دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


تربیت ، تنبیه نیست


تربیت ، تنبیه نیست
به زبان آوردن كلمه «انضباط»، در بسیاری از افراد حالت انقباض ایجاد می كند زیرا برای بسیاری، انضباط یعنی كتك خوردن، در اتاق حبس شدن و مورد ناسزا قرارگرفتن.
متأسفانه اغلب ما انضباط را با تنبیه اشتباه می گیریم؛ با وجود اینكه این كلمات، معانی كاملاً متفاوتی دارند. اگر چه یك روش كامل و معین برای منضبط كردن بچه ها وجود ندارد و فقط آنچه ما می توانیم انجام دهیم این است كه خودمان را به رویكرد مثبتی در ارتباط با انضباط متعهد سازیم؛ رویكردی كه دربرگیرنده احترام، انتظارات روشن، محدودیت ها و پیام های منطقی و اختیار باشد.
نكته حائز اهمیت در این ارتباط آن است كه ما نباید اعتماد به نفس بچه ها را خدشه دار كنیم بلكه باید با رفتاری جدی توأم با عشق و محبت، انضباط شخصی را پرورش دهیم.
بعضی مواقع موقعیت هایی پیش می آید كه آن را پیش بینی نكرده ایم. به طور مثال، با فرزندمان به خرید می رویم و در راه خرید، دختر یا پسرمان شروع به غرزدن می كنند كه ما فلان چیز را می خواهیم و این موضوع باعث می شود كه او در تمام طول مسیر، قیل و قال و گریه و زاری كند و شما هم مجبور شوید دست او را بكشید تا یك قدم بردارد ولی اگر قبل از خروج از منزل می توانستید این موقعیت را پیش بینی كنید، این مشكل هرگز پیش نمی آمد. مثلاً به فرزندتان بگویید كه ما الان می خواهیم برای خرید بیرون برویم و من می دانم كه ما هر وقت خرید می رویم، تو دوست داری یك خوراكی برایت بخرم ولی امروز از شكلات خبری نیست. در عوض در راه بازگشت، می توانی یك كتاب برای خودت بخری و با این روش می توانیم از وخامت وضعیتی كه ممكن است رخ دهد، از قبل بكاهیم و برای این كار كافی است كه به آنها بگوییم چه انتظاری از ما می توانند داشته باشند و برای ما مقدور است چه كاری را انجام دهیم و چه كاری را انجام ندهیم.
هر مسأله ای نیاز به دخالت ندارد. بسیاری از موارد را می توان نادیده گرفت، چون بچه ها به محض آنكه شما توجه تان را از روی آن موضوع بردارید، خودبه خود آن را رها می كنند. فرض كنید فرزندتان وارد می شود و یك مشت شیرینی برمی دارد و شما می گویید: «می توانی دو تا برداری» و پسرتان می گوید: «من سه تا می خواهم». باید تصمیم بگیرید آیا ارزش دارد برای یك شیرینی انرژی مصرف كنید یا نه. با این راهكار می توانیم ۹۵درصد موارد جزئی كه ناراحتمان می كند را نادیده بگیریم. به همین دلیل است كه گاهی ارزش دارد رفتاری را كه ضرری به شما نمی رساند، نادیده بگیرید و انرژی تان را صرف مسائل مهم تر كنید.
بچه ها همیشه توقع دارند كه وقتی سوألی می كنند، فوراً به آن پاسخی داده شود. در نتیجه ما همیشه خود را تحت فشار قرار می دهیم تا به بچه ها فوراً پاسخ دهیم ولی هنگامی كه ما فوری و تحت فشار وارده جوابی می دهیم، اغلب چیزهایی می گوییم كه بعداً پشیمان خواهیم شد. به عنوان مثال چند بار تاكنون به طور خودبه خود به بچه ها «نه» گفته اید و بعد از چند لحظه متوجه شده اید اگر یك لحظه فكر كرده بودید، شاید جواب دیگری می دادید.
پس كمی به خودتان فرصت دهید و كمتر واكنش فوری نشان دهید. در این رابطه لازم است هر روز بهترین انگیزه را در بچه هایمان بیدار سازیم تا آنها بدانند كه می توانند از خود، بهترین ها را بسازند. شما همیشه می توانید چیزی برای ستایش بچه هایتان در رابطه با نقاط قوت و استعدادهای آنها بیابید؛ «آفرین! چقدر وقت و انرژی برای تست زبان صرف می كنی!»، «آفرین به تو كه خواهرت را هم در بازی شركت دادی!»، «با چه دقت و نظمی اسباب بازی هایت را سر جایشان گذاشتی!» این گونه كیفیت ها را در بچه هایتان تقویت كنید؛ خواهید دید آنها چگونه رشد می كنند و با شما میل به همكاری نشان می دهند.
