دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت بسیجی


مدیریت بسیجی
اداره موفق هشت سال جنگ تمام عیار با دشمنان كاملاٌ‌ خطرناك و مسلح، ذهن هر ناظر كنجكاوی را متوجه خود می‌كند. به راستی مدیریت بسیجی چیست كه توانست بدین‌گونه معجزه‌آسا اسلام و ایران را از این تجاوز هولناك، پیروزمندانه حفظ كند و به صورت یك فرهنگ خود را در تاریخ جاودانه نماید؟ این پرسشی است كه پاسخ آن هنوز به صورت یك بسته جامع علمی عرضه نشده است. حتی داعیه‌داران تفكر بسیجی در بعد از جنگ نیز كار كاملی در این زمینه انجام نداده‌اند؛ در صورتیكه بررسی علمی یك پدیده واقع شده و عینیت یافته، كار چندان دشوار و صعبی نیست. توصیف این پدیده در چارچوب یك مدل ساده حاوی سرفصل‌های مختلف مطرح در دانش مدیریت، حداقل اقدامی است كه می‌توانست در این راه انجام گیرد. اگر چه مدیریت بسیجی در دوران دفاع مقدّس ابداع شد؛ ولی به نظر می‌رسد كه اگر این الگوی مدیریتی در هر عرصه‌ای با ویژگی‌های خاص خود بكار گرفته شود، میزان موفقیت و كارآمدی را مثل زمان جنگ بالا می‌برد. «اینكه تفكر بسیجی، بیشتر از مجرای جنگ گفته می‌شود، به این دلیل است كه جنگ جلوه‌گاه ظهور و بروز این تفكر بود».
صدور فرمان تشكیل بسیج مستضعفین از سوی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در پنجم آذر ماه ۱۳۵۸، سرآغاز نضج‌گیری فرهنگ بسیجی در كشور گردید. با ایجاد سازمان بسیج، مدیریت بسیجی نیز به تدریج شكل گرفت و به خصوص با ایفای نقش فعال در دوره جنگ تحمیلی، در ادبیات انقلاب اسلامی فراگیر شد. در این مقاله برخی از بارزترین و عام‌ترین شاخصه‌های مدیریت بسیجی در دوران دفاع مقدس، در قالب مفروض مدل ساختاری پنج لایه‌ای اندیشه‌های مدیریتیaاختار اندیشه‌های مدیریتی، به توضیح این مدل ساختاری می‌پردازیم:
●مدل ساختاری اندیشه‌های مدیریتی:
با كالبدشكافی و تحلیل اندیشه‌های مدیریتی، می‌توان آنها را به دو قسمت اصلی كه حاوی پنج حوزه عمده هستند، افراز نمود:
قسمت اول- مبانی مدیریت شامل دو حوزه:
۱- مبانی اندیشه: هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، فرجام‌شناسی و انسان‌شناسی چهار مؤلفه هر اندیشه هستند.
۲- اصول مدیریت: اصول مدیریت بر اساس مبانی اندیشه و ناظر به فلسفه وجودی و چارچوب‌های ساختاری و محتوایی یك اندیشه مدیریتی تبیین می‌شوند.
قسمت دوم- نظریه‌های مدیریتی شامل سه حوزه:
۳- اخلاق و وظایف مدیر یا سیستم مدیریتی: ویژگی‌ها و وظایف لازم برای یك مدیر كارآمد یا یك سیستم مدیریتی كارآمد، مباحث مطرح در این حوزه می‌باشند و عبارتند از:
الف- اخلاقیات و ویژگی‌ها: شامل اخلاق و نظام ارزشی مدیریت و مهارت‌های فكری، انسانی، فنی و سیاسی در حوزه مدیریت.
ب- وظایف: رهبری (هدایت فعالیت‌ها، انگیزش و آموزش كاركنان، انتخاب راه‌های ارتباطات مؤثر و حل و فصل تعارضات)، برنامه‌ریزی (تعریف اهداف، اتخاذ استراتژی‌، توسعه برنامه‌های جزئی و هماهنگ كردن فعالیت‌ها)، سازماندهی (تعیین اینكه چه كارهایی باید انجام شود، چگونه باید انجام شود، چه كسی باید آن را انجام دهد، سیستم گزارش‌دهی و گزارش‌گیری چگونه باشد و تصمیمات در كجا گرفته شود)، مدیریت منابع (انسانی، مالی و...)، كنترل (فرایند نظارت و ارزیابی عملكردها و مقایسه آنها با اهداف و تصحیح انحرافات به گونه‌ای كه از انجام فعالیت‌ها مطابق با آنچه برنامه‌ریزی شده اطمینان حاصل گردد)، ارتباطات، تحقیق و توسعه.
۴- رفتار سازمانی و روابط انسانی: مهمترین مباحث مطرح در این حوزه عبارتند از: مدل‌های رفتار سازمانی (متغیرهای مستقل: مناسبات سطح فردی، مناسبات سطح گروهی، مناسبات سطح سازمانی _ متغیرهای وابسته: بهره‌وری، كارایی، اثربخشی، رضایتمندی و...)، فرهنگ سازمانی، انگیزش، خلاقیت و نوآوری، اخلاق، قدرت، تعارض، سیاست.
۵- علوم و ابزار و روش‌ها: كه اهم سرفصل‌های مطرح در این حوزه عبارتند از: مدیریت استراتژیك، سیاست‌گذاری، مدیریت ارزشی، سیستم‌های مدیریتی (اداری، مالی، اطلاعاتی، ارتباطاتی و...)، مهندسی مجدد فرایندهای سازمانی، مدیریت عملیات، مدیریت تحول، مدیریت كیفیت، روش‌های كمّی تصمیم‌گیری، نظریه سیستم‌ها و تحلیل دینامیك سیستم‌ها، بودجه‌ریزی و كنترل.
تبیین مدیریت بسیجی در چارچوب مدل ساختاری اندیشه‌های مدیریتی:
۱- مدیریت بسیجی و مبانی اندیشه:
مدیریت بسیجی، مدیریتی مبتنی بر معنویت اسلامی و ارزش‌های انسانی است. «اولین وظایفی كه امام خمینی در تفكر بسیجی مشخص كردند، بحث ادای تكلیف بود. چیزی كه یك بسیجی را به میدان عملی (چه جنگ و چه میدان‌های دیگر) می‌كشاند، انجام تكلیف است». لذا عبودیت نسبت به پروردگار جوهره تفكر بسیجی است.
«بسیجیان زمان جنگ افرادی بودند كه هدفشان را می‌شناختند و نگاه به فردا و فرداها داشتند». و حفظ حاكمیت اسلامی در كشور را برای دستیابی به سعادت و نیك‌فرجامی در دنیا و آخرت دنبال می‌كردند.
رهبران انقلاب اسلامی نیز در جملات خود، به گونه دقیق و ظریفی، تلاش نموده‌‌اند تا مختصات تفكر بسیجی را در ذهن مخاطبان خود به تصویر بكشند. این جمله امام خمینی رضوان الله تعالی علیه كه «بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاك انسانی است»، ابتنای تفكر بسیجی بر تعالیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم را مورد تأكید قرار می‌دهد. و این جمله مقام معظم رهبری آیت الله خامنه‌ای مد ظله العالی كه: «بسیجی یعنی علی علیه‌السلام كه تمام وجودش وقف اسلام بود»، الگوی عینی و شاخص كاملی را برای تفكر بسیجی در ذهن مخاطب تداعی می‌نماید.
۲- مدیریت بسیجی و اصول مدیریت:
مدیریت مؤمن و شجاع بسیجی، در دوران دفاع مقدس به دنبال تحقق عمل صالح بود و «جنگ عمل صالح می‌خواست». مدیر در تفكر بسیجی، مدیریت را برای خود تكلیف می‌داند و نه حق.
ریشه اصلی مدیریت بسیجی، در دو اصل توحید و ولایت است.
مدیریت بسیجی خودباور است و به دنبال استقلال و خودكفائی اقتصادی می‌باشد كه این امر بیشتر ناشی از جنبه‌های اقتصاد سیاسی است؛ به تعبیری مدیریت بسیجی ركون به سوی ظالمین ندارد. او سعی می‌كند نیروهای خود را برای انجام كارهای بزرگ تشویق كند و زمینه را برای شكوفایی استعدادهای آنها فراهم نماید. مدیریت بسیجی در پی تحقق شعارِ ما می‌توانیم، می‌باشد و در موارد متعددی نیز این شعار را عملی ساخته است.
در زمینه روحیه قناعت و خدمت‌رسانی، مدیریت بسیجی «قَلیلُ المَؤُونَهٔ وَ كَثیرُ المَعُونَهٔ می‌باشد؛ یعنی هزینه‌هایی كه برای انقلاب ایجاد می‌كند اندك، و خدمتی كه به انقلاب می‌رساند زیاد است. كسی می‌تواند در انقلاب پیشتاز باشد كه بهره‌گیری دنیایی‌اش از انقلاب، كمتر از بقیه باشد. وضع زندگی‌اش را طوری سامان ندهد كه از مستضعف‌ترین اقشار جامعه فاصله بگیرد. در عین حال ممكن است دكتر، مهندس و عهده‌دار هر سمتی باشد. این پیشتازی در زمینه‌های تقوا و تواضع و بصیرت هم وجود دارد». «در مورد مدیریت منابع مالی و نحوه استفاده از بیت المال، نمونه‌های عملی بسیاری از فرماند‌هان جنگ قابل شمارش است. یكی از اصولی‌ترین مبانی این مدیریت، تقدّم سطوح پایین بود؛ به گونه‌ای كه اگر در هنگام توزیع امكانات كمبودی بود، فرماندهان گردان می‌گفتند بگذار به فرماندهان نرسد». و «اگر فرمانده‌ای از امكانات [رفاهی] بیشتری استفاده می‌كرد، محبوبیت و تأثیر حرفش به طور ملموسی كاهش می‌یافت».
اصل كارآمدی در تفكر بسیجی همواره مورد توجه است و «قطعاً مسؤولی كه بر مبنای تكلیفش عمل كند و از همان امكانات موجود به نحو احسن بهره ببرد و بر خدای متعال توكل كند،‌ موفق‌ترین مسؤول خواهد بود». مدیر بسیجی محافظه‌كار نیست بلكه به شدت از این روحیه بیزار است. مدیر بسیجی یك مدیر انقلابی است و اصلاح‌گر.۳- مدیریت بسیجی و اخلاق و وظایف مدیر یا سیستم مدیریتی:
توصیفات زیر به تواتر درباره یك مدیر و فرمانده بسیجی از زبان راویان دفاع مقدس شنیده شده است:
- ساده‌ترین لباس را می‌پوشیدند، كمترین امكانات را استفاده می‌كردند، بیشترین تلاش را انجام می‌دادند، كمترین شأن را برای خودش قائل بودند، نیمهٔ شب كفش‌های نیروهایشان را واكس می‌زدند و در یك كلام زاهدانه و ایثارگرانه زندگی می‌كردند.
- كسانیكه فرمانده بودند، شایسته‌ترین بودند. نیروها هم بر این نكته اذعان داشتند. هر كس فرمانده بود، جلوتر از دیگران به خط می‌زد. كمتر از دیگران به مرخصی می‌رفت. زودتر از خیلی‌ها شهید می‌شد. در واقع فرماندهی برای كسی امتیاز مادی و رفاهی خاصی نداشت. «به عنوان یك الگوی موفق بسیجی می‌توان از دكتر مصطفی چمران نام ‌برد. چمران هر كس را بر اساس استعدادش به كاری منصوب می‌كرد. [بهترین] مدیریت این است كه همه سر جای خود باشند».
- «فرمانده اگر از نیروهایش جلوتر نبود، عقب‌تر هم نبود. اگر قرار بود سنگر بگیرند، او هم سنگر می‌گرفت؛ روی زمین بنشینند، او هم روی زمین می‌نشست. نیروی عادی می‌دید كه با مسؤول بالاتر یكی است؛ به همین دلیل ایثار می‌كرد. صرفه‌جویی می‌كرد چون می‌دانست در جای حقش خرج می‌شود».
واضح است كه رابطه نیروی زیردست با این مدیر و فرمانده، رابطه تحقیر و تجلیل مادی نیست بلكه نیرو احساس می‌كند او شكوه معنوی بیشتری دارد و نفسش تزكیه شده‌تر است. در اینجا رابطه از نوع ایثار و محبت است. چنین رفتاری با توصیه اخلاقی فرق می‌كند. مدیریت بسیجی یك مدیریت توصیه‌ای و صرفا" موعظه‌ای نیست، بلكه مدیر بسیجی بیش از هر چیز با رفتار و اخلاق خود دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد. از این رو اگر مدیریت بسیجی در سازمانی نهادینه شود، چنین ویژگی‌هایی به طور متناسب بروز خواهد كرد و سازماندهی و روابط و مناسبات به گونه‌ای می‌گردد كه اخلاق حمیده، پرورش یافته و امكان بروز یابد.
مدیریت بیایی و نه مدیریت برویی: «مسأله دیگری كه سطح كیفیت نیروی انسانی را ارتقا می‌داد، نوع مدیریت میدان بود. یعنی به جای اینكه بگویند برادر برو بجنگ، همیشه پشت بی سیم‌ها می‌گفتند بیا. آنجا آتشی كه روی سر بسیجی بود، روی سر فرمانده‌اش هم بود. یعنی فرمانده پا به‌ پای نیروهای خودش و در بعضی مواقع جلوتر از دیگران خطر را می‌پذیرفت. یكی از دلایل موفقیت و كیفیت كار نیروهای بسیجی این است كه مدیران و مسؤولان در صحنه كار خطرپذیر باشند». اگر مدیریت در خط مقدم بحران‌ها باشد، علاوه بر اینكه موجب دلگرمی نیروها می‌شود، حداكثر دقت، انعطاف و سرعت در تصمیم‌گیری‌ها نیز محقق می‌گردد. مدیر در كنار نیروهاست؛ شادكام از پیروزی‌ها، عبرت‌‌گیرنده و تلخ‌كام از شكست‌ها.
از پذیرش قلبی تا پذیرش سازمانی: «به دلیل تعاملی كه بین فرمانده و نیروهایش وجود داشت، این نیروها با اشاره فرمانده خطرپذیری می‌كردند. و می‌گفتند فلانی گفته، پس باید بشود. فرمانده و زیرمجموعه همدیگر را می‌پذیرفتند. فرماندهان مراقب بسیجی‌هایشان بودند كه آنها را بی‌دلیل در خطر نیندازند و بسیجی‌ها هم سعی می‌كردند جوری برای این فرماندهان كار كنند كه حرفشان بر زمین نماند». مدیریت بسیجی در اصل مدیریتی معنوی و مدیریت بر قلوب ‌است.
مدیر از دل كار درمی‌آمد: «در عملیات و مأموریت‌های مختلف نیروها آزمایش می‌شدند و آنهایی كه عرضه و [قابلیت] بیشتری داشتند خودشان را نشان می‌دادند. فرماندهان جنگ، اول فرمانده نبودند بعد بسیجی. [آنها مراحل را به تدریج طی می‌كردند] و بر اساس توانایی‌ها و ارزش‌هایی كه بروز می‌دادند، فرمانده می‌شدند. فی تَقَلُّبِ الاَحوالِ عُلِمَ جَواهِرِ الرِّجالِ، [یعنی در دگرگونی شرایط و احوال است كه جوهره اصلی مردان مشخص می‌شود]».
«موضوع دیگر این بود كه اگر اشتباه [غیر قابل توجیهی] از یك فرمانده دیده می‌شد، به سرعت بركنار می‌شد؛ یعنی تعارف و رو دربایستی وجود نداشت. حالا ما به بعضی‌ها تذكر می‌دهیم، ناراحت می‌شوند. بركنار كه هیچ، حتی تحمل تذكر را هم ندارند».
۴- مدیریت بسیجی و رفتار سازمانی و روابط انسانی:
در یك سازمانی كه بر مبنای تفكر بسیجی شكل گرفته، در همه كارها و همه اهداف رنگ خدایی دیده می‌شود و اخلاص، بارزترین ویژگی نیروهای بسیجی است.
هدف متعالی و مقدس: «[در دوران جنگ] هدف خیلی مقدس بود. [امروز هم] یكی از كارهایی كه باید در سازمان‌ها و نوع مدیریت‌ها اعمال كنیم، این است كه هدف سازمانی باید پر اهمیت [و متعالی] شود». در این صورت است كه هدف و آرمان محور بودن بیش از پیش معنی پیدا می‌كند و در این صورت است كه تا آخرین نفس برای تحقق آن مجاهدت می‌گردد.
اعتماد سازمانی: «از نگاه تكلیف‌مدار كه یك پله پایین بیاییم، [مهمترین] بحث، اعتماد بود. اولین اعتماد، اعتماد به رهبری بود. یعنی وقتی مردم و بسیجی‌ها به رهبرشان اعتماد داشتند، می‌دانستندكه وقتی امام حرفی می‌زند، نهایت دلسوزی و خیر و صلاح را در نظر گرفته است.... بعد از آن اعتماد به نفس بود؛ همینكه امام می‌فرمودند: ما می‌توانیم. آدمی كه ایمان دارد، اعتماد به نفسش بسیار بالاست....حالا اگر خدا خواست، پیروزی را نصیبشان می‌كند، اما اگر پیروزی را هم نداد، آنها به وظیفه‌شان عمل كرده‌اند.... مسأله سوم اعتماد به دیگران بود. یكی از بحث‌های اساسی ما در جنگ كادرسازی بود....حاكم بودن خصلت برادری و برابری بود».
