پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آسیب شناسی انقلاب اسلامی


آسیب شناسی انقلاب اسلامی
اگر بپذیریم «انقلاب»، مصداق بزرگ ترین تغییر سیاسی- اجتماعی و «نظام» بعد از انقلاب، بارزترین نمود ثبات خواهی است؛ آنگاه فوری ترین اثر انقلاب، ایجاد تغییرات ظاهری است و دیرترین ثمرات انقلاب، تغییرات ریشه ای و باطنی است. بدین ترتیب به تعارض عینی و ذهنی در عملكرد انقلاب ها می رسیم.
یعنی از طرفی انقلاب، نیازمند سامان دادن و ایجاد نظم و ترتیب تازه است، اما از سوی دیگر، نیازمند عملی ساختن تغییرات بنیادین در سطوح عمیق تر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. بنابراین، تعارض میان ثبات و تغییر، همواره حیات نظام تازه تأسیس را به چالش می كشد. ثبات، نیاز فوری انقلاب ها و تغییر، نیاز درازمدت نظام جدید است، در غیر این صورت، به طور جدی با بحران مشروعیت مواجه خواهد شد. بنابراین، در وضع متناقض گونه «انقلاب- نظام» مسأله اصلی، چگونگی «تغییر» در زمان «نظم» است و دقیقاً در همین روند و مسیر است كه زمینه های آسیب بروز پیدا می كنند.
ضرورت ها برآمده از نیازها هستند و شاید بتوان سؤال ضرورت آسیب شناسی را این گونه طرح كرد؛ چه زمانی به آسیب شناسی روی می آوریم و به آن احساس نیاز می كنیم؟
شاید هیچ دلیلی واضح تر، ملموس تر و البته متقن تر از «بقا» برای ضرورت آسیب شناسی نتوان ذكر كرد. علاوه بر این، پویایی جوامع، تغییرات ناخواسته و تحولات جهانی و گسترش اجتناب ناپذیر روابط گوناگون، هجوم و سرعت اطلاعات، مؤید ضرورت آسیب شناسی هستند. به اعتبار نكات پیش گفته، انقلاب ایران به عنوان یك پدیده اجتماعی- سیاسی و چند بعدی كه جنبه های فرهنگی، اقتصادی و فكری را نیز تحت الشعاع قرار داده است، بحث آسیب شناسی انقلاب اسلامی در مطالعات انقلاب اسلامی ضرورت وجایگاه ویژه ای می یابد.
به دلیل ضرورت این بحث، دكتر محمدرحیم عیوضی در كتابی با عنوان «آسیب شناسی انقلاب اسلامی» و با رعایت معیارهای یك پژوهش علمی تلاش كرده اند، با شناسایی آسیب ها و ارائه راه حل هایی مناسب به این مهم بپردازند كه اثر او از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در سال۱۳۸۵ منتشر شده است.
همان طور كه پیش تر گفته شد، هم زیستی اجباری «نظم» و «تغییر» در پدیده «انقلاب- نظام» بستری مساعد برای ظهور و بروز آسیب ها است كه همین امر در این پژوهش مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد و تحقیق حول این مسأله شكل و قوام می یابد. اما به دلیل پیچیدگی و چند بعدی بودن مسأله، دكتر عیوضی در این پژوهش چند چارچوب پیشنهاد می كند تا به واسطه هر یك، وجهی از مسأله مورد بررسی قرار گیرد و فرضیه تحقیق خود را بر وجود ضعف نظری و ضعف مدیریت به عنوان منشأ بروز آسیب ها در هر بعد مبتنی می سازد.
در نخستین چارچوب مورد بحث، مؤلف به بررسی اوضاع پس از انقلاب اشاره می كند وضمن نقد و بررسی تعمیم یافته های «برینتون» در مورد چهار انقلاب انگلیس، آمریكا، فرانسه و روسیه به انقلاب اسلامی ایران، تصریح می كند بی ثباتی های پس از انقلاب، با وجود منش و روش انقلابیون، به تدریج فضای باز سیاسی و بیان نظرات مختلف را محدود كرد وانبوه توطئه ها و ترورها مانع از شكل گیری بسترهای مناسب تعاطی افكار شد. همچنین بروز جنگ و تحریم اقتصادی، فرصت تحرك و تغییر كافی در بخش های اقتصادی را به حداقل كاهش داد و بدین ترتیب با تمركز بر مسائل و مشكلات روزمره و نیاز به حل فوری آنها، فرصت مناسب برای پرداختن به مباحث نظری موردنیاز جامعه به صورت عمیق فراهم نشد.
در چارچوب دیگر، عیوضی به تبعات خواسته اسلامی شدن می پردازد. باتوجه به سابقه تاریخی انزوای حوزه های دینی و عدم مشاركت مستقیم و جدی در مسائل سیاسی و به طور كلی امور كشورداری، طبیعتاً ضعف های نظری درباره طرح مسائل مختلف و راه حل های مناسب به وجود می آید.
در فصل چهارم، موضوع خواست حكومت اسلامی از زاویه بیرونی موردتوجه قرارمی گیرد و سعی می شود با تمركز بر دشواری معنا و تشخیص واقعیت دینداری، ظرافت و پیچیدگی تأمل در مصادیق فردی و اجتماعی آن یادآوری شود. بویژه كه وقوع انقلاب اسلامی، چالشی فرهنگی را با تمدن غربی به وجود آورده كه بر هر چالش دیگری مقدم است.
از این رو تحلیل نظری این گونه مسائل و مدیریت كشور، بویژه در مسائل فرهنگی، نیازمند نگرش مبنایی است و نویسنده به این نتیجه می رسد كه شایسته تر آن است كه دلمشغولی های سیاسی درمرحله بعدی قرارگیرند.
نهایتاً در آخرین چارچوب پیشنهادی، مؤلف براساس جایگاه جهانی ایران كه یك كشور درحال توسعه است، بر این عقیده است كه راه توسعه ایران اسلامی باید متناسب با مؤلفه های فرهنگی همین كشور انتخاب و پیموده شود، نه آن گونه كه عموماً به صورت خطی و وابسته به نظریات غربی توسعه مطرح است.
درمجموع كانون بحث مورد ادعای دكتر عیوضی دراین تحقیق دراین نكته نهفته است كه پدیده های انقلاب و جنگ دركنار تهدیدات خارجی ناشی از دین گرایی جامعه و حكومت ایران و وضعیت درحال توسعه كشور، مجموعاً حوزه های نظر و عمل را مورد تأثیر قرارداده، به گونه ای كه عوامل آسیب زا را درپی داشته است. از مهم ترین آنها، پایداری حكومت محوری در كلیه امور از یك سو و كم تحركی و ضعف مسئولیت پذیری نیروهای اجتماعی و سیاسی در انجام وظایفشان از سوی دیگر است كه تحقق الگوشدن ایران اسلامی را تاحدی كندكرده است.
دكتر محمدرحیم عیوضی
منبع : روزنامه ایران