چند دقیقه فكر كنید و ببینید چه دیدی نسبت به بچه های خود دارید؛ مسئول، تنبل، اهل همكاری یا... ؟
بچه های ما نسبت به نگرشی كه ما به آنها داریم، بسیار حساس هستند. آیا تاكنون متوجه شده اید مادر و پدرهایی كه بچه های خود را مسئول می بینند، ظاهراً بچه های مسئولی هم دارند؟ اگر شما بچه خود را فرد مسئول و مددكاری ببینید-بدون آنكه خودتان آگاه باشید- به او فرصت بیشتری می دهید تا كفایت و شایستگی اش را نشان دهد و حس مسئولیت خود را بالا ببرد. هر چه شما بیشتر به فرزند خود اعتماد و اطمینان كنید، او بیشتر یاد می گیرد كه قابلیت اعتمادكردن را دارد و در نتیجه، بیشتر قابل اعتماد و امین بار می آید.
●آیا تا به حال مثل نواری كه گیر كرده باشد، شده اید؟
«این بازار سمساری را جمع كن! می گم این بازار سمساری را جمع كن!» و هیچ وقت هم نتیجه ای عایدتان نمی شود. یك والد معمولی، بچه پنج،شش ساله خود را روزی پنجاه وپنج بار سرزنش می كند و این موضوع، شوخی نیست، بلكه یك آمار واقعی است و هیچ فكر كرده اید این نق زدن ها چقدر انرژی می برد؟ و بدتر از همه، نق زدن هیچ فایده ای هم ندارد.
بچه ها یاد می گیرند كه ما را از رو ببرند. آیا تا به حال اتفاق افتاده وقتی فرزندتان مشغول تماشای تلویزیون است با او حرف بزنید؟ آیا از اینكه سرش را بالا نمی كند تا جواب شما را بدهد تعجب نمی كنید؟ یا تا به حال اتفاق افتاده بدون هیچ نتیجه ای خود را مشغول تكرار جمله ای ببینید؟ اینها همه نشانه های گفت وگوی غیرموثر است.
وقتی به بچه هایمان اجازه انتخاب می دهیم، به آنها می آموزیم به گونه ای صریح فكر كنند. ما قدرت و ضمناً انعطاف پذیری خود را در رعایت كردن نیازها و نگرانی هایشان نشان می دهیم. با دادن اجازه انتخاب به بچه ها ما به آنها كمك می كنیم درباره مسئولیت پذیری، چیزهایی بیاموزند و آنها را برای استقلال بیشتر آماده می كنیم ولی باید توجه داشت كه انتخاب بچه را باید با دقت، انرژی و بودجه خودتان محدود كنید.
ما باید مطئمن، جدی و بااطمینان صحبت كنیم. وقتی ضعیف النفس هستیم یا چون عرصه را تنگ می بینیم، فریاد می كشیم، برای بچه هایمان مشكل است باور كنند كه ما پدر و مادر صمیمی و مهربانی هستیم. هر چه بیشتر و بلندتر فریاد بكشیم، تاثیر خود را بیشتر از دست می دهیم. ما نیاز داریم مطمئن و آرام باشیم و اجازه دهیم نگرش ما این را برساند كه از آنها انتظار داریم به ما گوش دهند زیرا وقتی ما پیامی را به طور مستقیم و قاطعانه ابلاغ می كنیم، شكی در ذهن بچه ها در مورد آنچه از آنها می خواهیم انجام دهند، باقی نمی گذاریم؛ «همین الان اسباب بازی هایت را جمع كن! وقت آن رسیده كه تكالیف شبت را انجام دهی».
بسیاری از بچه ها در پاسخ به این سوال كه چرا به والدین خود گوش نمی دهند، بدون مكث پاسخ می دهند: «چون آنها به آنچه می گویند، پایبند نیستند. آنها چیزی می گویند و بعد، یا فراموش می كنند یا مرا وادار به انجام آن كار نمی كنند؛ بنابراین چه دلیلی دارد كه آنها را جدی بگیرم؟»
وقتی می خواهید رفتار فرزندان خود را تغییر دهید، باید آن را جزو اولویت ها قرار دهید. وقتی به دخترتان می گویید اگر به ناله و زاری ادامه دهد، رستوران را ترك می كنید، نمی توانید معطل شوید غذایتان تمام شود و بعد به قول تان عمل كنید بلكه باید همان موقع رستوران را ترك كنید.
در گرماگرم دعوا، وقت آموختن به بچه ها نیست. اگر بچه شما لیوانی را شكست، الان وقت پند و اندرز نیست. در آن لحظه او حال بدی دارد و اگر شما سرش فریاد بكشید، فقط، احساس تحقیر بیشتری می كند. او در آن لحظه نمی تواند چیزی بیاموزد، چون صرفاً مشغول دفاع از خود است. با بچه هنگام خواب یا زمانی كه زمان كافی از قضیه گذشته و او از احساساتی بودن درآمده، صحبت كنید. در آن هنگام، هر دو شما دید بهتری نسبت به قضیه پیدا كرده اید و بچه در وضعیت بهتری برای تلقین پذیری قرار دارد.
لادن نصیری
منبع : روزنامه همشهری