دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


فراموشی گذشته، ضربه به امروز است


جوامعی كه از تمدنی طولانی برخوردارند، ادبیات ریشه داری نیز دارند. ادبیات این جوامع به دلیل قدمت خود ویژگی های ممتازی دارد كه در واقع فصل ممیز این فرهنگ با فرهنگ های دیگر است. از طرف دیگر برخی از این ویژگی ها تبدیل به هنجارها و ارزش های اجتماعی شده است. ایران در زمره چنین جوامعی است كه ادبیات آن ریشه در تاریخی طولانی دارد. برخلاف جوامعی كه زمانه ای نه چندان دور و دراز را پشت سر گذاشته و ادبیاتی تازه دارند ایران با چنین سابقه تاریخی، ادبیاتی را با خود به همراه دارد كه دنیای امروز نیز به آن توجهی خاص دارد. در همین حال این پرسش مطرح می شود كه میان ادبیات دیروز و ادبیات امروز ما چه نسبتی حاكم است و رابطه میان این دو چگونه باید باشد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت كه ادبیات دیروز ما در عرصه های گوناگونی می تواند در ادبیات امروز نقش آفرینی كند. این نقش آفرینی، راه های مختلفی می تواند داشته باشد.
۱- ادبیات كهن ادراك و احساس جمعی ایرانی را با مفاهیم، مضامین و زبانی آشنا كرده است كه این آشنایی می تواند برای اهل ادب امروز ابزار مناسبی باشد. بی تردید شعر و داستان دیروز ما با ذهن و احساس جامعه ما عجین شده است و این امر در بسیاری از آثار خود را نمایان می كند. مفاهیم به كار گرفته شده در شعر حافظ، مولوی، فردوسی، سعدی، نظامی و... و نیز مضامین داستان هایی چون هزار و یك شب به ناگهان و در دوره ای خاص خلق نشده اند كه به سرعت نیز فراموش شوند. این آثار توانسته اند آشناهایی در جامعه ایجاد كنند كه هر نوشته با برخورداری از آنها به راحتی می تواند با مخاطب خود ارتباط بگیرد. به همین جهت اگر نویسنده یا شاعر امروز متون كهن را مورد مداقه قرار دهد، خواهد توانست گزاره هایی در محتوی و شكل بیابد كه ذهن امروز نیز با آن آشناست و به راحتی با آن ارتباط می گیرد. این گزاره ها از آن جهت كه طی سال های متمادی در عقل و احساس بسیاری از ایرانی ها نهادینه شده اند می توانند در تعامل خواننده و نویسنده مؤثر باشند. همچنین در ادبیات ما عبارات، واژه ها و مفاهیمی وجود دارد كه بار معنایی بزرگی دارند. یك داستان نویس و به ویژه شاعر پیش از هر چیز نیازمند امكانی است كه بتواند معانی گسترده و عمیق را در فشرده ترین شكل ارائه دهد و این امر می تواند كمك شایان توجهی به خالق یك اثر كند.
در زبان ادبیات كهن ما برخی واژه ها، عبارات و... آن چنان خوش درخشیده اند كه نویسنده و شاعر امروز را قادر می كند به توانایی قابل توجهی در ارتباط با مخاطب دست یابد.
