شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


قفسی از آنِ خود


قفسی از آنِ خود
● حرف، حرف، حرف [نمایش‌نامه]
▪ دیوید آیوز
▪ ترجمه: حمید امجد
▪ ناشر: انتشارات نیلا
▪ چاپ یکم: بهار ۱۳۸۷
▪ تعداد: ۲۲۰۰ نسخه
حتی تصور این سه میمون/ شامپانزه‌ بخت‌برگشته‌ای که در یک قفس نشسته‌اند و سرشان به یک ماشین تحریر گرم است، عجیب به‌نظر می‌رسد و همه‌چیز عجیب‌تر می‌شود وقتی این سه میمون از هویتِ تازه خود، یعنی نام‌های «میلتون» و «سوییفت» و «کافکا» راضی نیستند و باز، عجیب‌تر از همه این است که شامپانزه‌های بیچاره، چاره‌ای ندارند جز تایپ‌کردن و نوشتن و قرار است از دل این تایپ‌کردن‌های مکرر، نسخه‌بدلِ «هملت»ی بیرون بیاید که، ظاهرا، حد اعلای انسانیت است. شماری از دانشمندان، روزگاری، بر این باور بودند که هیچ «احتمال»ی را نباید «ناممکن» دانست و هیچ بعید نیست که روزگاری، جانوری «احتمالا» دست به خلقِ اثری انسانی بزند و کاری بکند کارستان و ظاهرا که نمایش «دیوید آیوز»، در وهله اول، شوخی با (یا هجوِ) این «احتمالات»ی است که قرار است «ورِ» حیوانیِ انسان‌‌ها، یا «ورِ» انسانیِ حیوان‌ها را به‌ رخ بکشد و مرز باریک بین انسانیت و حیوانیت را به مهم‌ترین ساکنان این کره خاکی یادآوری کند. اما علاوه بر این، در نمایش «دیوید آیوز» چیزهای دیگری هم هست که نباید از آنها غافل شد. «حرف، حرف، حرف» یک‌جور شوخی با (یا هجوِ) مقوله نوشتن هم هست و نشانه‌های این شوخی را تقریبا در همه نمایش می‌شود دید؛ مثلا جایی‌که «میلتون» می‌گوید «آدم باید اول خط اصلی رو گیر بیاره؛ همیشه بعد از اون می‌شه چَن‌تایی شوخی قاطیِ متن کرد.» [صفحه ۱۰]، یا جایی‌که «کافکا» می‌‌گوید «آره، باید بمیریم و بدَمیم، بقیه‌اش رنگ‌ولعابِ قضیه است.» [صفحه ۱۱] و این، دقیقا، همان ‌کاری‌ست که خودِ «دیوید آیوز» در نمایشش کرده است. خط اصلی داستان نمایشش، همین است که سه میمون/ شامپانزه در قفسی نشسته‌اند و از این‌جاست که شوخی‌ها قاطیِ متن می‌شوند. شوخی اول، به‌هرحال، نامی است که هر میمون/ شامپانزه دارد و شوخی بعد، این است که باید نسخه‌بدلی از «هملت» را آماده کنند. آن رنگ‌ولعابی هم که «کافکا» می‌گوید، اشاره‌های آشکار و پنهانی است که به «بهشت گم‌شده» و «محاکمه» و «سفرهای گالیور» و خودِ «هملت» می‌شود. به یک معنا، اصلا این سه میمون، همان آدم‌های بخت‌برگشته‌ای هستند که از بهشت رانده شده‌اند و همان «یوزف کا»ی بیچاره‌ای‌ هستند که معلوم نیست چه‌کسی به او تهمت‌زده و همان موجودات غریب یکی از جزیره‌هایی هستند که «گالیور» در یکی از سفرهای چهارگانه‌اش با آنها روبه‌رو می‌شود و درعین‌حال، همان «هملت»ی هستند که یکی برایش پاپوش دوخته است و شوخی‌های دیگری هم در کار است؛ مثلا شوخی با نظریه «داروین» و حکایت حلقه مفقوده که «سوییفت» آن را به «هملت» ربط می‌دهد و می‌گوید «ما براشون یه چیزی بیشتر از خویشاوندیم، ولی کم‌تر از هم‌نوع.» [صفحه ۱۷] یا وقتی در اعتراض به اینکه نباید آنها را در چنین قفسی زندانی کنند، می‌گوید «فقط چون بر ارزش‌های تولید تسلط دارن، خیال می‌کنن می‌تونن ما نیروهای کار رو سرکوب کنن.» [صفحه ۱۶]
اما نکته نمایش «دیوید آیوز» این‌جاست که هرقدر «سوییفت» به نتیجه نمی‌رسد و هرقدر «میلتون» در بازآفرینیِ «بهشت گم‌شده»‌اش ناموفق است، «کافکا» از پس ماموریتِ تاریخی‌اش برمی‌آید. بعد از آن‌ بیست خط «ک» که می‌نویسد و می‌خشکد، ناگهان، استعدادش بروز می‌کند و «هملت»ی را که از او خواسته‌اند، از اول، می‌نویسد. خب، ظاهرا که کار بیهوده‌ای است؛ اما نکته جالبِ ماجرا این است که از بین سه میمون، «کافکا» این کار را می‌کند و البته که می‌شود به‌یاد «مسخ» هم افتاد و این میمون را آدم بخت‌برگشته‌ای دانست که نسبت نزدیکی با «گرگوار سامسا»ی آن داستان دارد. به‌هرحال، مسئله این است که «کافکا»ی ساکن این قفس، هیچ درکی از خودش ندارد و دوبار این مسئله را با هم‌قفس‌هایش درمیان می‌گذارد. بار اول می‌گوید «حالا اصلا «کافکا» دیگه چیه؟ واسه‌چی من «کافکا»م؟» [صفحه ۱۱] و لحظه‌ای بعد دوباره سوال می‌کند «کافکا دیگه چه‌جور چیزیه؟» [صفحه ۱۲]
ذکاوت و رندیِ نمایش «دیوید آیوز»، به ‌چیزهای دیگری هم برمی‌گردد؛ مثلا به همین «نام»‌هایی که روی شخصیت‌های نمایشش گذاشته است؛ سه نویسنده، با سه دنیایِ تقریبا متفاوت، ساکن قفسی هستند و بی‌آنکه اتاقی از آن خود داشته باشند، باید یک اثر هنری را ازنو خلق کنند و هنری که سه میمون در یک قفس باید آن‌را بیافرینند، چه‌چیزی می‌تواند باشد؟ «مسئله این نیست؛ وسوسه این است.»
محسن آزرم
منبع : روزنامه کارگزاران