جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


سایه ای از زندگی!


سایه ای از زندگی!
سکوتی سرد و سنگین درخانه حکمفرما است. انگار با همدیگر غریبه اند. در گوشه ای از اتاق، بچه ها مشغول بازی هستند. آنها خود را درگیر بازی پدر و مادر نمی کنند، چرا که بازی آنها را بلد نیستند. «داریوش» در حالی که سیگاری بر لب داشت به دور دست ها خیره شده بود. با خود فکر می کرد هشت سال چه زود گذشت آن زمان، «نسرین» بدون او غذا هم نمی خورد! یادش می آمد موقع خواستگاری، به خاطر آنکه نسرین، رودر روی برادرش «محمدرضا» ایستاده بود، همه او را طرد کردند. برادرش به او گفته بود: «من برای تو مرده ام و تو نیز برای من مرده ای»! راستی حالا چه پیش آمده که میان آنها سکوت حکمفرما شده؟! بارها خواسته بود برای این سؤال، پاسخی مناسب بیابد اما هر بار خود را قانع می کرد که عامل همه این ناسازگاریها، نسرین است! اصلاً چرا باید از او معذرت می خواست؟ زنی گفتند، مردی گفتند. عقیده داشت زن در هر صورت نباید رو در روی شوهرش بایستد. او در یک مؤسسه فرهنگی کار می کرد و همسرش نیز خانه دار بود. دو پسر بچه شش و یک ساله حاصل هشت سال زندگی مشترک بود. حالا روزی نبود که میان او و همسرش درگیری صورت نگیرد. به طور کامل به بن بست رسیده بود. نه راه پس داشت و نه راه پیش! میان او و همسرش، پلی بود که دو سوی آن، بچه ها قرار داشتند. با خود فکر می کرد: «نه می توانم مهریه بالای او را بپردازم و نه قادرم به تنهایی از عهده نگهداری بچه ها برآیم.» این فکرها بدجوری او را آزار می داد. «نسرین» نیز هر بار تصمیم می گرفت اراده اش را عملی سازد یاد صحبت های برادر و خانواده اش می افتاد. اگر کورسویی امید برایش مانده بود، مطمئن بود خانواده اش از او حمایت می کنند، یک لحظه در خانه داریوش نمی ماند. او حتی قید بچه ها را نیز زده بود!
در جامعه در حال گذار ایران که در حال فاصله گرفتن از سنت ها و نزدیک شدن به مؤلفه های صنعتی است، تضاد و تعارضی در میان خانواده ها ایجاد شده که مانند سکه، دوروی دارد. نه آرامش دوران سنتی را دارد ونه مواهب صنعتی شدن را احساس می کند. مجموعه عوامل سنتی و صنعتی دست به دست هم داده و شرایطی را فراهم کرده اند تا خانواده ها، انسجام گذشته را نداشته باشند. فرآیند این نوع ازدواج ها، درگیری و در نهایت «طلاق» است. از سوی دیگر درگیریها و ستیزه جویی های زناشویی و خانوادگی، یکی از عوامل تأثیر گذار بر فرزندان و در نهایت سرریز شدن مشکلات خانواده به جامعه از طریق خلافکاریها و بزه کاریهای فرزندان و... است.
به اعتقاد تحلیلگران آسیب های اجتماعی، در گذشته، ازدواج ها به خاطر بقای نسل صورت می گرفت و زوجین کمتر به نیازهای احساسی، عاطفی و عشقی طرف مقابل خود توجه می کردند. حتی در نزد دیگران صحبت در این موارد زشت و ناپسند بود. یک روانپزشک، با اشاره به اینکه مسائل رفتاری همسران باید از سه جنبه زیست شناختی، روانشناختی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار گیرد، می گوید: «در گذشته، ازدواجهای صورت گرفته در کشور از شکلی سنتی برخودار بود و طلاق مذموم و زشت محسوب می شد. دکتر «فربد فدایی»، می افزاید: «اکنون شاهدیم که ازدواج های سنتی جای خود را با ازدواج های «همدلانه» عوض کرده و متأسفانه باید گفت ازدواج های همدلانه، بیشتر در معرض خطر قرار دارد، به دلیل آنکه در این نوع از ازدواج ها، نیازهای روانشناختی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. وی در ادامه از سکوت سرد و سنگین حاکم در خانواده های «آشفته» به «طلاق های عاطفی» یاد می کند و اظهار می دارد: در طلاق عاطفی یا جدایی عاطفی، زن و شوهر، صرفاً براساس قراردادهای متعارف به زندگی خود ادامه می دهند بدون آنکه متناسب با نیازهای زیست شناختی، عاطفی و اجتماعی به رفتار با یکدیگر بپردازند. وی تصریح می کند:در این نوع از زندگی ها، «بچه ها» یکی از عوامل بازدارنده جدایی های رسمی و ثبت شده محسوب می شوند. دکتر فدایی، بخش عمده طلاق های عاطفی را ناشی از متناسب نبودن افراد برای ازدواج با یکدیگر می داند و می گوید: دونفر با توجه به پیش زمینه های نادرست مانند عشق شدید، به جای دیدن واقعیت های شریک زندگی آینده شان، تنها خوبی های طرف مقابل را می بینند!
به عقیده این روانپزشک، طلاقهای عاطفی در همه سنین دیده می شود. اما یک استاد دانشگاه و آسیب شناس مسائل اجتماعی، نظری متفاوت دارد و می گوید: طلاقهای عاطفی در گروههای سنی بالای ۴۰سال دیده می شود. دکتر «محمدحسین فرجاد»، با اظهار تأسف از وجود طلاقهای عاطفی در میان اقشار تحصیلکرده، تصریح می کند: من از طلاقهای عاطفی به عنوان «بلیه» یاد می کنم. متأسفانه باید بگویم به دلیل نبود برنامه ریزیهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در سطح خانواده ها، با افزایش این نوع جدایی های عاطفی در کشور مواجه هستیم. در حالی که در صورت بی توجهی مسؤولان و برنامه ریزان، جامعه با فشارهای روانی بالایی مواجه خواهد شد که متأسفانه بازخوردهای آن در سطوح دیگری نیز تأثیرگذار می شود. از جمله فرآیندهای طلاقهای عاطفی، افت شدید تحصیلی در بچه ها و رفتارهای نابهنجار از سوی آنان، کاهش بازدهی اقتصادی زنان و مردان شاغل، فرار از کار یا فرار به کار و معضلات دیگر است. دکتر فرجاد، تفاوتهای فکری، فرهنگی، اقتصادی و شغلی را از مهمترین دلایل طلاقها یا جدایی های عاطفی برشمرده، می گوید: آمارها نیز چشم انداز روشنی از وضعیت موجود را ارائه نمی دهند به گونه ای که امروز شاهد آن هستیم میزان طلاق در سال اول ازدواج در تهران ۳۱درصد و در کل کشور به ۱۸درصد رسیده است!
یک زوج جوان در حالی که دختر بچه پنج ساله ای همراهشان دیده می شود برای مشاوره به مرکز مشاوره ای دولتی نزدیک «پل کریمخان» مراجعه کرده اند. آنها بدون اینکه با یکدیگر صحبت کنند در اتاق انتظار نشسته اند.
«پرویز» ۳۵سال دارد و دانش آموخته مقطع فوق لیسانس است. او در یکی از شرکتهای دولتی تهران کار می کند و اهل شیراز است. پرویز، دل پری از همسرش دارد. می گوید: متأسفانه همسرم هیچ گونه توجه و احترامی به خانواده ام نمی گذارد در حالی که وقتی خانواده همسرم به منزل ما می آیند، من باید تا کمر برای آنها خم شوم. همسرم مدام شکایت می کند که چرا به خانواده ام توجه و رسیدگی می کنم؟ او اضافه می کند: ما در منزل با یکدیگر صحبت نمی کنیم، شام را جداگانه می خوریم و خلاصه اینکه همه کارها و برنامه هایمان انفرادی است. پرویز، علت ادامه زندگی با همسر خود را مهریه بالا و بودن «پریسا» دختربچه پنج ساله اش عنوان می کند و می افزاید: متأسفانه با شرایطی که دارم قادر به جدایی رسمی از همسرم نیستم و به انتظار آینده می مانم تا ببینم چه پیش خواهدآمد! اما «صدیقه» همسر پرویز نیز که دانشجوی فوق لیسانس یکی ازدانشگاههای تهران و اصفهانی است، می گوید: نمی دانم چرا مردان فقط کار و تحصیلات خود را درنظرمی گیرند. اگر همسر من کار و تحصیلات بالایی دارد این دلیل نمی شود نسبت به من وفرزندم بی توجه باشد. من هم کارمند هستم و از تحصیلات بالایی برخوردارم. متأسفانه تمام فکر و ذکر همسرم خانواده اش در شیراز است. آقا، باید ماهی یک بار به شیراز برود، در حالی که در منزل نیز به طور مرتب باید به خانواده خود تلفن بزند!
یک روانشناس بالینی و آسیب شناس خانواده عقیده دارد بیشتر کسانی که دچار این مشکلات می شوند، شیوه زندگی را بلد نیستند.
«سیدمهدی میرشریف» می گوید: توجه زن و شوهر به زندگی و ارتباط آنها با یکدیگر خیلی مهم است. وی با اشاره به تحقیقی که در سال ۱۳۸۲ انجام داده به رد این نظریه که عامل مالی، عامل نخست طلاق های عاطفی نبوده است می پردازد و اظهارمی دارد: باید قبول کنیم که مکانیسم زندگی ها، قبل و بعد از انقلاب با یکدیگر تفاوت های بسیاری دارد. درواقع باید به هنر تازگی و تازه ماندن در زندگی ها باید اشاره کرد. هنری که در آن زن و شوهر به ریزه کاری های رفتاری یکدیگر کوچکترین توجه و احترامی نمی گذارند.
وی با اشاره به تضادهای فرهنگی موجود میان همسران، خاطرنشان می کند: طلاق های عاطفی، نوعی از درماندگی های آموخته شده هستند که ریشه در فرهنگ و آموزش های رفتاری افراد جامعه دارند. درواقع بسیاری از خانواده های ایرانی، دچار درماندگی آموخته های نادرست خود هستند که از روی ناچار با هم زندگی می کنند، گرچه مؤلفه های آن در جوامع شهری ممکن است ریشه های مالی و در جوامع روستایی از بعد فرهنگی برخوردار باشد.میرشریفا، با انتقاد از بسیاری رفتارهای نادرست در میان زنان و شوهران ایرانی، تصریح می کند: خنده دار و در عین حال تأسف آور است بگویم که بسیاری از زنان و شوهران، حتی نمی دانند زمان صرف غذا چگونه کنار یکدیگر بنشینند! حتی نوع نشستن زن و شوهر از تفکری حاکمانه و مردسالارانه برخوردار است. چرا باید مرد بالای سفره یا میز ناهار خوری و زن در پایین قرار بگیرد؟! چرا زن و شوهران ما را از ابراز علاقه و محبت به یکدیگر در مقابل چشم فرزندان خودداری کرده و از آن به شرم و حیا یاد می کنند؟ در حالی که وقتی مرد، نزد فرزند یا فرزندانش به همسرش توجه کند، به شکلی غیرمستقیم به فرزند یا فرزندان آموزش داده می شود تا در آینده نسبت به همسر خود محبت داشته باشد. در حالی که متأسفانه اکنون شاهد چنین رفتارهایی ازسوی زنان و شوهران نیستیم!
براساس پژوهشهای صورت گرفته و برخلاف باورهای بیشتر مردم که مسائل و مشکلات اقتصادی را تنها عامل زیربنایی درگیری های زناشویی می دانند، اما موضوع های دیگری از جمله آشنایی قبل از ازدواج، کشش ها، تناسب ها، وضعیت روانی و جسمانی، وضعیت خانوادگی و شرایط عمومی از اهمیت بالایی برخوردار است. در این پژوهش ها، مشخص شد ۷۲‎/۴ درصد زوجین، آشنایی قبل از ازدواج آنها کمتر از شش ماه بوده است! همچنین در ۶۹ درصد موارد نوع ازدواج ها به صورت خواستگاری عادی و سنتی بوده است. اما نکته حایزاهمیت، نقش مردان در شکل گیری تنش ها و درگیری ها است.
این پژوهش ها که توسط «سیدمهدی میرشریفا» روانشناس بالینی در میان ۸۷ خانواده و از مراجعه ۴۲۰ نفر صورت گرفته مبین آن است که در ایجاد درگیری و تنش، مردان با ۴۳‎/۷ و زنان با ۲۶‎/۴ درصد، مقصر در درگیری هستند.
در عین حال جهت حل مشکلات، زنان در ۶۰‎/۹ و مردان تنها در ۱۶‎/۱ درصد پیشقدم بوده اند. درحالی که نتیجه این نوع درگیری ها و تنش ها، در فرزندان در ۲۱‎/۸ درصد بیماری های روانی، ۱۸‎/۴ درصد اختلال در روابط بین فردی، ۹‎/۲ درصد مشکلات تربیتی و ۳‎/۴ درصد مشکلات تحصیلی است.
همچنین در ایجاد درگیری، سطح تحصیلی زوجین در ۳۶ درصد باعث اختلاف های موجود شده است.
روانپزشکان و آسیب شناسان مسائل اجتماعی و خانوادگی بر این عقیده اند که ارتباط میان همسران ایرانی در گونه های: ارتباط عاطفی، منطقی و حاکمانه دیده می شود. اما پرسش اصلی این است که کدام نوع ارتباط مؤثرترین و بهترین نوع ارتباط تلقی می شود؟
«میرشریفا» روانشناس بالینی، با رد دوگونه ارتباط عاطفی و حاکمانه، اظهارمی دارد: موفق ترین افراد، افرادی هستند که ارتباطی منطقی با یکدیگر دارند.
در این نوع از روابط، هرکدام از افراد جامعه به طور عام و همسران به طور خاص، شرح وظیفه ای داشته که اجرای این وظیفه ها می تواند منجر به برقراری ارتباط سالمی میان آنها شود.
او اضافه می کند: بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی در جامعه، فرآیند تلخ و منفی طلاق ها و جدایی های عاطفی است.
درواقع مسائل و مشکلات موجود در میان این خانواده ها، دست هایی نامرئی برای فرار بچه ها از محیط خانواده و پناه بردن به محیط های ناامن و بزهکاری خرد و کلان است.
دکتر فرجاد، آسیب شناس مسائل اجتماعی نیز با تأیید این مسأله که بچه ها به دلیل قدرت یادیگری و تحلیل بالای خود در خانواده های آشفته، از موقعیت ایجادشده سوءاستفاده بیشتری می کنند، خاطرنشان می کند: متأسفانه باید گفت ارتباط فیزیکی و روانی مناسبی میان والدین و فرزندان وجودندارد و این مسأله باعث می شود آنها با کوچکترین روزنه ایجادشده به سمت عوامل بیرونی، گرایش نشان دهند.
همچنین بیماری های جسمانی و روانی، سردرد، استرس، مشکلات گفتاری و... از نشانه های مشهود و برجسته طلاق های عاطفی در بچه هاست.
اما یکی دیگر از مشکلات این دسته از همسران، روابط جنسی ناقص و بیمارگونه است. میرشریفا، روانشناس بالینی، می گوید: بسیاری از زنان و مردان مراجعه کننده از نارضایتی و سردمزاجی همسران خود گلایه می کنند.
او اضافه می کند: متأسفانه طرح مسائل جنسی در رسانه های گروهی، در پاره ای موارد مشکل تر از طرح مسائل خانوادگی است. در حالی که ریشه بعضی از معضلات خانوادگی، مسائل و مشکلات جنسی است.
این روانشناس بالینی، عقیده دارد این مسأله، تابویی برای افراد شده است.
روند روبه افزایش طلاق ها و جدایی های عاطفی در میان خانواده های ایرانی، نگرانی های بسیاری را درمیان روانپزشکان و تحلیلگران مسائل اجتماعی ایجاد کرده است.
دکتر «فربدفدایی» بر حل درازمدت مشکل ایجادشده خوشبین نیست. اما اعتقاددارد برای تثبیت وضعیت موجود، باید زنان و شوهران تغییراتی اساسی و بنیادین در رفتارهای خود ایجاد کنند.
وی تصریح می کند: به طور منطقی و براساس شواهد و مدارک موجود، ما شاهد افزایش طلاق های عاطفی در سطح جامعه خواهیم بود.
او اضافه می کند: در جامعه ای که دغدغه اصلی و غالب بر آن تأمین معیشت و به قول عوام، آب و نان مردم است و این دغدغه ها گرایش و میل بیشتری به سایر مؤلفه ها داشته باشد دور از ذهن نخواهدبود که جدایی ها و طلاق های عاطفی، حاکم بر روابط درون گروهی یک جامعه باشد.
تقریباً از چهاردهه گذشته به این طرف (پس از جنگ جهانی دوم) و با پیشرفت تمدن، تغییرهای بنیادی در کلیه زمینه های اجتماعی، اقتصادی و... از جمله در نگرش به امر ازدواج پدیدار شده است، به طوری که امروزه دیگر زن و مرد به مانند گذشته برای بقا و امنیت خود، صددرصد به همسرش وابسته نیست.
اکنون زن و مرد برای تأمین نیازهای احساسی خود به یکدیگر نگاه می کنند. امروزه زنان نمی خواهند تحت نفوذ و حمایت بدون چون و چرای همسرانشان باشند. آنها می خواهند چیزی بیش از مادر بودن و خانه دار شدن باشند. آنها به بیرون از خانه نظر دارند و می خواهند تا از نظر مادی به همسرانشان متکی نباشند.
مردان نیز علاوه بر تأمین معیشت خانواده، خواهان محبت و روابط بهتر و مهرانگیزتر با همسرشان هستند. آنها وقت بیشتری برای احیا و بازسازی خود صرف می کنند و می خواهند در تربیت فرزندان نقش مؤثرتری ایفاکنند.
آیا در خانواده های آشفته که به طور عمده ساختاری سنتی دارند، می توان به بهبود روابط میان همسران امیدوار بود؟ آیا می توان از سکوت سرد و سنگین میان زنان و شوهران جلوگیری کرد؟

افشین اورکی
منبع : روزنامه ایران