دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

رمز تکرار عدالت در فرموده علی (ع)


رمز تکرار عدالت در فرموده علی (ع)
در تعریف عدالت گفته‌اند بخش کردن چیزی است، به طور یکسان و یا برابر داشتن همه را در یک چیز و با موازنه و برابری میان همه خواه در امری مادی و خواه معنوی و از نمونه دوم است آنچه از رسول (ص) روایت شده است «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمَواتُ وَ الْأرْضُ» یعنی همه اجزای جهان با موازنه نهاده شده است چنانکه اگر جزیی از آن نابجا و نامتناسب بود نظم جهانی به هم می‌خورد.
عدل از نظر امامیه چندان مهم است که جزو اصول مذهب به شمار آمده است و معنی آن اقرار است بدانکه خداوند هر چه فرموده و هر حق که برای هر کس نهاده براساس عدالت است.
عدالت در اسلام رکنی مهم است و در قرآن کریم کار به عدالت کردن به تقوی دست یافتن است که «اِعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتّقْوَی»۱.
رسول اکرم (ص) که خود مظهر کامل عدالت بود در سراسر زندگانی پربرکت خویش می‌کوشید تا اصحابش کار به عدالت کنند و از عدالت به یکسو نشوند. هنگامی که نزد بنی‌قُریْظَه رفت تا در پرداخت خون‌بهای دو تن از بنی‌سُلَیْم از ایشان یاری خواهد (یهود متعهد بودند در پرداختن خون‌بها رسول خدا را یاری کنند و رسول هم به ایشان ...) و آنان در نهان توطئه کردند که او را از پا درآورند. خداوند رسول را آگاهی داد و این آیه درباره آنان نازل شد که «وَ لایَجْرِ مَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی ألَّا تَعْدِلوا». مبادا به خاطر کینه‌ای که از زشت‌کاری یهود در دل دارید زیاده‌روی کنید و کسی را به ناروا صدمه زنید.
هنگامی که خالد پسر ولید را برای تبلیغ فرستاد و او مردمی از بنی جذیمه را بی‌جهت کشت رسول (ص) دست به دعا برداشت و گفت خدایا من از خالد بیزارم. سپس علی (ع) را فرستاد تا خون‌بهای کشته‌شدگان را بپردازد و مالی را که به ستم برده‌اند پس دهد.
آنان که با سیره رسول اکرم (ص) آشنایی دارند می‌دانند هنگامی که در مکه می‌زیست مشرکان مکه او را بسیار آزردند. در مدینه نیز از آسیب زبانی بعض نابخردان در امان نبود اما برابر ستم آنان خشم نمی‌کرد و نفرین نمی‌نمود بلکه گاهی از خدا می‌خواست آنان را راهنمایی کند لیکن در بخش کردن غنیمت‌های نبرد حُنَین، هنگامی که یکی از قبیله تمیم ملقب به ذوالْخُوَیْصِرَه بدو گفت کار به عدالت کن، تو از عدالت به یکسو شده‌ای برآشفت و این تهمت را برنتافت و فرمود: وای بر تو اگر من کار به عدالت نکنم چه کسی عدالت خواهد کرد. آری اسلام دین عدالت است و رسول خدا (ص) مجری و مظهر عدالت.
تا آنجا عدالت کرد که در واپسین روزهای زندگانی در مسجد مدینه فرمود: هر کس نزد من حقی است برخیزد و درخواست کند، چون قرآن بدو دستور داده بود گوید: «آمَنْتُ بِما أنْزَلَ اللهُ مِنْ کتابٍ وَ اُمِرْتُ لِأعْدِلَ بَیْنَکُمْ»۲. آنچنان که مسلمانان را فرموده است «وَ اِذَا حکمتم بَیْنَ النّاسِ أنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»۳.
در قرآن کریم بیش از ده بار درباره کار کردن به عدالت سفارش شده است. عدالت با خود، عدالت میان خود و مردم، عدالت میان خود و خدا. این مختصری درباره عدالت و سفارش بدان در عصر پیغمبر بود و از همین مختصر می‌توان اهمیت عدالت را در اسلام دریافت.
اما در سخنان علی (ع) خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه بیش از سه برابر این مقدار را می‌بینیم. سفارش مردم به کار بستن عدالت، سفارش به والیان و مأموران که کار به عدالت کنند و از راه عدالت به دیگر سو نروند.
چرا تأکید به این مهم در سخنان علی بیش از قرآن کریم است؟ علت آن با شناخت جامعه اسلامی در سال سی و پنجم هجری به بعد روشن می‌شود. آنان که با تاریخ اجتماعی عربستان در آن روزگار آشنایند، می‌توانند به آسانی این دقیقه را دریابند.
یکی از مصداق‌های بی‌عدالتی و می‌توان گفت مصداق بارز آن، افزون‌خوانی در مال و یا زیادت‌طلبی در مقام است.
در زمان رسول (ص) مالی آنچنان نبود که بر سر آن بجنگند، و اندک مالی هم که می‌رسید بر همگان یکسان بخش می‌شد و آن که کاری را تعهد می‌کرد مزدی نمی‌گرفت یا بهتر بگویم مزدی نبود تا بگیرد، از تعهد کار رضای خدا را می‌خواست، در خدمت به مردم.
اما پس از رحلت رسول وضع این چنین نماند. از یک سو سیل درآمد از سرزمین‌های گشوده شده به خزانه دولت سرازیر شد و از سوی دیگر در بهره‌گیری از خزانه دولت مسلمان را براساس زودتر و دیرتر پذیرفتن مسلمانی طبقه‌بندی کردند، در نتیجه دسته‌ای بی‌آنکه کاری کرده باشند به بهره بیشتری دست یافتند.
در سال‌های نخستین حکومت خلیفه دوم زیان این کار آشکار نبود. اما با گذشت زمان، ‌اثر آن مشهود گردید، به تعبیر امروز فاصله عمیق طبقاتی میان مردم پدید آمد. تقوی که در عصر رسول و چندی پس از او ملاک برتری شناخته می‌شد، جای خود را به زر و زمین داد.
از سوی دیگر آتش همچشمی‌های خانوادگی و رقابت نژادی که زیر خاکستر مساوات اسلامی پنهان مانده بود زبانه زد، تمیمی بر مخزومی فخر می‌کرد و اموی بر هر دو و هر سه به یمانی تفاخر می‌نمودند. در اجتماعی این چنین، علی (ع) عهده‌دار خلافت گردید و چه زمان نامناسبی! خود او نامساعد بودن وضع را می‌دانست که گفت: «مرا بگذارید و دیگری را به دست آرید که ما پیشاپیش کاری می‌رویم که آن را رویه‌هاست و گونه‌گون رنگ‌هاست دل‌ها برابر آن بر جای نمی‌ماند و خردها بر پای»۴.
علی مرد عدالت و تقوا بود و این دو خصلت را همچون خصلت‌های دیگر در مکتب رسول خدا فرا گرفته. او می‌خواست بر مردمی به عدالت حکم براند که بیشترین آنان از عدالت نامی می‌شنیدند و از تقوا نشانی نمی‌دیدند. مردمی که نه رسول خدا را دیده بودند و نه سنت آن را چنانکه باید می‌شناختند از آن روز که در اجتماع درآمدند با جنگیدن آشنا شدند و غنیمت به دست آوردن.
آن دسته از یاران رسول هم که زنده بودند سالیانی را گذرانده، خسته و فرسوده خوش داشتند از بیت‌المال بیشترین سهم را ببرند و زندگی آرامی را بگذرانند. میان آنان و عدالت فاصله‌ای پهناور پدید‌ آمده بود. اینست رمز تکرار عدالت و سفارش به کار بستن آن در سخنان علی(ع). اما آیا فرموده‌های او در دل مردم عصر او اثر کرد. می‌توان گفت در تنی چند بی‌اثر نبود اما در بیشترین نه، چرا چون علی می‌خواست هر کس آن اندازه که درخور است بهره گیرد حالی که طبیعت بیشترین انسان‌نمایان به ستم ‌گراینده‌تر است تا به عدالت.
علی نمونه عدل کامل بود و جهان آن روز عدالت کامل را بر نمی‌تافت. علی را شهید کردند، عدالت را از میان بردند و ستم را بر جای آن نشاندند و همچنان برجاست تا روزی که خدا خواهد، آن را از میان بردارد.
۱. مائده: ۸
۲. شوری : ۱۵
۳. نساء : ۵۸
۴. خطبه: ۹۲
سید جعفر شهیدی
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید