یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در حاشیه فیلم «استشهادی برای خدا»


در حاشیه فیلم «استشهادی برای خدا»
قبلاً در مجله فیلم و در یادداشتی که برای فیلم کوتاه «دندان آبی» (ساخته بسیار خوب هومن سیدی) نوشتم به این نکته اشاره کردم که سینمای ایران در موقعیتی است که خیلی از فیلم های خوب، متفاوت و قابل تامل آن را باید در خارج از جریان اصلی و رایج بیابیم؛ فیلم هایی که در اکران های خصوصی و دور همی یا در فرهنگسراها به نمایش در می آیند. فیلم «استشهادی برای خدا» ساخته علیرضا امینی در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد که متاسفانه فرصت دیدنش را از دست دادم. چندی پیش این فیلم در کانون سینمای معناگرا به نمایش درآمد (که جمعه ها در سینما فرهنگ برگزار می شود). با استناد به همین فیلم و دیگر ساخته های امینی به جرات می توان گفت امینی در کنار فیلمسازی چون محمد شیروانی، علاوه بر اینکه می توانند نوعی از جریان سینمای متفاوت را هدایت کنند، این ویژگی را هم دارند که به خاطر سینمای مدام در حال تغییرشان، سینمای بی حس و حال این دوران را دچار شوک های کوتاه مدتی بکنند. «نامه های باد» را متاسفانه ندیده ام اما این فیلم استشهادی برای خدا جدای از اینکه بهترین فیلم امینی است، یکی از بهترین های سال هم هست.
درام فیلم به واسطه شکل گرفتن و حضور در یک منطقه کاملاً روستایی کوهستانی و سرد، به شکل درستی از یک روایت کلاسیک داستانگو و داستان محور پرهیز کرده به خصوص که شخصیت اصلی فیلم هم با هجرتش به این روستا چندان به دنبال داستان سازی نیست و تنها شکل دهنده تعلیق نهایی است که به واسطه روایت خطی فیلم، در نهایت به شکلی ستایش برانگیز سر و شکل پیدا می کند. از همین پایان فیلم شروع کنیم که به نظرم یکی از بهترین های این چند سال اخیر است. شخصیت مرد فیلم قرار است از زنی که ۲۰ سال پیش او را به شکلی غیراخلاقی و غیرانسانی رها کرده حلالیت بطلبد و اصلاً همین موضوع است که پای او را به این روستا می کشاند. زنی که به شکلی نمادین در دورترین و مرتفع ترین نقطه این منطقه کوهستانی سکونت دارد و باز یکی از انتخاب های درخشان فیلمساز این است که اصلاً چهره و شمایلی از او به دست مخاطب نمی دهد و اصطلاحاً هستی تقدم دارد بر ماهیت. حرکت مرد (با بازی جمشید هاشم پور) به سمت این کلبه دوردست که به نوعی بازی مشتاقانه یی است با مرگ، از آنجایی که می توان پای تعالیم دینی را به فیلم باز کرد، نشانه و تصویری است از مفهوم «نیت». مرد به واسطه این نیت خالص و مسیر سخت و کشنده یی که طی می کند، در واقع ذات، اندیشه و جایگاه انسانی اش را فراتر از آنچه هست می برد و همین مرد داستان را در موقعیتی قرار می دهد که می تواند دور خانه دوست، طوافی معکوس بزند. این سیر و سلوک (یا به قول یکی از استادان طی طریق) آنقدر متعالی است که مرد دیگر نیازی به حلالیت طلبیدن مستقیم ندارد و شیرینی مردن در کنار کلبه یار برای صدابردار از هم صحبت شدن است؛ صحبتی که واقعاً بعد از ۲۰ سال نه تنها جذابیت دراماتیکی ندارد بلکه اصلاً دغدغه اصلی فیلم هم نبوده. با اینکه خود امینی از این طواف معکوس به نوعی ابراز بی اطلاعی می کند و آن را اتفاقی و تصادفی می داند (که شخصاً باور نمی کنم)، اما به هرحال پایان درخشانی را برای فیلمش رقم زده؛ پایانی مبتنی بر حذف روایی که اتفاقاً برای چنین فیلمی مناسب و قابل تامل است. حرف های اصلی بماند برای زمانی که فیلم قرار است اکران شود اما در این فیلم بازیگران به شکلی تحسین برانگیز ایفای نقش کرده اند.
اول از محسن تنابنده شروع کنم که بازی او در نقش روحانی روستا، واقعاً خیره کننده و حیرت آور است. بی شک بازی تنابنده یکی از بهترین های این چندسال اخیر است. تنابنده جدای از اینکه یکی از بهترین و دقیق ترین روحانیون را بازسازی کرده، توانسته بودن و زیستن در یک منطقه پرت کوهستانی را هم به تصویر بکشد؛ بودنی که ریاضت و خستگی و نوعی دلسردی را توأمان به نمایش می گذارد. احمد مهران فر هم طبق معمول حضوری درخشان و بیان گرا دارد و باز به نوعی جذاب جدای از نمایش ویژگی های انسانی، آن نوع زندگی و بودن را تصویر می کند. حتی بازی متوسط مستوفی که به شکلی تصادفی و به خاطر پس زدن رابطه عاطفی اش در داستان باز جالب از کار درآمده، در کنار بازی های دیگر علاوه بر نمایش موقعیت های انسانی شخصیت ها (از نوع برگمانی)، توانسته در فضاسازی، خلق و به تصویر کشاندن آن صبغه اقلیمی هم تاثیرگذار باشد و در واقع فیلم امینی از این جهت ستایش برانگیز است که همان قدر که شخصیت پردازی ممتازی دارد، او توانسته در آن فضای سرد و کشنده، فضاسازی درجه یکی را هم انجام دهد.

محمد باغبانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید