سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

مهار و تعامل


مهار و تعامل
● مقدمه:
یکی از مراکز تحقیقاتی و پژوهشی آمریکا موسوم به "آمریکن پروگرس" در گزارش مفصل ضمن تحلیل وضعیت پرونده هسته ای ایران به بررسی گزینه های پیش روی جامعه بین المللی در این خصوص از منظری تازه پرداخت و توصیه هایی را مطرح کرد که به گفتهٔ تنظیم کنندگان این گزارش پژوهش بدیع است و می تواند به حل مناقشهٔ هسته ای ایران کمک کند. این گزارش با عنوان «مهار و تعامل، راهبرد جدید برای حل و فصل بحران هسته ای ایران» تنظیم شده است. مرکز آمریکن پروگرس به گفته مسئولانش یک مؤسسه تحقیقاتی و آموزشی غیرحزبی در آمریکا است که هدفش ترویج آمریکایی آزاد و قدرتمند و عدالت مداراست که برای همه آمریکایی ها فرصت سازی کند. به گفته مدیران این مرکز، این نهاد پژوهشی تلاش می کند راه حل‌هایی عملگرایانه و مترقی برای مشکلات مهم داخل آمریکا معضلات بین المللی بیابد و پیشنهادهایی عرضه کند که در جهت تقویت حکومت دموکراسی مبتنی بر مردم‌سالاری باشد. دفتر اصلی این مرکز در واشنگتن دی سی پایتخت آمریکا قرار دارد.
دولتمردان آمریکایی از دیرباز سیاست های مختلفی را در خصوص ایران اتخاذ کرده اند که هر یک از آنها در تب و تاب تحولات گوناگون با بازخوردها و پیامدهایی همراه بوده است. در شرایطی که جناح تندروی حاکم بر کاخ سفید موسوم به نومحافظه کاران بر رویکرد نظامی بر ضد ایران به خاطر اجرای برنامه های هسته ای تهران تأکید دارند ‌بسیاری از مقامات و مردم آمریکا و جهان این گزینه را زیر سؤال برده اند و ضمن هشدار دربارهٔ پیامدهای جدی آن خواستار اتخاذ تدابیر دیگری از سوی واشنگتن در این خصوص شده اند.
رویکرد تعامل با ایران و مهار آن نیز در تلاش است تا با تأکید بر اقداماتی از قبیل تعامل اقتصادی با ایران که هدفمند باشد و همچنین اجرای طرح هایی برای جلوگیری از تکثیر هسته ای به دولتمردان آمریکا راهکاری عرضه کنند که ضمن خروج از بن بست موجود در عرصه هسته ای ایران هدف های جامع‌تری محقق شود. نکته های گنجانده شده در این رویکرد حاوی توصیه های عملی به مقامات آمریکایی است که بی تردید مورد توجه آنها واقع خواهد شد و از این رو بسیار حائز اهمیت است.
رویکرد تعامل و راهبرد با تبیین نقشه ای جامع در خصوص این دو اقدام در تلاش است با رویکردی دو وجهی که حاوی زیرشاخه های متعددی است چشم انداز بلند مدتی را از آینده مناسبات ایران و آمریکا و همچنین آینده جمهوری اسلامی ایران تبیین کند و در ضمن به واشنگتن نشان بدهد که چگونه می‌تواند به اهداف اساسی خود در تغییر رفتار ایران یا تغییر حکومت آن نایل شود.
