سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا
از افسانهو اسطوره تا تاریخنگاریایرانیان
تاریخو تاریخنگاری ایرانیان، مباحثبسیاری را در دوران اخیر برانگیخته است و در این میان اختلافنظرهای بسیاری نیز به چشم میخورد. با نظری اجمالی به آنها میتوان دریافت که اظهارنظرهایی که در این گستره ظهور کردهاند، پیش از اینکه از شناختی تحقیقی حاصل شده باشند، از کششی احساسی و شوری ملی ناشی شدهاند. اظهارنظرها آن هنگامی عجیبتر جلوه میکند که میبینیم، عدهای با رد آثار تاریخی مطرحو معتبر علمی، بدون آنکه اثری معتبرتر ارائه کنند، با خلائی فرضی هر چه را که میپسندند در جای خالیای که خود ایجاد کردهاند، قرار میدهند! بسیاری از محققان کشورمان، عمر گرانبهای خود را صرف مطالعه و شناخت تاریخسرزمین ایران کردهاند و با ارائه آثاری اذعان داشتهاند، در زمان ساسانیان و هخامنشیان و حتی پیش از آنها، ما تاریخی کهن داشتهایم که مورد غفلت واقع شده و بهدستمان نرسیده است.
همچنین بسیاری مدعی شدهاند، تمدنهای غالب، تاریخما را بر وقف مراد و خواستهای خود نوشتهاند که موجب ناشناخته ماندن تاریخواقعی جامعه ایرانی شده است. عدهای نیز بر این باورند، تمدن ایرانی دارای کتب علمی و تاریخی ارزندهای بوده است که در غبار زمان یا دستخوش فراموشی شده یا آماجتاراجاقوام وحشی قرار گرفته است، اما اگر میخواهیم مطالعات و کتبی از این دست را به سطحپژوهشها و آثاری علمی ارتقا دهیم تا توسط مراکز معتبر علمی و پژوهشی با اعتبار بینالمللی دارای ارزش شناخته شوند، باید مطالعات خود را با نگاه به نظریاتی ارائه کنیم که آرا و فرضیات تاریخی را محک زده و ارزیابی میکنند، گرچه میدانیم هیچنظریهای به شکلی مطلقنمیتواند همه آثار تاریخی و علمی را ارزشگذاری کرده و یک بار برای همیشه پرونده آنها را مختومه اعلام کند.
یکی از معتبرترین نظریات علمی و نظری در گستره تاریخبه هگل تعلقدارد. او نهتنها بنیانگذار شاخهای در علم تاریخبه نام فلسفه تاریخاست، بلکه نظریات مولف او، مورد استفاده بسیاری از تاریخنگاران، نظریهپردازان علم تاریخو حتی مخالفانش قرار گرفته است.
هگل طی درسهایی که در دانشگاه، سر کلاس تاریخفلسفی جهان ارائه میکرد، خطاب به اشخاصی که تاریخخویش را قربانی نگارش اقوام دیگر میدانند، نظریات جالبی مطرحمیکرد. او به صراحت میگوید: <قومی که خود تاریخخویش را ننوشته است، تاریخی نیز ندارد! تنها اقوامی که تاریخشان را خود به شکلی مکتوب حک کردهاند، دارای تاریخ هستند و بس>!
به بیان دیگر، هگل تولد نگارش اثر تاریخی را، نهتنها یک پدیده تاریخی، بلکه معیاری برای بازنمود جایگاه تطور تاریخی یک قوم میداند. از این منظر، هر اثری فرزند زمانه خود است، مولود تطور تاریخی عصر خویشو آینه انعکاس تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ادوار خود است.از این روی قوم، جامعه، تمدن یا جنسیتی (مرد و زن) که خود تاریخشان را ننوشتهاند، تاریخی نیز ندارند.
نکته مهمتری که از منظر بسیاری از محققان و تاریخنگاران کشورمان دور مانده است، تشخیص خصایص آثار از میان رفته تاریخی به طریقی غیرمستقیم و با کمک سایر آثار به جای مانده است.آثار باقیمانده از هر قوم یا جامعهای، خود درخصوص نوع آثار مفقوده آن نیز سخن میگوید. عصری که در آن افسانهپردازی و اسطورهسازی، روایت غالب قوم یا جامعهای است، به روشنی میگوید که آثار مفقودهاش نیز چیزی جز آن نبودهاند چرا که آن قوم یا جامعه، هنوز مرحله افسانه و اسطورهپردازی را میگذراند و طی تطورش، هنوز دوران تاریخیاش آغاز نشده است.قومی که در دربار پادشاهانش، بهجای تاریخنگاران، این شاعران هستند که فتوحاتشان را روایت میکنند، خود بهگونهای گویا میسراید که هنوز عصر تاریخنگاریاش ظهور نکرده است.به بیان دیگر، تطور هر جامعه با معیارهایی صورت میگیرد و نمیتوان انتظار داشت، جامعهای که در آن افسانهپردازی وحماسهسازی رواجدارد، ناگهان کتابی علمی در خصوص تاریخش نگاشته باشد حتی اگر در مواردی استثنایی نیز، کتابی تاریخی در چنان جامعهای یافت شود که در تضاد با سایر آثار متداول و رواجیافته باشد، تنها معرف تطور فکری شخص نگارنده آن است و نه تطور تاریخی جامعهاش.از این روی،چنان جامعهای هنوز مرحله تاریخنگاریاش را نمیگذراند و آن اثر را نمیتوان به روح غالب جامعهاش تعمیم داد.
اما تبیین فوقدارای نواقصی است.در دورههایی از تاریخمحققا آثار بسیاری وجود داشتهاند که توسط مورخان سرزمینشان نگاشته شدهاند، اما اکنون تنها نام یا سطرهایی از آنها، حضور فسیلگونهشان را اعلام میکند و آثار دیگری نیز برای ارزیابی محققان امروز در دست نیست تا آثار مفقوده را نیز برحسب آثار موجود محک زنیم. از این روی پرسشی مطرحمیشود: آیا میتوان با چنین قاطعیتی به یکسانی تاریخواقعی یک قوم یا جامعه تنها برحسب کتب تاریخی نوشته شده و بهجای مانده از همان قوم یا جامعه حکم کرد؟! این در حالی است که همزمان کتب تاریخی دیگری نیز توسط مورخان سایر اقوام و جوامع متمدن ثبت شده که حکایت از اوضاع اقوام و جوامعی دارد که آثار مرجع تاریخیشان در دست نیست.ایرانزمین همچون بسیاری از دیگر جوامع باستان، از تاریخی کهن برخوردار بوده است که آثار باستانی به جای مانده از آن حکایت از تمدنی به بار نشسته و گسترشیافته دارد که توانسته بود، اقوام مختلف را زیر پرچم خود بهگونهای گرد آورد که هر یک علاوه بر اینکه فرهنگو آداب و رسوم و مذهبشان را حفظ کنند، در مجموعهای از امتزاجفرهنگها مشارکت داشته باشند که تحت عنوان فرهنگو تمدن ایرانی قد علم میکنند.
مهمتر از آن، اگر ایرانیان، اثری تاریخنگارانه در خصوص تمدنشان ننوشتهاند، ملل متمدن دیگر، تاریخنگارانی شناختهشده و معتبر داشتهاند که اطلاعاتی غنی از تمدن ایرانی در اختیار آیندگان قرار میدهند. کتب تاریخی هرودت، توسیدید، پلوتارک و... گواهی بر این نظرند.
البته هگل هنگام نگارش فلسفه تاریخش، از اطلاعاتی مکفی نسبت بدین شواهد برخوردار بوده است، اما اصرار دارد تا توجه خواننده را به این نکته جلب کند، مردم سرزمینی که خود تاریخشان را بنویسند، ناخواسته تفکر و زبانشان را در تاریخنگاری خویش انعکاس میدهند و چنین اثری، مهمتر از وجوه حماسی آن، تاویلی را به دست میدهد که انعکاس روحجمعی آن قوم و آینه تمامنمایی از رشد تاریخی جامعهشان خواهد بود؛ در حالی که با نگارش تاریخشان بهوسیله مورخانی از قوم و جامعهای دیگر، بخش بزرگی از زبان و اندیشه مورخان ناخواسته به قوم و جامعهای که تاریخش نوشته میشود، تعمیم داده میشود. با ارائه چنین نظریاتی از هگل، در ابتدا به نظر میرسد که اندیشه ما کاملا توسط استدلال وی خلع سلاحشده باشد، اما با کمی تامل در خصوص تاریخنویسی در دوران اخیر، ما با مسالهای مواجهیم که تاویل دیگری را قوت میبخشد.
اکنون ما روایاتی را سراغداریم که از منطقو زبان اسطورهها و افسانهها برخوردار نیستند، ولی وقایع تاریخی را نیز نه آنگونه که تحققیافته است، بلکه بدانگونه که مطلوبتر بوده، روایت میکنند! البته این مساله به دوران اخیر محدود نمیشود و از دوران کهن، تاریخنگاری با مشکل فاصله بین تاویل تاریخنگار از واقعیات و تأویل تاریخنگار از آرزوها و خواستههای شکست خورده از واقعیات مواجه بوده است، اما بهتدریجبا جانشینی روایات تاریخنگار بهجای روایات افسانه و اسطورهنگار، از اهمیت آن کاسته شده و تمایز بین دو نوع تاریخنگاری واقعنگار و واقع ستیز بیشتربه چشم آمده است.با چنین طرحمسالهای، اگر تاریخنگاری ملتی توسط خودشان پدیدار شود، چه بسا با مشکلاتی نیز برخورد کنیم که سبب ضعف تاریخنگاری شود و از این روی است که علمیترین، مستندترین و معتبرترین آثار تحقیقی در حوزههای مختلف فرهنگ و تمدنمان را اشخاصی چون هانری کربن،گیرشمن، دیاکونوف، باسورث، نیکلسون و ادوارد براون نوشتهاند.
هنگامی که تواریخ موخر ما که توسط مورخانی ایرانی قلم زده شده است، هنوز از عدم رعایت ابتداییترین اصول تاریخنگاری رنجمیبرد، آنگاه اگر تاریخ ۲۵۰۰ سال گذشته ما نیز همینگونه نوشته میشد با چه وضعی مواجه میشدیم! از این روی من بسیار خرسندم که تاریخکهن ما را مورخانی از دیگر جوامع متمدن نوشتند و بر اساس همین آثار تاریخنگاری از مورخان سایر مللی که در خصوص تمدن ایرانی نگاشتهاند، ما اکنون میتوانیم بهگونهای مستند ادعا کنیم که دارای تاریخ، فرهنگو تمدنی بودهایم.
در این راه نباید تنها به تاریخ هرودت بسنده کرد و تواریخ متعدد دیگری که شناخته شده نیز هستند، خلا‡های موجود در تاریخ هرودت را پر میکنند و از آن طریق میتوان بسیاری از گزارههایی با نقطه نظرات شخصی را تشخیص داده و کنار گذارد، اما فلسفه تاریخ هگل بسیار اندیشمندانهتر و زیرکانهتر از عصر خود نگاشته شده است. او هنگامی که از تاریخ سخن میگوید، منظورش تاریخ با معنای علمی آنکه اینک ما مدنظر داریم نیست، بلکه او تاریخ و تاریخنگاری را جدای از تاویلهای احساسی و آرمانی قومی که آن را مینگارد، نمیبیند و به همین سبب است که تاکید میورزد تاریخ هر قومی با نگارش آن توسط خودشان آغاز میشود.
امروزه که در گستره علم تاریخ، مساله جدیدی مطرح شده است، مبنی بر اینکه گزاره بیطرفانه مبتنی بر واقعیت خالص وجود ندارد و هر گزاره تاریخی ناگزیر از تاویل خواهد بود، منظور هگل را بهتر میفهمیم. با این همه، مبالغه در جداییناپذیری تاویل از واقعیت میتواند به نتایج بسیار خطرناک و گزارههای تاریخی مضحک بدل شود؛ تصور کنید که بسیاری از وقایع امروز جامعه را تنها به خاطر اینکه گزاره کاملا بیطرفانه وجود ندارد، هر شخصی به میل و در جهت آرزوهای خود مینوشت، آنگاه نمیتوانستیم اصلا از تاریخ بهعنوان یک علم یاد کنیم و بیشک آن به حوزه رمان و داستان میلغزید! درست است که به شکلی مطلق نمیتوان گزارههای تاریخی واقعگرا و بیغرضانه نوشت، اما به شکلی نسبی میتوان به سمتشان حرکت کرد و روشهای تحقیق کوششی است برای اعمال معیارهایی که این مهم را محقق سازد.
باری، باید توجه داشت که جامعه ایرانی تا پیش از تاریخطبری، تاریخ بلعمی، تاریخبیهقی، زینالاخبار گردیزی و تاریخیمینی عتبی دارای تاریخنگاری (با تاریخ اشتباه نشود) نیست؛تاریخی از جامعه ایران که از نگاه یک مورخایرانی نوشته شده باشد، حتی تاریخهای طبری و بلعمی نیز علاوه بر وجوه تاریخی، سرشار از وجوه اسطورهای و حماسی هستند. پیش از آنها روایات افسانهای، اسطورهای و حماسی بودند که بهجای تاریخنگاری برای تشریحآنچه به وقوع پیوسته پدید میآمدند و تاریخایران را افسانه و اسطورههای ذهن حماسهپردازان و شاعران رقم میزدند. از همین روی بود که در ایران هرگاه پادشاهی به پیروزی بزرگی دست مییافت، این حماسهسرایان و شاعران بودند که در دربار به توصیفش میپرداختند، نه تاریخنگاران، چرا که روحجمعی زمانه، نه تنها افسانه و اسطوره میطلبید، بلکه میآفرید. عمدتا پس از سامانیان و غزنویان است که تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نشاندهنده دوره انتقالی از عصر افسانهها و اسطورهها، به عصر تاریخی است.
از سویی دیگر، درخصوص تعریف تاریخ و تاریخنگاری یک ملت باید تامل کرد. در بسیاری از موارد آنچه از گذشته بیان و بهعنوان تاریخ مردم فرض میشود، تنها تاریخ پادشاهان و پهلوانان و سلسلهها و فتوحات و شکستهای آنان است و از مردم خبری نیست! به همین سبب کتب تاریخی که توسط ایرانیان پیش از اسلام نوشته شده است، عناوین خداینامه و شاهنامه به خود گرفتهاند. در حالی که تاریخ یک ملت، گواه چگونه زیستن مردم کوچه و بازار، اندیشمندان و هنرمندان با آداب و سنن، اعتقادات و فرهنگ و تمدنشان است که پادشاهان تنها بخشی از آن را میسازند. حتی اصطلاح <تاریخ دولت -ملت> نیز باید متضمن اطلاعاتی مکفی از زندگی مردم یک سرزمین باشد. خوشبختانه در این راه امروزه علوم مردم شناسی و بهخصوص باستانشناسی به کمک تاریخ آمده و بسیاری از زوایای پنهان تاریخ ما را آشکار کردهاند اما پس از رسیدن به دوره تاریخنگاری ایرانی پرسش اساسی این است: چه پدیدهها و تحولاتی موجب طلوع عصر تاریخنگاری ایرانی شده است؟
در قرون سوم و چهارم هجری، خیل عظیم ترجمههای کتب فلسفی یونانی، که ظهورشان در سرزمینهای اسلامی از قرن دوم هجری آغاز شده بود، موجب شد که ثمرات این تحول درعرصههای مختلف به بار نشیند و آثار ارزندهای را، نهتنها در رشته تاریخ، بلکه در زمینههایمختلف علمی، نظری و فرهنگی پدید آورد. ظهور ناگهانی آثار علمی در حوزههای مختلف اجتماعی و فرهنگی اتفاقی نبود و آن حاصل رسوخودیعهای بود که فرهنگاسلامی از تمدن یونانی اتخاذ کرد و آن چیزی نبود، جز محوریت عقلانیت در شناختها و داوریها، مشروعیت پذیرش این اصل که انسان به کمک عقل، توانایی شناخت موضوعها و پدیدههای هستی و زندگی را داراست و حتی کتب مقدس را نیز میتوان به کمک عقل شناخت که آینهای از شناخت معرفت لایزال خداوند هستی و نازلکننده کتب مقدس است.آن هنگام بود که معرفت دینی، از باوری تعبدی به سوی تبیینی عقلایی سوقیافت و به جای ردپایی از تعصب در تاریخ، آثار مطرحفلسفی اسلامی و کلامی را به جای گذاشت.
از طرفی دیگر، از قرن دوم هجری خلفای بغداد در دربار خود فضایی را پدید آوردند که امکان مباحثات نسبتا عقلی و دینی را فراهم میآورد. این مشروعیت به تدریجاز میان علما به میان مردم و از دربار به جامعه سرایت کرد و مباحثگرم کلاسهای فقههای مختلف را در دورههای بعدی شکل بخشید. گرد آمدن ادبا و شاعران درباری سامانیان دقیقاً به تقلید از رفتار متداول در دربار خلفای عباسی بود، همانگونه که در دربار غزنوی نیز تجمع حکما و علما، تقلیدی عینی از خلفای بغداد بهشمار میرفت، به طوری که گاه حتی این گردآوری در دربار غزنوی به زور انجام میشد! و این خود حکایت از آن داشت که اتخاذ فضای فرهنگی مناسب در دربار غزنوی، بیش از اینکه از شناخت اهمیت آن باشد، گونهای تقلید مو به مو از خلفای اسلامی برای نوعی هموزنی سیاسی و همدوشی اعتباری از طریقتشابهی ظاهری با آنها بود. اما آن تحولات سیاسی تاثیرات خود را بر تحولات فرهنگی و حتی اجتماعی گذاشت و دبیران و مورخانی را در دامان خود پرورش داد که عصری را پدید آورد که مهمتر از استقلال نسبی ایرانیان در سرزمینهای شرقی اسلامی، دوران تاریخینگاری ایرانیان را اعلام میکرد.
چنین تطوری در غرب نیز قابل مشاهده است.در یونان باستان، زمانی که حول و حوش قرن نهم پیش از میلاد ایلیاد و اودیسه را نوشتند، یونانیان در عصر افسانه و اسطوره خود بهسر میبردند. در قرن پنجم پیش از میلاد است که با تاریخهای هرودت، توسیدید و...، عصر تاریخنویسی یونانباستان طلوع میکند. اما نظریات مذکور با شواهد و گزارههای تاریخی تطابقکاملی ندارد و در این میان، اشکالاتی به چشم میخورد. بین دورههای افسانه و اسطوره و حماسی تا تاریخنویسی یونان باستان پانصد سال فاصله هست که آن تحول جامعه از دورههای اسطورهای و حماسی به تاریخنگاری را تبیین میکند، ولی شاهنامه فردوسی تقریبا همزمان با تاریخهای طبری، بلعمی و بیهقی است!
باید توجه کرد که دوران افسانه و اسطورهسرایی یونان باستان نیز در قرن نهم پیش از میلاد تحققنمییابد، بلکه ایلیاد و اودیسه، سرودهایی بودند که به دوران پیشتر از آن تعلقداشتند و نقالان و حماسهسرایان، آنها را از سدههای پیشین دهان به دهان منتقل و سینه به سینه حک کردند و تنها در قرن نهم پیش از میلاد نوشته شدهاند.
با کمی بررسی در شاهنامه نیز به خوبی میتوان دریافت که اولا شاهنامه فردوسی تنها شاهنامه آن دوران نبوده و آثار بسیاری با نام شاهنامه، خداینامه و گرشاسبنامه به نثر و نظم سروده شده که توسط ادبا و شعرای پیش از فردوسی نوشته شدهاند و اسامی برخی از آنها در تالیفات متقدمین به صراحت و با اسم آمده است؛ همچون شاهنامه ابوالموید بلخی، شاهنامه ابوعلی محمدبن احمد بلخی، گرشاسبنامه اسدی طوسی و گرشاسبنامه ابوالموید بلخی.ثانیا فردوسی مشخصا در نگارش شاهنامه از کتب متعددی که به گذشتههای دور تعلقداشتهاند، استفاده کرده است که بسیاری از شاهنامهها، خداینامهها و گرشاسبنامهها پیش از وی از این جمله بودهاند.
شاهنامههای پیش از فردوسی را با فرمان ابومنصور محمد بن عبدالرزاقطوسی در اواسط قرن چهارم جمع آوری کردند. درحقیقت، میتوان چنین تشریحکرد، فردوسی شاهنامه خود را زمانی نوشته به آخرین سالهای عصر افسانهای، اسطورهای و حماسی ایران تعلقداشته و حاصل گردآوری و اقتباس و گزینش تنها بخشی از آنها در شاهنامه فردوسی متجلی شده است.در حالی که بیهقی، گردیزی و...تاریخخویش را موقعی نگاشتهاند که به دوران آغازین عصری تعلقداشته که دوره تاریخنگاری جامعه ایرانی را معرفی کرده است. بیسبب نبوده که بیهقی در خصوص نگارش اثرش، آن را اثری یگانه دانسته که ذکرش تا آخر روزگار باقی خواهد ماند، چرا که آثار مشابه ایرانی که بتوان با مستندات ارائه کرد پیش از آن وجود نداشته است.تاریخطبری و تاریخبلعمی که ترجمهای تلخیص شده از تاریخطبری است نیز دوره بین آنها را شامل میشوند.
با نگاهی به تاریخهای طبری و بلعمی درخواهیم یافت که آنها همچون شاهنامه و گرشاسبنامه کمتر از وجوه افسانهای برخوردارند. وجوه اسطورهای و حماسی آنها کمتر از شاهنامه و گرشاسبنامه و بیشتر از تاریخهای بیهقی و گردیزی است و بخشهای تاریخیشان بسیار بیش از شاهنامه و کمتر از تواریخبیهقی و گردیزی است.این تحلیل، نکات دیگری را نیز روشن میسازد: بین دوران افسانهسرایی و اسطورهسازی یک جامعه تا افسانه و اسطورهنگاری آن، فاصله تاریخی محسوسی دیده میشود و بسیاری از افسانهها و اسطورهها، اندیشه در اندیشه زاده شده و سینه به سینه میچرخند و هنگامی نگاشته میشوند که عصر افسانه و اسطورهنویسی آغاز میشود بنابراین، این فرضیه کاملا تایید میشود که تاریخبیهقی، زینالاخبار گردیزی، تاریخ یمینی عتبی (عربی)، تاریخثعالبی (عربی)، تاریخسیستان و حتی ماللهند بیرونی به دوره آغازین تاریخنگاری جامعه ایرانی مربوط میشوند و تاریخهای طبری و بلعمی آغاز عصر اسطوره و حماسینویسی ایران را نشان میدهند و شاهنامه و گرشاسبنامه با نگارش در عصر افسانه و اسطورهنویسی، جوامع کهن افسانهپرداز و حماسهساز پیش از خود را معرفی میکنند. اما توجه به این نکته ضروری است که تاریخ سیستان با وجود اینکه عمدتا اثری تاریخنگارانه است، ولی تنها برای ناحیه سیستان نوشته شده و اثری پیرامون تاریخایران و مردمش (بسان یک کل) نخواهد بود. ماللهند که تحقیقی گرانمایه از ابوریحان بیرونی است دارای وجوه مردمشناسی و جامعهشناسی پرباری است، ولی به مردم هندوستان و آداب و رسوم و باورهای آنان مربوط میشود، نه مردم ایران زمین.تاریخیمینی عتبی در خصوص تاریخایرانیان عصر غزنوی است، اما به زبان عربی نگاشته شده است. تاریخثعالبی نیز همینگونه است. در این میان تاریخبیهقی و زینالاخبار گردیزی از آثار خلف تاریخنگاری مردم ایران زمین هستند. بنابراین اگر درصدد برآییم، نه تاریخخود را، بلکه تاریخنگاری خود را بسنجیم و دریابیم که آیا پیش از سامانیان و غزنویان، در دوران هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و به طور کلی دوران کهن تاریخنگاری نیز داشتهایم، پاسخاین است که چون ما شاهدی در این خصوص نداریم، ادعای برخورداری از تاریخنگاری، چیزی بیش از یک حدس غیرعلمی نخواهد بود زیرا تا هنگامی که هیچمنبع یا اثری دال بر گواهی تاریخی نداشته باشیم، نمیتوانیم برحسب حدسیات خود، حکمهایی علمی در مورد تاریخی بدهیم که برای تایید نظریاتش، به گزارههای مشاهدهای نیازمندیم که از شواهد به جای مانده از تاریخ استنتاجشده باشند.
فهرست منابع:
۱- احمدی علیآبادی، کاوه، مصاحبه رادیو فرهنگ درباره فلسفه هگل، ۱۳۸۱.
۲- احمدی علیآبادی، کاوه، بازآفرینی در فلسفه هگل، هفتهنامه نوین، دوره جدید، شمارههای اول و دوم.
۳- احمدی علیآبادی، کاوه، ابعاد اجتماعی و فرهنگی تاریخبیهقی، منتشر نشده، تهران.
۴- اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران، طهوری، چاپدوم، ۱۳۵۴.
۵- افتخاری، محمد مهدی.شخصیتها و روایات تاریخی بیهقی. پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۷۸.
۶- بارتولد، و.و، ترکستاننامه، ترجمه کریم کشاورز، نشر آگاه، تهران، ۱۳۶۶.
۷- باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخغزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۶.
۸- بلخی، قاضی حمیدالدین، گزیده مقامات حمیدی، به کوشش دکتر انزابینژاد، تهران ،شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپدوم، ۱۳۷۵.
۹- بیهقی، خواجه ابوالفضل محمدبن حسین، تاریخبیهقی، تصحیحدکتر علی اکبرفیاض، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۵۶.
۱۰- تاریخسیستان، تصحیحملکالشعرا بهار، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶.
۱۱- جمعی از استادان، یادنامه ابوالفضل بیهقی مجموعه مقالات کنگره بزرگداشتبیهقی، دانشگاه مشهد، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، مشهد، ۱۳۵۰.
۱۲- جمعی از دانشمندان اتحاد جماهیر شوروی، تاریخجهان باستان، جمعی از مترجمان، جلد اول (شرق)، انتشارات اندیشه، تهران، ۱۳۵۳.
۱۳- جوزجانی، منهاجالسراج، طبقات ناصری، تصحیحعبدالحی حبیبی، تهران، دنیایکتاب، ۱۳۶۳.
۱۴- دورانت، ویل، تاریختمدن؛ مشرقزمین گهواره تمدن، مترجمان: احمد آرام، ع. پاشایی، امیرحسین آریانپور، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۵.
۱۵- راوندی، محمد بن علی بن سلیمان، راحهالصدور و آیهالسرور در تاریخآلسلجوق، به سعی و تصحیحمحمد اقبال، تهران، انتشارات علمی، چاپدوم، ۱۳۶۳.
۱۶- شبانکارهای، محمد بنعلی، مجمعالانساب، تصحیحمیرهاشم محدث، انتشاراتامیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
۱۷- عتبی، جرفادقانی، تاریخیمینی، تصحیحدکتر جعفر شعار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۷.
۱۸- عوفی، سدیدالدین، جوامع الحکایات و...، تصحیحامیربانو مصفا (کریمی)، بنیاد فرهنگ، تهران، ۶۲ـ۱۳۵۹.
۱۹- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه فردوسی، به تصحیحژول مول، تهران، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، چاپپنجم، ۱۳۷۴.
۲۰- قبادیانی، ناصر خسرو، سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی، به تصحیحو تحشیه احمد ابراهیمی، تهران، چاپخانه وزارت فرهنگو هنر، (بیتا.)
۲۱- گردیزی، عبدالحی، تاریخگردیزی، تصحیحعبدالحی حبیبی، دنیای کتاب، تهران،۱۳۶۳.
۲۲- گریشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، تهران، ۱۳۴۴.
۲۳- ماله، آلبر و ایزاک، ژول، تاریخملل شرقو یونان، ترجمه عبدالحسین هژیر، نشریاتکمیسیون معارف، کتابخانه ابن سینا، تهران، ۱۳۳۲.
۲۴- ماهرویان، هوشنگ، تبارشناسی استبداد ایرانی ما، نشر بازتاب نگار، تهران، ۱۳۸۱.
۲۵- مستوفی، حمدالله، تاریخگزیده، به اهتمام عبدالحسین نوائی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپدوم، ۱۳۶۲.
۲۶- مسعودی، مروجالذهب...، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۵.
۲۷- مقدسی، مطهر بنطاهر، آفرینش و تاریخ(ترجمه البدء و التاریخ)، مقدمه، ترجمهتعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگایران، ۱۳۴۷.
۲۸- مورگان، لوئیس هنری، جامعه باستان. ترجمه محسن ثلاثی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱.
۲۹- نظامالملک، ابوعلیحسن، سیرالملوک، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپسوم، ۱۳۵۵.
۳۰- نفیسی، سعید در پیرامون آثار گمشده ابوالفضل بیهقی، انتشارات فروغی، تهران، ۱۳۵۲.
۳۱- هگل، گئورگفریدریش. عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، انتشارات شفیعی،تهران، ۱۳۸۱.
۳۲- یاحقی، محمدجعفر و سیدی، مهدی، دیبای خسروانی، انتشارات جامی، تهران،۱۳۷۹.
کاوه احمدیعلیآبادی
دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از دانشگاه راچویل تگزاس در آمریکا
۱- احمدی علیآبادی، کاوه، مصاحبه رادیو فرهنگ درباره فلسفه هگل، ۱۳۸۱.
۲- احمدی علیآبادی، کاوه، بازآفرینی در فلسفه هگل، هفتهنامه نوین، دوره جدید، شمارههای اول و دوم.
۳- احمدی علیآبادی، کاوه، ابعاد اجتماعی و فرهنگی تاریخبیهقی، منتشر نشده، تهران.
۴- اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران، طهوری، چاپدوم، ۱۳۵۴.
۵- افتخاری، محمد مهدی.شخصیتها و روایات تاریخی بیهقی. پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۷۸.
۶- بارتولد، و.و، ترکستاننامه، ترجمه کریم کشاورز، نشر آگاه، تهران، ۱۳۶۶.
۷- باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخغزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۶.
۸- بلخی، قاضی حمیدالدین، گزیده مقامات حمیدی، به کوشش دکتر انزابینژاد، تهران ،شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپدوم، ۱۳۷۵.
۹- بیهقی، خواجه ابوالفضل محمدبن حسین، تاریخبیهقی، تصحیحدکتر علی اکبرفیاض، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۵۶.
۱۰- تاریخسیستان، تصحیحملکالشعرا بهار، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶.
۱۱- جمعی از استادان، یادنامه ابوالفضل بیهقی مجموعه مقالات کنگره بزرگداشتبیهقی، دانشگاه مشهد، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، مشهد، ۱۳۵۰.
۱۲- جمعی از دانشمندان اتحاد جماهیر شوروی، تاریخجهان باستان، جمعی از مترجمان، جلد اول (شرق)، انتشارات اندیشه، تهران، ۱۳۵۳.
۱۳- جوزجانی، منهاجالسراج، طبقات ناصری، تصحیحعبدالحی حبیبی، تهران، دنیایکتاب، ۱۳۶۳.
۱۴- دورانت، ویل، تاریختمدن؛ مشرقزمین گهواره تمدن، مترجمان: احمد آرام، ع. پاشایی، امیرحسین آریانپور، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۵.
۱۵- راوندی، محمد بن علی بن سلیمان، راحهالصدور و آیهالسرور در تاریخآلسلجوق، به سعی و تصحیحمحمد اقبال، تهران، انتشارات علمی، چاپدوم، ۱۳۶۳.
۱۶- شبانکارهای، محمد بنعلی، مجمعالانساب، تصحیحمیرهاشم محدث، انتشاراتامیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
۱۷- عتبی، جرفادقانی، تاریخیمینی، تصحیحدکتر جعفر شعار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۷.
۱۸- عوفی، سدیدالدین، جوامع الحکایات و...، تصحیحامیربانو مصفا (کریمی)، بنیاد فرهنگ، تهران، ۶۲ـ۱۳۵۹.
۱۹- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه فردوسی، به تصحیحژول مول، تهران، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، چاپپنجم، ۱۳۷۴.
۲۰- قبادیانی، ناصر خسرو، سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی، به تصحیحو تحشیه احمد ابراهیمی، تهران، چاپخانه وزارت فرهنگو هنر، (بیتا.)
۲۱- گردیزی، عبدالحی، تاریخگردیزی، تصحیحعبدالحی حبیبی، دنیای کتاب، تهران،۱۳۶۳.
۲۲- گریشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، تهران، ۱۳۴۴.
۲۳- ماله، آلبر و ایزاک، ژول، تاریخملل شرقو یونان، ترجمه عبدالحسین هژیر، نشریاتکمیسیون معارف، کتابخانه ابن سینا، تهران، ۱۳۳۲.
۲۴- ماهرویان، هوشنگ، تبارشناسی استبداد ایرانی ما، نشر بازتاب نگار، تهران، ۱۳۸۱.
۲۵- مستوفی، حمدالله، تاریخگزیده، به اهتمام عبدالحسین نوائی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپدوم، ۱۳۶۲.
۲۶- مسعودی، مروجالذهب...، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۵.
۲۷- مقدسی، مطهر بنطاهر، آفرینش و تاریخ(ترجمه البدء و التاریخ)، مقدمه، ترجمهتعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگایران، ۱۳۴۷.
۲۸- مورگان، لوئیس هنری، جامعه باستان. ترجمه محسن ثلاثی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱.
۲۹- نظامالملک، ابوعلیحسن، سیرالملوک، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپسوم، ۱۳۵۵.
۳۰- نفیسی، سعید در پیرامون آثار گمشده ابوالفضل بیهقی، انتشارات فروغی، تهران، ۱۳۵۲.
۳۱- هگل، گئورگفریدریش. عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، انتشارات شفیعی،تهران، ۱۳۸۱.
۳۲- یاحقی، محمدجعفر و سیدی، مهدی، دیبای خسروانی، انتشارات جامی، تهران،۱۳۷۹.
کاوه احمدیعلیآبادی
دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از دانشگاه راچویل تگزاس در آمریکا
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی نیچروان بارزانی رهبر انقلاب حج کردستان عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
تهران شهرداری تهران حجاب هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش قتل فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شهرداری باران
خودرو بورس ایران خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار مسکن حقوق بازنشستگان قیمت
سریال افعی تهران نمایشگاه کتاب سریال تئاتر مسعود اسکویی محمدعلی علومی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما کتاب موسیقی
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی ذوب آهن لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون باتری گوگل مایکروسافت تلفن همراه ماهواره اندروید
رژیم غذایی بیمه زیبایی چای ویتامین کاهش وزن دندانپزشکی فشار خون