یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
رسانه و ناهنجاریها در خانواده
● مقدمه
خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی تاثیر فزایندهای بر ایجاد آسیبهای اجتماعی دارد و رسانه نیز به عنوان یک ابزار قدرتمند بر افکار و اندیشه زوجین و روابط آنها با فرزندان موثر واقع
میشود.
اگرچه رسانه میتواند به صورت مستقیم تمامی آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد اما تاثیر مهم آن از طریق اثرگذاری بر نهادهایی چون خانواده است. رسانه از ابزار گوناگونی در زمینه برنامهسازی برخوردار است و میتواند مفاهیم را در قالبهای متنوع و جذاب به مخاطب عرضه نماید. در دنیای امروز خانواده با تحولات بزرگی روبرو شده، کاهش تعداد فرزندان، تغییر نقش زن و شوهر و دگرگونی نقش زنان در اجتماع در کنار عوامل اجتماعی دیگر ساختار خانواده را متحول کرده است. این
دگرگونیها تحت تاثیر عوامل متعددی به وقوع پیوسته، که رسانهها را میتوان از جمله موثرترین آنها دانست. پیامد این اثرگذاری را میتوان در دو قالب پیامدهای مثبت همچون افزایش سطح آگاهی اعضای خانواده در زمینههای مختلف از جمله موضوعات و مسایل جسمی، روحی و اصلاح رفتار فردی و جمعی و پیامدهای منفی چون افزایش خشونت خانوادگی، طلاق و جرائم اجتماعی مشاهده نمود. رسانهها میتوانند بر موضوعاتی چون تربیت فرزندان و چالشهای درون خانواده موثر واقع شوند. بررسی پیامدهای رسانهای در هر یک از این موارد میتواند چشمانداز روشنی از وضعیت و عملکرد آن را نشان دهد.
رسانهها در کشور ما در بسیاری از موارد به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانوادهها کمک کرده و در مواردی خود عامل ایجاد ناهنجاریها در سطح خانواده بوده¬اند. این مقاله بر آن است تا تأثیر دوگانه رسانه بر ناهنجاریهای خانوادگی را بررسی نماید.
● رسانه و خشونت خانوادگی
رسانهها به اشکال گوناگون بر اعضا و روابط افراد خانواده تاثیر میگذارند. برنامههای گوناگون رادیویی و تلویزیونی میتواند الگوهای رفتاری را در قالب فیلم، سریال و نمایشهای رادیویی ارائه دهد. این الگوها از زمان کودکی در فرد درونی شده، تصویری خاص از روابط زن و شوهر و فرزندان ایجاد می¬کند.
امروزه بحث خشونت خانوادگی (Domestic Violence) را می¬توان در قالب کودک آزاری و خشونت زناشویی در نظر گرفت. "خشونت زناشویی به دو صورت زن آزاری و شوهر آزاری قابل بررسی است که البته شکل غالب آن زن آزاری یعنی خشونت شوهر نسبت به همسر خود از کمیت بالاتری برخوردار است، از آنجا که این نوع خشونت اغلب در درون محیط خانواده روی میدهد و کمتر در جامعه شاهد آن هستیم، آمارهای موجود نمیتواند معرف وضعیت روشنی از آن باشد". (اعزازی۲۱۱:۱۳۷۶)
در واقع رسانهها میتوانند به صورتی پنهان قالبهای خاص فرهنگی را در ذهن فرد ایجاد کنند، این قالبها میتواند نوعی اقتدار در شکل مردسالاری یا تسلط مرد بر زن و هم چنین روابط ناسالم با فرزندان باشد هنگامی که در یک سریال تلویزیونی مرد بودن عامل سلطه بر سایر اعضا معرفی میشود یا درخواستهای بجای فرزندان نادیده گرفته میشود و همزمان پاسخ زن یا فرزندان در قالب پرخاشگری به نمایش درمیآید خشونت خانوادگی ترویج شده است. هدف سازندگان این سریال¬ها دامن زدن به خشونتهای خانوادگی نیست بلکه برعکس ممکن است تلاش آنها در جهت ثبات و تحکیم روابط خانوادگی باشد اما بین آن چه که ما هدف مینامیم با آن چه که به صورت واقعی روی می¬دهد تفاوت زیادی وجود دارد. حتی ممکن است نمایش زیاده خواهی فرزندان یا تجمل¬گرایی، نوعی نیاز کاذب در بیننده ایجاد کرده و او را در رسیدن به چنین موقعیتهایی تشویق کند.
نظریه¬های جدید در زمینه خشونت خانوادگی به دنبال شناخت عوامل ساختاری هستند که خانواده را مستعد بروز خشونت میسازد. به عقیده این نظریه پردازان، "خشونت بر ضد زنان مشکل شخصی یا خانوادگی نیست، بلکه بازتاب ساختارهای وسیع نابرابری جنسی و اقتصادی در کل جامعه است. این نظریه پردازان معتقدند خشونت مردان بر علیه همسرشان به هیچ وجه تخطی از نظم اجتماعی نیست بلکه بر عکس تایید نوع خاصی از نظم اجتماعی است و میتوان آن را ناشی از این باور اجتماعی- فرهنگی دانست که زنان کم اهمیت تر و کم ارزشتر از مردانند و با آنان برابر نیستند" (Dobash و۱۹۷۹:۱۵). بدین ترتیب رسانه مروج نوع خاصی از رفتار تلقی نمیشود بلکه تنها منعکس کننده باورهایی است که جامعه به صورت ضمنی آنها را پذیرفته است.
از دیدگاه نظریه ((یادگیری اجتماعی)) در خانواده¬هایی که اعضای آن در دوران کودکی شاهد خشونت والدین خود بوده یا آن را تجربه کردهاند، احتمال بروز خشونت بیشتری وجود دارد. این نظریه به سابقه مشاهده و تجربه خشونت در خانواده اشاره دارد. همچنین این تجربه میتواند از طریق محتوایی که رسانه ارائه میکند شکل گرفته و به مرور زمان تقویت شود.
بدین ترتیب میتوان گفت القای یک تفکر یا روش غلط در هر یک از زمینههای رفتاری
میتواند به تشدید یا شکلگیری آسیبهای جدید منجر شود. نقش رسانه عمدتاً در طرح نیازها و خواستهها است، در برخی از سریالهای تلویزیون مردان متاهل به پنهان کاری و داشتن رابطه با زنان دیگر متهم میشوند. اگر چه هدف این سریالها نشان دادن چهرهای نامطلوب از این رفتار است اما بیننده این سریالها ممکن است با برداشت سطحی از اینگونه موارد تحت تاثیر آن قرار گیرد.
رسانهها ابزاری قدرتمند در فرهنگ سازی و اصلاح رفتارهای اجتماعی و روابط خانوادگی مستند. بنابراین توقع میرود که نوع برنامهسازی رسانهها با این هدف هماهنگ باشد اما آن چه
واقعیتهای اجتماعی نشان میدهد، انحطاط اخلاقی و تضعیف روابط درونی خانواده است که خشونتهای خانوادگی را میتوان معلول آنها دانست. بنابراین رسانه نمیتواند بدون درک درست از وضعیت خشونت خانوادگی در جهت کاهش آن گام بردارد.
"هم چنین خشونت قابلیت انتقال از نسلی به نسل دیگر را دارا است. کودکی که شاهد مواجهه خشونت در نزدیکان خود میباشد علاوه بر احتمال بالای ابتلا به اختلالات روحی، امکان این که در آینده قربانی خشونت شده یا رفتارهای خشن داشته باشد بیشتر است." (رفیعی فر ۸:۱۳۸۶)
خشونت علیه زنان در بسیاری از جوامع دیده میشود اما اغلب ناشناخته مانده و به عنوان یکی از امور روزمره پذیرفته می¬شود.
بیشترین میزان خشونت علیه زنان توسط همسران آنان اعمال می¬گردد بطوریکه خشونتهای فیزیکی و روانی اعمال شده در خانواده علاوه بر ایجاد آسیب فیزیکی، موجب تحقیر زنان نیز میگردد. با این حال موارد بسیاری از خشونتهای خانگی ناشناخته باقی مانده و گزارش نمیگردند، شاید به این علت که برخی از زنان به خاطر قصور در وظایفشان خود را سزاوار ضرب و شتم میدانند، یا از آزار بیشتر شوهرانشان به خاطر تلافی و افشای اسرار خانوادگی میترسند و یا به دلیل شرمندگی از موقعیتشان از افشای آن امتناع میکنند. متاسفانه در برخی از کشورها قانونی برای حمایت از زنان قربانی وجود ندارد. خشونت دارای عواقب فردی و اجتماعی متعددی است. از نظر فردی تاثیر خشونت بر قربانی به صورت کاهش کارآیی در محیط کار، کاهش یادگیری و عدم توانایی برقراری روابط اجتماعی است. حداقل پیامدهای ناشی از خشونت خانگی، فقدان امکان برقراری روابط اجتماعی، فرار از منزل، خودکشی، ناتوانایی برای شرکت و اظهارنظر در جمع و داشتن تصور منفی از خود، انزوای اجتماعی، ترس و اضطراب، فقدان استقلال، ممانعت از بروز تواناییها و استعدادهای بالقوه قربانیان و مهمتر از همه تداوم خشونت است.
سازمان جهانی بهداشت اولین هدف خود در مورد خشونت علیه زنان را « شناخت مساله خشونت علیه زنان» قرار داده است.
پنج اولویت اول برنامههای مبارزه با خشونت خانگی علیه زنان شامل موارد زیر میباشد: ایجاد سیاستهای همگانی، ایجاد محیطهای حمایت کننده، بازنگری خدمات دولتی، تقویت اقدام جامعه برای مبارزه با خشونت خانگی علیه زنان و توسعه مهارت¬های فردی و اجتماعی مردم برای زندگی عاری از خشونت.
رسانهها در تمامی این پنج مورد نقش مهمی ایفا میکنند. در بعضی موارد اثرات فوری پخش یک سریال تلویزیونی را میتوان در قالب گفتار یا رفتار افراد مشاهده نمود. برنامه¬های رادیویی نیز در قالب تکست و طرح موضوعات اجتماعی و خانوادگی نقش مهمی در اصلاح یا کاهش خشونتهای خانوادگی دارند.
"خشونت علیه زنان در تمامی کشورها، حتی در کشورهای پیشرفته¬ای که قوانین محکمی جهت جلوگیری از خشونت علیه خانواده دارند، نگران کننده است" (Clein ۲۰۰۴:۲۵) در این کشورها رسانهها به عنوان عامل مهمی در جهت کاهش خشونت به کار گرفته میشوند در واقع این خواست دولتها و نهادهای اجتماعی است اما در مقابل بخش تجاری رسانهها و به ویژه شبکههای تلویزیونی خصوصی و کابلی با نمایش فیلمهای اکشن به این موضوع دامن میزنند، میتوان گفت منافع اجتماعی که دولتها آنرا دنبال میکنندبا منافع مالی که رسانههای خصوصی به دنبال آن هستند در تضاد قرار دارد. "پخش صحنههای خشن در فیلمهای سینمایی رفتار خشن را در افراد برمیانگیزد چرا که خشونت، تمایل به خشونت را کاهش نمیدهد بلکه خشونت موجد خشونت است، مشاهده خشونت در تلویزیون موجب افزایش پرخاشگری در میان تماشاگران میگردد." (ارونسون ۱۸۶:۱۳۶۹)
از سوی دیگر افرادی که قربانی خشونتهای خانوادگی قرار میگیرند (اغلب زنان و کودکان نیز به دنبال راه حلهایی برای مقابله با آن برخاستهاند. پخش برنامههایی که از تساوی حقوق زن و مرد و حقوق کودک سخن میگوید و موضوعاتی که توسط حقوقدانان، مشاوران، روانشناسان و جامعه شناسان از طریق رسانه مطرح میشود تلاش بزرگی برای افزایش میزان آگاهی افراد از حیطه وظایف و مسئولیت هایشان است. کافی است به وضعیت تنبیه بدنی دانش آموزان در مدرسه و فرزندان در خانه در طی دو دهه اخیر توجه کنیم تا این تحول بزرگ را به خوبی درک نماییم. زنان با شیوههای دیگری نیز سعی در ارتقا جایگاه خود در خانواده داشته و دارند، افزایش چشمگیر زنان با تحصیلات دانشگاهی را نمیتوان بدون تاثیرپذیری از رسانه دانست. معرفی چهرهای از زنان که در موقعیتهای مناسب اجتماعی فعالیت میکنند و از جایگاهی مساوی با مردان برخوردارند از جمله عملکردهای مهم رسانه است.
