بدهم كه خود تجربه كرده ام. هر چند از بازگفتنش اكراه دارم. به هر حال می گویم تا شما قضاوت كنید، آیا رهاورد همه قوانین، عدالت است؟
بالاخره پس از بیست و پنج سال زندگی مشترك، همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشت تا حق شرعی و قانونی خود را بگیرد. از او گله مند نیستم، چون حقی بر عهده من داشت و حق گرفتنی است.
بنا به حكم قاضی محترم دادگاه خانواده، محكوم به پرداخت چهارصد هزار تومان مهریه به نرخ روز شدم، مجریان اجرای احكام گفتند؛ باید سی و سه میلیون و اندی تومان بدهی. پرسیدم؛ چرا اینقدر زیاد؟! گفتند: به خاطر تورم اقتصادی! گفتم: مگر من مسئول تورم اقتصادی هستم كه باید تاوان پس بدهم. گفتند: این دیگر به ما مربوط نمی شود. گفتم: من دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستم، طی سی سال انجام وظیفه، نصف این مبلغ را حقوق و مزایا نگرفته ام. چطور می توانم بیش از دو برابر همه حقوق سی ساله ام بابت چهارصدهزار تومان بدهم. اگر تورم اقتصادی در كار نبود و من همان حقوق اولین سال ازدواج را می گرفتم تا حال دست كم سه برابر مبلغ مهریه چهارصدهزار تومانی را دریافت كرده بودم. گفتند: این هم به ما مربوط نیست. ما فقط قانون را اجرا می كنیم و... .
قانون را اجرا كردند و دسترنج و اندوخته عمری كار و تلاش و قناعتم را بابت مهریه كذایی از من گرفتند و دادند به خواهان «مهریه به نرخ روز». قرار شد الباقی سی وسه میلیون و اندی تومان تا استهلاك نهایی از حقوق بازنشستگی ام كسر شود و چنین شد، یعنی حالا حدود نیمی از حقوق و مزایای بازنشستگی ام هم بابت اقساط مهریه می رود و نمی دانم آنقدر زنده خواهم ماند تا یك بار دیگر رنگ حقوق و مزایای كامل خود را ببینم یا نه!؟ بگذریم... دیگر از من گذشته است. این تتمه عمر ارزش نالیدن ندارد، اما قانون «مهریه به نرخ روز» باعث شد تنها فرزند جوانم به خاطر تنگنای مالی پدر از ادامه تحصیل بازبماند و سرخورده و بی انگیزه برای آرزوهای برباد رفته اش اشك حسرت بریزد و... این یك نمونه از هزاران پیامد ناگوار اجرای نادرست قانون است.
من هیچ زنی را سراغ ندارم كه هنگام خواستگاری و تعیین مهریه گفته باشد، مهریه ام را خواهم گرفت. همه می گویند: «ای بابا، مهریه را كی داده، كی گرفته». نمی دانم شما چند زن پایبند به این «عهد و پیمان» شفاهی را می شناسید؟ تازه قضیه به همین جا ختم نمی شود. مردی را كه از هستی ساقط كرده اند، وامی دارند برحسب وظیفه شرعی و قانونی نفقه هم بدهد و معاش و مایحتاج خانواده را نیز تامین كند و اگر مرد ناچار و ناگزیر بخواهد از همسر پیمان شكن و ناسازگارش جدا شود و خود را زیر بار زندگی ذلت بار تحمیلی بیرون بكشد، باز باید میلیون ها تومان اجرت المثل و نحله و... بپردازد وگرنه صیغه طلاق جاری نمی شود. در واقع حق قانونی طلاق فقط برای مردان متمكن و ثروتمند محفوظ است و بس!
باری، این قصه سر دراز دارد، اما گهگاه لااقل از سر تفنن، برویم و ببینیم چه جوان های نازنینی به خاطر عجز از پرداخت مهریه های كلان، معصومانه زندانی می شوند و معاشرت با هم سلولی های بعضاً ناباب و تبهكار را تجربه می كنند و راه و رسم خطاكاری از آنان را می آموزند. متاسفانه برخی قوانین در مرحله اجرا به جای برقراری صلح و آشتی میان زن ها و شوهرها، بر اختلافاتشان دامن می زنند و زندگی ها را به بهانه اجرای قانون به بن بست می رسانند.
آیا وقت آن نرسیده است كه در چند و چون قوانین و شیوه اجرای آن در دادگاه های خانواده تجدیدنظر جدی به عمل آید و سره از ناسره بازشناخته شود؟؟
طهماسب صلح جو
منبع : روزنامه همشهری