جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


کودک وتلویزیون


کودک وتلویزیون
روانشناسان، نهادها و سازمان های مرتبط با امور كودكان ، نظرات یكسانی درباره سن دقیق كودكی و سنین مرزی پایان دوران كودكی ندارند. در پیمان نامه حقوق كودك، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۲۰ نوامبر ،۱۹۸۹ در تعریف كودك آمده است: «از نظر پیمان نامه حقوق كودك، كودك كسی است كه سن او كمتر از ۱۸ سال باشد، مگر اینكه براساس قانون ملی قابل اعمال، سن قانونی، كمتر تعیین شده باشد.» (نوبان و صدری ، ۱۳۸۰ ، تبریز)
دكتر حسن احدی و فرهاد جمهری در كتاب «روانشناسی رشد»، دوران كودكی را به دو دوره تقسیم كرده اند: دوره اول كودكی ، از ۲ سالگی تا ۶سالگی و دوره میان كودكی از ۶ تا ۱۲ سالگی را در بر می گیرد و پس از این سن، دوره نوجوانی آغاز می شود. (احدی و جمهری، ،۱۳۸۰ ص ۲۴) گروهی از روانشناسانی كه در زمینه روانشناسی رشد، نظریه پردازی كرده اند نیز در مورد تعیین سن كودكی، با هم اختلاف نظر دارند. مثلاً در حالی كه آرنولد گزل
(۱۹۶۱ ـ ۱۸۸۰) سن كودكی را تا ۱۰ سالگی می داند، اریك اریكسون (۱۹۹۴ـ۱۹۰۲) برآن است كه سن كودكی تا ۱۲سالگی ادامه می یابد و از این پس، دوره نوجوانی آغاز می شود. ژان پیاژه (۱۹۸۰ ـ ۱۸۹۶) نیز ۱۲ سالگی را پایان دوران كودكی می داند.
محمد پارسا در كتاب «روانشناسی رشد كودك و نوجوان» ، دوران كودكی را از آغاز تولد تاپیش از نوجوانی می داند كه شامل سه دوره: دوره شیرخوارگی (از تولد تا ۲ سالگی)، دوره نونهالی (۳ تا ۶ سالگی) و دوره نوباوگی (۶تا ۲۰سالگی)است.
تیتی فورسلوند در مقاله ای با عنوان «توافق و اقدامات مربوط به رسانه های دیداری و محافظت از كودكان» در تعریف واژه كودك، می نویسد: «وقتی صحبت از كودك و مراقبت از او به میان می آید، تعریف های مختلفی از این واژه به ذهن خطور می كند. پیمان جهانی حقوق كودك كه تمام كشورهای جهان، به جز ایالات متحده آمریكا و سومالی آن را پذیرفته اند (۱۹۹۷)، هر فرد را تا ۱۸ سالگی كودك می شناسد.
در كانادا واژه «كودكان » در قوانین مربوط به برنامه های كودك، به افراد زیر ۱۲سال مربوط می شود.
در استرالیا این واژه به افراد زیر ۱۴ سال اطلاق می گردد و در ژاپن، برنامه های كودك برای افراد زیر ۱۵ سال ساخته می شود. در هلند، فرانسه و بلژیك افراد زیر ۱۶ سال كودك شناخته می شوند و در آلمان و انگلستان نیز، مرز كودكی و نوجوانی، سن ۱۸ است.» (یونسكو ، ۱۹۹۹ ، ص ۴۷۸)
امه دور در كتاب «تلویزیون و كودكان ـ رسانه ای خاص برای مخاطبانی خاص» در تعریف منظور خود از كلمه «كودك» می نویسد: «دراین كتاب ، اغلب به كودكان، كودك یا كودكی به شكل عام اشاره شده و شامل دوران تولد تا پایان نوجوانی است، اما در صورت لزوم، ما میان نوزاد، كودكان سنین قبل از دبستان ، كودكان كلاس های پایین دبستان، كودكان كلاس های بالاتر دبستان، نوجوان دوره راهنمایی و نوجوانان سنین بالاتر ـ و یا هر پاره گروه و گروه فوق العاده این رده های سنی ـ تمایز قائل خواهیم شد. كودكان این گروه های سنی با همدیگر و با بزرگسالان از بسیاری جهات متفاوتند.»
با توجه به تعاریف اشاره شده از سن كودكی و سایر تعاریفی كه دیگر صاحبنظران ارائه داده اند، هرچند تفاوت های جزیی در تعیین مرز كودكی و نوجوانی وجود دارد، با این همه به نظر می رسد كه بیشتر آنان در تعیین سن ۱۲ به عنوان مرز پایان كودكی و آغاز نوجوانی ، اشتراك نظر دارند.
برهمین اساس، نگارنده نیز، سن كودكی را تا ۱۲ سالگی در نظر می گیرد اما با توجه به این كه كودكان در سنین نوزادی و نوپایی، پای تلویزیون نمی نشینند، مجبوریم دامنه سن كودكی را در ارتباط با بحث تلویزیون، از سنی در نظر بگیریم كه به عقیده محققان ، كودكان از آن سن به تلویزیون علاقه نشان می دهند و برنامه ها را می بینند. همین موضوع، بهانه ای است تا به طرح سؤال بعدی این بخش بپردازیم كه : «كودك دقیقاً از چه زمانی ، تلویزیون نگاه می كند؟»
● شروع و میزان استفاده كودك از تلویزیون
پیش از شروع این مبحث، باید پذیرفت كه در حال حاضر بیشتر كودكان، از بدو تولد و رشد در محیط خانواده، در معرض تلویزیون و برنامه های آن قرار می گیرند. «نات راتستاین» در مقاله ای با عنوان «برو تلویزیون تماشا كن! شكل و شیوه نگاه كودكان به تلویزیون »، این رسانه را «دایه الكترونیك» بسیاری از كودكان می داند و می گوید هنگامی كه والدین، وقت نگهداری از كودك را ندارند، از تلویزیون به عنوان نگهدارنده كودك استفاده می كنند. او اضافه می كند: «تلویزیون حتی بر بچه های كوچكتر از دو سال اثر می گذارد. دكتر «دان اندرسن » روانشناس دانشگاه ماساچوست می گوید: وقتی با پدر و مادر كودك هشت ماهه ای صحبت می كردم، دریافتم كه كودك آنها روزی ۶ساعت در معرض تصاویر و صدای تلویزیون است و اگر تلویزیون را خاموش كنند، صدای گریه اش بلند می شود.»
هولن بك و اسلابی (۱۹۸۲) نیز اعلام كردند كه كودكان ۶ماهه، روزانه حدود یك ساعت و نیم از وقت خود را به تماشای تلویزیون می گذرانند.
هر چند گزارش هایی از این دست، كم نیست اما باید گفت كه نوزادان در این سنین، به طور ثابت تلویزیون نگاه نمی كنند و حتی از تماشای آن نیز لذت آگاهانه نمی برند.
«مارسل و وایجز» و «تام ون در وورت» در مقاله ای با عنوان «آموزش تلویزیون: اثرات مطالعه آموزش انتقادی»، با استناد به گزارش «موری و كیپكس» (۱۹۸۱) اعلام كرده اند كه كودكان اروپایی از ۳ سالگی به بالا، همه روزه یك ساعت و نیم تا دو ساعت به تماشای تلویزیون می نشینند.
در مقاله «تلویزیون و افزایش شناخت»، از سایت اینترنتی museum.tv (۲۰۰۳) در زمینه ارتباط سن كودك و نوع توجه او به تلویزیون، آمده است: «توجه به تلویزیون تا پیش از ۲سالگی، به طور پراكنده صورت می گیرد. در ۲۴ و ۳۰ ماهگی ، یك تغییر اساسی در میزان توجه و الگوی توجه اتفاق می افتد. توجه بصری در سال های پیش از دبستان، افزایش می یابد اما اغلب در ۸سالگی ، توجه بصری به این وسیله كاهش می یابد، احتمالاً به این دلیل كه رمزگشایی تلویزیون، دیگر عادی شده است و الگوی توجه، شروع می كند به شبیه شدن به الگوی توجه بزرگسالان.»
ویلبرشرام ، جك لایل و ادوین پاركر(۱۹۶۰) نیز كه تحقیقات آنها با وجود گذشت چندین دهه، هنوز یكی از منابع اصلی تحقیق در زمینه كودك و تلویزیون تلقی می شود، در تحقیق خود آورده اند: «نخستین تجربه مستقیم كودك با تلویزیون، عموماً از ۲سالگی شروع می شود. در آغاز ، احتمالاً كودك به دیدن برنامه ای می پردازد كه شخص دیگری آن را انتخاب كرده است اما طولی نمی كشد كه كودك، خود شروع به كشف جهان تلویزیون می كند و به سلیقه های خاص خود شكل می دهد.
در سه سالگی ، كودك می تواند برای دیدن برنامه مورد علاقه خود، فریاد بكشد. احتمالاً این برنامه ها، برنامه های كودك هستند. قهرمان این برنامه ها، معمولاً حیوانات و شخصیت های نقاشی متحرك هستند كه سهم عمده ای از همه آنها را خیال پردازی و عملیات مختلف تشكیل می دهد.
در ۳ سالگی یك كودك معمولی تعدادی از برنامه های كودك را تماشا می كند و به زودی به فیلم هایی نظیر وسترن و برنامه های تفریحی شبیه به آن علاقه مند می شود.
در ۶ سالگی كودك معمولاً با تمامی رسانه های سمعی و بصری آشنا شده، تمایل بیشتری به برنامه های تلویزیونی نشان می دهد.»
بری گونتر و جیل مك آلر (۱۹۴۴) نیز معتقدند، گزارش های والدین درباره تماشای تلویزیون توسط كودكانشان ، نشان می دهد كه تماشای مداوم تلویزیون در كودكان، بین سنین ۲ و ۳ شروع می شود.
برایند نظرات محققان و پژوهشگران حاكی از آن است كه همگی آنها از تسلط تلویزیون به كودك، شگفت زده اند. شرام و همكارانش می گویند: « تسلط تلویزیون در ده سال اول عمر كودك شگفت آور است. در منطقه كوهستانی راكی ، جایی كه تلویزیون بیشترین قدمت را از نظر استفاده دارد، میانگین سنی كه كودكان در آن سن استفاده از تلویزیون را شروع می كنند،دوسال و هشت ماه است و این بدان معنی است كه نیمی از كودكان دوسال و ده ماهه، استفاده از تلویزیون را شروع كرده اند. در سانفرانسیسكو، شهری كه ما تلاش های ویژه ای را برای تمییز میان استفاده از روی كنجكاوی و استفاده مرتب از رسانه ها به عمل آوردیم، دریافتیم كه ۳۷درصد كودكان در ۳ سالگی ، ۶۶ درصد در ۴ سالگی ، بیش از ۸۰درصد در ۵ سالگی (سن كودكستان) و بیش از ۹۰درصد در ۶ سالگی ـ یعنی هنگامی كه در سال اول تحصیلات ابتدایی هستند ـ از تلویزیون كم و بیش به طور مرتب استفاده می كنند.
وقتی كه این اطلاعات را با چگونگی استفاده كودكان از سایر رسانه ها مقایسه می كنیم، درمی یابیم كه هیبت تلویزیون بسیار زیاد است.»
به نظر می رسد تلویزیون تنها رسانه ای است كه هر روز مورد استفاده كودكان قرار می گیرد. براساس یافته های شرام و همكاران در ۱۰سالگی ، سه چهارم همه كودكان در هر روزی كه تصور كنیم ، بیننده تلویزیون هستند واین میزان دوبرابر میزان استفاده از هر رسانه دیگری در آن سن است (همان منبع، ص ۴۵).
آمارهای پراكنده و متفاوتی در زمینه تلویزیون و كودكان وجود دارد كه بسیاری از آنها، به دهه های پیش مربوط می شوند و شاید نتوانند منابع قابل استنادی باشند. در مقاله ای با عنوان «اثرات اجتماعی تلویزیون ـ تلویزیون و كودكان » (۲۰۰۳) ، تازه ترین آمار دراین مورد (درجامعه آمریكا) آمده است:
« ـ ۸۱درصد كودكان ۲تا ۷ ساله ، تلویزیون را به تنهایی و بدون نظارت بزرگترها تماشا می كنند.
ـ ۷۰درصد مراكز روزانه نگهداری كودكان، هر روز از تلویزیون استفاده می كنند.
ـ ۵۴درصد كودكان ۴تا ۶ سال وقتی از آنها سؤال شد كه بین تماشای تلویزیون و بودن با پدر، یكی را انتخاب كنند، گفتند كه ترجیح می دهند تلویزیون تماشا كنند.
ـ این مسأله نشان داده شده كه كودكانی كه بیش از ۱۰ ساعت در هفته، تلویزیون می بینند، از اثرات منفی تحصیلی رنج می برند.
ـ متوسط كودكان آمریكایی ۲تا ۱۱ سال، هفته ای ۲۰ساعت تلویزیون تماشا می كنند.»
● دلایل استفاده كودكان از تلویزیون
كودكان علاقه زیادی به تلویزیون دارند. به نظر می رسد این كه كودكان هنگام دیدن برنامه های مورد علاقه خود كمترین فاصله را با تلویزیون می گیرند كه از علاقه وافر آنها به تلویزیون ناشی می شود.
احتمالاً نخستین دلیل علاقه كودكان به تلویزیون، لذت خاصی است كه از سرگرم شدن بدون احساس مسئولیت، به آنها دست می دهد. تلویزیون دنیایی است كه هر چند بزرگترها در آفرینش آن، نقش اول را دارند، اما هیچ جنبه ای از توبیخ و مؤاخذه در آن نیست. كودكان به راحتی و با آسودگی خیال، با شخصیت های محبوب ارتباط ذهنی و عاطفی برقرار می كنند، در دنیای خیالی آنها زندگی می كنند و هرگونه كه بخواهند و آرزو داشته باشند، از جانب آنها عكس العمل دریافت می كنند. این لذت سرگرم شدن می تواند نخستین دلیل علاقه كودكان به تلویزیون باشد.
شرام و همكاران، در توضیح علل علاقه مندی كودكان به تلویزیون، علاوه بر لذت جویی، به موضوع دریافت اطلاعات عمومی از طرف كودكان اشاره می كنند و بهره اجتماعی حاصل از تلویزیون را سومین عامل جذابیت این وسیله می دانند كه به این وسیله، كودكان در نتیجه صحبت كردن با یكدیگر در زمینه برنامه های مختلف، به نوعی با دنیای اجتماعی اطراف خود نیز ارتباط برقرار می كنند. (شرام و همكاران، ،۱۳۷۷ ص۴۰) كودكان معروف اند به این كه مرز میان واقعیت و رؤیا را به هم می ریزند. در واقع كودكان چنان درگیر جریان ها و اتفاقات روی صفحه تلویزیون می شوند كه آنها را به زندگی واقعی منتقل می كنند. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد كودكان به دلیل برخورداری از نیروی تخیل قوی، تلویزیون را وسیله ای برای بسط تخیلی زندگی رؤیایی درون خود تبدیل می كنند.
به طور خلاصه، شرام، پاركر و لایل، علل اصلی: لذت طلبی، كسب اطلاع و استفاده اجتماعی را به عنوان دلایل تماشای تلویزیون توسط كودكان ذكر كرده اند. به گفته آنان، دلایل دیگر همچون سرگرمی، فرورفتن در جهان تخیل و رؤیا، هم ذات پنداری با افراد جالب و جذاب، فراموش كردن مشكلات زندگی واقعی، فرار از كسالت كارهای یكنواخت و روزمره و دلایل مشابه، از دیگر عللی است كه به انگیزه لذت طلبی مربوط می شود.
تحقیق در مورد چگونگی و دلایل استفاده كودكان از تلویزیون، از دهه ۱۹۶۰ آغاز شده است. مسلماً در زمینه كودك و تلویزیون، تحقیقات زیادی صورت گرفته كه بیان همگی آنها، خارج از موضوع این پایان نامه است. اما تاریخچه جامعی از بررسی های انجام شده در زمینه كودك و تلویزیون، در كتاب «شناخت مخاطب تلویزیون، با رویكرد استفاده و رضامندی» آمده كه می تواند مورد استفاده علاقه مندان قرار گیرد.● درك كودكان سنین مختلف از تلویزیون
كسی كه در زمینه برنامه سازی برای كودكان فعالیت می كند، باید بداند برای چه گروه سنی برنامه می سازد و اساساً مشخصه ها و ویژگی های كودكان در سنین موردنظر چیست و نیز درك آنان از تلویزیون چقدر است؟
دانستن این مسائل و آشنایی با اصول ابتدایی روانشناسی رشد كودكان، به برنامه سازان اجازه می دهد بهترین برنامه را با بیشترین ظرفیت ایجاد ارتباط با مخاطبان كودك بسازند.
موریس در مقاله «فرزند عصر تلویزیون» به نقل از ماركوویتز، روانشناس كودك می نویسد:
«كودك زیر ۳ سال، زندگی را به صورت سكانس های مجزا می بیند. وقتی كودك به صفحه تلویزیون نگاه می كند، متوجه ترتیب وقایع نمی شود. تعبیری كه از تلویزیون دارد، یك رشته سكانس های مجزا و بدون انسجام است. واقعیت هم همین طور به نظر می رسد.»
به عبارت دیگر، یك كودك زیر ۳ سال اگر در یك نما، ببیند كه دو نفر از یك خیابان عبور كردند، سپس تصویر كات شود و آن دو را در یك رستوران نشان دهد، این كودك نمی تواند رابطه میان این دو نما را كشف كند و بفهمد كه این دو نفر، پس از گذر از خیابان، به رستوران رفته و نشسته اند.
«بین سنین ۳ تا ،۴ كودكان آن سكانس های مجزا و جداافتاده را به هم جوش می دهند و قادرند یك خط داستانی را دنبال كنند... اما هنوز نمی توانند میان تخیل و واقعیت، تفكیك قائل شوند. اما زندگی كردن با یك دستگاه تلویزیون در خانه، به بچه كمك می كند كه رفته رفته تفاوت میان این دو را بفهمد. در مورد كودكان ۵ تا ۷ ساله، این نكته كه فلان برنامه تلویزیونی واقعی است یا خیر، حالت مشخص تری به خود می گیرد.»
همان طور كه اشاره شد، شرام و همكاران نیز در تقسیم بندی سن كودك و برنامه های مورد علاقه او، اشاره می كنند كه كودك ۳ساله علاقه مند به برنامه هایی است كه قهرمانان آن، اغلب حیوانات و شخصیت های نقاشی متحرك اند و برنامه هایی كه خیال پردازی حرف اول را در آن می زند. از این سن به بعد، كم كم به فیلم های وسترن و برنامه های تفریحی شبیه آن علاقه مند می شود. در ۶ سالگی نیز كودك تمایل بیشتری به اقسام برنامه های تلویزیونی نشان می دهد.
دانستن نكات مورد اشاره در مورد رشد كودك، ویژگی های كودك و میزان درك او از تلویزیون در سنین مختلف، برای برنامه سازان كودك ضروری است. با تسلط بر این دانسته هاست كه برنامه ساز می تواند با شناخت كافی از كودك مخاطب خود، برای او برنامه سازی كند و اینجاست كه موضوع «رشد كودك و تحول برنامه سازی» اهمیت خود را نشان می دهد.
● اثرپذیرترین مخاطبان
كودكان و نوجوانان همواره به عنوان مخاطبان خاص تلویزیون معرفی می شوند؛ درست به این دلیل كه «اثرپذیرترین» مخاطبان این رسانه اند:
«- گروهی از صاحبنظران بر این باورند كه تفاوت كودكان و بزرگسالان در ارتباط با رسانه، دراین است كه بزرگسالان در مقابل آن، وسیله ای دفاعی دارند كه كودك فاقد آن است و در نتیجه، قربانی بالقوه رسانه محسوب می شود و باید برای حفظ آینده او و جامعه فكری كرد. ویژگی هایی چون شناخت ناقص از جهان كه موجب می شود كودك از فهم محتوای رسانه عاجز بماند یا مطالب غیرواقعی را واقعی بپندارد یا آن كه از هدف و انگیزه تولیدكننده محتوای آن رسانه آگاهی نداشته باشد؛ اشتیاق برای فراگیری یا به عبارتی، آمادگی برای فراگیری و كنجكاوی، دلایل دیگری است برای آن كه كودك را اثرپذیرترین مخاطب تلقی كنیم. این اثر، مثبت یا منفی، برخوردهایی متفاوت با جنبه دیگری از ویژگی های كودك است كه او را از بزرگسالان متمایز می سازد. ممكن است كودك حافظه ای قوی تر داشته باشد اما از برخی جنبه ها دچار محدودیت است. او توانایی انتخاب و گزینش دقیق یا تعمیم دادن و تجزیه و تحلیل اطلاعات كسب شده را ندارد. البته چنین ویژگی هایی در بزرگسالان نیز مشاهده می شود اما كمتر... به طور كلی آنچه كودك ونوجوان را مخاطب خاص رسانه ای چون تلویزیون می سازد، عاملی است چون اثرپذیری و محدودیت توان شناختی كودك و آینده جامعه كه به دست همین كودكان و نوجوانان ساخته خواهد شد.»
● اثرات تلویزیون روی كودكان
كودكان مقدار زیادی از ساعات آزاد خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند؛ طوری كه انگار شیفته صفحه تلویزیون اند. به نظر می رسد تماس مداوم كودكان با تلویزیون، روی نحوه ادراك و تفسیر آنان از این رسانه و دنیایی كه در آن زندگی می كنند، اثر می گذارد. هر چند بچه ها هر روز با سایر رسانه ها و اشكال دیگر وسایل ارتباطی سر و كار دارند، «رسانه دیداری» به تنهایی، به عنوان یك زبان سخنگوی جهانی تلقی شده كه صرف نظر از سن، در دسترس همگان است. در ایالات متحده آمریكا، سؤالات مربوط به محتوای برنامه ها، استفاده آنان توسط كودكان، اثر تلویزیون روی رفتار، آگاهی و دانش كودكان و سیاست عمومی مشخص نسبت به تلویزیون كودكان، از جمله مباحث محوری در زمینه این رسانه است كه در طول نیم قرن اخیر همواره مطرح بوده است. (یونسكو، كودكان و خشونت در رسانه های جمعی، ،۱۹۹۹ ص۳۷۰)
«رابرت لم» در مقاله ای با عنوان «چشم انداز رسانه های دیداری - شنیداری در عرصه جهانی» می نویسد:
«كودكان و نوجوانان از اهداف اصلی برنامه ریزان شبكه های تلویزیونی به شمار می روند... سرمایه گذاری برای ساخت برنامه كودكان و تعداد ساعات پخش آن تقریباً در تمام نقاط جهان رو به افزایش است.»
«تنها ۵ كشور آمریكا، فرانسه، استرالیا، كانادا و انگلستان بر بازار جهانی برنامه های ویژه كودكان و نوجوانان سلطه افكنده اند.»
