یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قیمت نفت در سراشیبی


قیمت نفت در سراشیبی
در آغاز تابستان گذشته میانگین بهای سبد نفتی اوپک ۷۱‌دلار بود و امسال میانگین بهای سبد نفتی اوپک به ۱۳۰‌دلار افزایش یافت.
اما روند صعودی قیمت نفت، به‌رغم پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه نسبت به استمرار آن (و حتی چشم‌انداز نفت ۲۰۰‌دلاری!) اکنون معکوس شده و برای نخستین بار طی ماه‌‌های اخیر، بهای سبد نفتی اوپک در حول‌وحوش میانگین ۱۱۵‌دلار است.
چه تغییراتی در بازار نفت رخ داده و دلایل کاهش فعلی قیمت نفت چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید نیم‌نگاهی به بازار نفت بیندازیم. نخست اشاره کنیم که افزایش شدید و غیرعادی بهای نفت خام طی یک سال گذشته، قبل از هر چیز، بخشی از اوج‌گیری قیمت تمامی کالاها مانند فلزات، محصولات کشاورزی و انواع انرژی بوده است. برای مثال، در گروه انرژی، قیمت زغال سنگ و اورانیوم طی سال گذشته حتی بیش از نفت خام سبک و شیرین افزایش داشته‌اند.
قیمت‌ها در دو دهه‌ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بسیار پایین بود و این پایین‌بودن قیمت‌ها تاثیر بسیار مهمی روی صنعت نفت داشت. حاصل آن کاهش شدید سرمایه‌گذاری در صنعت نفت، کاهش هزینه‌های تحقیق و توسعه در این بخش و نیز کاهش سطح عمومی مهارت‌های شاغلان جدید در این حرفه بود. در نتیجه، در ابتدای سده‌ حاضر، جهان نشان داد که برای تامین انرژی رشد اقتصادی خود آمادگی کافی ندارد.
اما در سال‌های گذشته اوپک ظرفیت تولیدی خود را افزایش داد و سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای برای افزایش ظرفیت در صنعت رخ داد. مجموع کل سرمایه‌گذاری‌های جدید در صنعت نفت تا سال ۲۰۱۲ بالغ بر ۱۶۰‌میلیارد‌دلار برآورد می‌شود.
بنابراین، به نظر می‌رسد عرضه کافی وجود دارد و سرمایه‌گذاری انبوه جدیدی نیز صورت پذیرفته است. گذشته از این، باید توجه داشت که اوج‌گیری بهای نفت طی سال گذشته زمانی رخ داد که در هیچ مقطعی کمبود نفت خام وجود نداشت. همه‌ اینها نشان می‌دهد که شرایط برای پایان روند افزایش قیمت‌ها فراهم شده است.
روشن است که در سال گذشته عواملی غیر از عرضه و تقاضا باعث رشد بیشتر قیمت نفت شده بود. نخستین عامل، سقوط ارزش‌دلار در رابطه با سایر ارزها بود. برای مثال، ارزش‌دلار از ۳/۱‌دلار در برابر هر یورو در اوت ۲۰۰۷ به حدود ۶/۱‌دلار به ازای هر یورو در ژوئن ۲۰۰۸ کاهش یافت.
عنصر مهم دیگر مربوط به نقش معاملات آتی نفت در بورس‌های نفتی و نیز در بازارهای خارج از بورس OTC بود. برای این که تصویری از حجم مبادلات کاغذی در بازار نفت به دست آوریم اشاره به آماری گویا است. در سال ۲۰۰۳، به ازای هر بشکه نفت، شش بشکه‌ کاغذی مبادله می‌شد. امروز این نسبت به بیش از ۱۸ افزایش یافته است. یعنی بیش از سه برابر شده است. یعنی به ازای تولید هر بشکه نفت خام شاهد بیش از ۱۸ بار معامله روی آن هستیم. همین امر به‌خوبی اهمیت سوداگری مالی در بازار نفت را نشان می‌دهد.
با توجه به حجم سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده در صنعت نفت، روند رو به رشد سرمایه‌گذاری در این صنعت، افزایش تولید کشورهای اوپک و افزایش آتی عرضه از سوی تولیدکنندگان خارج از اوپک (به طور خاص روسیه، نفت دریای خزر و برزیل)، افزایش استفاده از انرژی‌های جایگزین، مقررات اخیر آمریکا و اتحادیه‌ اروپا برای کاهش اتکا به سوخت‌های فسیلی به منظور مقابله با گرمایش زمین و مسائل زیست‌محیطی، به‌نظر نمی‌رسد بازار نفت طی سال‌های آتی در شرایط متعارف دچار کمبود عرضه باشد.
به عبارت دیگر، خوش‌بینانه‌ترین پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که بهای نفت خام اوپک لااقل باید به حدود یک سال قبل باز گردد. در چنین حالتی، با توجه به کاهش ارزش‌دلار، شکل‌گیری نفت در حدود ۸۰‌دلار کاملا طبیعی است و حتی می‌توان گفت پیش‌بینی خوش‌بینانه‌ای است.
این اتفاقات در شرایطی رخ می‌دهد که طی روزهای گذشته مجمع تشخیص مصلحت نظام مصوبه‌ای در مورد تشکیل صندوق توسعه‌ ملی داشت که بر اساس آن مازاد بهای نفت نسبت به ۱۰۰‌دلار به حساب این صندوق واریز می‌شود. سوالی که قبل از هر چیز باید مطرح ساخت، این است که «نفت ۱۰۰‌دلاری» بر چه اساسی نقطه ارجاع مصوبه‌ مجمع است. بر اساس متغیرهای بنیادی، کاهش متوسط بهای نفت اوپک به سطوحی کم‌تر کاملا امکان‌پذیر است؛ مگر این که به دلایلی پیش‌بینی ‌نشده عرضه نفت در بازار به‌شدت کاهش یابد. حتی نکته‌ نگران‌کننده‌تر آن است که با توجه به نقش مهم تقاضای سوداگرانه در رشد قیمت نفت در سال گذشته، نوسانات سوداگرانه همین بازار کاغذی می‌تواند قیمت نفت را به سطوحی بسیار پایین‌تر از سطوحی که متغیرهای بنیادی تعیین می‌کند، کاهش دهد.
به نظر می‌رسد اقتصاد ایران که چند دهه‌ است به اتکا به درآمدهای نفتی عادت کرده است؛ اکنون به دسترسی آسان به درآمدهای شگفت‌انگیز نفتی خو گرفته و بر اساس آن سطح مخارج و هزینه‌های خود را تامین کرده است. از این رو، اقتصادی که این گونه رفتارهای خود را تنظیم کرده باشد به آسانی قادر به تحمل شوک‌های حاصل از سقوط قیمت نفت نیست. در حقیقت، می‌توان ادعا کرد که اقتصاد ایران هیچ‌گاه نمی‌تواند بر این دور باطل ناشی از درآمدهای نفتی آسان غلبه یابد، مگر این که نگرش خود نسبت به درآمد نفت را اصلاح نماید و کل درآمد نفتی را «ثروتی بین‌نسلی» تلقی کند که ما (نسل حاضر) تنها به میزان قدرالسهم‌مان از درآمدهایش قادر به مصرف آن باشیم.
دکتر سیداحمد میرمطهری
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید