دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نبرد رسانه‌ ها در افغانستان


نبرد رسانه‌ ها در افغانستان
در رسانه ها پیشرفت بسیار بوده ولی نبرد برای سلطه بر رسانه ها ادامه دارد. در این مجموعه نظری داریم از فاضل سانچارکی در باره رسانه های چاپی، گزارشی در باره وبلاگها از نسیم فکرت، خاطره ای از امیر فولادی در باره رادیو و عکس هایی هم از صفحات اول روزنامه ها که در کنار این صفحه می توانید ببینید.
جهان که به هزارۀ سوم پا می گذاشت افغانستان آرامشی داشت گورستانی. چندانکه مردم خود افغانستان از آنچه درآن کشور می گذشت بی خبربودند. خود نه تلویزیون داشتند، و نه رادیو و روزنامه ای جزشریعت طالبان. آنها خبر ویرانی پیکره های بودا را از دیگران شنیدند. جالب این است که تا سال ۲۰۰۲ که افغانستان بار دیگر تلویزیون دار شد تصویر ویران شدن بودا ها را خود مردم افغانستان ندیده بودند.
پیشینۀ رسانه ها درافغانستان به نشر اولین روزنامه، شمس النهار در سال ۱۲۵۲ و اولین برنامۀ رادیویی افغانستان توسط رادیو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان شاه امان الله بر می گردد. تلویزیون اما در پایان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به میان آمد.
در دوران حکومت حزب دمکراتیک خلق یعنی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱، کمیت رسانه ها بالارفت. نقش فرهنگ و اجتماع و تفریح در رسانه ها بیشتر شد. سانسورسیاسی مطبوعات هم شدت گرفت. در زمان مجاهدین ( ۱۳۷۱ – ۱۳۷۵ ) مطبوعات دستخوش هرج و مرج شد و محدودیت های اجتماعی بسیار شد. اما تاریک ترین دورۀ ژورنالیزم افغانستان با طالبان آغاز گردید و با رفتن آنها پایان یافت. آنها تلویزیون را بستند، موسیقی را از رادیو حذف کردند، کتابها و ویدئوها و آرشیوها را به آتش کشیدند، کار روزنامه نگاران زن را ممنوع کردند و ستون فقرات رسانه های افغانستان را شکستند.
پس از طالبان بازسازی رسانه های افغان به سرعت آغاز شد. خواست افغانان با خواست جامعه بین المللی برای احیا و توسعه رسانه های همگانی درهم آمیخت. کمک به ایجاد، هرچند ناهماهنگ، رسانه ها از سوی موسسات آزاد و نهادهای غیردولتی صورت گرفت و رسانه های نو پا گرفتند. خوشبختانه، از بسیاری از جهات، ابتکار عمل از دست دولت درآمد و به دست رسانه های خصوصی افتاد. رادیو تلویزیونهای نو مثل کلید و آرمان و طلوع و بعد آینه و آریانا و چند رسانه دیگر صحنه را قبضه کردند.
رادیو تلویزیون دولتی افغانستان که نهاد های اصلی بودند، با کمک بین المللی دو باره کار خود را آغاز کردند، اما دخالتهای سیاسی و تغییرات ناگهانی در این رسانه ها از پیشرفت و اهمیت آنها کاسته است. از این گذشته تلویزیون دولتی همۀ کشور را زیر پوشش ندارد و کیفیت نازل برنامه ها بینندگان را به طرف رقیبان بخش خصوصی و تلویزیونهای ماهواره ای و رسانه های خارجی رانده است. نبرد میان دولتی ماندن و مسلکی شدن رادیو تلویزیون، که نامش ملی شده، همچنان ادامه دارد.
آژانس خبری باختر هم، که زمانی تنها خبرگزاری افغانستان بود، اکنون رقیبانی دارد پویا، جوان و نسبتا مسلکی مثل پژواک و دیگران. سامانه ها و سایتهای اینترنتی که روز به روز در حال گسترش اند کار خبر رسانی را آسان کرده اند و و کندی روزنامه ها وکم خبری رسانه های دولتی را تا حدی جبران می کنند. از این گذشته اینترنت در تولید محتوای فرهنگی نو بیشترین نقش را داراست.
برای افغانستان که فرهنگ شفاهی قوی دارد و خواننده روزنامه هم در آن کم است، رادیو منبع بارز تأمین معلومات، تعلیم و تربیت، سرگرمی و تماس با جهان خارج است. خوشبختانه رادیو ارزان و دسترسی به رادیو آسان است. آمار نشان می دهد که شنوندگان رادیو در بین مخاطبان رسانه های همگانی از همه بیشتر است. گرچه گسترش رادیو های محلی و خصوصی نشان دهنده این است که رادیو در افغانستان بسیار مهم و زنده است، اما کار اصلی خبر را رادیوهای بین المللی می کنند و نه رادیو های داخلی.
تلاش وزارت اطلاعات و فرهنگ و به ویژه عبدالحمید مبارز و سپس فاضل سانچارکی در تدوین قانون رسانه ها در زمان وزارت دکتر مخدوم رهین ، گامهایی به پیش بود. اکنون بار دیگر این قانون برای سومین بار در حال تغییر است. بسیاری از اهل فکر نگرانند که منافع قومی و گروهی و فشار متعصبین، که از موفقیت نسبی رسانه ها به اهمیت آن پی برده اند، به تصویب قانونی منجر شود که نه تنها آزادی های موجود در قانون کنونی را محدودتر کند، بلکه از رشد و پویایی رسانه ها جلوگیری کند و مانع آن شود که ژورنالیستان بتوانند به نیرویی خلاقه و محتوا آفرین بدل شوند.


همچنین مشاهده کنید