اهمیت فوق‌العاده نیروی انسانی: در مدیریت بسیجی، نیروی انسانی آماده و قابل، عامل اصلی موفقیت است؛ چرا كه با فعال شدن آن سایر ملزومات هم قابل دستیابی است. لذا «[در دفاع مقدس] نیروی انسانی كه تصور می‌شد نقطه ضعف ما باشد، قدم به قدم مایه قوت ما شد». به تعبیری در مدیریت بسیجی، این اراده انسان‌هاست كه واقعیت‌ها را می‌سازد.
جوان‌گرایی، باور كردن جوان‌ها و استفاده از نیروی پر نشاط، پر انرژی و خلاق جوان از دیگر ویژگی‌های مدیریت بسیجی است.
مدیریت بسیجی، سیاست‌گذار، پیگیر و خستگی‌ناپذیر است و تا رسیدن به اهداف و نتایج مطلوب، كسالت و خستگی را به خود راه نمی‌دهد.
در زمان جنگ برای تحقق هدف، افراد از بسیاری از نیازهای مصرفی خود می‌گذشتند. یعنی ایثارگری و صرفه‌جویی دو اصل مهم بودند. اما ما بعد از جنگ «نیامدیم صرفه‌جویی زمان جنگ را فرهنگ كنیم».
۵- علوم، ابزار و روش‌ها:
امكانات وقف كار بود: «همه وسایلی كه آنجا وجود داشت، وقف آن كار بود؛ یعنی اگر كار سازمان، جنگ بود؛ همه چیز در خدمت جنگ بود. حتی آدم‌ها هم به جنگ و [هدف مقدس، آنی و متعالی آن] تعلق داشتند. فرق فرمانده با بقیه این بود كه او در زمینه فرماندهی و مهارت نظامی و هدایت نیروها برجسته‌تر بود، وگرنه در بقیه شرایط عین هم بودند». «در صحنه جنگ از امكانات موجود، تقریباً‌ همه یكسان برخوردار بودند. اگر كسی از امكان بیشتری بهره می‌برد اقتضای كارش بود».
كم توقعی و پر كاری با وجود امكانات كم، از دیگر ویژگی‌هایی است كه می‌توان برای یك سازمان بسیج شده، برشمرد. «وقتی بسیجی وارد میدان شد، با همان امكانات و وسایلی كه در اختیارش است، می‌ایستد و نهایت تلاشش را می‌كند. تفكر بسیجی می‌گوید، وقتی تكلیفت را تشخیص دادی باید برای ادای آن وارد میدان شوی و از هر چه در توان داری كمك بگیری. از علم، تخصص، تجربه، ابزار و امكانات كار به نحو احسن و در حدی كه در توانت هست باید استفاده كنی».
نیروی بسیجی در بحران‌ها و بن‌بست‌ها، دست به ابداع می‌زند و كارهایی را كه ظاهرا" ناممكن است، ممكن می‌سازد. خودباختگی و یأس در اینجا راهی ندارد. «این طوری است كه ما می‌بینیم خیلی از مشكلات با این نوع تفكر كوچك می‌شد و عده‌ای پای حل آن می‌ایستادند. در چنین تفكری، امكانات در دست دشمن هم جزء امكانات خودی تلقی می‌شد كه باید گرفته می‌شد؛ همچنانكه اتفاق افتاد. می‌گفتند چه كار كنیم كه در شرایط نابرابری امكانات، پیروز باشیم؟ اینكه برادران ما به نبرد شبانه روی آوردند، برای این بود كه شرایط شبانه ابزار و امكانات دشمن را زمین‌گیر می‌كرد. پس كمبود منابع را با برنامه‌ریزی‌های ابتكاری و خلاق جبران می‌كردند».
نتیجه:
مدیریت بسیجی قابلیت تبدیل شدن به یك الگوی كامل مدیریتی را دارد. بدین منظور می‌توان با انجام بررسی‌های گسترده‌تر و مطالعه بیانات حضرت امام و مقام معظم رهبری و مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس، اجزاء و شكل این مدل را گام‌به‌گام كامل‌تر نمود. انجام مطالعات موردی از عملیات‌ها در میدان نبرد و تبیین مصادیق كارآمدی و موفقیت مدیریت بسیجی، بر غنای علمی كار خواهد افزود. همچنین لازم است این الگو متناسب با نیازهای فعلی كشور باز تولید شود، و به گونه روزآمد با تأكید بر حوزه‌های فرهنگی_ اجتماعی عرضه گردد. ان شاء ا....
نویسنده: كاظم عبادی
منبع : خبرگزاری فارس