شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


جدال جانانهٔ منتقد با شعر


جدال جانانهٔ منتقد با شعر
هنوز بیشتر مردم در جامعه ما فكر می كنند؛«نقد» یعنی حمله كردن به یك اثر یا شخص و نشان دادن نقاط ضعف به شكلی بیرحمانه.این نگاه را امروز هم می توان به خوبی در نوع سخن اهل قلم و مردم عادی احساس كرد؛آنجا كه صحبت از اثری می شود،یكی از دو شنونده به دیگری می گوید:«می خواهی نقدش كنم!».
نقد در این جمله به معنای بیان ویژگی های مثبت و منفی اثر به شكلی منطقی نیست،بلكه به معنی نشان دادن نقاط ضعف و كوچك كردن طرف مقابل است.اما عده ای نیز نقد را بررسی اثر و مطرح كردن ویژه گی های مثبت آن می دانند. این دسته نیز در حد توان سعی می كنند نكات منفی را بپوشانند و هنگامی هم كه نكته مثبتی پیدا نمی كنند،می گویند:«خوب است»یا «بدنیست»؛در حالی كه به طور عملی دلیل خوب بودن یا بد نبودن را نشان نمی دهند.درست مثل بیشتر مردم كه وقتی در مورد چیزی از آنها می پرسی می گویند خوب است،اما نمی توانندبگویند چرا خوب است؟
در میان منتقدان عده ای نیز یك نكته را محور قرار داده سعی می كنند با برجسته كردن آن بخش از اثر نشان دهند كه اثر خوب است و آنها هم در تشخیص خود درست عمل كرده اند. شیوه های دیگری نیز برای نقد آثار وجود دارد كه باید گفت نقطه ضعف اكثریت آنها ارایه شاهد مثال های كم و نداشتن نظم خاص و نگاهی همه جانبه به اثر است.
تنها دانستن اینكه نقد چیست و چكار می كند كافی نیست! و اینكه ابزار نقد را بشناسیم و تمام تعریف های موجود در مورد نقد و شیوه های نقد را از حفظ باشیم ،‌بازهم هیچ فایده ای نخواهد داشت! حافظ نظریه ها و تعریف های نقد بودن با منتقد بودن بسیار فرق دارد. هر كسی می تواند چند نظریه و تعریف را حفظ كند و هر كجا كه به آن برخورد كرد آن را مطرح كند. ‌اما استفاده از آن و به خصوص استفاده به جا است كه منتقد واقعی را نشان می دهد.دانستن فنون یك رشته ورزشی به تنهایی باعث قهرمانی كسی نمی شود؛ كسی قهرمان خواهد شد كه ضمن آگاهی به فنون بداند كه چه زمانی و كجا باید از آنها استفاده كند.
در عرصه نقد نیز ،‌چنین است؛ دانستن فنون نقد نیست كه انسان را منقد می سازد، بلكه منتقد كسی است ضمن دانستن این فنون زمان و مكان و نحوه استفاده از آن را به خوبی تشخیص می دهد.
دانستن فنون نقد نیست كه انسان را منقد می سازد، بلكه منتقد كسی است ضمن دانستن این فنون زمان و مكان و نحوه استفاده از آن را به خوبی تشخیص می دهد... .منتقد زمانی می تواند یك اثر را به درستی نقد و بررسی كند كه ضمن آگاهی به علم روز نقد و تشخیص زمان و مكان به كاری گیری آن «اطلاعات جانبی» نیز داشته باشد.
امروز اگر كنار افراد اهل مطالعه بنشینم و بخواهیم كه درمورد یك اثر یا شخص حرف بزنند،بدون شك بسیاری از آنها از دیدگاه های مختلف نسبت به یك اثر نظر خواهند داد.اگر از همین افراد بخواهیم كه نظر خود را مكتوب كنند،‌بسیاری از آنها قادر نیستند.
دلیل این ناتوانی نداشتن نظم ذهنی و توانایی به كار گیری درست و به جا از نظریه ها و دیدگاه های موجود است.منتقد زمانی می تواند یك اثر را به درستی نقد و بررسی كند كه ضمن آگاهی به علم روز نقد و تشخیص زمان و مكان به كاری گیری آن «اطلاعات جانبی» نیز داشته باشد. برای مثال بخشی از نظریه های نقد متعلق به غربی هاست. اما دانستن این نظریه و روش به كار گیری آن در متن به تنهایی كافی نیست؛بلكه،منتقد باهوش فارسی زبان كسی است كه بتواند این نظریه ها را با زبان فارسی هماهنگ كند.
یعنی بومی كردن یك نظریه بسیار قابل اهمیت است. اگر نظریه پرداز غربی، شیوه ای جدید را در نقد متون انگلیسی یا هر زبان دیگر ارایه می كند،نمی توان این نظریه را بدون هماهنگ كردن با زبان فارسی به اجرا در آورد. برای مثال ترتیب قرار گرفتن فاعل،‌فعل و مفعول و دیگر بخش های جمله در همه زبان ها یكسان نیست.گاهی فعل برای تاكید و یا بی اهمیتی در آغاز جمله می آید و گاهی در آخر.‌حال اگر نظریه ای در یك كشور دیگر در بخش جامعه شناسی و در زبانی كه فعل آن در آغاز جمله می آید،مورد استفاده قرار می گیرد،چگونه می تواند بدون بررسی و هماهنگی در زبانی كه فعل آن در پایان جمله می آید،بكار رود.
بهترین مثالی كه می شود در این زمینه نام برد،كار صادق هدایت و نیما یوشیج است. ‌هدایت در داستان و نیما در شعر،از غرب الگو گرفتند،اما راز موفقیت هر دوی آن ها هماهنگ كردن این قالب های ادبی جدید با زبان فارسی بود؛ اگرنه پش از نیما و هدایت دیگران هم با قالب های ادبی جدید آشنا شده بودند. در سال های اخیر توجه به نقد و هماهنگ كردن آن با زبان فارسی هنگام استفاده روبه افزایش و پیش رفت است؛اما،هنوز منتقدانی كه بتوانند در ارایه آنچه در ذهن دارند از روشی منظم و قابل قبول استفاده كنند،بسیار كم هستند.دانستن نظریه های ادبی و بیان دیدگاه های خود به طور كلی درمورد یك اثر به طور كلی چندان شوار نیست؛‌ مخصوصا"‌ نویسنده ای كه پیش تر دیگران درمورد آن صحبت كرده باشند. اما صحبت كردن در مورد یك نویسنده و مكتوب كردن به یك كتاب به شكلی منظم و طبقه بندی شده كه بتواند الگو قرار بگیرد،بدون بسیار دشوار است.
روزهای پایانی سال ۱۳۸۴و آغاز سال ۱۳۸۵ خورشیدی كتابی در زمینه نقد شعر معاصر با عنوان «امیر زاده ی كاشی ها» روانه بازار كتاب شد،كه به بررسی اشعار " احمد شاملو" پرداخته بود. نویسنده كتاب دكتر "پروین سلاجقه" استاد دانشگاه و منقدی بودكه پیش از این با انتشار كتاب«صدای خط خوردن مشق»بررسی ساختار و تاویل آثار"هوشنگ مرادی كرمانی "از كارشناسان و منقدان نمره قبولی گرفته بود.
امیرزاده كاشی ها پس از «سالشمار زندگی و آثار احمد شاملو» دارای «مقدمه» ای است كه نویسنده در آن با معرفی شیوه های نقد و منتقدان نشان می دهد كه با شیو ه های نقد و تعریف های موجود در نقد آشنا است.اما،به هیچ عنوان برای آنكه نشان دهد از معلومات خوبی برخوردار است،اسیر تعریف های پیچیده و واژه های غربی نمی شود. متاسفانه عده ای برای آنكه بگویند از سواد بالایی برخوردارند و یا نظریه های غربی را به زبان اصلی خوانده اند،مدام از نام غربی آن استفاده می كنند.وقتی كه معنی آن را جویا می شویم،به دلیل عدم توانایی در زبان فارسی از آوردن معادل ناتوان مانده یا معتقدند در زبان فارسی معادل ندارد.
اگر هم بخواهیم آن را برای افراد كم سواد توضح دهند،با استنتاد به سخنان دیگر منتقدان غربی تنها اطلاعات خود را به رخ می كشند. در هر صورت استفاده از اصطلاحات خارجی و بیان مدام آنها برای فضل فروشی در برخی آثار به حدی می رسد كه درك نقد دشوار می شود.اما سلاجقه تكلیف خود را با مخاطبان در همان مقدمه روشن می كند. او با ارایه نظریه های موجود نقد و صاحبان آنها نشان می دهد كه به آنها آگاه است و در ادامه بدون آنكه اجازه دهد تعریف ها و نظریه های موجود مخاطب را سر در گم كند، ضمن معرفی آنها،با ارایه نمونه های مناسب درك آن را برای مخاطب آسان می نماید. می توان گفت نظریه های نقد را هماهنگ با زبان فارسی و ادبیات ایرانی بكارمی برند. اما« امیرزاده كاشی ها»مانند دیگر كتاب سلاجقه یعنی «صدای خط خوردن مشق »نه تنها نقد،بلكه درسی برای چگونه نقد نوشتن هم محسوب می شود كه در ادامه به این نكته پرداخه خواهد شد.
نخستین نكته ای كه مخاطب تیز بین ،پس از مطالعه «امیرزاده كاشی ها» متوجه می شود؛این است كه شاملو شاعری است كه از سطح مطالعات بالایی برخوردار بوده است؛در ادامه پی بردن به این نكته است كه متوجه خواهیم شد، كسی می تواند به این نكات در یك اثر پی برد كه خود نیز از معلومات و مطالعات كافی برخوردارباشد. شاملو نه تنها شاعر بلكه مترجم،محقق،منتقد و آشنا به فرهنگ و زبان ایرانی نیز بوده است.
نخستین نكته ای كه مخاطب تیز بین ،پس از مطالعه «امیرزاده كاشی ها» متوجه می شود؛این است كه شاملو شاعری است كه از سطح مطالعات بالایی برخوردار بوده است؛در ادامه پی بردن به این نكته است كه متوجه خواهیم شد، كسی می تواند به این نكات در یك اثر پی برد كه خود نیز از معلومات و مطالعات كافی برخوردارباشد. شاملو نه تنها شاعر بلكه مترجم،محقق،منتقد و آشنا به فرهنگ و زبان ایرانی نیز بوده است. شعر شاملو نیز لبریز از مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روانشناسی،زبانی و تاریخی و غیره است. پس كسی می تواند دلیل بزرگی شاملو را به مخاطبان علاقه مند نشان دهد كه خود نیز ضمن آگاهی، توانایی شناخت این مسایل نیز داشت باشد. نویسنده كتاب در طول بررسی خود با نشان دادن بخش های مختلف شعری او و اندیشه های مطرح در آن ضمن نشان دادن توانایی شاملو هنر نقد و شایستگی خود را نیز به اثبات می رساند. در حقیقت باید گفت سلاجقه آنچه را در دانشگاه آموخته است با مطالعات خارج از دانشگاه تكمیل و به روز می كندو در نگارش به نمایش می گذارد.
دومین نكته ای كه در این كتاب بسیار قابل توجه است،نظم و ترتیب در نقد و بررسی آثار است. بیشتر مواقع ذهن منتقدان از نظم خاصی برخوردار نیست و این حركت در نگارش آنها نیز به چشم می خورد.اما سلاجقه در سه اثر خود كه به نقد پرداخته ،یعنی«صدای خط خوردن مشق»،«امیر زاده ی كاشی ها»و«از این باغ شرقی» نشان داده است كه در نقد و بررسی آثار به نظم و طبقه بندی بسیار اهمیت می دهد.«امیر زاده ی كاشی ها» دارای ده فصل است كه عبارتند از: گفتاری در ویژگی ها و سبك شعر شاملو/ سروده های اجتماعی / هذیان ها / منظومه ها /شبانه ها / عاشقانه ها / مرثیه ها /سروده های نوستالژیك / اندیشه های فلسفی/ سفر.
وی در « گفتاری در ویژگی ها و سبك شعر شاملو » ضمن اشاره به مجموعه شعرهای منتشر شده شاملو بر ساسا تاریخ انتشار ،ویژگی های موجود در هركدام و تغییرات صورت گرفته در نگاه شاملو را به تصویر می كشد. می نویسد:«آنچه درنگاه كلی به چگونگی شعر شاملو،مخاطب او را به شگفتی وا می دارد،تفاوت بنیادینی است كه بین سه مجموعۀ نخست اشعار او ( آهن ها و احساس، ۲۳ و قطع نامه ) با مجموعه شعر «هوای تازه» وجود دارد؛و این شگفتی از این است كه چگونه ممكن است شاعری بتواند در مدتی كوتاه،این گوه بر ضعف شعر خود فائق آید و تحولی بنیادین در كلیۀ محورهای آن ایجاد كند... .● دكتر پروین سلاجقه:
«هوای تازه» به رباط یا كاروانسرایی شبیه است كه كلیه‌ شاهراه های شعر این شاعر در جهات مختلف از آن سرچشمه می گیرند؛ و از همین جایگاه است كه شاخه های اصلی شعر شاملو: منظومه ها ،‌شبانه ها، عاشقانه ها ،‌هذیان ها،سروده های اجتماعی، سفر و مرثیه ها‌ به سمت آیندۀ شعری او هدایت می شوند... .
سروده های آغازین شاملو،به طور عمده،فریادهای هیجان انگیز،شعار گونه و عصبی روشنفكری مأیوس اند كه در بهار عمر،در«غروبی تیره و مفلوك» از «خاموشی شب های مه گرفته» دیار خود سخن می گوید. فریادی كه بر آن است در قلب تاریكی و سكوت شب های آبستن تحولِ اجتماع زمانه خود با مردم ظلمت زدۀ سرزمین خود پیمان وفاداری ببندد؛پیمانی كه از طرفی دیگر،پا فشردن بر آن،جریانی از « شعار» را نیز،به شعر شاملو وارد می كند و تا پایان دورۀ‌ شاعری او به موازات عناصر دیگر شعر پیش می رود. این جریان بیشتر از اندیشه و ایدئولوژی شاعر سر چشمه می گیرد و به همین دلیل با صراحت بر نوعی واقع گرایی ویژۀ زمانه،فاصله«روای» و «شاعر» را در شعر او به حداقل ممكن می رساند... .
در وجوه اهمیت مجموعه شعر « هوای تازه» چه از نظر نقش آن در شعر معاصر و چه از نظر اهمیت آن در كارنامه شاعری شاملو تاكنون در مقاله ها و كتاب های متعددی ،سخن گفته شده است،اما آنچه اهمیت این مجموعه را بیشتر از هرچیزی در سرنوشت شعر شاملو،به منزله‌ افقی روشن به حساب می آید كه شاعران در آن،چشم انداز كلیه جهات شاعری خود را ترسیم می كند.به تعبیری دیگر می توان گفت،«هوای تازه» به رباط یا كاروانسرایی شبیه است كه كلیه‌ شاهراه های شعر این شاعر در جهات مختلف از آن سرچشمه می گیرند؛ و از همین جایگاه است كه شاخه های اصلی شعر شاملو: منظومه ها ،‌شبانه ها، عاشقانه ها ،‌هذیان ها،سروده های ا جتماعی، سفر و مرثیه ها‌ به سمت آیندۀ شعری او هدایت می شوند... .
« باغ آینه» با اشعار سال های ( ۱۳۳۸-۱۳۳۶) با آمیزه ای از «یأس و امید» آغاز می شود؛ اما روحیه یأس بر بیشتر اشعار این مجموعه تسلط دارد. این «یأس» از سه عامل عمده سرچشمه می گیرد: الف- از دست دادن امید به ایجاد عدالت اجتماعی و آزادی.ب- از دست دادن یاران و غفلت مردم ( كه به جدال بین شك و یقین در اندیشۀ او انجامیده است).ج- احساس خلأ درونی به خاطر فقدان «عشق»... .
مجموعۀ «لحظه ها و همیشه» (۱۳۴۱-۱۳۳۹) از نظر ذهنیت ، تفاوت چندانی با «باغ آینه» ندارد؛ فضای اشعار همچنان جایگاه جدال یأس و امید در روح شاعر است كه انعكاس دهندۀ نابسامانی های اجتماعی است؛عنصر «عاطفه» برگرد محور «تو» نمادین با مرجع نامشخص شكل گرفته است؛ به نحوی كه به صراحت برحضور معشوق دلالت نمی كند. به طور عمده بر این است كه به اسلوب خاص خود در سرودن،دست یابد و توجه به استفاده ازظرفیت های زبان ، تثبیت پیام و درونمایه ، فاصله گرفتن از شعر نیمایی و كسب فردیت سبكی،دغدغه های اصلی او را تشكیل می دهد.به نظر می رسد در این سال ها ،‌شاملو در فرایند تحول و دگردیسی شعر خود،‌از صدور بیانیه های ایدئولوژیك،تا حدودی فاصله می گیرد و بر آن است تا جهان بینی و نگرش خود را نسبت به آنچه خود را به رعایت آن ملزم می بیند در هاله ای از معانی ضمنی و تكنیك های شاعرانگی مستتر كند... .
«آیدا در آینه» (۱۳۴۲-۱۳۴۱)، مجموعۀ«امید روشن»و «عشق تابناك»است. تجلی عشق در زندگی شاعر درهمین سال ها صورت می گیرد؛ (عشقی كه خلأ آن در سال های گذشته یكی از محورهای مهم یأس در شعر او را رقم می زد). جلوۀ معشوق در این مجموعه به همراه خود موجی عظیم ازعاطفه ای سرشار و غنی شده رابه زبان،‌ذهن و لحن سروده ها وارد می كند. به تعبیری دیگر «آیدا در آینه» تولد دوبارۀ شاعر است و نجات از «عزیمت ناگریزی كه به پذیرش دردناك» آن تن داده بود... .
درمجموعه شعر «ققنوس در باران»(۴۵-۱۳۴۴) كه با تركیبی از نام اساطیری «ققنوس» و كهن الگوی «باران»( دو نماد حیات و تولد دوباره) نام گذاری شده است، اندیشۀ فلسفی درونی تر شده و طرح واره های «سفر» كه در اشعار آغازین جلوۀ صوری داشت،به ذهنیت شعر راه یافته و به تمثیل هایی از «سفر انسان در هستی» تبدیل شده است. اندیشه های اجتماعی در این مجموعه پررنگ تر است ... .
مجموعه «مرثیه های خاك» كه اشعار سال های (۴۸-۱۳۴۵) را در خود جای داده است همراه با عنوان مرثیه گون خود، اندیشه های جدی شاعر دربارۀ «مرگ» را شكل داده است؛همچنین،در همنوایی با این فضا،‌اسامی بیشتر اشعار مجموعه نیز،در خدمت القاء مفاهیم«حسرت،مرگ و مرثیه »قرار گرفته است. به طور كلی،دغدغه‌ مرگ همراه با تأسف از جدایی ناگزیر از معشوق،درونمایه مسلط این اشعار است... .
مجموعه شعر«شكفتن درمه»(۴۹-۱۳۴۸) به طور عمده در خدمت اندیشه های فلسفی شاعر است و مجموعه «ابراهیم درآتش»(۵۲-۱۳۴۸)با فضایی تیره در «شبانۀ» (در نیست راه نیست )آغاز می شود كه به نحوی،انعكاس فضای تیرۀ اجتماعی است،‌چند«شبانه»و از جمله شبانه معروف«مرا تو بی سببی نیستی...» دراین مجموعه شاهدی بر حضور عشقی ژرف،‌درونی شده،رسوب یافته اما زنده در وجود شاعر است ... .
مجموعه «دشنه در دیس»(۵۶-۱۳۵۳)با شعر بلند نمایشی – اجتماعی «ضیافت» آغاز شده و تركیبی از اشعار اجتماعی، عاشقانه،نوستالژیك،مرثیه و اندیشه های فلسفی را در خود جای داده است.
دراین مجموعه،‌زبان،ذهن و تصاویر اشعار در بسیاری از موارد به سمت پیچیدگی رفته اند،به ویژه در اشعار ( شكاف،ترانه آبی،زبان دیگر و هنوز در فكر آن كلاغم ... )،كه به نظر می رسدبه دلیل پیچیدگی اندیشه های فلسفی و هستی مدارانه شاعر در این دوره از شاعری او باشد؛ اندیشه هایی كه نوعی دیگر از«تعهد» را به شعر او وارد كرده اند.
علاوه بر این، نوعی نوستالژیای ناشی از «دلتنگی برای وطن» نیز،در این مجموعه با شعر «ترانه آبی» آغاز و در «ترانه های كوچكِ غُربت »،دلتنی برای «یار» نیز به آن افزوده شده و ترانه های نوستالژیك شاعر را (كه در این سال ها در خارج از ایران به سر می برد) ، شكل داده است. این احساس در بشتر اشعار، باسایه ای از ناامیدی و یأس اجتماعی آمیزش یافته است. معشوق در بشتر این اشعار حضوری جدی و درونی شده دارد و گاهی با مفهومی از وطن،‌طرحی از یك«معشوق كلی»را به ذهن متبادر می كند.
در این مجموعه نیز،پیچیدگی در زبان،ذهن و تصاویر در بعضی از اشعار،ورود به فضای شعر را برمخاطب دشوار می سازد؛و تركیبی ازاحساس عمیق ناشی از نوستالژیای فلسفی و اندیشۀ اجتماعی،به همراه تأسفی ژرف بر سرنوشت تلخ آدمی و شكوه از بیداد ظلم در جهان،در بیابانی شطح آمیز،بخش اصلی ذهنیت اشعار را دربرگرفته و همچنین رنگ «عصیان» را كه از عناصر همیشگی،به ویژه اشعار آغازین شاملو بود،‌تقویت كرده است. این پیچیدگی در عناصر شعر درمجموعه «مدایح بی صله» شدت گرفته است.
دراین مجموعه،اندیشه اجتماعی،اندیشه مسلط است؛شعر بلند «پیغام» بخش عظیمی از اندیشۀ فلسفی و اجتماعی شاعر را بیان می دارد،كه سفری در تاریخ گذشته قومی سرزمین خود سخن می گوید و با تركیبی از اندوه و یأس،در بیانی طنز آمیز و بابهره گیری ازهنجار گریزی سبكی،ناامیدی،یأس و تأسف شاعر زا از تلخی این سفر به تصویر می كشد. در بعضی از اشعار این مجموعه ، بعضی از عناصر شعری در حوزۀ تصویر و موسیقی كمرنگ شده اند و طرح «خبرعظیم شاعرانه»(۱)،نقش اصلی ایجاد برجستگی هنری در زبان را به عهده گرفته است؛شطح و عصیانی كه از آغاز شعر شاملو با سخن او همراه شده بود، در اشعار « جهان را كه آفرید؟، نمی توانم زیبا نباشم و...» ،نوعی چالش طنز آلود و شیطنت آمیز را باقدرت مطلق و حاكم بر جهان آغاز می كند و در هاله ای از معانی ضمنی،پیش می برد... .
پیچیدگی هایی كه در محور های مهم شعر شاملو از مدتی قبل ظاهر شده بود (كه ازآن سخن گفتیم)،در مجموعه شعر «در آستانه» پررنگ تر شده است. این مجموعه با شعر تمثیلی « حكایت» آغاز شده است،كه سفری ژرف در اعماق تفسیرهای تأویلی را طلب می كند. اندیشۀ مرگ و تنهایی ( تنهایی انسان در جهان)در این مجموعه در اشعار«ظلمات مطلق نابینایی،حجم قیرین نه در كجائی و در آستانه»اندیشه مسلط و جدی است. سروده های اجتماعی با نوعی یأ‌س،تلخی و اندوه عمیق همراه است و اندیشه فلسفی و در بسیاری از اشعار،به ویژه در اشعار«سِفْرشهود،در آستانه و طرح»به گونه ای بنیادین و ژرف گسترش یافته است.
و سرانجام مجموعه«حدیث بی قراری ماهان»(۱۳۷۹)پایان بخش دورۀ شاعری شاملوست.اندیشه «مرگ» در این مجموعه نیز موضوع مسلط است؛شعر قابل تأمل «آشتی» كه زمینه های نوعی«آشتی» با قدرت مطلق و حاكم بر جهان،(خداوند)را فراهم ساخته،در همین مجموعه سروده شده است.»
نویسنده پس از بررسی تمامی مجموعه شعرهای شاملو بر اساس زمان انتشار و ارایه شاهد مثال ها برای نظرات خود، در نگاهی دقیق تر، ویژگی ها و شگردهای به كار گرفته شده در شعر شاملو را كه به فردیت سبكی او انجامیده است،مورد بررسی قرار می دهد و به برخی از آنها اشاره می كند.وی با اعتقاد به این كه،این ویژگی ها كه به طور عمده در خدمت جنبه های هنری شعر شاملوست،آنها را نام برده و به توضیح و ارایه شاهد مثال می پردازد.● هنجار گریزی(هنجار گریزی زمانی،هنجار گریزی سبكی،هنجار گریزی نحوی و صرفی،هنجار گریزی معنایی.
▪ انواع هنجار گریزی معنایی(تصویر سازی،تشبیه ،استعاره،نماد(نمادهای جمعی و كهن الگویی، نمادهای متداول در شعر معاصر،نمادهای شخصی مخصوص شاملو)،تمثیل،مجاز، اسطوره
۱-جاودانه سازی زمان
۲-تقویت محور اساطیری زبان
۳-واژگان و تركیب سازی
۴- شكل نوشتاری واژگان و جملات
۵-اسلوب و شیوۀ بیان اساطیری
۶-اسطوره سازی به وسیله گسترش مكان
۷-جاندار انگاری و شخصیت بخشی
۸- توجه به بن مایه های اساطیری در هستی
۹- تلمیح به نام ها و وقایع اسطوره ای
۱۰- اسطوره زدائی و اسطوره سازی)،طنز،روایت( روایت شعر – داستان،روایت شعر،چگونگی فاصلۀ ‌شاعر و راوی،روایت و توصیف،روایت و گفت و گو،گفت و گو با خویشتن،گفت و گو با مخاطب پیدا و نهان، شگردهای تازه روایت)،گسترش و امتداد عاطفه،ایجاز،اطناب،اطناب و ایجاز.
● كاربرد آرایه.
یكی ازتناقض های آشكار در اندیشۀ نوگرا و مدرن شاملو،نگاه او نسبت به «زن» است؛چرا كه این نگاه برخاسته از پس زمینه های سنتی ذهن او در یك جامعۀ مرد سالار است و با قاطعیتی نزدیك به یقین می توان گفت،‌در اشعار شاملو،به جز مرثیه ای كه برای "فروغ فرخزاد" سروده شده است،نقش «زن» نقشی منفعل،مهجور، سنتی و معادل با معنی متداول آن در فرهنگ عامه است.زن در شعر شاملو، در بدترین حالت خود فریبكار است و در هیأت نفس اماره بر سر راه «مردان جسور و اندیشمند»قرار می گیرد و در بهترین حالت،«معشوق»،«معشوق-مادر» است كه پناهگاهی برای رشد و بالندگی«مرد»است. در هیچ كدام از اشعار شاملو، زن از هویتی اجتماعی برخوردار نیست.
● موسیقی در شعر شاملو( موسیقی در اشعار سنتی،موسیقی در اشعار نو،ایجاد موسیقی به وسیله توالی اضافات،ایجاد موسیقی یه وسیله تكرار،كاربرد موازنه به منظور ایجاد موسیقی،ایجاد موسیقی به وسیلۀ استفاده از شگرد وصل و فصل)، وفاداری به وزن شعر نونیمایی،وفاداری به قافیه،
● موضوع در شعر شاملو(انسان، آزادی،عشق،تنهایی و یأس فلسفی،خدا،زن).
● گفتاری در آسیب شناسی شعر شاملو(قافیه پردازی ضعیف و بی مورد،خروج از وزن عروضی،كاربرد واژگان نامناسب، كاربرد عبارات و تصویرهای كلیشه ای و تكراری حشو و توضیح بی مورد،ضعف در ساختار شعر).
نویسنده برای تمامی تقسیم بندی های كه ارایه كرده است مثال های متعددی می آوردو در ادامه كتاب به بخش هایی كه در فهرست آن نام برده شده است( سروده های اجتماعی، هذیان، منظومه ها، شبانه ها.... ) می پردازد. ‌ ‌
همان طور كه در مقدمه آمده است:«شیوه نقد و بررسی در این كتاب ،اول براساس احترام به استقلال هر كدام از اشعار شاعر به عنوان یك اثر ادبی – هنری است و به همین دلیل، در حد امكان، ساختار هر به طور جداگانه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است،... » .
منتقد كتاب سعی می كند در نقد و تحلیل هر شعر ، شیوه ای به كار گرفته شود كه،تا حد ممكن بر اساس نظریه های نقد ادبی به طور عام و نقد شعر به طور خاص باشد.در بخشی از كتاب می نویسد:« چگونگی تحلیل و نقد هر شعر با توجه به چگونگی ساختار هنری همان شعر هماهنگ شده است؛به طور مثال ممكن است در یك شعر تكیه‌ اصلی بر نقد شكل گرایانه باشد و در شعری دیگر،بر اساس نقد تأویلی یا مؤلف هایی دیگر . اما درهمه موارد،روش تحلیی اعم از زیبایی شناختی و معنایی ، شیوۀ كلی و مسلط است ... ».
نكته سوم؛ آشنایی خوب سلاجقه با معانی و بیان و نگارش كتابی در این زمینه با عنوان«در آمدی بر زیبایی شناسی شعر»و بكارگیری ابزار موجود در این اثر باعث شده كه «امیرزاده ی كاشی ها» علاوه بر نقدی شایسته شاملو و یك استاد دانشگاه،كتاب آموزشی برای دانشجویانی باشد كه مدام این درس را در دانشگاه می خوانند،اما از كاربرد و ارزش آن در نقد ادبی اطلاع چندان ندارند.
دانشجوی امروز به دلیل نظام غلط آموزشی در دانشگاه و تدریس سنتی درس های ادبی،در بیشتر مواقع به این می اندیشد كه «معانی و بیان» درسی تشریفاتی و بیشتر برای بررسی آثار شاعران گذشته مانند حافظ و سعدی است.
این بخش از نگاه منتقد علاوه بر این كه به دانشجویان كاركرد عملی «معانی و بیان» را می آموزی ، از طرفی به مخاطبان و شاعران علاقه مند به شاملو نشان می دهد كه چگونه است كه شاملو،شاملو می شود.در این كتاب به خوبی می توان دلایل بزرگی شاملو را دانست و به مطالعات و سطح معلومات او پی برد. همچنین داوران مسابقات ادبی نیز می توانند از این كتاب به عنوان یك الگوی خوب داوری و نقد اثر استفاده كنند.منتقدی كه اجازه نمی دهد نام شاعر و آثار او در داوری اش نسبت به آثار تاثیر گذار باشد.
نكته چهارم : سلاجقه در «امیرزاده كاشی ها» از كلی گویی پرهیز می كند،و ضمن بیان دیدگاه نهایی خود نسبت به یك شعر به نظر مخاطب نیز احترام می گذراد.هنگامی كه از خوب بودن یك شعر؛سطر ‌یا واژه صحبت می كند دلایل آن را نیز ارائه می كند و به خواننده خودنیز اجازه می دهد با ابزاری كه او در اختیارش قرارداده تصمیم گیری كند.
در مقدمه می نویسد:« تلاش در روند تشریح و چینش تحلیل ها به گونه ای است كه مخاطب این نقد،خود نیز قادر به داوری باشد.»مخاطب در این كتاب با شعرها و اندیشه های برجسته شاملو مواجه می شود كه منتقد دلایل این برجستگی را از جهت های مختلف و سطر سطر و گاه واژه به واژه مورد بررسی قرارداده است.او هرگز در بیان نظر خود نسبت به این كه با شاعری بزرگ سروكار دارد كوتاه نمی آید.برای مثال؛ شاملو اشعار عاشقانه زیبایی دارد و بیان عشق او به «آیدا» كه یك زن است بسیار جذاب و زیباست .
بسیاری نیز شاملو را به خاطر عشقش به «آیدا» می ستایند. اما سلاجقه با احترام به این عشق نگاه شاملو به زن را مورد انتقادی صحیح قرار می دهد و می نویسد:« یكی ازتناقض های آشكار در اندیشۀ نوگرا و مدرن شاملو،نگاه او نسبت به «زن» است؛چرا كه این نگاه برخاسته از پس زمینه های سنتی ذهن او در یك جامعۀ مرد سالار است و با قاطعیتی نزدیك به یقین می توان گفت،‌در اشعار شاملو،به جز مرثیه ای كه برای "فروغ فرخزاد" سروده شده است،نقش «زن» نقشی منفعل،مهجور، سنتی و معادل با معنی متداول آن در فرهنگ عامه است.زن در شعر شاملو، در بدترین حالت خود فریبكار است و در هیأت نفس اماره بر سر راه «مردان جسور و اندیشمند» قرار می گیرد و در بهترین حالت،«معشوق»،«معشوق-مادر» است كه پناهگاهی برای رشد و بالندگی«مرد»است. در هیچ كدام از اشعار شاملو، زن از هویتی اجتماعی برخوردار نیست.تكراری ترین موتیف های تصویری شعر شاملو ،تصویر دختر یا دخترانی (شرم زده) است كه با سینه ای پر از آه حسرت،‌در كنار «پنجره»به انتظار مردان «جسور و قهرمان» ایستاده اند تا به آرزوهای آنها جامۀ عمل بپوشانند.»
نویسنده در ادامه برای حرف های خود شاهد مثال هایی از اشعار شاملو می آورد كه در این جا از آوردن آنها خود داری می كنم و خوانندگان را به مشاهده در كتاب دعوت می كنم.
۱-«خبر عظیم» از نكته های مطرح شده توسط منتقد كتاب است كه در مورد آن می نویسد:«خبری كه ناگهانی،بدون مقدمه و به شكلی مهیب و قدرتمند،در گزاره های آغازین به متن بسیاری از اشعار او(شاملو) پرتاب می شود و آنها را به «واقعه» تبدیل می كند؛ و در بسیاری از موارد،نقش اصلی برجسته سازی در زبان شعر را به عهده می گیرد. هر چند این شیوۀ بیان در شعر كلاسیك ( به ویژه در شعر حافظ) نیز،به كار گرفته شده است،‌اما استفاده از آن به عنوان یك تكنیك یا شگرد شاعرانه در شعر معاصر به ویژه شعر شاملو،‌به موفق ترین شكل كاربردی خود دست یافته است. همچنین این شیوۀ بیان یكی از موفق ترین ابعاد فاصله‌ شعر او را با نیما و ادامه دهندگان راه او، كه بیشتر بر گزاره های توصیفی بنا شده به وجود آوره است.»
«امیرزاده ی كاشی ها»
پوریا گل محمدی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی آتی‌بان