تلویزیون با نمایش نحوه رفتار قهرمانان، سن، جنس و حرفه آنها، به كودكان می گوید كه همه جزئیات تصورات عمومی درباره افراد جامعه را دستچین كنند. این مسأله نشان دهنده تأثیر شگرف تلویزیون بر باورهای عمومی كودكان است. تحقیقات و یافته های پژوهشگران زیادی، مؤید این نكته است كه كودكان برخی ویژگی ها - بخصوص رفتار قهرمانان محبوب خود - را تقلید می كنند و نگرش هایی را كه از طریق تصاویر تلویزیونی منتقل می شود، می پذیرند. یكی از مهمترین جنبه های اثرگذاری تلویزیون كه مورد توجه اكثر محققان قرار گرفته، جنبه آموزشی آن است كه در فصل بعد به آن پرداخته می شود.
فایده برنامه سازی برای كودكان
كودكان به سرعت بزرگ می شوند و جای خود را به كودكان كم سن و سال تر می دهند. با توجه به همین نكته است كه گفته می شود ساخت برنامه های كودك،اساساً ازنظر اقتصادی در طول زمان به صرفه است؛ مخصوصاً برنامه هایی كه هم جنبه سرگرمی دارد و هم به جنبه آموزشی كودك، پرداخته است.
مقاله ای كه در سایت معتبر museum.tv ارائه شده (۲۰۰۲)، در این باره توضیح بیشتری داده است:
«- هر چند این هم یك مسأله است كه بیشتر برنامه هایی كه كودكان در تلویزیون می بینند، «برنامه های كودكان» به حساب نمی آیند، با این حال تولید برنامه های كودك اساساً كار سودآور بزرگی است. «برنامه كودك» برنامه ای است كه اكثریت مخاطبان كودك را دربرمی گیرد و به طور سنتی، برنامه های صبح روزهای شنبه است. این برنامه ها تقریباً همیشه سودآور است زیرا گروه مخاطبان كودك، به سرعت تغییر می كنند [و گروه های دیگری از راه می رسند] و از طرف دیگر، به نظر نمی رسد كه تماشای برنامه های تكراری برای بچه ها اهمیت زیادی داشته باشد. به همین دلیل، برنامه های كودك حتی چهار بار در سال پخش می شود و این یعنی، كاهش هزینه های تولید بدون كاسته شدن از میزان استفاده و سودمندی یك برنامه. علاوه بر این، ایجاد یك بازار برنامه های كودك خارج از شبكه هم از دیگر مزایای ساخت این برنامه هاست.
به همین دلیل سالهاست شبكه های بزرگ، روی تولیدات پنج شش خانه فیلمی كه از محصولاتشان استفاده می كنند، كنترل شدیدی اعمال می كنند. هر شبكه، دارای یك قائم مقام در پخش برنامه سازی كودكان است كه او نیز مشاوران دیگر را به كار می گیرد و نیز بر تحقیقات بازاریابی دامنه دار، تكیه می كند، مثل آنچه كارگاه تلویزیون كودكان و شبكه كابلی «نیكل اودن» كرده اند.
هر دو گروه، چه گروهی كه برنامه های كودكان را خرید و فروش می كنند و چه گروهی كه آنها را می سازند، براساس فرضیاتی دست به عمل می زنند كه هرچند دچار تغییر می شوند، اما مهم باقی می مانند. به طور مثال، آنها فرض می كنند كه جنسیت (دختر یا پسر بودن)، سبب تفاوت انتخاب ها می شود، اما یك مسأله مهم، این فرضیه است كه در حالی كه «دخترها» برنامه های «پسران» را تماشا می كنند، «پسرها» برنامه های «دختران» را نمی بینند.
آنها فرض می كنند بچه های بزرگترند كه دستگاه تلویزیون را كنترل می كنند و این فرضیه با این حقیقت آشكار در ارتباط است كه بچه های كم سن تر، «به بالا» نگاه می كنند اما بچه های بزرگتر، «به پایین» نگاه نمی كنند. تولیدكنندگان و تاجران برنامه های كودكان، فرض می كنند كه بچه ها، ظرفیت توجه كوچكی دارند. تكرار، یك كار كلیدی در آموزش و سرگرمی آنهاست و بچه ها، شخصیت های داستان های قابل شناسایی را بیشتر ترجیح می دهند.»
نگین حسینی
منبع : روزنامه ایران