۲- در ادامه آنچه گفته شد باید به بومی بودن ادبیات نیز توجه داشت. با آن كه جهانی شدن فرهنگ از آراء مطرح امروز است در همین حال و در چارچوب همین نظریه بومی بودن فرهنگ نیز اصل پذیرفته شده و قابل طرحی است. در این نظریه هر فرهنگ علاوه بر آن كه به جهان می اندیشد به درون خود هم توجه دارد. بر این اساس هر جامعه ویژگی هایی دارد كه قادر نیست از آنها جدا شود. این ویژگی در شكل ها و عرصه های مختلفی متبلور می شوند كه ادبیات از مهم ترین آنهاست. به این ترتیب اهل ادبیات برای آن كه بتوانند عنصری فعال و ماندگار باشند در كنار توجه به ادبیات جهانی به ادبیات خودی نیز باید توجه نشان دهند. در كشوری چون ایران، هیچ نویسنده ای نمی تواند صاحب سبك باشد مگر آن كه معرف ادبیات ایران در سطح جهانی باشد. آشنایی با ادبیات كهن و به كارگیری آن در ادبیات امروز برای مطرح شدن نویسنده یا شاعر در میان ملل دیگر مهم و مؤثر است. در جهان امروز حتی نهادهای بین المللی زمانی كه به ادبیات هر جامعه می رسند قبل از همه به این موضوع توجه می كنند كه تا چه اندازه ادبیات مورد نظر برخاسته از درون جامعه ای است كه در آن زاده شده است. از ملاك های اصلی داوری نهادهای معتبر بین المللی در حوزه ادبیات، توجهی است كه صاحب اثر به جامعه خود دارد. اگر اثری بتواند از این امتیاز برخوردار باشد كه نشانه هایی از جامعه خود را به همراه داشته و در واقع وجه تمایز جامعه خود را با جوامع دیگر را بیان كند، بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. به این ترتیب می توان گفت كه توجه به ادبیات كهن خواهد توانست مهر بومی بودن را بر اثر زده و به عنوان اثر ایرانی شناخته شود. ادبیات ایران با توجه به پیشینه قدرتمند خود حامل ارزش ها و نگاه هایی است كه بی تردید خاص جامعه ایرانی است و از این حیث اثری كه از این ادبیات الهام گرفته و با آن آمیخته باشد می تواند نمونه ای جهانی شناخته شود.
۳- زبان داستانی و به ویژه زبان شعری در جامعه ایران، زبانی است كه در عین سادگی و تأثیرگذاری عمیق از تكنیك ها و پیچیدگی های فراوانی نیز برخوردار است. این تكنیك ها را می توان در شعر بسیاری از شاعران دید.
هر شاعر صاحب سبك، در اثر خود از روش هایی در عرصه زبان استفاده كرده است كه بسیار قابل توجه است. این شگردها در شعر حافظ و مولوی و سعدی و خاقانی و بیدل و... شكل های مختلفی به خود می گیرند كه در ادبیات ما جای ویژه ای را به خود اختصاص داده اند. شعر حافظ سرشار از ظرایف زبانی است همچنان كه شعر مولوی و... هر یك از این زبان های شعری به گونه ای بیان شده اند كه زبانی خاص آفریده اند و این زبان، زبانی است با تكنیك های خاص خود. این تكنیك نیز علاوه برآن كه در حوزه تشبیه و تمثیل و تناقض و .... به نوآوری رسیده است، در صرف و نحو كلام نیز از شكل ویژه ای بهره می برد. اركان جمله در شعر این شاعران به طور خاصی ساخته می شود و همین امر شعر آنها را دارای تكنیك زبانی ویژه ای می كند. بدون شك شاعر امروز نمی تواند بی توجه به چنین زبانی، پایه های زبانی جدید را بنا كند. این تكنیك ها چنان در تار و پود ادبیات ما حضور و نفوذ دارند كه زبان شعر یا داستان امروز نمی تواند خود را از آنها بی نیاز بداند. تجربه هایی كه در چند دهه اخیر به وقوع پیوست نمونه های گویایی از این واقعیت اند. شاعران بسیاری بودند كه هدف خود را نابودی ساختار ادبیات كهن و پی ریزی ساختار جدید در ادبیات قرار دادند، اما هر یك به سرعت روبه نابودی رفتند. این جریان های ادبی تلاش وافری در تأسیس بنایی جدید در زبان و فرم ادبی كردند، اما از آنجا كه هیچ نسبتی با زبان ادبیات كلاسیك ما نداشت نتوانست حتی برای چند سال حیات داشته باشد. اسلوب و روش های به كار گرفته شده توسط این جریان ها آن چنان با ادبیات جامعه بیگانه بود كه امكانی برای تداوم نداشت. متقابلاً آنچه در این چند دهه به عنوان ادبیات مطرح، خود را نشان داد، وام دار ادبیات كهن است. نگاهی به آثار همه نویسندگان و شاعران برجسته در ادبیات معاصر، نشان از توجه جدی آنها به زبان ادبیات كهن دارد. تكنیك های زبانی و به عبارتی تكنیك های فرمی كه این گروه به كار گرفته اند گاه كاملاً منطبق بر آن چیزی است كه در گذشته وجود داشته است. این موضوع آن قدر حائز اهمیت است كه به یقین می توان گفت از دلایل اصلی موفقیت این دسته از شاعران رجوع آنها به گذشته و استفاده از تكنیك ها و شگردهای زبانی گذشتگان است. این كه شاعری امروزی را به نثر خراسانی منسوب می كند و شاعر دیگر را به نظم خراسانی نشان از آن دارد كه شاعران موفق امروزی اثر خود را به اثر گذشتگان پیوند زده اند. هر شاعر و هر جریان شعری در گذشته ادبی ما كه صاحب سبك بوده است تكنیك های ویژه ای نیز به كار گرفته است كه شاعران موفق امروز ما به شكل های مختلف به آنها توسل جسته اند.
آنچه گفته شد را نباید به این معنا گرفت كه اهل ادب امروز باید مقلد گذشتگان خود باشد. بی تردید زبان امروز زبانی است كه تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته است و این تحولات، ظرفیت های جدیدی نیز خلق كرده است. عدم توجه به این ظرفیت ها شاعر امروز را به نوعی واپس گرایی سوق می دهد. نویسنده و شاعر باید كه به موقعیت زبان جامعه امروز توجه كافی داشته باشند در غیر این صورت نخواهند توانست زبانی شایسته در ادبیات خود به كار گیرند. تحولات زبانی، تكنیك های مخصوص به خود را نیز به همراه آورده است كه شعر و داستان امروز در چارچوب چنین تكنیك هایی می تواند جذابیت لازم را به دست آورد. علاوه بر این زبان ادبی گذشته ما برخی ویژگی ها را دارند كه نمی توان امروزه آنها را به كار بست. به نظر می رسد بهره گیری از ادبیات كهن و همین طور رفتن به سوی ظرفیت های زبان امروزی نیاز به استعداد و نیز تلاش مداوم دارد كه شاعران موفق چند دهه اخیر را می توان نمونه ای از این دست معرفی كرد.
۴- امروزه یكی از دلایل موفقیت آثار بزرگ داستانی و حتی شعر تلفیق واقعیت و افسانه است. بر این پدیده هر نام سوررئالیسم، رئالیسم جادویی و... بگذاریم یك موضوع بدیهی است و آن این كه ذهن بشر امروز با وجود حاكمیت علم و تكنولوژی هنوز به افسانه و جادو علاقه مند است. داستان های هری پاتر، صد سال تنهایی و داستان های بورخس و همچنین شعرهای شاعرانی چون اوكتاویو پاز با شعر بلند «سنگ آفتاب» كه مهمترین عناصر آن افسانه ها و اسطوره های سرزمین های آمریكای لاتین است نشان از آن دارد كه عنصر افسانه در شعر و داستان امروز اهمیت بسیاری دارد. از این حیث نیز ادبیات كلاسیك ما سرشار است از تلفیق افسانه و واقعیت با تكیه بر افسانه، اسطوره و جادو. به این جهت ادبیات گذشته ما منبع عظیم و در همان حال عمیقی است از عناصری این چنینی. این عناصر با توجه به پیچیدگی های داستانی و نیز جذابیت هایی كه دارند دستمایه مناسبی برای ادبیات امروز خواهند بود. گرچه این نكته ای بدیهی است كه این عناصر به تمام و كمال نمی توانند خود را وارد ادبیات امروز كنند اما بی تردید قادرند الگوهایی ارائه دهند كه مناسب این روزگار باشند. آمیختن آن عناصر با نگاه انسان امروز این امكان را فراهم می كند كه ادبیاتی مدرن ارائه شده و خواننده را همراه خود كند.
۵- ادبیات كهن ما از اندیشه و هستی شناسی ویژه ای كه مختص به ایران و ایرانی است برخوردار است. این نوع نگاه نیز ظرفیت لازم برای شعر و داستان را دارد. پرداختن به این موضوعات در قالب داستان یا شعر این امكان را فراهم می آورد كه داستان و شعر ایرانی پدید آید. شك نیست كه همه آن اندیشه ها این قابلیت را ندارند كه بتوانند در زمانه ما مطرح شود، اما این امر به این معنا نخواهد بود كه تمامی آنها فاقد ارزش بوده و توان همخوانی با زندگی امروز را ندارند. این نوع اندیشه ها خواه ناخواه در زندگی امروز ایرانی نیز جریان دارد و از این جهت می توان به این فلسفه و اندیشه پرداخت و آن را به داستان و شعر كشید.
به هر تقدیر ادبیات كلاسیك ما از جنبه های مختلفی می تواند در ادبیات امروز مؤثر باشد. بهره گیری از این ادبیات بستگی به ممارست اهل ادب و پرداختن به ادبیات گذشته دارد.
حسین مستوفی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید