دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تلفیقی دوگانه


تلفیقی دوگانه
ژانر، در نمایش، به معنای قالب و نوع است که ساختار و معنا را توأمان دربر می‌گیرد. به این مفهوم که برای شناخت اولیهٔ‌ یک نمایش، کافی است از ژانر آن، آگاه باشیم. قوانین و خصوصیات ژانرها اگرچه مطلق نیستند و گاه، درهم تنیده می‌شوند، اما از بسیاری جهات به کمک می‌آیند و در شناسایی نکات بارز یک اثر نمایشی، مفیدند.
نمایش «حورا» به نوعی، تلفیقی است از ژانرهای دینی و تاریخی، در تئاتر. موضوع و داستان نمایش به زمان صدر اسلام برمی‌گردد و در حاشیهٔ بازگویی داستان دو سرگشته و ستم‌دیده، که در پی یک جان‌پناه‌اند، بخشی از تاریخ اسلام نیز بازگو می‌شود. این شیوهٔ معمول، در بسیاری از آثار دینی، به کار رفته است و نویسنده با کمک گرفتن از آن، سعی می‌کند، نمایشنامه خود را از شکل اطلاعاتی صرف، خارج و به داستان نزدیک کند.
«حورا» داستان زنی مسیحی را بازمی‌گوید که از دست اعراب جاهل می‌گریزد و در راه به جوانی برمی‌خورد که او نیز مورد ستم عده‌ای دیگر قرار گرفته است. این دو زخم‌خورده، یک مقصد را پیش می‌گیرند. رسیدن به مکّه و دیدن پیامبر اسلام، هدف اصلی آن‌هاست. اما نمایشنامه سعی دارد، سیر تکامل و صعودی راه عرفانی آن‌ها را بازگوید.
نویسنده، در این راه می‌کوشد از داستانک‌هایی در میان روایت اصلی، بهره ببرد؛ بنابراین شخصیت‌ها را در روندی از خوان‌ها‌ی مختلف و متفاوت، قرار می‌دهد که بایستی پس از گذشت از هر مرحله، به نگاه جدیدی دست پیدا کنند و با آگاهی بیشتری به سفر خود ادامه دهند.
به نظر می‌رسد ایدهٔ اولیهٔ داستانک‌های درون نمایش، جذاب و جالب است. اما نحوهٔ پرداخت آن‌ها، چنگی به دل نمی‌زند. چنان‌که آدم‌های اصلی نمایش، در مواجهه با این رویدادها دچار تحوّل اساسی و قابل اجرا نمی‌شوند.
اتفاقات، یکی پس از دیگری رخ می‌دهند؛ اما تماشاگر نمی‌تواند شاهد دگرگونی شخصیت‌ها و افروخته‌تر شدن آتش عشق آن‌ها شود. هر مرحله از داستان، که به صورت یک بخش مجزّا در دل روایت اصلی، مطرح می‌شود، بایستی در درون خود آغاز و میانه و پایان مستقلی داشته باشد که در نتیجهٔ این ساختار به هدفی فرعی نیز دست پیدا کند. این اهداف که در انتهای هرکدام از داستانک‌ها به دست می‌آیند، در انتهای نمایش، با سر و شکل گرفتن قصهٔ اصلی و به انجام رسیدن ماجرا، گرد هم می‌آیند و نگاه نویسنده یا اثر را، مشخص می‌سازند.
در اجرا، کارگردان تمامی سعی خود را به کار می‌برد تا از تخت شدن اثر، جلوگیری کند. با کمک گرفتن از ترفندهای مختلف، کارگردان می‌کوشد، نمایش خود را اثری غیرکلیشه‌ای معرفی کند که باید گفت در این امر، تا حدودی نیز، موفق عمل کرده است.
خصوصیات نمایشی اثر، به‌روشنی مورد توجه گروه اجرایی بوده است و از اجزای نمایش، بهرهٔ نسبتاً مناسبی گرفته می‌شود. پیش از هرچیز کارگردان سعی دارد، داستانک‌های نمایش را به صوری مجزا در دل یک روایت به نمایش بگذارد. وی با کمک گرفتن از عناصری چون موسیقی، طراحی صحنه و نور و همچنین، تغییرات در طراحی لباس و استفاده از رنگ‌ها می‌کوشد، نمایش خود را به سمت و سوی تئاتری با دیدگاه‌ دینی یا تئاتری دینی تاریخی ببرد.
یکی از عناصری که در این زمینه، تا حدود زیادی موفق عمل کرده، موسیقی نمایشی است که با بهره گرفتن از ادوات موسیقی روز و توجه به تم عاشقانهٔ میان دو شخصیت اصلی سعی دارد از فضاهای آشنا و کلیشه‌ای این‌گونه آثار، خارج شود و مکملی دراماتیک برای اثر باشد.
با توجه به فاصله‌های ملودیک و فضاسازانهٔ موسیقی، در این اثر به این نتیجه می‌رسیم که سعی گروه اجرایی، رها شدن از ساختارهای تکراری و رسیدن به نوعی هماهنگی تم و ساختار بوده است.
استفادهٔ طراحی لباس از رنگ و بافت و جنس نیز، قابل تأمل است. از آنجا که هنر تئاتر یک هنر نمایشی است و عناصر بصری در آن، نقش فوق‌العاده تعیین‌کننده‌ای بر عهده دارند، کارگردان این نمایش سعی می‌کند با توجه به قابلیت‌های لباس و پوشش، از آن، بهره‌ای برای شخصیت‌سازی بگیرد. انتخاب رنگ و Texture در این مورد، بسیار حیاتی است و این مسئله‌ای است که در اکثر تله‌تئاترهای تاریخی مذهبی نادیده گرفته می‌شود.
امروز ما با تماشاگری بسیار آگاه‌تر از چندین سال پیش، روبه‌روییم و ضروری به نظر نمی‌رسد که برای نشان دادن درونیات خبیث و زشت یک شخصیت، از او بازی اغراق‌آمیزی بگیریم. این نقیصه، در اکثر تله‌تئاترها، دیده می‌شود و نوع بازی ثابت و قالب‌بندی شده در آن‌ها، باعث دفع مخاطب است. در نمایش «حورا» اگرچه طراحی لباس و موسیقی در یک زمینه و هم‌سو حرکت می‌کنند، در برخی موارد بازی‌ها، راهی جداگانه، در پیش گرفته‌اند.
ضعفی که در بازی برخی شخصیت‌ها، مشهود است از یک‌دستی اثر می‌کاهد. روشن است که برخی از بازیگران نمایش، از نگاه کارگردان اثر دور افتاده‌اند و به شیوه‌ای قدیمی و منسوخ‌شده نقش خود را بر صحنه می‌آورند. نمونهٔ بارز این موضوع در بازی نقش حاکم یهودیان عرب، دیده می‌شود. شیوهٔ عصا زدن، خمیده گام برداشتن، نحوهٔ صداسازی و شخصیت‌پردازی این آدم نمایش، به گونه‌ای است که تماشاگر را نسبت به خود، بی‌اعتنا می‌سازد و متأسفانه این امر، روی کلیت نمایش و زحمات دیگر عوامل آن نیز، تأثیر منفی می‌گذارد.
مسئله‌ای که در طراحی صحنهٔ این نمایش، به چشم می‌خورد، استفادهٔ بهینه از ارتفاع صحنه است. طراح صحنه، سعی کرده است با چیدن طبقات مختلف بر هم، فضاهای متفاوتی، ایجاد کند. هرکدام از این طبقات، نمایانگر مرحله‌ای از سفر و رخداد گاهی تازه هستند که در یک نگاه، و به صورت کلی، تا حدودی به صورت قرینه پرداخت شده‌اند.
اما عنصری که به این طراحی جان بخشیده، طراحی نور است. در این زمینه نیز مشاهده می‌کنیم که کارگردان با استفاده از طراحی متفاوت و به کارگیری رنگ‌های نوری مختلف، سعی دارد از رنگ‌ها، آشنایی‌زدایی کند. استفاده از رنگ آبی در صحنه‌هایی که به شکل متداول بایستی شاهد رنگ سبزی بودیم، ترفند مناسبی به نظر می‌رسد.
در یک نگاه کلی، نمایش «حورا» از این منظر که سعی دارد نگاهی دیگرگونه به این ژانر داشته باشد، بیش از هرچیز، قواعد و قوانین تئاتری را در نظر می‌گیرد که قابل اعتناست. اما مواردی همچون برخی بازی‌ها، و ضعف متن نمایشی، به این هدف کارگردان، ضربه می‌زند. در نهایت، به نظر می‌رسد، ادامهٔ چنین روندی می‌تواند باعث رشد این ژانر نمایشی شود.
مشهود محسنیان
نویسنده: بهار مؤمنی و کارگردان: محمود صابری
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید