یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


تنبیه یعنی محروم شدن از چیزهای خوب


تنبیه یعنی محروم شدن از چیزهای خوب
در قدیم تنبیه كردن را یك اصل مهم تربیتی می دانستند، ولی من معتقدم كه تنبیه گاهی و به ندرت در تربیت مؤثر است، ولی گمان نمی كنم تنبیه خیلی جدی، لازم باشد.
به نظر من با شدت حرف زدن و یا كمی خشونت در كار و رفتار، خود نوعی تنبیه است. در خانواده هایی كه سیاست برقرار باشد هیچ وقت احتیاج شدید به تنبیه نخواهد شد. با روش آموزش قدیم و اعتقاد به تنبیه شدید بچه اصولا بداخلاق تر و نافرمانبردار می شود.
اگر بچه رفتارش بی اندازه بد است باید قبول كرد كه گناه این كار به گردن بزرگترها و والدین است و كودك با داشتن پدر و مادر منطقی و منظم حتما بچه منطقی و حرف شنویی بار خواهد آمد.
وقتی بچه لوس است و از آزارساندن به بچه های دیگر لذت می برد، باید تنبیه شود و مانع كارش شد، چون صحیح نیست كه انسان اجازه دهد كه بچه های دیگر رنج ببرند و ناراحت شوند و برای این كار هیچ لازم نیست كه او را شدیدا تنبیه كرد. كافی است به او اجازه داده نشود كه در جمع آنها شركت كند.
همین كه دید، آنها از وجود هم لذت می برند و او محروم مانده است خود تنبیه مؤثری است.
در كلاس باید برای این چنین بچه ها میز و صندلی جداگانه ای گذاشته شود تا از تنهایی رنج ببرند از این كار اغلب نتیجه خوبی گرفته شده است. البته معلم باید با محبت رفتار كند.نباید بچه را برای مسائل مورد نیاز خودش تنبیه كرد، مثلا در مورد خورد و خوراك.
تنبیه باید چیزی باشد كه بچه آن را دوست نداشته باشد و از آن ناراحت شود نه كاری كه باعث خوشحالی او بشود. مثلا در مدارس می توانند اتاق تنبیه بگذارند و از رفتن به كلاس درس محروم كنند.
▪ روش سرزنش كردن دوتاثیر بد دارد:
۱) بچه احساس تحقیر نسبت به دیگران می كند.
۲) ایجاد حس دشمنی می نماید.
اگر بچه ای بچه دیگر را آزار می دهد، به عنوان تنبیه همان كار را نسبت به او بكنید و بگویید اگر تو این كار را دوست نداشتی با دیگری نمی كردی. به این وسیله به او می فهمانید كه دیگران هم مثل تو احساس دارند و رنج می برند.
هیچ وقت كاری نكنید كه بچه فكر كند شما از روی عصبانیت او را تنبیه می كنید، بلكه باید تنبیه را هم نوعی آموزش حس كند. به این وسیله او می فهمد كه احساس دیگران هم قابل توجه و احترام است. با این روش هیچ وقت قساوت و خشونت در بچه رشد نخواهد كرد.
گفتن این كه سعی كن پسر شجاع و مهربانی باشی، فایده ندارد. باید او را وادار كنید كه با اطرافیانش مهربان باشد. اگر برخلاف این توجهات شما، باز هم وقتی كه بچه شما بزرگ شد خشن و بدرفتار بود، آن وقت باید علت را پیدا كرد و ممكن است این صفات به صورت مرض در او درآید.
پسر بچه ای كه بچه های دیگر را اذیت می كند یا حیوانات را آزار می دهد باید او را در اتاق مجزا گذارد، ولی باید به او گفت تو این جا تنها بمان، چون ممكن است آزارت به دیگران و حیوانات برسد و باید كاری كرد كه او حس كند خشونت چه قدر آدم را رنج می دهد.من یقین دارم توجه به این نكات نتیجه موثری دارد، مگر این كه بچه روحا مریض باشد.به وسیله بچه های بزرگتر بهتر می توان به بچه تعلیم داد.پس همكاری و سازگاری را از بچه بزرگتر یاد می گیرد، بچه ای كه موقعیت بازی با سایر بچه ها را نداشته باشد، آدمی عصبانی و ناراحت می شود.
والدینی كه می خواهند مورد علاقه باشند، باید رفتاری بكنند كه محبت را برانگیزند و باید سعی كنند بچه ها را روحا و جسما با محبت بار آورند. پدر و مادر باید رفتارشان بر مبنای ارضاء خواسته های بچه باشد. و بچه باید رفتارش بر مبنای خواسته های خود و دنیای اطراف باشد.
اخلاق وقتی در انسان كامل و صحیح به وجود می آید كه انسان از كلیه بدآموزی های موجود در دنیا مطلع باشد. بچه ها به تدریج باید از بدی و جنگ و فقر و بدبختی اطلاع حاصل كنند. اگر بچه نادان و غافل از این مسائل بار آید در بزرگی به محض روبروشدن با این مسائل روحیه خود را از دست خواهد داد و خرد خواهد شد.
بچه هایی كه قوه تخیل بیشتری دارند احساسی تر و خجالتی هستند و دیرتر آمادگی شنیدن و درك محبت دیگران و علاقه به زندگی را پیدا می كنند. باید به آنها كمك كرد تا آمادگی برای روبروشدن با بی مهری ها را پیدا كنند.
باید به بچه ها ثابت كرد كه اشخاص بد و خشن معمولا افرادی هستند كه قادر به كف نفس و جلوگیری از خشم خود نیستند و به آنها درست تعلیم و تربیت نداده اند.نباید به بچه آموخت كه نسبت به این اشخاص احساس دشمنی و كینه كند، بلكه باید به او گفت این ها آدم های ناسالم و بدبختی هستند كه از عاقبت كار خود آگاهی ندارند. به این ترتیب حس همدردی و دوستی كم كم در بچه باقی می ماند و خود به خود او را تغییر می دهد.
● مسئولیت اخلاقی مسئولیتی است در مقابل بدی ها
مثلا مجسم كنید دو بچه را یكی از خانواده متمول و دیگری از خانواده ای فقیر با پدر و مادری نادان.
آیا بچه دوم می تواند مسئول باشد، پس این ها قربانی موقعیت شده اند. فقط یك راه برای تعلیم بچه وجود دارد و آن هم محبت توأم با علم است.
بدون علم و آگاهی، محبت قدرتی ندارد و بدون محبت، علم خراب كننده خواهد بود. پس هر كاری در تعلیم بچه وقتی با موفقیت توام است كه تعلیم دهنده محبت داشته باشد و همین علت اصلی تشویق دختران به تعلیمات عالیه است.
بچه ای كه محبت دید انسان قوی و درستی خواهد شد و قادر خواهد بود كه دنیای بهتری بسازد. پس محبت لازم است تا ایجاد تنفر و كینه در بچه نشود، زیرا این دو صفت می تواند مخرب اجتماع باشد.معلومات و فكر باز و فرهنگ، قدرت زیادی برای صحیح فكركردن به وجود می آورد، به طوری كه انسان را از قید خرافات و زمان و مكان آزاد می كند. سه صفت لازم است تا تمركز فكر كامل گردد: توجه، عمیق بودن، خواستن.
مثال و نمونه توجه كامل ارشمیدس است كه آن قدر غرق مسئله ریاضی خود بود كه به هیچ چیز توجه نداشت تا رومی ها آمدند و او را كشتند.بچه های قوی همیشه دنبال كارهای مشكل می روند و میل به انضباط دارند تا بتوانند به مهارت برسند. متخصصین روانشناسی معتقدند كه بچه را به زور نباید به كاری واداشت حتی در مورد خوردن و خوابیدن كه امری حیاتی است.
دستور داده شده و ما باید این روش جدید را قبول كنیم، چون در روش قدیم موفقیت كم بوده است.انسان ترسو برای فرار از واقعیت معمولا با تصور و تخیل روبرو می شود. اگر آدم ترسو نصف شب از صدای فریادی كه آتش سوزی را اعلام می كند بیدار شود، اول سعی می كند خود را متقاعد كند كه خانه همسایه است و آنقدر خود را با واقعیت روبرو نمی كند تا خانه اش كاملا بسوزد و وقت فرار نباشد.
ترس در این موقعیت بسیار بد و خطرناك است و مانع می شود كه انسان حقیقت را چنانكه هست بفهمد، انسان باید با حقیقت بد یا خوب بدون ترس روبرو شود. تقوی و صحت عمل در صورتی خوبند كه با ترس توأم نباشد و از روی نادانی صورت نگیرد.باید با بچه ها بطور منطقی رفتار كرد نه از روی احساسات و هر وقت خودشان عصبانی هستند با او دعوا نكنند. دنیای بدون محبت جهنمی خسته كننده است.
بچه در سن ۱۲سالگی معمولا خیلی حساس و خیلی هم خشن است. تربیت روح و شخصیت بچه را باید از كوچكی شروع كرد تا بتوان فردی مثبت و شجاع و شریف، با محبت و باهوش را به جامعه تحویل داد.
صفات اولیه انسان را می توان با تربیت، به سمت خوبی یا بدی راهنمایی كرد. تنبیه و ترس بزرگترین عامل است كه می تواند صفات خوب را از بین ببرد. امروز می دانیم كه فشار و ظلم بدترین روش تربیت است زیرا باعث بهم خوردن نظم فكر و هوش می شود.
ممكن است معلومات كافی برای تربیت داشته باشیم ولی بدون قدرت محبت هیچ كاری به نتیجه نمیرسد. كسر محبت در بچه مانع پیشرفت و اصلاح او می شود و محبت می تواند ترس را مغلوب كند.
طاهره حیدری همدانی
منبع : روزنامه کیهان