شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

عشق در آیینه عرفان امام خمینی (ره)


عشق در آیینه عرفان امام خمینی (ره)
و یكی از ابعاد شخصیت مهم امام(ره) و از اندیشه های تابناك و برجسته اش، اندیشه عرفانی اوست كه یقیناً درمدیریت و رهبری آن حضرت تأثیر شایانی داشته، این اندیشه درخشان و نورانی ریشه در شناخت عمیق او ازخداوند متعال داشت.
اطاعت مطلق در برابر خداوند متعال آن حضرت را به جایی از بندگی ترقی داده بود كه گروه عظیم انسانها را با اخلاص به اطاعت و ارادت به خود و عشق به آن وجود الهی وادار می نمود، كه با بیانی ساده در حد فهم مردم، شوق و عشق را در دل جوانان پاك و غیور این مرز و بوم زنده می نمود و آنها را برای دفاع از كیان ایران و انقلاب اسلامی بسیج می نمود، بدون تردید اطاعت از مقام ولایت و مرجعیت از یك ارتباط عمیق معنوی و عاطفی نشأت می گرفت كه بین مردم و امام برقرار بود و همین ارتباط عمیق معنوی بود كه توده میلیونی ملت ایران را در برابر ظلم و استبداد دوران استبداد بسیج نمود و انقلاب اسلامی را به ثمر نشاند، همه این ثمرات حاصل معنویت و عرفان حضرت امام(ره) بود كه دلها را شیفته خود می كرد، چنان كه در سخنرانی های ساده ولی برخاسته از جایگاه بلند معنوی و دل وابسته او به خداوند، چشم عاشقانش پر از اشك می شود، مردم ایران و جوانان عاشق حضرت امام هستند و این عشق الهی و لایتناهی است كه حكایت از عشق لبریز امام به خداوند متعال دارد، بسان عشق یاران امام حسین(ع) به آن حضرت كه صحنه ساز روز عاشورا، (بزرگترین حادثه تاریخ) شدند.
انقلاب اسلامی ایران و حكایت رهبری آن عطف به نهضت امام حسین(ع) است، و امام خمینی (ره) چونان امام حسین(ع) عاشقان وارسته از تعلقات دنیا را با خود به دیدار معبود و معشوق ازلی كه منتها و غایت كمال است هدایت نمود. چنان كه فرمود: «از شهداء كه نمی شود چیزی گفت، شهداء شمع محفل دوستانند، شهداء در قهقهه های مستانه شان و در شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون»اند و از نفوس مطمئنه ای هستند كه مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند، اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود می شكافد».(۱)
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شكافت(۲)
در اندیشه عرفانی امام(ره) و ابعاد مختلف عرفان اسلامی «محبت و عشق» جایگاه رفیعی دارد. لذا در این مقاله كوشش بر این است تا شعاعی از اندیشه عرفانی حضرت امام(ره) ضمن مقایسه با برخی عرفای نامی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
الف) تعریف عشق:
برای عشق تعاریف و معانی مختلف گفته شد. علاقه مفرط به چیزی، دوست داشتن چیزی بیش از حد معمول «حب الشی اعمی و اصم» و...
ب) دفاع امام از حریم عشق:
امام(ره) علاوه بر این كه در آثار خود از محبت و عشق الهی سخن گفته است و اهل علم را از قضاوت ناصحیح درباره عشق و محبت الهی كه آن را رمی به فساد مینمایند نهی می كند: « و از امور مهمه ای كه تنبه به آن لازم است و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم كثرا... امثالهم باید در نظر داشته باشند آن است كه اگر كلامی از بعض علماء نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند... بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نكنند... و گمان نكنند هر كس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تجلیات حق و عشق و محبت و امثال اینها كه در اصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است یا بافنده از پیش خود است و بر طبق آن برهانی عقلی یا حجتی شرعی ندارد. به جان دوست قسم كه كلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است...» (۳)
بدین ترتیب حضرت امام موضوع عشق و محبت الهی را مثل سایر حكماء و فلاسفه كاملاً شرعی و مبنای آن را قرآن و حدیث و ائمه می داند.«... آیا غیر از فنای ذاتی و ترك خودی و خودیت و انیت و انانیت كه در لسان اهل معرفت است به چیز دیگری قابل حمل است؟ آیا مناجات شعبانیه را كه از حضرت امیر و اولاد معصومین او (ع) وارد شده و مكرر خواندی... الهی هب لی كمال الانقطاع الیك... آیا حقیقت و لاحظته فصعق لجلالك غیر از آن صعق در لسان اولیاست...»(۴) امام خمینی (ره) علما را از متهم نمودن بزرگان به تصوف بر حذر می دارد و خودش علاوه بر آثار منثور در آثار منظوم و عرفانی خود از اصطلاحات مجازی عرفا بهره می جوید:
طور سینا را بگو ایام صعق آخر رسید
موسی حق، در پی فرعون باطل آمده
ای موسی صعق دیده در عشق
از جلوه طور لامكانی(۵)
حضرت امام در تبیین حال جذبه روحی و فنای كلی به حالات عاشق دلباخته تمثل می جوید: «مثل جذبه روحی... مثل حال عاشق مجذوب و حركات عاشقانه اوست كه عاشق نباید در عشق بازی مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد، بلكه خود حقیقت عشق، آتشی است كه از قلب عاشق طلوع می كند و جذبه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت می كند و همان تجلیات حبی در سر قلب به صورت عشقبازی در ظاهر درمی آید؛ از كوزه برون همان تراود كه در اوست. همین طور مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت تجلیات باطنیه محبوب و تجلیات حبیه حبیب كه در ملك ظاهرش بروز كند و در مملكت شهادتش صورت یابد. همین نقشه نماز را تشكیل دهد. و اگر غیر از این اوضاع و احوال كه برای حضرت ختمی صلوات ا... علیه و آله در این مكاشفه روحانیه و معاشقه حبیبانه دست داد حال دیگری دست دهد...» (۶)
امام عشق را نه تنها مشروع، بلكه فطری می داند: «... اعلم ان ا... تعالی... فطرالنفوس... علی فطره ا... الی العشق بالكمال المطلق... و بالجمله الانسان بفطرته عاشق الكمال المطلق و بتبع هذه الفطره... فطره اخری... فالانسان عاشق جمال ا... و یحن الیه تعالی... فطرالناس علی هاتین الفطرتین الفطره الاصلیه. هی فطره العشق بالنكال المطلق و الفطره الشیعهٔ...»(۷)
امام خمینی (ره) معتقد است كه انسان به صورت فطری عاشق كمال است و گریزان از نقصان و كمبود، لذا همیشه خود را به سوی كمال می كشاند تا از نقصان رهایی یابد.
فطرت اصلی انسان عبارت است از عشق به كمال مطلق و فطرت تبعی، عبارت است از فطرت انزجار و تنفر از نقص باشد كه آدمی این دو فطرت را براق سیر و رفرف معراج خود سازد و با این دو بال به آشیانه اصلی اش، كه آستان حضرت دوست و درگاه اوست پرواز كند.(۸) «باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی كل موجود و ایكاله علیه السیر الی كماله و التدرج الی مقامه فی النشأهٔ الدنیا و له و...» وجود عشق در تمام موجودات بالاخص در انسان در نظر همه عرفا و فلاسفه امری اتفاقی است، لذا نمی توان آن را منكر شد.
مهر كوی تو در آمیخته در خلقت ما
عشق روی تو سرشته است به آب و گل من(۹)
ج) مراحل و شرایط عشق حقیقی:
عشق نیز مثل سایر امور و ترقیات مادی و معنوی، دارای قله و اوج است كه برای رسیدن به آن باید مراحلی را طی نمود. مراحلی كه برای عشق در نظر گرفته شده همان مراحل سیرو سلوك است، به بیان شرع و غیر از آن نیست مراقبت از اعمال و فرایض و ترك كامل و عملی محرمات، با برنامه دقیق است.
ج ـ ۱) پرهیز از شهرت و كبر و ستیز با نفس و ریا:
در این مسیر باید ابتدا با، بت نفس به مبارزه برخاست و آن را خوار و ذلیل نمود و مبانی تزویر و ریاكاری و خودنمایی را از دل زدود، این معانی در كلمات حضرت امام با استعاره های زیبایی متجلی می شود و گاهی از آنها به بت و خرقه ریا و سجاده و مدرسه و غیره... یاد می نماید:
بر در میكده از روی نیاز آمده ام
پیش اصحاب طریقت به نماز آمده ام
صوفی و خرقه خود، زاهد و سجاده خویش
من سوی دیر مغان نغمه نواز آمده ام
از همه قید بریده ز همه دانه رها
تا مگر بسته دام بت یكدانه شویم
جامه زهد و ریا كندم و بر تن كردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
كوركورانه به میخانه مرو ای هشیار
خانه عشق بود جامه تزویر برآر
بگذارید كه از میكده یادی بكنیم
من كه با یاد بت میكده بیدار شدم(۱۰)
در این اصطلاحات استعاری كه روش تمام عرفا در تغزل این استعمال رایج است كه تمام قیود و مظاهر انواع رذایل با تمسك به میخانه و مستی و بتكده و خرابات و خرقه از عارف زدوده شود و زبان فنی و خاص اهل ذوق و عرفان این است كه همه آنها در تحت كنایه و استعاره سخن می گویند فلذا گفته شده «الكنایه ابلغ من التصریح» بلاغت اقتضا می كند تا اهل فن برای ابلاغ پیام و رموز و اسرار الهیه برای خواص كه اهل بلاغت هستند، این گونه بیان شود چون گفته شده:
كسی كه سالك طریق دریای عشق و محبت الهی است، باید قیود منیت را از خود پاك نماید و از هر قیدی آزاد باشد و از بندگی هر ربی و مولایی رها شود تا به تمام معنا بندگی خداوند یكتا در او صادق باشد و از ریا و شرك خفی و جلی مبری باشد.
اگر دل بسته ای بر عشق جانان جای خالی كن
كه این میخانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها
تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی
هر كه این اغلال در جانش بود آماده نیست
عاشق نشدی اگر كه نامی داری
دیوانه نه ای اگر پیامی داری(۱۱)
داشتن نام و قدرت ظاهری كه برای بندگان خدا سودی نبخشد، مانع سیر و سلوك شناخته شده كه باید پرهیز شود و شهرت كاذب و از موانع راه است.سر دادن در راه دوست رسمی است عاشقانه كه سرور و سالار آزادگان جهان حسین بن علی آن را به شاگردان مكتبش آموخت. در راه دوست باید از تمام تعلقات و زیباییهای مادی از خانه و كاشانه و از عیال و مال و فرزند كه قرآن آنها را محبوب مذموم می شمارد، گذشت.
عاشقان روی او را خانه و كاشانه نیست
مرغ بال و پر شكسته فكر باغ و لانه نیست(۱۲)
ریختن حس خودكامگی و غرور و بزرگی ظاهر اولین گام حركت به سوی بندگی است. این مرحله در عشق، مرحله آغازین است چاكری حق با این مرحله حاصل می شود.
ج- ۲) كتمان و عفت در عشق:
شیخ الرئیس و خواجه طوسی در نمط نهم (مقامات العارفین) یكی از شرایط رسیدن به كمال را عشق عفیف دانسته اند- یعنی عفت را در عشق و ترقی به كمالات دخیل دانسته اند(۱۳) در روایات اسلامی نیز به این موضوع اشاره شده است كه عرفا به اقتباس از روایات این مباحث را طرح نموده اند:
«من عشق فعف ثم مات شهیداً» و «من عشق و كتم و عف فمات و هو شهید» و «من عشق و كتم و عف و صبر غفرا... له و ادخله الجنه» و «ما المجاهد الشهید فی سبیل ا... باعظم اجراً ممن قدر فعف».
عفاف در عشق ورزی از مقدمات و اسباب پیشرفت و ترقی است. اگر عفاف را در این احادیث مخصوص عشق مجازی بدانیم، پله ای خواهد بود برای ترقی و راهیابی به عشق حقیقی الهی، كتمان و عفاف و صبر هر سه از شرایط عشق است و اگر این شرایط در عشق حیوانی و نفسانی رعایت شود، صعود به قله عشق حقیقی آسان خواهد بود. مقام شهادت كه یكی از عالی ترین مقامات معنوی است كه به عاشق عفیف و كتوم و صبور اعطا می شود. كتمان و پوشیده داشتن سر عشق و اندوه آن نیز از توجه عرفا و فلاسفه به دور نبوده است.
امام در كتمان عشق چنین فرموده:
غم عشق تو به جان است و نگویم به كسی
كه در این بادیه غمزه غمخواری نیست
راز دل را نتوانم به كسی بگشایم
كه در این دیر مغان راز نگهداری نیست
سر عشق است كه جز دوست نداند دیگر
می نگنجد غم هجران وی اندر گفتار
راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق
نتوان گفت كه از راهبران بی خبریم
آنچه در مدت هجر تو كشیدم هیهات
در یكی نامه محال است كه تحریر كنم
ج- ۳) حجابهای راه عشق:
منظور بریدن از حجابها این است كه وقتی عارف بین دو راه واقع شد، مثل قیام در راه حق و سكوت یا اشتغال به امور دنیا كدام ارجح است، امام همه قیود را رها كرد و در برابر طاغوت ایستاد از این روی همه را حجاب می شمارد.
در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب
از حجاب آن كه برون رفت به حق جاهل بود
از در مدرسه و دیر و خرابات شدم
تا شوم بر در میعاد گهش حلقه بگوش
از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد
جز حرف دلخراش، پس از آن همه خروش
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم(۱۴)د) مقامات عشق در نگرش امام:
وقتی انسان در مقام كمال قرار گرفت، مرحله شهود به او دست می دهد و به تسبیح عاشقانه تمام كائنات واقف می شود «و چون سالك را این مشاهده دست دهد و خود را به سراسر اجزای وجودیه خود، از قوای ملكیه تا سرایر غیبیه و جمیع سلسله وجود را عاشق و طالب حق بیند و اظهار این تعشق و محبت را نماید از حق استعانت وصول طلبد...»
د- ۱) فناپذیری:
تمام عرفا برای عشق ورزی در طریق حق شرایط سختی را تبیین نموده و به آن عمل كرده اند و این طریق را برای هر كس قابل طی نمودن ندانسته اند، چنان كه در آثار حضرت امام این حقیقت به وضوح دیده می شود و برای هر سالك موانع فراوانی در این راه وجود دارد و پرده و حجابهای سنگینی و ضخیمی در مسیر كمال او نهاده شده است و تا فنای از خویش و رهایی از تمام قیود حاصل نشود، راه ترقی به كمال مسدود خواهد بود:
عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور است
بی خبر آنكه به ظلمتكده ساحل بود
د- ۲) رسیدن به شهود:
امام(ره) مقام و مرتبه شهود را پس از مرحله عشق به خداوند می داند: «و پس از ریاضات و مجاهدات و دوام تذكر و عشق به حضور و خلوت و تضرع و انقطاع تام، سالك از مرتبه اطمینان و عرفان به مرتبه شهود و عیان رسد و حق به تجلی فعلی مناسب با قلبش به سر قلب او تجلی كند، پس قلب لذت حضور را دریابد و عشق به حق به هم رساند و لذت فیض حضور...». (۱۵)
سریان عشق در هستی از منظر امام:
اكثر فلاسفه و عرفا عشق را در تمام هستی جاری و ساری می دانند و به مراتب آن نیز معتقدند.
امام خمینی رضوان ا... علیه همچون فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی و علمایی كه صاحب نظر در عرفان بوده اند، نه تنها معتقد به حالت عاشقانه در عارف و سالك است، بلكه سریان عشق را در تمام هستی و موجودات می پذیرد:
«دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را
نیست گوشی كه همی نشنود آوای تو را
همه جا منزل عشق است كه یارم همه جاست
كوردل آن كه نیابد به جهان جای تو را(۱۶)
جلوه حسن تو كجا كه نیست
جذبه عشق تو كراست كه نیست
عالم عشق است هر جا بنگری از پست و بالا
سایه عشقم كه خود پیدا و پنهانی ندارم
گزاف نیست، اگر بگوییم عرفای بزرگی چون امام با مكاشفات درونی این عشقها را احساس و درك می نمودند؛ واقعیتی است غیرقابل انكار كه موجودات دیگر هم عاشق انسانهای كامل هستند و معروف است كه: «استن حنانه در حجر رسول(ص) ناله می زد همچو ارباب عقول...»
بنابراین امام خمینی (ره) نیز تمام ذرات هستی را برخوردار از عشق به خداوند متعال می داند:
ذره ای نیست به عالم كه در آن عشقی نیست
بارك ا... كه كران تا به كران حاكم اوست
من چه گویم كه جهان نیست به جز پرتو عشق
ذوالجلالی است كه بر دهر و زمان حاكم اوست
سرگشته و حیران همه در عشق تو غرقند
دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند
▪ تجلی حق از عشق در دیدگاه امام:
حضرت امام خمینی (ره) در تبیین حدیث كنت كنزاً مخفیاً فاحببت ان... معتقد است كه خداوند متعال فاعل بالحب و العشق است. همین عشق به ذات است كه پیامدش نقشه این جهان است و جهان خلقت، بیانگر كمالات است كه در ذات است. این عقیده را چنان كه بیان شد عرفا و حكمای سلف نیز ابراز نموده اند.
امام نیز این گونه می فرماید: پس همان گونه كه علم حضرت حق به ذات خودش علم به ماسوای ذات است، در مرتبه ذات چون كه (بسیط الحقیقه كل الاشیاء) و در مرآت تفصیل علت علم به ماسوا همان علم به ذات است، حب به ذاتش نیز چنین است.(۱۷)
و اراده ای كه از حق تعالی به اشیاء تعلق می گیرد و البته به گونه ای كه منزه از رنگ تغیر و زوال است و مانند اراده ما نیست كه متغیر و حادث و زودگذر باشد. تعلق آن اراده حق تعالی به اشیاء به خاطر آن است كه ذاتش محبوب اوست و عشق به ذات خود دارد و ذات خود را می پسندد نه آن كه اشیاء به طور مستقل محبوب او باشند و به این معنای بلند عرفانی اشاره فرمود در حدیث معروف قدسی كه: (من گنجی بودم پنهان پس دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم) پس علت خلقت عالم حب ظهور و معروفیت ذات است و حب خود ذات. بنابراین امام(ره) نیز مبداء عشق را ذات حق می داند و مبداء خلقت و اساس آن را عشق، از این روست كه سعدی علیه الرحمه گفته:
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست... و حضرت امام (قدس سره) می فرماید:
عشق اگر بال گشاید به جهان حاكم اوست
من چه گویم كه جهان نیست بجز پرتو عشق
وه چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق
آدم و جن و ملك مانده به پیچ و خم عشق
امام(ره) نیز جهان هستی را پدیده ای می داند كه اصل آن بر پایه ای زیبا چون عشق نهاده شده. كتاب سرالصلاهٔ حضرت امام(ره) در حقیقت شرح معاشقه انسان مؤمن با پروردگار است و كشف رموز عشق الهی است كه در نماز نهفته است، معرفت به ابعاد و اسرار این رموز و دقت در حالات نماز عرفای بزرگی مانند امام خمینی (ره) پرده از این حقیقت می گشاید كه حقیقتاً در حال نماز مقام وصول به آنها دست می داده است كه فهم این حدیث شریف را آسان می نماید «الصلاهٔ معراج المؤمن» بر این اساس است كه انسانهای مؤمن حالاتی دارند كه منتظر وقت عبادات هستند و در آن حال مسرتی به آنها دست می دهد كه با هیچ چیز عوض نمی كنند و در این مقام است كه فرموده اند: «افضل الناس من عشق العباده» (۱۸) در این حالت است كه در شأن انسان مؤمن چنین وصفی آمده است: «فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسانه...» (۱۹) چون او را دوست بدارم تمام وجودش را فرا می گیرم چشم و زبان و گوش او باشم، یعنی وقتی تمام وجود انسان مؤمن محبوب حق می شود، او تجلی حق است- این حقیقت در قرآن شریف به كرات آمده است كه خداوند مؤمنان را دوست می دارد.
مصداق بارز و عینی این انسانها، انسانهای كاملند، چنان كه امام(ره) می فرمایند: (انسان كامل مظهر و تجلیگاه اسمای الهی است... و رحمانیت و رحیمیت اظهار همان اعیان است از غیب هویت تا افق شهادت مطلقه؛ و ابداع فطرت عشق و محبت كمال مطلق است در خمیره آنها كه بدان فطرت عشقیه سائقه و جذبه قهریه مالكیه كه ناصیه آنها را گرفته... پس با این طریقه غایت آمال و نهایت حركات و منتهای اشتیاقات و مرجع موجودات و معشوق كائنات و محبوب عشاق و مطلوب مجذوبین ذات مقدس است؛ گر چه خود آنها محجوبند از این مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجذوب امور دیگری دانند...» (۲۰)
در تفسیر و تبیین سر «ایاك نعبد...» می فرماید: جوینده غیر تو نیستیم از ادنی مرتبه سفل ماده تا اعلی مرتبه غیب اعیان ثابته، حق طلب و حق جو هستیم و هر كس در هر مطلوبی طلب تو كند و با هر محبوبی عشق تو ورزد...، و به قول شیخ بهایی:
هر در كه زنم صاحب آن خانه تویی ت
وهر جا كه روم پرتو كاشانه تویی ت
وبلبل به چمن زان گل رخسار، نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عكس رخ یار توان دید
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید...
امام با الهام از سالار شهیدان و یاران باوفایش كه در عشق ورزی به نقطه اوج رسیدند، توانست صدای آن عاشقان به خون طپیده را بار دیگر زنده نماید و خود سرور شهیدان انقلاب اسلامی بود، اگر در كربلای حسینی یاران حسین عاشق پیش مرگ او بودند، و در كربلای ایران جوانان غیور ایران زمین عاشق و دلباخته خمینی بودند و با یك ندا به او لبیك گفته و به لقای یار شتافتند.
▪ تجسم عشق در زندگی امام:
امام خمینی (ره) در طول تاریخ اسلام و بعد از حكومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اولین عارف و فیلسوف و فقیهی است كه در میدان عملی و نظری عشق و محبت الهی با الهام از مكتب عاشورا و سیره ائمه هدی(ع) بهترین جایگاه را برای عشق و محبت الهی به تصویر كشید، او علاوه بر این كه از حكما و فلاسفه صاحب اندیشه قرن حاضر است، از عرفای نامدار تاریخ اسلام و تشیع شمرده می شود، اگر عرفا و حكمای اسلام عشق را در دفاتر و كتب خود تعریف و تمجید نموده اند و یا در محراب عبادت و یا در خلوتگاه راز و نیاز خود بدان پرداخته اند و بیش از این حد و مرز فراتر نرفته و چندان تأثیرگذار نبوده اند، عاشق دوران ما فراتر از این اندیشه ها و عمل پیشرو است، هم در میدان قال و هم در حال، عشق الهی از چونان عشق انبیای الهی است و رستاخیز است.
عشقی فراگیر و دگرگون كننده احوال جوامع بشری. اگر عرفای بزرگ شیعه از قرآن درس عشق گرفته و از آن با زبان زیبای هنری نثر و نظم نوشته اند و در مرتبه اول دل خویش را شیدای حق و در مرتبه دوم خواننده را تحت تأثیر قرار داده اند، درس عشق خمینی(ره) فراخور تمام اصناف بود و از هر طبقه و صنفی در زمره عشاق او قرار داشته اند، درست مانند مولایش حسین كه در صفوف عشقبازی اش از پیر فقیه تا جوان برومند شجاع و نوزاد شیرخوار و زنان وارسته و دلباخته حضور داشتند و در مصاف فدای جان خویش در راه محبوب، از همدیگر سبقت می گرفتند، در مكتب خمینی با همین الگو، ولی با وسعتی به پهنای دنیا حاضر و عاشق بودند، آیا جانفشانی در راه دفاع از حریم وطن را می توان بدون عشق تصور كرد؟ آیا بدون عشق انسان قادر است در برابر گلوله و آتش، جان خویش را قرار دهد، پیروان مكتب عشق خمینی در احیای عشق و تحقق این اندیشه و در عینیت بخشیدن به آن در طول تاریخ بی نظیر هستند.
امام از آغاز حركت و انقلاب خویش تا برقراری حكومت اسلامی و در دوران رهبری بدون استثنا در همه احوال، خدا، خدا، گفت و از انبیای الهی سخن گفته و با شهامت كامل در برابر استكبار ایستادگی كرد، یكی از علایم عشق و مرتبه شهود، شجاعت در برابر مدعیان كبر و نخوت است و تا كسی در مرحله معرفت به این مرتبه نرسیده، نمی تواند با این همه عزت و اتكای به قدرت الهی این گونه در برابر طاغوت افشاگری نماید.
عشق در مرحله ای كه با فرد سروكار دارد بسیار محدودتر است، ولی از مرحله ای كه وجود انسان را فرا گرفت و لبریز شد و به اجتماع كشیده شد، جمعی را نیز عاشق خود نموده و همراه نماید تا این كه رستاخیزی برای عاشقان به وجود می آورد، عاشق حق، خود عاشقانی دارد، چون جلوه حق می شود، امام مصلحی بود، عاشق پیشه و در مرتبه عشق به خداوند متعال در حدی بود كه از هیچ قدرتی هراس و بیم نداشت. عاشقی با منطق و استدلال استوار كه نظیری كمتر داشته در قرون گذشته اسلام.
عشقی كه امام از آن صحبت می كرد و در آثارش جلوه گر است، عشق منفعلانه نیست كه در گوشه ای از دنیا یا معابد بتوان به آن رسید، عشق امام، عشق اصلاحگر و متحولانه و پویاست، كه جامعه را رو به رشد و تعالی معنوی و مادی می برد. از این روی عرفان و عشق، می تواند بهترین مؤلفه برای اصلاح اجتماعی باشد، تصوف و عرفان خانقاهی بدان جهت از اسلام بیگانه است كه اسلام از خمودی و قشری گری و انزوا و ذكر بی خاصیت، مبری و دین عمل و تلاش و تكاپوگری و حركت و رشد است.
امام این گونه عمل نمود كه عرفان و عشق را در جهان با اقتدار و انقلابی نشان داد، اسلام اصیل را با حركت خود احیا كرد و نشان داد كه عاشق و عارف و سالك و فقیه و فیلسوف باید اصلاحگر و انقلابی و شجاع باشد، كه این عین عرفان و مسلك اولیاء و انبیای الهی و راه ائمه معصومین(ع) است. امام با این حركت حجت را بر تمام اهل فرهنگ تمام كرد.
پی نوشت ها:
۱- امام خمینی (ره)/صحیفه نور/ ج ۲۱/ص ۳۲
۲- مثنوی معنوی
۳- امام خمینی (ره)/سرالصلاهٔ/صص ۳۸-۹
۴- همان/صص ۱۷۸ - ۲۳۱
۵- همان/صص ۲۸۹ - ۲۴۶
۶- سرالصلاهٔ/ص ۱۲
۷- امام خمینی (ره)/ طلب و اراده/ص ۱۵۲
۸- همان/ص ۱۵۴
۹- همان/ص ۱۷۴
۱۰- برگرفته از مجموعه شعر عرفانی امام(ره) (محرم راز)
۱۱- همان
۱۲- همان
۱۳- ابن سینا/الاشارات/ج۳/ صص ۸۰-۴
۱۴- دیوان حافظ/ص ۴۹۶
۱۵- سرالصلاهٔ/ص ۹۱
۱۶- دیوان اشعار امام/ص۴۲
۱۷- طلب و اراده/ص ۴۱
۱۸- كافی/ج۲
۱۹- سرالصلاهٔ/ص ۹۰
۲۰- همان/ص۹۱
امیر علی حسنل
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید