پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


وقتی زبان مخفی می‌کند


وقتی زبان مخفی می‌کند
گاهی مباحث نقادانه در غرب به شکل تقلیدی و بدون شناخت پیش زمینه‌های آن در کشورهای شرقی نیز مطرح می‌شود و این در حالی است که بسیاری از این رویکردهای نقادانه در بستر آن کشور شرقی وارد نیست. کشور ما نیز از این امر مستثنا نبوده و گاهی مباحث نقادانه و روشنفکری را به شکل شعاری و بدون توجه به پیش زمینه‌های غربی آن تجربه کرده است. از جمله این رویکردهای نقادانه، رویکرد فمنیستی به زبان است. ولی اگر به شکل مبنایی با بحث فلسفه زبان فمنیستی آشنا شویم خواهیم دید که انتقادات این فیلسوفان در اغلب مواقع به زبان انگلیسی وارد است در حالی که این انتقادات را حتی نمی‌توان در زبان فارسی براحتی بیان کرد.
از دهه‌های پایانی قرن بیستم تاکنون جهت‌گیری‌های فلسفی در غرب بتدریج بیشتر وارد حوزه‌های اجتماعی شده است. فلسفه زبان از جمله مباحث فلسفی در انگلستان و آمریکاست که فعالان این حوزه فلسفی نیز بتدریج توجه جدی‌تری به مباحث اجتماعی نشان می‌دهند، به نحوی که وارد نقدهای فمنیستی به زبان شده‌اند. نقدهای فمنیستی در قالب زبان فلسفی در اصل و در ابتدا در حوزه فلسفه قاره (علی‌الخصوص فرانسه) مطرح شد، اما نقدهای فمنیستی فیلسوفان زبان تفاوت اساسی با نقدهای فمنیستی فیلسوفان فرانسوی دارد. فیلسوفان زبان، به کاربرد کلماتی که مختص به جنسیت خاصی هستند، توجه ویژه دارند. مطلبی که هم‌اکنون می‌خوانید بخش ابتدایی از مقاله‌ای از دایره`‌المعارف فلسفی استنفورد است که جهت‌گیری‌های فمنیستی در فلسفه زبان را معرفی کرده است. موضع نویسنده نسبت به نظریات مختلف بی‌طرف است. هدف ما از انعکاس این مطلب آشنایی جدی‌تر با مباحث نقادانه است تا به شکل تقلیدی و بدون در نظر گرفتن بستر آنها در کشورمان مطرح نشوند.
حجم زیادی از فلسفه فمنیستی زبان را آن‌گونه که تاکنون محقق شده، می‌توان به عنوان جریانی انتقادی؛ انتقاد به خود زبان یا انتقاد به فلسفه زبان و جریانی که خواهان تغییر بر مبنای این رویکردهای نقادانه است،‌ توصیف کرد. کسانی که این رویکرد نقادانه را اعمال کردند، ادعایشان این بود که تغییرات به خاطر اهداف فمنیستی مورد نیاز است، چه اهداف مربوط به عملی کردن فعالیت فمنیستی و چه اهداف معطوف به خاتمه دادن کارهایی که زنان از آنها محروم هستند. در این مقاله، من این رویکردهای نقادانه و همچنین کار فمنیست‌هایی را که اظهار می‌کنند برخی رویکردهای نقادانه راه را گم کرده‌اند، بررسی می‌کنم. این‌که مثلا فلسفه زبان قابلیت بیشتری برای کمک به طرح‌های فمنیستی در مقایسه با آنچه منتقدان گمان کردند، دارد. تمرکز ما در این مقاله به طور کلی بر سنت تحلیلی خواهد بود.
زبان جنسیت خنثای دروغین
مقدار زیادی از مشغله فمنیستی بر اصطلاح‌هایی مثلman و‌he متمرکز بوده است که از حیث جنسیت خنثی فرض می‌شوند. هر دو این اصطلاحات واجد معانی جنسیتی مشخص در جملات (۱) و (۲) و واجد معانی جنسیتی خنثی در جملات (۳) و (۴) هستند
۱) ‌ او (he) غذا می‌خورد.
۲) مردی (man) به سینما رفت.
۳) هر زمان دانشجویی به کلاس آمد، یک برگه امتحان به او (he) تحویل بدهد
۴) انسان (man) پستاندار است.
اما فمنیست‌ها نشان داده‌اند که معانی‌ای که ادعا شد از حیث جنسیت خنثی است، در هیچ یک از ۲ مورد واقعا خنثی نیست. جانیس مولتون (۱۹۸۱) و آدل مرسیر (۱۹۹۵) مثال‌هایی را ارائه کردند که شکی نیست در آنها معنای از حیث جنسیت مورد نظر است، اما این معنا غیرقابل دسترس به نظر می‌آید. در نتیجه، این جملات، بد شکل یا با شکل نامناسب به نظر می‌آیند:
۵) انسان (man) دارای ۲ جنس است؛ مرد و زن
۶) انسان وامدار دوران جوانی خود (his young) است.
۷) از کاندیدا درباره شوهر یا زنش (his husband or wife) سوال کن.
اگر ما ادعا کنیم که man یا he که اصطلاحاتی خنثی (از حیث جنسیت)‌ هستند، خطایی در طبقه‌بندی انجام داده‌ایم. برای اجتناب از چنین خطایی باید دقت بیشتری کرد ‌که این اصطلاحات واقعا چه معنایی می‌دهند. شاید معنای he که ادعا شده از حیث جنسیت خنثی است، واقعا خنثی نباشد، بلکه چیزی پیچیده‌‌تر باشد. مثلا مرسیر مدعی است ما باید کاربرد خنثای اصطلاح men را در ارجاع به (اولا)‌ شخص یا اشخاصی که جنسیت نامعلومی‌دارند، (ثانیا)‌ مردان یا ترکیبی از مردان و زنان بدانیم. بنابراین می‌توان دریافت چرا men در (۵) و man در (۶) مغایر با هم هستند. این اصطلاحات منحصرا به اشخاص مذکر دلالت می‌کنند.
بنابراین معنای از حیث جنسیت خنثای ادعاشده این اصطلاحات، خنثی نیست؛ اما این به خودی خود نشان نمی‌دهد که مشکلی در کاربردهایی که به شکل سنتی به مثابه خنثای جنسی مثلا در جملات (۳) و (۴) دسته‌بندی شده‌اند، وجود دارد. (کشف این‌که ما به اشتباه صفتی را به عنوان قید دسته‌بندی کرده‌ایم، هیچ خطایی را درباره کاربردهای معمول اصطلاح مورد بحث اثبات نمی‌کند. بعلاوه دلایل مورد نیاز برای نقد این گونه کاربرد زبان، خود از این عبارات ساخته شده است.
در بحث از فلسفه زبان فمنیستی اگر توجه انسان صرفا معطوف به کم کردن حضور زنان باشد، اعتراض فمنیست‌ها به دیگر اصطلاحات مرسوم مغفول خواهد ماند، مثل اصطلاحات حرفه‌ای که برای جنسیت خاصی تعیین شده‌اند مانند ( manageress مدیر زن که هنوز در انگلستان معمول است، هرچند در آمریکا کاربرد ندارد) یا (lady doctor خانم دکتر). این اصطلاحات قطعا از عوامل نامریی بودن زنان نیست، بلکه آنها توجه را به حضور زنان جلب می‌کنند. بعلاوه، توجه را به حضور زنان در موقعیت‌های دارای اعتبار و قدرت (دکتر و مدیر) جلب می‌کنند. با این حال بسیاری از فمنیست‌هایی که درباره زبان می‌اندیشند، این اصطلاحات را قابل نقد و اعتراض می‌دانند.
واضح‌ترین دلیل در نقد اصطلاحاتی مثل manageress وlady doctor این است که به نظر می‌آید استفاده از چنین اصطلاحاتی این ایده را ثابت می‌کند که مردانگی معیار(هنجار)‌ است و زنانی که چنین شغل‌هایی را به عهده دارند، به نحوی نسخه‌های انحرافی دکترها و مدیران هستند. این همچنین یک انتقاد اساسی به استفاده از he و man است. مولتون (۱۹۸۱) این اصطلاحات را نام‌های برند (نوعی یا جنسی یا مارک) که نام کلی برای نوعی محصول هستند، می‌داند. او می‌گوید پیام چنین اصطلاحاتی این است که برند مورد بحث بهترین یا حداقل معیار است. به نظر مولتون، اصطلاحاتی مثل he وman به شیوه‌ای مشابه به کار می‌روند. آنها اصطلاحاتی هستند که از حیث جنسیت متعین برای مردانند که کاربردشان برای شامل شدن مردان و زنان بسط داده شده است. مولتون استدلال می‌کند این مطلب دربردارنده این پیام است که مردانگی معیار است. در نتیجه، استفاده از این اصطلاحات به عنوان اصطلاحاتی که از حیث جنسیت خنثی هستند، نوعی توهین نمادین به زنان است. هورن و کلیندلر (۲۰۰۰) که در مورد جزئیات این مطلب به بحث پرداختند، نوشتند که انسان (man) حیات خود را همچون جنسی متعین آغاز نمی‌کند، بنابراین این اصطلاح برای شامل شدن مردان (men) و زنان (women) بسط داده شده است. بلکه انسان man واقعا حیات خود را به عنوان man که یک اصطلاح خنثای جنسی است، آغاز می‌کند و صرفا در آینده معنای یک جنسیت خاص را می‌پذیرد، بنابراین دنباله زمانی، این ادعا را که یک اصطلاح از حیث جنسیت متعین می‌تواند برای شامل شدن هر دو جنس بسط داده شود، تایید می‌کند. با وجود این، هورن و کلیندلر موافقند که استفاده از اصطلاحاتی مثلhe وman به عنوان اصطلاحاتی که از حیث جنسیت خنثی هستند، این ایده قابل اعتراض را که مردان معیار انسانیت هستند را تثبیت می‌کنند.
۱- ۴ ) جنسیت - ساختن
انگلیسی مانند بسیاری از و نه همه زبان‌ها به میزان زیادی مقتضی چیزی است که ماریلین فرای آن را جنس ساختن می‌نامد. (۱۹۸۳ Frye) مثلا انسان [در زبان انگلیسی] نمی‌تواند از ضمیر برای ارجاع به یک فرد خاص بدون دانستن جنسیت او استفاده کند. فرای می‌نویسد: هنگامی ‌که من نقد یک کتاب را می‌نویسم، در استفاده از ضمیر شخصی برای ارجاع به نویسنده کتاب کتاب باید بدانم آیا سلول‌های تناسلی او از نوعی هستند که تخمک تولید می‌کنند یا از نوعی هستند که اسپرم تولید می‌کنند. (۲۲ :۱۹۸۳ Frye)
کاربرد ضمیر مفرد شخصی بدون دانستن جنسیت فردی که در مورد آن صحبت می‌شود، ناممکن است، در حالی که در موارد بسیاری دانستن جنسیت کاملا بی‌ربط است. فرای این را به‌عنوان نمونه‌ای برای تمایل کلی به نسبت دادن جنسیت در جایی که نیازی به آن نیست، می‌داند؛ چیزی که به نظر او خصیصه اصلی جنسیت‌گرایی است. او همچنین اظهار می‌کند نیاز ثابت به دانستن و بیان جنسیت، به دائمی ‌کردن این حکم که جنسیت در همه حوزه‌ها مساله‌ای مهم است، کمک می‌کند. به نظر فرای، این یک عامل کلیدی در دائمی‌کردن سلطه مردانه است. سلطه مردانه نیازمند باور به این است که اهمیت مردان و زنان با یکدیگر متفاوت است و بنابراین هر چه از علل این عقیده باشد که تفاوت‌های جنسی مهم هستند، بدینسان از علل سلطه مردانه است.
۱- ۵ ) رمزگذاری جهان‌بینی مردانه
این ایده که برخی اصطلاحات جهان‌بینی مردانه را به رمز درمی‌‌آورند، ابتدا ایده‌ای پیچیده است. به طور کلی یکی از معانی مورد نظر مطلب این است که به نظر می‌آید معانی اصطلاحات خاصی، جهان را به نحوی نمایش می‌دهند که گویی در آن مردان طبیعی‌تر از زنان هستند.
زبان‌ها نیز ممکن است فاقد آن دسته از کلماتی باشند که بیانگر چیزهایی هستند که اهمیت زیادی برای زنان دارند. این گونه تبعیض شیوه دیگری است که به نظر می‌آید زبان از طریق آن جهان‌بینی مردانه را رمزگذاری می‌کند. مثلا اصطلاح آزار جنسی یک ابداع تازه فمنیستی است. گفتگوی زنان از تجربیاتشان آنها را به عنصر مشخص مشترکی از بسیاری مشکلاتشان هدایت کرد و در نتیجه آنها اصطلاح آزار جنسی را ابداع کردند. وقتی این مشکل نامگذاری شد، مبارزه با آزار جنسی، چه از حیث قانونی و چه به واسطه آموزش افراد درباره آن بسیار آسان‌تر شد.
فلسفه فمنیستی زبان، مقاله‌ای از دایره`‌المعارف فلسفی استنفورد است که ۲ بخش از ترجمه فارسی آن را طی روزهای گذشته در صفحه اندیشه خواندید. این مطلب بخش سوم از این مقاله است.
تشخیص مسائل و مشکلاتی همچون مسائل و مشکلاتی که در مورد کاربرد ضمایر خنثی در زبان انگلیسی وجود دارد و در نوبت‌های قبلی این نوشتار به آنها اشاره کردیم چندان دشوار نیست. بعلاوه، اصلاح این مشکلات نسبتا آسان به نظر می‌رسد؛ یعنی اصطلاحات جدید را می‌توان ابداع کرد یا کلمات جایگزین می‌توانند استفاده شوند.
مقدار زیادی از کوشش فمنیستی متوجه این کار است و تاکنون اصطلاحات متعدد و متنوعی پیشنهاد شده‌اند. (مثلا بنگرید به:
Miller and Swift ۱۹۷۶, ۱۹۸۰, and the papers in part two of Cameron ۱۹۹۸ a)
یکی از اصلاح‌های موفق که به شکل گسترده مورد پذیرش قرار گرفت، کاربرد ضمیر they به جای ضمیر he ، به عنوان ضمیر سوم‌شخص خنثای مفرد است؛ همچون جمله‌ای که در زیر می‌آید:
(Somebody left their home شخصی خانه خود را ترک کرد.)
شاید دلیل اصلی موفقیت این اصلاح کاربرد ضمیر they به عنوان ضمیری مفرد باشد. همچنان که آن بودین نوشته است (۱۹۹۸)، کاربرد مفرد they دارای پیشینه‌ای طولانی است. این کاربرد تا قرن ۱۹ مورد انتقاد قرار نگرفت، و باوجود همه تلاش‌های متخصصان دستورزبان نسخه‌نویسی در گفتار بسیار رایج و مردم‌پسند باقی ماند. به سبب فعالیت فمنیستی علیه نتایج کاربرد he به مثابه یک ضمیر خنثی، اکنون حتی متخصصان دستورزبان نسخه‌نویسی بیشتر پذیرای [they به‌عنوان ضمیر سوم‌شخص مفرد خنثی] شدند.‌
تلاش‌های اصلاح دیگر با مباحث/مناقشات بیشتری مواجهند. برخی پیشنهادها (مثل ایجاد ضمیرهای سوم‌شخص مفرد جدید) بسادگی رایج و مورد قبول عموم مردم واقع نمی‌شوند و در عین حال آنهایی که رایج شده‌اند [نیز] نتیجه معکوس داده‌اند. مثلا سوزان ارلیچ و روث کینگ (۱۹۹۸) درباره chairperson که برای استفاده به عنوان جایگزینِ از حیث جنسیت خنثای کلمه chairman درنظر گرفته شده، بحث کردند. در عوض، این عبارت (chairperson) غالبا برای اشاره به زنانی که موقعیت ریاست را تصرف می‌کنند، به کار گرفته شده، در حالی که به مردان [که صندلی ریاست را تصرف می‌کنند] با کلمه chairman اشاره می‌شود. آنها [سوزان ارلیچ و روث کینگ] این را دلیلی برای اثبات این قضیه دانستند که این اصلاح‌ها تا زمانی که رهیافت‌ها و طرز برخوردها نیز تغییر نکنند، نمی‌توانند موفق باشند.
بعلاوه کار فمنیستی روی زبان همچنین نشان داده که احتمالا مشکلات و معضلاتی وجود دارد که با اصلاح‌های جزء به جزء زبانی قابل پاسخگویی نیست. برخی مشکلات مطرح شده فراتر از مشتی اصطلاحات غامض است. دبُرا کامرون مثال‌های قابل توجهی از نوشته‌هایی ارائه می‌کند که مردان را بدون استفاده از اصطلاحات خاصی که بتوان آنها را مورد نقد و اعتراض قرار داد، به عنوان هنجار تلقی می‌کنند؛ مثل نوشته‌ای که در ذیل از اوقات یکشنبه (The Sunday Times) می‌آید:
فقدان سرزندگی به واسطه این واقعیت که جوانان رشید و تنومند کمی‌ وجود دارند، تشدید شده است. آنها همه برای کار یا جستجوی کار تنبلی می‌کنند؛ در حالی که پیرها، از کار افتاده‌ها، زنان و بچه‌ها را رها می‌کنند ‌‌(۸۵ :۱۹۸۵ Cameron)
آشکارا در مثال بالا جوان رشید تنومند به نحوی استفاده شده که زنان را شامل نشود. بعلاوه، مثال‌هایی مانند این (و دیگر مثال‌ها که کامرون ارائه می‌کند) از سوی ویراستاران روزنامه و بسیاری خوانندگان بی‌توجه رها شده است.
آشکارا مشکلی وجود دارد، اما این مشکل آنی نیست که به وسیله انتخاب اصطلاحی به عنوان اصطلاح قابل اعتراض و نیازمند اصلاح دقیقا مشخص شود. بنابراین حذف کاربردی از زبان که مردان را به مثابه هنجار تلقی می‌کند، می‌باید متضمن چیزی بیش از تغییر چند اصطلاح یا قواعد مورد استعمال باشد.
نویسنده: جنیفر سول
مترجم: محیا سادات اصغری
منبع: دایره‌المعارف فلسفی استنفورد
منبع : روزنامه جام‌جم