شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


شطرنج با ماشین قیامت


شطرنج با ماشین قیامت
● عنوان كتاب: شطرنج با ماشین قیامت
● نوشته: حبیب احمدزاده
● ناشر: انتشارات سوره مهر (مركز آفرینش های ادبی - كارگاه قصه و رمان)
میله های آج دار، بستنی های بخار گرفته، گیتی، مهندس، انفجار پل صراط، مهره های وزیر شده، كشیش ها، بنای یادبود، شلیك قبضه ها و... تنها بخشی از نشانه های رمان «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده است. نویسنده ای كه با وسواس می نویسد، اما وقتی می نویسد. مخاطبان خاص را همواره دارد.
حضور جدی حبیب احمدزاده در عرصه ادبیات داستانی ایران به سال ۱۳۷۹ برمی گردد كه با انتشار مجموعه داستان «داستان های شهر جنگی توجه بسیاری از خوانندگان جدی ادبیات و منتقدان ادبی را به سوی خود جلب كرد. در آن سال این كتاب تجربه موفقی در جلب مخاطبان داشت به گونه ای كه چاپ اول آن در شهریور ماه به بازار آمد و تا بهمن ماه همان سال «داستان های شهر جنگی» پنج بار تجدید چاپ شد و در مجموع در پنج نوبت تعداد ۳۴ هزار نسخه از این كتاب به فروش رسید. (روزنامه سلام ناشر این كتاب در سال ۱۳۷۹ بوده است). حالا با فاصله پنج سال تقریبا سكوت نویسنده رمان «شطرنج با ماشین قیامت» چاپ و منتشر شده است. رمانی كه یك بار دیگر با نگاه موشكافانه نویسنده، مسایل مربوط به جنگ هشت ساله عراق علیه ایران را دستمایه خود قرار داده است.
داستان رمان به سال های شروع جنگ برمی گردد. یكی از شهرهای جنوبی كشورمان (احتمالا آبادان) در محاصره نیروهای عراقی است.
نیروهای ایرانی باقیمانده در شهر به همراه معدود ساكنانی كه موفق به خروج از شهر نشده اند، روزها و شبهای سختی را سپری می كنند. براساس اطلاعات سری، فعالیت یك دستگاه رادار فرانسوی سامبلین توسط نیروهای عراقی، اختلافاتی را در آرایش نظامی نیروهای ایرانی مستقر در شهر محاصره شده، به وجود آورده است.
عمده تلاش نیروهای مقاومت كننده در شهر، اختلال در كار آن رادار سامبلین است كه سرانجام در این راه موفق می شوند و در این میان اتفاقات و حوادثی به وجود می آید كه بخش های فرعی رمان را تشكیل می دهد و عمده كشمكش درونی در طرح رمان برپایه این حوادث فرعی بنا نهاده شده و نویسنده با جزیی نگاری این بخش های فرعی و مكمل را پررنگ تر كرده است.
«شطرنج با ماشین قیامت» طرح «توهم توطئه ای» دارد و می توان ادعا كرد كل داستان رمان بر این اساس پایه گذاری شده است. وجود رادار فرانسوی سامبلین در ابتدای رمان مطرح می شود، ولی تا پایان رمان مدارك مستندی از وجود آن در دست نیست البته در پایان رمان بر حسب سند و مدركی كه نویسنده برای پایان داستان می آورد، واقعی بودن آن یادآوری می شود.
داستان اصلی، روایت خطی دارد و تعریف كردن آن بدون توجه به حاشیه های آن لطف چندانی ندارد. چرا كه در چنین داستان هایی طرح اصلی، از همان ابتدا، پایان خود را لو می دهد. برای یك خواننده حرفه ای تقریبا روشن است كه در صورت بهره مندی نیروهای دشمن از یك دستگاه رادار الكترونیكی پیشرفته، نیروهای خود، در ابتدا دچار صدماتی می شوند و در نهایت با قبول تلفاتی (جانی و تسلیحاتی) و با تدبیری عالی، آن دستگاه را از كار می اندازد. همین قصه در این رمان هم مورد استفاده قرار می گیرد.
اما در كنار این رویكرد قابل پیش بینی بخش های دیگر هم در ساختار رمان تنیده شده كه به راحتی برای مخاطب قابل پیش بینی نیست و آن قسمت های فرعی است كه اتفاقا بخش های كلیه رمان در این بخش ها گنجانده شده. دیدگاه های آدم های مختلف درباره موضوع جنگ از قسمت های قابل تامل در این بخش از رمان است. نویسنده برای این منظور آدم های مختلفی را از طیف های گوناگون وارد دنیای داستانی خود كرده است.
دو كشیش مسیحی، نماینده پیروان حضرت مسیح (ع) هستند كه در نوبه خود دیدگاه های خود را پیرامون جنگ عراق علیه ایران بیان می كند.
شخصیت «مهندس» عقاید كسانی را مطرح می كند كه هنوز در فضای حكومت پیش از انقلاب اسلامی سیر می كنند و با نیروهای بسیجی فعال در جنگ ارتباط لازم را هنوز برقرار نكرده است. «گیتی» زنی آسیب دیده از ناهنجاری های اجتماعی پیش از دوران انقلاب اسلامی است كه هنوز هم خود را یك قربانی می بیند و برای همین حاضر نیست به هیچ مردی اعتماد كند. و در مقابل پدر و مادر جواد كه فرزندشان (جواد) در میدان های جنگ به شهادت رسیده است. نمونه ای روشن از صبر و استقامت خانواده های شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هستند. همچنین شخصیت «استوار» نماد مردان نظامی ارتشی است كه مقررات نظامی را بر هر چیز دیگری در اولویت قرار می دهد.
راوی داستان و همرزمانش كه دوستانش نیز مصوب می شوند، مردان بسیجی هستند كه خوی و خصلت مردان بسیجی این سرزمین را دارند. مجموع این آدم ها در دایره بسته ای كه همان شهر محاصره شده است در مقابل وضعیت اضطراری جنگ، واكنش های متفاوتی از خود بروز می دهند. عنوان رمان (شطرنج با ماشین قیامت) برگرفته از عقاید مهندس است كه رادار مجهز دشمن و ادوات جنگی پیرامون آن را به ماشین قیامتی تشبیه می كند كه در صورت فعال شدن قیامتی از آتش و كشتار را به راه خواهد انداخت. (در بخشی از صحنه های رمان با گلوله باران شهر توسط ادوات جنگی دشمن مهندس عقاید خود را تعبیر شده می شمارد). او نیروهای درگیر در جنگ (در دو جبهه) را به مهره های سیاه شطرنج تشبیه می كند كه بدون خواست و اراده خود و به وسیله دست های دیگر به بازی گرفته شده اند. راوی این تشبیه مهندس را به ظاهر قبول ندارد ولی بخشی از ناخودآگاه او را این عقیده اشغال كرده است.
عقاید فیلسوف مآبانه مهندس كه خود شخصیتی نامتعادل و متلاشی دارد به كل فضای رمان سایه انداخته و نویسنده سعی كرده این عقاید را در حین انكار به نوعی بازخوانی كند. شخصیت های دیگر رمان عقاید خود را به روشنی برملا نمی كنند. حتی كشیش های مسیحی كه ترجیح می دهند در اولین فرصت به دست آمده از آن فضا خارج شوند. در پایان داستان آدم ها به نوعی به سامان می رسند و قصه عملا به پایان می رسد.
حیدر ایمنی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید