سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
۹ اردیبهشت ـ ۲۹ آوریل ـ شاه ۹ ساله ایران کشته شد و زوال امپراتوری شتاب گرفت
۲۷ آوریل سال ۶۳۰ میلادی (هفتم اردیبهشت) اردشیر سوم، شاه ۹ ساله ایران از دودمان ساسانیان به طرزی مرموز درگذشت و شهربراز، اران سپهبد (اران به كسر الف اول = ایران) ژنرال نامدار ایران و سرداری كه با شكست دادن رومیان، سوریه و فلسطین را به قلمرو ایران بازگردانیده بود و صلیبی را كه مسیح بر آن میخكوب شده بود به تیسفون فرستاده بود را امور سلطنت را راسا به دست گرفت تا از زوال امپراتوری (ایرانشهر) جلوگیری كند. وی قبلا نایب السلطنه اردشیر خردسال بود. برخی از مورخان نوشته اند که شهربراز اردشیر سوم را کشت تا شاه ایران شود.
اردشیر سوم پسر قباد دوم در هفت سالگی و پس از مرگ ناگهانی و مشكوك پدرش به شاهی رسیده بود و چون كودكی بیش نبود، امور حكومت به دست مقامات وقت و در صدر آنان شهربراز افتاده بود كه با هم سازش و هماهنگی نداشتند و در میان این مقامات چند مفسد و بداندیش نیز دیده می شد كه به قضاوت تاریخ، «در وطندوستی» هم ثابت قدم نبودند و به بقاء میهن، اهمیت زیاد نمی دادند. جامعه ایران نیز هر روز طبقاتی تر می شد و تبعیض بیداد می كرد. در آن دوره، شهربراز نایب السطنه اردشیر خردسال شناخته می شد.
در این شرایط بود كه سپهبد «شهربراز» وارد عمل شد تا میهن را كه میراث نیاكان بود و نزدیك به ۱۳ قرن از وحدت آن می گذشت نجات دهد و شاید با همین اندیشه، اردشیر ۹ ساله را از میان برده بود و چون فرد شایسته دیگری را در خاندان ساسانیان ندید، بدون این كه عنوان شاه بر خود بگذارد امور سلطنت را به دست گرفت كه حكومت او بیش از ۴۴ روز دوام نیافت و كشته شد.
شهربراز پس از شكست ارتش ایران از رومیان در ماههای آخر حكومت خسروپرویز، از چشم ایرانیان و به ویژه افسران جوانتر ارتش افتاده بود. دلیل دلخوری ایرانیان از شهربراز این بود كه فریب امپراتور روم را خورده و درجریان نبرد، واحدهای خود را وارد عملیات نكرده بود. امپراتور روم برای شهربراز یك سند جعلی فرستاده بود كه حكایت داشت خسروپرویز می خواهد او را هم به همان گونه كه ژنرالهای دیگر و ازجمله «بهرام چوبین» را پراكنده و یا نابود ساخت، از میان بردارد.
این سند جعلی، شهربراز را دلسرد و نسبت به جان خود بیمناك ساخت و فعالانه در نبرد شركت نكرد و موجب شكست ارتش ایران و فرار خسروپرویز به تیسفون (مدائن نزدیك بغداد و پایتخت امپراتوری ایران) شد كه به میگساری و خوشگذرانی روی آورده بود تا غم شكست را فراموش كند كه سران كشور با جلب موافقت پسرش قباد دوم او را بازداشت و سپس كشتند و قباد را به شاهی برگزیدند. قباد دوم كه در فوریه (بهمن) ۶۲۸ میلادی شاه شده بود با دادن امتیازهای ارضی، موقتا صلح با رومیان را خرید و سپس ۱۸ تن از شاهزادگان ساسانی را كشت تا از دست ملامت آنان از آن عمل خود (دادن امتیاز به رومی ها) آسوده شود و در نتیجه حكومت وی نیز چند صباحی بیش دوام نیاورد.
پس از مرگ شهربراز (که نهم ژوئن سال۶۳۰ میلادی روی داد) سران كشور هریک شاهزاده ای را نامزد مقام سلطنت کرد که بالاخره پوراندخت دختر خسروپرویز شاه کشور شد. تلاش پوراندخت كه بانویی شایسته بود نتوانست از شتاب اضمحلال امپراتوری كه رود سند و كوههای پامیر مرزهای شرقی، مدیترانه مرز غربی و داغستان و چچن مرز شمال غربی آن را تشكیل می دادند بكاهد و بعدا با سه شكست نظامی از اعراب مسلمان از هم پاشید و با قتل یزدگرد سوم (آخرین شاه ساسانی) در شهر مرو (خراسان) در سال ۶۵۱ از میان رفت.
پیروز پسر یزدگرد سوم برای گرفتن كمك از امپراتور چین كه دولت او دوست قدیمی ایران بود به این كشور رفت ولی موفق به دریافت كمك نظامی نشد. امپراتور چین تنها قول داد كه به ایرانیان فراری، به هر میزان كه باشند، پناه دهد و به این تعهد خود نیز وفا كرد.
پیروز به ایران خاوری بازگشت ولی شمار بدخشانی ها (تاجیك ها) كه به او وعده نبرد با اعراب را داده بودند چندان زیاد نبود كه خطر جنك كند. تاجیك ها پس از او، تنها موفق شدند كه زبان فارسی، آیین های ملی ایرانیان و فرهنگ ایرانی را حفظ و به ایران مستقل بعدی بازگردانند كه زنده مانده اند و از این بابت، همه ایرانیان و ایرانی تبارها باید مدیون و قدردان تاجیكها باشند.
اردشیر سوم پسر قباد دوم در هفت سالگی و پس از مرگ ناگهانی و مشكوك پدرش به شاهی رسیده بود و چون كودكی بیش نبود، امور حكومت به دست مقامات وقت و در صدر آنان شهربراز افتاده بود كه با هم سازش و هماهنگی نداشتند و در میان این مقامات چند مفسد و بداندیش نیز دیده می شد كه به قضاوت تاریخ، «در وطندوستی» هم ثابت قدم نبودند و به بقاء میهن، اهمیت زیاد نمی دادند. جامعه ایران نیز هر روز طبقاتی تر می شد و تبعیض بیداد می كرد. در آن دوره، شهربراز نایب السطنه اردشیر خردسال شناخته می شد.
در این شرایط بود كه سپهبد «شهربراز» وارد عمل شد تا میهن را كه میراث نیاكان بود و نزدیك به ۱۳ قرن از وحدت آن می گذشت نجات دهد و شاید با همین اندیشه، اردشیر ۹ ساله را از میان برده بود و چون فرد شایسته دیگری را در خاندان ساسانیان ندید، بدون این كه عنوان شاه بر خود بگذارد امور سلطنت را به دست گرفت كه حكومت او بیش از ۴۴ روز دوام نیافت و كشته شد.
شهربراز پس از شكست ارتش ایران از رومیان در ماههای آخر حكومت خسروپرویز، از چشم ایرانیان و به ویژه افسران جوانتر ارتش افتاده بود. دلیل دلخوری ایرانیان از شهربراز این بود كه فریب امپراتور روم را خورده و درجریان نبرد، واحدهای خود را وارد عملیات نكرده بود. امپراتور روم برای شهربراز یك سند جعلی فرستاده بود كه حكایت داشت خسروپرویز می خواهد او را هم به همان گونه كه ژنرالهای دیگر و ازجمله «بهرام چوبین» را پراكنده و یا نابود ساخت، از میان بردارد.
این سند جعلی، شهربراز را دلسرد و نسبت به جان خود بیمناك ساخت و فعالانه در نبرد شركت نكرد و موجب شكست ارتش ایران و فرار خسروپرویز به تیسفون (مدائن نزدیك بغداد و پایتخت امپراتوری ایران) شد كه به میگساری و خوشگذرانی روی آورده بود تا غم شكست را فراموش كند كه سران كشور با جلب موافقت پسرش قباد دوم او را بازداشت و سپس كشتند و قباد را به شاهی برگزیدند. قباد دوم كه در فوریه (بهمن) ۶۲۸ میلادی شاه شده بود با دادن امتیازهای ارضی، موقتا صلح با رومیان را خرید و سپس ۱۸ تن از شاهزادگان ساسانی را كشت تا از دست ملامت آنان از آن عمل خود (دادن امتیاز به رومی ها) آسوده شود و در نتیجه حكومت وی نیز چند صباحی بیش دوام نیاورد.
پس از مرگ شهربراز (که نهم ژوئن سال۶۳۰ میلادی روی داد) سران كشور هریک شاهزاده ای را نامزد مقام سلطنت کرد که بالاخره پوراندخت دختر خسروپرویز شاه کشور شد. تلاش پوراندخت كه بانویی شایسته بود نتوانست از شتاب اضمحلال امپراتوری كه رود سند و كوههای پامیر مرزهای شرقی، مدیترانه مرز غربی و داغستان و چچن مرز شمال غربی آن را تشكیل می دادند بكاهد و بعدا با سه شكست نظامی از اعراب مسلمان از هم پاشید و با قتل یزدگرد سوم (آخرین شاه ساسانی) در شهر مرو (خراسان) در سال ۶۵۱ از میان رفت.
پیروز پسر یزدگرد سوم برای گرفتن كمك از امپراتور چین كه دولت او دوست قدیمی ایران بود به این كشور رفت ولی موفق به دریافت كمك نظامی نشد. امپراتور چین تنها قول داد كه به ایرانیان فراری، به هر میزان كه باشند، پناه دهد و به این تعهد خود نیز وفا كرد.
پیروز به ایران خاوری بازگشت ولی شمار بدخشانی ها (تاجیك ها) كه به او وعده نبرد با اعراب را داده بودند چندان زیاد نبود كه خطر جنك كند. تاجیك ها پس از او، تنها موفق شدند كه زبان فارسی، آیین های ملی ایرانیان و فرهنگ ایرانی را حفظ و به ایران مستقل بعدی بازگردانند كه زنده مانده اند و از این بابت، همه ایرانیان و ایرانی تبارها باید مدیون و قدردان تاجیكها باشند.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
عربستان خلیج فارس مجلس مجلس شورای اسلامی روز معلم بودجه شورای نگهبان حجاب دولت سیزدهم مجلس یازدهم جمهوری اسلامی ایران جهان
سلامت قتل سیل شهرداری تهران تهران فضای مجازی هواشناسی شورای شهر شورای شهر تهران پلیس وزارت بهداشت سازمان هواشناسی
خودرو دولت قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا مسکن سایپا تورم
تلویزیون سریال رسانه تئاتر سینمای ایران فیلم موسیقی سینما سریال پایتخت کتاب
سازمان سنجش
جنگ غزه غزه رژیم صهیونیستی فلسطین حماس روسیه نوار غزه اوکراین ترکیه عراق طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس وحید شمسایی لیگ برتر
هوش مصنوعی اپل اینستاگرام همراه اول تبلیغات گوگل ایرانسل فناوری روزنامه آیفون
مواد غذایی خواب سازمان غذا و دارو طول عمر دیابت سلامت روان بارداری پرستار دندانپزشکی