● معرفی نویسندگان این گزارش:
▪ جوزف سیرین سیونی:
وی از کارشناسان برجسته و مدیر امور سیاست های هسته ای در مرکز آمریکن پروگرس است که در واشنگتن واقع است. وی اخیراً کتابی با عنوان "هراس بمب: تاریخچه و آینده جنگ افزارهای هسته‌ای‌" به رشته تحریر در آورده که انتشارات دانشگاه کلمبیای آمریکا به چاپ رسانده است. وی که از صاحبنظران در مسائل هسته ای است در دانشگاه جورج تاون آمریکا تدریس می کند. سیرین سیونی از کارشناسان شورای روابط خارجی آمریکا است که از کانون های اندیشه مهم در آمریکا به شمار می رود. وی هشت سال مدیر بخش جلوگیری از تکثیر هسته ای در مؤسسه تحقیقاتی کارنگی آمریکا بوده است. این کارشناس آمریکایی بیش از نه سال به عنوان کارشناس در کمیته نیروهای مسلح و کمیته اقدامات دولتی مجلس نمایندگان آمریکا فعالیت داشته است. وی بیش از دویست مقاله در خصوص مسائل بین‌المللی و هسته ای به رشته تحریر درآورده است. سیرین سیونی با عنوان کارشناس با رسانه های مکتوب و رادیو و تلویزیون جهان به دفعات مصاحبه می کند.
وی از فارغ التحصیلان ممتاز دانشگاه بوستون است. سیرین سیونی سمت هایی را در مرکز ال استیمسون، سازمان اطلاع رسانی آمریکا و مرکز مطالعات راهبردی بین المللی نیز داشته است.
▪ آندرو جی گروتو:
وی از تحلیلگران برجسته مسائل امنیت ملی در مؤسسه آمریکن پروگرس است که زمینه تخصصی کارش بررسی راهبردهای سیاست گذاری آمریکا و تکثیر جنگ افزارهای هسته ای و میکروبی است. وی در دانشگاه جورج تاون تدریس داشته است. وی که از فارغ التحصیلان دانشگاه هاروارد است مقالات و کتاب های متعددی را به رشته تحریر درآورده است. کتاب "احیای قدرت نظامی آمریکا " که در آن به ارزیابی جامع راهبردهای نظامی آمریکا پرداخته شده است از جدیدترین کتاب های این کارشناس آمریکایی است. وی علاوه بر شرکت در مصاحبه های رادیو و تلویزیون متعدد با رسانه های مختلف بین‌المللی مقالات فراوانی نیز در واشنگتن پست ، فایننشال تایمز، لس آنجلس تایمز، گاردین ، بالتیمورسان و چندین ژورنال پژوهشی و علمی به چاپ رسانده است. وی هم اکنون سرگرم نگارش کتابی ‌دربارهٔ رژیم منع تکثیر هسته ای است که قرار است دانشگاه آکسفورد آن را به چاپ برساند.
● خلاصه:
در شش سال گذشته آمریکا به دلیل برنامه هسته ای ایران به صورت ناکارآمدی روردروی این کشور قرار گرفته است. مقامات دولت بوش فرصت های متعددی برای مهار کردن و شاید حتی پایان دادن به برنامه‌هایی داشتند که می تواند در نهایت ایران را به قابلیت ساخت جنگ افزارهای هسته ای برساند اما آنها مذاکره با ایران را رد کردند و به جای آن تلاش هایی برای تغییر رژیم روحانی حاکم بر ایران صورت دادند که این تلاش ها به شکست منجر شد.
هم اکنون ایران بر این باور است که قوی تر می شود در حالی که آمریکا ضعیف تر می شود. گرفتار شدن آمریکا در عراق ، اعتیاد جهانی به نفت و دشواری های موجود در مسیر به وجود آوردن و حفظ کردن ائتلاف دیپلماتیک پایا برضد برنامه هسته ای نوپای ایران تهران را جسورتر کرده و سبب شده است عزم این کشور در مسیر ادامه تلاش های خود برای غنی سازی اورانیوم استوارتر شود که این روند می تواند نه تنها برای رئاکتورها بلکه برای ساخت بمب های اتمی سوخت تولید کند.
حکومت ایران از جنگ عراق و مناقشه بین المللی در خصوص تلاش های هسته ای تهران بهره برداری کرده است تا میان آمریکا و شرکای امنیتی اصلی آن شکاف ایجاد کند.
رژیم روحانی ایران در این روند ، نفوذ منطقه ایش را گسترش داده و به انحای مختلف قدرتش را در داخل کشور تقویت کرده است. دولت بوش عمدتاً با تشدید فشارهای مالی و نظامی به این وضعیت پاسخ داده اما نتوانسته است خط مشی ایران را تغییر بدهد.
لفاظی ها و اقدامات اخیر دولت آمریکا ترسیم کنندهٔ تصویر نگران کننده ای از آماده شدن رئیس جمهور آمریکا برای جنگ با ایران است. آمریکا کاملاً حق دارد از نیروهای خود در عراق و منطقه محافظت کند. اما اقدامات نظامی آمریکا که از این اهداف محدود فراتر رود می تواند به سخت تر شدن بلند پروازی‌های هسته ای ایران بینجامد و مواضع افرادی را در درون رژیم ایران تشدید کند که می گویند داشتن توانایی جنگ افزارهای هسته ای تنها راه پاسداری از ایران است.
دلیل چندانی برای آمریکایی ها وجود ندارد که به راهبرد شکست خورده دولت بوش در تعامل با ایران اعتماد داشته باشند. استراتژی های دولت بوش در مقابله با تکثیر هسته ای و ترویج دموکراسی که طلیعه تغییر بنیادی از سیاست های دهه های گذشته است فاجعه بار بوده است. برنامهٔ هسته ای ایران در شش سال گذشته تسریع شده است حال آن که مشکلات مربوط به تکثیر هسته ای وخیم تر شده است.
به شدت به رویکرد کارآمدتری نیاز است این گزارش مسیر تازه ای در حرکت به سمت جلو عرضه می‌کند. به نظر ما پنج گزینه در مسیر سیاست گذاری آمریکا برای تعامل با برنامه هسته ای ایران وجود دارد. البته هیچ یک از این گزینه ها راه های مطمئنی برای موفقیت نیستند.
▪ این گزینه ها عبارتند از :
۱ ) حفظ وضع موجود "افتضاح"
۲ ) تلاش های غیرنظامی برای تغییر رژیم کنونی ایران
۳ ) حملات نظامی به مراکز هسته ای شناخته شده ایران
۴ ) یک معامله بزرگ
۵ ) دیپلماسی قاطع برای به عقب بازگرداند برنامه های هسته ای ایران
هیچ راه حل ساده ای برای حل و فصل مشکل ایران وجود ندارد. با به کنار گذاشتن گزینه هایی که بی‌تردید شکست خورده اند و ارزیابی هوشمندانه گزینه های موجود بهترین گزینه ای که باقی می ماند عبارت است از : دیپلماسی قاطع برای مهار و تعامل با ایران.
این گزینه به خود می بالد که چند پیشنهاد غیرمرتبط در عرصهٔ سیاست گذاری دارد که به نظر ما می‌تواند به هدف اصلی مان یعنی پایان دادن به برنامه غنی سازی هسته ای ایران از طریق مذاکره در ۱۲ تا ۱۸ ماه آینده نائل شود. راهبرد مهار و تعامل بهترین فرصت را برای آزمودن علاقه ایران به معاملهٔ توان ساختن جنگ افزارهای هسته ای آتی در مقابل امتیازهای اقتصادی و امنیتی کنونی را نشان می دهند که برای اکثریت چشمگیر مردم ایران مفید است.
این راهبرد در عین حال زمینه را برای مهار ایران در صورتی که نخبگان حاکم متفرق این کشور باز هم بر برنامه غنی سازی هسته ای تأکید داشته باشند فراهم می کند. علاوه بر این ، این راهبرد کمک می کند تا به مردم ایران و جهانیان نشان داده شود که آمریکا تلاش خود را برای حل مناقشه با روحانیون ایران صورت داد.
اما در ابتدا این پرسش مطرح است که ۴ گزینه دیگر چه مشکلی دارند. در این گزارش همه پنج گزینه به صورت مفصل بررسی خواهند شد و به صورت خلاصه تبیین خواهد شد که چرا ما در نهایت ۴ گزینه نخست را رد می کنیم.
گزینه اول اغلب گزینه متعارف در خط مشی امنیت ملی کشورها است به ویژه زمانی که اختلاف نظر شدیدی درون دولت وجود داشته باشد. این خط مشی هیچ نگرش راهبردی روشنی درباره چگونگی بهره برداری از ابزارهای قدرت آمریکا اعم از سیاسی ، اقتصادی و نظامی به منظور نیل به هدف مشترک ندارد. متأسفانه این گزینه رویکرد کنونی دولت بوش است. اختلافات موجود در درون دولت بوش سبب شده است اشتباهات راهبردی اصلی در خط مشی آمریکا در قبال ایران صورت پذیرد که این مسئله سبب وخیم تر شدن بحران هسته ای ایران و گسترش یافتن نفوذ آن در عراق و افغانستان شود که وضع به ضرر آمریکا بوده است. بعید است که تدابیر نسبی اعم از اینکه منفی باشند از قبیل تحریم های تحمیلی وزارت خزانه داری آمریکا یا این که مثبت باشند از قبیل حمایت از مشوق های اقتصادی پیشنهادی اتحادیه اروپا ، ایران را به دست کشیدن از غنی سازی اورانیوم متقاعد کند.در خصوص گزینه دوم یعنی تلاش برای تغییر رژیم ایران از طریق ترویج دموکراسی و دیگر ابزارهای غیرنظامی نیز باید گفت بعید است که این سیاست بتواند به صورت اساسی ماهیت حکومت روحانی ایران را براساس قانون اساسی این کشور تغییر بدهد. کمک مستقیم آمریکا به گروه های مخالف حکومت ایران یا حمایت مالی مستقیم آمریکا از این گروه ها می تواند به صورت مرگباری به اعتبار این گروه های لطمه بزند و گروه های بومی داخل ایران که برای اصلاحات تلاش می کنند تضعیف کند و ایجاد تغییر واقعی در این رژیم را به تعویق بیندازد. حتی اگر قرار باشد چنین تغییری اتفاق بیفتد هیچ تضمینی وجود ندارد که در صورت به قدرت رسیدن حکومتی که به مردم ایران پاسخگو باشد برنامه های هسته ای این کشور را تقبیح کند.
در خصوص گزینه سوم یعنی حملات نظامی به تأسیسات هسته ای شناخته شده ایران نیز باید گفت این گزینه کمترین شانس را برای نیل به مقاصد مورد نظر درجهت منافع ملی آمریکا دارد. آمریکا نباید تصور کند که حملات هوایی می تواند بغیر از به تأخیر انداختن چند ساله برنامه غنی سازی هسته ای ایران به هدف دیگری نایل شود. بعید است که آمریکا و شرکایش بتوانند از این تأخیر برای پایان دادن به برنامه هسته ای ایران استفاده کنند. احتمالاً حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران سبب تحکیم حمایت از حکومتی می شود که در صورت نبود حمله، مطلوب مردم ایران نیست. این اقدام نظامی می تواند سبب بروز چندین پاسخ نامتناسب ایران شود که می تواند به جنگی طولانی با ایران تبدیل شود و عواقب اقتصادی و سیاسی جهان داشته باشد که برای منافع ملی آمریکا در جهان به شدت مضر باشد. این گزینه بهترین گزینه ممکن است.
در خصوص گزینه چهارم یعنی مذاکره برای "معامله بزرگ" با ایران نیز باید گفت این کار عملی نیست. این کار مستلزم حل و فصل هم زمان بسیاری از دیگر مناقشه های موجود میان ایران و آمریکا به منظور نیل به مهمترین هدف یعنی پایان یافتن برنامه غنی سازی هسته ای ایران از طریق مذاکره است. ما با ایدهٔ معامله بزرگ که فلینت لورت کارشناس مسائل خاورمیانه و از مقامات سابق دولت بوش مطرح کرده است موافقیم. به نظر وی حل و فصل مسئله هسته ای مستلزم "وجود چهارچوبی جامع است که براساس آن اختلافات دو جانبه حل نشده در قالب یک بسته حل و فصل شود." نه دولت بوش و نه ائتلاف حاکم در ایران قادر است تغییرات شدید مورد نیاز در این راهبرد را در آینده نزدیک محقق کند. علاوه بر این می توان و باید مسائلی همچون مداخله ایران در عراق ، حمایت ایران از حزب ا... و حماس، خصومتش با اسرائیل و عملکرد آن در زمینه حقوق بشر در مسیرهایی مستقل از مسئله هسته ای ایران بررسی کرد.
برنامه غنی سازی هسته ای ایران تقریباً فوری ترین مسئله است و خودش به تنهایی در کانون شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دارد. منوط دانستن این مسئله به حل و فصل همه مسائل سبب می شود راهبرد معامله بزرگ با خطر ناکامی در حل و فصل هر یک از مسائل مطرح در این قالب بزرگ مواجه شود. به همین دلیل به نظر ما گزینه آخر یعنی مهار و تعامل با ایران به صورت همزمان بهترین گزینه برای نیل به توافق گسترده تر همراه با اقدامات عینی و دوجانبه براساس اصلی است که پایه و اساس هرگونه معامله بزرگ است. این اصل عبارتست از این که آمریکا باید به نگرانی هایی امنیتی ایران بپردازد و در مقابل نیز ایران به نگرانی هایی امنیتی آمریکا بپردازد.راهبرد مهار و تعامل بیشترین امیدها را برای کند کردن اقدامات هسته ای ایران و آزمودن تمایل این کشور برای دست کشیدن از حرکت برای رسیدن به قابلیت ساخت جنگ افزارهای هسته ای در مقابل به وجود آمدن مناسباتی کاملاً متفاوت با آمریکا به همراه دارد و در مقابل شکست تلاش های دیپلماتیک از ما محافظت می کند. هدف اصلی این خط مشی پایان دادن به برنامه غنی سازی اورانیوم ایران است. راهکار مهار و تعامل فشارهای حاصل از تحریم ها و دیپلماسی اجباری را با سازش های عملی و تضمین های امنیتی محقق شدنی همراه می کند تا این شانس را به حداکثر برساند که ایران از بلندپروازی‌های هسته ای اش دست بردارد.
این راهکار بدین نکته اذعان دارد که پیشرفت در مسیر هدف پایان دادن به غنی سازی اورانیوم ایران بدون پیشرفت در مسیر مناسبات کلی آمریکا و ایران، تنظیم تمهیدات امنیتی منطقه ای و ایجاد ساز و کاز تضمین تأمین مستمر سوخت هسته ای برای ایران و کشورهای دیگر بعید است. با وجود این راهکار فرق راهبردی جامعه و بلندمدت برای حل و فصل همه مسائلی نیست که آمریکا و ایران را از یکدیگر جدا می کند بلکه این راهکار بر چالش کوتاه مدت مهار کردن برنامه هسته ای متمرکز است تا این که بتوان خطرناکترین جنبه از این برنامه یعنی غنی سازی اورانیوم مهار شود. علت این امر آن است که اگر برنامه غنی سازی ایران در ۲ سال آینده به تأخیر نیفتد ممکن است مهندسان هسته ای این کشور به سطحی از خودکفایی برسند که آنها را قادر سازد فعالیتهایشان را به صورت بسیار مؤثرتری از بازرسان بین المللی و سازمان های اطلاعاتی ملی مخفی کنند.
این وضعیت می تواند توازن قدرت را در این منطقه بر هم بزند و پویایی رژیم جهانی منع تکثیر هسته ای را تضعیف کند. در نقطه مقابل باید به این مسئله توجه داشت که مهار کردن برنامه هسته ای ایران زمان لازم را برای تلاش در جهت حل و فصل طیف وسیع تری از مسائل مطرح در خصوص ایران و هماهنگ ساختن و تجمیع کردن تلاش های جهانی برای جلوگیری از گسترش جنگ افزارهای هسته ای به وجود می آورد. بنابراین باید در خط مشی آمریکا به صورت دادن یک سری از اقدامات توجه شود که برنامه هسته ای ایران را مهار کند و قدرت منطقه ای این کشور را به حداقل برساند. باید این تلاش ها را برای مهار هسته ای ایران با باز شدن کافی فضای دیپلماتیک به منظور تعامل با اعضای عملگرای نخبگان حاکم بر ایران و مقبول توده های گسترده مردم این کشور شدن تکمیل کرد تا اینکه بتوان بدین طریق عناصر انقلابی رادیکال ایران را که محمود احمدی‌نژاد نمایندهٔ آنها است منزوی و تضعیف کرد.
▪ عناصر کلیدی این خط مشی عبارتند از :
۱) منزوی کردن تا زمانی که فعالیت های غنی سازی هسته ای اش را ادامه می دهد.
۲) حفظ وحدت در میان اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد و دیگر کشورهای درگیر در مذاکرات با ایران در خصوص برنامه هسته ای این کشور.
۳) تداوم تحریم های بین المللی و ملی ، هر چند محدود ، به خاطر فشاری که این تحریم ها بر اقتصاد ایران وارد می کنند.
۴) محدودکردن دسترسی ایران به فناوری های هسته ای و موشکی.
۵) شکستن بن بست دیپلماتیک به وجود آمده به خاطر سرپیجی ایران از خواسته های شورای امنیت برای به تعلیق درآوردن غنی سازی و صورت دادن اقداماتی در این زمینه از جمله مذاکره مستقیم با ایران.
۶) سرمایه گذاری در زیرساخت های دیپلماتیک جدید در سراسر خاورمیانه که به مسائل امنیتی و منع تکثیر هسته ای مرتبط باشند به منظور تعامل با ایران و مهار کردن آن تا بدین ترتیب به متحدان اصلی آمریکا اطمینان خاطر داده شود که آمریکا خود را به تضمین آنها ملزم و متعهد می‌داند.
۷) آماده ساختن گزینه های نظامی هوشمندانه به منظور بی اثر کردن فعالیت های نظامی ‌تهاجمی ایران.
۸) تعامل اقتصادی با ایران که با بخش پالایش بنزین آغاز شود.
۹) ایجاد کنسرسیوم بانک سوخت هسته ای منطقه ای تحت نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی.
۱۰ ) فراهم کردن زمینه دیپلماتیک برای تدوین راهبرد بلند مدت مهار ایران در صورت قطع شدن مذاکرات.
خلاصه کلام اینکه ، جامعه بین المللی باید همواره مزایای بالقوه و همچنین هزینه تداوم و تشدید سرپیچی تهران از تعهدات خود را در قبال منع تکثیر هسته ای به این کشور یادآور شود. راهکار مهار و تعامل با ایران به جای پیگیری این امید ضعیف که سازمان دهی تدابیر جبری ایران را به تسلیم وادار خواهد کرد فشارهای ناشی از تحریم ها ، انزوای دیپلماتیک و بلوک کردن سرمایه ها را با سازش های عملی و تضمین های امنیتی محقق شدنی همراه می کند تا ایران را تشویق کند تا مسیری بغیر از تسلیحات هسته ای را در پیش بگیرد که این وضعیت نیز قابل راستی آزمایی باشد.
همان طور که در این گزارش تبیین شده است ارزیابی فنی برنامه پیشرفت های هسته ای ایران به همراه درک اساسی وضعیت سیاسی پیچیده داخل ایران ، بی تردید به رویکرد پیشنهادی ما به عنوان بهترین گزینه موجود برای امنیت ملی آمریکا اشاره دارد. هیچ تضمینی برای موفقیت این راهکار وجود ندارد اما اگر تلاش صورت نپذیرد بی تردید با شکست مواجه خواهیم شد.
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران