پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گذار مذهب از عصر انزوا


گذار مذهب از عصر انزوا
اثر جدید پل مارشال، محقق مؤسسه هودسون در واشنگتن «آزادی دین در جهان در سال ۲۰۰۷ » توجه بسیاری از محققان و کتابخوانان را به خود جلب کرد.
مارشال که به طور مبسوط در زمینه نقش دین بویژه در جمهوری های شوروی سابق تحقیق کرده، در کتاب جدید خود عقاید نویی را در این باره ارائه می کند. تز اصلی کتاب او این است که مجموع حرکت دولت ها و سازمان هایی که برای کنترل یا انزوای مذهب تلاش می کنند راه به چه جایی کشیده است. پس از انتشار این کتاب مارشال در چند رشته میزگرد و مصاحبه با حضور مدافعان منتقدان آرایش شرکت کرد.
وی در برآورد خویش از موقعیت مذهب و چالش ها و فرصت های آن به این جمعبندی رسیده است که در شرایط کنونی ۴ رویداد مهم در حیطه مذهب جریان دارد. این ۴ تحول خواسته یا ناخواسته در برابر جریان مذهب گرایی اصیل است. به عبارت دیگر حریف جریان واقعی مذهب در همین ۴ شاخه قرار دارد که یا به طور مستقیم برای سد کردن راه رشد و تقویت مذهب تلاش می کنند یا آن که برآیند کار آنها به گونه ای است که مانع از نمایاندن نقش این نهاد در پیشبرد حیات فردی و اجتماعی انسان ها می شوند.
▪ به هر حال این ۴ گرایش موازی مذهب گرایان از این قرار است :
۱ ) تعقیب سیستماتیک دینداران در برخی کشورهای جهان.
۲ ) ظهورطیفی جدید به نام قوم گرایی دینی.
۳ ) تشدید فشار و سخت گیری در زمینه آزادی دینی در اروپا ضمن احساسات ضد مهاجران.
۴ ) گسترش جریان تندروی و یا رادیکالیسم در پوشش مذهب.
به عقیده دکتر مارشال، مذهب و مذهب گرایان در عصر کنونی با تنگناهای محسوسی در زمینه فعالیت خویش روبه رو هستند و این مسأله که محدودیت ها و موانع از مسیر فعالیت آزادی مذهب برداشته شود، دغدغه اصلی دینداران است. این محقق با تأکید براین که حفظ آزادی دین در چنین شرایط جهانی اهمیت بی سابقه ای پیدا کرده است. با طرح این سؤال که چرا باید از آزادی دین حمایت کرد؟ به تحلیل محدودیت های پیش روی مذهب می پردازد. او در اینجا ۳ دلیل ارائه می کند مبنی بر این که حمایت از آزادی های مذهبی یک ضرورت است.
دلیل نخست از نگاه او این است که اساساً آنهایی که عرصه را برای مذهب یا فعالیت های مذهبی سخت گرفته اند هیچ منطقی برای این کار خویش ندارند. تأکید می کند که حتی اگر با معیارهای انسانی هم به ارزیابی عمل کسانی که رفتارهای دینی را بر نمی تابند بپردازیم رفتار آنها غیراخلاقی و غیرانسانی است به این جهت که دین بویژه درعصر نوین پاره ای از هویت میلیون ها انسان است. بنابراین ایستادن در برابر فعالیت های دینی افراد در واقع سلب عنصری از حق حیات آنها است. حقی که حتی آئین دموکراسی به اعتبار انسان بودن برای تک تک آنها به رسمیت شناخته است.
بنابراین مارشال توصیه می کند که همه افراد باید با انسان هایی که به صرف عقاید دینی شان در تنگنا هستند همراهی و همدردی کنند « نخستین چیزی که باید گفته شود این است که دین معنی هویت صد ها میلیون انسان را دارد که سختی و مشقت می بینند وقتی ما می بینیم، انسانی زیر فشار است در برابر و جدان و اخلاق مکلف هستیم که به او کمک کنیم و این ضربه و فشار وارده را از دوش او برداریم».
دلیل دوم این است که آزادی دین بویژه در جوامعی که اعمال و اندیشه اکثریت جامعه تحت تأثیر آموزه های دینی آنان است با چند پدیده دیگر ارتباط عمیق دارد. یعنی هر اندازه فضا برای آزادی عمل دینداران فراهم شود این شاخص ها نیز بهبود پیدا می کند. این شاخص ها موارد عدیده ای را در بر می گیرند از مسأله رشد اقتصادی تا پدیده هایی مانند مبارزه با فساد یا آسیب های بیرونی دولت .
این ها عواملی هستند که در شرایط امروز جزو لوازم ثبات و کارآمدی دولت ها محسوب می شوند. پس می توان نتیجه گرفت که دریک جامعه سکولار و غیردینی هم توجه دولت به حوزه آزادی های دینی و موقعیت دینداران کمک شایانی به کارآمدی نهاد دولت خواهد کرد.
اما دلیل سوم این است که چنان که تجربه طولانی حکومت ها ثابت کرده است بدبینی و سوء ظن حکومتگران به نقش مذهب و مذهبیون نتایج معکوسی به بار می آورد یا به عبارت روشن تر تعقیب های دینی عمدتاً باعث تندروی و آشتی ناپذیری های دینی می شود و نه تنها به حل اوضاع کمک نمی کند، بلکه به مشکلات لاینحلی دامن می زند.
مبحث مهم دیگر در مطالعات مارشال موضوع سکولاریسم است. دیدگاه های بی پروای او در این زمینه که آزادی دین به رشد اقتصادی کشور ها و سلامت فضای معنوی و اخلاقی آنها کمک می کنند برای محافل سکولار گران آمده است تا حدی که برخی از رسانه های اروپایی و آمریکایی در گزارش های طولانی به نقد این رشته از اندیشه او پرداخته اند. اما مارشال نادیده گرفتن مذهب در ساختار حکومتی کشورهایی که مردم و جامعه آنها هویت دینی دارند را یک خطر جدی می خواند. در این زمینه مارشال انتقادهایی صریح به رفتار برخی نظام های حاکم بر جمهوری های شوروی سابق متوجه کرده و می گوید در کشورهای پساشوروی مدتی این دیدگاه رایج بود که که باید از میراث سکولاریسم دوره شوروی حمایت کرد و به این طریق از خطر تندروی دینی و میل بیشتر مردم به اسلام پیشگیری نمود. تاحدی که برخی از دولتمردان این جمهوری ها به اعمال مجموعه ای از محدودیت ها مانند کنترل حجاب دانشجویان دختر و جلوگیری از تمایل نوجوانان به حضور در مساجد، اعمال فیلترهایی برای کنترل مساجد مانند آزمون و گزینش برای امامان و خطیبان مذهبی، کنترل یا حتی جمع آوری نوار های جلسات روحانیون سرشناس، منع اعلان اذان از طریق بلندگو ها و رویداد هایی از این نوع، روی آورده اند. جالب است که برای همه این اقدامات سطحی یک توجیه وجود دارد و آن این که مقام های دولتی این کشور ها می گویند: می خواهیم طبیعت سکولار این کشور ها حفظ شود.
پل مارشال تأکید می کند که نمونه کشورهای آسیای مرکزی زمینه خوبی برای اندیشیدن است. این حکومت ها بیشتر منافع خویش را دراین می بینند که برای ماندن بر سر قدرت از چنین بهانه هایی استفاده کنند. در سیستم های حکومتی مختلف از اصطلاح سکولاریسم به شکل های مختلف استفاده می کنند. در اکثر کشورهای پساشوروی دنیاگرایی به معنای بی خدایی است. حتی به شکل خیلی مضحک، شما به خدا باور دارید، اما از بی خدایی دفاع می کنید. اگر معنای دنیویت یا سکولاریسم این است، پس شما میل به آن دارید که آزادی دین را محدود کنید. اما این تلقی از سکولاریسم که باید دست و پای مذهب را بست تا اندیشه دنیاگرایی رشد کند نه تنها بی پایه است که در تجربه بشر، حوادث خطرناک آفریده است. چنان که گفتم از این راه به بروز خشونت مساعدت می کنید.
در جوامع غیردینی سکولاریسم در یک معنا می تواند شانس توفیق داشته باشد و آن این که آزادی مذاهب و یا تکثر فکری و مذهبی را به رسمیت شناسد. این اشتباه است که شما تلاش ورزید به این قیمت از ایجاد یک ایدئولوژی دولتی پرهیز کنید که دین فقط حوزه خصوصی انسان ها باشد و دولت به آن کاری نداشته باشد. نگرانی من این است که در آسیای مرکزی و یا دیگر کشورهای پساشوروی، هنوز شعور کمونیستی باقی مانده است که در آن دنیا گرایی نه کاملاً ضدخدایی بلکه یک چیز خیلی نزدیک به آن است و دولت آن را تقویت می کند و سعی می شود که دین به حاشیه افکنده شود. نماز در خانه خوانده شود یا مسجد، به عقیده من این یک عمل خطرناک و مخرب می تواند باشد.
مارشال یک مصداق آموزنده در میان جمهوری های شوروی سابق را تاجیکستان می خواند. کشور کوچکی در آسیای مرکزی که تمام یک دهه گذشته خویش را زیر پرچم مبارزه با حرکت های دینی و حوادث و فجایع جنگ خونین گذرانیده اما امروز یگانه کشور منطقه است که در آن حزب سیاسی اسلامی وجود دارد و اجازه حضور در عرصه سیاسی این کشور را یافته است. این در حالی است که برخی دولتمردان جمهوری های دیگر به تأسی از نظام های اروپایی می گویند، ضمن اصل جدایی دین از سیاست، اسلام به هیچ وجه در حوزه سیاست دخالت نکند.
مارشال می گوید: از سؤال های مهم در امور حکومتی این جمهوری ها این است که چه کسی باید بر نقش مذهب نظارت کند ؟ اما او بلافاصله پاسخ می دهد که درست است که این یک مسأله پیچیده است اما پیچیدگی این مسأله دلیلی نمی شود که حکومت ها درمقام حکمرانی بر قلمرو مذهب برآیند. او می گوید که این حکومت هاحتی اگر با اصول قانون اساسی مصوبشان بخواهند رفتار کنند باید آزادی فعالیت مذهبی را تامرحله ای که به نظم و ترتیب و امنیت عام آسیب نمی رساند به رسمیت بشناسند. علما و سران مذهبی باید، صاحب آزادی دینی در گروه های دینی خود باشند و خود آنها نیز دامنه آزادی آن را زیر نظارت داشته باشند . کلاً آزادی دین یک امر عمومی نیست، مخصوصاً حکومت ها باید اول این را در نظر داشته باشند که مردم به چه نیاز دارند و در چه مواردی باید از آنها حمایت شود. این مسأله که مدیریت فعالیت مذهبی را باید به بزرگان این تشکل ها باید سپرد، از این نظر مهم است که به طور ذاتی مقامات و حکومت های لائیک میل به تنگ کردن مرزهای فعالیت مذهبی دارند.
مارشال فراز پایانی دیدگاه خویش را با تحلیل این دوگانگی در نگاه به نقش مذهب در کشورهای تازه استقلال یافته به پایان می برد. او می گوید از واقعیات تلخ فرهنگی کشورهای اسلامی این دوآلیسم است که گروهی معتقدند که اسلام عین سیاست است و نمی توان در یک کشور مسلمان آن را از صحنه خارج نگه داشت. اما گروهی دیگر کمر همت به حذف دین از حوزه سیاست بسته اند، اما مارشال می گوید: دین باید به تشکل سیاست کمک کند. راه های مختلفی وجوددارند که دین و دنیا در تعامل باهم قرار گیرند در این بین مذهب آسیب نبیند.
او تأکید می کند که هر کدام از این دو قطب به تعصب و انحصار روی آورند، تنش و بحران پدید می آید. به باور این صاحبنظر مشکل اصلی جریان های سلفی نیز درست به اینجا بر می گردد که آنها اولاً عقیده ای به جز تفسیر خویش از مذهب را به رسمیت نمی شناسند. دوم این که حتی مدعی هستند که همه باید زیر بیرق اندیشه آنها دربیایند، ابتدا با توصیه سپس با اجبار و زور. باید به هر کس یاد دهیم که باید چه بکند و آنچه ما می گوییم عین حقیقت است و جای بحث ندارد. این درحالی است که بسیاری از مسلمان و حکومت های مسلمان در جهان به این راه نمی روند. لذا در فضایی که اکنون سلفی ها درست کرده اند اگر می خواهید سیاست بر پایه عقاید دینی ساخته شود باید تلاش کنید این گونه نحله های مطلق گرایانه منزوی شده و به حاشیه رود.
بنابراین مارشال معتقد است که نه تنها برخی حکومت ها عامل فشار به آزادی دینی اند، بلکه مفسران تنگ نظر هم زمینه آزادی اعتقادی را محدود می کنند. وی می گوید در جوامع پساکمونیستی این اتفاق به وضوح دیده می شود، زیرا هر چند سران این ممالک اکنون خود را دموکرات می خوانند، اما از روش هایی که حکومت های کمونیست برای معرفی کردن مذهب معادل تحجر بهره می گیرند.
مهین السادات صمدی
منبع : روزنامه ایران