یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


درآمد صفر و هزینه نجومی


درآمد صفر و هزینه نجومی
شاید کمتر کسی باور کند که درآمد بسیاری از سد های بزرگ ساخته شده یا در دست ساخت کشور برای مردم و جامعه صفر است و هزینه آنها نسبت به هر طرح دیگر بالاترین رقم هاست که اگر خسارات سنگین این سدها بر محیط را به هزینه کلان ساخت، بهره برداری و نگهداری بیفزاییم، می بینیم هزینه سدها رقمی نجومی است. نسبت فایده به هزینه بسیاری از سد های ما صفر به رقمی نجومی است. این تخصیص ناموثر و مغایر با هر ضابطه اقتصادی را چه می توان نام نهاد؟ لابد اگر ساخت این سد های ناکارآمد و ویرانگر محیط برای مردم آب نشود، برای عده یی نان می شود.
راستی آزمایی درآمدزایی سدها البته در کشور معمول نیست. البته بخش آب کشور حق دارد که تاکنون حتی برای یک طرح به طور کامل بررسی تطبیقی انجام نداده است مبادا که از پرده برون افتد آنچه نباید و دیگر نتواند ادعا کند که سد های سالم متعددی را ساخته است.۱ و البته بخش آب کشور حق دارد فرآیند بسیار پرمسوولیت تصمیم گیری برای سدها را که به روندی تک بعدی، گنگ و ناشفاف بدل شده، همچنان بدون پاسخگویی دنبال کند. چون تا زمانی که پاسخگویی از هیچ مسوول و مشاور و پیمانکار بخش آب انتظار نمی رود، هرچه مسائل سدها سربسته تر باشد، برای مشاور و پیمانکار سدساز بهتر است. بی دلیل نیست که در گمانه زنی های مرسوم، گزینه انتخابی شرکت های پیمانکار و مشاور که بودجه یارانه یی طرح های آب را پارو می کنند، بر هر گزینه دیگر می چربد. مغایرت با موازین توسعه پایدار، اقتصاد رفاه، دستورالعمل های سازمان ملل و از همه مهم تر اصل ۴۴ قانون اساسی البته که در مدیریت آب کشور به پاسخ نیاز ندارد. البته بخش آب حق دارد بگوید معترضان به سدسازی تخصص لازم را ندارند.۲ جامعه معماران کشور دل پرخونی از برخی مهندسان همه کاره و هیچ کاره دارد. یکی از معماران پرسابقه کشور می گوید عمر ساختمان در دنیا به ۱۰۰ سال هم می رسد اما در ایران ساختمان کمتر از ۲۰ سال کلنگی می شود که به معنی هدررفت مصالح و منابع است.
امضای تایید پای ساختمان هایی که فرو می ریزند به دست برخی متخصصان ساخت و ساز حتماً کاری متخصصانه به شمار می رود. شهرسازان نیز از نقش تخریبی برخی مهندسان در تخریب ساختار شهری کشور خون دل ها خورده اند. ورود برخی از این مهندسان در عرصه راهسازی به ساخت راه هایی انجامیده که بسیاری از آنها عمری کمتر از پنج سال دارند در حالی که راه های دنیا عمری بسیار طولانی تر با هزینه تعمیر بسیار کمتری دارند. البته وقتی برخی از این مهندسان به عرصه آب کشور وارد می شوند بدون هیچ شناخت از منابع طبیعی و رودخانه و آب و آبخیز، مانند آچارفرانسه نه تنها در ساخت و نظارت و طراحی سد های بی فایده شرکت می کنند بدون آنکه در مدرک شان تخصصی به نام سدسازی درج شده باشد، بلکه حتی در مطالعات هیدرولوژی، برنامه ریزی منابع آب، مطالعات پایه و... هم دست به کار می شوند و البته که اگر اینان برای آورد رودخانه عددسازی نکنند و به ساخت سد های خالی دامن نزنند چه کسی این کار را بکند؟ و البته که به سبب درآمد بادآورده ناشی از طرح های یارانه یی سدسازی، جز تایید وضعیت موجود حرف دیگری نمی زنند (نگاهی به فهرست حقوقی این شرکت های مشاور و پیمانکار و... گویای همه چیز خواهد بود).
ممکن است برخی کارشناسان سازمان برنامه و بودجه، کمیسیون های مجلس، و قوه قضائیه کشور هنوز تحت تاثیر دروغ بزرگ مهندسان متخصص سدساز باشند. اما هموطن عزیز اگر با صداقت دنبال داستان هستی بدان و آگاه باش این متخصصان سدساز صورت مساله را پاک کرده اند. وقوع سیل های مخرب به سبب جنگل زدایی - که خود این متخصصان ساخت و ساز در آن بسیار سهیم بوده اند- چاره اش نه سدسازی که احیای جنگل ها و آبخیزداری و بازگرداندن اکوسیستم به وضعیت اول است. و البته شکستن سد دشت در خراسان شمالی و تلفات جانی و مالی سنگین آن نشان داد سدسازی خود کم خطرتر از سیل نیست که بر آن به شدت می افزاید. برای آگاهی برخی از متخصصان سدسازی که چین را مثال می زنند بد نیست عرض کنیم که سد سه گلوگاه چین با اعتراض کلیه مجامع علمی جهان، حتی کمیسیون های تخصصی سازمان ملل از جمله کمیسیون جهانی سدها روبه رو بوده و به سبب نبود سازمان های غیردولتی و شکل بسته حکومت متمرکز در چین، اعتراض مردم به این طرح بازتاب نیافت که گذشته از میلیون ها انسانی که هم اینک از ساخت این سد به شدت متاثر و متضررند قطعاً نسل های آتی بهای سنگینی برای آن خواهند پرداخت.
اما اگر کسی از طرح سه گلوگاه چین دفاع کند مسلم بدانید که از توسعه پایدار هیچ نمی داند. عزیزان، آنها که ما به دنباله روی از ایشان به گرداب هولناک سدسازی بی در و پیکر فرو افتادیم، چهاردهه است که به اشتباهات بزرگ خود پی برده اند و نه تنها دیگر سد نمی سازند که به برچیدن سدها با هزینه گزاف و بازگرداندن طبیعت به روزگار اولش پرداخته اند که البته کاری است بسیار دشوار و پرهزینه. اخبار روز جهان پر است از خبر برچیدن سدها در امریکا، فرانسه و حتی تایلند و دیگر کشور های در حال توسعه. سد منگل یکی از سدهایی است که درآمد آن صفر و نسبت فایده هزینه آن صفر بر رقمی نجومی است. وزیر محترم نیرو در حاشیه بازدید از سد منگل در شهرستان آمل در گفت وگو با خبرنگاران اعلام کرد؛ «اسناد انطباق سد منگل با مقررات محیط زیست را آماده کرده است که به این سازمان ارائه خواهدکرد.»۳ ظاهراً بخش آب کشور به این نتیجه رسیده است که سد منگل از دیدگاه اقتصادی مشکلی ندارد و لابد درآمد نداشتن آن مانند درآمد نداشتن سد های البرز، تجن، یا کانال سراسری چالوس سردآبرود، هیچ اشکالی ندارد.
بدانید و آگاه باشید که در پایین دست سد منگل یک وجب زمین کشاورزی بی آب وجود ندارد که سد منگل بخواهد برای آن آب تهیه کند و گویا می خواهیم تجربه تلخ سد تجن را باز هم تکرار کنیم. نگارنده در بازدید های میدانی و از خلال پرسشنامه های تکمیل شده برای بررسی تطبیقی سد تجن که تصادفای در سال ۱۳۸۴ بودجه پژوهشی بسیار کمی به آن داده شده بود، به این نتیجه رسید که اصلاً سد تجن هیچ زمین بی آبی را به کشت آبی بدل نکرده است.۴ مشاور به این مساله اذعان داشت و بنابراین تنها اراضی توسعه برای این سد را اراضی زیرپوشش آب بندان ها (نزدیک چند هزار هکتار) اعلام کرده بود که البته پس از ساخته شدن سد معلوم شد آب بندان های چندصدساله مازندران از زیبا ترین اشکال دروی باران هستند که دانشمندان به تازگی به اهمیت این روش پایدار تامین آب پی برده اند. این آب بندان ها از سال ها پیش در اراضی با ویژگی های توپوگرافی نامناسب برای کشاورزی و خاک بسیار زهدار، با هزینه هایی بسیار کم و مناسب و از سوی کشاورزان منطقه ساخته شده اند و شالیزار های بسیار زیاد دور و بر خود را آبرسانی می کنند. خوشبختانه بنابر توصیه کارشناسان بانک جهانی آب بندان ها حفظ شدند اما سد ساخته شده بود.
کار بررسی تطبیقی به اتمام نرسید اما از نکات بسیار جالب در یافته های اولیه ارزیابی سد بی فایده تجن اینکه نگهداری و بهره برداری آب بندان ها و شیوه همیاری در آن کم مانند است. آب بندان های مازندران می توانند موضوع چندین و چند پژوهش رده بالای دانشگاهی در توسعه پایدار، کشاورزی، آبیاری، اقتصاد، محیط زیست و علوم اجتماعی باشند اما متاسفانه شاید به دلیل اثرات پاک نشده هویت زدایی ناشی از حکومت کودتا (۱۲۹۹ تا ۱۳۵۷)، تاکنون به طور جدی به این مهم نپرداخته ایم و همه نیرو را برای الگوبرداری از سدسازی و کانال سازی و... به شیوه دیگران اختصاص داده ایم. باید گفت روش ما در کار های آبی در حقیقت روش کبکی است که خرامیدن زیبا و مثال زدنی اش را فراموش کرد تا راه رفتن کلاغ را تقلید کند. دکتر میرفندرسکی رئیس پیشین دانشکده معماری دانشگاه تهران بر این باور است که ما در معماری هم به همین بلا دچار شدیم و در شهرهایمان معماری زیبا و اندیشمندانه و سربلند ایرانی را قربانی ساخت و ساز های مقلدانه بدون هویت کردیم.۵ مطالعات سدسازی در حقیقت لفافی تزئینی برای ساخت سدهاست و درآمدزایی برای مردم و جامعه، جایی در تصمیم گیری ها ندارد. وزیر محترم نیرو در مصاحبه یادشده افزود؛ «مشکل ما در مواردی است که برای مطالعات پروژه ها هزینه می شود و به ناچار این پروژه ها در دست دولت می ماند.» در حقیقت وزیر محترم به گونه غیرمستقیم اذعان دارند این سد اقتصادی نیست و برای مردم آب نمی شود اما چون برای مطالعات این پروژه هزینه شده است و پروژه روی دست دولت مانده، باید ساخت سد آغاز شود. اما اساساً مطالعات برای آن انجام می شود که زمینه یی برای تصمیم گیری درست به دست دهد ، نه اینکه حتماً به اجرا برسد. اگر چنین باشد دیگر چرا برای مطالعات هزینه می کنیم؟ در واقعیت مطالعات سدسازی، پوششی تزئینی برای مقاطعه کاری و اجرای سد است و در هر صورت باید به اجرای سد بینجامد. سهم مطالعات یک سد کمتر از ۱ درصد رقم واقعی هزینه ساخت و پیامد های مزمن سد است. بنابراین اگر قرار باشد به این دلیل سد را بسازیم یعنی زیانی نجومی را به زیانی بسیار کوچک افزوده ایم. آیا این منطقی است؟
خسارت مخزن سد منگل به تنهایی معادل هزینه ساخت چندین سد است و به همین دلیل بدنه کارشناسی دفتر فنی آب وزارت نیرو پنج سال پیش ساخت این سد را کاملاً رد کرد.۶ تنها هزینه تغییر مسیر جاده اصلی که در مخزن سد قرار دارد آنقدر زیاد است که می تواند جلوی ساخت هر سد پردرآمدی را نیز بگیرد چه رسد به این سد که اصلاً درآمدی بر آن متصور نیست. این سد بخش قابل ملاحظه یی از جنگل های بکر و بخشی از آخرین باقیمانده جنگل های مازندران را ویران می کند. از دست رفتن گونه های نایاب و کمیاب جنگلی مخزن و آغاز هجوم به طبیعت و ویلاسازی در اراضی مشرف به سد، ما را بر آن می دارد تا نگاه کنیم رفتارمان چه پیامدهایی دارد. بنابر تجربه کشور و جهان، ساخت این سد می تواند به نابودی دست کم ۱۰ هزار هکتار جنگل های بکر مازندران چه در مخزن و چه در اطراف و در بالادست و پایین دست سد بینجامد. یادمان باشد که وقوع سیل های خطرناک در مازندران و گلستان که هرساله به تلفات جانی می انجامد کاملاً متاخر است. یعنی تا پیش از جنگل زدایی ۶-۵ دهه اخیر، سیل در این نقاط گزارش نشده بود چون جنگل ها آب را به خوبی نگهداری می کردند، جلوی شسته شدن خاک را می گرفتند و... اما ساخت هر سد به روند جنگل زدایی دامن زد و وقوع سیل های خانمان برانداز را تشدید کرد که به ویژه برای شهرستان آمل در ۲۶ کیلومتری سد، می تواند بسیار خطرآفرین باشد. وزیر محترم نیرو در همان مصاحبه گفت؛ «دغدغه های نهایی سازمان محیط زیست با حضور غیررسمی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور مورد بررسی و یافته های قبلی این سازمان هم مورد تایید قرارگرفت.» ظاهراً حضور غیررسمی ریاست محترم سازمان محیط زیست می تواند گره از هر دغدغه یی بگشاید و به همین سادگی به تخریب جنگل ها به خاطر ساخت سدی بی فایده صحه بگذارد.
بزرگ ترین سد آبی، برقی و کشاورزی شمال کشور، همان گونه که وزیر محترم نیرو اشاره کرده اند «با بیش از ۵۰۰ میلیون متر مکعب گنجایش پس از گذشت دو دهه در بحث مطالعاتی، در سفر استانی هیات دولت به مازندران به تصویب نهایی رسید.» در حقیقت سد منگل از آنجا که فایده ملموس و ناملموس ندارد متصف به آبی، برقی، کشاورزی شده است. وقتی زمین کشاورزی بی آب نداشته باشی بحث کشاورزی منتفی است. بحث برقابی هم که سال هاست در جهان منتفی است. در ایران گزینه خورشیدی و گازی مناسب ترین روش ها هستند که هر دو از دیدگاه پیامد های منفی بر محیط و میزان رهاسازی گاز های گلخانه یی پاک تر از برقابی ها هستند (نگاه کنید به کتاب رود های خاموش فصل آب و نیرو)۷ که البته نیروگاه گازی در ایران کم هزینه ترین است. اما جالب اینکه دو دهه است بدنه کارشناسی وزارت نیرو در برابر ساخت این سد مقاومت کرده و نساختن آن را مفیدتر از ساخت آن دانسته است. آیا تصویب سد در سفر استانی هیات دولت با توجه به همه نظرات کارشناسی بوده است؟ یا اینکه همان طور که وزیر محترم در ابتدای مصاحبه اشاره کردند «نهایی شدن ساخت سد منوط به طی مراحل اداری است و سعی می کنیم با هماهنگی مجلس، وزارت راه و ترابری و سازمان محیط زیست ساخت سد منگل هرچه زودتر آغازشود.» آیا مراحل اداری دربرگیرنده مستندسازی و راستی آزمایی فایده سد می شود؟ آیا نظر بدنه کارشناسی دفتر فنی آب که پنج سال پیش ارائه شد نادیده گرفته می شود؟ آیا اگر چنین شود کسی هست که مسوولیت عواقب کار را برعهده گیرد؟ آیا پاسخگویی در برابر زیان ها و پیامد های مخرب سد وجود دارد؟
سد منگل درست همانند سد های البرز و تجن و نیز کانال سراسری چالوس سردآبرود برای مردم درآمدزایی ندارد. نگاهی مستقل و دلسوزانه به اسناد این سدها، گفته نگارنده را اثبات می کند. لازم است به پیامد های ناخوشایند پنج دهه ناپایداری در بخش آب با سدسازی، نگاهی بیندازیم که
هرکه ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
فاطمه ظفرنژاد
پژوهشگر آب
znejad@hotmail.com
پی نوشت ها؛
۱- «توسعه پایدار در گرو سدسازی» پاسخ وزارت نیرو به منتقدان سدسازی، روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۱۹ تیرماه ۱۳۸۷
۲- همان
۳- وزارت نیرو اسناد انطباق سد منگل با مقررات محیط زیست را آماده کرده است، گفت وگو با وزیر نیرو، روزنامه اقتصاد پویا ویژه آمل محمودآباد، شماره ۱۱۳۶ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۷، صفحه ۲
۴- نتایج اولیه ارزیابی تطبیقی سد تجن مازندران، ۱۳۸۴
۵- نقل به مضمون از مصاحبه آقای دکتر میرفندرسکی با برنامه دو قدم مانده به صبح، شبکه ۴ سیمای جمهوری اسلامی ایران هفته آخر خرداد۱۳۸۷
۶- گزارش بازدید از ساختگاه سد منگل، ۱۳۸۲
۷- پتریک مک کالی، رود های خاموش، پیامد های زیست محیطی سد های بزرگ، نشر علم و ادب، چاپ دانشگاه تهران، بهار۱۳۸۶
منبع : روزنامه اعتماد