در مجموع میتوان رسانه را ابزاری نیرومند در کنترل و گسترش خشونت خانگی دانست، جهت گیری رسانه به سیاستهای کلان آن و اهدافی بستگی دارد که آنها دنبال می¬کنند.
● رسانه، خانواده و جرائم اجتماعی
از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان، "ارتکاب جرم نتیجه مشکلات خانوادگی است. آنها در تعریف خود از مشکلات خانوادگی به مسایل متعددی اشاره دارند که میتوان آنها را در مقوله¬هایی چون طرد فرزندان از سوی والدین، فقدان ارتباط هیجانی و عدم حمایت فرزندان از سوی والدین خلاصه کرد" ( Gorman ۱۹۹۸:۳۱۹).
برخی از اندیشمندان نیز به "فقدان انسجام در خانواده"(Weist,۱۹۹۸:۳۲) و "نظارت نداشتن والدین بر فرزندان و ازدواج مجدد آنها به عنوان عوامل اصلی اشاره میکنند (Pagani:۱۹۹۸:۴۸۹)".
از سوی دیگر اخبار شنیداری و دیداری در ارائه تصویر جرم به مردم و توسعه سازمانهایی مانند پلیس در جامعه نقش مهمی دارند. "رسانهها هم چنین نقش مهمی در چگونگی شکل گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزه کاری ایفا میکنند" (فرجیها ۸۲:۱۳۸۵).
بدین ترتیب میتوان گفت رسانه با تاثیرگذاری بر ساختار خانواده از یک سو و با ارائه تصویری از جرم از سوی دیگر بر شکلگیری یا کاهش جرائم اجتماعی موثر واقع می¬شود. تاثیر رسانه ممکن است در مواردی به صورت مستقیم منجر به ارتکاب جرم شود اما این تاثیر عام نبوده و در مواردی خاص به صورت موردی گزارش شده است. دیدن صحنه سرقت یک بانک یا ربودن یک شی از مغازه یا دزدی خانوادگی ممکن است بیننده نوجوانی را به ارتکاب جرم بکشاند. اما خارج از چارچوب
رسانههای رسمی کشور تاثیر فیلمهای ماهوارهای یا ویدئویی که بر روی آنها هیچ گونه کنترلی وجود ندارد شدیدتر و عمیقتر است. ارتکاب جرائم جنسی اغلب تحت تاثیر این گونه فیلمها بوده و مرتکبین آنها خود به این تاثیر اعتراف نمودهاند.
برنامههای تلویزیونی و به ویژه سریالهایی که در داخل کشور تولید میشود، با توجه به موضوع و نوع ساخت آن از بیننده زیادی برخوردار است اما در بسیاری موارد دچار انحراف از اصولی شده که جامعه به شدت به رعایت آن محتاج است. ترویج تجمل گرایی، نشان دادن زندگی افراد مرفه و خانههایی که برای بسیاری از مردم تنها یک رویا محسوب میشود آثار و پیامدهای زیانباری برجای
میگذارد.
نظریه بازتاب رسانهای جرم مدعی است که "رسانهها با نمایش مستمر تصاویر فریبنده و خوشایند از ارتکاب جرم و اسطوره سازی از مجرمان، کنترلهای درونی را تضعیف میکنند. این امر در نظریههای روان شناسانه در مورد مهارزدایی و حساسیت زدایی در بخش شکل گیری انگیزه ارتکاب جرم بررسی شده است" (Reiner ۲۰۰۰:۲۱۲).
نظریه کنترل اجتماعی هیرشی میگوید "افراد زمانی بزهکار میشوند که نسبت به قیود اجتماعی کم اعتنا یا بی اعتنا شوند"
در این نظریات رسانهها تاثیر معناداری بر تصویر کلی جرم در درون جامعه دارند، گستره این تاثیر تا آنجا است که میتوان گفت انگارههایی که بر آگاهی عموم درباره جرم سایه افکنده است عمدتاً محصول رسانهها است. این پدیده را میتوان تصویر رسانه¬ای رایج جرم
(popular media images of crime) نامید (وایت ۵۳:۱۳۸۳).
گربنر معتقد است درسهایی که ما در دوران کودکی از تلویزیون میآموزیم احتمالاً پایههایی برای جهانبینی وسیع ما میگردند. "تلویزیون منبع معناداری از ارزشهای عمومی، عقاید قالبی، ایدئولوژی و دیدگاهها است"(Gerbner , ۱۹۹۴:۳۱)
در تحقیقات دیگر، عوامل درونی و بیرونی موثر بر عدم ارتکاب بزهکاری نیز بررسی شده است. عامل «وابستگی» که حضور پدر و مادر در خانواده، ازدواج نکردن مجدد مادر، توجه و تشویق والدین، آرام بودن محیط خانواده و نیز صمیمی بودن رابطه نوجوان و والدین را نشان میدهد از مهمترین عوامل موثر بر بزهکاری است. این بررسیها نشان میدهد پایداری وضعیت خانواده در ممانعت از بزهکاری نوجوانان بسیار موثر است. چرا که در این سن نوجوان به دنبال کسب هویت و الگو است نقش پدر و مادر در خانواده موثرتر میشود. میتوان گفت خانوادههایی که بر اعمال فرزندان خود نظارت ندارند و کمتر مقررات و استانداردهای مشخصی در قبال رفتارهای غیرقابل قبول آنها وضع و از برخورد قاطعانه در مقابل رفتارهای خلاف فرزندان خود پرهیز میکنند، زمینه کجروی را مساعد
می¬سازند (kingsley ۱۹۸۹:۲۸) در واقع نقش رسانهها در این است که میتوانند هنجارهای اجتماعی موجود در جامعه را تقویت یا تضعیف نمایند." هنگامی که باورها و اعتقادات فرد نسبت به یک موضوع کمرنگ شده یا از بین می¬رود نوعی رهایی رفتاری در او پدید میآید به طوری که خود را از قید و بندهای گذشته رها حس می¬کند.اگر فردی قویاً باور داشته باشد که برخی رفتارهای انحرافی درست نیست، مشارکت در آن رفتار برای او دور از تصور است". (رابرتسون ۱۷۶:۱۳۷۴)
تامپسون معتقد است "تاثیر خانواده، همالان و دستهها (gangs) در بزهکاری بیش از سایر عوامل است و خانواده نقش مهمی در پیشگیری و کنترل بزهکاری دارد". (Thompson , ۱۹۹۱:۴۵)
سایر اندیشمندان نیز در کنار خانواده به علل و عوامل دیگری اشاره دارند که منشا درونی و بیرونی دارد اما همه آنها به تاثیر عمیق رسانه در این مورد معتقدند.در مجموع می¬توان گفت این نظریات معتقدند:"رسانههای دیداری و شنیداری با انعکاس اخبار و رویدادهای جنایی قبح و زشتی رفتارهای مجرمانه را در جامعه از بین میبرند و وقوع جرم را امری عادی و طبیعی نشان میدهند. در این شرایط اجتماع پس از مدتی به این زشتیها عادت میکند و زمینه سقوط ارزشهای اجتماعی و هنجارهای زندگی سالم فراهم میگردد". (رحمانیان ، ۶۲:۱۳۷۸)از دیگر آسیب های اجتماعی مهم در کشور ما طلاق است. در بحث طلاق، آن چه مهم است جدایی عاطفی افراد از یکدیگر است، طلاق پنهان یا طلاق عاطفی به معنای زندگی در زیر یک سقف بدون همدلی و علاقه متقابل است که خود زمینه را برای طلاق واقعی مهیا میسازد.
"تحقیقات نشان دهنده بالا رفتن میزان طلاق و جدایی، به تاخیر افتادن سن ازدواج دختران و تولد نخستین فرزند آنها، محدود شدن تعداد فرزندان، افزایش تعداد و نسبت زنان دارای تحصیلات عالی و نشان دهنده تغییرات پدید آمده درنهاد خانواده است" (رفعت جاه ،۱۳۵:۱۳۸۳)
طلاق نیز مانند سایر آسیب های اجتماعی تحت تأثیر عوامل متعددی است و تأثیر رسانه ها نیز در این مورد می تواند به صورت غیر مستقیم باشد. در واقع رسانه ها نقشی کلیدی در تبیین شکل گیری فشار ناشی از خلاء هنجاری (Anomic Strain) ایفا می کنند.
"رسانه ها ممکن است با ارائه تصاویری از چشم و هم چشمی عمومی در مورد برخورداری از یک زندگی مرفه، احساس محرومیت نسبی را تشدید می¬کنند و موجب وارد آمدن فشار برای رسیدن به سطوح بالای موفقیت میشوند". (Siegel, ۲۰۰۳: ۱۹۳)
درواقع صرف نظر از طلاقهایی که به علت عدم شناخت زوجین از یکدیگر صورت می گیرد یا طلاقهایی که تنها علت اقتصادی دارند، آنچه که به عنوان یک قاعده کلی مطرح می شود برآورده نشدن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر داشتهاند. رسانه ها در شکل گیری این توقعات و انتظارات نقش مهمی دارند. انتظاراتی که رسانه از طریق نمایش فیلم و سریال یا در قالبهای دیگر عرضه می کند و افراد بدنبال دست یابی به آنها هستند، نقش رسانه در نشان دادن چهره¬ای مطلوب از اشتغال زنان اگر چه
می تواند مثبت ارزیابی شود اما زمینههایی را برای شکل گیری اختلافات درون خانوادگی مهیا میسازد. حتی نشان دادن سهولت امر طلاق و از بین بردن قبح آن میتواند در تصمیم گیری های زوجین مؤثر باشد .
- رسانه ، خانواده و تربیت فرزندان
خانواده مهمترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارد. در واقع باورها و اعتقادات دینی و
جامعهپذیری ابتدا در خانواده شکل میگیرد.
"از نظر کوئن با صنعتی شدن جوامع ، ساخت، کارکردها و اقتدار خانواده دچار دگرگونی عظیمی شده است و مهمترین پیامد گذار از خانواده سنتی به خانواده صنعتی شهری، جانشینی خانواده هسته¬ای به جای خانواده گسترده بوده است. در نتیجه خانواده نقش خود در تربیت اجتماعی فرزندان را به مدارس و آموزشگاه ها واگذار کرد و می توان گفت روابط سودجویی بجای مهرجویی و منفعت در مقابل اخلاق قرار گرفت و خانواده با کارکردهای گذشته اش به حاشیه رانده شد" ( رئوف ۱۳۷۷: ۴۲)
"اکنون جوامع غربی به سوی نوعی از خانواده جمعی پیش می روند که ارزش عمده در آن، انعطاف پذیری (Flexibility) است" ( کارلسون ۱۳۷۸: ۲۸)
در این میان رسانه ها از طریق تأثیرگذاری بر ارتباط منفی بین والدین و فرزندان منشأ تحولات بزرگی در تربیت فرزندان میشوند. نسل جوان امروز در مقایسه با نسل های گذشته کمتر زیر بار ارزشهای دیکته شده توسط خانواده می رود و به طور خلاصه می توان گفت امروزه تنها مدارس و مساجد و سایر نهادهای اجتماعی جایگزین نقش تربیتی فرزندان نشده اند بلکه رسانه نیز نقش مهمی در این میان دارد و فرزندان الگوهای رفتاری خود را در بسیاری موارد از رسانه اخذ می کنند. جای تعجب نیست که هنر پیشگان و بازیگران فیلمها و سریالها بیش از معلمان مدارس و اساتید دانشگاهها بعنوان الگو شناخته می شوند.
فقدان یا ضعف کنترل فرزندان در خانواده احتمال بروز ناهنجاریها را افزایش می دهد. ضعف کنترل اجتماعی و کنترل خانوادگی نشان از نابسامانی دارد و فرزند می¬تواند دست به اقداماتی بزند که موافق عقاید والدین خود نباشد. یکی از دلایل مهم این وضعیت شفاف نبودن روابط اعضای خانواده است . از سوی دیگر والدین شناخت درستی از شیوه ها و روش های متناسب برای کنترل فرزندان خود پیدا نکرده اند و این امر باعث شده است تا والدین دچار تعارض شدیدی در رفتار خود شوند. بسیاری از والدین در شیوه برخورد با معضلات فرزندان خود شدیداً اظهار عجز میکنند و فرزندان نیز به خوبی از فقدان توانایی والدین خود آگاهی دارند. در اینجا است که باید به نقش فعال و مؤثر رسانه در تربیت فرزندان اشاره کنیم. برنامه هایی که با موضوع مشاوره خانوادگی در رادیو و تلویزیون تولید
می شود اغلب راهکارهایی را مطرح می کنند که والدین به کمک آنها بتوانند بر ضعف کنترل خویش غلبه کنند. هنگامی که والدین درانجام مقاصد خویش احساس ناتوانی می کنند اقدام به اعمال کنترل از طریق بکارگیری خشونت میکنند. .
به عبارت دیگر هنگامی که رسانهها برخی از کجروی ها را به گونه ای نمایش می¬دهند که فاعل آنها فردی موفق مطرح میشود، نابهنجار بودن کجروی نیز کمرنگ شده و حتی از بین می رود.
نظریه «کنترل» می گوید افراد جز در صورتیکه آموخته باشند مرتکب خلاف نشوند به گونه¬ای ضد اجتماعی رفتار خواهند کرد. "روک معتقد است این آموزش نقش مهمی در رفتار فرد دارد و تعیین کننده رفتارهای آتی او نیز خواهد بود" .(Rock, ۱۹۹۶:۱۸۲) فرزندان به این نوع آموزش نیازمندند، اگر محیط خانواده قادر به انجام آن نباشد، این الگوها به شکل دیگری در ذهن آنها جایگزین می¬گردد. باید توجه داشت که منظور از محیط خانواده تنها نگرش والدین نیست بلکه شیوه رفتار آنها نسبت به یکدیگر عامل مهمی است که فرزندان از آن الگوبرداری می کنند.
پرخاشگری در محیط خانواده طیفی از شکلها و گونه های متفاوت به خود می پذیرد که بدرفتاری با کودکان در یک سوی آن قراردارد و نگرش ها و گفتارهای پرخاشگرانه والدین در سوی دیگر. "باندورا معتقد است در همین عرصه تربیتی کودکان با شدت تمام در معرض نمونههایی روشن و زنده از قهر و اجبار (Coercion) و پرخاشگری قرار می گیرند و عمل والدین آن نمونه ها را به عنوان شیوه¬های مطلوب حل اختلاف و اظهار تمایلات و خواسته¬ها به آنان معرفی می کند" (Bandora : ۱۹۷۳, ۴۷)
بنابراین رسانه هم می تواند از طریق تأثیرگذاری بر روابط بین زوجین ، فرآیند تربیت فرزندان را تحت تأثیر قرار دهد و هم بصورت مستقیم بر اندیشه و طرز رفتار فرزندان مؤثر واقع شود. این تأثیر حتی می تواند ساختار خانواده را با تغییراتی عمیق روبرو سازد.
رسانه می تواند با شیوه های گوناگون تصور درستی از موقعیت های مناسب و رفتار متناسب با آن را ایجاد نماید. این تأثیر جدای از کنترل اجتماعی غیر رسمی است که در جامعه یا مدرسه صورت
می گیرد بلکه اثر آن را باید به ابزارهای درونی مربوط دانست، "رسانه می تواند بر نیازهایی مانند عشق و تعلق و احترام تأکید نماید و از طریق آنها فرد را تحث تأثیر قرار دهد". (سلیمی، ۱۳۸۵: ۵۰۷ ) . دیدگاههای نوین جامعه شناسی تأکید زیادی بر نقش باورهای دینی در آرامش بخشی و احساس آرامش دارند. اندیشمندانی چون پیتر برگر (Peter berger) معتقدند دین سایبان مقدسی است که انسانها را از گزند حوادث و ناامیدیها نجات میدهد بنابراین اگر خانواده در ایجاد باورهای مذهبی و اخلاقی فرزندان خود ناتوان باشد زمینه لازم برای ارتکاب جرائم گوناگون توسط آنها را فراهم می سازد چرا که اعتقادات دینی در خانواده نقش مهمی در ثبات و تعادل روحی افراد داشته و احساس شادی و رضایت را در آنان تقویت می کند. "دینداری باعث معنا دادن به زندگی می شود ، از افراد حمایت روانی بعمل می آورد، همبستگی اجتماعی را تقویت نموده و بر رفتارآنان کنترل ایجاد می کند" (Stark, ۱۹۹۶:۸)
در برخی از کشورها مانند کوبا ساختار نظام خانواده چنان از هم پاشیده، که می توان گفت میزان کنترل والدین بر فرزندان به حداقل ممکن کاهش یافته است. فرزندان احترام به والدین و بزرگترها، رعایت هنجارها و قوانین اجتماعی و شیوه های مناسب و مجاز پیشرفتهای اجتماعی را از طریق
برنامه های گوناگون رسانه می آموزند اینکه رسانه در این زمینه نقشی مثبت یا منفی دارد به محتوای برنامه های آن مربوط می شود. در واقع در اینجا هم فرستنده پیام و هم گیرنده آن دارای اهمیت هستند.
"تلویزیون در خانواده های متحد و سالم هماهنگی و وفاق را افزایش می دهد، در صورتی که در
خانواده های متزلزل ، به پراکندگی دامن می زند". ( کازنو، ۱۳۸۴: ۱۵۳ )
رسانه می تواند با ایجاد اعتماد در فرزندان، زمینه لازم برای قبول ارزشهای اجتماعی از طریق خانواده را فراهم سازد.
کار اریکسون در مورد اهمیت اعتماد در دوره رشد اولیه کودک، نگرشهای عمده ای را ارائه می دهد. او معتقد است "اعتماد تنها به معنای اتکاء شخص به تأمین کنندگان خارجیاش را یاد گرفته است بلکه این را نیز فرا گرفته که می تواند به خودش اعتماد کند"( گیدنز ، ۱۳۸۴: ۱۱۲)
آنچه که امروزه دیده می شود نشان دهنده این واقعیت است که درخانواده هایی که ارتباطات صمیمی بین والدین و فرزندان وجود دارد، والدین قادر به کنترل رفتارهای فرزندان خود بوده و ارزشهای خود را به شیوه هایی مقبول ارائه نموده اند اما در بیشتر خانواده ها که تنها تحت تأثیر عوامل بیرونی و از جمله رسانه ها بوده اند الگوبرداری فرزندان متفاوت از خواسته های والدین بوده است. در کشور ما با همه کاستی هایی که در نقش رسانه وجود دارد تأثیر آن بر تربیت فرزندان تأثیری مثبت بوده است و در مجموع فرزندانی که از تربیت مناسب برخوردار نبوده اند اغلب تحت تأثیر دوستان یا رسانه های غیر رسمی و بیگانه قرار گرفتهاند.
● رسانه ، خانواده، و چالشهای آینده
"خانواده در دوران مدرن دچار تحولات عظیمی شده است که می توان آنرا در بخشهای زیر خلاصه نمود:
۱) تغییرات ساختاری :
که خانواده را از شکل گسترده به هسته ای و سپس به صورت خانواده های تک نفری و تک والدی در آورده و زندگی مشترک بدون ازدواج را رواج داده است.
۲) تغییرات ارزشی :
بطوریکه در دوران مدرن ارزش هایی چون وفاداری زن و مرد نسبت به یکدیگر تولید مثل و تولد فرزندان، روابط خویشاوندی، قوامیت و سرپرستی مردان و نان آور بودن آنها و خانه دار بودن زنان بسیار کمرنگ شده است.
۳) تغییرات عملکردی :
نقش های سنتی مرد، زن و فرزندان در درون خانواده دچار تحول شده است. نقش تعیین کننده مرد در معیشت از انحصار او بیرون آمده و با ورود انبوه زنان به کارهای خارج از خانه، قدرت چانه زنی آنها افزایش یافته است" ( شیخی،۱۳۸۰: ۴۲)
اگر چه در ایران جدایی فرزندان از خانواده مانند غرب نیست و روابط عاطفی بین فرزندان و والدین حتی در سنین بالا نیز ادامه می یابد و در بسیاری موارد وابستگی اقتصادی به والدین نیز امری معمول محسوب می شود با اینحال در کشور ما نیز تحول در ساختار خانواده کاملاً محسوس است. اینکه رسانه تا چه حد می تواند این روند را اصلاح کند یا خود عاملی بر تشدید آن باشد یا این که اصولاً این تغییرات الزامی و غیرقابل کنترل است همه از سئوالات مهم در این زمینه است. آنچه می توان گفت اینکه
دولتها بنا به مصالح خود سعی بر آن دارند تا از پتانسیل رسانه در جهت هدایت افکار عمومی جامعه و تأثیرگذاری بر نهادهایی چون خانواده، روند مطلوبی را ایجاد نمایند تا بتوانند نقش خود را در جهت کنترل اجتماعی بخوبی ایفا کنند.
بنابر این ، رسانه ها در برنامه های خود ابتدا باید شناخت درستی از وضعیت کنونی خانواده ها داشته باشند و بر مبنای این شناخت الگوهای خود را ارائه کنند ، در کشور ما دو بخش سنتی و مدرن در کنار یکدیگر دیده می شود، در حالی که شهرهای بزرگ شکل جدید خانواده را تجربه می کنند در روستاها و شهرهای کوچک نظام سنتی خانواده همچنان قدرتمند است و از آنجا که رسانه طیف وسیعی از مخاطبان را گروه هدف خود می داند برنامه ریزی علاوه بر دشواری با نوعی ظرافت و دقت نظر نیز روبرو است . به عبارت دیگر ابتدا باید تعریف درستی از کارکردهای خانواده ارائه دهیم تا نوع برنامه سازی برای آن و اهدافی که در رسانه مورد توجه است، وضوح بیشتری یابد.
بدین ترتیب هنگامی که رسانه چهره نادرستی از خانواده ارائه دهد که با واقعیت های موجود در جامعه هماهنگ نیست، پذیرش آن از سوی مخاطب نیز با دشواری بسیاری روبرو خواهد بود. در برخی از سریال ها و فیلم های تلویزیونی پدیده اشتغال زنان بصورتی مثبت نگریسته می شود و آنرا نشانه ای از همکاری و هماهنگی بین زوجین و مؤثر بودن نقش زنان در جامعه می دانند در حالی که در پاره ای از سریال ها این موضوع یک آفت تلقی شده و سعی بر آن است تا نقص در تربیت فرزندان و حتی سردی
روابط خانوادگی به اشتغال زنان نسبت داده شود، در واقع رسانه موظف است سیاست واحدی در قبال پدیده¬های موجود داشته باشد. تحول بزرگ دیگر در ساخت درونی روابط خانواده است بطوری که باعث ایجاد تحول در نقش اعضا خانواده گردیده است.
رسانه ها و عمدتاً تلویزیون در کشور ما این تفاوتها را عاملی منفی قلمداد کرده اند. نشان دادن
صحنه هایی از زندگی خانواده های فقیر در جنوب شهر که در عین ضعف مادی دارای روابطی صمیمی هستند در کنار خانواده های ثروتمندی که تمامی ساختارها و روابط آن از هم پاشیده، به امری عادی تبدیل شده است . در واقع رسانه کلیشه هایی از خانواده را مطرح می کند که همواره ثابت بوده و خواهند ماند در حالی که تغییر جزیی از زندگی بشر است،. اما مهم تر از خود تغییر، آمادگی انسان ها برای مواجهه با آثار آن است. در جوامعی که سرعت تغییرات بیش از آمادگی ها و ظرفیت های مردم است نه تنها آسیب هایی متوجه عموم می شود بلکه تلقی مردم از تغییر نیز منفی خواهد بود.
وضعیت امروز «خانواده ایرانی» مصداقی از این موضوع است. در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات آشفته فرهنگی جامعه ما، خانواده ایرانی دگرگونی های گسترده ای راتجربه می کند. درک این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف می تواند حائز اهمیت باشد.
به همان اندازه که تفاوت های وسیعی در خانواده های باگرایش های مذهبی وجود دارد، در
خانوادههای بی تفاوت و یا با گرایش کمتر به مذهب هم، تفاوت ها گسترده و غیرقابل تصور است. خانواده ایرانی اصول و مفاهیمی از سنت را هنوز یدک می کشد، و از آن طرف، خود را در مسیر مدرنیته قرار داده است. اگرچه این دوگانگی همیشه مستلزم تقابل نیست ولی عدم شفاف سازی وضعیت، تقابل های جدی را به وجود آورده و خواهد آورد.
مفاهیمی مانند فامیل، محرم و نامحرم، تعصب و غیرت، فرمانبری از بزرگترها، آبرو و حیثیت خانوادگی و غیره، به دلیل شرایط یادشده، در خانواده¬های مختلف، معانی و تعبیرهای متفاوتی پیدا کرده اند.
می توانیم بعضی از رفتارهای خانواده هایی که به شیوه های خاص خود زندگی می کنند را فساد و
بی بندوباری تلقی کنیم و می توانیم به این رفتارها به عنوان نشانه هایی از دگرگونی های مرحله گذار نگاه کنیم.
در چنین وضعیتی رسانه باید رویکردی را اتخاذ کند که در آن با حفظ مفاهیم ارزشی و سنتهای مورد قبول، تحولات عمیق دنیای مدرن نیز مورد توجه قرارگیرد.
● نتیجه:
در دهههای اخیر شاهد تحولات سریع و گستردهای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و از جمله خانواده بودهایم. نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی این تغییرات را تجربه کرده¬است. رسانهها به عنوان یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر تحولات خانواده نقش اساسی در دگرگونی روابط درونی بین اعضاء آن داشته¬اند. این تحولات باعث سست شدن پیوندهای درون خانواده، افزایش طلاق، ناتوانی در تربیت فرزندان و... شده و از سوی دیگر پیامدهای مثبتی چون افزایش سطح آگاهی اعضاء خانواده، شناخت روش¬های بهتر در برخورد با فرزندان، استفاده بهتر از امکانات بهداشتی، آموزشی و...
داشتهاست. در واقع رسانه از سویی باعث تقویت برخی از ارزشهای اجتماعی و از سوی دیگر باعث تضعیف آنها شده است. آنچه میتواند نقش و اهمیت رسانه در بعد مثبت آن افزایش دهد شناخت علمی و دقیق ویژگیها و کارکردهای نوین خانواده است و تنها در این صورت است که رسانه میتواند با تولید برنامههای مناسب ضمن دستیابی به اهداف تعریف شده از پیامدهای ناخواسته آن جلوگیری کند و رسانه میتواند با اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم بر نهاد خانواده بسیاری از ناهنجاریهای درون خانواده را کاهش دهد و در تعالی خانواده مؤثر واقع شود. از آنجا که الگوسازی رسانه برای والدین و فرزندان امری بدیهی است و تجربیات فراوانی این موضوع با به اثبات رسانده است عملکرد رسانه در قالب طرح الگوهای موفق ضمن تقویت باورهای درست و تصحیح نگرشهای نادرست منجر به تغییر رفتار به عنوان هدف غایی آموزش خواهد گردید.
منابع فارسی
۱- ارنسون، الیوت، (۱۳۶۹)، روان شناسی اجتماعی، ترجمه حسین شکر کن، تهران، انتشارات رشد.
۲- رابرتسون یان، (۱۳۷۴)، درآمدی بر جامعه با تأکید بر نظریه های کارکرد گرایی، ترجمه حسین بهروان، انتشارات آستان قدس رضوی.
۳- رحمانیان، منصور، (۱۳۷۸)، تأثیر رسانه های گروهی بر پیشگیری از جرم، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آزاد اسلامی.
۴- رفعت جاه، مریم، (۱۳۸۲)، زنان و باز تعریف هویت اجتماعی، مجله جامعه شناسی ایران، دوره پنجم، شماره ۲ .
۵- رفیعی فر، شهرام، (۱۳۸۶)، بنرامه مداخلات چند بخشی برای پیشگیری و کنترل خشونت خانگی در کشور، انتشارات معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
۶- رئوف، عزت، (۱۳۷۷)، مشارکت سیاسی زن، ترجمه محسن آرمین، نشرقطره.
۷- سلیمی، علی و داوری، محمد،(۱۳۸۵)، جامعه شناسی کجروی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه .
۸- شیخی، محمد تقی،(۱۳۸۰) ، جامعه شناسی زنان و خانواده، شرکت سهامی انتشار .
۹- فرجیها، محمد، (۱۳۸۵)، بازتاب رسانه ای جرم، فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی
شماره ۲۲ .
۱۰- کارلسون و دیگران (۱۳۷۸)، خانواده درمانی، ترجمه عفت نوابی نژاد، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
۱۱- کازنو، ژان، (۱۳۸۴)، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه باقر ساروخانی، چاپ هشتم انتشارات اطلاعات.
۱۲- گیدنز، آنتونی، (۱۳۸۴)، پیامدهای مدرنیت ، ترجمه محسن ثلاثی ، نشر مرکز .
۱۳- مشکانی، محمدرضا، (۱۳۸۱)، سنجش عوامل درونی و بیرونی خانواده بر بزهکاری، مجموعه مقالات پرخاشگری و جنایت، نشر آگه.
۱۴- وایت، رابرت و فیوناهینز (۱۳۸۳)، جرم و جرم شناسی، ترجمه علی سلیمی، مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه.
منابع لاتین
۱- Bandora. A. (۱۹۷۳). Agression:A social learning analysis. Englewood Glifs. N.J.prentice Hall.
۲- Clein.J.(۲۰۰۴).Screening women and elderly adults for family and intermate partner violence. Journal of clinical guide lines. ۱۴۰(۵)
۳- Dobash. R.E. (۱۹۷۹). Violence against wives. New York, the free press.
۴- Gerbner, George. (۱۹۹۴). Growing up with television: the cultivation perspective. Inj. Media effects in theory and research.
۵- Gorman, smith, (۱۹۹۸). The relation of community and family. Hillsdal , N.J. Eribaum.
۶- Pagani. L. (۱۹۹۸). The impact of family transition on the development of delinuquency. Child Psychiatry ۳۹(۴).
۷- Reiner. R. (۲۰۰۰). The politics of the police. Oxford. Oxford University press.
۸- Rock, paul, (۱۹۹۶). Deviance. In Kuper, Adam & Jessica Kuper (eds). The social Science encyclopedia (۲nd ed). New York . Rutledge.
۹- Siegel. L. J. (۲۰۰۳). Criminology. Belmont. C. A. wadsworth.
۱۰- Stark. R. (۱۹۹۶). Religion, deviance and Social Control. New York. Routledge.
۱۱- Thompson, William E. and Jacke E.Bynum (۱۹۹۱) Juvenile delinquency, classic and contemporary reading. Boston. Allyn and Bacon.
۱۲- Weist, mark (۱۹۹۸). Self – Reported delinquent behavior. A brief report. Child and human development vol ۲۸(۴).
محمد مهدی لبیبی
کارشناس ارشد علوم اجتماعی و مدیر رادیو تجارت
۱- ارنسون، الیوت، (۱۳۶۹)، روان شناسی اجتماعی، ترجمه حسین شکر کن، تهران، انتشارات رشد.
۲- رابرتسون یان، (۱۳۷۴)، درآمدی بر جامعه با تأکید بر نظریه های کارکرد گرایی، ترجمه حسین بهروان، انتشارات آستان قدس رضوی.
۳- رحمانیان، منصور، (۱۳۷۸)، تأثیر رسانه های گروهی بر پیشگیری از جرم، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آزاد اسلامی.
۴- رفعت جاه، مریم، (۱۳۸۲)، زنان و باز تعریف هویت اجتماعی، مجله جامعه شناسی ایران، دوره پنجم، شماره ۲ .
۵- رفیعی فر، شهرام، (۱۳۸۶)، بنرامه مداخلات چند بخشی برای پیشگیری و کنترل خشونت خانگی در کشور، انتشارات معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
۶- رئوف، عزت، (۱۳۷۷)، مشارکت سیاسی زن، ترجمه محسن آرمین، نشرقطره.
۷- سلیمی، علی و داوری، محمد،(۱۳۸۵)، جامعه شناسی کجروی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه .
۸- شیخی، محمد تقی،(۱۳۸۰) ، جامعه شناسی زنان و خانواده، شرکت سهامی انتشار .
۹- فرجیها، محمد، (۱۳۸۵)، بازتاب رسانه ای جرم، فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی
شماره ۲۲ .
۱۰- کارلسون و دیگران (۱۳۷۸)، خانواده درمانی، ترجمه عفت نوابی نژاد، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
۱۱- کازنو، ژان، (۱۳۸۴)، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه باقر ساروخانی، چاپ هشتم انتشارات اطلاعات.
۱۲- گیدنز، آنتونی، (۱۳۸۴)، پیامدهای مدرنیت ، ترجمه محسن ثلاثی ، نشر مرکز .
۱۳- مشکانی، محمدرضا، (۱۳۸۱)، سنجش عوامل درونی و بیرونی خانواده بر بزهکاری، مجموعه مقالات پرخاشگری و جنایت، نشر آگه.
۱۴- وایت، رابرت و فیوناهینز (۱۳۸۳)، جرم و جرم شناسی، ترجمه علی سلیمی، مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه.
منابع لاتین
۱- Bandora. A. (۱۹۷۳). Agression:A social learning analysis. Englewood Glifs. N.J.prentice Hall.
۲- Clein.J.(۲۰۰۴).Screening women and elderly adults for family and intermate partner violence. Journal of clinical guide lines. ۱۴۰(۵)
۳- Dobash. R.E. (۱۹۷۹). Violence against wives. New York, the free press.
۴- Gerbner, George. (۱۹۹۴). Growing up with television: the cultivation perspective. Inj. Media effects in theory and research.
۵- Gorman, smith, (۱۹۹۸). The relation of community and family. Hillsdal , N.J. Eribaum.
۶- Pagani. L. (۱۹۹۸). The impact of family transition on the development of delinuquency. Child Psychiatry ۳۹(۴).
۷- Reiner. R. (۲۰۰۰). The politics of the police. Oxford. Oxford University press.
۸- Rock, paul, (۱۹۹۶). Deviance. In Kuper, Adam & Jessica Kuper (eds). The social Science encyclopedia (۲nd ed). New York . Rutledge.
۹- Siegel. L. J. (۲۰۰۳). Criminology. Belmont. C. A. wadsworth.
۱۰- Stark. R. (۱۹۹۶). Religion, deviance and Social Control. New York. Routledge.
۱۱- Thompson, William E. and Jacke E.Bynum (۱۹۹۱) Juvenile delinquency, classic and contemporary reading. Boston. Allyn and Bacon.
۱۲- Weist, mark (۱۹۹۸). Self – Reported delinquent behavior. A brief report. Child and human development vol ۲۸(۴).
محمد مهدی لبیبی
کارشناس ارشد علوم اجتماعی و مدیر رادیو تجارت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس حسن روحانی
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون جهان صدا و سیما مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا ترکیه انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون